پرش به محتوا

آریانه مارتل: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۳
خط ۳۲: خط ۳۲:
آریانه خاطره خوبی از عموی بزرگش [[لووین مارتل]] (Lewyn Martell) دارد. او زمانی که آریانه تنها هفت سال داشت مرده بود. لووین آنقدر آریانه را قلقلک می داد تا او نتواند خندیدنش را نگه دارد. آریانه از زمان کودکی اش [[آریو هوتاه]] (Areo Hotah) را می شناسد و آن دو به هم تمایل دارند. یکبار شاهزاده ابراین او، تینه و سارلا را به خرابه های [[شندی استون]] (Shandy stone) برد. همچنین آریانه و سه تا از مار های شنزار به حاشیه رود [[مندر]] (Mander) رفتند و در آن جا مادر تینه را ملاقات کردند.
آریانه خاطره خوبی از عموی بزرگش [[لووین مارتل]] (Lewyn Martell) دارد. او زمانی که آریانه تنها هفت سال داشت مرده بود. لووین آنقدر آریانه را قلقلک می داد تا او نتواند خندیدنش را نگه دارد. آریانه از زمان کودکی اش [[آریو هوتاه]] (Areo Hotah) را می شناسد و آن دو به هم تمایل دارند. یکبار شاهزاده ابراین او، تینه و سارلا را به خرابه های [[شندی استون]] (Shandy stone) برد. همچنین آریانه و سه تا از مار های شنزار به حاشیه رود [[مندر]] (Mander) رفتند و در آن جا مادر تینه را ملاقات کردند.
آریانه تخیللاتی جنسی دارد. او در سنین جوانی اش تجربه ای جنسی داشت و در چهارده سالگی اش دوشیزگی اش را به [[دیمون سند]] (Daemon Sand) تسلیم کرد.
آریانه تخیللاتی جنسی دارد. او در سنین جوانی اش تجربه ای جنسی داشت و در چهارده سالگی اش دوشیزگی اش را به [[دیمون سند]] (Daemon Sand) تسلیم کرد.
 
همچنین زمانی که او چهرده سال داشت، یکی از نامه های پدرش به برادرش را پیدا کرد. او در آن نامه اظهار داشته بود که روزی پسرش کوینتین بر جای او می نشیند و بر دورن حکومت می کند، این نامه به آریانه نشان داد که پدرش، شاهزاده دوران، می خواهد برادرش را جانشین خودش بکند. او بخاطر این کشفش چندین روز گریه کرد. آریانه فروتنانه انتظار داشت که پدرش مراسمی را برای ازدواج او با خواستگاری مناسب وارثش برگزار کند.  در عوض، شاهزاده دوران علنا مشغول پذیرایی از خواستگارانی که تعدادی لردهای سالخورده و مسن به نام های [[بن بیسباری]] (Ben Beesbury)، [[والدر فری]] (Walder Frey)، [[گیلس راسبی]] (Gyles Rosby)، [[الدون استرمونت]] (Eldon Estermont) و [[هوی گرندیسون]] (Hugh Grandison) بودند، شد.  
همچنین زمانی که او چهارده سال داشت، یکی از نامه های پدرش به برادرش را پیدا کرد. او در آن نامه اظهار داشته بود که روزی پسرش کوینتین بر جای او می نشیند و بر دورن حکومت می کند، این نامه به آریانه نشان داد که پدرش، شاهزاده دوران، می خواهد برادرش را جانشین خودش بکند. او بخاطر این کشفش چندین روز گریه کرد. آریانه فروتنانه انتظار داشت که پدرش مراسمی را برای ازدواج او با خواستگاری مناسب وارثش برگزار کند.  در عوض، شاهزاده دوران علنا مشغول پذیرایی از خواستگارانی که تعدادی لردهای سالخورده و مسن به نام های [[بن بیسباری]] (Ben Beesbury)، [[والدر فری]] (Walder Frey)، [[گیلس راسبی]] (Gyles Rosby)، [[الدون استرمونت]] (Eldon Estermont) و [[هوی گرندیسون]] (Hugh Grandison) بودند، شد.  
{{اسپویلر|آریانه نمی دانست که پدرش تنها از روی احتیاط از این خواستگاران پذیرایی می کند، دوران می دانست که آریانه با این پوشش نقشه اش مخالفت می کند. او قصد داشت آریانه را به ازدواج [[ویسریس تارگرین]] (Viserys Targaryen) دربیاورد. این نقشه اش بخشی از برنامه اش برای بازگردانی دوباره [[خاندان تارگرین]] (House Targaryen) به تخت آهنین بود.}}
{{اسپویلر|آریانه نمی دانست که پدرش تنها از روی احتیاط از این خواستگاران پذیرایی می کند، دوران می دانست که آریانه با این پوشش نقشه اش مخالفت می کند. او قصد داشت آریانه را به ازدواج [[ویسریس تارگرین]] (Viserys Targaryen) دربیاورد. این نقشه اش بخشی از برنامه اش برای بازگردانی دوباره [[خاندان تارگرین]] (House Targaryen) به تخت آهنین بود.}}
۱٬۹۴۶

ویرایش