Azor Ahai

ممنون میشم از دوستانی که کتاب ها رو کامل خوندن درباره ی اگان توضیح بدن . چه طور توصیف شده ؟ خصوصیات ظاهریش به تارگرین ها می خوره یا نه ؟ با چه ادعایی جلو اومده ؟ تا اینجا دلیل روشنی هست که بگیم فرزند ریگار هست ؟

اگه اشتباه نکنم ند تو کتاب یک گفته که جان هم خونش هست . پس جان صد در صد خون استارک داره ! این یه قضیه . اگه باز هم اشتباه نکنم . در کتاب اول در یکی از فصل های ند نوشته شده بود . ند کسی هست که روی قولش می مونه . حتی اگه این قول باعث ضربه به شرافتش بشه ! . ند به لیانا قول داد . پس لیانا هم یه جوری به جان ربط پیدا می کنه ! امیدوارم این قسمت اسپویل نباشه ! می مونه خون اژدها ! daemon blackfyre دوم به sir duncan میگه او به گارد سلطنتی خواهد پیوست ( و این اتفاق میفته ) و اینکه او خواب دیده که در پای دیوارهای سفید ( به احتمال زیاد دیوار خودمون منظورش بوده ) یک اژدها متولد میشه ! پس ... ( منبع The Mystery Knight )

1- لنیستر --> با توجه به آخرین فصل تیریون حداقل تا آخر کتاب 3 که در اوج هستن ! 2- براتیون -- > ازشون که فقط استنیس مونده ! با توجه به روند کند داستان فکر نکنم حداقل تو این کتاب کمر راست کنه !!! 3- مارتل --> فعلا که در داستان نقش خاصی ایفا نکردن و احتمال هم نمیدم وارد صحنه بشن فعلا ! 4- استارک -- > آفتاب استارک ها رو به افول هست ! 5- گریجوی --> دارن تو شمال می چرخن اما چیز خاصی نصیبشون نمیشه ! 6- تایرل --> از نظر قدرت پشت لنیستر ها هستن . هر چند به عنوان یه وزنه ی قدرت مناسب هستن اما احتمال نمیدم در کل بتونن در روند داستان نقش مهمی ایفا کنن . 7- مردم آزاد --> آینده ی روشنی براشون نمی بینم !!! 8- سایر خاندان ها و قدرت های وستروس --> ... !

سلام . دوستان نظرتون چیه همت کنیم و برای قدردانی از زحمت های خانم مشیری هدیه ای از طرف سایت و اعضا به ایشون تقدیم کنیم !

متن کتاب دقیق یادم نیست چی بود . ولی لیتل فینگر تو سریال گفت : استارک ها ، کند فکر می کنن ؛ سریع عصابی میشن . به طور کل در همه گزینه ها به غیر یکی ، رد پای استارک ها هست . اما حالا که باید انتخاب کرد . من ۱ و ۶ رو انتخاب می کنم . پ.ن: از کتلین و کار هاش بدم میاد . باعث شروع جنگ شد ( با عذر خواهی از کسانی که به کاراکتر کتلین تالی علاقه دارند )

من لحظه شماری می کنم تا نبرد آدر ها و نگهبانان شب رو ببینم .

اژدها درسته قدرتمند و ترسناک هست ولی فکر نکنم عقل و شعور بالایی داشته باشه . واسه همین اگه در جنگ کنترلش نکرد ممکنه کشته بشه. به این خاطر باید یه نفر سوارش باشه تا توی تله گرفتار نشه . از یه جنبه دیگه من وجود سوار رو الزامی می دونم . اگه اژدها رو بدون سوار فرستاد جنگ دیدی طرف مقابل خواست تسلیم بشه ، اون وقت کی می تونه به اژدها بفهمونه که بابا بسه دیگه لازم نیست دیگه آتیش بزنی

من برای کینگز لندینگ ، مقر پادشاه رو پیشنهاد می کنم .

من یک سری اطلاعات درباره ی Azor Ahai پیدا کردم که امیدوارم اسپویل نباشه ! Azor Ahai قهرمان افسانه ای بود که با شمشیر مخصوصش ( Lightbringer ) و به پشتوانه ی اتحاد فرزندان جنگل و نخستین انسان ها تونست آدر ها رو در حدود هشت هزار سال قبل از آمدن اگان فاتح شکست بده . بنا به پیشگویی ها در کتاب های باستانی آشائی از بیش از پنج هزار سال پیش . Azor Ahai دوباره متولد میشه تا با آدر ها مبارزه کنه . این اتفاق زمانی انجام میشه که پس از یک تابستان طولانی شر، تاریکی و سرما بر جهان نازل میشه ! بنا به این پیشگویی ، او متولد میشه تا با آدر ها مبارزه کنه و اگه در این مبارزه پیروز نشه ، تمام جهان شکست خواهد خورد . پس در این صورت وقتی آدر ها حمله رو آغاز کنند . همه باید به زیر فرمان Azor Ahai در بیان .

من در تاریخچه ی مختصر وستروس خوندم که وحشی ها از دیوار گذشتن . البته از زیرش ! حتی منس هم ازش رد شد و رفت به وینترفل ! . پس اگه جادو به این منظور باشه باید شعاع اثرش به زیر دیوار هم برسه . به نظرم این جادو برای استحکام بیشتر ( و مانع شدن از آب شدن سریع ) دیوار هست نه برای جلوگیری از عبور آدر ها و وحشی ها .

منظور منس از این جمله در آخرین فصل جان چی بود : اگه زود تر از مورمونت به دیوار برسیم جنگ رو بردیم . یعنی هدف نهایی منس فقط فتح دیواره ؟

من که سر جورا رو جاسوس واریس می دونم . من فکر کنم یکی از استارک ها ( بیشتر نظرم روی آریا هست ) و اون یکی هم فرد جدیدی از ایسوس باشه که دنریس باهاش آشنا میشه .

ترجمه خانم مشیری خیلی روان هست . الان دقیقا حضور ذهن ندارم که مثال بزنم ولی انتخاب کلمات ایشون از بین چند معنی یه لغت عالی بود ، طوری که حس نمی کردی داری یه متن ترجمه شده ی خشک رو می خونی . در ضمن جمله بندی ایشون هم خوب بود . ترجمه شما و دیگر دوستان مترجم هم خیلی خوب و روان شده .

نقش برن و جان برای مقابله با آدرها خیلی پر رنگ خواهد بود . برن به خاطر این که ، وقتی در بیهوشی بود در رویا به عمق سرزمین های شمالی رفت و زمستان رو مشاهده کرد که داره میاد . همون جا هم تو رویا بهش گفته شد تو باید بیدار بشی . چون عمق فاجعه رو مشاهده کرد . حالا هم داره به سمت شمال پیشروی می کنه تا کسی رو پیدا کنه که بتونه استعداد هایی رو که بهش داده شده رو شکوفا کنه برای مقابله با زمستان . جان هم که وظیفش دفاع از دیوار هست . دنریس شاید با عده ای خاص متحد بشه. احتمالش به نظرم خیلی کمه که با کل هفت پادشاهی متحد بشه . چون الان داره لشکر خودش رو جمع می کنه

باریستان سلمی در جنگ برای پادشاه دیوانه جنگید ؛ بعد هم که مرحوم رابرت شاه شد ، بنا به وظیفه ای که داشت در خدمت رابرت بود . سر باریستان سلمی کسی هست که آرزوش هست با شمشیر بمیره ، وقتی تو هفت پادشاهی کسی نیست که بهش خدمت کنه ، من فقط فکرم میره به سمت دنریس . به نظرم رفته که به دنریس ملحق بشه .

حرف هات منطقی به نظر می رسه . به حق هفت جهنم ، مگه چیزی بدتر از زمستان و آدر ها هم می تونه وجود داشته باشه !!

آدر ها شمشیر کشیدن برای جنگ ، اما حالا که فکر می کنم ، فعلا قرار نیست به طرف جنوب حرکت کنن . آخه اگه در همین کتاب به دیوار حمله کنن و رد بشن کسی نیست که جلوشون رو بگیره . کتاب ششم اسمش باد های زمستان هست . من فکر کنم آدر ها اون موقع به طرف جنوب حرکت کنن . وقتی که زمستان رسیده ! طبق چیزی که من درباره ی کتاب پیش بینی کردم ، دنریس هم در کتاب ششم وارد هفت پادشاهی میشه ؛ تا به جنگ آدر ها بره .

اون راهبه رو دست کم نگیرید ، دیدید که چه بلایی سر رنلی آورد . استنیس شخصیت کمی نیست که به راحتی کنار بکشه چون اون وارث حقیقی هفت پادشاهی هست . راهبه کمکش می کنه دوباره برگرده و بر می گرده . انشاالله کتاب ها ترجمه میشه و می بینم که غافلگیرمون می کنه ( اگه ماتین اجازه بده )

با شناختی که از استنیس پیدا کردم ، بهتون قول میدم که دوباره بر می گرده و شکستش رو جبران می کنه . من فقط نگران راب هستم ، بدجور گیر افتاده . امیدوارم زنده بمونه تا اتحاد شمال از بین نره .

من که میگم طرف تارگرین ها باشه و می خواد دوباره هفت پادشاهی رو بهشون برگردونه . احساس می کنم هنوز کسانی از تارگرین ها زنده مونده باشن ( به غیر دنریس )

خشونت کتاب ها پله پله داره زیاد میشه . کتاب اول در کل سیاست بازی بود ، کتاب دوم هم جنگ شاهان بود در مقیاس نه چندان بزرگ ، اما کتاب سوم این طور که اسمش هست ، گسترش بیشتر جنگ ها و چیزی که جنگ به دنبال میاره مرگ هست . به نظر من چند تا از شخصیت های مهم کشته میشن . در کل همه دارن قدرت می گیرن و پیش روی میکنن برای نبرد نهایی . آدر ها و منس دارن از شمال میان ، دنریس هم که داره لشکر جمع می کنه که از شرق حمله کنه . های گاردن (تایرل ها ) هم این طور که بوش میاد سر و گوششون برای قدرت می جنبه . بقیه هم میان وسط اما چند و چونش رو فقط مارتین می دونه . به شخصه لحظه شماری می کنم تا استنیس دوباره برگرده .

به نظر من واریس به تنها چیزی که فکر نمی کنه صلح هست ، احتمال میدم یه سوپرایز بزرگ داره که داره تمام مقدمات رو براش یواش یواش آماده می کنه . هفت پادشاهی در آشوب هست . خاندان ها دارن در جنگ تضعیف میشن ؛ از اسم کتاب سوم هم که این طور بر میاد این آشوب رو به گسترش هست . به نظر من این هرج و مرج به نفع واریس و برنامه هاش است .

درود . محبوب ها از نظر من : 1. جان 2. واریس 3. استنیس 4. کورین هف هند 5. رنلی