رفتن به مطلب

Azor Ahai

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    198
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    2

تمامی ارسال های Azor Ahai

  1. دوستان هر وقت بحث رفت رو جان یکی یه ندا بده تا من سر بدخواه های غیر منطقی جان خراب شم! یه سوال بی ربط به تاپیک: اگه راب از جین صاحب پسر بشه، اون نسبت به جان در اولویت هست یا نه ؟ آخه تو نامه ی راب به صراحت جان جانشین اعلام شد و شرطی برای تقدم و تاخر بین اون و پسرش یادم نیست گفته باشه.
  2. قبل از اینکه بریم روی سرسی جواب این دو نقل قول رو بدم. مادر و پدر جان هر کسی باشن، صحبت کردن درباره ی اونا به شدت ادارد رو عصبی می کنه و اگه لیانا را مادر جان بدونیم طبق گفته ی خود ادارد، لیانا قبل از گرفتن قول ترس تو چشم هاش موج می زد و بعد از قول ادارد آروم گرفت. یه جمله ای هم بود تو فصل خود ادارد دقیقش رو یادم نیست ولی این بود که ادارد وقتی قول میده سر قولش می مونه حتی اگه این کار به ضررش تموم بشه و این موضوع که سه نفر برتر گارد شاهی که اولویت اول اونا جون شاه هست حتی در مقایسه با جون ولیعهد چرا وقتی می دونن که ایریس و ریگار مردن، پیش ویسریس نمی رن و از لیانا محافظت می کنن.هرچند سر نخ های نامشخصی هستن ولی میشه ازشون بیرون کشید که احتمالا جان فرزند ادارد نیست. در این صورت ادارد این ریسک رو نمی کنه که هویت واقعی بچه رو افشا کنه و شرافت خواهرش رو بیشتر از این لکه دار کنه. کلا دو تا خاندان تو وستروس هستن که رگ و ریشه ی جادویی دارن. تارگرین و استارک. رو تارگرین ها که بحثی نیست. می مونه استارک. برندون استارک که خودش آخر جادو جمبل بوده؛ سازنده ی دیوار و وینترفل هست و گفته شده تو ساخت استورمز اند هم مشاوره داده. دیوار و استورمز اند دو بنایی هستن که جادو قاطی سیمانشون هست! کلا استارک ها خیلی عجیب غریبن. پادشاه شب که میگن استارک بوده و نگهبانی شب رو 13 سال با جادو مطیع خودش کرده بود. قدرت گرفتنشون تو زمستون، اشاراتی گنگ از مارتین که با آدر ها در ارتباط بودن و ... . کلا استارک ها کمی جادو جمبل تو خونشون هست. ولی تو جهانی که ملکه ی نسوز داریم داشتن چند تا وارگ باگ حساب نمی شه! راستی ریگار، اون قضیه مرد بی چهره و آریا اصلا همین جوری نبوده. حالا جلوتر متوجه میشی، به احتمال بالا برنامه ریزی شده بود. خب سرسی: چیزی که بیشتر از همه باعث می شه آدم از این بشر حرصش بگیره، این تصور خود عاقل بودن، خود... و ... هستش. این استفاده از زنانگیش برای رسیدن به اهدافش خیلی رو اعصابه. چیز هایی بیشتری میشه گفت ولی متاسفانه سایه ی اسپویل به شدت سنگینی می کنه. آقا بریزید وسط و حماسه ی 17 خرداد رو تکرار کنید! ( پر کردن 7 صفحه تو یه نصفه روز )
  3. Azor Ahai

    بار ِ عام ، باری برای عموم [گفتگوی آزاد]

    به negar27: نگار خانم، اهل دعوا هم هستین؟ ( منظورم گیس و گیس کشی نیست، دعوای واقعی!) آخه علایق جالبی دارید ( فوتبال ، بازی های کامپیوتری خشن و ... . ) پ.ن: قصد مزاح داشتم، امید وارم نارحت نشده باشید.
  4. ازدواج سانسا با تیریون کامل نشده، در ضمن خود تیریون بدون داشتن بچه ای از سانسا هیچ حقی نسبت به شمال نمی تونه داشته باشه. این رو هم در نظر بگیر جان بعد از مرگ راب و تصور مرگ برن و ریکان تصمیم داشت وینترفل رو صاحب بشه. بالاخره حرامزاده هم باشه، تخت برندون معمار به یه حرامزاده ی نیمه استارکی برسه بهتره تا به یه غریبه ی لنیستری از جنوب.ریگار همه چی رو داری با هم قاطی می کنی تا برای کوبیدن جان دلیل داشته باشی. hamedsr جواب داده در این باره. مقایسه منطقی نیست، اصلا درست نیست بگیم کتلین مراعات جان رو کرده چون اگه سرسی بود گلوی جان رو می برید. من بحثم فقط شرایط خود جان و محیطی هست که توش بزرگ شده. هر کس رو باید بر اساس ویژگی ها و شرایطش خودش سنجید. مثلا من کاراکتر محبوبم به فرض جان هست یکی دیگه استنیس. با این پیش شرط، مقایسه کار ها و طرز فکر این دو نفر از اساس مشکل داره! هر کس رو باید با هم رده های خودش سنجید. این جور فایده نداره، چند تا از عزیزان هنوز کتاب های 4و5 رو نخوندن. من هر چی بخوام بگم باید به اون کتاب ها ارجاع بدم. مشتاق شنیدن نظرات دوستان بعد از اتمام کتاب 5 هستم. به استنیس و ریگار: تیریون کم شانسی آورد؟ جان فقط دو جا واقعا شانس آورد. یکی لحظه ی قبول شدنش توسط وحشی ها بود. حالا کشتن کورین کمی بهش منطق داد. یکی هم رسیدن استنیس ( حالا شاید این یکی رو بشه خر شانسی حساب کرد ) از معدود استارک دوست هایی هستم که از ادارد خوشم نمیاد ( ادارد آدم دنیا دیده ای بود ولی خیلی تو پایتخت و در برخورد با رابرت ضعیف کار کرد. در کل شخصیت محکمی از خودش تو کتاب نشون نداد، هر چند خودش همیشه می گفت اون کسی نبوده که برای رهبری رشد کرده باشه. ادارد بیشتر یه فرمانده ی خوب بود. ) و نسبت به راب خاکستری هستم! ( راب رو نمی شه زیاد شماتت کرد سن زیادی نداشت ولی می تونست بهتر عمل کنه ) کلا از هر شخصیتی که غرور بی جا و تعصب آمیز داشته باشه بدم میاد. حالا از هر خاندانی باشه. به جرات بگم، همه ی کار های دنریس و کلا همه ی امداد های غیبی رو می تونم تحمل کنم جز اون جمله های معروفش رو. دستش زخم می شد ( من اژدهام نباید آخ بگم )، شوهر وحشی نصیبش شد ( من اژدهام، من کوفتم ، من زهر مارم نباید خودم رو ضعیف نشون بدم ) . یعنی از بس اینا رو می گفت که آدم دیوونه می شد. اژدها هستی که هستی، سوپر من و اسفندیار رویین تن که نیستی. این همه افتخار و غرور داره تارگرین بودن؟ اولین شخصیتی که خیلی برام منفور شد تیان بود ولی بعد اعمال قانونی که رمزی روش انجام داد. برام خاکستری شده. توی لنیستر ها تیریون رو هم دوست دارم ولی اگه خدایی نکرده اژدها سوار یا آخر داستان خیلی آدم گنده ای شد ( مثلا پادشاهی یا چیزی تو این مایه ها )، اوضاع فرق می کنه. از دو نفر خیلی خوشم میاد، یورون گریجوی و لیتل فینگر. کتلین رو هم به خاطر رفتارش با جان سرزنش نمی کنم ولی به خاطر تصمیم هایی که خود سرانه گرفت و وسط جنگ حس مادریش گل کرد ، ازش خوشم نمیاد. پ.ن: حرف که زیاد هست ولی نمیشه همه رو تو یه پست جا داد. یه چند ساعتی نبودیم ببین تاپیک چه قدر رفته جلو! هنوز همه رو نخوندم! ناظر : اسپویل نکنید خلق الله !
  5. بحث رو با جان شروع می کنیم ولی مطمئن باشید بحث خود به خود به طرف سایر کاراکتر ها هم کشیده می شه. برای شروع بحث یه مقدمه ای از این کاراکتر داشته باشیم: در شروع کتاب تقریبا 14 ساله هست. پسر حرام زاده یه لرد بزرگ که بدون مادر بزرگ شده. کتلین براش بچگی خوبی به یادگار نذاشته ولی با ادارد رابطه ای معقول داشته. از بین برادر ها و خواهر هاش با آریا از همه صمیمی تر هست. همیشه نگاه سنگین و تحقیر آمیز رو روی خودش حس می کرده. از بچگی آرزو داشته لرد وینترفل بشه، ولی وقتی می فهمه که حرامزاده بودن یعنی چی، با یه شوک بزرگ مواجه می شه. همیشه می خواسته خودش رو ثابت کنه و بگه بیش از یک حرامزاده هست و تنها راه برای اینکار رو در پیوستن به نگهبانی شب می بینه و ... . من یکم گیج شدم . الان منظور شما بازیگرش تو سریال هست؟ تکلیف رو مشخص کنید این جان اسنویی که شما ازش متنفر هستید، جان اسنوی کتاب هست یا سریال یا هر دو؟ دلیل تنفر یکی از دوستان از جان کتاب، بازیگر نچسبش تو سریال هست. اگه قراره این جوری باشه؛ من که کاراکتر استنیس تو کتاب رو ستایش می کنم باید در کل ازش بدم بیاد، چرا؟ چون تو سریال این شخصیت رو نابود کردن. من از استنیس سریال اصلا خوشم نمیاد. ریگار تو توقعت از یه نوجوان در سن رشد و با اون پیش ضمینه چیه؟ ( چنین شخصی باید چه طور با زندگی رو به رو بشه ؟) جان یه نیمه از هویتش نا معلوم هست. فقط یه هویت استارکی براش باقی می مونه. اگه بخواد این هویت استارک بودنش رو هم کنار بذاره دیگه عملا چیزی ازش باقی نمی مونه. هر چند ظاهرش که شبیه به استارک ها هست در کشیدن شدن به طرف هویت و طرز تفکر استارکی بی تاثیر نیست. در مورد طرز فکرش اگه بخوام بیشتر بگم دیگه باید بره تو اسپویلر.( مربوط میشه به کتاب های 4و5 که موازی هم هستن ) ولی این حقیقت قابل انکار نیست اون همیشه سر این قسمش با خودش در کلنجار هست. اون هنوز ته دلش دوست داره لرد وینترفل بشه. هنوز کاملا زندگی قبلیش رو کناز نذاشته ( خاطره های آریا هیچ وقت ولش نمی کنن. ) اواخر کتاب 3 می تونم بگم جان در کتاب های بعدی پخته تر میشه. اسپویل برای کتاب 4و 5 روی این یکی نمیشه بحث خاصی کرد. بالاخره هر کسی یه سلیقه ای داره. من خودم فقط از فصل هاش با وحشی ها تو کتاب 3 خوشم نیومد. اینم به سلیقه ی شخص بر می گرده ولی من خودم از چنین مکان هایی خوشم میاد. آدم های دور و برش که قشنگ نخاله های وستروس هستن ( به جز افراد انگشت شمار ) کدوم خوش سانسی دقیقا؟ ریگار دیگه داری بهونه می گیری! مرگ راب تقصیر حماقت خود راب بود. اگه به فری ها پشت نمی کرد .... . ادارد که سر حماقت بخشش خودش می میره. اینا هم که دیگه ...
  6. Azor Ahai

    بحث های اپیزودیک قسمت 8 فصل 4 The Mountain and the Viper

    دوستان واجب شد یه تاپیک جدا زده بشه، بحث از موضوع تاپیک فراتر رفت. یکی با یه عنوان مناسب زحمتش رو بکشه. ریگار من روی تک تک دلایل نفرتت بحث دارم. ولی باز هم دلیل نفرتت تا این اندازه از جان برام قابل درک نیست! توقع داری تو دیوار با اون آدم های دزد، راه زن و ... و اون آب و هوا . تو یه جای دور افتاده ؛ هیجان اتفاق ها مثل پایتخت باشه؟ پ.ن: من نفهمیدم کدوم پست کینگ رابرت برای ریگار اسپویل شد. یکی بهم بگه چه اسپویلی بود تا میزان تخریبی این اسپویل مشخص بشه!
  7. Azor Ahai

    بار ِ عام ، باری برای عموم [گفتگوی آزاد]

    خواستم به همه ی دوستان برای حماسه ای که آفریدن تبریک بگم. رکورد بازدید لحظه ای از سایت شکسته شد. تا باشه از این حماسه ها!
  8. Azor Ahai

    لیست بازیگر های فصل چهارم [اپدیت می شود]

    دوستان کسی خبر نداره که Val و Wun wun تو این فصل هستن یا نه؟ حداقل Val یه سکانس کوتاه باید داشته باشه. این Mag Mar Tun Doh Weg چه قدر اسمش شبیه اسم اصلی wun wun هست.
  9. اون رویای دنی رو من یادمه. هیچ جاش کوچکترین سر نخی که بشه اون رو به استنیس ربط داد وجود نداره ( حتی یادم نمیاد درباره رهبر اون ارتش یخی صحبتی کرده باشه که حالا ما بخوایم بگیم اون استنیسه ). . اون تئوری که میگی استنیس میره طرف آدر ها اینه (Night's King - A Turn From Fire to Ice: The Story of Stannis Baratheon) ؟ http://asoiaf.westeros.org/index.php/topic/66380-twow-spoiler-nights-king-a-turn-from-fire-to-ice-the-story-of-stannis-baratheon/ من پست اولش رو خوندم، خیلی خیلی چرت بود این تئوری . حتی یه دلیل محکم پشت حرفاش نیست. تئوری که نیست بیشتر میل قلبی طرف هست که جای تئوری جاش زده. ( همش میگه اگه این طور بشه اون طور بشه ، بعد دوباره میگه با توجه به اگه های مرحله ی قبل باز اگه این طور بشه اون طور بشه ... ) تک تک حرفاش رو می تونم با دلیل برات رد کنم ( ولی یه حوصله زیاد می خواد که فعلا در من وجود نداره! ). استنیس جان شما فقط با یه رویا ی مبهم این تئوری رو قبول کردی؟ برای Azor Ahai بودن جان کلی نشونه و سرنخ اومده تو کتاب ولی باز هم نمیشه مطمئن بود! خیلی بعیده که برن در جهت اهداف آدر ها حرکت کنه. فلسفه ی زندن موندن برن، مقابله با زمستونه. ( زاغ ( کلاغ سه چشم/Bloodraven ) تو رویای سقوط برن به برن میگه تو باید زنده بمونی . چرا ؟ چون زمستون داره میاد ) خود کلاغ سه چشم هم ظاهرا از دست آدر ها فراری هست( غاری که توشِ رو طلسم کرده تا آدر ها و وایت ها بهش نزدیک نشن )، بالاخره خدای جادو هم باشه هنوز یه انسانِ و آدر ها به خون انسان ها تشنه. تنها کسانی که ممکنه یه جوری با آدر ها در ارتباط باشن استارک ها هستن. البته این نظر همین طوری گفته نشده( با خاطر داستان پادشاه شب، رابطه ی اونا با زمستون؛ به طوری که تو زمستون و سرما که همه ضعیف میشن تازه استارک ها قدرت می گیرن، یه اشاره ضعیف از خود مارتین و ... ) استنیس جان، شما یه تئوری رو مطرح کردی ولی براش هیچ دلیل که واقعا بشه بهش استناد کرد ارئه ندادی! تئوری شما خیلی ضعیفه.
  10. کینگ رابرت جواب سوال رو داده ولی برای تایید این حرف خود ملیساندر ابهام رو بعد از سوال خدمتکارش _که ازش پرسید: چی دیدید، بانوی من؟_ از بین برد. Skulls. A thousand skulls, and the bastard boy again.Jon Snow * منظورت اون ایده ای هست که میگن استنیس میره طرف آدر ها ؟ ( با تمام احترام ولی خیلی ایده ی مسخره ای هست ) . ملیساندر تو آتش استنیس رو دیده که داره برای رلور و علیه Great Other می جنگه. استنیس قهرمان مورد نظر رلور نیست ولی با توجه به چیز هایی که ملیساندر میگه ازش تو آتش دیده حتما برای رلور اهمیت داشته که ازش vision به ملیساندر داده. استنیس شاید روی تخت آهنین بشینه و خودش رو Azor Ahai معرفی کنه ولی با توجه به چیزی که دنریس تو خونه نامیرایان دید، کاسه کوزه ی استنیس با اومدن دنریس بهم می ریزه. به این جمله از فصل دنی در خانه ی نامیرایان دقت کن: Glowing like sunset, a red sword wasraised in the hand of a blue-eyed king who cast no shadow پادشاه چشم آبی، بدون سایه و شمشیر قرمز = استنیس . آخر اون پاراگراف فصل دنی نوشته شده "slayer of lies" . تفسیر این قسمت بر عهده ی خوانندگان است! ( فقط اشاره کنم. خانه ی نامیرایان رو هم جدی بگیرید. اونم مثل vision های رلور چوب لای چرخ راست بودنش نمیره ) استنیس عزیز، اصلا قصد تخریب استنیس رو ندارم یه وقت حمل بر توهین به استنیس نگیری حرف هام رو! فقط یه سری سر نخ رو گذاشتم کنار هم و برای خودم تحلیل کردم. * در مورد اژدها های دراگون استون، کینگ رابرت جواب داده. فقط این رو اضافه کنم که اون شیپور برای کنترل کردن اژدهای زنده هست نه برای زنده کردن اژدها از تخم( حداقل تا جایی که من فهمیدم ) . حالا که بحث سنگ و اژدها اومده وسط شاید این مطلب بی ربط نباشه؛ دنریس یه چیز دیگه ای هم دیده تو خونه ی نامیرایان ... From asmoking tower, a great stone beast took wing, breathing shadow fire آخر همین جمله باز اومده "mother of dragons, slayer of lies" . شاید بشه این رو به این جمله از موکورو ربط داد: Dragons old and young, true and false, bright and dark احتمالا ملیساندر با جادو جمبل یه جونور شبیه اژدها درست می کنه ولی باز با رسیدن دنریس همه چی بر ملا. * یه سوال. تو جنگ رقص اژدهایان، یه دختره بود به اسم Nettles . گفته شد با اژدهاش ناپدید شد. خودش که قطعا مرده ولی به نظرتون امکانش هست اژدهاش زنده باشه؟ کسی نظریه ای در این باره نداره یا جایی نخونده ؟ به این خاطر میگم که تو فصل Arianne از کتاب 6 ، یه قسمت جالب وجود داره. اسپویل برای کتاب ششم
  11. Azor Ahai

    خبرهایی از فصل 5 سریال!

  12. ببین دوست من، هر چیزی گفتم؛ همه حدس و گمان خودم بود. آخرش هم گفتم این بحث اما ، اگر و چرا زیاد داره؛ من فقط برای اثبات نظرم با توجه به متن داستان دلیل ذکر کردم. در ضمن گفتم چون واقعا دلم می خواد جان از قهرمان های داستان باشه، خیلی خوشبینانه از هر سرنخی برای اثبات نظرم استقبال می کنم. همون طور که King Robert گفت، اتفاقا ملیساندر قبل از اینکه اون صحنه ها رو تو آتش ببینه، از رلور خواهش کرده Azor Ahai رو بهش نشون بده. Show me Stannis, Lord, she prayed. Show me your king, your instrument ولی بعد از دیدن اون صحنه ها، نظرش از استنیس برگشت! من خیلی رو این قضیه خوش بین هستم حتی این تکه که ملیساندر در آخرین فصل جان در اول صحبتشون از جان پپرسید گوست کجاست رو هم یه سرنخ می دونم . اول پستم گفتم من همه ی اینا رو پیش بینی می کنم، چون اگه به طور صریح به اینا تو کتاب اشاره شده بود، دیگه لازم نبود روش بحث کرد( پیش بینی هم دیگه لازم نبود). دیگه باید همه قبول داشته باشیم رلور حقیقتا قدرت داره و چیزی که در آتش نشون میده فیک و غلط نیست. ملیساندر تا قبل از اون صحنه ها خطر رو اطراف جان پیش بینی می کرد ( و بهش هشدار می داد چون حداقل قبل از این قضایا جان رو با داشتن یه دایرولف و .... آدم جالبی می دید )ولی بعدش مرگ جان رو دید، دلیل حرفم. ...Death, thought Melisandre. The skulls are death... ملیساندر چند بار به جمجمه ها اطراف جان اشاره می کنه. این یعنی ... . اگه اشتباه نکنم یکی از بچه های همین تالار گفت این کلک مارتین هست که ملیساندر داره به عمد اشتباه می کنه، در حالی که حقیقتا به هویت جان پی برده. ما یه فصل از ملیساندر خوندیم، تو همون یه فصل هم آتش چیزی های خیلی مهمی بهش نشون داد، حالا فقط خود رلور و ملیساندر می دونند تو زمان هایی که از ملیساندر خبر نداشتیم، بین اون دو تا و شعله ها چی می گذشته! ملیساندر اوایل کتاب 5 مرگ جان رو نمی خواست ولی بعدش با توجه به حرف هایی که تو پست های گذشته زده شده، منتظر مرگ جان بود. ( استاد ایمون حرف جالبی زده، ملیساندر که خودش اعتقادش رو استنیس بود ولی وقتی رلور اون چیزا رو درباره ی جان بهش نشون داد، پیشِ خودش گفت اگه جان واقعا اون قهرمان باشه. پس حتی با مرگش هم نباید نیست و نابود بشه. پس قشنگ نشست و vision رلور رو راستی آزمایی کرد(!) ) یه چیز جالب دیگه، ملیساندر اول خطر (Enemies all around him, daggers in the dark) رو اطراف جان دید، بعد مرگش (Death, thought Melisandre. The skulls are death) رو دید و بعدش رو دیگه فقط رلور می دونه چی دیده! ( یعنی رلور پله پله داشت در مورد جان به ملیساندر vision نشون می داد) در مورد اژدها و دراگون استون، برنامه های ملیساندر بعد از رسیدن به دیوار عوض شد. مهد جادو و جمبل شرق و آشایی هست . قدرت ملیساندر تو دیوار از آشایی هم بیشتر شده. با توجه به این قضیه و سقوط دراگون استون باید بی خیال اون پیشگویی شد. ملیساندر برنامه هاش رو گذاشته روی جادوی دیوار ( بازم رسیدیم به احتمالات.) * راستی اون پیشگویی متولد شدن اژدها مقابل دیوار سفید. میشه منظورش دیوار نباشه یا منظورش از اژدها خود اژدها نباشه بلکه یه فرد با خون اژدها باشه. ( اون پیشگویی تو کتاب شوالیه خانه به دوش که گفته شد یه اژدها می میره ولی در اصل منظورش بیلور نیزه شکسته بود)
  13. Azor Ahai

    بار ِ عام ، باری برای عموم [گفتگوی آزاد]

    Hala Madrid وای دارم می میرم از خوشی! یعنی گند زدن به بازی با انتخاب خیابانی. دیماریا توپ رو از وسط نیمه گرفته و به عمق دفاع می زنه . خیابانی انگار خوابه فقط وقتی توپ رفت داخل دروازه ایشون بیدار شدن! بابا یه هیجانی یه چیزی بده. سفید تر از آنیم که بی رنگ بمیریم آبی اناری نیستیم که با ننگ بمیریم * تعداد قهرمانی رئال = بایرن مونیخ + بارسلونا + چلسی = آ. ث. میلان + منچستر یونایتد = لیورپول + یوونتوس + اینتر میلان = آژاکس + بنفیکا + پورتو + پی‌اس‌وی آیندهوون + بوروسیا دورتموند
  14. متاسفانه فرصت نبود کتاب رو پیوسته بخونم( چند ماه طول کشید )، از بعضی جا ها هم سریع رد شدم واسه همین بعضی جزئیات رو فراموش کردم. فقط یادم میاد جین داد و بیداد کرد واسه همین منس و گروهش نتونستن فرار کنن ولی جین به همران تئون از یکی از برج ها پریدن و فرار کردن. منس شانس کمی برای فرار داره ( خودم فکر می کنم تو وینترفل هست و رفته تو سرداب ها قایم شده ) حتی اگه رمزی منس رو گرفته باشه فکر نکنم به راحتی منس اعتراف کنه که کی هست راحت می تونه خودش رو هر کسی جا بزنه. حالا بگذریم. قطعا مثل کتلین و بریک نمیشه. چون اونا وارگ نبودن و روحشون بعد از مرگ تو این دنیا نمونده ولی روح جان رفته تو گوست. به این قسمت از متنی که در پست بالا گذاشتم دقت کنید : Now he was a man, now a wolf, now a man again روح جان می ره تو گوست بعد دوباره به بدنش بر می گرده واسه همین مثل کتلین حالت زامبی پیدا نمی کنه.
  15. چرا ملیساندر باید همچین کاری کرده باشه؟ چرا ملیساندر بخواد کاری بکنه که جان فکر کنه استنیس مرده؟ Sent from my Nexus 5 using Tapatalk من از وقتی که اولین فصل جان رو خوندم دوست داشتم این پسر یه چیزی بشه. واسه همین به صورت کاملا غیر ارادی هر سر نخی رو به جان ربط می دم! * این که ملیساندر از رسیدن یه نامه ( "A raven in a storm") به جان خبر داده بود. * جان و ملیساندر تنها کسانی هستند که می دونند منس زنده هست و تا جایی که یادم میاد جایی دقیقا ذکر نشده که منس افتاده دست رمزی. ( راستی کسی می دونه منس با ظاهر خودش رفت وینترفل یا با ظاهر Rattleshirt ؟) * یه بحثی تو همین تالار بود، اونجا کینگ رابرت یه حرف جالبی زد. گفت: جان هر کسی که خون شاهی داره رو از دیوار دور کرده ولی غافل از اینکه ملیساندر خون خود جان رو می خواد . * حالا این که چرا نظر ملیساندر از استنیس به جان برگشت. این رو می تونیم با کمی خوشبینی به Azor Ahai بودن جان از فصل ملیساندر و صحبت های اون با جان برداشت کنیم ( یا حتی با توجه به رویای خود جان و اون حرف های عجیب زاغ مورمونت ). چیزی که آتش نشون میده کاملا حقیقی و درست هستن ولی شاید تفسیرشون اشتباه باشه. مثلا ملیساندر وقتی دنبال Azor Ahai بود شنید که اسم جان نجوا می شد و یه صحنه ی خیلی جالب دید، به این قسمت از فصل ملیساندر در کتاب 5 دقت کنید: Snowflakes swirled from a dark sky and ashes rose tomeet them, the grey and the white whirling around eachother as flaming arrows arced above a wooden wall anddead things shambled silent through the cold, beneath agreat grey cliff where fires burned inside a hundred caves.Then the wind rose and the white mist came sweeping in,impossibly cold, and one by one the fires went out.Afterward only the skulls remained.Death, thought Melisandre. The skulls are death.The flames crackled softly, and in their crackling sheheard the whispered name Jon Snow. His long face floatedbefore her, limned in tongues of red and orange, appearingand disappearing again, a shadow half-seen behind afluttering curtain. Now he was a man, now a wolf, now aman again. But the skulls were here as well, the skulls wereall around him. Melisandre had seen his danger before,had tried to warn the boy of it. Enemies all around him,daggers in the dark. حدسم اینه که ملیساندر تقریبا مطمئن شده که جان همون شخص موعود هست ولی اون رو الان یه شخص عادی می بینه و تفسیرش از چیزی که آتش بهش نشون داده اینه که برای تبدیل شدن به قهرمان رلور باید قبلش بمیره. پس باید یه بهونه ای به دست بقیه بده تا جان رو بکشن. اون می دونه جان برای آریا اهمیت زیاده قائل هست، حالا اگه جان بفهمه کسانی که برای نجات آریا رفتن شکست خوردن و مردن حتما خودش دست بکار میشه و برای اینکه نامه رو برای جان باور پذیر کنه به جزئیات زیادی اشاره کرده. می دونم این بحث اما و اگر و چرا زیاد داره، شاید همش اشتباه باشه. ولی خب این نظر من درباره ی این بحث بود.
  16. بالاخره تموم شد! با وجود اینکه قبلا همه ی اتفاق های مهم برام اسپویل شده بود. کتاب 5 رو خوندم. مکالمه ها و تفکرات شخصیت ها رو تقریبا کامل فهمیدم ولی متاسفانه هنوز تو فهم کامل شرح و توصیف ها مشکل دارم . ( فهمیدن این قسمت ها بمونه برای پروژه ی دوباره خوانی ). * مهم ترین چیزی که الان سر زبونم هست، اینه که حتی با وجود حرف های واریس به کوان بازم حس می کنم اگان پسر ریگار نیست. * مطمئن هستم جان تو اون حادثه مرد ولی دوباره به داستان بر می گرده. مردنش برای رها کردنش از زیر قسمش بود. حدسم اینه که بعد از مرگ جان، اون رو تو دیوار دفن می کنن و بعدش نمی دونم دقیقا چه طور ولی Night's Watch نابود میشه و همه دیوار رو رها می کنن.به خاطر این می گم که وقتی جان تو رویای خودش داشت روی دیوار با آدر ها مبارزه می کرد تنها بود و گفت: They are all gone. They have abandoned me. * یه سری مسائلی دیگه ای هم بود که می خواستم بگم ولی چون قبلا درباره ی اونا بحث شده بود، بی خیالش شدم. * فقط دو نکته، من هیچ جور تو کتم نمیره اون نامه ای که به دست جان رسیده رو رمزی نوشته باشه. خودم حدس می زنم کار ملیساندر باشه و در مورد این تئوری که میگن تیریون پسر ایریس هست. اصلا چنین چیزی رو دوست ندارم. ( هر چند نشانه های هم در رد این ادعا هست و هم در تاییدش ) حالا اگه تارگرین هم باشه با توجه به حرف های Quaithe ، دنریس نباید بهش اعتماد کنه. راستی دقت کردین، اگه قبول داشته باشیم مادر جان لیانا هست. تولد دنی ، جان و تیریون موجب مرگ مادر هاشون شد و هر سه نفر یه ویژگی خیلی آشکار دارن که به واسطه ی اون زیاد مورد توجه قرار نمیگرین (‌بیشتر منظورم اینه که اون ویژگی های آرمانی قهرمان ها رو ندارن ) . جان( حرامزاده) ، تیریون( کوتوله) ، دنریس ( دختر بچه ).
  17. Azor Ahai

    سوالات کلی کتاب یورش شمشیر ها

    جواب Spoiler اول: جواب Spoiler دوم:
  18. Azor Ahai

    crow,s eye جدی ترین تهدید

    به the last stark : من نگرفتم چی شد . یعنی ممکنه ارتباطی بین پادشاه شب ، آدر ها و جان وجود داشته باشه؟ راستی کسی ایده ی خاصی درباره ی زره ی جان ( یخ سیاه )نداره؟ درسته داستان فانتزی هست ولی یخ سیاه یگم گنگ و مبهم هست. اگه واقعا قراره یخ سیاه بشه حتما قابلیت مابلیت هم می تونه داشته باشه. مثلا ضربه ی شمشیر ، تیر و آتش بهش اثر نداره.
  19. این قسمت رو خیلی دوست داشتم، تا اینجا به نظرم بهترین قسمت فصل چهارم بود. * بخش استنیس تحریف آشکاری بود ولی خوب کار شده بود ( عجب تناقضی! ). داووس خوب بازی می‌کنه ولی نمی‌دونم چرا استنیس رو این‌قدر بدبخت و درمانده نشون میدن. * کتاب‌ها رو کامل نخوندم، نمی‌دونم بخش رمزی و یارا واقعا اتفاق افتاده یا نه ولی شخصیت رمزی و وضعیت داغون تیان رو خوب نشون دادن. * از دنریس چون بدم میاد چیزی نمی‌گم ! * صحنه‌ی شورا رو خیلی دوست داشتم. اوبرین خیلی حرکتش جالب بود، درسته میگن میس تایرل خیلی بی خاصیتِ ولی دیگه خیلی دارن اغراق می‌کنن. خوشحالم که دوباره واریس جون گرفته، عاشق دیالوگ‌های واریسم. * بخش دادگاه خیلی خیلی خوب بود. تیریون انصافا حقش هست امسال یه جایزه رو بگیره.
  20. Azor Ahai

    بحث های اپیزود چهارم از فصل چهارم، Oath Keeper

    یعنی تو قاره به این بزرگی یکی نیست گوش این دختر بچه رو بگیره و با لگد خودش و مارمولکاش رو بندازه تو دریا. تو سریال 3 تا شهر رو گرفته بدون اینکه کوچکترین خراشی روی سرباز هاش، دلقک هاش(گارد ملکه ی(!) گدا) یا خودش بیفته. حاضرم روس بولتون شاه و سرسی ملکه وستروس بشن ولی دنریس بیفته دست رمسی یا خوراک اژدها ی خودش بشه. فکر کنم چون عوامل سریال سرنوشت شخصیت ها و پایان مجموعه رو می دونن باید خط داستانی خاص سریال ( حذف شخصیت ها، مطابق های موجود و ... ) رو خیلی جدی گرفت.
  21. Azor Ahai

    اژدها و اژدها سواران

    همون طور که از اسم تاپیک مشخص هست بحث درباره ی اژدهایان و سوار هاشون هست . دنریس ۳ تا اژدها داره و خودش یکی رو سوار میشه ، تکلیف اون ۲ تا چی میشه ؟
  22. Azor Ahai

    توانایی دنریس برای حکومت !؟

    فکر کنم تا اینجای داستان که ترجمه شده همه به این نتیجه رسیده باشن دنریس جدی ترین شخص برای در دست گرفتن حکومت هست . شاید در آینده فرد دیگه ای هم پیدا بشه ولی در هر صورت دنریس با وجود اژدها ها و چیزی که در ذهنش داره به این راحتی ول کنه ماجرا نیست ! حالا به نظر شما دنریس می تونه وقتی بیاد به وستروس همه رو متحد کنه ؟ دنریس باید در چه شرایطی ( شرایط وستروس منظورم هست ) بر گرده ؟ دنریس رو لایق حکومت می دونید ؟ و کلا هر بحثی در مورد آینده دنریس .
  23. Azor Ahai

    نحوه نوشتار و تلفظ اسامی در ویکی

    من متوجه این قسمت نشدم . یعنی قبلا می گفتن به فرض : خانهٔ ما درسته ولی حالا میگن ، خانه‌ی ما ؟
×