پرش به محتوا

لیانا استارک: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴
خط ۶۱: خط ۶۱:
=== ناپدید شدن و عواقب آن ===
=== ناپدید شدن و عواقب آن ===
[[File:Lyanna stark by daenerys mod-d4esyh3.jpg|300px|چپ|thumb|لیانا اثر eliafernandez©]]
[[File:Lyanna stark by daenerys mod-d4esyh3.jpg|300px|چپ|thumb|لیانا اثر eliafernandez©]]
[[پرونده:Dejan Delic RaegarLyanna.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|[[ریگار]] و لیانا - اثر Dejan Delic]]
مدتی پس از تورنمنت، لیانا توسط ریگار و با کمک [[آرتور دین]] و [[اوسول ونت]] دزدیده شد.<ref>مدخل [[ریگار تارگرین]] در [[دنیای نغمه ای از یخ و آتش]]</ref> داستانی که روایت می‌شود( همانطور که رابرت گفته) آن است که ریگار او را با خود برده و به او تجاوز کرده است.{{رف|بتت|66}} باریستان سلمی قانع شده بود که شاهزاده ریگار بانو لیانا را دوست داشته است، عشقی که هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد.{{رف|ربا|67}} بنا به گفته‌های [[ویسریس تارگرین]]، ریگار از ازدواجش راضی نبود. اگر ریگار با الیا خوشحال بود، هیچگاه به لیانا نیاز پیدا نمی‌کرد. او یک بار خواهرش [[دنریس تارگرین]] را به خاطر اینکه برای ازدواج با ریگار بسیار دیر به دنیا آمده بود، سرزنش کرد. با یک ازدواج موفق، ریگار نه به الیا و نه به لیانا احتیاج پیدا نمی‌کرد.
مدتی پس از تورنمنت، لیانا توسط ریگار و با کمک [[آرتور دین]] و [[اوسول ونت]] دزدیده شد.<ref>مدخل [[ریگار تارگرین]] در [[دنیای نغمه ای از یخ و آتش]]</ref> داستانی که روایت می‌شود( همانطور که رابرت گفته) آن است که ریگار او را با خود برده و به او تجاوز کرده است.{{رف|بتت|66}} باریستان سلمی قانع شده بود که شاهزاده ریگار بانو لیانا را دوست داشته است، عشقی که هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد.{{رف|ربا|67}} بنا به گفته‌های [[ویسریس تارگرین]]، ریگار از ازدواجش راضی نبود. اگر ریگار با الیا خوشحال بود، هیچگاه به لیانا نیاز پیدا نمی‌کرد. او یک بار خواهرش [[دنریس تارگرین]] را به خاطر اینکه برای ازدواج با ریگار بسیار دیر به دنیا آمده بود، سرزنش کرد. با یک ازدواج موفق، ریگار نه به الیا و نه به لیانا احتیاج پیدا نمی‌کرد.
دنریس هم پاسخ دادکه با این حساب، این تقصیر ویسریس بود که دختر نبود، چون آنوقت می توانست خواهر مقدر شده برای ریگار باشد. ویسریس با بی‌رحمی او را به خاطر توهینش کتک زد.{{رف|یش|42}}
دنریس هم پاسخ دادکه با این حساب، این تقصیر ویسریس بود که دختر نبود، چون آنوقت می توانست خواهر مقدر شده برای ریگار باشد. ویسریس با بی‌رحمی او را به خاطر توهینش کتک زد.{{رف|یش|42}}
سرسی لنیستر، که واله و شیدای ریگار بود، باور داشت که دیوانگی، شاه ایریس را وادار کرد که به پیشنهاد لرد [[تایوین لنیستر|تایوین]] برای ازدواج دخترش و شاهزاده جواب رد بدهد. سرسی فکر می‌کند که اگر با ریگار همانطور که [[مذهب هفت|خدایان]] مقدر کرده بودند ازدواج می‌کرد، او به ملکه‌اش راضی می‌شد و هرگز دوبار به دختر گرگ نگاه نمی‌کرد.{{رف|ضبک|24}}
سرسی لنیستر، که واله و شیدای ریگار بود، باور داشت که دیوانگی، شاه ایریس را وادار کرد که به پیشنهاد لرد [[تایوین لنیستر|تایوین]] برای ازدواج دخترش و شاهزاده جواب رد بدهد. سرسی فکر می‌کند که اگر با ریگار همانطور که [[مذهب هفت|خدایان]] مقدر کرده بودند ازدواج می‌کرد، او به ملکه‌اش راضی می‌شد و هرگز دوبار به دختر گرگ نگاه نمی‌کرد.{{رف|ضبک|24}}


[[پرونده:Dejan Delic RaegarLyanna.jpg|بندانگشتی|راست|300px|[[ریگار]] و لیانا - اثر Dejan Delic]]
برادر بزرگتر او [[برندون استارک]] در راه [[ریورران]] بود که خبر ناپدید شدن خواهرش به او رسید، و او نیز  مستقیما به [[بارانداز پادشاه]] رفت. او با عده‌ای از همراهانش ([[اتان گلاور]]، [[جفری ملیستر]]، [[کایل رویس]]، [[البرت ارن]]) وارد [[قلعه سرخ]] شد، خطاب به ریگار فریاد زد «بیا بیرون و بمیر» اما ریگار آنجا نبود. شاه ایریس، برندون و همراهانش را، به اتهام اقدام به قتل و خیانت، دستگیر کرد. ایریس پدرانشان را به دادگاه فراخواند تا برای جرم پسرانشان پاسخگو باشند. وقتی آنها در دادگاه حاضر شدند، ایریس تصمیم گرفت همه شان را، پدر و پسر باهم، بکشد. برندون و پدر لیانا، لرد [[ریکارد استارک]]، خواستار [[محاکمه با مبارزه]] شدند و شاه درخواستشان را پذیرفت. به لرد استارک اجازه داده شد تا برای نبرد زره بپوشد اما پس از آن او را از الواری روی آتش  معلق کردند، ایریس «آتش» را به عنوان قهرمان خود برگزیده بود. او برندون را مجبور کرد تا به آرامی کباب شدن پدرش را ببیند، پسر جوان به دستگاهی وصل شد که وقتی حرکت می کرد ریسمانی دور گردنش محکم‌تر می‌شد. برندون در حالی تلاش می‌کرد به شمشیرش برسد و پدرش را نجات دهد، خود را خفه کرد. آنها در محاکمه‌ای واقعی نمردند. این انگیزه‌ای اولیه برای [[قیام رابرت]] بود. بعد از آن ایریس خواستار سر ادارد و رابرت شد. آنها هر دو ملازم جان ارن بودند، لرد ایری که متعهد به حفاظت از آنها بود. ارن با برافراشتن پرچم‌هایش به نشانه‌ی شورش به ایریس پاسخ داد.{{رف|نش|55}}{{رف|بتت|2}}
برادر بزرگتر او [[برندون استارک]] در راه [[ریورران]] بود که خبر ناپدید شدن خواهرش به او رسید، و او نیز  مستقیما به [[بارانداز پادشاه]] رفت. او با عده‌ای از همراهانش ([[اتان گلاور]]، [[جفری ملیستر]]، [[کایل رویس]]، [[البرت ارن]]) وارد [[قلعه سرخ]] شد، خطاب به ریگار فریاد زد «بیا بیرون و بمیر» اما ریگار آنجا نبود. شاه ایریس، برندون و همراهانش را، به اتهام اقدام به قتل و خیانت، دستگیر کرد. ایریس پدرانشان را به دادگاه فراخواند تا برای جرم پسرانشان پاسخگو باشند. وقتی آنها در دادگاه حاضر شدند، ایریس تصمیم گرفت همه شان را، پدر و پسر باهم، بکشد. برندون و پدر لیانا، لرد [[ریکارد استارک]]، خواستار [[محاکمه با مبارزه]] شدند و شاه درخواستشان را پذیرفت. به لرد استارک اجازه داده شد تا برای نبرد زره بپوشد اما پس از آن او را از الواری روی آتش  معلق کردند، ایریس «آتش» را به عنوان قهرمان خود برگزیده بود. او برندون را مجبور کرد تا به آرامی کباب شدن پدرش را ببیند، پسر جوان به دستگاهی وصل شد که وقتی حرکت می کرد ریسمانی دور گردنش محکم‌تر می‌شد. برندون در حالی تلاش می‌کرد به شمشیرش برسد و پدرش را نجات دهد، خود را خفه کرد. آنها در محاکمه‌ای واقعی نمردند. این انگیزه‌ای اولیه برای [[قیام رابرت]] بود. بعد از آن ایریس خواستار سر ادارد و رابرت شد. آنها هر دو ملازم جان ارن بودند، لرد ایری که متعهد به حفاظت از آنها بود. ارن با برافراشتن پرچم‌هایش به نشانه‌ی شورش به ایریس پاسخ داد.{{رف|نش|55}}{{رف|بتت|2}}


۵٬۹۰۷

ویرایش