رفتن به مطلب

لیانا استارک

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    152
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های لیانا استارک

  1. به نظر من زودتر تحت فشار خطر جدی قرار نگرفته بود که این کار نکرد. به محض کشتن ارن و ادامه تهدید دیدیم که رابرت رو هم کشت.
  2. لیانا استارک

    انتقادات و پیشنهادات

    ممنون ولی به نظر من رنگ زرد هنوز نسبتا زیاده... البته من عینک ندارم که چشمم رو اذیت کنه سلیقه ی خودمو میگم
  3. لیانا استارک

    ترجمه جلد اول: بازی تاج و تخت

    خیلی خوب بود و به نظر من نقطه قوتش معاادل های فارسی خوب و روندش بود
  4. لیانا استارک

    سلاح مخفی منس ریدر

    نه. فصل آخر جان نشون داد که آدر ها برای منس هم خطر بزرگی محسوب میشن. سلاح مخفی به نظرم همون بلوراژدهاست یا یه جادوی قوی تر برای مقابله با آدرها
  5. لیانا استارک

    بررسی اتفاقات جدیدترین فصل ترجمه شده(فصل 20)

    نایمریا از قرار معلوم با فاصله دنبال آریاست و ازش محافظت میکنه. تعقیب کننده ها رو نایمریا و گلش کشتند دیگه. ولی نمیدونم چرا نمیاد پیشش. شاید بعدا.... درباره این که آریا برمیگرده یا نه من نمیتونم نظر بدم. اسپویل میشه! :دی
  6. لیانا استارک

    زندگی در شمال دیوار ...یه اشتباه یا یک ظرافت؟!

    مگه این جمله رو نشنیدید که دیوار داشت گریه میکرد؟ (فصل اول کتاب اول) بله دیوار هم در مواقعی آب میشه مخصوصا تابستون. اکثر حرف هایی که زدید درستند. به دیوار در اوایل ساختش جادو خونده شد برای جلوگیری از عبور آدرها. ولی نمی دونم این جادو برای ذوب نشدن یخ هم بوده یا نه. دیوار از یخ ساخته شده ولی پایه های سنگی هم داره. در طول سالیان نگهبانای شب یخ دریاچه و رودهای اون طرف دیوار رو میشکستن و بالا میبردند و به ارتفاع دیوار اضافه کردند ولی بعد که تعدادشون کم میشه این کار متوقف میشه. به هر حال من مطمئن هستم که حداقل سطح دیوار آب می شه ولی فکر میکنین چند سول میکشه این کوه یخ فشرده ای که دائما تعمیر میشه آب بشه؟ یه نکته ای: پایین دیوار کاملا عریض تر از بالاشه
  7. نه ریگار عزیر. تیریون شخصیتیه که برای خودش تو کتاب فصل داره بنابراین خوب میشناسیمش. نظر من اینه که چنین کاری نمی کرده. حتی با توجه به حیله گر و زیرک بودنش و با توجه به وفاداری زیادش (حداقل اونوقت) به هم خوناش یعنی خواهر و برادرش بازم از شخصیت تیریون بعید میبینم. البته اگه فرض رو بر این بذاریم که میدونسته برن کشته نمیشه این فرضیه قابل قبول تر به نظر میرسه ولی بازم چنین ریسکی نمیکرده به نظر من
  8. لیانا استارک

    بررسی اتفاقات جدیدترین فصل ترجمه شده(فصل 20)

    آره به نظر من کلا یه مدته روند پیش روی داستان خیلی کند شده. شاید چون اول کتابه این طوری ولی قسمت تعقیب و گریز آریا جالب بود. مارتین خیلی خوب توصیفش کرده بود
  9. لیانا استارک

    واریس؛ شخصیتی که باید شناخت

    نمی دونم ایده ی جادو درباره واریس درسته یا نه ولی چیزی که میدونم اینه که واریس به نظرم شخصیت شروری نیست. اگه به تیریون کمک میکنه شاید فقط به خاطر اینه که تیریون هم شرور نیست و به کمک هم نیاز داره
  10. آدر ها شمشیر ندارن؟ ولی تو فصل اول کتاب اول با شمشیرهایی که سبیه بلور بود اون دو نفر رو کشتند. اتفاقا شمشیر اون آدر شمشیر فولادی رو شکست.... منم موافقم که آدر ها و مردم اون رف دیوار حالا حالا ها به جنوب نمیرسن... روند کتاب اصلا به نظرم خیلی کند شده استارک عزیر درباره استنیس اتفاقا به نظر من کاملا گناهکاره. استنیس به ملیساندر اون آزادی اولیه رو داد با این که میدونست قدرتش پر از شرارته. استنیس هر روز بیش تر داره تو تتاریکی فرو میره. یه جورایی انگار ملیساندر داره ازش استفاده ی خاصی میکنه. نمیدونم چی ولی گاهی به یه شکل شومی تحت تاثیر به نظر میرسه و به ریگار به نظرم اگه استنیس از ملیساندر دعوت میکرد که توی حمله به بازانداز همراهیش کنه ملیساندر اصلا نمی ذاشت چنین حمله ای به این شکل صورت بگیره. روش ملیساندر کاملا متفاوته. روش مقابلش با رنلی رو ببین. خیلی ناجوانمردانه یه مهره ی اساسی رو تکون داد و همه چیز واقعا همه چیزو به نفعش عوض کرد. لازم نیست حتما یه سایه ی دیگه خلق کنه... نویسنده نیستم که بگم چی میشد اگه فلان میشد ولی واضحه هرگز چنین حمله ی داغون و پر تلفاتی نمی کرد.
  11. نه من میتونم شرط ببندم که کار تیریون نبوده. تیریون موجود بدخواهی نیست. تا وقتی اون قدر بهش ظلم نشده باشه که کسی رو لایق مرگ بدونه چنین کاری نمی کنه و نمی کرده. چه برسه به پسربچه ی بی گناهی مثل برن. بالاخره شخصیت ها ذات خودشون رو تا اینجای داستان تقریبا نشون دادن. واقعا به نظرت تیریون همچین شخصیتی داره؟
  12. درباره تیان به نظرم حتی بعده ها درباره برخورد با برن و ریکان شک و عذاب وجدان داشت. چه برسه به اون موقع که هنوز هیچ اتفاقی نیافتاده بود. تیان به نظرم شخصیت قابل ترحمی داره. تمام تلاششو میکنه که خبیث باشه و موفق هم شد ولی ته ذاتش یه چیزی همیشه کم میاره و غمگین و ناراضیه. من چنان قدرتی توش نمی بینم که اون موقع (با وجود حماقت بی پایانش) همچین خطری کرده باشه. درباره خداهای قدیم بله قدرت تخریب ندیدیم چون قدرتشون مثل خدای سرخ سیاه نیست و اصولا بینششون سازگاری با طبیعت و لطف و خوبی و این چیزاست. ولی جادو دارن. فرزندان جنگل زیاد از جادو استفاده میکردن. درباره این که قدرت برن چه قدره و جه کارایی از دستش بر میاد خیلی زوده نظر دادن ولی این ماهیت رو توی قدرت های سیاهی مثل خدای سرخ یا کلا اینطور جادو ها میبینم که بخواد به خطر هرچند کوچیک رو در نطفه خفه کنه. و بله به نظرم بعید نیست به همین زودی بتونن حداقل از جادوهای دیگه خبر داشته باشن. البته به نظر خودم خیلی جاهای این قضیه میلنگه ولی از طرفی موضوع یه کم مرمموز تر از اونه که یه نقشه ی قتل ساده از طرف لیتل فینگر یا سرسی یا تیان بوده باشه پ.ن: حرفامو سانسور کردم تا از محدوده کتاب اول خارج نشه
  13. به نظر من هم شکست استنیس تنبیه ملیساندر بود. ملیساندر به زودی استنیس رو با قدرت بیش تری بر میگردونه. گرچه در نهایت معلومه که استنیس و ملیساندر شکست میخورن و حذف می شن ولی نه به این زودی. در ضمن ملیساندر تنها کاهن سرخ توی وستروس نیست. خیلی های دیگه هستن از جمله همین تورس
  14. لیانا استارک

    چاپ و انتشار کتاب

    حتی اگه از قضیه سانسورهای اخلاقیش بگذریم... این که توی این کتاب عملا چندین و چند خدا پرستیده می شن و گویا این خدا ها واقعا هم وجود دارن جلوی مجوز گرفتن و چاپ کتاب رو بگیره. فکر نمی کنم این کتاب هرگز این جا چاپ بشه
  15. لیانا استارک

    یورش منس به دیوار

    مردم اون طرف دیوار به معنای واقعی آزادن و تحمل هیچ قید و بندی از جمله دیوار رو ندارن. حق هم دارن بین دیوار و آدرها گیر انداخته شدن و هیچ کس حقشون رو در نظر نگرفته. به نظر من منس آدمیه که شخصیت آزادی داره و به خاطر ذاتش دلبسته ی این مردم شده و به خاطر آزادیاشون میجنگه. مردم آزاد دارن برای آزادیشون و برای زندگیشون میجنگن که دوباره با زمستون طولانی و بازگشت قدرت مند تر از قبل آدرها مورد تهدید قرار گرفته. به نظرم دلیلی جز این نیست... تو فصل آخری که از جان خوندیم شعری که با هم خوندن واقعا احساسشون رو میگفت: آه، مردمان کوچک، جنگل‌های مرا دزدیده‌اند، آن‌ها رودخانه‌ها و تپه‌های مرا دزدیده اند و یک دیوار بزرگ بین دره‌های من ساخته‌اند، و همه‌ی ماهی‌ها را از جویبارهای من گرفته‌اند در تالارهای سنگی آتش با شکوهشان را می‌افروزند،در تالارهای سنگی نیزه‌های تیزشان را می‌سازند. در حالی که من به تنهایی در کوه‌ها راه می‌روم،و همدمی جز اشک ندارم. در روشنایی روز با سگ ها به شکار من می‌آیند، در تاریکی شب با مشعل به شکار من می‌آیند....
  16. لیانا استارک

    انتقادات و پیشنهادات

    وای من این تم رو خیلی دوست دارم. واقعا از مورس مارتل عزیر ممنون برای طراحی قشنگ و خوش سلیقش. درباره این که رنگ چشم رو میزنه منم دیشب میخواستم بگم ولی گفتم ولی نگفتم. مشکل از رنگ زرد کاغذ پشت نوشته هاست. اکه کمی درجه ی زردی رنگش کم بشه دیگه چشم آزار نیست. ممنون راستی یه چیز دیگه کاش امکان تشکر کردن رو هم اضافه میکردین. چرا نیست؟
  17. لیانا استارک

    هویت جان اسنو در هاله ای از ابهام

    قولی که ند به لیانا میده به نظرم مراقبت از بچه نبوده. ریگار درست میگه ند به هر حال خودش این کارو میکرد. قول سر مخفی کردن کامل هویت بچه بوده. در حدی که ند یه عمر دلخوری کتلین رو به جون میخره و حتی به زنش هم چیزی نمیگه. درباره مادرش که لیاناست به نظرم شکی نیست. ولی با سابقه ای که از مارتین داریم هیچ بعید نیست پدرش کس دیگه ای جز ریگار باشه. تو فاصله ی جدا شدن لیانا از ریگار و رسیدن لیانا به اون برج در جنوب معلوم نیست کیا همراهش بودن و چی کار کرده...
  18. لیانا استارک

    واریس؛ شخصیتی که باید شناخت

    به نظرم این قضیه که واریس همه جا پرنده های خبرچین کوچولو داره خیلی بو داره. وقتی قضیه خواجه شدنش رو تعریف میکرد من فکر کردم این مطمئنا تو زندگیش از جادو بی نصیب نمونده. اگه یه چیزی داده حتما به جاش چیزی گرفته. این که همه جا گوش داره یه قدرته مرموزه نه یه قضیه ی عادی و از سر زرنگی در موارد سیاسی و کارای متناقضش به نظرم گرچه هدفش معلوم نیست ولی فعلا به بهترین شکل موقعیت خودشو حفظ میکنه. یکی به نعل میزنه یکی به میخ. از طرفی شخصیت خبیثی به نظرم نمی رسه ولی به قول خودش واقعا سرشار از سورپرایز هاست!
  19. لیانا استارک

    موجودات ناشناخته

    درباره آدر و وایت واکر قبلا تو وبلاگ بحث کردیم و با توجه به یکی از پاراگراف های کتاب به این نتیجه رسیدیم که یکی هستن. گرچه به نظرم اینی که جان میگه هم غلط به نظر نمیرسه
  20. آره... الان همه ریختن به هم. همه جای وستروس درگیر جنگه و کسی در امان نیست. درگیری استنیس که تموم شد. ولی راب هنوز شمشیر به دسته. ترایدنت کلا آشوبه. کلا تنها کسایی که مهم نیستن مردم بیچاره. از اون طرف هم شمال...
  21. لیانا استارک

    پیشنهاد بهترین معادل ها برای اسامی و القاب

    منم با سنسا موافق ترم. باشه از این به از سنسا استفاده میکنم...
  22. به نظر من با توجه به شرایط اون وقت تیان کار اون نبوده. اون موقع تیان در این حد و به این فکرها نبود. احتمال لیتل فینگر هست ولی با شخصیتی که تا حالا از واریس دیدیم فکر نمی کنم اون هم بوده باشه. شاید بشه از یه زاویه ی دیگه هم به ماجرا نگاه کرد. برن اون موقع خواب کلاغ سه چشم رو میدید. و این که یا باید بپره و یا بمیره. در واقع بیدار شدن برن به معنی شروع قدرتهاش بود و این در آینده ی داستان مطمئنا نقش مهمی بازی می کنه. از طرفی برن و قدرتهاش وابسته به درخت نیایش که برای بزرگ داشت هفت هستن وابسته است. این قتل و تلاش برای در نطفه خفه کردن قدرت هایی که برن میتونه به دست بیاره ممکنه کار یه قدرت جادویی دیگه باشه. من شدیدا به خدای سرخ و مریداش مشکوکم. علاوه بر این از خنجر تیریون استفاده شد که بازهم به نفع اونا بوده که لنیستر-براتیون و استارک به جون هم بیفتند و مهم تر از اون این قدرت جدید که برن باشه از بین بره. البته این فقط یه حدث محتمله. چون به نظرم این قضیه نمیتونسته کار کسی باشه که هیچ قدرت جادویی نداشته. مخصوصا که به شکل عجیبی اون شخص خنجر تیریون رو معلوم نیست چطور و از کجا به دست آورده
  23. لیانا استارک

    چه کسی پادشاه بهتری است؟

    راب و رنلی بین این گزینه ها مطمئنا از همه مناسب ترن گرچه این دوتام حماقت ها مخصوص خودشون رو دارن. جدا از این حرفا راب اصلا به هفت پادشاهی فکر نمیکنه. اگه شمال زیر سلطه ی هفت پادشاهیه به خاطر اگان فاتح و نسلش بود که شمال جلوشون زانو زد. اما حالا که پادشاهی که مال لنیستر یا براتیونه و اینا به استارک ها ظلم کردند، شمالی ها هم دیگه نمیخوان زانوشون خم بمونه. راب فقط پادشاهی مستقل شمالو میخواد. به علاوه ی خونخواهی پدرش و پس گرفتن خواهراش اما رنلی که به نظر من تنها گزینه ی مناسب بود هم کشته شد. دیگه گزینه ی مناسبی موجود نیست...!
  24. به نظر من سرسی اون قدر پشتیبان قوی داشت که نگران نباشه. مهم ترینشون جیمی. به هر حال تا موضوع میومد ثابت بشه و بعد تا رابرت میومد تصمیم بگیره سرسی وقت کافی برای هر اقدامی رو داشته اونم درباره آدمی مثل رابرت. حتما روی همینا حساب کرده
  25. لیانا استارک

    هویت جان اسنو در هاله ای از ابهام

    نظر منم همینه. اصلا جان به این ترتیب خود نغمه ی آتش و یخه جالبه تنها آدم زنده ای که اینو میدونه هولند ریده.
×