رفتن به مطلب

hamid.dnd

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    90
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های hamid.dnd

  1. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    یکی از بهترین نکات رو گفتید دقیق دیدم حق با شماست
  2. hamid.dnd

    هويت شاه شب

    چه عرض کنم فقط امیدوارم داستان به انتها برسه و مارتین تموم کنه کتاب ها رو هر چه سریعتر و مثل تالکین نشه
  3. hamid.dnd

    قسمت پنجم: Eastwatch

    درسته ، الان سرسی قدرتی نداره با 20 هزار نفر دوتراکی و باقی مانده نیروهای بقیه قلمرو ها ، دورن ، ریورلند ، استورملند ، ریچ و .. میشه کینگز لندینگ رو براحتی محاصره و سرسی رو سر جاش نشوند و مشغول شمال شد اصولا آتش بس موقت با سرسی حماقت محض هست چرا واریس و تیریون کله پوک شدن
  4. hamid.dnd

    هويت شاه شب

    بعید میدونم که اون زن هرگز یه آدر بوده باشه،کلد هند نتونست از دروازه نایت فورت رد بشه،قطعا اوت زن اگه یه آدر بوده پس چطور وارد قلعه شده شاید ، این چند وقت اینقدر درگیر سریال و بازی تاج و تحت شدم که سوالات اصلی و ابهاماتی که توی داستان هست رو کمتر توجه کردم یک موردش همین مورد بعدی چرا بعد از همکاری جورامون و Brandon the Breaker در مقابل شاه شب ، استارک ها مردم آزاد رو باز هم فرستادن شمال دیوار یا سوال دیگه وقتی دیوار داشت ساخته میشد همه به هم کمک کردن ، فرزندان جنگل ، ماموت ها ، جاینت ها ، مردمان آزاد و استارک ها .. چرا بعد یک عده طرف خطرناک یعنی شمال دیوار موندن و دشمن شناخته شدن اطلاعات بیشتر درباره استارک ها و ریشه اونها شیپور جورامون سرداب وینترفل کلی از این دست نقاط مبهم که فکر نکنم مارتین خیال برملا کردنشون رو داشته باشه مارتین جون هرکی دوست داری تموم کن داستان رو
  5. hamid.dnd

    هويت شاه شب

    سلام دوستان ممنون از تاپیک جالب یک سوال درباره شاه شب در کتاب مگر نگفتن شاه شب یک استارک بوده و 13 امین فرمانده نگهبانان ، بعد عاشق یک آدر شد و آورد توی نایت فورت و ... چطوری اون آدر از دیوار که جادویی داره برای حفاظت عبور کرد و اومد جنوب دیوار ؟ تا حالا به این مورد فکر نکرده بودم
  6. hamid.dnd

    بهترین نسخه زیرنویس سریال

    سلام این لینک رو بررسی کن من خودم این زیرنویس ها رو دیدم بد نبودن http://zirnevisfa.ir/%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3-game-of-thrones/
  7. hamid.dnd

    قسمت پنجم: Eastwatch

    دوستان یک سوال انجمن برادران بدون پرچم چند نفر بودند ؟ قسمت به قسمت داره از تعدادشون کم میشه این قسمت هم فقط 3 نفر ( هاوند ، تورس ، بریک ) باقی موندن داستان چیه ؟
  8. hamid.dnd

    قسمت پنجم: Eastwatch

    کاملا باهات موافقم مثال های کاملی آوردی یک نکته ای ک فراموش کردیم این هست که اکثر ما فصل های ابتدایی رو کامل و یک دفعه ای دیدیم ( من که خودم 4 فصل رو در عید چند سال پیش دیدم ) بهمین دلیل الان به سرعت رفت و آمد ها حساس شدیم و بقول دوستان ایراد بنی اسراعیلی میگیریم ممکنه داستان افت کرده باشه اما این سریال مثل فیلم ارباب حلقه ها هر ثانیه اش زیر ذره بین هزاران هوادار قرار داره و مو رو از ماست میکشن و یک مورد کوچک رو بزرگ میکنن بنظرم الکی اعصاب خودمون رو خورد نکینم بهتره یک نکته دیگه دیگه درباره این قسمت دیالوگ هایی که آریا به سانسا درباره تمایلش به قدرت گفت خیلی خوب بود ، زد برجکشو .. عالی بود درباره سوال دوستان درباره خط وراثت هم بگم بر اساس ادعای دنریس ک خط وراثت رو مبنای حکومتش قرار داده ، جان ازش جلوتر هست با توجه به اطلاعات جدیدی که داده شده توی خط وراثت تارگرین ها بعد از مدکینگ اول ریگار بود -> بعد فرزندان رسمی ذکورش بعد برادران به ترتیب سن و بعد از اون زنان وارد گود میشدند من جمله دنی اما فراموش نکنیم که مارتین گفته پایان داستان تلخ و شیرین است ممکنه دهنمون صاف بشه
  9. hamid.dnd

    قسمت پنجم: Eastwatch

    کم کم که داریم به آخر داستان نزدیک میشیم قسمت های دلهره آور داره بیشتر میشه تند بودن داستان هم کاریش نمیشه کرد دیگه باید بیخیال این قضیه بشیم یک سوال مهم اگر جان میخواست یک عدد وایت واکر رو بگیره بیاره ، خب ب کمک دنی و اژدها سواری راحت تر میتونست بره اونور دیوار و برداره بیاره این ور دیوار ، الان با اون همه وایت واکر چیکار میخوان بکنن .. عجب بدبختی هست ا مهره گردانی خدای آتش هم جالبه ، امیدوارم هیچکدوم از این تیم هفت نفره نمیرن دیالوگ هاشونم عالی مخصوصا تورموند ، خدا کنه قسمت بعد کل اش برای اینها باشه هم حرص میخوریم هم حال میکنیم قسمت ثبت رسمی ازدواج پرنس ریگار هم تو این قسمت خیلی سورپرایز کننده بود ، استاد اعظم ناخواسته به سم کمک کرد قسمت رندل تارلی ، اصلا خوشم نیومد ، از سوزانده شدن خودش و پسرش اصلا خوشم نیومد دیدار سر جورا و دنی اگه سر جورا کامل میگفت : من اینجا نبودم اگه -> سمول تارلی من رو درمان نمیکرد ، اینطوری قیافه دنریس دیدنی تر بود وینترفل هم حضور آریا نشون داد خیلی مفید هست ، اما این که لیتل فینگر فهمیده آریا سر و گوشش میجنبه ، نشون میده حواسش هست قسمت نگاه کردن شاه شب به کلاغ ها و ترسیدن برن هم جالب بود در کل سکانس ها رو ک آدم میبینه متوجه میشه که بیشتر ب سمت حماسی شدن میره ، اژدها و جان ، تیم هفت نفره و... ایکاش هکر ها کل فصل رو بیرون میدادن با کیفیت مردیم از بس حرص خوردیم دوستان مرسی که اسپویل رو رعایت میکنید با استرس دارم نوشته ها رو میخونم اما کماکان میگم جان با دنی با اژدها سواری باید میرفتن یک دونه وایت میگرفتن دروگون با دهنش میتونست نگه داره یا برن با ارتباط گرفتن با بنجن میتونست راحت ی دونه وایت اسیر کنه
  10. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    چیزی ک من درباره برن فکر میکنم همونطوری که توی غار بود ، کلاغ سه چشم بهش میگفت هنوز آماده نیستی و تا قبل از اینکه بطور سرخود وارد ویژن بشه و نایت کینگ این رو ببینه خیلی احساساتی بود مثال دیدن وینترفل در گذشته ، پدرش و حتی لحظه ای که شاه شب دستش رو گرفت ، فریاد زد خود کلاغ سه چشم هم با این حال ک کلاغ سه چشم بود اما احساس و عاطفه داشت ،لحن صحبتش به برن و از همه مهمتر نگاه آخرش به برن کامل موید این قضیه هست ولی مهم ترین چیز به نظر من و حدسی که میزنم وقتی کلاغ سه چشم به برن گفت دیگه زمان نمونده و الان تو باید تبدیل بمن بشی و وقتی برن پرسید اما من آماده هستم در جواب گفت no ، این آماده نبودن به نظرم این بود که تمام اون قدرت یک مرتبه بهش منتقل خواهد شد و برندون استارک باصطلاح قربانی میشه و بعد از تبدیل به کلاغ سه چشم یک روح عاری از عاطفه و احساس فقط در راستای رسیدن به هدف در کالبد برندون خواهد بود این مورد کم کم توی ویژن قبل انتهای غار زیاد شد فکر کنم آخرین جایی ک حالت ناراحتی داشت برای لحظه hodor بود و ... نمونش رو حتی تا حدی فصل پیش دیدیم قبل لحظه ای ک بنجن به کمکشون برسه تقریبا بی احساس به میرا گفت اونها مارو پیدا کردن یا از اون بالاتر ، معرفی بنجن باهاش کاملا عاری از احساس بود این چیزی بود ک من استنباط میکنم و متاسفانه برندون استارک ک مورد علاقه ترین شخصیت من از نظر معصومیت توی این داستان بود اینطور شخصیتش ب پایان رسید و میرا درست گفت که توی اون غار مرد بقیه بخش های این قسمت هم عالی بودن از هر نظر یک سوال از دوستان کسی نمیدونه شمشیر خانواده تارلی هارت پین الان کجاست ؟ اصلا کسی احوالی ازش نمیگیره جان هم فکر کنم ب این خاطر ک نمیخواد شاهی باشه که زانو زد و با اصطلاح kingdom خودشو از دست داد جلوی دنی زانو نمیزنه امیدوارم با همین فرمون بره جلو دنی که درمانده شده بسیار عالی هست زجه زدنش به جان برای زانو زدن خیلی عالیه .. باصطلاح داره گدایی میکنه زانو زدن یک نفر رو ک برعکس بردگان و دوتراکی ها مقدس و اللهه اش نمیدونن تقابل جیمی و دنی و دروگون که تازه بهش علاقمند شدم خیلی نفس گیر بود بران ک عالی تر از همیشه سر داووس هم عالی ... بنظرم 5 دقیقه هم هاوند رو تو این قسمت نشون میدادن ک فقط جوک بگن ، بهترین قسمت این فصل تا ب الان میشد و عالیی اما حیف اساتید و دوستان عزیز اگر نظر بدن خوشحال میشم و تقاضا دارم از دوستان زمانی که از مواردی ک تو دمو های آینده دیدن صحبت میکنن از بلاک اسپویل استفاده بشه متاسفانه برخلاف علاقه ای ک دارم چون دوستان از استفاده نمیکنن قسمت قبل توی فروم فعالیت نداشتم و این قسمت هم متاسفانه نظرات رو یکی در میون خوندم
  11. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت دوم: Stormborn

    در جواب سوالت بابد بگم که تو فصل قبل هم سر اینا بریده بود،احتمالا از کارای عقده گشایانه رمزی بوده،تو قسمت 9 فصل 6 معلومن آره پیداش کردم دستت درد نکنه
  12. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت دوم: Stormborn

    دوستان اول نظرم رو بگم درباره کرم و میساندی بنظر من اگر صحنه +18 رو حذف میکردن خیلی اپیزود بهتری داشتیم .. حالا نظر من هست .. میشد با خیلی چیز ها جایگزین کرد مثلا اسب سواری جان توی برف یا حتی خوابیدن آریا سازنده های سریال در تلاش هستند تمام بخش های داستان رو یک اندازه جلوه بدن و با یک مقدار زمان و .. جلو ببرن اما طوری که برای من و خیلی هز بیننده ها جا افتاده داستان اصلی حول محور جان باید باشه و این تلاش مذبوهانه سازندگان برای صرف نظر کردن ازش خیلی بده و یک سوال داشتم وقتی جان داشت از سرداب وینترفل بیرون می اومد در ورودی دو تا گرگ با نیم تنه قطع شده بودن این دو تا قبلا سالم نبودن ؟؟؟ شاید نکته ای پشتش نهفته باشه
  13. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت دوم: Stormborn

    قسمت خوبی بود از نظر من با یک قسمت بشدت بد .. زمانی ک کتاب ها منتشر شده بود یک کتاب رو با حذفیات زیاد تبدیل میکردند به یک فصل ... الان ک کتاب منتشر نشده دقیقا میشه فهمید نویسنده های سریال چیزی تو چنته ندارن ... حیف ک سریال مورد علاقه ما آب کشیده شد داخلش ..البته این ها نظر شخصی خودمه .. خیلی از طرفدارها من جمله خودم درصد بالایی از توجهمون داستان شمال هست یا خانواده استارک بعد توی این قسمت اومدن بحای پرداختن به دیوار ، برن ، برادران بدون پرچم .. صحنه مضخرف کرم خاکستری و میساندی رو با اون مدت طولانی سکانس اضافه کردن به اپیزود البته این رویه ای بود که از فصل پیش شاهدش بودیم و بهتره انتظارات رو خیلی نسبت به فصول اول پایین بیاریم در کل همه قسمت هاش قابل قبول بود : صحنه آخر هم عالی بود نشون داد که یارا و چند تا بچه قرتی رفتن کشتی ها ر دزدیدن ، نمیتونن در برابر یورون عددی به حساب بیان و یورون خوب مهارتش ر نشون داد .. صحنه آریا و نایمریا خیلی خوب بود ، میشد بهتر بشه قسمت شمال هم خوب بود ، مجسمه ند عالی بود ، از خودگذشتگی جان و علاقه ای که لرد ها و لیدی های شمال بهش دارن بینهایت زیبا و عاطفی هست ، رابطه اش با سانسا بنظرم قاعدتا نباید بهم بریزه به شدت بجای سکانس کرم و میساندی ، سکانس برادران بدون پرچم یا دیوار احساس میشد یعنی اگه این جلبجایی انجام میشد بنظر من لیاقت یک نمره 10 رو داشت در جواب دوستان ک گفتن روند داستان تند شده و بينندگان صبرشون سر اومده و ميخوان بدونن دست آخر چي ميشه ... باید بگم انتهای داستان ک معلومه ، در انتها شاه شب مغلوب میشه و بساط زندگی و بهار فراهم میشه اگر سازنده های سریال میخواستن سریع تموم کنن ، اعلام نمیکردند که تا سال 2019 منتظر فصل آخر نباشید
  14. hamid.dnd

    قسمت اول، Dragonstone

    درباره آریا موافقم فکر کنم با دیدن نایمریا ، برگرده به اصل خویش شاید یکطوری ماجرای پیدا شدن گوست توسط جان و تغییر مسیر زندگی جان در کتاب رو برای آریا داخل سریال بکار ببرن
  15. hamid.dnd

    قسمت اول، Dragonstone

    دقیقا زدی هدف با این صحبت ها
  16. hamid.dnd

    قسمت اول، Dragonstone

    یک نکته درباره وون وون بگم ، رمزی به چشم راست وون وون تیر زد ، ولی اون واکری که ما دیدم چشم راستش سر جاش بود و چشم چپ نداشت و همچنین درباره هوند ، بنظرم یک جورایی مثل وولوورین شده شخصیتش و مکالماتش با دانداریون و تورس فوق العاده است مخصوصا لحن صحبت تورس و صدای بینظیر دانداریون ولی کماکان از سکانس های دنی اصلا خوشم نمیاد مخصوصا اون نگاهش به پرچم استنیس
  17. hamid.dnd

    قسمت اول، Dragonstone

    حدود 90 درصد موافقم فقط اینکه دلیل ادامه داستان برای من جان و برن هستن هاند هم داره جا باز میکنه آخ آخ آخ این قسمت دلم رو کباب کرد .. احساساتی شدیم پ.ن: بچه های قدیمی کجایین واقعا نکته عالی بود هعیی
  18. hamid.dnd

    قسمت اول، Dragonstone

    دوستان خواهش میکنم بچه ها همگی اسپویل رو رعایت کنن و مواردی رو که از عکس های منتشر شده قبلی و ... حدس میزنن نگن منظورم اینه نگن فلان عکس نشون میداد فلا چیز میشه ... همین قسمتهای کنونی که بدست ما میرسه رو تحلیل کنیم بنظرم خیلی جذاب تره تا موشکافی عکس های آینده من خودم به شخصه فصل پیش کمترین کیف رو کردم چون خیلی از جاها رو اسپویلشو دیده بودم و امسال با زور تلاش کردم که نبینم عکس و ... رو که در کل تازه باشه برام قسمت ها و این فروم هم فقط فعالیت میکنم چون نسبت به اینستا و ... مکان سنگین تری هست بنظرم بگذریم نکاتی که به ذهنم رسید: همون چیزی که دوستان در بالا گفتند اگر دیوار با طلسم برن خراب بشه خیلی مسخرست .. برن که برای کشته شدن دو تا بچه کشاورز اگر بهش میگفتن خودش رو مقصر میدونست چطور الان میاد از دیوار رد بشه تا خودشو نجات بده و دیوار فرو بریزه تازه الان که عملا به جایگاه نیمه خدایی رسیده در دنیای نغمه با اطلاعاتی که از همه داره و قدرتش .. این فرضیه رو من از اساس مردو و باطل میدونم چون خیلی مسخره و ابتدایه مکاشفه ای هم از ارتش مردگان داشت جالب بود .. دید و بیناییش داشت میرفت در عمق ارتش و جمعیت ولی مثل مکاشفه غار اونها این رو ندیدن ... مورد خیلی کلیدی بود باید دقت بشه روش و صحبتی که با اد داشت خیلی باحال بود گذشته رو ریخت جلوش بنظر من با اومدن برن به وینترفل قاعدتا تمام خیانت های احتمالی به جان و شمال عملا غیر ممکن میشه (یک حالتی مثل پروفسور چالرز اگزاویر شده) ادامه داستان و پیوند استارک ها با هم فکر کنم داستان رو جایی ببره که اصلا فکرش رو نمیکردیم یک نمونش من همیشه دیوار رو میدیدم به انتهای چپ و راست دیوار و مخصوصا قسمت شرقی مشکوک بودم چون به کوهستان و رودخانه منتهی میشد این تصویری که کلیگین دید تو آتیش و لحن خیلی باحال و عاجزانه اش من رو برد سر همون شک قبلیم که ارتش مردگان ممکنه دیوار ر دور بزنن یا چرا دیوار در سمت شرق اینقدر بد ساخته شده .. برای من جای سوال بود قسمت غربی که به دریا منتهی میشه و شرقی هم که به کوهستان و رودخانه .. این دو جا میتونه یک نقطه ضعف وحشتناک باشه و ... بهر حال منتظر ادامه داستان هستم و سعی میکنم اسپویل و حتی پیش نمایش قسمت ها رو هم نبینم اما بنظرم نقطه عطف داستان جمع شدن جان و سانسا و برن کنار هم هست این سه تا بهم برسن باید ببینیم داستان رو چطور جلو میبرن اما قاعدتا دست همه رو میشه براشون و مو رو از ماست میکشن بکمک برن و تفاوت جان و دنریس هم کامل مشخص شد اینجا دنریس کسی هست که اعدام میکنه جان کسی هست که میبخشه بنظرم اون حرف قدیمی جورا مورمونت که به دنریس گفت تو در کنار همه ویژگی هات یک قلب مهربان داری اصلا درست نیست ، قلب مهربان مصداقش جان هست نکته آخر تم ترس رو کامل احساس میکنم وقتی درباره ارتش مردگان داره صحبت میشه و اینکه شمالی ها خودشون رو برای جنگ آماده میکنن .. نکته اینجاست اصلا جنگ رو در رو با واکر ها معنی نداره .. باید بزن در رو باشه .. یا از اژدها باید کمک گرفت یا نمیدونم چیکار باید کرد بهر حال اون شاه شب ک با بشکن زدن مرده ها رو متحرک میکنه نمیشه رو زمین جلوش واستاد دلم میخاد دیگه کسی نمیره مخصوصا کلیگین خیلی لحنش حزن آور بود There's a castle there. There's a mountain. Looks like an arrowhead. The dead are marching past. Thousands of them. ممنون از همگی و ببخشید که طولانی شد بدبختی ما هم اینه ک عاشق سریالی شدیم ک باعث میشه دل پری داشته باشیم از داستان
  19. hamid.dnd

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    عجب چیزی گفتی ... جالبه
  20. hamid.dnd

    آیا موفقیت قیام رابرت اجتناب ناپذیر بود ؟!

    بله .. موارد قابل توجه هست ولی از یک طرف انگیزه طرفین (خدمت برای شاه دیوانه) و جنگیدن برای بقا بسیار مهم هستند چون اگر به تعداد توجه کنیم 50 هزار در برابر 35 هزار بودند به راحتی شکست خوردند و اگر هم قوای ریچ به جای محاصرا استورملند به شمال می آمد بعد از جنگ فرسایشی که مطمعنم با تلافات زیاد برای دوطرف میبود باز هم به شکست قطعی قیام منجر نمیشد ، چه بسا تایوین لنیستر با حمله غافلگیرانه باقیمانده افراد دو جناح رو قلع و قمع و ظفرمندانه به سمت پایتخت میرفت .. به هر حال سقوط برای شاه دیوانه غیر قابل فرار بود ... روز بولتون و والدر فری هم با اعتماد به شخص تایوین لنیستر در قضیه راب دست به چنین کاری زدند.. کلا اگر شاه دیوانه سیاس هم میبود فکر نمیکنم کسی با طناب اون به ته چاه میرفت و اعتماد میکرد به وعده هایش.. شما رفتاری که شاه دیوانه با ریکارد استارک انجام داد رو بگذارید یک طرف رفتار تایویین لنیستر رو با اوبرین مارتل بگذارید یک طرف به فرض فرضیات شما درست از آب درمیامد ... چه ضمانتی وجود داشت شاه دیوانه به جای دادن حکومت به روز بولتن اون رو هم مثل ریکارد نمی سوزوند .. در زمان حال هم آنچه روز بولتن انجام داد من نمیتونم با قطعیت بگم اما ای رو با قطعیت بگم ، هر آنچه بر سر شمال آمد ، سراسر تقصیر راب استارک بود .. ----(یک نکته ای که بارها اینور و اونور گفتم اینه که مقایسه سکانسهای فصل دوم بین جان و راب بسیار جالبه .. از یک طرف راب استارک (پادشاه شمال ، فرمانده قیام و مسعول جان همه افراد ) رو داریم که در برابر 20 هزار ارتش خودش و تمام دنیا میزنه زیر قول و عهد و پیمان و ازدواج رو میپیچونه .. از ون طرف جان (حرامزاده ای که برای هیچ کس مهم نیست چ برایش پیش بیاید) در برهوت شمال دیوار جایی که هیچکس متوجه نمیشد و مهم هم نبود برای همیچکس ، روی عهد نگهبانی شب پایبند هست و جلوی ایگریت پاکدامنی پیشه میکنه و زمانی هم پا میزاره روی قسم که برای انجام وظیفه و دستوری که بهش داده شده بود مجبور شد ..)---- وقتی روز بولتون خیانت کرد که دید راب استارک خیانت رو به نهایت رسانده و بجای ازدواج با دختر فری چشمش رو به کشته های نبرد بسته و رفته دنبال عشق خودش.. اگر روز بولتن برای خیانت به راب نیاز به یک تلنگر داشت رفتار راب به مانند یک مشت محکم بود به همه یعنی چندیدن برابر آنچه نیاز بود تا افرادش پراکنده بشوند و مردانش را به برادر کشی ترغیب کند رو انجام داد ... حتی در جنگ برای راب وارث دوقلو ها هم کشته شد اما حیف که کجا بود که راب متوجه شود ... بقول معروف راب استارک در میدان نبرد برنده و در تخت خواب بازنده شد..
  21. hamid.dnd

    آیا موفقیت قیام رابرت اجتناب ناپذیر بود ؟!

    صحبت همه دوستان درسته فقط دو نکته که درباره قیام بنظرم میرسه اینه که اولا شمال هم زمانی که همه با هم متحد بودند ( ابتدای حرکت راب و قیام رابرت) از هوش نظامی و فرماندهان بسیار قدرتمندی برخوردار بود .. بنابراین کمبودی از نظر هوش نظامی احساس نمیشد دوما (به نظرم مهمترین دلیل ) به خاطر رفتارهای شاه دیوانه و حماقت های ریگار که با بستن جشمش به رفتارهای خود و پدرش به جنگ مخالفین رفته بود انگیزه عمده شمال و استورملند که ستون های قیام بودند برعکس شورش های قبلی که رسیدن به تخت شاهی و اختلاف بین خانواده ای بود ، فقط و فقط انگیزه برای بقا بود یعنی هیج راهی نداشتن و از قبل از قیام هم مهر اعدام بر پیشانی شون زده شده بود به هیچ دلیلی و اینها هم برای زنده ماندن مجبور بودن بکشند و برنده بشوند... دلیل اینکه شمال و استورملند و متحدانشان برنده شدند این بود که تنها در صورت برنده شدن جنگ میتونستن صحیح و سالم باقی بمانند در غیر این صورت در آتش میسوختند و از طرفی رفتاری هم که با تارگرین ها شد دقیقا مکافات عملشون بود سلاخی بازماندگان و ..
  22. hamid.dnd

    نقش و نقشه واقعی وریس در نسخه تلویزونی ؟!

    مادر اژدهایان فقط میگه i take what is mine با بقیش فکر کنم زیاد کار نداشته باشه ...
  23. hamid.dnd

    نقش و نقشه واقعی وریس در نسخه تلویزونی ؟!

    فکر نکنم اشاره ای شده باشه ... اما بنظرم سریال موارد مختلف و پیچیده و گسترده ای رو که در دنیای رمان وجود داره رو عادت کرده بصورت بدون مقدمه بیان کنه.. مثل قضیه نام بردن از شاه شب .. یکدفعه از طرف برن توی غار نام برده شد .. بعد از اون قسمت سرداووس هم اسم برد ازش فکر کنم سریال داستان رو اینطور جلو میبره که لزوما تمام دیالوگهای مهم و حیاتی رو به تصویر نکشه یک نمونه اش مال زمانی بود که جان به سانسا گفت: "تو بمن گفتی بیلیش تو رو به بولتون ها فروخت" اگه دوستان میدونن قبل از این قسمت بهش اشاره شده بود بگن کجا بوده و... ممکنه این چنین موارد که توی سریال بهش اشاره نشده یکهو بیان بشه سر بزنگاه
  24. hamid.dnd

    اخبار فصل ششم

  25. hamid.dnd

    نقش و نقشه واقعی وریس در نسخه تلویزونی ؟!

    همانطور که گفته شد ویریس اگر روی عدالت و صلح و مردم تاکید میکرد در ابتدای داستان باید میرفت از استنیس حمایت میکرد نه اینکه از لنیسترهایی که صد درصد غاصب و نامشروع بودن رو مورد حمایت قرار میداد یا بحث ترور دنریس اما یک نکته دیگر که به ذهنم رسید این بود که ویریس این همه روی خدمت به مملکت و مردم تاکید میکرد اما با اون اشراف اطلاعاتی که داشت کوچکترین حرکتی برای کمک به نگهبانان شب انجام نداد با اینکه بارها نگهبانان شب اعلام خطر کردن و ضعیف شدن خودشون رو اخطار دادن و اگر ویریس واقعا به فکر مردم بود حداقل یک حرکت در این رابطه انجام میداد ولی دربحرانی ترین زمان که قبل از حمله منس بود و کسل بلک اعلام هم کرده بود به کل قلمرو کوچکترین تلاشی نکرد چون میدانیم که دیوار تنها مانع بین مملکت و خطرناک ترین موجودات هست
×