رفتن به مطلب

Dawn

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    60
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    1

تمامی ارسال های Dawn

  1. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    اینکه شما همه جوره دارین از افت شدید منطق سریال به اسم مشتری پسند شدن دفاع می کنید عجیبه! اطرافیان شما نمیدونم چه کسانی هستند و معیار درستی واسه قضاوت من نیستند! من هم می تونم بگم برین یه سر به توئیتر بزنین که دو روزه تمام بحثا درباره شوکه شدن و نارضایتی همین مخاطبان از این اپیزود هست. رنک IMDB هیچ سریالی هرگز افت یهویی نداشته! دلیلش هم روانشناسانه هست. مردم به خاطرات و گذشته ای که با اون سریال دارن دلبسته میشن. این هیچ ربطی به نارضایتی مردم از بی منطقی فصول اخیر نداره. کیس استادی اش هم خود من رو در نظر بگیرین که توی همین تاپیک، با وجود اینکه این اپیزود واقعا انتظاراتم رو برآورده نکرد بهش نتونستم از 9 کمتر بدم چون دوستش دارم! به هر حال دلایلتون محترمه.
  2. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    موافقم! لنا هدی از ابتدا تا به این لحظه یکی از بهترین بازیها رو داشته. بجز اون، الفی آلن (تئون) در تمام حالات خودش عالی بازی کرده. چه زمانی که وحشیانه وینترفل رو تصرف کرد، چه زمانی که نقش یک آدم در هم شکسته ی نابود شده رو بازی کرد همواره بهترین رو ارائه داد. بعد از اونها میسی ویلیامز و پیتر دینکلیج (در 5 فصل اول) به نظرم خوب بودند.
  3. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    دوست عزیزم عرض من این بود که سریال باید به منطق خودش وفادار می موند که نموند. هر سریال یک پازل هست. در انتها اون پازل باید کامل شده باشه و کل تصویر باید برات روشن باشه و کیفیت قطعات اون پازل باید یکسان باشه تا تصویر نهایی زیبایی ایجاد کنه. اول اینکه قطعات پازل این سریال فعلا گمشده های بسیاری داره. قطعاتی داره که با هم مچ نمیشن. قطعاتی با کیفیت متفاوت داره و ... من نمیدونم در انتها چطور قراره تصویر نهایی زیبایی به ما تحویل بده اونم فقط در 3 اپیزود! سریالهای چشم نواز مثل لاست رو می بینیم که زیباست و بازیگران جذاب و داستان منحصر به فرد داره و بیننده زیادی داره، اما کیفیتش در فصول پایینی به خاطر نویسندگی نامناسب افت کرد و توی همین سایت پیش پا افتاده ی IMDB که با نظرات مردم معمولی و نه منتقدان می گرده، ده ها رده پایین تر از سریال بریکینگ بد هست که هیچ زیبایی بصری نداره، حتی بازیگر زیبا و خوش تیپی هم نداره، اما چون منطق داستانش رو از ابتدا تا انتها با یک کیفیت خوب پیش برده، همون تماشاگری که به زعم شما دنبال سرگرمی هست، بهش رای بالاتری داده! و اگر رای منتقدها براتون اهمیتی داره، در سایت Rotten Tomatoes، این اپیزود دومین رنک پایین در تمام 8 سال تولید سریال رو داره! با اینهمه صرف بودجه! نکته آخر: به نظرم اگر تینیجر ها رو در نظر نگیریم (که عشق فیلمای ابرقهرمانی و آپوکالیپتیک هستند و فروش فیلمایی مثل فیلمهای مارول و مشابهش رو بالا می برند)، در مجموع سلیقه مردم داره ارتقا پیدا می کنه. همین الان از نظر من مثلا فیلمهای هیچکاک در برابر فیلمهای درجه یک در 2 دهه اخیر، به یک شوخی شبیهه! و چیزی که شما پاسخ درستی بهش ندادین با اینهمه بحث این سوال ساده ست که چرا باید سریالی که با دقت و نظم و منطقش تونسته بود اینطوری مخاطب خاص و عام رو جذب کنه، بیاد به سمت مشتری پسندی بره؟ مگه مشتری نداشت؟ و اینکه بی منطق و متفاوت با قبلش پیش بره سبب مشتری پسندی اش میشه؟ اصلا به نظرتون این صحیحه؟ همین اپیزود 3 یه بخشایی واقعا کپی از واکینگ دد بود، یه بخشاییش ورد وار زی (World war Z) و بخشیش هم ابر قهرمانی و بخشیش هم عشاق بالیوودی که به اذن و قدرت خدا، هرچند 99% مردم قتل عام شدند، اما هیچ زوج عاشقی از هم جدا نشدند و هپی لیوینگ توگدر اور افتر شدند!
  4. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    فیلمای نوابغی مثل اسکورسیزی و نولان رو با این دو فصل اخیر واقعا نمیشه مقایسه کرد... نولان اکثرا خودش یا برادرش نویسنده فیلمهاش هستند و با ده بار دیدن هم نمی تونین کوچکترین نقص منطقی در اون فیلم پیدا کنین.
  5. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    کاملا با این حرف شما مخالفم!!! چه کسی گفته نقش تلویزیون به عنوان بزرگترین رسانه جهانی، صرفا سرگرمی هست؟ به هیچ عنوان صحیح نیست. من انتظار ندارم یک سریال طبق فلسفه من جلو بره، بلکه انتظار دارم طبق فلسفه خودش جلو بره و به منطق خودش وفادار باشه. حالا اگه شما معتقدین سریال به خودش وفادار بوده خب اون دیدگاه شماست و با دیدگاه من و خیلی ها ممکنه متفاوت باشه. توی همین دو فصل اخیر شخصیت جان، تیریون، وریس، داووس و ... نابود شده و کوچکترین قرابتی با شخصیت اولیه خودشون ندارند. نه تنها تکامل پیدا نکردند بله تبدیل به شخصیت های بعضا بی مصرف یا بی عرضه یا احمق یا ضعیف شدند. منطق داستان این بود؟ سریال ریگار و لیانا رو نشون داد و سختی هاشون برای تولد فرزندی که قرار بود جهان رو نجات بده... ملیساندر جان رو توی آتش دید. چی شد در عمل؟ نقشش این بود که بره دنریسی رو بیاره توی وینترفل که در عمل نتونست هیچ کاری برای نابودی شاه شب انجام بده جز اینکه یه اژدها بهش تقدیم کنه! سریال حتی از آلزایمر شدیدی گویا رنج می بره که نمی تونه حتی به قسمت قبلی خودش وفادار باشه. تو قسمت قبلی برن به جیمی میگه به تو در این جنگ نیاز داریم. نقش جیمی چی بود دقیقا و در نبودش چه چیزی متفاوت می شد؟ انقدر اشکالات زیاده که واقعا نمیشه توجیهش کرد. یادم نمیاد تو تمام 5 فصل اول، می شد ایراد منطقی به داستان گرفت! احساساتمون جریحه دار می شد اما چهره واقعی و خشن زندگی بود که نمایش داده می شد و ایرادی نبود. اما حالا گویا داریم فیلمهای مارول رو می بینیم!
  6. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    راستش من متوجه نمیشم حافظه جهان یعنی چی؟ به چه کاری میاد؟ اینم چیزی بود که تو قسمت قبل خیلی سرسری ازش رد شدن. برای هزاران سال مردم داستانها و افسانه هاشون رو نسل به نسل و سینه به سینه منتقل کردند و زندگیشون رو ادامه دادند بدون اینکه کلاغ سه چشمی بیاد براشون بره روی منبر و خاطره تعریف کنه. اگر برن در اون صحنه دروغ نگفته باشه (برای رسیدن به منظوری خاص)، کل ماجرا مسخره به نظر میاد.
  7. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    با اینکه شخصا از جان خوشم میاد اما واقعا انگار نظر کرده است. عادت داره تنها و دست خالی بره جلو دشمناش و یهو یه فرد یا افرادی نجاتش بدن. الان واسه چی رفت جلو ویسریون اونجوری وایساد آخه؟ قصد خودکشی داشت یا چی؟ آخه چقدر تو تهی مغزی پسر! آریا به نظرم هرچقدرم فرز و سریع باشه باز هم نمیتونه از حالت انسانی خودش خارج بشه. با چه سرعتی به نایت کینگ حمله کرد که وایت واکرا هیچ کدوم متوجه نشدن یا فرصت واکنش نداشتن؟ این به نظرم توجیه پذیر نبود به هیچ عنوان، و نقطه ضعفی بود که دوست نداشتم ببینم. من مشکلی نداشتم که نایت کینگ همینجا بمیره، اما میشد کمی صحنه های منتهی به کشته شدنش رو پردازش بکنند در مورد کرم خاکستری که به خاطر عشق، برخلاف آموزه هاش تصمیم گرفت به قلعه برگرده، به نظرم مثلا اگه تو این شرایط مثلا میساندی در سرداب کشته می شد، جذابیت بیشتری داشت. سربازی که از نبرد جون سالم به در میبره اما معشوقه اش در جای به ظاهر امن، می میره. چند فصل اخیر عشق نافرجامی نداشتیم و عشاق همش رو دور شانس هستند که به نظرم از بار سورپرایزکنندگی داستان به شدت کم کرده. تو زندگی واقعا عشاق این شانس ها رو ندارند. تو فصل 1 مارتین، دروگو رو تو داستانش کشت، چرا نویسندگان فعلی جسارت ندارند یک ندیمه رو بکشند؟ بجز اینها، بقیه اش خوب بود به نظرم. نبرها قشنگ بودند. صحنه های وداع عالی بودند و بهتر از همه، موزیک فوق العاده رامین جوادی که واقعا محشر بود. من فکر می کنم 2 قسمت آینده به نبرد با سرسی اختصاص داره و قسمت آخر یک جمع بندی نهایی و مشخص شدن تکلیف ها...
  8. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت دوم A Knight of the Seven Kingdoms

    به نظرم تا اینجا بهترین اپیزود فصل 7 و 8 بود گوست هم که برگشته و کنار جان هست. جان همیشه نشون داده که تو نبردهاش یکی میاد و نجاتش میده. امیدوارم تو اپیزود بعد نمیره کلا تمام شخصیتهای سریال غرورشون رو کنار گذاشتن و دارن برای هدف مشترکشون با هم کنار میان، بجز دنریس که همچنان رو مخ هست و عقده آیرون ترون رو داره... قطعا نبرد وینترفل شخصیت های بیشتری رو نسبت به عروسی خونین و اون اپیزود منفجر کردن سپت اعظم می کشه... و متاسفانه منطق داستان میگه که چند تا از محبوبهامون هم بینشون خواهند بود. حدس من اینه که برین، تئون، تورموند و سر جوراه و کرم خاکستری قطعا کشته میشن. و احتمالا 1-2 تا از استارک ها...
  9. بازیگر محبوب: لنا هدی، میسی ویلیامز، شان بین (ند)، الفی آلن (تئون)، کیت هرینگتون، بازیگر نقش لیانا مورمونت، ناتالی دورمر کاراکتر محبوب در فیلم: جان اسنو، ند استارک، آریا، اوبرین مارتل، هاوند، کال دروگو، مارجری
  10. Dawn

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    امیدوارم که نه
  11. Dawn

    اگر شما جای کاراکترهای سریال بودید

    اولش خواستم بنویسم اگر جای ند یا اوبرین مارتل بودم چطور رفتار می کردم. اگر جای راب بودم چطور. جای آریا یا سانسا یا مارجری یا سرسی یا جیمی... بعد فکر کردم که ما تا وقتی با نتیجه روبرو نشدیم بسیاری اوقات نمی دونیم تصمیم درست را گرفتیم یا نه. با نیت درست اگر نتیجه هم بر وفق مراد باشه اون زمان کامیاب خواهیم بود و اگر نتیجه مطلوب نباشه یک لوزر... من عملکرد ند برای صحبت با سرسی یا اعتماد به بیلیش را خطا نمی دونم. من بودم به احتمال قریب به یقین همینطور عمل می کردم. شاید تنها جایی که متقاوت عمل می کردم، باور کردن حرفهای اون سرباز نایتز واچ بود. و اینکه به جان اجازه رفتن به دیوار را نمی دادم چرا که اگر جان یک بار جانش را در کسل بلک از دست نمی داد، هرگز نمی تونست از اونجا خارج بشه. ند با این ارزشهای اخلاقی چطور پذیرفت که پسر بی گناهی با چنین اصالتی، تمام عمرش را در دیوار بگذورنه؟ و اوبرین... تراژدی وحشتناک مرگ اوبرین هرچند عمیقا آزارم داد اما چه کسی می دونه وقتی سالهای سال بذر کینه و انتقام در درونت رشد کرده و منتظر فرصت بروز بوده، کنترل کردن زبان و مثل یک ربات دقیق عمل کردن، چقدر سخت خواهد بود. و راب... انتخاب خود من میان عشق و تعهدی اجباری، بی تردید عشق خواهد بود با هر بهایی که لازم باشه براش بپردازم... البته نه در جایی که فردی جز من بخواد بهاش را بپردازه که در اینجا هم به همون حرف اولم می رسیم که اون نمی دونست که کارش چه بهای گزافی برای دیگران خواهد داشت. اگر قرار باشه جایی برخلاف راب عمل می کردم، در نحوه مواجهه با خطای کارستارک بود. اشتباه عجیب را به نظرم آریای دوست داشتنی داشت که وقتی می تونست سه مرگ را به جاکن هگار اعلام کنه، می تونست سرنوشت وستروس را عوض کنه اما این فرصت را هدر داد. در مورد دنریس حرفی ندارم بزنم چرا که عمده ی تصمیماتش را درک نمی کنم و قطعا عملکردم متفاوت می بود.
  12. Dawn

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    توروس گرامی جایی از پوپر خوندم (نقل به مضمون) که در نقد سوسیالیسم گفته که هر مکتبی که وعده جهان بهتر و اتوپیا رو به بشر بده، از بیخ و بن فریبکار است و نتیجه ای جز بدبختی نوع بشر به دنبال نخواهد داشت. نمودهای بی شماری هم در جهان واقعی خودمون برای این مساله هست. گل سرسبد اینها مگر چه گوارا نبود؟ نمودش در جهان مارتین هم ویرانی هایی که دنریس پس از هر ادعای عدالت طلبی و مساوات در شهرهایی که حکومت کرد به جای گذاشت. از این رو با شما موافق نیستم که میگید تبعات کوتاه مدت. چه تضمینی هست همان فجایع را در بعد بسیار بزرگتری در قاره وستروس انجام نده؟ دنریسی که همچون اکثر سوسیالیست های دنیای واقعی داره روز به روز بیشتر توتالیتر میشه تا جایی که اگر در جمع، دو زندانی جلوش زانو نزنند مستحق سوختن با آتش اژدهای اون هستند. dawn دوست گرامی من بله پوپر و بسیاری از فلاسفه لیبرال به چنین مضمونی اعتقاد داشتند اما حتما می دانید که خود کارل پوپر در دوره فکری متاخر خودش به سوسیالیسم گرایشاتی پیدا کرد،البته طبیعتا نه سوسیالیسم انقلابی. اگر پوپر را بر محور مختصات لیبرالیسم قرار بدهیم در آن سو ترش -به سمت راست- فریدریش فون هایک رو داریم که معتقد بود که اصلا نباید به جامعه و اقتصاد دست زد چرا که معتقد بود جامعه خودش یک "نظم خودانگیخته" دارد که به اصلاح مسایل می پردازه. در این سوی پوپر اندیشمندی مثل جان رالز رو داریم که در زمینه عدالت بسیار سخت گیر بود و حتا اون رو فیلسوف عدالت می گن با وجودیکه لیبرال بود. یا خانم هانا آرنت که او هم لیبرال بود اما برخی اندیشه هاش در تعارض با بقیه‌ لیبرال ها بود. از پرحرفی ام پوزش می خوام .مقصودم این بود که مثلا فریدریش فون هایک جامعه انگلیس رو در نظر داشت ،پوپر اروپای قاره ای رو و "جان رالز" جامعه‌ی آمریکا و خانم "هانا آرنت" نگاهش به فاشیسم و نازیسم جنگ جهانی و همینطور مسایل زنان بود. تمام این افراد هم درباره‌ی جامعه‌یی که در موردش حرف می زدند نوید جامعه‌ی بهتری می دادند و کم و بیش درست می گفتند و البته همه در مورد جوامع توسعه یافته حرف می زدند. آموزه های "فون هایک" که به جامعه‌ی انگلیس نزدیک است در یک جامعه‌ی جهان سومی می تونه فاجعه ای از فاصله طبقاتی و فساد و ظلم بسازه. ضمن اینکه من از انقلاب-به مثابه جراحی- حرف زدم یعنی جایی که چاره ای نمی مانَد.جراحی خوب نیست ولی وقتی دارو جواب ندهد اجتناب از آن فاجعه آمیز تر می شود هر چند نمی توان انتظار داشت با انجام آن هم اوضاع یک شبه یا چند ساله واقعا دگرگون شود. خلاصه کنم این آموزه ها و اندیشه ها را به شکل موردی و متناسب با جامعه‌ی هدف باید به کار برد همه‌ی این اندیشمندان و فلاسفه انسان هایی بزرگ وخیرخواه بودند اما کاربرد نابجای آموزه هایشان می تواند فاجعه بیافریند. با سپاس از توجه و حوصله تون ممنونم از توضیحات شما دوست عزیزم که به اطلاعات من اضافه کرد. اما همچنان سوال دارم: انقلاب با کمک ارتش بیگانه؟ انقلاب در سرزمینی که نمی شناسی و در آن نزیسته ای؟ این اسمش واقعا انقلاب هست؟ و دموکراسی؟ دموکراسی آنهم زمانی که تنها چیزی که داری سلاحهای کشتار جمعی به نام اژدها و ادعای تخت به پشتوانه وراثت است؟ واقعا دنریس آورنده انقلاب و دموکراسی است؟ واقعا وستروس نیازمند انقلاب از سوی بیگانه ای به نام دنریس است؟ حتی در فیلم دنریس بارها به وضوح میگه که به وستروس میره تا تخت سلطنت را که به خاطر وراثت حق خودش می دونه پس بگیره! و راهش را خورد کردن چرخ (یعنی به بیان شما انقلاب و به بیان من یورش) می دونه! پس انقلاب هم اگر می کنه برای پس گرفتن تختش هست! قرار نیست دموکراسی تشکیل بده، قراره حکومت سلطنتی را ادامه بده، فقط ملکه باید عوض بشه!
  13. Dawn

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    من با شما موافق نیستم دوست عزیزم انقلاب (که همواره هدفش رسیدن به دموکراسی است) وسیله ای است که اگر دست گروه کار نابلد بیفتد، بی تردید تمامیت خواهی افراد راس انقلاب و فلاکت توده مردم را به دنبال خواهد داشت، که از قضا در جهان واقعی ما هم در اکثر قریب به اتفاق انقلاب ها همین بوده! گذار به دموکراسی در تمام جوامع راهش اصلاحات است، نه انقلاب؛ دنریس و تصوراتی مانند خورد کردن چرخ و .... حرف هایی که اگر در جهان واقعی زده می شد به راحتی می شد آینده اش را تصور کرد!
  14. Dawn

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    توروس گرامی جایی از پوپر خوندم (نقل به مضمون) که در نقد سوسیالیسم گفته که هر مکتبی که وعده جهان بهتر و اتوپیا رو به بشر بده، از بیخ و بن فریبکار است و نتیجه ای جز بدبختی نوع بشر به دنبال نخواهد داشت. نمودهای بی شماری هم در جهان واقعی خودمون برای این مساله هست. گل سرسبد اینها مگر چه گوارا نبود؟ نمودش در جهان مارتین هم ویرانی هایی که دنریس پس از هر ادعای عدالت طلبی و مساوات در شهرهایی که حکومت کرد به جای گذاشت. از این رو با شما موافق نیستم که میگید تبعات کوتاه مدت. چه تضمینی هست همان فجایع را در بعد بسیار بزرگتری در قاره وستروس انجام نده؟ دنریسی که همچون اکثر سوسیالیست های دنیای واقعی داره روز به روز بیشتر توتالیتر میشه تا جایی که اگر در جمع، دو زندانی جلوش زانو نزنند مستحق سوختن با آتش اژدهای اون هستند.
  15. Dawn

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    سلام. ممنون از شما. متاسفم برای این نقد. البته باید بگم که نویسنده این متن را می شناسم و هرگز ازش چنین مطلب سخیفی ندیده بودم، حداقل خودم به عنوان یک خانم هرگز احساس نکرده بودم به من توهین شده. تعجب می کنم از این متن بی ارزشی که نوشتند. من سرسی را به دنی هزاران بار ترجیح میدم. سرسی زیر لوای ادعای انساندوستی کار نمی کنه. از نظر نمایش شخصیت واقعی خودش بسیار صادق تر از دنریس هست. دنریس در بهترین حالت یک فرد سردرگم هست که خوی وحشیانه خودش رو به اسم "عدالت" توجیه می کنه. از بس تحقیر شده در کودکی که الان فقط زانو زدن بقیه راضیش می کنه وگرنه باید بمیرند! سرسی با تمام درنده خوییش اینطور نیست. واقعا از عجایبه که دنریس شخصیت مثبت داستان و سرسی منفی هستند! نقاب دنریس را اگر بردارند درونش سراسر پلیدی و غرور و عقده است. در مورد بحث ها، من واقعا لذت بردم از تحلیل ها. نظر شخصی من این هست که جان نباید زانو می زد. متاسفم از شخصیت ناقص و سردرگمی که برای جان در این فصل درست کردند. همینطور برای تیریون و بیلیش و وریس.
  16. Dawn

    اگر شما جای کاراکترهای سریال بودید

    دوست عزیز گویا با سریال واکینگ دد اشتباه گرفتین
  17. Dawn

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    جان اسنو را خدایش بیامرزد! تو این سیزن و با این فیلمنامه فقط تیریون و وریس و بیلیش نابود نشدند، جان اسنو هم نابود شد. حرامزاده دوست داشتنی و کله شق که حتی عشق آتشین ایگریت رامش نکرده بود، تبدیل به یک پرنس شکست خورده ی زانو زده ی احمق نیازمند کمک عاشق پیشه شد. وجهه ی شرافتش را هم اگر ازش می گرفتند (که یحتمل در فصل بعدی و با اطلاعش از خویشاوندیش با دنریس و همچنان ادامه رابطه اش با او این هم از بین میره)، دیگه هیچ باقی نمی ماند...
  18. Dawn

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    خب من الان این اپیزود رو دیدم و پرونده سریال تا 1-2 سال دیگه عملا بسته شد اول از همه به نظرم پیکان تمام انتقاداتمون باید به مارتین نشونه بره چرا که وقتی قرار بوده از روی داستانش سریالی ساخته بشه، یحتمل قول و قرارهایی هم برای نوشتن و تکمیل کارش داده و بعد زیرش زده. شاید انتظار بیخودی از نویسنده ها داریم که کاری که در تخصص کس دیگری هست را به همان کیفیت انجام بدن. افت فیلمنامه محسوسه و بزرگترین مقصر، مارتین هست، مگر اینکه بگوییم که سازنده ها باید هر سیزن را چند سال یکبار و هر وقت مارتین دلش خواست کتاب را بنویسد، بسازند... نقاط قوت این اپیزود و کل سریال از نظر من بازی خوب برخی بازیگران مثل نقش های سرسی، تئون، آریا، جیمی و داووس هست. سرسی باز هم عالی بود و هر سال منتظرم جایزه گلدن گلوب یا امی را برنده بشه. تئون هم در کل مجموعه نقشی بسیار سخت از یک انسان متزلزل و سپس شکسته را بسیار خوب بازی کرد. جلوه های ویژه خوب بود. اکثر سکانس ها حداقل از نظر من منطق خود داستان را زیر پا نگذاشت. دوستانی که میگن در این فصل هیچ سورپرایزی نداشتیم، از نظر من تبدیل شدن یک اژدها به وایت یک سورپرایز عظیم هست که بعید می دونم کسی قبل از اسپویلها به فکرش رسیده باشه. و اما مشکلاتی که از نظر من بود صحنه التماس بیلیش بسیار مسخره بود. اصلا با شخصیت پردازی ای که از بیلیش در فصول گذشته شده بود همخوانی نداشت. بیلیش همواره از بازیگران رده اول قدرت بود و چنین اشخاصی همواره در کنار مرگ زندگی می کنند. آیا سانسا الان قهرمان شده؟ به نظرم خیر. به نظرم اگر آریا وارد وینترفل نمی شد و سانسا را به برداشتن چهره اش (در واقع قتل) تهدید نمی کرد، هرگز سانسا حاضر نمی شد بیلیش را بکشه. اون را کشت چون از مردن خودش به دست آریا می ترسید. آریا را نمی تونست بکشه چون نمی تونست پاسخی به جان و سایرین بده بابت کشتن اون! در مجموع نمی دونم منظور تهیه کنندگان چیه؟ به نظرم شخصیت پردازی سانسا هنوز می لنگه و اصلا برای بیننده باورپذیر نیست. صحنه مضحک جان و دنریس را با صحنه های عشق ناب و وحشی مابین اون و ایگریت، دیالوگها و وفاداریشون به هم در عین وفاداریشون به تبارشون که اونطور سبب جداییشون و مرگ ایگریت شد، ایگریتی که (برخلاف روند معمول در جامعه) جان را هم جسمی و هم روحی تصاحب کرد، مقایسه کنید تا ببینید سریال تا چه حد هالیوودی شده. در جلسه ی شورا، دنیریس مقابل سرسی مانند یک کودک ترسیده نشسته بود. واقعا ضعف بازیگری امیلیا کلارک مشهوده. یادم نمیاد بازی قوی از این بازیگر دیده باشم. شاید حتی مسخره به نظر رسیدن عشق بین جان و دنریس به نچسب بودن بازی کلارک برگرده و در کتاب اوضاع بهتر باشه. اگر شخصیتی قوی مانند مارجری (دورمر) بازی می کرد چه بسا با تهور و جسارتی که در نقش ایفا می کرد، لذت هم می بردیم. دیالوگ قوی به ندرت در کل فصل دیده شد. یورون به تیریون توهین می کنه و اون حتی از پاسخ دادن باز می مونه. تیریونی که نماد هوش و سخنوری سریال بود و در دادگاه در مقابل پدرش و بزرگان، اینگونه صحبت کرد، الان لال شده... اما بزرگترین باگ کل داستان از نظر من اینه که تا قبل از وجود اژدها، دیوار در برابر ارتش مردگان نفوذ ناپذیر بوده. الان هم اشتباهات انسانها به شاه شب یک اژدها برای فروریختن دیوار داد. پس از چه می ترسیدند؟؟؟ این تقلاها برای چه بود؟ قائدتا وقتی دیوار بود نیازی به اینهمه ترس نبود. من کتاب را نخوندم اما شاید دوستان کتابخون بتونند جواب بدن. مگر شیپور جورامون پیدا شده بود؟ چه چیزی انسانها را در برابر مقاومت دیوار به شک انداخته بود؟
  19. باز هم سوالی که برای من مطرح میشه این هست که مگر مارتین اعلام نکرد که پایان سریال و کتاب مشابه خواهد بود؟ اگر اینطور باشه، واقعا بسیار بعیده اسپویلها واقعی باشند. به احتمال قریب به یقین مواردی مثل پیشگویی مگی در مورد مرگ سرسی و وجود آزورآهای برای شکست شاه شب باید اتفاق بیفتند. در سریال هم مدام از شاهزاده وعده داده شده نام برده میشه. الان شاهزاده وعده داده شده چه کسیه؟ جان که فرمانده نبرد هست؟ گندری که شاه شب را می کشه؟ هیچکدام؟ در اسپویلهای انگلیسی اومده که ملیساندره موقع زایمان وریس بهش میگه: یادته صدایی که توی آتش شنیدی می گفت که باید مردم را نجات بدی؟ پس الان دنریس را بکش تا قربانی انجام شده باشه و جان مردم نجات پیدا کنه! سوال اینجاست که کدام جنگ؟ جنگ با ارتش شاه شب که آلردی تموم شده بود دیگه! توی جنگ با یورون هم که جان و جیمی و بقیه مردند. هرچند منطق داستان در فصل 7 خیلی جاها زیر سوال رفت اما بعیده دیگه بخواهند برای فصل 8 دسته گل به این بزرگی آب بدن
  20. سلام بسیار بعید می دونم این متن ها واقعی باشند. انبوهی از رفت و آمدها و نام بردن از تک تک اسامی در جابجایی ها و پایانی که فقط تلخ هست، نه تلخ و شیرین! چرا که بیننده اصولا وابستگی به لیانای کوچک نمی تونه داشته باشه که حالا بر تخت نشستن اون برای بیننده شیرین باشه. قهرمانان داستان همگی سلاخی شدند. اگر قراره اینطور تمام بشه چرا به دنریس و اژدهایان نیاز بود؟ آیا بدون اونها کار راحت تر نبود؟ اژدهای شاه شب در برابر ریگال! و دروگون هم که قراره قاتل جان باشه. عجب! کل نقش برن این بود که به ریگال وارگ کنه و کمی اژدهای شاه شب را زخمی کنه؟ حتی توی خود سریال هم در ویژنهای دنریس در خانه نامیرایان دیدیم که دنریس وارد کینگزلندینگ شد که در اثر زمستان (و نه جنگهای داخلی) ویران شده بود. نقش سم که تا اینجا خط داستانی اون رو تحمل کردیم و همینطور گیلی چی بوده؟ فقط یه دیالوگ با برن درباره اصل و نسب جان، که در آخر هم اهمیتی برای جان نداشته باشه و حتی کسی ازش مطلع نباشه؟ (توی متن انگلسی اسپویلها نوشته شده که جان اجازه نمیده کسی از اصلب و نسبش مطلع بشه!) تورموند تا اینجای داستان اومده که تو اوایل فصل بعدی با آتش اژدها بسوزه! جالبه! آخرش هم که بساط ازدواجها جور میشه و همه زوجها هپی اندینگ اور افتر میشه! امیدوارم حتی اگر اسپویلها واقعی بوده باشه، با لو رفتنش تهیه کننده ها به فکر اسکریپت جدید باشند چون این خیلی نا امیدکننده ست.
  21. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    شما باز شروع کردین؟؟ نقد هم نمیشه کرد؟؟؟ باید واسه نقد اجازه بگیریم از شما و فقط چیزی بگیم که به تریج قبای جنابعالی برنخوره؟؟ در غیراینصورت شما حق دارین مدام حمله کنین؟ خسته نشدین از بس ده ها بار تکرار کردین این جملات رو؟ آدم از فیلمسازهای سطح پایین انتظار سوتی و اشتباه داره، اما از اسکورسیزی و نولان و تارانتینو نداره! قضیه به همین سادگیه. داریم بهترین سریال تاریخ رو می بینیم و انتظار دقت بیشتری داریم به عنوان یک تماشاگر! اشکالات چیزهایی هستند که واقعا با کمی دستکاری فیلمنامه یا توضیحاتی از طرف کاراکترها قابل پیشگیری هستند و اما درباره این قسمت: 1- از رمانتیک شدن قضیه جان و دنریس متاسفم، مگر اینکه کلا مارتین اساس داستان رو روی این گذاشته باشه و مثلا پیوندشون منجر به چیز خاصی بشه 2- جان و همراهانش یک گروه 7 نفره بودن که ایست واچ رو ترک کردن. اما عملا دیدیم که تعدادشون بیشتر بود 3- جلوه های ویژه عالی بود. موزیک به همچنین 4- قضیه رسیدن دنریس واقعا توهین به شعور مخاطب بود. 5- حیف از بنجن! 6- واسه افزودن بر پیازداغ ماجرا، اشتباهات کوچیکی شده بود که به نظر من میشد بهتر ساخته بشه. مثلا جان دقیقا زمان سوار شدن به اژدها برگشت و شروع به جنگیدن با مرده ها کرد که کار کاملا بیخودی بود و خودش و بقیه رو به خطر انداخت. سبب مرگ بنجن شد و ... 7- زنجیر از کجا اومد یهو؟؟؟؟ مگر اینکه زمان را در نظر نگیریم و تصور کنیم مدتی از نبرد گذاشته و طی این مدت زنجیر پیدا کردن. اما باز هم این سوال مطرح میشه که خب شنا را از کجا یاد گرفتن مرده ها؟ اگر بلد بودند، چرا ایستادند تا دریاچه یخ بزنه؟ 8- سکانس های آریا و سانسا خوب بود. دیالوگها خوب بود در مجموع اپیزود چشم نواز و نفس گیر اما غیرمنطقی بود.
  22. Dawn

    قسمت پنجم: Eastwatch

    دوستان به چه دلیل جان اجازه نمیده کسی پیش دنریس از دوباره زنده شدنش چیزی بگه؟ مثلا می خوان بگن جان خیلی فروتن هست؟ فروتنی جان را در برابر غرور دنریس قرار بدن؟ یا دلیل دیگری داره؟ توی شمال که با بازگو کردنش مشکلی نداشت.
  23. Dawn

    قسمت پنجم: Eastwatch

    واقعا برای من سوال پیش اومد که چطور با یک پیشنهاد نه چندان هوشمندانه، بهترین افراد و در راس اونها جان تصمیم گرفتند انقدر ابلهانه پاشن برن یه وایت واکر شکار کنند؟ چه لزومی به ریسک کردن جان خودشون برای صلح با سرسی هست وقتی حتی ارتش درست و حسابی هم برای سرسی باقی نمونده که بخوان روش حساب کنند. شخصیت سانسا و این غیرقابل اعتماد بودنش همچنان آزاردهنده ست. حتی برای اعضای حانواده خودش. انگار با هیچکس سر دوستی و رفاقت و وفاداری نداره جز خودش. اگر کمی شجاع تر و باتجربه تر بود، تبدیل به بیلیش دیگری می شد. و دنریس... یا زانو بزنید یا بمیرید! دیکتاتور جدید وستروس. خونخوارتر از سرسی که حداقل با مردمی که در راه پیمایی شرم تحقیرش کردند کاری نداشت. دنریس بود بعید نبود کل شهر را به آتش بکشه چرا که لابد اینها دشمن بودند و دشمن را باید آتش زد!
  24. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    دوستان عزیز من (و امثال من) با هزارتا گرفتاری میاییم تو سایت تا از نظرات دوستان دیگر استفاده کنیم، اونوقت در کمال تاسف می بینیم ده ها پست سر جر و بحث های بیهوده گذاشته شده. باریستان گرامی واقعا برای من سبب تعجبه که چرا خودتون را موظف می دونید به هر چیزی جواب بدید و بحث ها را به فرد نظردهنده (و نه به نظر داده شده) بکشونید. اشتباه ترین کار ممکن در بحث. من هم مثل شما طرفدار سریال هستم و فرصت نشده کتاب رو بخونم. چیزی که می بینم اینه که توی هر پیج نظرهای بسیار طولانی میذارید که همش یا تعریف سریال یا نقد شخصیت دیگرانه. هرکس اینجاست سریال را دوست داره و براش اهمیت داشته که میاد نظر میده. مجبور که نیستید مدام نظر بذارید، هستید؟ اجازه بدید بحث ها روان پیش بره. خودتون را لطفا مخاطب هر بحثی ندونید. من اینجا قدیمی نیستم. هیچکس رو هم نمی شناسم. اما واقعا احساس می کنم دیگه داره از حد تحمل خارج میشه و اگر اینطور بخواد پیش بره متاسفانه من یکی امکان استفاده از فروم را نخواهم داشت...
  25. Dawn

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم: The Spoils of War

    لیدی نایمریای گرامی میشه بفرمایید دلیل اینکه بیلیش همه جا الان همراه سانسا هست چیه؟ تقریبا در تمام کارها همراهش هست. آیا یک فرد باهوش دیگر در کل اون قلعه نیست که سانسا بخواد از کمک هاش استفاده کنه؟ یا اینکه دلیلش اینه که بیلیش را می خواد حفظ کنه برای روزی که به کارش بیاد! دلیلش مطمئنا استفاده از ظرفیت ویل نیست! بزرگان ویل بدون اجازه بیلیش، با جان بیعت کردن قبلا! متوجه نگاه های حسادت بارش شدید وقتی جان به عنوان پادشاه شمال انتخاب شد؟ اگر نه، توی همین قسمت اخیر دقت بفرمایید که بعد از مبارزه آریا و برین و هنرنمایی آریا، چطور سانسا با ناراحتی صحنه رو ترک می کنه! اگر برن و آریا نباشند، مطمئنا باز هم با حماقتش و میل شدید و مهارنشدنی اش به قدرت و ملکه بودن، دسته گل به آب خواهد داد. شانس آوردیم اونها هستند...
×