خاندان مارتل: تفاوت میان نسخهها
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==وقایع اخیر== | ==وقایع اخیر== | ||
در ابتدای شروع [[جنگ پنج پادشاه]]، خاندان مارتل در مناقشات بی طرف ماند. زمانی که [[تیریون]] به جای پدرش به عنوان [[دست پادشاه]] عمل می کرد با دادن وعده های نظیر نامزدی شاهزاده [[ترایستن مارتل]] با شاهزاده [[میرسلا براتیون|میرسلا]]، جایگاهی در [[شورای کوچک]]، چند قلعه در [[ | در ابتدای شروع [[جنگ پنج پادشاه]]، خاندان مارتل در مناقشات بی طرف ماند. زمانی که [[تیریون]] به جای پدرش به عنوان [[دست پادشاه]] عمل می کرد با دادن وعده های نظیر نامزدی شاهزاده [[ترایستن مارتل]] با شاهزاده [[میرسلا براتیون|میرسلا]]، جایگاهی در [[شورای کوچک]]، چند قلعه در [[سرحدهای دورن|سرحدات]] و سَرِ [[گرگور کلگان]]، کسی که به خواهر [[دوران مارتل|شاهزاده دوران]]، شاهزاده [[الیا مارتل]] تجاوز کرده بود و سپس او را کشته بود، نظر آنان را جلب کرد و خاندان مارتل با اکراه حاضر به اتحاد با لنیستر ها شدند. هنگامی که [[ابراین مارتل|شاهزاده ابراین]] به [[بارانداز پادشاه]] می آید، مدعی جایگاه [[دوران مارتل|شاهزاده دوران]] در [[شورای کوچک]] و همچنین خواهان سَرِ [[گرگور کلگان]] می شود. {{اسپویلر|اما به زودی مشخص می شود که لرد [[تایوین]]، در جایگاهش به عنوان [[دست پادشاه]]، قصد ندارد به وعده های [[تیریون]] عمل کند. هنگامی که [[سرسی]]، [[تیریون]] را به جرم مسموم کردن [[جافری براتیون|جافری]] متهم می کند، [[ابراین مارتل|ابراین]] شانس گرفتن انتقام را پیدا می کند و با حمایت از [[تیریون]] به عنوان مبارز او در محاکمه در برابر مبارز [[سرسی]]، [[گرگور کلگان]] شرکت می کند. در محاکمه از طریق مبارزه، [[ابراین مارتل|ابراین]] با بردن نام اعضای خانواده اش که به دست [[گرگور کلگان|کلگان]] کشته شده بودن مکرراً به او طعنه میزند. او در طول مبارزه با نیزه سمی اش زخم هایی به [[گرگور کلگان|کلگان]] وارد می کند، اما سر انجام مغلوب شده و کشته می شود.}} | ||
==منابع و یادداشت ها== | ==منابع و یادداشت ها== |
نسخهٔ ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۰۷
| در حال ترجمه این موضوع توسط کاربر:Samiano در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |
خاندان مارتل از سان اسپیر | |
---|---|
نشان | یک نیزه ی طلایی فرو رفته در یک خورشید قرمز در زمینه نارنجی |
شعار | سرکوب نشده، سر خم نکرده، شکسته نشده |
جایگاه | سان اسپیر |
لرد فعلی | شاهزاده دوران مارتل |
منطقه | دورن |
عنوان | لرد سان اسپیر (Lord of Sunspear) شاهزاده دورن (Prince of Dorne) |
وارث | آریانه مارتل |
لرد بالا دست | خاندان براتیون از بارانداز پادشاه |
بنیانگذار | پادشاه مورس مارتل و نایمریا از روینار |
تاریخ شکل گیری | 1000 سال پیش |
خاندان نایمروس مارتل از سان اسپیر (House Nymeros Martell of Sunspear) یکی از خاندان های بزرگ هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) و خاندان اصلی دورن (Dorne) می باشد. «نایمروس» (Nymeros) نشان دهنده خط خونی نشات گرفته از «نایمریا» (Nymeria) می باشد، اما به طور کلی آنان را خاندان مارتل (House Martell) می نامند. مارتل های کهن از نشان نیزه، و نایمریا و روینار ها (Rhoynar) از نشان خورشید استفاده می کردند. هنگامی که نایمریا با پادشاه مورس مارتل (Mors Martell) ازدواج کرد نشان آن دو با هم ترکیب و تبدیل شد به یک نیزه ی طلایی فرو رفته در یک خورشید قرمز در زمینه نارنجی. شعار این خاندان «سرکوب نشده، سر خم نکرده، شکسته نشده» (Unbowed, Unbent, Unbroken) است.[۱] ظاهر آنان بیشتر متمایل به دورنیش های نمکی می باشد به همراه چشمانی تیره، موهای مجعد و تیره، آنان همچنین پوستی زیتونی دارند.
سابقه
زمان پیدایش خاندان مارتل نامشخص است، البته این را میدانیم که آنان یکی از خاندان های حاکم در دورن (Dorne) بوده اند، و از زمان هجوم آندال ها (Andal Invasion) و از زمانی که پادشاهی های کوچک شروع به بزرگ شدن کردن آنان نیز گسترده تر شدند. هنگامی که ملکه ی جنگجوی روینار (Rhoynar)، نایمریا (Nymeria)، همراه با مردمش از قاره شرقی (Eastern Continent) به وستروس (Westeros) می آید، او با یکی از قدرتمند ترین مردان دورنیش، پادشاه مورس مارتل (Mors Martell)، ازدواج می کند. ترکیب قدرت آن دو، موجب می شود تا بتوانند تمام دورن را متحد کنند و بر آن حکم برانند. خاندان نایمروس مارتل از آن زمان شکل گرفت.
ترکیب این دو گروه از مردم موجب شد که مارتل ها بسیاری سنت های کهن و آندالی (Andal) خود را کنار بگذارند و به رسوم روینار ها (Rhoynar) روی بیآورند. به طور خاص، آنان شروع کردند به جای «پادشاه» حاکمانشان را «شاهزاده» بنامند، و مورد دیگر اینکه هر فرد زمین هایش را فاقد از نوع جنسیت برای فرزند اولش به ارث بگذارد.
اگان فاتح (Aegon the Conqueror) در طول سلسله نبردهایش در جنگ فتح (Wars of Conquest)، سرانجام به دورن (Dorne) می آید. ارتش او بر اثر نبرد های چریکی دورنی ها در بیابان های خشک دورن متحمل خسارات زیادی می شود، چرا که اژدهایان او در اینگونه نبرد ها کارایی کمی داشتند. از آنجایی که فتح دورن بسیار پر هزینه بود، فاتح تصمیم می گیرد تا مارتل ها را به عنوان شاهزادگانی مستقل رها کند و آزاد بگذارد. خاندان مارتل به مدت دو قرن دورن را مستقل از تارگرین ها (Targaryens) اداره می کردند، آنان تنها قلمرو در میان دیگر قلمرو ها بودند که توانستند چنین کاری را انجام دهند. پس از تلاش های مکرر و ناموفق برای فتح (به خصوص در زمان دیرون اول (Daeron I))، سرانجام دورن از طریق ازدواج میان دو خاندان به هفت پادشاهی پیوست. این یک اتحاد دو طرفه بود، که از طریق ازدواج پادشاه آینده دیرون دوم (Daeron II) با پرنسس میریا مارتل (Myriah Martell) و پس از آن ازدواج شاهزاده مارون مارتل (Maron Martell) با خواهر دیرون، دنریس (Daenerys)، شکل گرفت.[۲][۳]
در طول سلطنت دیرون دوم، قلعه سرخ (Red Keep) کاملا رنگ و بوی دورنی به خود گرفته بود و دلیل آن هم نفوذ و حضور همسر مارتل او در آنجا بود. این یکی از دلایلی بود که بیشتر اشراف تصمیم گرفتند در برابر او به پا خیزند. در آن درگیری ها مارتل ها از متحدینشان در برابر دیمون بلک فایر (Daemon Blackfyre) دفاع کردند. پس از پیروزی، دنریس و مارون به نامزدی هم در آمدند و دورن (Dorne) رسماً به هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) پیوست. از آن پس، مارتل ها به نام پادشاهِ تخت آهنین (Iron Throne) بر دورن حکومت می کنند، در حالی که هنوز عنوانشان، شاهزاده ی دورن، را نیز حفظ کرده اند.
پیش از نغمه ای از یخ و آتش
شاهزاده دوران (Doran) حاکم دورن (Dorne) می باشد، او مردی متفکر است که از نقرس شدیدی رنج می برد. او نه سال از الیا (Elia) و ده سال از ابراین (Oberyn) بزرگتر می باشد. دو برادر دیگر او، اولیوار (Olyvar) و مورس (Mors)، در سنین کودکی در گذشته اند.
ابراین فردی چابک است، او پدر تعداد زیادی دختر نامشروع است که آنان را با نام مستعارِ، مارهای شنزار (Sand Snakes)، می شناسند. او از دوران جوانیش دارای حس نفرتی فراوان و عمیق نسبت به لنیستر ها (Lannisters) می باشد، با این وجود ابراین به تیریون (Tyrion) می گوید که مادرانشان در زمان جوانی در دربار با یکدیگر دوست بودند. هنگامی که ابراین (Oberyn) و الیا (Elia) به ترتیب 15 و 16 سال سن داشتند برای ایجاد اتحاد، دیدار با جوانا لنیستر (Joanna Lannister) و در نهایت برآورده کردن آرزوی مادراشان مبنی بر ازدواج فرزندانشان، با یکدیگر از دورن (Dorne) به کسترلی راک (Casterly Rock) سفر می کنند. هنگامی که آنان از راه می رسند، متوجه می شوند جوانا به تازگی و برای به دنیا آوردن تیریون در گذشته است و لرد تایوین (Tywin) با نادیده گرفتن آنان برای چند هفته و سپس ارائه پیشنهاد شرم آور ازدواج نوزاد دورفش، تیریون، با الیا آنان را تحقیر می کند. مشخص نیست آن زمان که آنان این پیشنهاد را ارائه دادند لرد تایوین، سرسی (Cersei) را برای ریگار (Rhaegar) در نظر گرفته بود یا نه، اما با این حال پیشنهاد آنان موجب خشم لرد تایوین گشت. در طی یک ازدواج و اتحاد مارتل-تارگرینی دیگر، شاهزاده الیا مارتل (Princess Elia Martell) با ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen)، شاهزاده دراگون استون (Prince of Dragonstone) ازدواج کرد، و موجب شد لرد تایوین بار دیگر تحقیر شود چرا که او امیدوار بود دخترش، سرسی، با ریگار ازدواج کند.
وضع حمل برای الیا (Elia) دشوار بود و پس از تولد فرزند اولش بسیار ضعیف شد. هنگامی که ریگار فاتح تورنومنت هارن هال (Tourney at Harrenhal) شد، او به جای الیا، لیانا استارک (Lyanna Stark) را به عنوان ملکه عشق و زیبایی انتخاب کرد. یک سال بعد او به همراه لیانا ناپدید شد، اقدامی که موجب آغاز قیام رابرت (Robert's Rebellion) شد. مارتل ها از این که ریگار (Rhaegar) به الیا خیانت کرده بود ناراضی بودند، اما از آنجایی که پادشاه دیوانه، الیا و فرزندانش را در رد کیپ (Red Keep) گروگان گرفته بود، به ناچار برای حفظ تخت از ایریس دوم (Aerys II) حمایت کردند و در نبرد ترایدنت (Battle of the Trident) یک چهارم ارتش سلطنتی را تشکیل دادند. مارتل ها سربازان زیادی را در آن نبرد از دست دادند، من جمله شاهزاده لوین مارتل (Lewyn Martell) از گارد پادشاهی (Kingsguard). هنگامی که بارانداز پادشاه (King's Landing) سقوط کرد، در طول غارت بارانداز پادشاه (Sack of King's Landing) شاهزاده الیا و فرزندانش به دست دو تن از پرچمداران لنیستری، سر گرگور کلگان (Gregor Clegane) و سر آموری لورچ (Amory Lorch) به طرز وحشیانه ای کشته شدند. شاهزاده ابراین مارتل (Prince Oberyn Martell) قصد داشت تا طی جنبشی جنگ را با نام پادشاه ویسریس سوم (King Viserys III) ادامه دهد، اما شاهزاده دوران (Prince Doran) و دیپلماسی جان ارن (Jon Arryn) مانع از جنگ بیشتر شدند. اگر چه پس از جنگ خاندان مارتل سوگند وفاداری به پادشاه رابرت براتیون (Robert Baratheon) یاد کرد، اما خشم و نفرت آنان نسبت به لنیستر ها (Lannisters) از آن زمان بیشتر شده است و رویکرد انزواطلبی بیشتری را از آن زمان تاکنون پیش گرفته اند، آنان با خاندان های بزرگ دیگر رابطه برقرار نمی کنند مگر به اجبار و ترجیح می دهند بیشتر با شهر های آزاد (Free Cities) معامله کنند.
وقایع اخیر
در ابتدای شروع جنگ پنج پادشاه، خاندان مارتل در مناقشات بی طرف ماند. زمانی که تیریون به جای پدرش به عنوان دست پادشاه عمل می کرد با دادن وعده های نظیر نامزدی شاهزاده ترایستن مارتل با شاهزاده میرسلا، جایگاهی در شورای کوچک، چند قلعه در سرحدات و سَرِ گرگور کلگان، کسی که به خواهر شاهزاده دوران، شاهزاده الیا مارتل تجاوز کرده بود و سپس او را کشته بود، نظر آنان را جلب کرد و خاندان مارتل با اکراه حاضر به اتحاد با لنیستر ها شدند. هنگامی که شاهزاده ابراین به بارانداز پادشاه می آید، مدعی جایگاه شاهزاده دوران در شورای کوچک و همچنین خواهان سَرِ گرگور کلگان می شود.