اگان تارگرین (پسر ریگار): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{اطلاعات اشخاص | {{اطلاعات اشخاص | ||
| نام_شخصیت=[[پرونده:House Targaryen crest.PNG|راست|50px]] اگان تارگرین [[پرونده:House Targaryen crest.PNG|چپ|50px]] | | نام_شخصیت=[[پرونده:House Targaryen crest.PNG|راست|50px]] اگان تارگرین [[پرونده:House Targaryen crest.PNG|چپ|50px]] | ||
| تصویر= [[ | | تصویر= [[File:Elias last moments.jpg|250px]] | ||
| توضیح_عکس= | | توضیح_عکس= شاهزاده اگان در آغوش مادرش [[الیا مارتل]] - اثر Achen089 ©. | ||
| لقب=[[گریف جوان]] | |||
| خاندان=[[خاندان تارگرین|تارگرین]] | | خاندان=[[خاندان تارگرین|تارگرین]] | ||
| تاریخ_مرگ= | | نژاد=[[والریایی]] | ||
| محل_مرگ= | | تاریخ_تولد= اواخر {{تاریخ|281}} و یا اوایل {{تاریخ|282}} | ||
| محل_تولد= [[دراگون استون]] | |||
| تاریخ_مرگ= {{تاریخ|283}} | |||
| محل_مرگ= [[بارانداز پادشاه]] (مرگ تایید نشده) | |||
| کتابها =[[دنیای یخ و آتش]](اشاره شده){{سخ}}[[بازی تاج و تخت]](اشاره شده){{سخ}}[[نزاع شاهان]](اشاره شده){{سخ}}[[یورش شمشیرها]](اشاره شده){{سخ}}[[ضیافتی برای کلاغ ها]](اشاره شده){{سخ}}[[رقصی با اژدهایان]](حضور دارد) | | کتابها =[[دنیای یخ و آتش]](اشاره شده){{سخ}}[[بازی تاج و تخت]](اشاره شده){{سخ}}[[نزاع شاهان]](اشاره شده){{سخ}}[[یورش شمشیرها]](اشاره شده){{سخ}}[[ضیافتی برای کلاغ ها]](اشاره شده){{سخ}}[[رقصی با اژدهایان]](حضور دارد) | ||
}} | }} | ||
شاهزاده اگان تارگرین دومین فرزند و تنها پسر شاهزاده [[ریگار تارگرین]] و | شاهزاده اگان تارگرین (Aegon Targaryen) دومین فرزند و تنها پسر شاهزاده [[ریگار تارگرین]] (Rhaegar Targaryen) و [[الیا مارتل]] (Elia Martell) است. | ||
== ظاهر == | == ظاهر == | ||
طبق منابع نیمه رسمی اگان ظاهر یک تارگرین را دارد، که آن را از پدرش [[ریگار]] به ارث برده است. در حالی که خواهرش [[رینیس]] ظاهر مادر [[دورن]]ی اش را گرفته.<ref>[http://www.westeros.org/Citadel/SSM/Entry/A_Number_of_Questions// و چنین گفت مارتین]</ref> | *{{ببینید|:رده:تصاویر اگان تارگرین (پسر ریگار)}} | ||
طبق منابع نیمه رسمی اگان ظاهر یک تارگرین را دارد، که آن را از پدرش [[ریگار]] به ارث برده است. در حالی که خواهرش [[رینیس]] (Rhaenys) ظاهر مادر [[دورن]]ی اش را گرفته است.<ref>[http://www.westeros.org/Citadel/SSM/Entry/A_Number_of_Questions// و چنین گفت مارتین]</ref>{{رف|ربا|اگان تارگرین}}{{رف|ربا|ایلیامارتل}} همچنین اگان موهای نقره ای دارد. {{رف|ربا|موخره}} | |||
همچنین اگان موهای نقره ای دارد{{رف|ربا|موخره}} | |||
== تاریخ == | == تاریخ == | ||
=== تولد === | === تولد === | ||
هنگام تولد اگان یک ستارهی دنباله دار در آسمان [[بارانداز پادشاه]] دیده شد، این باعث شد تا [[ریگار تارگرین]] تصور کند پسرش [[آزور آهای|شاهزاده ی وعده داده شده]] است. ستاره ی دنباله دار به عنوان | هنگام تولد اگان یک ستارهی دنباله دار در آسمان [[بارانداز پادشاه]] دیده شد، این باعث شد تا [[ریگار تارگرین]] تصور کند پسرش [[آزور آهای|شاهزاده ی وعده داده شده]] است. ستاره ی دنباله دار به عنوان «ستاره ی درحال خونریزی» شناخته شود. استاد [[ایمون]] (Aemon) از عقاید ریگار باخبر بود، هرچند نمیدانیم که ریگار اینها را به او گفته یا خیر. ایمون در فلسفه نام شاهزاده(prince) در پیشگویی شک میکند، زیرا خطایی در ترجمه پیشگویی وجود داشته و زبانی | ||
شناخته شود.استاد [[ایمون]] از عقاید ریگار باخبر بود، هرچند نمیدانیم که ریگار اینها را به او گفته یا خیر. ایمون در فلسفه نام شاهزاده(prince) در پیشگویی شک میکند، زیرا خطایی در ترجمه پیشگویی وجود داشته و زبانی | |||
که پیشگویی در آن گفته شده برای کلمه شاهزاده جنسیت تعیین نمیکند و میتواند شاهدخت ترجمه شود. این مسئله برای [[اژدها]] هم صادق است. زیرا آن ها هم مذکر و مونث ندارند.{{رف|ضبک|35}} | که پیشگویی در آن گفته شده برای کلمه شاهزاده جنسیت تعیین نمیکند و میتواند شاهدخت ترجمه شود. این مسئله برای [[اژدها]] هم صادق است. زیرا آن ها هم مذکر و مونث ندارند.{{رف|ضبک|35}} | ||
=== غارت بارانداز پادشاه === | === غارت بارانداز پادشاه === | ||
در [[شورش رابرت]] اگان تنها یک نوزاد بود.{{رف|بتت|20}}{{رف|بتت|30}}که تنها چند ماه قبل از حمله به دنیا آمده بود.قبل از [[نبرد ترایدنت]]، [[ایریس دوم]] با قباحت به | در [[شورش رابرت]] (Robert's Rebellion) اگان تنها یک نوزاد بود.{{رف|بتت|20}}{{رف|بتت|30}}که تنها چند ماه قبل از حمله به دنیا آمده بود. قبل از [[نبرد ترایدنت]] (Battle of the Trident)، [[ایریس دوم]] (Aerys II) با قباحت به عموی مادری اگان، شاهزاده [[لوین مارتل]] (Lewyn Martell) از [[گارد پادشاهی]]، | ||
اعلان کرد که الیا و فرزندانش کنار شاه میمانند. لوین دستور گرفت که ده هزار مرد دورنی را از راه شاهی به سمت میدان نبرد هدایت کند. لوین و پدر اگان، ریگار در طول نبرد ترایدنت مردند.ایریس همسر خود ملکه [[ | اعلان کرد که الیا و فرزندانش کنار شاه میمانند. لوین دستور گرفت که ده هزار مرد دورنی را از راه شاهی به سمت میدان نبرد هدایت کند. لوین و پدر اگان، ریگار در طول نبرد ترایدنت مردند.ایریس همسر خود ملکه [[ریلا تارگرین]] (Rhaella Targaryen) و پسر دیگر خود، شاهزاده [[ویسریس تارگرین]] (Viserys) را به [[دراگون استون]] (Dragonstone ) فرستاد تا در امنیت باشند، و قرار بود که الیا، بیوه ریگار و خواهر زاده لوین، هم به آنان ملحق شود. اما ایریس شروع به سرزنش لوین کرد و گفت که علت شکست در جنگ، خیانت لوین به ریگار بوده است. او تصمیم گرفت الیا را به عنوان گروگان نگه دارد تا وفاداری [[دورن]] را داشته باشد.{{رف|یش|37}} | ||
با مرگ ریگار، استاد اعظم [[پایسل]] متقاعد شد که جنگ تقریبا تمام شده است. و [[خاندان تارگرین]] دیگر نمیتواند پادشاه مناسبی برای کشور ارائه دهد. پایسل تصمیم گرفت تا [[شاه دیوانه]] را راضی کند که دروازه های بارانداز پادشاه را روی لرد [[تایوین لنیستر]] باز کند، در حالی که مخفیانه آرزو میکرد لرد تایوین خود بر [[تخت آهنین]] بنشیند.{{رف|نش|25}} | با مرگ ریگار، استاد اعظم [[پایسل]] (Pycelle) متقاعد شد که جنگ تقریبا تمام شده است. و [[خاندان تارگرین]] دیگر نمیتواند پادشاه مناسبی برای کشور ارائه دهد. پایسل تصمیم گرفت تا [[شاه دیوانه]] را راضی کند که دروازه های بارانداز پادشاه را روی لرد [[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister) باز کند، در حالی که مخفیانه آرزو میکرد لرد تایوین خود بر [[تخت آهنین]] بنشیند.{{رف|نش|25}} | ||
[[File:Aegon Death.png|400px|thumb|اگان در مقابل مادرش [[الیا مارتل]] کشته شد.]] | [[File:Aegon Death.png|400px|thumb|اگان در مقابل مادرش [[الیا مارتل]] کشته شد.]] | ||
در طول [[غارت بارانداز پادشاه]] دو هفته پس از ترک نیرو های سلطنتی به قصد ترایدنت. سر [[جیمی لنیستر]] ایریس را در صحن شاهی در [[قلعه سرخ]] میکشد. اگرچه جیمی تنها شوالیه گارد شاهی بود که در بارانداز باقی مانده بود، تصور نمیکرد که نیزو های پدرش لرد تایوین هنگام غارت بارانداز به | در طول [[غارت بارانداز پادشاه]] دو هفته پس از ترک نیرو های سلطنتی به قصد ترایدنت. سر [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister) ایریس را در صحن شاهی در [[قلعه سرخ]] میکشد. اگرچه جیمی تنها شوالیه گارد شاهی بود که در بارانداز باقی مانده بود، تصور نمیکرد که نیزو های پدرش لرد تایوین هنگام غارت بارانداز به اگان و خواهرش آسیبی وارد کنند. درحالی که جیمی بالای جنازه ی ایریس ایستاده بود، سر [[گرگور کلگان]] (regor Clegane) و سر [[آموری لورچ]] (Amory Lorch) وارد [[برج میگور]] شدند و اگان، رینیس و الیا را کشتند. مرگ کودکان باعث ایجاد اختلاف بین لرد [[ادارد استارک]] (Eddard Stark) و شاه جدید، [[رابرت براتیون |رابرت براتیون اول]]اول (Robert I Baratheon) شد، و همچنین دشمنی ای را بین [[خاندان مارتل]] و [[خاندان لنیستر]] ایجاد کرد و باعث شد که دورن تنها به اسم به تخت آهنین وفادار بماند و روابطش را با خاندان های دیگر به حداقل برساند. | ||
=== حسابها و انگیزهها === | === حسابها و انگیزهها === | ||
طیق داستان هایی که [[ویسریس تارگرین]] برای خواهرش [[دنریس]] تعریف کرده است، [[الیا مارتل]] برای جان پسرش وارث [[ریگار]] التماس کرد، ولی آنان سر | طیق داستان هایی که [[ویسریس تارگرین]] برای خواهرش [[دنریس]] تعریف کرده است، [[الیا مارتل]] برای جان پسرش و وارث [[ریگار]] التماس کرد، ولی آنان سر اگان را با کوبیدن به دیوار خورد کردند.{{رف|بتت|3}}{{رف|بتت|64}} | ||
لرد [[ادارد استارک]] به یاد میآورد که سربازان [[تایوین لنیستر]] اگان کوچک را از سینه ی مادرش جدا کردند و سرش را به دیوار کوبیدند. همچنین آن ها [[رینیس تارگرین (دختر ریگار)|رینیس]] کوچک را از زیر تختش بیرون کشیدند و او را با شمشیر کشتند.{{رف|بتت|12}} | لرد [[ادارد استارک]] به یاد میآورد که سربازان [[تایوین لنیستر]] اگان کوچک را از سینه ی مادرش جدا کردند و سرش را به دیوار کوبیدند. همچنین آن ها [[رینیس تارگرین (دختر ریگار)|رینیس]] کوچک را از زیر تختش بیرون کشیدند و او را با شمشیر کشتند.{{رف|بتت|12}} | ||
ادارد شایعه هایی شنیده بود که [[گرگور کلگان]] سر اگان را به دیوار کوبید.و بعضی مخفیانه میگفتند که با این که هفده سال دارد به الیا تجاوز کرده است. و بعد او را با شمشیر کشته. هیچ کس جرات نداشت این نجوا ها را جلوی او بازگو کند.{{رف|بتت|30}} | ادارد شایعه هایی شنیده بود که [[گرگور کلگان]] سر اگان را به دیوار کوبید.و بعضی مخفیانه میگفتند که با این که هفده سال دارد به الیا تجاوز کرده است. و بعد او را با شمشیر کشته است. هیچ کس جرات نداشت این نجوا ها را جلوی او بازگو کند. {{رف|بتت|30}} | ||
طبق گفته [[تیریون لنیستر]] همه در [[کسترلی راک]] میدانند گرگور کلگان به الیا تجاوز کرده. طبق داستان او این کار را زمانی که دستانش آلوده به خون و مغز اگان | طبق گفته [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) همه در [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) میدانند گرگور کلگان به الیا تجاوز کرده. طبق داستان او این کار را زمانی که دستانش آلوده به خون و مغز اگان بوده، کرده است. {{رف|نش|17}} | ||
طبق گفته های [[تایوین]]، رینیس زیر تخت مخفی شده | طبق گفته های [[تایوین]]، رینیس زیر تخت مخفی شده بود، در حالی که الیا و اگان در اتاق پایینی در شیرخوارگاه بودند. از آنجا که [[سرزمین های غربی|غرب]] در [[شورش رابرت]] بی طرف بود، لرد تایوین نیاز به راهی برای اثبات وفاداری اش میگشت. راهی که مردم فکر کنند که [[خاندان لنیستر]] در طول نبرد به [[خاندان براتیون]] متعهد بوده است.از طرفی ادارد استارک همراه با لشکر جنوبی رابرت از ترایدنت به سمت بارانداز پادشاه حرکت میکرد و ممکن بود که با لشکر غربی ها مواجه شود و احتمال آن میرفت که دو ارتش وارد جنگ شوند. تایوین همچنین میترسید پسرش [[جیمی]] دست به کار احمقانه ای بزند یا ایریس از روی کینه او را بکشد. {{رف|یش|53}} با نابودی فرزندان ریگار، لنیستر ها با حذف مدعیان احتمالی تخت آهنین وفاداری خود را به رابرت براتیون اثبات میکردند. تایوین بعد از دیدن جنازه ها غافلگیر شد. زیرا آن ها بیش از حد وحشیانه کشته شده بودند، و او اصرار داشت که او دستور قتل آنان را نداده است. او نمیدانست که گرگور یک وحشی است، و این وحشیگری برای او تنها به میدان نبرد منتهی نمیشود. {{رف|یش|53}} | ||
[[ابراین مارتل]] نظر دیگری دربارهی این کار تایوین دارد. طبق قراری که مادر ابراین و [[جوانا لنیستر]] گذاشته بودند، قرار بود الیا با جیمی لنیستر ازدواج کند. اما با مرگ جوانا، تایوین این قرار را شکست و در یک حرکت توهین آمیز به آنان پسر تازه متولد شده اش، [[تیریون]] را برای ازدواج با الیا پیشنهاد کرد. او همچنین به آنان گفت دخترش، [[سرسی]] را برای ریگار در نظر گرفته، نه ابراین. زمانی که الیا با ریگار ازدواج کرد، نقشه های تایوین به هم خورد. تایوین شخصیتی نبود که این چیز ها را فراموش کند. ابراین معتقد است که تایوین با قتل الیا، میخواست آن [[باران های کستامیر|درسی]] را که به [[رین]]ها و [[تاربک]]ها داده بود را به [[مارتل]]ها بدهد.{{رف|یش|53}} | [[ابراین مارتل]] (Oberyn Martell) نظر دیگری دربارهی این کار تایوین دارد. طبق قراری که مادر ابراین و [[جوانا لنیستر]] (Joanna Lannister) گذاشته بودند، قرار بود الیا با جیمی لنیستر ازدواج کند. اما با مرگ جوانا، تایوین این قرار را شکست و در یک حرکت توهین آمیز به آنان پسر تازه متولد شده اش، [[تیریون]] را برای ازدواج با الیا پیشنهاد کرد. او همچنین به آنان گفت دخترش، [[سرسی]] را برای ریگار در نظر گرفته، نه ابراین. زمانی که الیا با ریگار ازدواج کرد، نقشه های تایوین به هم خورد. تایوین شخصیتی نبود که این چیز ها را فراموش کند. ابراین معتقد است که تایوین با قتل الیا، میخواست آن [[باران های کستامیر|درسی]] را که به [[رین]]ها و [[تاربک]]ها داده بود را به [[مارتل]]ها بدهد. {{رف|یش|53}} | ||
ادارد به یاد میآورد که چگونه تایوین جنازه ی الیا، اگان و رینیس را به عنوان نشانه ای از وفاداری به رابرت تقدیم میکند.{{رف|بتت|12}}تایوین آن ها را زیر تخت آهنین قرار داد، در حالی که آن ها را با ردای قرمز خاندانش پوشانده بود که کمک میکرد خون را پنهان کند. رینیس پابرهنه بود در حالی که لباس خواب به تن داشت. وضعیت اگان باعث وحشت ادارد شد.{{رف|بتت|45}}. جمجمه ی سرخش معلوم بود و حتی رابرت هم نتوانست برای مدت طولانی به آن نگاه کند.{{رف|بتت|20}} | ادارد به یاد میآورد که چگونه تایوین جنازه ی الیا، اگان و رینیس را به عنوان نشانه ای از وفاداری به رابرت تقدیم میکند. {{رف|بتت|12}} تایوین آن ها را زیر تخت آهنین قرار داد، در حالی که آن ها را با ردای قرمز خاندانش پوشانده بود که کمک میکرد خون را پنهان کند. رینیس پابرهنه بود در حالی که لباس خواب به تن داشت. وضعیت اگان باعث وحشت ادارد شد. {{رف|بتت|45}}. جمجمه ی سرخش معلوم بود و حتی رابرت هم نتوانست برای مدت طولانی به آن نگاه کند. {{رف|بتت|20}} | ||
سر [[کوان لنیستر]] توانست رینیس را تشخیص دهد. اما یادش بود که هیچکس نتوانست اگان را بشناسد. نوزاد تبدیل به موجود ترسناک بدون سر شده بود. تنها چیزی که از آن باقی مانده بود چند تکه استخوان، مغز کودک، خون و چند تار مو بود. تایوین گفت آن چیز اگان است و همه قبول کردند. هفده سال بعد، کوان از هویت واقعی این کودک اظهار بی اطلاعی کرد.{{رف|ربا|موخره}} | سر [[کوان لنیستر]] (Kevan Lannister) توانست رینیس را تشخیص دهد. اما یادش بود که هیچکس نتوانست اگان را بشناسد. نوزاد تبدیل به موجود ترسناک بدون سر شده بود. تنها چیزی که از آن باقی مانده بود چند تکه استخوان، مغز کودک، خون و چند تار مو بود. تایوین گفت آن چیز اگان است و همه قبول کردند. هفده سال بعد، کوان از هویت واقعی این کودک اظهار بی اطلاعی کرد.{{رف|ربا|موخره}} | ||
=== واکنش ها به مرگ اگان === | === واکنش ها به مرگ اگان === | ||
*[[رابرت براتیون]] از مرگ کودکان ریگار خوشحال شد. رابرت خود را یک قهرمان میدانست، و از کشتن کودکان دوری میکرد.اما میدانست که کودکان ریگار تهدیدی برای تاج و تخت او هستند. تایوین به عنوان یک خاطی عمل کرد تا اجازه دهد دست های رابرت پاک بماند | *[[رابرت براتیون]] از مرگ کودکان ریگار خوشحال شد. رابرت خود را یک قهرمان میدانست، و از کشتن کودکان دوری میکرد.اما میدانست که کودکان ریگار تهدیدی برای تاج و تخت او هستند. تایوین به عنوان یک خاطی عمل کرد تا اجازه دهد دست های رابرت پاک بماند و این باعث شد تا رابرت [[لنیستر|لنیستر ها]] را بابت کار وحشتناکشان مجازات نکند.{{رف|یش|53}}و در پاسخ دوستش [[ادارد استارک]] که گفته بود آن ها تنها دو کودک بودند، گفت من تنها [[اژدها|تخم اژدها]] میبینم.{{رف|بتت|12}} | ||
*[[تایوین لنیستر]] میدانست که کشتن دو کودک به [[رابرت براتیون]] اثبات میکند که [[لنیستر|لنیستر ها]] دیگر به [[تارگرین| تارگرین ها]] وفادار نیستند. سال ها بعد تیریون، فلسفه پشت این کار را زیر سوال میبرد. اگر خود رابرت آن دو را میکشت، دست های خود را به خون آلوده میکرد و شهرت خود را لکه دار میکرد. اما به جای این اتفاق شهرت لنیستر ها لکه دار شد، و برای خود دشمن تراشی کردند، اگرچه تایوین میگوید که این کار لازم بود چرا که لنیستر ها در آخر به جنگ ملحق شدند.{{رف|یش|53}} | *[[تایوین لنیستر]] میدانست که کشتن دو کودک به [[رابرت براتیون]] اثبات میکند که [[لنیستر|لنیستر ها]] دیگر به [[تارگرین| تارگرین ها]] وفادار نیستند. سال ها بعد تیریون، فلسفه پشت این کار را زیر سوال میبرد. اگر خود رابرت آن دو را میکشت، دست های خود را به خون آلوده میکرد و شهرت خود را لکه دار میکرد. اما به جای این اتفاق شهرت لنیستر ها لکه دار شد، و برای خود دشمن تراشی کردند، اگرچه تایوین میگوید که این کار لازم بود چرا که لنیستر ها در آخر به جنگ ملحق شدند.{{رف|یش|53}} | ||
*[[ادارد استارک]] این کار را قتل نامید، در حالی که رابرت آن را جنگ نامید. ادارد میگفت که اگان و [[رینیس تارگرین (دختر ریگار)|رینیس]] تنها دو کودک بودند، ولی رابرت با این موضوع مخالفت کرد و به آنها تخم اژدها گفت. این موضوع باعث نزاع میان آن دو شد و حتا [[جان ارن]] هم نتوانست آن دو را آشتی دهد. ادارد با خشمی سرشار بارانداز پادشاه را ترک کرد و برای جنگیدن در آخرین نبرد به جنوب رفت. تنها سوگ مرگ [[لیانا استارک]] باعث آشتی دوباره آن دو شد.{{رف|بتت|12}} | *[[ادارد استارک]] این کار را قتل نامید، در حالی که رابرت آن را جنگ نامید. ادارد میگفت که اگان و [[رینیس تارگرین (دختر ریگار)|رینیس]] تنها دو کودک بودند، ولی رابرت با این موضوع مخالفت کرد و به آنها تخم اژدها گفت. این موضوع باعث نزاع میان آن دو شد و حتا [[جان ارن]] (Jon Arryn) هم نتوانست آن دو را آشتی دهد. ادارد با خشمی سرشار بارانداز پادشاه را ترک کرد و برای جنگیدن در آخرین نبرد به جنوب رفت. تنها سوگ مرگ [[لیانا استارک]] (Lyanna Stark) باعث آشتی دوباره آن دو شد.{{رف|بتت|12}} | ||
*[[توروس از میر]] خودش جنازه اگان و رینیس را در زیر تخت آهنین دید، از نگاه او [[خاندان کلگان]] بر جنازه آن دو کودک بنا نهاده شده و نشان آن ها باید دو کودک خونین باشد.{{رف|بتت|34}} | *[[توروس از میر]] (Thoros of Myr) خودش جنازه اگان و رینیس را در زیر تخت آهنین دید، از نگاه او [[خاندان کلگان]] بر جنازه آن دو کودک بنا نهاده شده و نشان آن ها باید دو کودک خونین باشد.{{رف|بتت|34}} | ||
*[[آریانه مارتل]] رابرات براتیون را هیولایی میخواند که آن کودکان را برای رسیدن به تاج و تخت به کشتن داد، و او را یکی از عوامل اصلی مرگ کودکان میداند. رابرت در [[دورن]] فرد محبوبی نیست.{{رف|ضبک|13}} | *[[آریانه مارتل]] (Arianne Martell) رابرات براتیون را هیولایی میخواند که آن کودکان را برای رسیدن به تاج و تخت به کشتن داد، و او را یکی از عوامل اصلی مرگ کودکان میداند. رابرت در [[دورن]] فرد محبوبی نیست.{{رف|ضبک|13}} | ||
*[[ویسریس تارگرین]] معتقد است که دورنی ها، خواهان انتقام الیا و فرزندانش هستند و همین موضوع باعث میشود که به طرفداری از او برخیزند.{{رف|بتت|3}} | *[[ویسریس تارگرین]] معتقد است که دورنی ها، خواهان انتقام الیا و فرزندانش هستند و همین موضوع باعث میشود که به طرفداری از او برخیزند.{{رف|بتت|3}} | ||
*[[دوران مارتل]] برای مقتولان عزاداری کرد. طبق گفته [[واریس]]، تنفر دوران از لنیستر ها معروف است.{{رف|یش|38}} دوران از روزی که متوجه بلایی که بر سر الیا و فرزندانش آمد، شد. مصمم بود که از تایوین لنیستر انتقام بگیرد.{{رف|ضبک|40}} | *[[دوران مارتل]] (Doran Martell) برای مقتولان عزاداری کرد. طبق گفته [[واریس]] (Varys)، تنفر دوران از لنیستر ها معروف است.{{رف|یش|38}} دوران از روزی که متوجه بلایی که بر سر الیا و فرزندانش آمد، شد. مصمم بود که از تایوین لنیستر انتقام بگیرد.{{رف|ضبک|40}} | ||
*[[ابراین مارتل]] شانزده سال تشنه عدالت ماند.{{رف|یش|38}} او معتقد بود که گرگور کلگان از دستورات پیروی کرده و این کار را به سلیقه خود انجام نداده. و او برای | *[[ابراین مارتل]] شانزده سال تشنه عدالت ماند.{{رف|یش|38}} او معتقد بود که گرگور کلگان از دستورات پیروی کرده و این کار را به سلیقه خود انجام نداده. و او انتقام را برای مردی که دستور را داده میخواهد، نه فقط کسی که دستور را اجرا کرده.{{رف|یش|66}} | ||
*[[ | *[[نایمریا سند]] (Nymeria Sand) باور دارد که برای انتقام دو کودک ریگار باید دوقلو های طلایی تایوین را بکشند و [[سرسی]] و [[جیمی]] با جان خود تاوان قتل آن کودکان را پرداخت کنند.{{رف|نش|2}} | ||
*[[جاکلین | *[[جاکلین بایواتر]] (Jacelyn Bywater) میگوید که هنوز زمزمه هایی در بارانداز پادشاه وجود دارد که سلاخی فرزندان ریگار یکی از گناهان خاندان لنیستر است و [[مذهب هفت]] (Faith of the Seven) کل شهر را به خاطر این کار مجازات میکند.{{رف|نش|41}} | ||
*[[دنریس تارگرین]] تفاوتی میان خاندان لنیستر و [[استارک]] نمیبیند. او فکر میکند که ادارد استارک هم در قتل اگان و رینیس مسئول است و سگ های [[رابرت براتیون|غاصب]] | *[[دنریس تارگرین]] (Daenerys Targaryen) تفاوتی میان خاندان لنیستر و [[استارک]] نمیبیند. او فکر میکند که ادارد استارک هم در قتل اگان و رینیس مسئول است و سگ های [[رابرت براتیون|غاصب]] مثل یک گله سگ شکاری عمل کردند و کودکان را کشتند.{{رف|ربا|11}} | ||
*[[باریستان سلمی]] در زمان این اتفاق مجروح شده بود. زخم های شدیدی که در [[نبرد ترایدنت]] برداشته بود باعث شد که او اجساد را نبیند. ولی او نمیتوانست باور کند که رابرت در برابر اجساد آنها لبخند زده. باریستان معتقد است که دیدن چنین صحنه ای باعث میشد که رابرت را بکشد و هیچ لشکری نمیتوانست جلوی او را بگیرد.{{رف|ربا|67}} | *[[باریستان سلمی]] (Barristan Selmy) در زمان این اتفاق مجروح شده بود. زخم های شدیدی که در [[نبرد ترایدنت]] برداشته بود باعث شد که او اجساد را نبیند. ولی او نمیتوانست باور کند که رابرت در برابر اجساد آنها لبخند زده. باریستان معتقد است که دیدن چنین صحنه ای باعث میشد که رابرت را بکشد و هیچ لشکری نمیتوانست جلوی او را بگیرد.{{رف|ربا|67}} | ||
*[[یاندل]]، زمانی که تاریخ [[قیام رابرت]] را مینوشت، برای آنکه به رابرت براتیون یا تایوین لنیستر توهین نکرده باشد، وقایع را جوری نوشت که گناه این کار را به گردن طرفداران رابرت براتیون نیندازد، و پادشاه دیوانه [[ایریس تارگرین دوم]] و حتا خود [[الیا مارتل]] را در این واقعه مقصر دانست.{{رف|دیا|سقوط اژدهایان، قیام رابرت}} | *[[یاندل]] (Yandel)، زمانی که تاریخ [[قیام رابرت]] را مینوشت، برای آنکه به رابرت براتیون یا تایوین لنیستر توهین نکرده باشد، وقایع را جوری نوشت که گناه این کار را به گردن طرفداران رابرت براتیون نیندازد، و پادشاه دیوانه [[ایریس تارگرین دوم]] و حتا خود [[الیا مارتل]] را در این واقعه مقصر دانست.{{رف|دیا|سقوط اژدهایان، قیام رابرت}} | ||
== وقایع اخیر == | == وقایع اخیر == | ||
خط ۶۶: | خط ۶۸: | ||
=== نزاع شاهان === | === نزاع شاهان === | ||
یکی از رویا هایی که [[دنریس تارگرین]] در [[خانه نامیرا]] دید شامل [[ریگار تارگرین]], [[الیا مارتل]] | یکی از رویا هایی که [[دنریس تارگرین]] در [[خانه نامیرا]] (House of the Undying) دید شامل [[ریگار تارگرین]], [[الیا مارتل]] و اگان بود. او اگان تازه متولد شده را دید که از سینه مادرش شیر میخورد، مادرش روی یک تخت خواب چوبی مرغوب نشسته بود. ریگار تصمیم گرفت نام کودک تازه متولد شده را اگان بگذارد. چرا که این نام مناسب یک پادشاه است. زمانی که الیا از ریگار خواست تا برای کودک نغمه ای بسراید، ریگار گفت که اگان، شاهزاده وعده داده شده است و [[نغمه آتش و یخ]] برای او سروده شده است. بعد از آن ریگار گفت باید یکی دیگر هم باشد، چرا که اژدها سه سر دارد. ریگار روی صندلی کنار پنجره نشست و چنگش را برداشت. دنریس به موسیقی شیرین اندوهباری که ریگار مینواخت گوش میکرد، که رویا محو شد.{{رف|نش|48}} پس از آن، سر [[جورا مورمونت]] (Jorah Mormont) هویت آن ها را تایید کرد، ولی گفت که اگر اگان شاهزاده وعده داده شده باشد، وعده با مرگ او شکسته است. هیچ کدامشان چیزی از نغمه آتش و یخ نشنیده بودند.{{رف|نش|63}} | ||
=== یورش شمشیر ها === | === یورش شمشیر ها === | ||
در جریان [[محاکمه با نبرد]] [[تیریون لنیستر]], [[گرگور کلگان]] زخمی، ماجرای مرگ اگان را برای [[ابراین مارتل]] تعریف کرد. او ابتدا اگان، آن توله گریان را | در جریان [[محاکمه با نبرد]] [[تیریون لنیستر]], [[گرگور کلگان]] زخمی، ماجرای مرگ اگان را برای [[ابراین مارتل]] تعریف کرد. او ابتدا اگان، آن توله گریان را کشت، سپس به الیا تجاوز کرد. گرگور گفت که با دست های خودش سر کودک را به دیوار کوبید و آن را خورد کرد، همان روشی که کوه برای کشتن ابراین استفاده کرد.{{رف|یش|70}} | ||
=== رقصی با اژدهایان === | === رقصی با اژدهایان === | ||
[[پرونده:Pojypojy Griff&YoungGriff.jpg|[[گریف]] و گریف جوان - توسط Pojypojy ©| | [[پرونده:Pojypojy Griff&YoungGriff.jpg|[[گریف]] و گریف جوان - توسط Pojypojy ©|بندانگشتی|300px|چپ]] | ||
زمانی که در [[میرین]]، [[دنریس تارگرین]] به اگان فکر میکرد، که میتوانست ششمین از این نام باشد که بر [[تخت آهنین]] مینشیند. او باور داشت، که اگر اگان زنده بود، ممکن بود که با او ازدواج کند، چرا که از نظر سنی نسبت به [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] به او نزدیک تر بود.{{رف|ربا|2}} | |||
در {{تاریخ|300}}، [[ایلیریو موپاتیس]] و [[تیریون لنیستر]] از [[پنتوس]] به سمت [[روینار]] حرکت کردند. تیریون و یک [[شمشیرزن آزاد]] به نام، گریف، به سمت [[ولانتیس]] حرکت کردند تا در آنجا منتظر بمانند که همراه با [[گولدن کمپانی]] و کشتی های بیشتر برای خدمت به سمت او بروند. بر اساس دانسته های ایلیریو، دنریس موفق شد [[سقوط آستاپور|آستاپور را فتح کند]] و [[نبرد نزدیک یونکای|یونکای را به زانو در آورد]] [[غارت میرین|میرین را غارت کند]]. او پیشبینی میکند که دنریس به سمت غرب حرکت کند. اما نمیتواند بگوید که از راه زمینی به [[منتاریس]] میرود یا از طرق دریا به ولانتیس.{{رف|ربا|5}} | |||
زمانی که آن ها سوار کشتی [[دختر خجالتی]] شدند، تیریون با گریف جوان آشنا شد. او پسری جوان بود که به یاد مادر [[تایروش|تایروشی]] اش موهای خود را آبی کرده بود.{{رف|ربا|8}} او جوانی باریک اندام و خوش هیکل بود و با وجود هیکل ظریفش به بلندی گریف بود.{{رف|ربا|8}} تیریون متوجه شد که رنگ چشم های پسر آبی تیره است اما در زیر نور چراغ به سیاهی میزند و در هوای گرگ و میش [[چشم های بنفش|بنفش]] دیده میشود. او مژه های بلندی داشت.{{رف|ربا|14}} | |||
تیریون متوجه شد که گریف جوان بهتر از نیمی از لرد های وستروس آموزش میبیند. او بسیار باهوش و باسواد بود و مهارت او در تاریخ حیرتآور بود. سپتا [[لمور]] به او [[مذهب هفت]] را آموزش داده بود. گریف جوان [[زبان مشترک]] را مانند یک شخص از وستروس بلد بود. او [[زبان اصیل والریایی]] را به شکل روانی صحبت میکرد و میتوانست به خوبی آن را با گویش دختران حرامزاده والریا [[پنتوس]]، [[تایروش]]، [[میر]] و [[لیس]] و همین طور [[زبان تجاری]] صحبت کند. اما در صحبت کردن با گویش مردم [[ولانتیس]] تازه کار بود و تنها با چند کلمه از آن آشنایی داشت. با گویش مردم میرین که از ترکیب زبان والریایی و [[گیسکاری]] بود، مشکل داشت. گریف جوان کمی ریاضی یاد گرفته بودو همین طور دانش خوبی در حساب داری داشت و تا حدی هم جغرافیا بلد بود. او همین طور موسیقی هم فراگرفته بود.{{رف|ربا|14}} | |||
بعد از نجات پیدا کردن از [[ساروز]]، تیریون اعتراف کرد که شک کرده بود جوان ناشناس همان اگان است. مرد جوان داستان زنده ماندنش را برای تیریون تعریف کرد و با هم [[کیواس]] (cyvasse) بازی کردند. براساس گفته او، جوانی که در [[غارت بارانداز پادشاه]] کشته شد، پسر یک دباغ بود که در پیسواتر، یکی از خیابان های [[بارانداز پادشاه]]، به دنیا آمده بود. مادر کودک هنگام زایمان مرده بود. دباغ پسرش را در ازای یک بشکه شراب به [[واریس]] فروخته بود. چرا که او چند پسر داشت اما هیچ گاه طعم شراب طلایی آربر را نچشیده بود. واریس ترتیب جابجایی دو کودک را داد. الیا پسر دباغ را، که تیریون آن را [[شاهزاده پیسواتر]] خطاب میکرد، گرفت. در حالی که واریس شاهزاده اگان واقعی را گرفت.{{رف|ربا|22}} | |||
[[پرونده:Young griff by Winona Nelson.jpg|گریف جوان با مو های آبی روی عرشه ''[[دختر خجالتی]]'' - توسط © FFG|بندانگشتی|350px|چپ]] | |||
تیریون دریافت زمانی که پسر دروغین به دست [[گرگور کلگان]] کشته شد، واریس اگان اصلی را از طریق [[دریای باریک]] از وستروس خارج کرد. واریس ابتدا مسئولیت کودک را به [[ایلیریو موپاتیس]] سپرد و در آخر مسئولیت او را به گریف داد، که همان لرد خلع شده، [[جان کانینگتون]] (Jon Connington)، یکی از دوستان پدر اگان، ریگار بود.{{رف|ربا|22}} تیریون به این نتیجه رسید که آبی کردن مو های اگان باعث میشود [[چشم بنفش]] او، آبی به نظر برسد.{{رف|ربا|18}} تیریون دریافت که اگان میخواهد با عمه خود، ملکه میرین، ازدواج کند و به وستروس حمله کند. تیریون قانع نشد، چرا که اگان ادعای قوی تری دارد در حالی که دنریس ارتش بزرگ تری دارد. تیریون پیشنهاد داد به جای رفتن به شرق به [[وستروس]] بروند و از اتفاقاتی که در [[جنگ پنج پادشاه]] افتاد، استفاده کنند، و از طرفی پادشاه [[تامن براتیون|تامن براتیون نخست]] دارای [[شورای کوچک]] ضعیفی است. در آخر مکالمه تیریون، اگان را در بازی کیواس شکست داد.{{رف|ربا|22}} | |||
اگان به [[ولون تریس]] رسید, جایی که او و جان کانینگتون قرار بود با گولدن کمپانی ملاقات کنند. او لباسی قرمز و بالاپوش سیاه پوشید, که نشان دهنده رنگ [[خاندان تارگرین]] است, جان او را به عنوان اگان ششمین با نام او, [[پادشاه آندال ها، روینار ها و نخستین انسان ها]] معرفی کرد. این ملاقاتی محرمانه با افسران جنگی بود, و جان متوجه شد که شمشیر زنان آزاد از هویت اگان با خبر هستند. آن ها از طولانی شدن اقامت دنریس در میرین, و این که باید به [[اردوگاه تارگرین ها در خلیج برده دار ها]] بپیوندند، صحبت میکردند. اگان فرصت را غنیمت شمارد تا نقشه اش مبنی بر ورود به وستروس و گرفتن تخت آهنین بدون کمک دنریس را بیان کرد. [[هری استرایکلند]] تلاش کرد تا خطر این کار را گوشزد کند, اما بیشتر افسران علاقه به اجرا شدن آن نقشه داشتند. اگان در ادامه توضیح داد که عمهاش میتواند در میرین بماند. نقشه ی او این است که قبل از آنکه [[خاندان لنیستر]] بتواند واکنش نشان دهد، آن ها حرکت کرده و حمله کنند. گولدن کمپانی برای اگان سوگند وفاداری خورد, اما افسران توافق داشتند که تا ورود به وستروس، هویت اگان از سرباز ها مخفی بماند.{{رف|ربا|24}} | |||
ده هزار شمشیرزن آزاد از ولانتیس حرکت کردند، اما کمتر از نیمی از [[نیرو های گولدن کمپانی در سرزمین های طوفان| نیرو های پیاده شده]] در [[سرزمین های طوفان]] به موقع رسیدند. جان یک چهارم نیرو ها موجود را در فتح [[آشیانه شیردال]] رهبری کرد. در همان زمان [[تریستان ریورز]]، [[آشیانه کلاغ]] را محاصره کرد و [[لاسول پیک]] به محاصره [[رین هاوس]] پرداخت. اگان در اردوگاه ماند و توسط یک چهارم نیرو های باقی مانده به رهبری [[گوریس ادورین]] محافظت شد. هالدون به جمعآوری اطلاعات نظامی و سیاسی وستروس پرداخت و متحدان احتمالی اگان و [[دست پادشاه|دستش]] جان را بررسی کرد. لرد کانینگتون تصمیم گرفت که برای افزایش امنیت اگان او را به آشیانه شیردال بیاورد. همچنین او تصمیم دارد تا [[استورمزاند]]، آخرین پایگاه [[استنیس براتیون]] در سرزمین های طوفان را فتح کند.{{رف|ربا|61}} | |||
چهار روز بعد، اگان در راس یک گردان، که شامل صد سوار و سه فیل بود، به آشیانه شیردال رسید. همراه او [[لمور]] و سر [[رولی داکفیلد]]، نخستین شخص از [[گارد شاه]]ی اگان، بودند.{{رف|ربا|61}} جان اشاره کرد که نیرو های گارد شاهی از شوالیه های پر آوازه و پسران خاندان های بزرگ انتخاب شود، اما جان میخواست که افراد وفاداری که حاضرند جان خود را برای او بدهند را انتخاب کند. جان متوجه شد که رنگ چشم های اگان روشن تر از رنگ چشم های ریگار است.{{رف|ربا|61}} اگان موافق نقشه جان مبنی بر فتح استورمزاند است، اما میخواهد خودش این نبرد را رهبری کند که نارضایتی جان را به همراه دارد.{{رف|ربا|61}} | |||
زمانی که اخبار زنده بودن اگان به [[بارانداز پادشاه]] میرسد، شورای کوچک پادشاه تامن اعلام میکند که او یک مدعی دروغین است. با این وجود سر [[کوان لنیستر]] جان را در زمان [[ایریس تارگرین دوم]] به یاد میآورد و از امکان زنده بودن اگان شگفت زده میشود و به یاد میآورد که کودک کشته شده به دست گرگور کلگان غیر قابل شناسایی بود.{{رف|ربا|موخره}} | |||
=== باد های زمستانی === | |||
{{هشدار|اگرچه اطلاعات موجود، در فصل های منتشر شده از [[باد های زمستانی]] موجود میباشد، ممکن است که در نسخه نهایی کتاب نباشند. به یاد داشته باشید که محتوای این قسمت قابل استناد نیست و ممکن است تغییر کند.}} | |||
{{اسپویلر|[[آریانه مارتل]]، [[سان اسپیر]] را به منظور انجام ماموریتی که پدرش، [[دوران مارتل]]، بر عهده او گذاشته، یعنی بررسی هویت حقیقی اگان ترک میکند. در [[گاست هیل]] سر [[دیمون سند]]، به آریانه میگوید که شک دارد که آن پسر، اگان تارگرین باشد. <ref>[[باد های زمستانی]]، آریانه I</ref> هنگامی که به آشیانه شیردال رسیدند، هالدون اطلاع داد که اگان استورمزاند را گرفته و میخواهد با مردان [[میس تایرل]] را در جنگ روبرو شود. <ref>[[باد های زمستانی]]، آریانه II</ref>}} | |||
== نقل قول هایی از اگان == | == نقل قول هایی از اگان == | ||
خط ۸۴: | خط ۱۱۵: | ||
{{نقل قول|باعث ناراحتی است که در جنگ خون بی گناهان به راحتی خون گناهکاران ریخته میشود، و آنان که به شاهزاده الیا تجاوز کردند و او را کشتند، از عدالت گریختند. مشخص نیست که چه کسی شهدخت [[رینیس تارگرین (دختر ریگار)|رینیس]] را روی تختش کشت یا چه کسی سر شاهزاده اگان خردسال را به دیوار کوبید. عدهای میگویند که ایریس تارگرین زمانی که فهمید [[تایوین لنیستر|لرد لنیستر]] به جبههی رابرت پیوسته، خود دستور این کار را داد. در حالی که دیگران میگویند الیا مسبب این کار بوده تا نگذارد فرزندانش به دست کسانی که ریگار را کشنتند بیفتد.{{رف|دیا|سقوط اژدهایان، قیام رابرت}}|نوشته های یاندل}} | {{نقل قول|باعث ناراحتی است که در جنگ خون بی گناهان به راحتی خون گناهکاران ریخته میشود، و آنان که به شاهزاده الیا تجاوز کردند و او را کشتند، از عدالت گریختند. مشخص نیست که چه کسی شهدخت [[رینیس تارگرین (دختر ریگار)|رینیس]] را روی تختش کشت یا چه کسی سر شاهزاده اگان خردسال را به دیوار کوبید. عدهای میگویند که ایریس تارگرین زمانی که فهمید [[تایوین لنیستر|لرد لنیستر]] به جبههی رابرت پیوسته، خود دستور این کار را داد. در حالی که دیگران میگویند الیا مسبب این کار بوده تا نگذارد فرزندانش به دست کسانی که ریگار را کشنتند بیفتد.{{رف|دیا|سقوط اژدهایان، قیام رابرت}}|نوشته های یاندل}} | ||
{{نقل قول| جوان بیریش میتواند با هر دختری از [[هفت پادشاهی]] که بخواهد ازدواج کند، چه آن مو های آبی را داشته باشد، چه نداشته باشد، آن چشم ها هرکسی را جذب خود میکند.{{رف|ربا|18}}| | {{نقل قول| جوان بیریش میتواند با هر دختری از [[هفت پادشاهی]] که بخواهد ازدواج کند، چه آن مو های آبی را داشته باشد، چه نداشته باشد، آن چشم ها هرکسی را جذب خود میکند.{{رف|ربا|18}}|افکار [[تیریون لنیستر]]}} | ||
{{نقل قول| یک شاهزاده کامل، با این حال تنها یک پسر بچه است. با تجربه کمی از جهان و هر اندوهی که در آن است{{رف|ربا|22}}| | {{نقل قول| یک شاهزاده کامل، با این حال تنها یک پسر بچه است. با تجربه کمی از جهان و هر اندوهی که در آن است{{رف|ربا|22}}|افکار [[تیریون لنیستر]]}} | ||
{{نقل قول| به هیچ کس اعتماد نکنید شاهزاده من، نه به [[هالدون|استاد بدون زنجیر]]، نه به [[جان کانینگتون|پدر دروغینتون]]، نه به [[رالی داکفیلد|اردک]] شجاع، نه به [[لمور]] دوست داشتنی و نه به هیچ کدام از این دوستان خوبتون که شما رو بزرگ کردند، از همه مهمتر، به [[ایلیریو موپاتیس|تاجر پنیر]]، [[واریس|عنکبوت]] و [[دنریس تارگرین|ملکه اژدها]] کوچولو که میخواید باهاش ازدواج کنید. تمام این بدگمانی ها باعث میشه معدتون ترش کنه و شب ها خوابتون نبره، بله درسته، اما بهتر از اینه که به خواب طولانی ای برید که هیچ گاه بیدار نشید.{{رف|ربا|22}}|[[تیریون لنیستر]] خطاب به اگان}} | {{نقل قول| به هیچ کس اعتماد نکنید شاهزاده من، نه به [[هالدون|استاد بدون زنجیر]]، نه به [[جان کانینگتون|پدر دروغینتون]]، نه به [[رالی داکفیلد|اردک]] شجاع، نه به [[لمور]] دوست داشتنی و نه به هیچ کدام از این دوستان خوبتون که شما رو بزرگ کردند، از همه مهمتر، به [[ایلیریو موپاتیس|تاجر پنیر]]، [[واریس|عنکبوت]] و [[دنریس تارگرین|ملکه اژدها]] کوچولو که میخواید باهاش ازدواج کنید. تمام این بدگمانی ها باعث میشه معدتون ترش کنه و شب ها خوابتون نبره، بله درسته، اما بهتر از اینه که به خواب طولانی ای برید که هیچ گاه بیدار نشید.{{رف|ربا|22}}|[[تیریون لنیستر]] خطاب به اگان}} | ||
{{نقل قول|به غرب حرکت کنید، نه به شرق. [[دنریس تارگرین|ملکه کوچک]] رو با زیتون هاش تنها بذارید، این پسر بزرگ شده، تخت آهنین رو بهش بدین{{رف|ربا|24}}|[[فرانکلین فلاورز]] از [[گولدن کمپانی]]}} | |||
{{نقل قول|کوان لنیستر اینجا بود،زمانی که [[تایوین لنیستر|لرد تایوین]] جسد کودکان شاهزاده [[ریگار تارگرین|ریگار]] را، پیچیده شده در بالاپوش خاندان لنیستر، روبروی تخت آهنین قرار داد. با دیدن دختر میشد فهمید که شهدخت رینیس بوده، اما پسره...یک تکه جمجمه خونین که مغزش دیده میشد و صورتش از بین رفته بود، به همراه چند تار موی نقره ای رنگ. هیچ کدام از ما نتوانستیم خیلی به آن نگاه کنیم. تایوین گفت که آن شاهزاده اگان است، و همه ما قبول کردیم.{{رف|ربا|موخره}}|افکار [[کوان لنیستر]]}} | |||
{{نقل قول|اگان قبل از آن که راه رفتن را شروع کند برای حکومت کردن آموزش دید، آموزش های نظامی ای که او دیده، به خوبی آموزش نظامی یک شوالیه است. ولی آموزش او به اینجا ختم نشد. او خواندن و نوشتن آموخت، چندیدن زبان را فرا گرفت، او تاریخ، فانون و شعر سرایی را یاد گرفت. از زمانی که سنش کفاف میداد [[لمور|یک سپتا]] [[مذهب هفت|دین]] را به او آموخت. او با ماهی گیر ها زندگی کرد، با دستانش کار کرد، در رودخانه ها شنا کرد و به تعمیر تور های ماهی گیری پرداخت، و آموخت زمانی که لباس هایش کثیف شد، خودش آن را بشوید، او میتواند ماهی گیری کند، غذا بپزد و زخم ها را مداوا کند. او میداند گرسنگی کشیدن چگونه است، یا شکار شدن و یا ترسیدن.[[تامن براتیون|تامن]] یاد گرفته که حکومت حق اوست، اگان میداند که حکومت وظیفه اوست، این که پادشاه باید مردمش در الویت باشند، و برای آن ها زندگی و حکومت کند{{رف|ربا|موخره}}|[[واریس]] به [[کوان لنیستر]]}} | |||
{{اسپویلر|{{نقل قول| آریانه : ممکنه که اون واقعا شاهزاده اگان باشه.{{سخ}} | |||
دیمون : اگر شاهزاده ی [[جان کانینگتون|لرد کانینگتون]] جمجمعه اش شکسته باشه، من باور میکنم که اگان تارگرین از گور برگشته، در غیر اینصورت، نه. این یه پسر خارجی هست، یه شمشیر زن آزاد که نیاز به حمایت داره|مکالمه [[آریانه مارتل]] و [[دیمون سند]]}}}} | |||
== خط وراثت تخت آهنین == | == خط وراثت تخت آهنین == | ||
بعد از مرگ ریگار در [[نبرد ترایدنت|ترایدنت]], با وجود زنده بودن اگان، شاهزاده [[ویسریس تارگرین]] به وسیله پادشاه [[ایریس تارگرین دوم]] به عنوان وارث تاج و تخت انتخاب شد.{{رف|دیا| سقوط اژدهایان: پایان}} پس از [[غارت بارانداز پادشاه|مرگ ایریس]] ویسیریس در [[دراگون استون]] به عنوان پادشاه جدید اعلام شد.<ref>[[دنیایی از یخ و آتش]]، ریلا تارگرین</ref> بعد ها ویسیریس با دادن مقام [[شاهزاده دراگون استون]] به خواهرش، [[دنریس تارگرین|دنریس]]، او را جانشین خود اعلام کرد.{{رف|بتت|3}}{{رف|بتت|11}} | |||
اگان, به مانند [[تیریون لنیستر]]، باور دارد که طبق قوانین ادعای او برای تخت آهنین قوی تر از دنریس است.{{رف|ربا|22}}{{رف|ربا|24}} | |||
{{نقل قول|پسران نخستین پسر بر پسر دوم برتری دارد.{{رف|نش|35}}}} | |||
اگان پسر [[ریگار تارگرین]]، نخستین پسر [[ایریس تارگرین دوم]] است که این باعث میشود طبق قوانین ادعای اگان نسبت به [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] (پسر دوم ایریس) و [[دنریس تارگرین|دنریس]] (دختر ایریس) قوی تر باشد.{{رف|نش|35}} اگرچه اسناد موجود از اواخر حکومت ایریس دوم این حقیقت را زیر سوال میبرد.{{رف|دیا| سقوط اژدهایان: پایان}}<ref>تالار گفتمانی از آتش و یخ:[http://asoiaf.westeros.org/index.php?/topic/120966-errors-in-the-woiaf/&do=findComment&comment=6801531 خطا هایی در دنیای یخ و آتش (March 10, 2015)] ''"گزارش تاریخی استاد یاندل از وقایع تاریخی"''</ref> | |||
در تاریخ های {{تاریخ|92}} و {{تاریخ|101}} پس از مرگ جانشین پادشاه [[جهریس تارگرین اول]] نحوه جانشینی در خاندان تارگرین زیر سوال رفت. در هر دو زمان نزد لرد های وستروس، پسر پسر جوان تر بیشتر از پسر دختر مقبولیت داشت، نخستین بار پسر دوم پادشاه، [[بیلون تارگرین (پسر جهریس اول)|بیلون]] به پسر بزرگتر [[ایمون تارگرین (پسر جهریس اول)|جانشین]] ترجیح داده شد. [[رینیریا تارگرین (دختر ایمون)|رینیریا]], و پس از آن ، بعد از مرگ بیلون، با ترجیح دادن [[ویسیریس تارگرین اول| پسر بزرگتر بیلون]] بر [[لینور ولاریون|پسر رینیس]] .{{رف|دیا|پادشاهان تارگرین : جهریس اول}} بر اساس نوشته استاد بزرگ [[گیلداین]] خیلی از مردم اعتقاد دارند، شورای {{تاریخ|101}} یک قانون جدید در خط وراثت ایجاد کرد: تخت آهنین نمیتواند به یک زن برسد، یا حتی پسر یک زن.{{رف|دیا| پادشاهان تارگرین: جهریس اول}} پادشاه ویسریس اول با وجود آنکه سه پسر داشت، با انتخاب دخترش، [[رینریا تارگرین|رینریا]]،به عنوان جانشین خواست تا این قانون را بشکند{{Ref|TRP}}{{رف|دیا| پادشاهان تارگرین : ویسیریس اول}} و در آخر این مسئله منجر به یک جنگ داخلی به نام [[رقص اژدهایان]] شد.{{رف|شوم}}{{رف|دیا| پادشاهان تارگرین: اگون دوم}} زمانی که پادشاه [[بیلور تارگرین اول]] بدون فرزند پسر یا جانشینی که از قیل اعلام شده باشد، مرد، جانشینی سه خواهر بیلور به اندازه جانشینی عمویش (نزدیک ترین خویشاوند مذکر) مورد بحث قرار گرفت. در نهایت جانشینی خواهر های او رد شد.{{رف|دیا| پادشاهان تارگرین: ویسیریس دوم}} بعد ها در [[شورا بزرگ سال 233]] [[اگون تارگرین پنجم]] را با وجود آنکه [[میگور تارگرین (فرزند آئریون)|پسر کوچک]] [[آئریون تارگرین|برادر بزرگترش]] هنوز زنده بود، پادشاه اعلام کرد.{{رف|دیا| پادشاهان تارگرین : میکار اول}} | |||
پس از مرگ [[ویسریس تارگرین|برادر دنریس]] در [[ویس دوتراک]]، دنریس خود را ملکه نامید.{{رف|بتت|54}} اگر اگان یک تارگرین باشد، ممکن است مردم [[وستروس]] ادعای او را قوی تر از ادعای دنریس بدانند. با این وجود دنریس با قدرت خود و به وسیله ی فتح شهر و حکمرانی بر آن تبدیل به ملکه [[میرین]] شد. | |||
از طرفی هویت اگان تایید شده نیست. اما در این که دنریس، تارگرین است شکی نیست. در شورای کوچک [[ردکیپ]] هنگام بحث درباره [[اگان تارگرین (پسر ریگار)|مدعی تارگرین]]، [[کوان لنیستر]] درباره دنریس میگوید: | |||
{{نقل قول|یک تارگرین دیگر که هیچ کس نمیتواند خونش را زیر سوال ببرد. [[دنریس تارگرین|دنریس طوفان زاد]].{{رف|ربا|موخره}}}} | |||
در جریان ملاقات [[گولدن کمپانی]] با [[جان کانینگتون]] در [[ولانتیس]]، رهبر گولدن کمپانی [[هری استرایکلند]] اشاره میکند که حقانیت اگان، قطعی نیست، و اگان میتواند با ازدواج با عمه اش به این مشکل پایان دهد. | |||
{{نقل قول|آفتاب مغزت رو تباه کرده [[فرانکلین فلاورز|فلاورز]]؟ ما به [[دنریس تارگرین|دختره]] احتیاج داریم. ما به یک ازدواج نیاز داریم. اگر دنریس قبول کنه و اونو به همسری قبول کنه هفت پادشاهی همین کار رو میکنند. بدون اون لرد ها ادعای اون رو نادیده میگیرند و اون رو یک مدعی دروغین و یک کلاهبردار خطاب میکنند.{{رف|ربا|24}}}} | |||
== خانواده == | == خانواده == | ||
خط ۹۸: | خط ۱۵۸: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع|3}} | {{منابع|3}} | ||
{{شاهان وستروس}} | |||
[[en:Aegon Targaryen (son of Rhaegar)]] | [[en:Aegon Targaryen (son of Rhaegar)]] | ||
[[رده:نجیب زادگان]][[رده:خاندان تارگرین]] | [[رده:نجیب زادگان]][[رده:خاندان تارگرین]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۴۵
شاهزاده اگان در آغوش مادرش الیا مارتل - اثر Achen089 ©. | |
| |
خاندان | تارگرین |
---|---|
نژاد | والریایی |
تولد | در اواخر سال 281 پس از ورود اگان و یا اوایل سال 282 پس از ورود اگان در دراگون استون |
مرگ | در سال 283 پس از ورود اگان در بارانداز پادشاه (مرگ تایید نشده) |
کتاب(ها) | دنیای یخ و آتش(اشاره شده) بازی تاج و تخت(اشاره شده) |
شاهزاده اگان تارگرین (Aegon Targaryen) دومین فرزند و تنها پسر شاهزاده ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen) و الیا مارتل (Elia Martell) است.
ظاهر
- همچنین ببینید: رده:تصاویر اگان تارگرین (پسر ریگار)
طبق منابع نیمه رسمی اگان ظاهر یک تارگرین را دارد، که آن را از پدرش ریگار به ارث برده است. در حالی که خواهرش رینیس (Rhaenys) ظاهر مادر دورنی اش را گرفته است.[۱][۲][۳] همچنین اگان موهای نقره ای دارد. [۴]
تاریخ
تولد
هنگام تولد اگان یک ستارهی دنباله دار در آسمان بارانداز پادشاه دیده شد، این باعث شد تا ریگار تارگرین تصور کند پسرش شاهزاده ی وعده داده شده است. ستاره ی دنباله دار به عنوان «ستاره ی درحال خونریزی» شناخته شود. استاد ایمون (Aemon) از عقاید ریگار باخبر بود، هرچند نمیدانیم که ریگار اینها را به او گفته یا خیر. ایمون در فلسفه نام شاهزاده(prince) در پیشگویی شک میکند، زیرا خطایی در ترجمه پیشگویی وجود داشته و زبانی که پیشگویی در آن گفته شده برای کلمه شاهزاده جنسیت تعیین نمیکند و میتواند شاهدخت ترجمه شود. این مسئله برای اژدها هم صادق است. زیرا آن ها هم مذکر و مونث ندارند.[۵]
غارت بارانداز پادشاه
در شورش رابرت (Robert's Rebellion) اگان تنها یک نوزاد بود.[۶][۷]که تنها چند ماه قبل از حمله به دنیا آمده بود. قبل از نبرد ترایدنت (Battle of the Trident)، ایریس دوم (Aerys II) با قباحت به عموی مادری اگان، شاهزاده لوین مارتل (Lewyn Martell) از گارد پادشاهی، اعلان کرد که الیا و فرزندانش کنار شاه میمانند. لوین دستور گرفت که ده هزار مرد دورنی را از راه شاهی به سمت میدان نبرد هدایت کند. لوین و پدر اگان، ریگار در طول نبرد ترایدنت مردند.ایریس همسر خود ملکه ریلا تارگرین (Rhaella Targaryen) و پسر دیگر خود، شاهزاده ویسریس تارگرین (Viserys) را به دراگون استون (Dragonstone ) فرستاد تا در امنیت باشند، و قرار بود که الیا، بیوه ریگار و خواهر زاده لوین، هم به آنان ملحق شود. اما ایریس شروع به سرزنش لوین کرد و گفت که علت شکست در جنگ، خیانت لوین به ریگار بوده است. او تصمیم گرفت الیا را به عنوان گروگان نگه دارد تا وفاداری دورن را داشته باشد.[۸]
با مرگ ریگار، استاد اعظم پایسل (Pycelle) متقاعد شد که جنگ تقریبا تمام شده است. و خاندان تارگرین دیگر نمیتواند پادشاه مناسبی برای کشور ارائه دهد. پایسل تصمیم گرفت تا شاه دیوانه را راضی کند که دروازه های بارانداز پادشاه را روی لرد تایوین لنیستر (Tywin Lannister) باز کند، در حالی که مخفیانه آرزو میکرد لرد تایوین خود بر تخت آهنین بنشیند.[۹]
در طول غارت بارانداز پادشاه دو هفته پس از ترک نیرو های سلطنتی به قصد ترایدنت. سر جیمی لنیستر (Jaime Lannister) ایریس را در صحن شاهی در قلعه سرخ میکشد. اگرچه جیمی تنها شوالیه گارد شاهی بود که در بارانداز باقی مانده بود، تصور نمیکرد که نیزو های پدرش لرد تایوین هنگام غارت بارانداز به اگان و خواهرش آسیبی وارد کنند. درحالی که جیمی بالای جنازه ی ایریس ایستاده بود، سر گرگور کلگان (regor Clegane) و سر آموری لورچ (Amory Lorch) وارد برج میگور شدند و اگان، رینیس و الیا را کشتند. مرگ کودکان باعث ایجاد اختلاف بین لرد ادارد استارک (Eddard Stark) و شاه جدید، رابرت براتیون اولاول (Robert I Baratheon) شد، و همچنین دشمنی ای را بین خاندان مارتل و خاندان لنیستر ایجاد کرد و باعث شد که دورن تنها به اسم به تخت آهنین وفادار بماند و روابطش را با خاندان های دیگر به حداقل برساند.
حسابها و انگیزهها
طیق داستان هایی که ویسریس تارگرین برای خواهرش دنریس تعریف کرده است، الیا مارتل برای جان پسرش و وارث ریگار التماس کرد، ولی آنان سر اگان را با کوبیدن به دیوار خورد کردند.[۱۰][۱۱]
لرد ادارد استارک به یاد میآورد که سربازان تایوین لنیستر اگان کوچک را از سینه ی مادرش جدا کردند و سرش را به دیوار کوبیدند. همچنین آن ها رینیس کوچک را از زیر تختش بیرون کشیدند و او را با شمشیر کشتند.[۱۲] ادارد شایعه هایی شنیده بود که گرگور کلگان سر اگان را به دیوار کوبید.و بعضی مخفیانه میگفتند که با این که هفده سال دارد به الیا تجاوز کرده است. و بعد او را با شمشیر کشته است. هیچ کس جرات نداشت این نجوا ها را جلوی او بازگو کند. [۷]
طبق گفته تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) همه در کسترلی راک (Casterly Rock) میدانند گرگور کلگان به الیا تجاوز کرده. طبق داستان او این کار را زمانی که دستانش آلوده به خون و مغز اگان بوده، کرده است. [۱۳]
طبق گفته های تایوین، رینیس زیر تخت مخفی شده بود، در حالی که الیا و اگان در اتاق پایینی در شیرخوارگاه بودند. از آنجا که غرب در شورش رابرت بی طرف بود، لرد تایوین نیاز به راهی برای اثبات وفاداری اش میگشت. راهی که مردم فکر کنند که خاندان لنیستر در طول نبرد به خاندان براتیون متعهد بوده است.از طرفی ادارد استارک همراه با لشکر جنوبی رابرت از ترایدنت به سمت بارانداز پادشاه حرکت میکرد و ممکن بود که با لشکر غربی ها مواجه شود و احتمال آن میرفت که دو ارتش وارد جنگ شوند. تایوین همچنین میترسید پسرش جیمی دست به کار احمقانه ای بزند یا ایریس از روی کینه او را بکشد. [۱۴] با نابودی فرزندان ریگار، لنیستر ها با حذف مدعیان احتمالی تخت آهنین وفاداری خود را به رابرت براتیون اثبات میکردند. تایوین بعد از دیدن جنازه ها غافلگیر شد. زیرا آن ها بیش از حد وحشیانه کشته شده بودند، و او اصرار داشت که او دستور قتل آنان را نداده است. او نمیدانست که گرگور یک وحشی است، و این وحشیگری برای او تنها به میدان نبرد منتهی نمیشود. [۱۴]
ابراین مارتل (Oberyn Martell) نظر دیگری دربارهی این کار تایوین دارد. طبق قراری که مادر ابراین و جوانا لنیستر (Joanna Lannister) گذاشته بودند، قرار بود الیا با جیمی لنیستر ازدواج کند. اما با مرگ جوانا، تایوین این قرار را شکست و در یک حرکت توهین آمیز به آنان پسر تازه متولد شده اش، تیریون را برای ازدواج با الیا پیشنهاد کرد. او همچنین به آنان گفت دخترش، سرسی را برای ریگار در نظر گرفته، نه ابراین. زمانی که الیا با ریگار ازدواج کرد، نقشه های تایوین به هم خورد. تایوین شخصیتی نبود که این چیز ها را فراموش کند. ابراین معتقد است که تایوین با قتل الیا، میخواست آن درسی را که به رینها و تاربکها داده بود را به مارتلها بدهد. [۱۴]
ادارد به یاد میآورد که چگونه تایوین جنازه ی الیا، اگان و رینیس را به عنوان نشانه ای از وفاداری به رابرت تقدیم میکند. [۱۲] تایوین آن ها را زیر تخت آهنین قرار داد، در حالی که آن ها را با ردای قرمز خاندانش پوشانده بود که کمک میکرد خون را پنهان کند. رینیس پابرهنه بود در حالی که لباس خواب به تن داشت. وضعیت اگان باعث وحشت ادارد شد. [۱۵]. جمجمه ی سرخش معلوم بود و حتی رابرت هم نتوانست برای مدت طولانی به آن نگاه کند. [۶]
سر کوان لنیستر (Kevan Lannister) توانست رینیس را تشخیص دهد. اما یادش بود که هیچکس نتوانست اگان را بشناسد. نوزاد تبدیل به موجود ترسناک بدون سر شده بود. تنها چیزی که از آن باقی مانده بود چند تکه استخوان، مغز کودک، خون و چند تار مو بود. تایوین گفت آن چیز اگان است و همه قبول کردند. هفده سال بعد، کوان از هویت واقعی این کودک اظهار بی اطلاعی کرد.[۴]
واکنش ها به مرگ اگان
- رابرت براتیون از مرگ کودکان ریگار خوشحال شد. رابرت خود را یک قهرمان میدانست، و از کشتن کودکان دوری میکرد.اما میدانست که کودکان ریگار تهدیدی برای تاج و تخت او هستند. تایوین به عنوان یک خاطی عمل کرد تا اجازه دهد دست های رابرت پاک بماند و این باعث شد تا رابرت لنیستر ها را بابت کار وحشتناکشان مجازات نکند.[۱۴]و در پاسخ دوستش ادارد استارک که گفته بود آن ها تنها دو کودک بودند، گفت من تنها تخم اژدها میبینم.[۱۲]
- تایوین لنیستر میدانست که کشتن دو کودک به رابرت براتیون اثبات میکند که لنیستر ها دیگر به تارگرین ها وفادار نیستند. سال ها بعد تیریون، فلسفه پشت این کار را زیر سوال میبرد. اگر خود رابرت آن دو را میکشت، دست های خود را به خون آلوده میکرد و شهرت خود را لکه دار میکرد. اما به جای این اتفاق شهرت لنیستر ها لکه دار شد، و برای خود دشمن تراشی کردند، اگرچه تایوین میگوید که این کار لازم بود چرا که لنیستر ها در آخر به جنگ ملحق شدند.[۱۴]
- ادارد استارک این کار را قتل نامید، در حالی که رابرت آن را جنگ نامید. ادارد میگفت که اگان و رینیس تنها دو کودک بودند، ولی رابرت با این موضوع مخالفت کرد و به آنها تخم اژدها گفت. این موضوع باعث نزاع میان آن دو شد و حتا جان ارن (Jon Arryn) هم نتوانست آن دو را آشتی دهد. ادارد با خشمی سرشار بارانداز پادشاه را ترک کرد و برای جنگیدن در آخرین نبرد به جنوب رفت. تنها سوگ مرگ لیانا استارک (Lyanna Stark) باعث آشتی دوباره آن دو شد.[۱۲]
- توروس از میر (Thoros of Myr) خودش جنازه اگان و رینیس را در زیر تخت آهنین دید، از نگاه او خاندان کلگان بر جنازه آن دو کودک بنا نهاده شده و نشان آن ها باید دو کودک خونین باشد.[۱۶]
- آریانه مارتل (Arianne Martell) رابرات براتیون را هیولایی میخواند که آن کودکان را برای رسیدن به تاج و تخت به کشتن داد، و او را یکی از عوامل اصلی مرگ کودکان میداند. رابرت در دورن فرد محبوبی نیست.[۱۷]
- ویسریس تارگرین معتقد است که دورنی ها، خواهان انتقام الیا و فرزندانش هستند و همین موضوع باعث میشود که به طرفداری از او برخیزند.[۱۰]
- دوران مارتل (Doran Martell) برای مقتولان عزاداری کرد. طبق گفته واریس (Varys)، تنفر دوران از لنیستر ها معروف است.[۱۸] دوران از روزی که متوجه بلایی که بر سر الیا و فرزندانش آمد، شد. مصمم بود که از تایوین لنیستر انتقام بگیرد.[۱۹]
- ابراین مارتل شانزده سال تشنه عدالت ماند.[۱۸] او معتقد بود که گرگور کلگان از دستورات پیروی کرده و این کار را به سلیقه خود انجام نداده. و او انتقام را برای مردی که دستور را داده میخواهد، نه فقط کسی که دستور را اجرا کرده.[۲۰]
- نایمریا سند (Nymeria Sand) باور دارد که برای انتقام دو کودک ریگار باید دوقلو های طلایی تایوین را بکشند و سرسی و جیمی با جان خود تاوان قتل آن کودکان را پرداخت کنند.[۲۱]
- جاکلین بایواتر (Jacelyn Bywater) میگوید که هنوز زمزمه هایی در بارانداز پادشاه وجود دارد که سلاخی فرزندان ریگار یکی از گناهان خاندان لنیستر است و مذهب هفت (Faith of the Seven) کل شهر را به خاطر این کار مجازات میکند.[۲۲]
- دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) تفاوتی میان خاندان لنیستر و استارک نمیبیند. او فکر میکند که ادارد استارک هم در قتل اگان و رینیس مسئول است و سگ های غاصب مثل یک گله سگ شکاری عمل کردند و کودکان را کشتند.[۲۳]
- باریستان سلمی (Barristan Selmy) در زمان این اتفاق مجروح شده بود. زخم های شدیدی که در نبرد ترایدنت برداشته بود باعث شد که او اجساد را نبیند. ولی او نمیتوانست باور کند که رابرت در برابر اجساد آنها لبخند زده. باریستان معتقد است که دیدن چنین صحنه ای باعث میشد که رابرت را بکشد و هیچ لشکری نمیتوانست جلوی او را بگیرد.[۲۴]
- یاندل (Yandel)، زمانی که تاریخ قیام رابرت را مینوشت، برای آنکه به رابرت براتیون یا تایوین لنیستر توهین نکرده باشد، وقایع را جوری نوشت که گناه این کار را به گردن طرفداران رابرت براتیون نیندازد، و پادشاه دیوانه ایریس تارگرین دوم و حتا خود الیا مارتل را در این واقعه مقصر دانست.[۲۵]
وقایع اخیر
نزاع شاهان
یکی از رویا هایی که دنریس تارگرین در خانه نامیرا (House of the Undying) دید شامل ریگار تارگرین, الیا مارتل و اگان بود. او اگان تازه متولد شده را دید که از سینه مادرش شیر میخورد، مادرش روی یک تخت خواب چوبی مرغوب نشسته بود. ریگار تصمیم گرفت نام کودک تازه متولد شده را اگان بگذارد. چرا که این نام مناسب یک پادشاه است. زمانی که الیا از ریگار خواست تا برای کودک نغمه ای بسراید، ریگار گفت که اگان، شاهزاده وعده داده شده است و نغمه آتش و یخ برای او سروده شده است. بعد از آن ریگار گفت باید یکی دیگر هم باشد، چرا که اژدها سه سر دارد. ریگار روی صندلی کنار پنجره نشست و چنگش را برداشت. دنریس به موسیقی شیرین اندوهباری که ریگار مینواخت گوش میکرد، که رویا محو شد.[۲۶] پس از آن، سر جورا مورمونت (Jorah Mormont) هویت آن ها را تایید کرد، ولی گفت که اگر اگان شاهزاده وعده داده شده باشد، وعده با مرگ او شکسته است. هیچ کدامشان چیزی از نغمه آتش و یخ نشنیده بودند.[۲۷]
یورش شمشیر ها
در جریان محاکمه با نبرد تیریون لنیستر, گرگور کلگان زخمی، ماجرای مرگ اگان را برای ابراین مارتل تعریف کرد. او ابتدا اگان، آن توله گریان را کشت، سپس به الیا تجاوز کرد. گرگور گفت که با دست های خودش سر کودک را به دیوار کوبید و آن را خورد کرد، همان روشی که کوه برای کشتن ابراین استفاده کرد.[۲۸]
رقصی با اژدهایان
زمانی که در میرین، دنریس تارگرین به اگان فکر میکرد، که میتوانست ششمین از این نام باشد که بر تخت آهنین مینشیند. او باور داشت، که اگر اگان زنده بود، ممکن بود که با او ازدواج کند، چرا که از نظر سنی نسبت به ویسریس به او نزدیک تر بود.[۲۹]
در سال 300 پس از ورود اگان، ایلیریو موپاتیس و تیریون لنیستر از پنتوس به سمت روینار حرکت کردند. تیریون و یک شمشیرزن آزاد به نام، گریف، به سمت ولانتیس حرکت کردند تا در آنجا منتظر بمانند که همراه با گولدن کمپانی و کشتی های بیشتر برای خدمت به سمت او بروند. بر اساس دانسته های ایلیریو، دنریس موفق شد آستاپور را فتح کند و یونکای را به زانو در آورد میرین را غارت کند. او پیشبینی میکند که دنریس به سمت غرب حرکت کند. اما نمیتواند بگوید که از راه زمینی به منتاریس میرود یا از طرق دریا به ولانتیس.[۳۰]
زمانی که آن ها سوار کشتی دختر خجالتی شدند، تیریون با گریف جوان آشنا شد. او پسری جوان بود که به یاد مادر تایروشی اش موهای خود را آبی کرده بود.[۳۱] او جوانی باریک اندام و خوش هیکل بود و با وجود هیکل ظریفش به بلندی گریف بود.[۳۱] تیریون متوجه شد که رنگ چشم های پسر آبی تیره است اما در زیر نور چراغ به سیاهی میزند و در هوای گرگ و میش بنفش دیده میشود. او مژه های بلندی داشت.[۳۲]
تیریون متوجه شد که گریف جوان بهتر از نیمی از لرد های وستروس آموزش میبیند. او بسیار باهوش و باسواد بود و مهارت او در تاریخ حیرتآور بود. سپتا لمور به او مذهب هفت را آموزش داده بود. گریف جوان زبان مشترک را مانند یک شخص از وستروس بلد بود. او زبان اصیل والریایی را به شکل روانی صحبت میکرد و میتوانست به خوبی آن را با گویش دختران حرامزاده والریا پنتوس، تایروش، میر و لیس و همین طور زبان تجاری صحبت کند. اما در صحبت کردن با گویش مردم ولانتیس تازه کار بود و تنها با چند کلمه از آن آشنایی داشت. با گویش مردم میرین که از ترکیب زبان والریایی و گیسکاری بود، مشکل داشت. گریف جوان کمی ریاضی یاد گرفته بودو همین طور دانش خوبی در حساب داری داشت و تا حدی هم جغرافیا بلد بود. او همین طور موسیقی هم فراگرفته بود.[۳۲]
بعد از نجات پیدا کردن از ساروز، تیریون اعتراف کرد که شک کرده بود جوان ناشناس همان اگان است. مرد جوان داستان زنده ماندنش را برای تیریون تعریف کرد و با هم کیواس (cyvasse) بازی کردند. براساس گفته او، جوانی که در غارت بارانداز پادشاه کشته شد، پسر یک دباغ بود که در پیسواتر، یکی از خیابان های بارانداز پادشاه، به دنیا آمده بود. مادر کودک هنگام زایمان مرده بود. دباغ پسرش را در ازای یک بشکه شراب به واریس فروخته بود. چرا که او چند پسر داشت اما هیچ گاه طعم شراب طلایی آربر را نچشیده بود. واریس ترتیب جابجایی دو کودک را داد. الیا پسر دباغ را، که تیریون آن را شاهزاده پیسواتر خطاب میکرد، گرفت. در حالی که واریس شاهزاده اگان واقعی را گرفت.[۳۳]
تیریون دریافت زمانی که پسر دروغین به دست گرگور کلگان کشته شد، واریس اگان اصلی را از طریق دریای باریک از وستروس خارج کرد. واریس ابتدا مسئولیت کودک را به ایلیریو موپاتیس سپرد و در آخر مسئولیت او را به گریف داد، که همان لرد خلع شده، جان کانینگتون (Jon Connington)، یکی از دوستان پدر اگان، ریگار بود.[۳۳] تیریون به این نتیجه رسید که آبی کردن مو های اگان باعث میشود چشم بنفش او، آبی به نظر برسد.[۳۴] تیریون دریافت که اگان میخواهد با عمه خود، ملکه میرین، ازدواج کند و به وستروس حمله کند. تیریون قانع نشد، چرا که اگان ادعای قوی تری دارد در حالی که دنریس ارتش بزرگ تری دارد. تیریون پیشنهاد داد به جای رفتن به شرق به وستروس بروند و از اتفاقاتی که در جنگ پنج پادشاه افتاد، استفاده کنند، و از طرفی پادشاه تامن براتیون نخست دارای شورای کوچک ضعیفی است. در آخر مکالمه تیریون، اگان را در بازی کیواس شکست داد.[۳۳]
اگان به ولون تریس رسید, جایی که او و جان کانینگتون قرار بود با گولدن کمپانی ملاقات کنند. او لباسی قرمز و بالاپوش سیاه پوشید, که نشان دهنده رنگ خاندان تارگرین است, جان او را به عنوان اگان ششمین با نام او, پادشاه آندال ها، روینار ها و نخستین انسان ها معرفی کرد. این ملاقاتی محرمانه با افسران جنگی بود, و جان متوجه شد که شمشیر زنان آزاد از هویت اگان با خبر هستند. آن ها از طولانی شدن اقامت دنریس در میرین, و این که باید به اردوگاه تارگرین ها در خلیج برده دار ها بپیوندند، صحبت میکردند. اگان فرصت را غنیمت شمارد تا نقشه اش مبنی بر ورود به وستروس و گرفتن تخت آهنین بدون کمک دنریس را بیان کرد. هری استرایکلند تلاش کرد تا خطر این کار را گوشزد کند, اما بیشتر افسران علاقه به اجرا شدن آن نقشه داشتند. اگان در ادامه توضیح داد که عمهاش میتواند در میرین بماند. نقشه ی او این است که قبل از آنکه خاندان لنیستر بتواند واکنش نشان دهد، آن ها حرکت کرده و حمله کنند. گولدن کمپانی برای اگان سوگند وفاداری خورد, اما افسران توافق داشتند که تا ورود به وستروس، هویت اگان از سرباز ها مخفی بماند.[۳۵]
ده هزار شمشیرزن آزاد از ولانتیس حرکت کردند، اما کمتر از نیمی از نیرو های پیاده شده در سرزمین های طوفان به موقع رسیدند. جان یک چهارم نیرو ها موجود را در فتح آشیانه شیردال رهبری کرد. در همان زمان تریستان ریورز، آشیانه کلاغ را محاصره کرد و لاسول پیک به محاصره رین هاوس پرداخت. اگان در اردوگاه ماند و توسط یک چهارم نیرو های باقی مانده به رهبری گوریس ادورین محافظت شد. هالدون به جمعآوری اطلاعات نظامی و سیاسی وستروس پرداخت و متحدان احتمالی اگان و دستش جان را بررسی کرد. لرد کانینگتون تصمیم گرفت که برای افزایش امنیت اگان او را به آشیانه شیردال بیاورد. همچنین او تصمیم دارد تا استورمزاند، آخرین پایگاه استنیس براتیون در سرزمین های طوفان را فتح کند.[۳۶]
چهار روز بعد، اگان در راس یک گردان، که شامل صد سوار و سه فیل بود، به آشیانه شیردال رسید. همراه او لمور و سر رولی داکفیلد، نخستین شخص از گارد شاهی اگان، بودند.[۳۶] جان اشاره کرد که نیرو های گارد شاهی از شوالیه های پر آوازه و پسران خاندان های بزرگ انتخاب شود، اما جان میخواست که افراد وفاداری که حاضرند جان خود را برای او بدهند را انتخاب کند. جان متوجه شد که رنگ چشم های اگان روشن تر از رنگ چشم های ریگار است.[۳۶] اگان موافق نقشه جان مبنی بر فتح استورمزاند است، اما میخواهد خودش این نبرد را رهبری کند که نارضایتی جان را به همراه دارد.[۳۶]
زمانی که اخبار زنده بودن اگان به بارانداز پادشاه میرسد، شورای کوچک پادشاه تامن اعلام میکند که او یک مدعی دروغین است. با این وجود سر کوان لنیستر جان را در زمان ایریس تارگرین دوم به یاد میآورد و از امکان زنده بودن اگان شگفت زده میشود و به یاد میآورد که کودک کشته شده به دست گرگور کلگان غیر قابل شناسایی بود.[۴]
باد های زمستانی
| هشدار اگرچه اطلاعات موجود، در فصل های منتشر شده از باد های زمستانی موجود میباشد، ممکن است که در نسخه نهایی کتاب نباشند. به یاد داشته باشید که محتوای این قسمت قابل استناد نیست و ممکن است تغییر کند. |
نقل قول هایی از اگان
” اگان : دنریس خواهر شاهزاده ریگار است، ولی من پسرشم، من تنها اژدهایی هستم که شما بهش احتیاج دارین.
جان : حرف های شجاعانه ای میزنی، ولی به چیزی که میگی فکر کن.
اگان : فکر کردم. چرا باید مثل یه گدا برم پیش عمهام؟ ادعای من برای تخت آهنین، قوی تر از اونه، بذار اون بیاد سراغم... توی وستروس[۳۵]
“
نقل قول هایی درباره اگان
” باعث ناراحتی است که در جنگ خون بی گناهان به راحتی خون گناهکاران ریخته میشود، و آنان که به شاهزاده الیا تجاوز کردند و او را کشتند، از عدالت گریختند. مشخص نیست که چه کسی شهدخت رینیس را روی تختش کشت یا چه کسی سر شاهزاده اگان خردسال را به دیوار کوبید. عدهای میگویند که ایریس تارگرین زمانی که فهمید لرد لنیستر به جبههی رابرت پیوسته، خود دستور این کار را داد. در حالی که دیگران میگویند الیا مسبب این کار بوده تا نگذارد فرزندانش به دست کسانی که ریگار را کشنتند بیفتد.[۲۵] “ —نوشته های یاندل
” جوان بیریش میتواند با هر دختری از هفت پادشاهی که بخواهد ازدواج کند، چه آن مو های آبی را داشته باشد، چه نداشته باشد، آن چشم ها هرکسی را جذب خود میکند.[۳۴] “ —افکار تیریون لنیستر
” یک شاهزاده کامل، با این حال تنها یک پسر بچه است. با تجربه کمی از جهان و هر اندوهی که در آن است[۳۳] “ —افکار تیریون لنیستر
” به هیچ کس اعتماد نکنید شاهزاده من، نه به استاد بدون زنجیر، نه به پدر دروغینتون، نه به اردک شجاع، نه به لمور دوست داشتنی و نه به هیچ کدام از این دوستان خوبتون که شما رو بزرگ کردند، از همه مهمتر، به تاجر پنیر، عنکبوت و ملکه اژدها کوچولو که میخواید باهاش ازدواج کنید. تمام این بدگمانی ها باعث میشه معدتون ترش کنه و شب ها خوابتون نبره، بله درسته، اما بهتر از اینه که به خواب طولانی ای برید که هیچ گاه بیدار نشید.[۳۳] “ —تیریون لنیستر خطاب به اگان
” به غرب حرکت کنید، نه به شرق. ملکه کوچک رو با زیتون هاش تنها بذارید، این پسر بزرگ شده، تخت آهنین رو بهش بدین[۳۵] “
” کوان لنیستر اینجا بود،زمانی که لرد تایوین جسد کودکان شاهزاده ریگار را، پیچیده شده در بالاپوش خاندان لنیستر، روبروی تخت آهنین قرار داد. با دیدن دختر میشد فهمید که شهدخت رینیس بوده، اما پسره...یک تکه جمجمه خونین که مغزش دیده میشد و صورتش از بین رفته بود، به همراه چند تار موی نقره ای رنگ. هیچ کدام از ما نتوانستیم خیلی به آن نگاه کنیم. تایوین گفت که آن شاهزاده اگان است، و همه ما قبول کردیم.[۴] “ —افکار کوان لنیستر
” اگان قبل از آن که راه رفتن را شروع کند برای حکومت کردن آموزش دید، آموزش های نظامی ای که او دیده، به خوبی آموزش نظامی یک شوالیه است. ولی آموزش او به اینجا ختم نشد. او خواندن و نوشتن آموخت، چندیدن زبان را فرا گرفت، او تاریخ، فانون و شعر سرایی را یاد گرفت. از زمانی که سنش کفاف میداد یک سپتا دین را به او آموخت. او با ماهی گیر ها زندگی کرد، با دستانش کار کرد، در رودخانه ها شنا کرد و به تعمیر تور های ماهی گیری پرداخت، و آموخت زمانی که لباس هایش کثیف شد، خودش آن را بشوید، او میتواند ماهی گیری کند، غذا بپزد و زخم ها را مداوا کند. او میداند گرسنگی کشیدن چگونه است، یا شکار شدن و یا ترسیدن.تامن یاد گرفته که حکومت حق اوست، اگان میداند که حکومت وظیفه اوست، این که پادشاه باید مردمش در الویت باشند، و برای آن ها زندگی و حکومت کند[۴] “ —واریس به کوان لنیستر
خط وراثت تخت آهنین
بعد از مرگ ریگار در ترایدنت, با وجود زنده بودن اگان، شاهزاده ویسریس تارگرین به وسیله پادشاه ایریس تارگرین دوم به عنوان وارث تاج و تخت انتخاب شد.[۳۹] پس از مرگ ایریس ویسیریس در دراگون استون به عنوان پادشاه جدید اعلام شد.[۴۰] بعد ها ویسیریس با دادن مقام شاهزاده دراگون استون به خواهرش، دنریس، او را جانشین خود اعلام کرد.[۱۰][۴۱]
اگان, به مانند تیریون لنیستر، باور دارد که طبق قوانین ادعای او برای تخت آهنین قوی تر از دنریس است.[۳۳][۳۵]
” پسران نخستین پسر بر پسر دوم برتری دارد.[۴۲] “
اگان پسر ریگار تارگرین، نخستین پسر ایریس تارگرین دوم است که این باعث میشود طبق قوانین ادعای اگان نسبت به ویسریس (پسر دوم ایریس) و دنریس (دختر ایریس) قوی تر باشد.[۴۲] اگرچه اسناد موجود از اواخر حکومت ایریس دوم این حقیقت را زیر سوال میبرد.[۳۹][۴۳]
در تاریخ های سال 92 پس از ورود اگان و سال 101 پس از ورود اگان پس از مرگ جانشین پادشاه جهریس تارگرین اول نحوه جانشینی در خاندان تارگرین زیر سوال رفت. در هر دو زمان نزد لرد های وستروس، پسر پسر جوان تر بیشتر از پسر دختر مقبولیت داشت، نخستین بار پسر دوم پادشاه، بیلون به پسر بزرگتر جانشین ترجیح داده شد. رینیریا, و پس از آن ، بعد از مرگ بیلون، با ترجیح دادن پسر بزرگتر بیلون بر پسر رینیس .[۴۴] بر اساس نوشته استاد بزرگ گیلداین خیلی از مردم اعتقاد دارند، شورای سال 101 پس از ورود اگان یک قانون جدید در خط وراثت ایجاد کرد: تخت آهنین نمیتواند به یک زن برسد، یا حتی پسر یک زن.[۴۵] پادشاه ویسریس اول با وجود آنکه سه پسر داشت، با انتخاب دخترش، رینریا،به عنوان جانشین خواست تا این قانون را بشکندالگو:Ref[۴۶] و در آخر این مسئله منجر به یک جنگ داخلی به نام رقص اژدهایان شد.[۴۷][۴۸] زمانی که پادشاه بیلور تارگرین اول بدون فرزند پسر یا جانشینی که از قیل اعلام شده باشد، مرد، جانشینی سه خواهر بیلور به اندازه جانشینی عمویش (نزدیک ترین خویشاوند مذکر) مورد بحث قرار گرفت. در نهایت جانشینی خواهر های او رد شد.[۴۹] بعد ها در شورا بزرگ سال 233 اگون تارگرین پنجم را با وجود آنکه پسر کوچک برادر بزرگترش هنوز زنده بود، پادشاه اعلام کرد.[۵۰]
پس از مرگ برادر دنریس در ویس دوتراک، دنریس خود را ملکه نامید.[۵۱] اگر اگان یک تارگرین باشد، ممکن است مردم وستروس ادعای او را قوی تر از ادعای دنریس بدانند. با این وجود دنریس با قدرت خود و به وسیله ی فتح شهر و حکمرانی بر آن تبدیل به ملکه میرین شد.
از طرفی هویت اگان تایید شده نیست. اما در این که دنریس، تارگرین است شکی نیست. در شورای کوچک ردکیپ هنگام بحث درباره مدعی تارگرین، کوان لنیستر درباره دنریس میگوید:
” یک تارگرین دیگر که هیچ کس نمیتواند خونش را زیر سوال ببرد. دنریس طوفان زاد.[۴] “
در جریان ملاقات گولدن کمپانی با جان کانینگتون در ولانتیس، رهبر گولدن کمپانی هری استرایکلند اشاره میکند که حقانیت اگان، قطعی نیست، و اگان میتواند با ازدواج با عمه اش به این مشکل پایان دهد.
” آفتاب مغزت رو تباه کرده فلاورز؟ ما به دختره احتیاج داریم. ما به یک ازدواج نیاز داریم. اگر دنریس قبول کنه و اونو به همسری قبول کنه هفت پادشاهی همین کار رو میکنند. بدون اون لرد ها ادعای اون رو نادیده میگیرند و اون رو یک مدعی دروغین و یک کلاهبردار خطاب میکنند.[۳۵] “
خانواده
منابع
- ↑ و چنین گفت مارتین
- ↑ رقصی با اژدهایانBad reference param2.
- ↑ رقصی با اژدهایانBad reference param2.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ رقصی با اژدهایان، موخره.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 35، سمول.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 20، ادارد.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 30، ادارد.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 37، جیمی.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 25، تیریون.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ بازی تاج و تخت، فصل 3، دنریس.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 64، دنریس.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ بازی تاج و تخت، فصل 12، ادارد.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 17، تیریون.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ ۱۴٫۴ یورش شمشیرها، فصل 53، تیریون.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 45، ادارد.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 34، کتلین.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 13، شوالیه لکه دار شده.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ یورش شمشیرها، فصل 38، تیریون.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 40، شاهزاده در برج.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 66، تیریون.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 2، سانسا.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 41، تیریون.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 11، دنریس.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 67، شاه شکن (باریستان III).
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ دنیای یخ و آتش،سقوط اژدهایان، قیام رابرت.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 48، دنریس.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 63، دنریس.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 70، تیریون.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 2، دنریس.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 5، تیریون.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 8، تیریون.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 14، تیریون.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ ۳۳٫۳ ۳۳٫۴ ۳۳٫۵ رقصی با اژدهایان، فصل 22، تیریون.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 18، تیریون.
- ↑ ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ ۳۵٫۳ ۳۵٫۴ رقصی با اژدهایان، فصل 24، لرد گم شده (گریف I).
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ ۳۶٫۳ رقصی با اژدهایان، فصل 61، گریفین دوباره متولد شده (گریف II).
- ↑ باد های زمستانی، آریانه I
- ↑ باد های زمستانی، آریانه II
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ دنیای یخ و آتش، سقوط اژدهایان: پایان.
- ↑ دنیایی از یخ و آتش، ریلا تارگرین
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 11، دنریس.
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ نزاع شاهان، فصل 35، برن.
- ↑ تالار گفتمانی از آتش و یخ:خطا هایی در دنیای یخ و آتش (March 10, 2015) "گزارش تاریخی استاد یاندل از وقایع تاریخی"
- ↑ دنیای یخ و آتش،پادشاهان تارگرین : جهریس اول.
- ↑ دنیای یخ و آتش، پادشاهان تارگرین: جهریس اول.
- ↑ دنیای یخ و آتش، پادشاهان تارگرین : ویسیریس اول.
- ↑ شاهزاده و ملکه.
- ↑ دنیای یخ و آتش، پادشاهان تارگرین: اگون دوم.
- ↑ دنیای یخ و آتش، پادشاهان تارگرین: ویسیریس دوم.
- ↑ دنیای یخ و آتش، پادشاهان تارگرین : میکار اول.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 54، دنریس.
|