رفتن به مطلب

Azor Ahai

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    198
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    2

تمامی ارسال های Azor Ahai

  1. قبلا گفتم. بعضی وقت ها یه چیزی تو ذهن آدم هست که آوردنش روی کاغذ خیلی سخته. این موضوع برای من یکی از اون موارد هست. من منظورم این نیست که با اسم جنگ میشه روی هر جنایتی سرپوش گذاشت. شروع جنگ یعنی ریختن خون ( هم بی گناه و هم گناه کار ). کشته شدن راب رو با هیچ منطقی نمیشه توجیه کرد. منظورم مرگش نیست، عمل پستی هست که فری انجام داد. در پست قبلیم گفت چرا. این نظر شخصی من هست. کل مملکت حقش بود به خاک و خون کشیده بشه؛ به خصوص مردم پایتخت. چرا لرد ها و مردم پایتخت علیه ایریس قیام نکردن. وقتی ایریس استارک ها رو فریب داد ( سر قضیه محاکمه از طریق مبارزه و معرفی آتیش به عنوان مبارز تارگرین ها ) و به فجیع ترین شکل ممکن اونا رو کشت. هیچ کس نه در تالار رد کیپ و نه در پایتخت علیه این کار ایریس موضع نگرفت و قیام نکرد. قبلا گفتم، ریگار و ایریس جنگ رو شروع کردن. تو جنگ خون های بی گناه زیادی ریخته میشه. حالا چه خون یه بچه باشه چه یه فرد بالغ. گفتی ها رو تو پست قبلیم گفتم. بله کار تایوین زشت بود ولی قیاس این عمل با کار فری به هیچ وجه درست نیست. شما این جا ویژگی منحصر به فرد هر خاندان رو مقایسه کردی ولی این ویژگی ها اصلا در یه سطح نیستن. طلای فراوان در مقابل اژدها اصلا قابل قیاس نیست. کلا تارگرین ها رو نباید با خاندان های وستروس مقایسه کرد. اونا عنصری به نام جادو در خونشون هست که بقیه ندارن.هفت پادشاهی مدت بسیار زیادی هفت پادشاهی بود. تو اون مدت هم لنیستر ها مثل همیشه پولدار بودن ولی هیچ خاندانی نتونست وستروس رو متحد کنه. اگان با تقلب ( اژدها ) این کار رو کرد. تا 150 سال بعد هم تارگرین ها اژدها داشتن واسه همین هیچ خاندانی جرات شورش نداشت تو این 150 سال یه اتفاق دیگه هم رخ داد، دیگه هویت مستقل وستروس از بین رفت، همه یکی شده بودن. الان هر منطقه ای که بخواد قد علم کنه به زمین های خودش اکتفا نمی کنه، بلکه همه زمین ها رو می خواد، کل وستروس رو میخواد. هر کسی یه نظری داره، من منکر افراد لایق در تارگرین ها نیستم ولی حکومتشون در کل رضایت بخش نبود.
  2. Azor Ahai

    هویت جان

    نگار توضیح داده ولی بحث روی این جنگ خیلی زیاده. باید با تاریخ انگلیس آشنایی داشته باشی. خصوصا پادشاه ها ، ویژگی هاشون و وضعیت کشور قبل از شروع جنگ. جنگ رز ها مطابقت هایی جالبی با نغمه داره.چیزی که برام مبهم هست، جنگ رز ها و مطابقتش با نغمه به جان ارتباطی نداشته تا حالا. ولی به گریف جوان چرا. تو تاپیک های The Return of Gardener و تئوری ها و نکاتی که لا به لای کلمات پنهانندبه پست های the_last_stark توجه کن، اطلاعات جالبی بدست میاری. اگه باز سوالی بود، همین جا یا تو تاپیکی جدا بپرس تا جواب بدیم.
  3. Azor Ahai

    سوالات مربوط به کتاب چهار

    می گم ریگار هر چه سریع تر موضع جدیدت رو درباره ی سرسی اعلام کن، ببینم چند چندی!هنوز مونده تا با این بشر آشنا بشی ! با این روندی که داری میری جلو فکر کنم باید شاهد تغییر خاندانت و ... باشیم!
  4. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 10 فصل 4 The Children

    یه هوادار دیگه برای جان . جدیدا هوادار های جان داره زیاد میشه. پس شما ها کجا بودید وقتی این جنوبی های بدخواه چپ و راست به طرف این جواب رشید و شریف شمال حملات ناجوانمردانه روانه می کردند؟! هرچند در این نبرد نابرابر چنان پیروزی هایی بدست آوردیم که فقط The Field of Fire و Whispering Wood با اون قابل مقایسه هست . پ.ن: یه صحنه ای تو قسمت 10 خیلی برام باحال بود. اونجایی که استنیس منس رو می بینه. با پوزخند بهش میگه تو شاه آنسوی دیوار هستی! اصلا یه جوری کلمه ی شاه رو ادا می کنه که آدم لذت می بره. این غرور استنیس من رو کشته
  5. Azor Ahai

    هویت جان

    من دلایل طرح کننده ی این تئوری رو خوندم. حرف های جالبی زد ولی برای هیچ کدوم از حرف هاش مدرک ارائه نداد. مثلا گفت جان فرزند برندون و آشارا هست ولی نگفت چرا و چه طور. یا گفت دنی دختر ریگار و لیانا هست ولی هیچ دلیلی ذکر نکرد. این تئوری غیر منطقی هست. همه می دونن دنی در دراگون استون متولد شده پس اگه لیانا مادرش بوده باید اونجا باشه ولی کوچکترین مدرکی در دست نیست که نشون بده لیانا در دراگون استون بوده.من نظرم اینه که اگه دنی در برنامه های ریگار بود چرا براش هیچ کاری نکرد. اگه دنی تا این اندازه مهم بوده چرا اعضای گارد رو نفرستاده دراگون استون. ریگار به یه دلیل خیلی مهم خانوادش و خودش رو فدا کرده تا 3 تا از بهترین اعضای گارد از یه زن محافظت کنن. این تئوری میگه جان خون تارگرینی نداره اگه این طور باشه. چرا اون سه نفر باید از یه زن که هیچ ربطی به سلطنت نداره محافظت کنن. چرا نباید برن دنبال ویسریس که تنها پسر و بازمانده ی شاهشون هست؟ کسانی که بین محافظت از شاه و ملکه اولویت براشون شاه هست ( اشاره به خاطره ی جیمی درباره ایریس و زنش ) . چرا باید بعد از همه اون اتفاق ها باز اونجا بمونن. مگه این که کسی داخل برج هست که خون تارگرین ها رو داره و طبق قوانین وستروس شاه هست ( پسر ریگار حقش از ویسریس جلو تر هست ). تا اینجا تقریبا همه اون شخص رو جان می دونن. چیزی که واضح هست اینه که لیانا از هر چیزی برای ریگار مهم تر بوده ولی چرا؟ دقیقا نمیشه گفت. تو مصاحبه گفته شده سرنوشت جان تا حدوی شبیه Luke Skywalker هست. به فرض اینکه حتی اگه جان فرزند منس باشه. توجیه این قضیه خیلی سخته. منس و لیانا چه طور به هم رسیدن؟ جان از جنوب آورده شده، لیانا در جنوب مفقود و باردار شده. در حالی که منس در شمال دیوار بوده و مهم تر از همه، خیلی روی جان مانور داده شده در حالی که اگه پسر منس بوده باشه این قضایا باهم جور در نمیان. نمی دونم تا چه حد میشه به این مصاحبه استناد کرد ولی اگه همه ی جمله هاش به درستی به کار رفته باشه قشنگ داره می رسونه که جان یه ربطی به سلطنت و تارگرین ها داره. ( هنوز دلیل اشاره به جنگ رز ها و زنای محارم رو با جان نمی تونم درک کنم، یعنی چه ارتباطی بین این 3 تا مورد هست؟ ) والا اون تاپیک تو تالار کتاب اول هست. همش تن و بدن آدم می لرزنه که نکنه یه وقت یه مطلبی ناخواسته اسپویل بشه! * راستی نمی دونم خبر داشتید یا نه ولی مارتین قبلا تو یه مصاحبه گفته هولند رید سرانجام در داستان حضور پیدا می کنه. اگه یادتون باشه، یکی از مورمونت ها و یه گلاور با نامه ی راب که جان رو شرعی و جانشین خودش کرده به طرف گری واتر واچ راه افتادن ولی فعلا معلوم نیست چه بلایی سرشون اومده. امید وارم این جایی باشه که چشممون به جمال این بشر روشن بشه و دهنش رو باز کنه و بگه تو اون برج لعنتی چه اتفاقی برای لیانا افتاد.
  6. اگه تمام مردم وستروس علیه ایریس قیام و خودشون سلطنت رو ساقط می کردند؛ از نظر من دیگه نیازی به کشتن بچه های ریگار ( و ویسریس یا دنریس ) نبود؛ چون دیگه پایگاه اجتماعی وجود نداره که از تارگرین ها حمایت کنه ولی باید اونا رو دستگیر می کردند و تا محکم شدن پایه های حکومت جدید تحت نظر نگه می داشتند. بعدا می شد برای اونا هم فکری کرد. ولی وقتی فقط بعضی از لرد ها شورش کردن، قضیه فرق می کنه. اون کاری که انجام دادن بهترین کاری بود که کردن. گفتن چیزی که منظورم هست سخته، ببینید شما از جنگ چه توقعی دارید؟ قرار نیست فقط آدم بزرگ ها کشته بشن. خیلی آدم معصوم دیگه (‌ لزوما نه بچه ها ) این وسط کشته می شن. این جنگ رو ریگار و ایریس شروع کردن. خودشون جون خانواده رو به خطر انداختن، می دونستن اگه شکست بخورن چه اتفاقی رخ میده. به نظرتون چه تعداد آدم بی گناه این وسط کشته شد؟ وقتی جنگی رو شروع می کنی باید عواقبش رو هم در نظر بگیری. بچه های ریگار هم جزئی از تلفات جنگ بودن و نه بیشتر ( مثل صد ها بچه ای که وسط این جنگ کشته شدن ) این نظر منه. نباید مرگ اونا رو در حد جنایت بزرگ کرد. بله کشتن بچه ها کار درستی نیست. ولی وقتی جنگ شروع میشه، منطق های زمان صلح دیگه کارایی نداره. شرایط جنگی همه ی منطق ها رو عوض می کنه. وقتی جنگ می کنی خون ریخته میشه. حالا چه وسط زمین جنگ باشه یا توی شهر، غالب همیشه زور می گه. تایوین وسط جنگ نه به ایریس کمک کرد و نه به رابرت. این خودش باید ثابت کنه که نباید به چنین آدمی اعتماد کرد. اونم در شرایطی که بعد از شکست ریگار دیگه همه می دونستن کار ایریس دیگه تمومه. خود ایریس هم می دونست، واسه همین رفت زیر شهر دینامیت کار گذاشت. تایوین در چنین شرایطی وارد صحنه شد. ایریس اگه در حد جلبک عقل داشت. باید می فهمید که حتی اگه در این شرایط هم تایوین به کمکش بیاد دیگه نمی تونه رابرت رو شکست بده. تایوین که با لباس مهمونی پشت دروازه منتظر نبود. شمشیرش توی دستاش بود و کلی سرباز پشت سرش. وقتی ایریس اون قدر عقل نداره تا شرایط رو تحلیل کنه. چرا باید اینجا تایوین رو سرزنش کرد. مگه واریس کم بهش مشاور داد که این کار رو نکن. حرفم به بحث ربطی نداره ولی مگه ما از عرب ها، بدوی تر و غیر متمدن تر داشتیم. اونا هر عملی که فکرش رو بکنیم می کردن. ولی اگه با هم دیگه دشمن خونی هم بودن اما حق مهمان رو رعایت می کردن. کار والدر فری نابود کردن اعتماد بود ، نابود کردن روابط انسانی بود. نابود کردن یه اصل انسانی بود. این یعنی جنایت.
  7. کشتن بچه های ریگار جنایت نبود ( منظورم نوع کشتنشون نیست ). حتی غارت شهر و اتفاق هایی که در این بین رخ داد ( تجاوز به زن ها، دزدی و ... ) هم نمیشه بهش گفت جنایت. جنگه دیگه، قرار انتقال قدرت رخ بده. با سلام و صلوات کار پیش نمیره. بچه های ریگار باید کشته می شدن. برای محکم شدن جای پای رابرت این کار باید انجام می شد. جنایت رو فری انجام بود. به متحد خودش خیانت کرد. به مهمانی که غیر مسلح اومده بود، مهمانی که به میزبان اعتماد داشت؛ به افرادی که نون و نمک هم رو خوردن خیانت کرد. این جنایت هست.
  8. Azor Ahai

    هویت جان

    بچه ها شما از این موضوع خبر داشتید؟ کسی نظری، بحثی نداره؟ فروم سوت و کور شده، هیجان هر تاپیکی یه روزه می خوابه. خیلی دلم می خواد سر یه موضوع بحث کنم. حداقل این بحث ها آدم رو از خماری و انتظار در میاره. ( مارتین فرت و فرت کتاب حاشیه ای میده بیرون، خو پیرمرد یکم وقت بذار رو کتاب اصلی!‌) پ.ن: " مادرش زن زایمان مرده باشه ( لیانا ) ." منظورم به خاطر زایمان بود. ( اولش یه جمله نوشتم بودم ولی بعد که عوضش کردم این جوری شد! )
  9. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 10 فصل 4 The Children

    دیدم کسی جواب نداد. خودم جواب دادم. اسپویل کتاب 5
  10. Azor Ahai

    سوالات مربوط به کتاب چهار

    برنامه ی سفر رو جان براشون ریخت. برنامه اینه که کشتی اونا رو تا براووس ببره و از اونجا دوباره سوار یه کشتی دیگه بشن و سفرشون رو ادامه بدن. کشتی که قراره اونا رو از ایست واچ سوار کنه اسمش Blackbird هست. Night's Watch کلا 3 تا کشتی داره و Blackbird بین اونا از همه بزرگتر هست. منطقی نیست کشتی ای که تدارکات رو برای Night's Watch حمل می کنه. درگیر این سفر طولانی بشه. اونم در حالی که زمستون در راهه. برای خودم هم سواله که چه طور ما وسط کتاب 3 فهمیدیم بیلون مرده ولی Aeron که دو قدمی ماجرا بوده هنوز خبر نداره. اونم بعد از این همه مدت! تا جایی که از سلیقه بچه ها خبر دارم، شما اولین کسی هستی که از فصل های برین احساس بیزاری نکردی.
  11. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 10 فصل 4 The Children

    من در کل راضی نبودم. خواستن یه روال جدید و هیجانی بدن به قسمت آخر. اتفاق مهم ها رو گذاشتن برای آخر و نهایتا خودشون توش موندن که چه طور داستان رو جمع کنن. یه جوری بود این قسمت. سریع از روی همه چی رد شدن. اصلا صحنه ی وایت ها رو دوست نداشتم. خود نغمه یه ورژن جدید برای مرده داشت ولی اومدن از سایر فیلم ها تقلید کردن! یعنی دنریس کتاب خیلی قابل تحمل تر هست. این دنریس سریال . دخترک به اندازه 6 خط لقب و عنوان داره ولی عملا هیچی نداره و تا حالا که هیچ کار اصولی و تاثیر گذاری انجام نداده.اون پیرمرد انصافا حرف هاش منطقی بود. اسپویل کتاب 5 * دوستان به نظرتون با 2 فصل میشه کتاب 4 و 5 رو جمع کرد؟ * به Queen nymeria : به یه مصاحبه اشاره کردی که درباره ی جان یه تئوری مطرح کرده. میشه یه لینکی از اون مصاحبه بدی یا اگه لینکش رو نداری یه عنوانی یا تیتری ازش بدی تا پیداش کنم؟
  12. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 10 فصل 4 The Children

    تیریون تو روز پدر عجب حرکتی زد. از این به بعد اگه بابا ها بخوان به پسر هاشون زور بگن، پخش سکانس تیریون با موزیک ضمینه ی محشرش واجب میشه سپاه استنیس زیادی بزرگ نبود؟ اینا که خیلی از 1500 نفر بیشتر بودن‌! ولی صحنه ی ورودشون با حال بود! هنوز منتظر ورود وال و بچه ی منس هستم هستم ( گیلی و بچه‌ش باشن ولی ... ) اونجایی که وایت ها حمله کردن، همش منتظر بودم Cold hand بیاد کمک . حیف شد . فرزندان جنگل بد نبودن، ولی زیادی بچه بودن! بهتر بود کمی بزرگ جسه تر باشن. کلاغ سه چشم هم بد نبود ولی باید داغون تر و بی ریخت تر باشه. ( مگه نباید یه چشمش کور باشه ؟ ) سکانس دنریس و سوزوندن ایرگیت به نظرم بود و نبودشون فرقی نمی کرد! می مردن اجازه می دادن ملیساندر یه کلمه حرف بزنه! ولی پشت اون نگاهش به جان کلی حرف بود! ( تئوری مورد علاقه‌م داره به حقیقت می پیونده ) اون حرف استاد ایمون که گفت و حالا نگهبانی آنان به پایان رسید، رسما داغونم کرد! بیچاره ها اون بالا دارن جون میدن ولی تو پایتخت... تنها چیزی که تا رسیدن فصل بعد تسکینم میده تموم شده سریال با آریا بود. اگه سریال با دنریس تموم می شد
  13. Azor Ahai

    کدام رهبر بازی تاج و تخت هستید؟

    رهبر : تایوین خاندان : لنیستر قلعه‌ : وینترفل نوع مرگ : بلعیدن شدن ( ‌تسخیر ) روحم توسط آدر ها توانایی برای تصاحب تخت آهنین : بله چه هیولایی بودم و خبر نداشتم
  14. Azor Ahai

    اژدهای چهارم؟

    نمی شه با اطمینان نظر داد. ولی اگه اژدها(ها)ی دیگه هم وجود داشته باشه، به تاثیر گذاری اژدهاهای دنریس نیستن. دنریس وقتی تو شهر Qarth بود، Quaithe بهش گفت به خاطر تو و اژدهاهای تو هست که قدرت ساحران افزایش پیدا کرده. با تولد اژدهاهای دنریس قدرت ماورائی و جادوگری در کل جهان نغمه ی یخ و آتش افزایش پیدا کرد. بعد از تولد اژدهاهای دنی تو آخرین جمله های کتاب اول اومده: .and for the first time in hundreds of years, the night came alive with themusic of dragons و اسپویل کتاب 4 البته خودم دوست دارم بیش از 3 تا اژدها وجود داشته باشه. حالا که قراره جنگ با اژدها ها باشه بهتره جناح های دیگه هم این سلاح رو داشته باشن. یه چند تا بحث پراکنده هست درباره ی این موضوع که نمیشه به راحتی رد یا تاییدشون کرد. * حدود 170 سال پیش، تو جنگ معروف بین تارگرین ها، یه دختر اژدها سوار و اژدهاش ناپدید شدن و سرنوشت اون و اژدهاش معلوم نیست. * اسپویل کتاب 6 * مارتین قبل از شروع به نوشتن نغمه ی یخ و آتش یه داستانی برای بچه ها نوشته به اسم اژدهای یخی. داستان درباره ی دختری هست که تو زمستانی خیلی سرد به دنیا اومده و عاشق سرما هست. تو داستان، اژدهای یخی موجودی قدرتمند و خطرناک بود و وقتی اژدهاهای آتشین حمله می کنند، اژدهای یخی برای نجات جان دختر و خانواده‌ش در حالی که دختر بر پشتش سوار هست به تنهایی با اژدهاهای آتشین می جنگه و همه رو شکست میده. بعد از اون جنگ اژدهای یخی ناپدید میشه ولی در جایی که قبلا آبی وجود نداشت، برکه ای با آب خیلی سرد درست میشه. به این خاطر اینو میگم که ناشر اون داستان گفت، جهان اون داستان و نغمه ی یخ و آتش یکی هست. تو داستان هایی که ننه ی پیر می گفت، گفته شده چنین اژدهایی وجود داره اما اینکه واقعا اژدهای یخی وجود داشته معلوم نیست. تئوری هایی وجود داره که میگن اژدهای یخی وجود داره. مکان احتمالیش رو هم زیر دیوار و وینترفل می دونن. اسپویل کتاب 5 مارتین چیزی رو بی دلیل تو کتاب ذکر نمی کنه. جان 3 بار تو ذهنش به اژدهای یخی فکر کرده یه جایی هم گفته من و اژدهای یخی دوستان قدیمی هستیم. منظور جان این بوده که خیلی به اژدهای یخی و داستان هاش تو بچگی علاقه داشته. به هر حال بهتره این احتمال ها رو گوشه ی ذهنمون داشته باشیم.
  15. بحث ایگریت: متاسفانه فرصت ندارم، تا از فصل های جان دلیل مستند بیارم ولی قبول می کنم در حق ایگریت بد کرد. عشق این دو، دو طرفه بود. حس جان نسبت به ایگریت برای خودش هم عجیب بود. یه بار یادمه گفت قرار بود فقط یه بار اوهوم داشته باشن(!) ولی بیش از یه بار شد؛ با خودش گفت چرا من این جوری شدم! ( درگیری ذهنی زیادی داشت، مرتب صداهای درونی بهش نهیب می زدن و ... . ). قرار نبود رابطش به این حد برسه ولی احساسات چیزی نیست که به ارحتی قابل کنترل باشن. مسائل احساسی رو نمیشه با دلیل و منطق تحلیل کرد. هم عاشق ایگریت بود و هم نسبت به نگهبانان احساس مسئولیت می کرد. جان بین خیانت به ایگریت و ترک کردن نگهبانی دو دل بود ولی در نهایت ... . اسپویل کتاب 5
  16. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 9 فصل 4 The Watcher On The Wall

    به ریگار:‌ به هر حال وقتی اسم جان رو آوردی و انتقاد نکردی، این برای من ارزشش حتی از تعریف و تمجید کردن هم بیشتر هست (من این رو نوعی تعریف زیر پوستی قلمداد می کنم!) * سرسی ؟ . خودت رو برای رسیدن دوباره به حس اولیه‌ات نسبت به سرسی آماده کن! ...Next Books are coming * یعنی میشه ریگار از جان خوشش بیاد؟ من که مشتاقانه منتظر اون روز هستم.
  17. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 9 فصل 4 The Watcher On The Wall

    به ریگار: آخه ارادت شما نسبت به جان زبان زد خاص و عام هست . تا حالا در هر موضوعی که به جان مربوط می شد، تیغ انتقاد شما همیشه برنده و تیز بود! وقتی پستت رو خوندم، سریع یه نیشگون از خودم گرفتم تا مطمئن بشم خواب نیستم، ریگار و تعریف از جان !؟ حالا نظرت درباره ی جان چیه؟ کمی احساساتت تعدیل نشده؟ پ.ن: من دو تا آروزی نغمه ای دارم. ریگار از خوندن فصل های جان لذت ببره و جان شخصیت محبوبش بشه و محمد حسین جی جی ، علاقش از سریال به طرف کتاب ها سرازیر بشه. البته آروزی اولی بسی خوشایندتر است
  18. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 9 فصل 4 The Watcher On The Wall

    به خیر گذشت، منتظر بودم ریگار جان رو به رگبار ببنده!
  19. پس اون همه شور و شوق برای زمین زدن این پسر کجا رفت. فکر می کردم تا اسم جان بیاد همه بریزن وسط !
  20. صندلی خود را به حالت عمود درآورید! میریم که طولانی ترین و ... ترین پست انجمن را داشته باشیم. کمی بهت حق می دم. این بشر رایحه ای داره که متاسفانه به مذاق هر کسی خوش نمیاد. یه بد قلقی خاصی داره.دلیل علاقه ی خودم به جان شاید مسخره باشه ولی حقیقتا شباهت زیادی بین خودم و جان می بینم. تقریبا افکار جان بیش از 90 درصد با فکر خودم همپوشانی داره. ( حالا نمی دونم این خوبه یا بد؟ ) یه جور همزاد پنداری عجیبی با این بشر دارم. در بیشتر مواقع جواب هایی که میده برام غیر منتظره نیست. یعنی سوالی می پرسی که برای آدم راه فرار نمی ذاری، سوالت حس حالت باخت-باخت رو زنده می کنه. ولی نه؛ من به این خفت تن نمی دم. جان با ییگریت بی حساب شد! دوستان یا فراموش کردن یا نمی خوان یادشون بیاد که جان قبلا از جون ییگریت گذشت و اون رو نکشت! رابطه ی این دو با لطف جان شروع شد. ذکر این نکته نباید فراموش بشه که هدف اصلی جان دقیقا انجام کاری بود که انجام داد. ( عجب جمله ای گفتم ). ییگریت خودش به جان پیله می کرد نمی گم جان مشتاق نبود. اتفاقا جان ییگریت رو دوست داشت. مرتب هم با خودش درگیری ذهنی داشت. جان چند باری یه سرنخ هایی هم نشون داد که ذاتش هنوز عوض نشده ولی ییگریت متوجه نمی شد. کار جان رو خیانت نمی ذارم. اون از همون اولش می دونست باید بالاخره وحشی ها رو ول کنه. طبق دستور کورین، جان در وحشی ها ذوب شد ولی متاسفانه بیش از حد ذوب شد. رفتارش با ییگریت اگه فقط اون دو رو در نظر بگیریم شاید بشه گفت بی عدالتی ولی انتخابش بین عشق ییگریت و هویت اصلی خودش کاملا منطقی بود! کجاش بیچاره بود؟ فکر کنم قبل جان هم یه عشق داشت ولی نچسبی جان اون رو مجذوب خودش کرد. این از اون سوال هایی هست که بیشتر جنبه تخریبی اون مد نظر هست تا تحلیلی! (اسپویلر کتاب 3 - سوال ها) جواب اسپویلر کتاب 3 (اسپویلر کتاب 5 - سوال ها) جواب اسپویلر کتاب 5 یه جوک باحال، چند تا دورنی برای نعل کردن اسب لازمه؟ 9 نفر؛ 8 نفر برای بلند کردن اسب یکی هم برای نعل کردن پ.ن: 1. @ King Robert: ببین این ریگار و ضد استارک ها چه کردن! رلور شما ها رو با رابرت مرحوم محشور کنه. . استارک و براتیون رو انداختن به جون هم! 2. می شد جواب های کامل تری هم نوشت ولی از حوصله پست دیگه خارج بود!
  21. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 9 فصل 4 The Watcher On The Wall

    من عذر می خوام، دقت نکرده بودم. فکر نمی کردم کسی که کتاب ها رو خونده باشه و از همه ی اتفاق ها با خبرِ، رو قسمت های پخش نشده سریال حساس باشه. این دیگه برات اسپویل نیست. اینجا جاش نیست، شما اگه وقت داری بیا تو تاپیکی که ریگار جدیدا زده، اونجا چند تا مثال بزن که جان احساسی عمل کرده. من نمی دونم تعریف شما از احساسی چی هست. ( اینجور فایده نداره من میگم احساسی عمل نکرد، شما میگی کرد. بحث این جوری به نتیجه نمی رسه‌) جان فقط یه جا خیلی احساسی عمل کرد که تو اسپویلر بهت گفتم. من بهتون گفتم. من اصلا از روی سریال هیچ کاراکتری رو نقد و تحلیل نمی کنم. اگه بحث فقط رو سریال هست، من ادامه نمی دم دیگه. جان می دونست برن اون طرف دیوار هست ولی مطمئن نبود دقیقا کجاست. ولی اطمینان داشت شورشی ها خونه کرستر هستن. دلیلی هم که رفت اونجا کشتن اونا بود ولی امید داشت شاید سر نخی از برن هم اونجا پیدا کنه.
  22. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 9 فصل 4 The Watcher On The Wall

    یه حقیقت غیر قابل انکار هست، حتی غول ها هم حریف آدر ها نمی شن. غول ها یه گروه تقریبا بزرگی تو کتاب هستن که مرکب اونا ماموت هست و یه شاه دارن که رهبریشون می کنه. اونا به زبان باستانی حرف می زنن. منس هم باهاشون حرف زد و قانعشون کرد که همراهش بشن. ماموت ها توسط غول ها کنترل می شن و غول ها هم گوش به فرمان شاه خودشون هستن. کتاب منظورتون هست؟ جان تو حمله ثن ها که تو یه برج بود و فقط تیر اندازی می کرد و توحمله های بعدی هم کار خاصی نکرد. یکم مدیریت کرد تا اینکه سر آلیسر و اسلینت اومدن. اول خواستن به جرم کشتن کورین بکشنش ( استاد ایمون نذاشت ) ولی بعدا برای مذاکره فرستاده شد پیش منس ( هدف اسلینت به کشتن دادن جان بود در اصل ) و ... . به S.i.S : جان در سریال برای پیدا کردن برن به خونه کرستر نرفت.به نظرم اصلا منطقی نیست با توجه به سریال بری کاراکتر کتاب رو نقد کنی. چه کاریه؟ وقتی تو کتاب خیلی قشنگ افکار طرف رو داری چه نیازی هست بری از نسخه خلاصه شده و گنگ همون شخص ( منظورم سریال هست ) استفاده کنی! وقتی اصل رو داریم چرا بچسبیم به فرع . مبنای من کتابه. آلیسر سریال که تحریفی بیش نیست. آلیسر و اسلینت به غیر از سنگ اندازی و مسخره کردن جان کاره دیگه ای هم کردن? اون جا که گفتی جان چرا خودش نرفت و دوستاش رو فرستاد رو باید از نویسنده سریال پرسید چون اصل ماجرا چیز دیگه ای هست. جان اون موقع جراحت داشت و دونال نوی مدیریت می کرد.
  23. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 9 فصل 4 The Watcher On The Wall

    مارتین زده ملت رو بد عادت کرده! قبلا اوج ترس و هیجان مردم زخمی شدن بازیگر ها بود. جدیدا قطع اعضای بدن و پوکیدن به شکل فجیع هم راضی کننده نیست! البته این فصل یکم بدعت گذاری کرده. قسمت 8 و 10 اون اتفاق مهم ها رو داشته و دارن! یعنی کارگردانی و موسیقی این قسمت محشر بود! اوجش برای من اون صحنه تو حیات هست که دوربین داره می چرخه و بعدش تورمند رو پله ها یه غرش می کنه و اون صحنه ای که دوربین از روی دیوار می ره پایین و حمله ی به قلعه رو نشون میده ( اینجا دلم می خواست حقیقتا برای نگهبان ها گریه کنم ) ... . این قسمت چون به یه موضوع پرداخته بود و افت نداشت خیلی زود برام تموم شد فکر کنم ربع ساعت بیشتر طول نکشید من دلیل این همه اهمیت به گیلی و رابطه‌اش با سم رو درک نمی کنم! یعنی اگه با این وضع نخوان وال رو نشون بدن ولی این گیلی باشه، دیگه سریال رو نمی بینم! خواستم درباره ی تورموند یه چیزی بگم ولی گفتم الان دوباره دعوا میشه. راستی چرا تورمند رو اسیر کردن! خیلی بازیگر ایمون رو دوست دارم یعنی خود خود ایمون کتاب رو ایفا می کنه. و هر وقت می بینمش دلم براش می سوزه ( نمی دونم چرا ) صحنه ی مرگ ایگریت اصلا به تاثیر گذاری کتاب نبود! توصیف کتاب خیلی جالب و تاثیر گذار بود از معدود قسمت هایی بود که واقعا نارحت شدم. فکر کنم اگه بخوان دوباره بلک واتر رو بسازن بهتر ساخته میشه. چون تجربه و مهارتشون خیلی رشد کرده. از معدود فیلم هایی بود که باور پذیر ساخته شده بود. این بازیگر جان زیاد با کاراکتر جان نمی خونه. جان کتاب یه سر و گردن از این بهتره. ایول یه هوادار دیگه برای جان پیدا شد . اگه کتات های بعد رو گند نزنن علاقت احتمالا بیشتر هم میشه. کیوان! نه نمرده، اونایی که بردنش برادر ها بودن. وای آره، تصور کن یه سال صبر کنی در حالی که آخرین صحنه ای که تو ذهنت هست از او اسمش رو نبر هست. فکر نکنم قصد مزاح داشتم ( معذرت می خوام، منظور خاصی نداشتم ) .تو نخونده داری میگی کتاب هیجان نداره؟ حداقل می گفتی یه صفحه خوندم جذب نشدم!
  24. Azor Ahai

    بحث های اپیزود قسمت 9 فصل 4 The Watcher On The Wall

    الانه که محمدحسین جی جی بیاد بگه: این قسمت عالیییییییی بود! محشر بوووووووود! خدا بوووووووووود! کجا کتاب می تونه مثل سریال هیجان رو منتقل کنه!
  25. Azor Ahai

    بار ِ عام ، باری برای عموم [گفتگوی آزاد]

    تو تنیسر ها من از آندره آغاسی ( اسمش رو درست گفم؟) خوشم میومد! البته الان دیگه فسیل شده. ولی نادال رو عشقه ( اهل کاتالان هست ولی هوادار رئال مادریدِ ).
×