اگان تارگرین (پسر ریگار): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
با مرگ ریگار، استاد اعظم [[پایسل]] متقاعد شد که جنگ تقریبا تمام شده است. و [[خاندان تارگرین]] دیگر نمیتواند پادشاه مناسبی برای کشور ارائه دهد. پایسل تصمیم گرفت تا [[شاه دیوانه]] را راضی کند که دروازه های بارانداز پادشاه را روی لرد [[تایوین لنیستر]] باز کند، در حالی که مخفیانه آرزو میکرد لرد تایوین خود بر [[تخت آهنین]] بنشیند.{{رف|نش|25}} | با مرگ ریگار، استاد اعظم [[پایسل]] متقاعد شد که جنگ تقریبا تمام شده است. و [[خاندان تارگرین]] دیگر نمیتواند پادشاه مناسبی برای کشور ارائه دهد. پایسل تصمیم گرفت تا [[شاه دیوانه]] را راضی کند که دروازه های بارانداز پادشاه را روی لرد [[تایوین لنیستر]] باز کند، در حالی که مخفیانه آرزو میکرد لرد تایوین خود بر [[تخت آهنین]] بنشیند.{{رف|نش|25}} | ||
در طول [[غارت بارانداز پادشاه]] دو هفته پس از ترک نیرو های سلطنتی به قصد ترایدنت. جناب [[جیمی لنیستر]] ایریس را در صحن شاهی در [[قلعه سرخ]] میکشد. اگرچه جیمی تنها شوالیه گارد شاهی بود که در بارانداز باقی مانده بود، تصور نمیکرد که نیزو های پدرش لرد تایوین هنگام غارت بارانداز به اگون و خواهرش آسیبی وارد کنند. درحالی که جیمی بالای جنازه ی ایریس ایستاده بود، جناب [[گرگور کلگان]] و جناب [[آموری لورچ]] وارد [[برج میگور]] شدند و اگون، رنریس و الیا را کشتند. مرگ کودکان باعث ایجاد اختلاف بین لرد [[ادارد استارک]] و شاه جدید، [[رابرت براتیون]]اول شد، و همچنین دشمنی ای را بین [[خاندان مارتل]] و [[خاندان لنیستر]] ایجاد کرد. و دورن تنها به اسم به تخت آهنین وفادار بماند و روابطش را با خاندان های دیگر به حداقل برساند. | در طول [[غارت بارانداز پادشاه]] دو هفته پس از ترک نیرو های سلطنتی به قصد ترایدنت. جناب [[جیمی لنیستر]] ایریس را در صحن شاهی در [[قلعه سرخ]] میکشد. اگرچه جیمی تنها شوالیه گارد شاهی بود که در بارانداز باقی مانده بود، تصور نمیکرد که نیزو های پدرش لرد تایوین هنگام غارت بارانداز به اگون و خواهرش آسیبی وارد کنند. درحالی که جیمی بالای جنازه ی ایریس ایستاده بود، جناب [[گرگور کلگان]] و جناب [[آموری لورچ]] وارد [[برج میگور]] شدند و اگون، رنریس و الیا را کشتند. مرگ کودکان باعث ایجاد اختلاف بین لرد [[ادارد استارک]] و شاه جدید، [[رابرت براتیون |رابرت براتیون اول]]اول شد، و همچنین دشمنی ای را بین [[خاندان مارتل]] و [[خاندان لنیستر]] ایجاد کرد. و دورن تنها به اسم به تخت آهنین وفادار بماند و روابطش را با خاندان های دیگر به حداقل برساند. | ||
== اتفاقاتی که افتاد == | == اتفاقاتی که افتاد == | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
[[ابراین مارتل]] نظر دیگری دربارهی این کار تایوین دارد. طبق قراری که مادر ابراین و [[جوانا لنیستر]] گذاشته بودند، قرار بود الیا با جیمی لنیستر ازدواج کند. اما با مرگ جوانا، تایوین این قرار را شکست و در یک حرکت توهین آمیز به آنان پسر تازه متولد شده اش، [[تیریون]] را برای ازدواج با الیا پیشنهاد کرد. او همچنین به آنان گفت دخترش، [[سرسی]] را برای ریگار در نظر گرفته، نه ابراین. زمانی که الیا با ریگار ازدواج کرد، نقشه های تایوین به هم خورد. تایوین شخصیتی نبود که این چیز ها را فراموش کند. ابراین معتقد است که تایوین با قتل الیا، میخواست آن [[باران های کستامیر|درسی]] را که به [[رین]]ها و [[تاربک]]ها داده بود را به [[مارتل]]ها بدهد.{{رف|یش|53}} | [[ابراین مارتل]] نظر دیگری دربارهی این کار تایوین دارد. طبق قراری که مادر ابراین و [[جوانا لنیستر]] گذاشته بودند، قرار بود الیا با جیمی لنیستر ازدواج کند. اما با مرگ جوانا، تایوین این قرار را شکست و در یک حرکت توهین آمیز به آنان پسر تازه متولد شده اش، [[تیریون]] را برای ازدواج با الیا پیشنهاد کرد. او همچنین به آنان گفت دخترش، [[سرسی]] را برای ریگار در نظر گرفته، نه ابراین. زمانی که الیا با ریگار ازدواج کرد، نقشه های تایوین به هم خورد. تایوین شخصیتی نبود که این چیز ها را فراموش کند. ابراین معتقد است که تایوین با قتل الیا، میخواست آن [[باران های کستامیر|درسی]] را که به [[رین]]ها و [[تاربک]]ها داده بود را به [[مارتل]]ها بدهد.{{رف|یش|53}} | ||
ادارد به یاد میآورد که چگونه تایوین جنازه ی الیا، اگان و رینیس را به عنوان نشانه ای از وفاداری به رابرت تقدیم میکند.{{رف|بتت|12}}تایوین آن ها را زیر تخت آهنین قرار داد، در حالی که آن ها را با ردای قرمز خاندانش پوشانده بود که کمک میکرد خون را پنهان کند. رینیس پابرهنه بود در حالی که لباس خواب به تن داشت. وضعیت اگان باعث وحشت ادارد شد.{{رف|بتت|45}}. جمجمه ی سرخش معلوم بود و حتی رابرت هم نتوانست برای مدت طولانی به آن نگاه کند.{{رف|بتت|20}} | |||
جناب [[کوان لنیستر]] توانست رینیس را تشخیص دهد. اما یادش بود که هیچکس نتوانست اگان را بشناسد. نوزاد تبدیل به موجود ترسناک بدون سر شده بود. تنها چیزی که از آن باقی مانده بود چند تکه استخوان، مغز کودک، خون و چند تار مو بود. تایوین گفت آن چیز اگان است و همه قبول کردند. هفده سال بعد، کوان از هویت واقعی این کودک اظهار بی اطلاعی کرد.{{رف|ربا|موخره}} | |||
== خانواده == | == خانواده == |
نسخهٔ ۱۶ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۴۲
اگان ششم | |
---|---|
پرونده:Aegon VI.jpeg | |
اطلاعات شخصی | |
نام کامل | اگان تارگرین، ششمین با نام او |
القاب | گریف جوان |
سایر عناوین | شاه هفت پادشاهی |
تولد | در دراگون استون. |
فرهنگ | والریایی |
خانواده | |
خاندان سلطنتی | تارگرین |
شاه قبلی | تامن براتیون |
شاه بعدی | ندارد |
پدر | ریگار تارگرین |
مادر | الیا مارتل |
ارجاعات | |
کتابها | دنیای یخ و آتش(اشاره شده) بازی تاج و تخت(اشاره شده) |
شاهزاده اگان تارگرین دومین فرزند و تنها پسر شاهزاده ریگار تارگرین و پرنسس الیا مارتل است.
ظاهر
طبق منابع نیمه رسمی اگان ظاهر یک تارگرین را دارد، که آن را از پدرش ریگار به ارث برده است. در حالی که خواهرش رنریس ظاهر مادر دورنی اش را گرفته.[۱]
همچنین اگان موهای نقره ای دارد[۲]
تاریخ
تولد
هنگام تولد اگان یک ستارهی دنباله دار در آسمان بارانداز پادشاه دیده شد، این باعث شد تا ریگار تارگرین تصور کند پسرش شاهزاده ی وعده داده شده است. ستاره ی دنباله دار به عنوان "ستاره ی درحال خونریزی" شناخته شود.استاد ایمون از عقاید ریگار باخبر بود، هرچند نمیدانیم که ریگار اینها را به او گفته یا خیر. ایمون در فلسفه نام شاهزاده(prince) در پیشگویی شک میکند، زیرا خطایی در ترجمه پیشگویی وجود داشته و زبانی که پیشگویی در آن گفته شده برای کلمه شاهزاده جنسیت تعیین نمیکند و میتواند شاهدخت ترجمه شود. این مسئله برای اژدها هم صادق است. زیرا آن ها هم مذکر و مونث ندارند.[۳]
غارت بارانداز پادشاه
در شورش رابرت اگان تنها یک نوزاد بود.[۴][۵]که تنها چند ماه قبل از حمله به دنیا آمده بود.قبل از نبرد ترایدنت، ایریس دوم با قباحت به عمو ی بزرگ اگان، پرنس لوین مارتل از گارد شاهی، اعلان کرد که الیا و فرزندانش کنار شاه میمانند. لوین دستور گرفت که ده هزار مرد دورنی را از راه شاهی به سمت میدان نبرد هدایت کند. لوین و پدر اگان، ریگار در طول نبرد ترایدنت مردند.ایریس همسر خود ملکه رییلا تارگرین و پسر دیگر خود، شاهزاده ویسیریس را به دراگون استون فرستاد تا در امنیت باشند، و قرار بود که الیا بیوه ریگار و خواهر زاده لوین هم به آنان ملحق شود. اما ایریس شروع به سرزنش لوین کرد و گفت که علت شکست در جنگ، خیانت لوین به ریگار بوده است. او تصمیم گرفت الیا را به عنوان گروگان نگه دارد تا وفاداری دورن را داشته باشد.[۶]
با مرگ ریگار، استاد اعظم پایسل متقاعد شد که جنگ تقریبا تمام شده است. و خاندان تارگرین دیگر نمیتواند پادشاه مناسبی برای کشور ارائه دهد. پایسل تصمیم گرفت تا شاه دیوانه را راضی کند که دروازه های بارانداز پادشاه را روی لرد تایوین لنیستر باز کند، در حالی که مخفیانه آرزو میکرد لرد تایوین خود بر تخت آهنین بنشیند.[۷]
در طول غارت بارانداز پادشاه دو هفته پس از ترک نیرو های سلطنتی به قصد ترایدنت. جناب جیمی لنیستر ایریس را در صحن شاهی در قلعه سرخ میکشد. اگرچه جیمی تنها شوالیه گارد شاهی بود که در بارانداز باقی مانده بود، تصور نمیکرد که نیزو های پدرش لرد تایوین هنگام غارت بارانداز به اگون و خواهرش آسیبی وارد کنند. درحالی که جیمی بالای جنازه ی ایریس ایستاده بود، جناب گرگور کلگان و جناب آموری لورچ وارد برج میگور شدند و اگون، رنریس و الیا را کشتند. مرگ کودکان باعث ایجاد اختلاف بین لرد ادارد استارک و شاه جدید، رابرت براتیون اولاول شد، و همچنین دشمنی ای را بین خاندان مارتل و خاندان لنیستر ایجاد کرد. و دورن تنها به اسم به تخت آهنین وفادار بماند و روابطش را با خاندان های دیگر به حداقل برساند.
اتفاقاتی که افتاد
طیق داستان هایی که ویسریس تارگرین برای خواهرش دنریس تعریف کرده است، الیا مارتل برای جان پسرش وارث ریگار التماس کرد، ولی آنان سر اگون را با کوبیدن به دیوار خورد کردند.[۸][۹]
لرد ادارد استارک به یاد میآورد که سربازان تایوین لنیستر اگان کوچک را از سینه ی مادرش جدا کردند و سرش را به دیوار کوبیدند. همچنین آن ها رینیس کوچک را از زیر تختش بیرون کشیدند و او را با شمشیر کشتند.[۱۰] ادارد شایعه هایی شنیده بود که گرگور کلگان سر اگان را به دیوار کوبید.و بعضی مخفیانه میگفتند که با این که هفده سال دارد به الیا تجاوز کرده است. و بعد او را با شمشیر کشته. هیچ کس جرات نداشت این نجوا ها را جلوی او بازگو کند.[۵]
طبق گفته تیریون لنیستر همه در کسترلی راک میدانند گرگور کلگان به الیا تجاوز کرده. طبق داستان او این کار را زمانی که دستانش آلوده به خون و مغز اگان بوده کرده است.[۱۱]
طبق گفته های تایوین، رنریس زیر تخت مخفی شده بود در حالی که الیا و اگان در اتاق پایینی در شیرخوار گاه بودند. از آنجا که غرب در شورش رابرت بی طرف بود، لرد تایوین نیاز به راهی برای اثبات وفاداری اش میگشت. راهی که مردم فکر کنند که خاندان لنیستر در طول نبرد به خاندان براتیون متعهد بوده است.از طرفی ادارد استارک همراه با لشکر جنوبی ها از ترایدنت به سمت بارانداز میرفت و ممکن بود که با لشکر غربی ها مواجه شود و احتمال آن میرفت که دو ارتش وارد جنگ شوند. تایوین همچنین میترسید پسرش جیمی دست به کار احمقانه ای بزند یا ایریس از روی کینه او را بکشد.[۱۲]با نابودی فرزندان ریگار، لنیستر ها با حذف مدعیان احتمالی تخت آهنین وفاداری خود را به لنیستر ها اثبات میکردند. تایوین بعد از دیدن جنازه ها غافلگیر شد زیرا آن ها بیش از حد وحشیانه کشته شده بودند، و او اصرار داشت که او دستور قتل آنان را نداده. او نمیدانست که گرگور یک وحشی است، و این وحشیگری برای او تنها به میدان نبرد منتهی نمیشود.[۱۲]
ابراین مارتل نظر دیگری دربارهی این کار تایوین دارد. طبق قراری که مادر ابراین و جوانا لنیستر گذاشته بودند، قرار بود الیا با جیمی لنیستر ازدواج کند. اما با مرگ جوانا، تایوین این قرار را شکست و در یک حرکت توهین آمیز به آنان پسر تازه متولد شده اش، تیریون را برای ازدواج با الیا پیشنهاد کرد. او همچنین به آنان گفت دخترش، سرسی را برای ریگار در نظر گرفته، نه ابراین. زمانی که الیا با ریگار ازدواج کرد، نقشه های تایوین به هم خورد. تایوین شخصیتی نبود که این چیز ها را فراموش کند. ابراین معتقد است که تایوین با قتل الیا، میخواست آن درسی را که به رینها و تاربکها داده بود را به مارتلها بدهد.[۱۲]
ادارد به یاد میآورد که چگونه تایوین جنازه ی الیا، اگان و رینیس را به عنوان نشانه ای از وفاداری به رابرت تقدیم میکند.[۱۰]تایوین آن ها را زیر تخت آهنین قرار داد، در حالی که آن ها را با ردای قرمز خاندانش پوشانده بود که کمک میکرد خون را پنهان کند. رینیس پابرهنه بود در حالی که لباس خواب به تن داشت. وضعیت اگان باعث وحشت ادارد شد.[۱۳]. جمجمه ی سرخش معلوم بود و حتی رابرت هم نتوانست برای مدت طولانی به آن نگاه کند.[۴]
جناب کوان لنیستر توانست رینیس را تشخیص دهد. اما یادش بود که هیچکس نتوانست اگان را بشناسد. نوزاد تبدیل به موجود ترسناک بدون سر شده بود. تنها چیزی که از آن باقی مانده بود چند تکه استخوان، مغز کودک، خون و چند تار مو بود. تایوین گفت آن چیز اگان است و همه قبول کردند. هفده سال بعد، کوان از هویت واقعی این کودک اظهار بی اطلاعی کرد.[۲]
خانواده
منابع
- ↑ و چنین گفت مارتین
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ رقصی با اژدهایان، موخره.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 35، سمول.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 20، ادارد.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 30، ادارد.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 37، جیمی.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 25، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 3، دنریس.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 64، دنریس.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 12، ادارد.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 17، تیریون.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ یورش شمشیرها، فصل 53، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 45، ادارد.