استاد آمون

فکر کنم بذارم تو اسپویلر بهتر باشه شجره نامه ی خود فینوه هم فرق داشت. طبق چیزی که تو tolkien gateway نوشته شده بود، فینوه علاوه بر فینارفین و فینگولفین، دوتا دختر هم از ایندیس داره. اورودرت هم بعنوان نوه ی فینارفین معرفی شده بود نه پسرش. فینگولفین هم علاوه بر فینگون و تورگون یه پسر دیگه هم داشت. برای من که خیلی عجیب غریب بود.

البته به نظر من اگه به ترتیب بخونی بهتره چون اینجوری یه پیش زمینه ی فکری داری که چی به چیه. مثلا وقتی تو یاران حلقه میگن بالروگ مورگوت، میدونی بالروگ ها چی بودن و مورگوت کی بوده ( رو این نکته خیلی حساسم چون من بار اول فکر کردم بالروگ مورگوت اسم یه موجوده) درکل بازم هرجور خودت راحتی. پ.ن: فقط من نمیدونم چرا بعضی از نسخه های سیلماریلیون باهم فرق دارن. خصوصا در زمینه ی شجره نامه خاندان ها و مرگ افراد.

من هیچوقت تصور کاملی از آرتور دین نداشتم ولی فکر کنم این عکس خوب باشه [img /img] پ.ن: اگه آرتور دین باشه پس ممکنه ریگار هم باشه. من چقدر دوست دارم گریم ریگار شبیه سفیروث باشه.

یه تعدادی فقط سریال رو می بینن و کتاب ها رو نمیخونن. یه تعدادی کتاب های ترجمه شده رو میخونن نه زبان اصلی رو. ترجمه وینترفل پولیه و یه بخشی از کتابه نه کلش. البته من یادم نبود که ویدا داره کل کتاب رو ترجمه میکنه. خود جغرافیا به تنهایی بعید میدونم خیلی باشه. الان هرکسی داره نظرش رو میگه تا به یه نتیجه ی نهایی برسیم بعد کار شروع بشه. البته من دارم به اون پیشنهاد مجله فکر میکنم که رو زمین موند...

آخه در مورد خاندان های بزرگ که می دونیم دیگه! چرا پرونده بنویسیم در موردشون!؟ برای همینه که میگم منطقه ای بنویسیم بهتره. چون اینجوری خاندان ها کوچیک و بزرگ و منقرض شده بعلاوه ی جنگ ها ،جغرافیا و... کنار هم جمع میشن و حجم مطلب رو میبرن بالا. یه خوبیه اصلی دیگه ی این پرونده ها اینه که همه ی مطالب رو جامع و کامل و پیوسته ارائه میده و از حالت پراکندگی درمیاره و خیلی به درد افرادی که فقط سریال رو میبینن یا تاحالا TWOIAF رو نخوندن میخوره و حتما طرفدارهاش زیاد میشن. خیلی از طرفدارهای سریال هستن که چیزی درباره ی گذشته ی اکثر خاندان های بزرگ نمیدونن و به لطف تغییرات سریال اصلا یکسری از افراد رو نمیشناسن. با اومدن TWOIAF هم که یه تغییر اساسی توی تاریخ زمان تارگرین ها بوجود اومد. برای همین حتی نوشتن پرونده درباره ی خاندان های بزرگ و بررسی تئوری هاشون هم برای خیلی ها جذابه و مطالب جدید داره.

آخه درباره ی خاندان های کوچکتر و خصوصا منقرض شده ها هم تقریبا هیچی نمیدونیم. اونجوری حجم پرونده ها خیلی میاد پایین. حالا باز میشه هردو روش رو امتحان کرد.

ببینید برای نوشتن پرونده برای یه خاندان باید اول ببینیم چقدر از اعضاش اطلاعات داریم و بعد ببینیم چقدر از تاریخشون میدونیم. برای داشتن اطلاعات کافی از اعضاش اول از همه یه شجره نامه ی کامل از اون خاندان میخوایم. تا اونجایی که من میدونم خاندان های استارک، تارگرین، لنیستر و مارتل شجره نامه ی کاملی دارن. از بین این 4 تا خاندان ما فقط درباره ی اعضای خاندان تارگرین اطلاعات جامع و کامل و تئوری های مفید داریم و بقیه خاندان ها بجز چندتا اسم، اطلاع دیگه ای از اکثر اعضاشون نداریم. تاریخ هم که بجز تارگرین ها که در راس امور بودن، از بقیه خاندان ها فقط اطلاعاتی پراکنده داریم که در حد نوشتن یه پرونده نیستن. مثلا خاندان داین فقط جنگ های کوهستان سرخش معروفه و این اطلاعات برمیگرده به زمانی که نایمریا با مورس متحد شده بود. یعنی خیلی قبل از فتوحات اگان. از اون موقع تا زمان ایریس دوم دیگه اطلاع خاصی از تاریخ و اعضای این خاندان نداریم. بقیه خاندان ها هم همینجورین. به نظر من اگه درباره ی مناطق پرونده بنویسیم خیلی بهتره و اطلاعات بیشتری داریم و حتی میتونیم تو قسمت های مختلف پرونده هاشون رو بیرون بدیم. مثلا تاریخ سرزمین رودخانه بعد از ورود نخستین انسان ها( قسمت اول )، تاریخ سرزمین رودخانه بعد از حمله آندال ها ( قسمت دوم )، تاریخ سرزمین رودخانه پس از فتح ( قسمت سوم)،... تا زمان جنگ پنج پادشاه. یعنی شروع کتاب ها. اینجوری میشه تو هر پرونده اطلاعاتی درمورد تمام خاندان ها حتی منقرض شده ها، پادشاه ها، جنگ های هم زمان و بررسی دلایل و نتایجشون،... آورد. اینجوری اطلاعات خیلی بیشتر میشه.

میشه همین پرونده ی خاندان ها رو تو نشریه سایت آورد. دیگه با انتشار TWOIAF جزییات خیلی از خاندان ها مشخص شده. یه چند نفر باهم هماهنگ بشیم میشه چیز جالبی دراورد. میشه جزییات یه خاندان رو حتی تو چند قسمت آورد یا افرادی هم که مقاله نویسیشون خوبه میتونن کنارش به نوبت برای بعضی از اعضای معروف خاندان ها یه مقاله ی تحلیلی بنویسن یا حتی برای بعضی از جنگ ها.

از این لینک یه بازی نصب کردم ولی مطمئن نیستم خودش باشه. بازیه سختیه. استراتزیکه و تا بخواد یه چیزی به آدم بده باید هزارتا کار بکنی. یه خوبی داره اونم اینه که از شخصیات مرده هم میتونی Carpin برداری. مثلا واسه تارگرین ها Carpin ویژش ریگاره و لی اینقدر قیمتش بالاست که تا دیدمش خوشحالیم پرید!!!! من یکی که هنگ کردم. دو تا انتخاب خاندان بیشتر به آدم نمیده یا استارک یا براتیون. بعدش یه جنگی رو ببری یه خاندان بهت اضافه میکنه. کشت منو تا خاندان تارگرین رو باز کنه. تازه خاندان تارگرین که نیست کالاسار دروگو ئه!!! بعدش که کلی بری جلو چیز های دیگه بهت میده از جمله ارتش آنسیولید ها. من که بیخیال این ارتش شدم. اژدها ها هم که پیر میشم تا بزرگ بشن واسه همین ازشون قطع امید کردم. کلا توصیه من اینه که سراغ خاندان تارگرین نرید. استارک ها از همشون بهترن. حالا یه سوال دارم. با خاندان استارک کسی تونسته از حمله جیمی نجات پیدا کنه و اون سه تا الماسش رو بگیره تا خاندان لنیستر باز بشه؟؟؟ اگه کسی تونسته لطفا منو راهنمایی کنه. اشکم در اومد تو این مرحله.

با یه کمی تاخیر تولدت مبارک باشه کیوان عزیز امیدوارم به فرخندگی تولدت مارتین یه گشایشی در کار مارتل ها انجام بده

ممکنه لیانا بخاطر زایمان مرده باشه. لنیسترها دلیلی برای کشتن لیانا نداشتن.

از نظر اخلاقی که درست نبود ولی کاملا عقلانی بود. چون اگه یه موقع جان به سرش میزد که انتقام پدرش رو بگیره یا رابرت میفهمید جان کیه، ادارد و شمال و کل ملکت بدبخت میشدن.

منم کاملا با پارک لاله موافقم. فقط یه موقع بریم که هوا خیلی گرم نباشه.

تو خود نمایشگاه؟ منم اگه آخر هفته باشه میتونم بیام. ساعتش خیلی مهم نیست.

منم این قسمت رو بالاخره دیدم. گرچه به شدت پشیمانم!!! به نسبت دوتا اپیزود قبلی بهتر بود. برخورد سرسی و مارجری خوب بود. اون جایی که مارجری تامن رو غیر مستقیم تحریک میکنه تا سرسی رو بفرسته کسترلی راک خیلی خوب بود. فقط تامن تو سریال چند سالشه؟ خیلی خوبه که داستان تیریون یه جورایی شبیه کتاب بود. احساس میکنم با دیدن قسمت سانسا اسپویل شدم و بهترین قسمت هم مال آریا بود که واقعا با وجود تفاوت هاش به دلم نشست. خصوصا آخرش. یه لحظه به یاد مرگ ند افتادم در کل به این قسمت نمره 7 رو میدم و باوجود خطر اسپویل بالا، این آخرین قسمتیه که از این فصل میبینم. پ.ن: چه قدر بد که دورنی ها تو این قسمت نبودن. پ.ت: امکان داره کسی که فقط سریال رو میبینه چیزی از تئوری R+L=J ندونه؟ آخه فقط تو فصل اول به ریگار و لیانا اشاره شده بود.

@نگار خب هیچکدوم از اون 9 تا استاد نتونستن یه دونه تخم اژدها رو هم باز کنن. ( البته اگه قصدی درکار نبوده باشه و خرابکاری نکرده باشن ). جادوگرهایی رو که اورد هم نتونستن کاری از پیش ببرن بعد چجوری میشه میری ماز دور بتونه سه تا تخم اژدها که سنگ شده بودن رو باز کنه؟

بعضی از تئوری هایی که میگفت خوب بودن. مثل حذف سرسی، کشتن تایوین و گرگور. اما یه سری تئوری ها واقعا دور از منطق بودن!!!!! چطوری میری ماز دور میتونست عامل دوران باشه و با جادو باعث باز شدن تخم ها بشه؟ دوران سه تا اژدها رو بدزده؟ بعدش میخواست باهاشون چیکار کنه؟ اصلا فرضیه ی زنده بودن کوئنتین رو قبول ندارم! اینکه ماروین طرف دورنی ها باشه خیلی غیر ممکنه. BC یه گروهه مزدوره، با چه وعده ای ممکنه طرف دورنی ها رفته باشه؟ آخه بهره ی هوشی بالاییم ندارن که بخوام بگم آینده نگری کردن! کایبورن هم که بعنوان نفوذی اصلا برام قابل قبول نیست. ارتباط بین بن پلام و ایلیریو و دوران ( گروه دیگه ای نمونده بود که بخواد ربطش بده؟؟؟ ) خیییییلی بعیده!!!! با این حساب میخواست از ویسریس بعنوان عروسک خیمه شب بازی استفاده کنه یا کلا از اول به جای تارگرین ها سراغ بلکفایر ها رفته بود؟ تا همین جا فعلا به ذهنم رسید.

من موندم بعضی از طرفدارها چند دور کتاب ها رو خوندن و هر بار چه دقتی به خرج دادن که تئوری هایی به این ظریفی میسازن! من یه مدت هرچی تلاش میکردم اسم یه سری از افراد خصوصا تاریخی ها رو اصلا یادم نمیومد! بعد اینا ذهشون رسیده به والیس ( من حتی یادم نمیومد یه همچین شخصیتی وجود داره!!!!! ) بعد با چه دقتی ربطش دادن به قیام رابرت و بعد از ازدواج های خارج از قلمرو نتیجه های خاصی گرفتن.... واقعا برای این همه دقت بهشون تبریک میگم! من تنها تئوری ای که بدون خوندن از روی جایی و کمک کسی ساختم، تئوری r+l=j بود!!! که اگه اشتباه نکنم بقیه هم مثل من به این تئوری مشکوک شده بودن. این تئوری که میگید خیلی شبیه اون تئوری ایه که برای فرار ظاهری ریگار و لیانا ساختن. پ.ن: من در همین حد میدونم که زن ریکارد درواقع دختر عموش بوده و موقع به دنیا آوردن آخرین بچش با یه کمی بعد از اون مرده.

@کیوان اون تجاوزی که مد نظرته، میشه کاری که ایریس با ریلا کرد نه رابرت با سرسی! این کنار گذاشته شدن بخاطر زن بودن مشکل همه ی زن های دیگه ی وستروس هم هست در نتیجه اونا هم باید بشن مثل سرسی؟؟؟

@طرفدار نسبی استارک ها بستگی داره منظورت از بزرگ شدن چه قدر بزرگ باشه. اگه منظورت فقط اونقدری باشه که بشه روشون سوار شد، که خب فکر کنم سه یا چهار سال کافی باشه. ولی اگه منظورت در حد بالریونه که باید بگم یه چندین سالی باید بگذره. مثلا ویگار تازه زمان رقص ( یعنی بیشتر از 120 سال بعد ) شده بود اندازه ی بالریون. خود بالریون هم از زمان اینار تارگرین ( یعنی قبل از نابودی والریا ) وجود داشته. برای همین زمان فتح اینقدر بزرگ بوده. من خیلی دوست دارم بدونم چشم اسماگ هم مثل پوست بدنش غیر قابل نفوذ بود یا نه! اما توی نغمه نه تنها اژدهایان میتونن همدیگه رو بکشن، آدم ها هم تونستن اژدها بکشن. نمونش مراکسس که یه دورنی با زدن یه نیزه تو چشمش تونست بکشتش یا ورمکس که لیسی ها کارش رو ساختن. پوست بدنشون هم قابل نفوذ بوده چون تو جریال حمله به چاله ی اژدها، مردم تونستن اژدهایان رو بکشن.

علاوه بر دلایل ملکه نایمریای عزیز، من واقعا دوست دارم بدونم از نظر طرفداران استنیس، استنیس قراره هفت پادشاهی رو چجوری فتح کنه؟ با صلح و آشتی و بدون اینکه قطره ای خون بر زمین جاری بشه؟ نخیر! اتفاقا استنیس هم خون و خونریزی مجبوره راه بندازه، تازه کشت و کشتار هایی که استنیس برای رسیدن به سلطنت مجبوره به انجام برسونه تنها به گرفتن تاج و تخت محدود نمیشه، استنیس برای تغییر مذهب هم وستروس رو وارد یه جنگ دیگه میکنه. استنیسی که پدر سانگلس و بچه هاش رو سر دفاع از سپت دراگون استون دراورد، پدر بقیه لردهای دیگه ی هفت پادشاهی رو هم درمیاره ( تازه سانگلس لرد پرچمدار خودش بود ) و بقیه سپت ها رو هم مثل سپت دراگون استون نابود میکنه و مجسمه هاشون رو میسوزونه! استنیس جان! لطفا یک نمونه از جاهای دیگری رو که استنیس به جای دیوار میتونست با لشکر شکست خوردش بره برای من نام ببر. استنیس حتی اگر خودشم به طورمستقیم در مرگ رنلی دخالت نداشت، هیچ مخالفتی هم نکرد و بعد از اینکه فهمید چه کسی عامل مرگ رنلی بوده اون رو مجازات نکرد! این کارش درست مثل سکوت دنریس در مقابل مرگ ویسریسه پس در این حالت فرقی باهم ندارن! واقعا شما سوزوندن میری ماز دور رو با سوزوندن منس یکسان میدونی؟ میری ماز دور به لطف و اعتماد دنریس خیانت کرد. دنی اون و بقیه زن های زنده مونده رو از عذاب بیشتر نجات داد اونوقت میری ماز دور جواب محبت دنریس رو با کشتن شوهر و بچش جواب داد!!! ولی منس چطور؟

@دنریس تارگرین یکبار دیگه پست های منو بخونید. جواب سوال های شما رو اونجا دادم جورا اول از دنی میخواست بعنوان یه پل برای برگشتن به وستروس استفاده کنه بعد از اون جذب خصوصیات دنریس میشه و از کارث به بعد قید نامه نوشتن به واریس رو میزنه و سرانجام عاشق دنی میشه. به نظر شما این روند تغییرات و عاشق دنریس شدن به معنی جذب شدن به خصوصیات خوب یک فرد نمیشه؟ به نظرتون باریستان برای چی پیش دنی مونده؟ من موندم چه انتظاراتی از دنریس وجود داره. مدام این بیچاره با کسایی مثل دوران و تایوین مقایسه میشه اما هیچکس نمیگه آخه دوران و تایوین در فضای وستروس و بین وستروسی ها بزرگ شدن و از همون بچگی با سیاست و ظرایفش آشنا شدن. اما دنریس 14 سال از عمر 16 سالش رو آواره بوده و مهمترین هدفش زنده موندن و فرار از دست چاقو کش های خیالی رابرت بوده ( توهم ویسریس ). یه همچین فردی چه جوری میتونسته یه سیاست مدار کار کشته بشه؟ یه کم باید بهش وقت داد. یه کمی اجازه بدید. اونوقت به لطف وجود افرادی مثل باریستان، دنی هم درست میشه.

@جورامون من منکر ظالمی ویسریس نمیشم ولی این دلیل نمیشه که بگیم ویسریس هیچ حقی بر گردن دنریس نداشته. غذاشون رو با گدایی بدست می اورده، بزرگش میکرده، تا قبل از اینکه برن پیش ایلیریو ازش نگهداری می کرده. اینا باعث نمیشه حقی به گردن دنریس داشته باشه؟ شرایط تبعید برای ویسریس از نظر روحی بدتر بوده. اینکه یه فردی شاهزاده ی یک کشور باشه، مورد علاقه ی پدر و مادرش باشه بعد یکدفعه همه ی دار و ندار و مادر و پدر و برادرش رو از دست بده و مجبور به فرار با خواهر کوچیکترش بشه، گدایی کنه، توهین و تحقیر دیگران رو تحمل کنه و زمینه ی دیوانگی رو هم داشته باشه وحشتناکه. خود دنریس گفته بود همه ی این عوامل باعث تلخی ویسریس شده بود. دنریس میتونست حداقل مخالفت کنه نه اینکه خونسرد تماشا کنه و بعد با بی احساسی تمام بگه ویسریس یه اژدها نبود، آتیش نمیتونه اژدها رو بکشه!!!!!! چطور میتونست برای زنان اسیر از دروگو تقاضای رحم و بخشش کنه اما نمیتونست برای برادرش یه خواهش کوچیک بکنه؟ @ملکه

دیدم اصلا نمیشه این نکته رو مطرح نکنم و ازش بگذرم جورامون عزیز! دنریس هم اونطوری که شما میگید دل پاک و بیگناه نیست. همین ملکه ی عزیز که اینقدر نسبت به برده ها مهربان و دل سوزه، با خونسردی کامل گذاشت کال دروگو برادرش رو بکشه. اصلا ویسریس یه تارگرین دیوانه، ولی بیشتر از هر فرد دیگه ای حق مادر و پدری بر گردن دنریس داشت. اگه خود بزرگ بینی دنی ناشی از زندگی سختشه، دیوانگی ویسریس هم 80 درصدش بخاطر وضعیت وحشتناک زندگیش بوده. این تنها اشکال غیر قابل بخشودنی دنریس از نظر منه. @great tom hanks احتمالا بعد از مرگش ( در صورتی که ملکه ی وستروس بشه ) یه شورای دیگه درست مثل شورای بعد از مرگ جیهیریس و میکار برگزار میشه و یک نفر از خاندان هایی که رابطه ی خونی با تارگرین ها دارن ( مارتل، براتیون و ولاریون ) بعنوان پادشاه بعدی انتخاب میشه.

واقعا مقاومت در برابر ندیدن قسمت اول خیلی سخت بود. خوشبختانه فقط کلیت داستان یکی بود و تفاوت زیادی تو جزئیات داشتن. کلا هدفشون از اون فلاش بک چی بود؟ اینا که اصلی ترین بخش هاش رو حذف کردن ( حتی اسم شاهزاده رو هم نگفتن ) بازیگر بچگی های سرسی واقعا ناامید کننده بود! حذف والونکار یه جورایی داره فرضیه جیمی رو تایید میکنه. انتظار داشتم دورنی ها رو هم نشون بدن. خیلی دوست دارم دوران رو زودتر ببینم. هنوز هم برای من سواله که دنریس از چیه این داریو خوشش اومده؟؟؟ من 6 از 10 به این قسمت میدم.