لیانا استارک

با این حساب باید گفت قدمگاه شاه! بدم نیست... شده یه شهر و هزار اسم! :دی

ولی اگه فرض هم کنیم جان پسر بنجن باشه، این غافلگیری و ماجرای خاص و مهمی جلومون نمیذاره. حداقل تا حالا. به نظر من که بعیده. از طرفی درباره تارگارین بودن یا نبودن جان، گذشته از این که خون تارگارین ضعیفه، هر تارگارینی اژدها نیست. جانی که هیچ شباهتی به تارگارین ها نداره معلومه اژدها هم نیست. اما اگه مارتین توی جان شباهت هر چند کوچیکی به تارگارین ها می ذاشت خوب اون موقع تازه ما باید شک میکردیم که جان تارگارین نیست. ولی به نظرم این ممکنه یه جور منحرف کردن فکر ما باشه که جان به تارگارین ها شباهت نداره و باید طی قصه هم اون اتفاق بیفته تا ما بفهمیم اژدها هم نیست. اما درباره اژدها بودن من یه شک و سوالی دارم. اولین بار ما کی فهمیدیم دنی اژدهاست؟ یه اژدها اژدها به دنیا میاد یا اژدها میشه؟ این شک و سوال از اینجا برام به وجود اومد که دنی وقتی داشت با داتراک ها به سمت شهر مادر می رفت خیلی داغون و خسته بود. رون های پاش زخم شده بود و ... و با خودش گفت دیگه قابل تحمل نیست برام. این تیکه اصلا: و این همون روزی بود که برای اولین بار جلوی ویسیریس وایساد و ویسیریس رو زد و به بدبختی پیاده اومدن انداختش. این شد من فکر کردم شاید از اول اژدها نبوده: گذاشت که پاکش کند و شکل جدیدي به او بدهد! خوب پس به شخصه به نظر من این که جان یا هر تارگارین دیگه ای الان اژدها نیست دلیل نمی شه در آینده اژدها نشه! نظر شماها در این باره چیه؟ اژدها بودن ذاتیه یا اکتسابی ؟!! :دی

راستش من به کارای سرسی نمی گم زیرک بودن. می گم خودخواهی و بی شرفی و وای به وقتی که یه آدم زیرک این خصوصیات رو هم داشته باشه. دنیا رو به آتیش میکشه تا خودشو بالا بکشه. درست مثل سرسی و امثال سرسی آدمایی مثل ند چوب شرافت زیادی صاف و سادشون رو می خورن. شرافت درست، ولی جلوی آدمایی مثل سرسی بخوای شریف باشی نتیجش همونی میشه که سر ند اومد. با این جور آدما باید مثل خودشون کثیف بازی کرد تا کم نیاری. ولی جدی این کار درستیه؟ تو دنیای واقعی خودمون به نظرتون باید کثیف بازی کنیم یا شرافتمون رو حفظ کنیم؟ یا یکی به نعل بزنیم یکی به میخ؟ موضوعی که تعین میکنه چی شرافته چی حماقته چی زیرکی همینه. آدما بسته به دیدگاهشون به زندگی یکی از این ها رو انتخاب میکنن... البته این نظر منه! من به مطلع کردن سرسی رای دادم ولی نمی دونم جای ند بودیم چه میکردیم. ند در واقع به خیال خودش به سرسی خبر داد تا سرسی بچه هاش برداره و فرار کنه چون می دونست رابرت برگرده و بفهمه هیچ کدوم رو زنده نمی ذاره.

من فکر میکردم این بوق ها قرارداد بین نگهبان های شبه. خیلی قراردادهای قدیمی هستن که ممکنه مدت ها به کار نیان ولی اصل قانون که فراموش نمی شه. مخصوصا قرارداد به این مهمی... اینم درسته که خوب وقتی دو تا بوق معنیش وحشی هاست بوق سوم معنی دیگه ای نمیتونه داشته باشه جز آدرها

فکر کن کلاغ سه چشم یکی از فرزندای جنگل باشه... چه شود... کلا من به این موجودات علاقه دارم

پس چرا جیمی و راب و برن رو حساب نکردین؟ گرچه حساب میکردین هم من باز اول به جان و تیریون رای میدادم. البته نظر سنجی درباره محبوبیته نه قدرت بازیگری..

همون شیشه ی اژدها. یا ابسیدین که تو فصل 18 سمول باهاش اون آدر رو کشت. استارک عزیز توی سایت یه پست گذاشته و کامل توضیح داده دربارش: http://www.westeros.ir/obsidian-dragonglass/ تغیر کاربری که مثلا می شد آنتی آدر بشه خودش بیفته دنبال آدرها! آخر تخیل! یا اگه وایت بود میشد برگرده به اون آدمی که قبل وایت بودن بوده و بعد بمیره! یا خیلی ساده میشد آدره مثل هر آدم دیگه ای که با زخم شمشیر میمیره با زخم ابسیدین بمیره! :دی

ولی واقعا خودشون ترجمه کردند؟ آخه ترجمه ی سحر که آزاد روی نت وجود داره... یعنی واقعا خودشون نشستن از اول ترجمه کردن؟؟؟!

راستش منم این رو دوست نداشتم که آدرها بلافاصله بعد تماس بدنشون با بلور اژدها اون طوری دود بشن. این طوری مردن چنین موجودی با اون همه اوصافی که ازشون شنیدیم بیش تر به درد فانتزی بچه ها می خورد. مسمومیتی، مرگ تدریجی ای، نمی دونم تغیر کاربری ای چیزی می داد بهتر بود! :دی

اول از همه من دلم میخواد صحنه ی کشته شدن اون آدر با بلور اژدها رو ببینم که مال سموله. بعد از اون منتظر صحنه ی غول های سوار ماموت هام. دوست دارم ببینم چطور درش میارن. امیدوارم مثل ارباب حلقه ها خوب در بیاد. صحنه ی آخر فصل دوم سریال که مال آدر ها بود رو اصلا دوست نداشتم. خوب نبود. اون قدر که آدر های کتاب وهمناک و ترسناکند، آدرهای فیلم نبودن. بعد اینا منتظر جنگ و جدال و بازی های سه تا اژدهای دنی هستم

راست میگه استارک! فیزیک نمیخونیم که. فانتزیه! باید تخیلمون رو کلا باز کنیم!

اژدها های داستان های دیگه معمولا هوش بالایی دارن. اینجا رو نمی دونم... کسی می دونه؟ از طرفی یکی از بچه ها اشاره کرد که دنی طبق پیشگویی نمی تونه فرزندی داشته باشه بنابراین باید آخرش پادشاهی رو به کس دیگه ای بسپاره مگه این که تارگارین دیگه ای باقی مونده باشه. واقعا تمام نسل تارگارین ها از بین رفتند جز دنی؟ برا همینه من احتمال میدم بازم تارگارین هست که نسلشون ادامه پیدا کنه و نظرم به جانه که اگه تارگارین باشه خیلی ماجرا جالب میشه. گرچه خودمم حسم اینه که زیاد به جان نمیاد سوار اژدها بشه! شایدم سوار اون سیاهه شد که رنگش به لباساش بیاد! :دی

راستش آدم همین طوری چیزی به ذهنش نمیاد. نمونه بگین تا دربارش بحث کنیم....

به نظرم کتلین اولش حق داشت تو اون شرایط به بیلیش تکیه کنه ولی نه اعتماد کامل. باید یکم هم می سنجیدش. اما درباره ترک برن به نظرم کار عاقلانه ای بود. چرا باید پیش برن میموند وقتی دیگه کاری برای برن از دستش بر نمی اومد. اون موقع رسوندن پیام و خنجر سو قصد به برن به ند توی اولویت بود...

به نظر من پرواز کردن برن به این معنیه که میتونه با چشم انواع موجودات دیگه (نه فقط سامر) تو سراسر پادشاهی پرواز کنه. به نظرم به قدرتی میرسه که جادوی سبز فرزندان جنگل رو تا حدود زیادی درک کنه و ادامه بده و خوب این توی مقابله با آدرها خیلی مهمه. درباره کلاغ سه چشم من شک دارم فقط استعاره باشه آخه تو کتاب اول وقتی تو رویای برن باش حرف میزد یه جوری صحبت می کرد که انگار خودش شخصیت داشت. قرار نیست برن این همه راه بره شمال و از طبیعت درس بگیره! واقعا یه استاد میخواد ...

نارملای عزیز اگه منس این طور باشه (که واقعا بهش نمیاد) باید داستان خیلی پیچیده و جالب تر بشه. ولی ادارد اگه منس داره به دلیل دیگه ای جز مردم آزاد به دیوار و جنوبش حمله می کنه دقیقا دلیل صادق و شریف نبودنشه.

واریس عزیز بابت نقشه خیلی ممنون واقعا عالی بود. آشایی باید جای جالبی باشه کاش بیش تر وارد داستان میشد. و اون قاره ی جنوبی چه اسم مسخره ای داره! شتریوس! و یه فکری: اگه سرزمین های سرد شمال آدر ها رو دارن یعنی سرزمین های داغ سایه تو جنوب چی دارن؟ :دی به حق هفت جهنم خدا رحم کنه!

به کل رودخونه های فورک و حوضه و جویبارهاشون شون میگن ترایدنت. یه جای خاص نیست . اسم کل رودخونه است اما اشایی تو منتها الیه جنوب شرقه. توی نقشه های ما نیست و جا نگرفته. حتی از کارث هم اون طرف تره. دروازه ی شرقه و برای رسیدن بهش گویا باید از دریای جید و سرزمین های سایه رد شد. حتی سرزمین های سایه هم تو نقشه های ما جا نگرفتن

بحث درباره ی مردم آزاد در این مورد رو نمی شه اینجا گفت. هرجوری بخوای بگی نسبت به کتاب اول اسپویل میشه....

منس که آدر نیست... جادوی دیوار فقط برای آدرهاست. و همون طور که جورامون گفت گویا شیپور جوراممون ضعف جادوی دیواره... بماند برای فصل 30

ریگار عزیز فکر کنم دیگه در این مورد باید با مارتین تماس بگیریم که سوتیشو جمع کنه! :دی البته احتمالا با توجیه جادویی مواجه می شیم... گویا توی فصل 30 که مال جانه درباره جادوی دیوار بیش تر می فهمیم

کاش یکیشون جان بشه! ولی خیلی مونده تا امکان چنین قضاوت هایی که کیا قراره اژدها سوار باشن...

کاملا با استارک موافقم. منس آدم شریفیه درباره فیلم نمی دونم. آخه اینا معمولا با نویسنده هماهنگ میکنن که سوتی ندن...

معامله ی کرستر با آدر ها واقعا نکته ی خوبی. فکر میکنم این صحنه رو توی سریال کامل نشون داده بود و جان با چشمای خودش دید. ولی تو کتاب فقط دختره میگه. از اون جایی که کارگردان صحنه ای رو نمی سازه مگه این که با نویسنده هماهنگ کرده باشه پس می تونیم نتیجه بگیریم این ماجرا فقط حرف یه دختر از روی ترسش نیست. واقعا کرستر با آدرها معامله کرده! اما درباره ی منس تو یه پست دیگه هم جای دیگه گفتم... توی فصل آخر جان فهمیدیم که منس هم به اندازه ی برادرای شب از آدرها وحشت داره و نمیخواد باشون روبه رو بشه. این یعنی این که زد و بندی باشون نداره. اصلا به نظر من یکی از دلایل مهمی که منس تونسته باهاش وحشی ها رو برای لشکر کشی به جنوب راضی کنه تهدید آدرها برای هر آدم عادیه که اون طرف دیوار گیر اقتاده باشه

سر باریستان از نظر سرسی فقط یه پیرمرد زیادی وفادار به رابرت مرحوم بود. فکر میکنم به زودی بفهمیم کجاست