استاد آمون

از همین الان میدونم از کجا به بعد با یه نقد جامع طرفم. ولی یادت باشه: نگهبانان شب طرف کسی رو نمیگیرن! هنوزم وضع حکومتش بهتر از رابرته چون دست بهتری داشته و انتخاب های شوراش بهتر بودن. حالا بذار از داسکندیل که رد شدم یه نقد درست و حسابی میکنم. خیلی با مطالب قبلی فرق داره. حالا بخونی متوجه میشی. زمان وقوع یه سری جنگ ها مثل ناین پنی کینگز فرق کرده، گذشته ها جوری فرق کرده که با خودم گفتم " اینا اینقدر باهم خوب بودنو این شد سرنوشتشون؟" تازه الان فهمیدم چرا ریلا جوانا رو بیرون کرد یا ایریس چرا اینقدر با ریلا مشکل داشت! باورت میشه حتی تعداد بچه های ایریس و ریلا از سه به هفت تغییر کرده؟ پ.ن: آره واقعا.

@کیوان اصلا لازم نیست بخش مربوط به تارگرین ها رو بخونی. دیگه هیچکس در بی طرف بودن نگهبانان و صنف مقدس استادان شک نداره. منم که عضو هردوتاشونم پس خودم با بی طرفی کامل برای همه تاریخچشونو توضیح میدم. بله در فکرش هستم. یه دوره شجره تارگرین ها با شرح کامل کارهای مفید و تاثیرگذارشون. فقط قبلش باید یه فکری به حال شجره نامه تو در توی استارک ها بکنم. خیلی عجیب غریبه. از یه جایی به بعد نسلشون خشک شده و فقط ریکارد و زنش موندن! @طرفدار نسبی استارک ها بخاطر همون باهم جنگیدن و وقتی دانکن شکستش داد تن به شرایط اگان داد و ریل رو پذیرفت. دانک هم پیشرفت های قابل توجهی میکنه! علاوه بر لیونل یکی از بلکفایرها (فکر کنم هیگان بود) رو هم شکست میده! پ.ن:من فکر میکردم بخش مربوط به حکومت ایریس دوم کمترین تاریخ ناگفته رو داره ولی ماشالا بیشترین تغییرات مال همین بخشه. اینقدری که مجبور شدم کل مطالب قبلی رو کنار بذارم. ایریس هم اگان چهارمی بوده برای خودش. شب میخوابیده صبح پامیشده هرچی گفته بوده رو فراموش میکرده!

خب خب خب. خوشبختانه مشخص شد میکار برای رسیدن به تاج و تخت حق کسی رو نخورده. ریگل که خفه شد، ایلور رو ایلورا کشت، ایلورا خودکشی کرد و دومین دخترش هم با دیرون ازدواج کرد و حق مردها بر زن ها ارجعیت داره. پس به حق بوده و توطعه ای در کار نبوده. گرچه اون سه نفری که به ایلورا حمله کردن خیلی مشکوکن. منو خیلی یاد خون و پنیر میندازن. چشم نخورن هرچی میگذره تعداد خویشاوندکش های تارگرین ها بیشتر میشه این ایریس عجب آدم سرخوشی بوده! ایگور و اسیرهای به اون با ارزشی رو اونقدر راحت از دست داد! رسما با اینکارش کل زحمت های میکار و بریندن رو به باد داد. اطلاعات تو کتاب خیلی با اطلاعات قبلی فرق داره. طبق اطلاعات قبلی ایگور اصلا ازدواج نکرده بود، ریگل دوتا پسر دوقلو داشت و والار دوتا پسر! اما الان مشخص شده که ایگور با دختر بزرگ دیمون ازدواج کرده بود، ریگل یه پسر داشت و والار بچه نداشته! حتی من یادمه تو دانک و اگ خوندم که یه سپتون به مردم میگفت بریندن و شیرا بچه های والار رو کشتن.

اصلا معلوم نیست این اگان چهارم چه مشکلی داشته! یه تخم اژدها رو داده به باترول تا سه تا دخترش رو صاحب بشه! اون چه کاری بود با بتانی و عضو گاردشاهی کرد؟ نایریس هم کنار مری مگ و کسلا سرنوشت تلخی داشت! جدا از این آدم بعید نیست ویسریس رو کشته باشه! درست مثل ویسریس جرقه ی یه جنگ بزرگ رو با کاراش زد!

@ نایمریا از اول فتح تا آخرای سلطنت میگور درباره ی ویسنیا نوشته. دقت کردید هرجا یه پادشاه از چندتا زن مختلف فرزند داشته، بعد از مرگش فاجعه بوجود اومده؟ رقص و نبرد چمنزار سرخ هم یه همچین وضعیتی داشتن. فقط ماجرای ویسنیا زیرکانه بود برخلاف بقیه که آشکار بود.

ویسنیا عجب مادر فولاد زره ای بوده! حقا میگور پسر خود ویسنیاست! آلیسنت جلوی این هیچی نیست! کم کم دارم به اگان حق میدم که چرا رینیس رو بیشتر دوست داشته! @جوری دست اگان سوم یه مندرلی بوده که به دلایلی خلعش میکنه. مراکسس و رینیس تو دورن مردن. تو ضیحات بیشتر درباره ی مرگشون تو شاهدخت و ملکه اومده. اگه اشتباه نکنم تیری یا سنگی توی چشم مراکسس زده شد و اینجوری مرد. پ.ن: نثر کتاب مشکل خاصی داشت؟ چقدر نقد بهش خورده!

نگار درست میگه. یه سری عکس هاش خیلی خوبن. مثل عکس جوونی های رینیرا و معشوقه های اگان. ولی یه سری یه جورین. نکه بد باشنا نه ولی خوبم نیستن! پ.ن: یعنی میشه اینیس پسر اگان نباشه؟ البته خیلی بعیده ولی بازم امکانش با وجود اون کارای رینیس هست.

بخش های قبل از فتح اگان چیز جدیدی داره؟ بخونم یا بیخیال شم؟ خب ریگار هم هینجوری بوده دیگه. وقتی سرسی ده ساله هم متوجه افسردگیش میشه یعنی هم بوده.

در هرصورت خیلی بد بود. همون عکسی که یه پیرمرده بین یه چیزایی شبیه شاخه های درخته و دستش رو جلو اورده بریندانه. من از دیمون بلک فایر فقط همون یه دونه عکسی رو دارم که از پشت شونش برگشته. عکسای سان اسپیر و های گاردن کاملا با تصورات من فرق داشتن. تو عکس ریگار بیشتر از هرچیزی به آپشن افسردگیش توجه شده. اصلا صورتش رو میبینم دلم میخواد گریه کنم!

عکس جوونی ایریس همونیه که روی تخت لم داده یا اونیکه شبیه دیوانه ها به یه چیزی زل زده؟ عکس تایوین چرا اینجوری بود؟ انتظار عکس زیباتری رو داشتم! اگ هم عکسش بد بود! خصوصا اونی که با پسراش بود! میکار رو شبیه غول کشیده بود! بریندن هم زیادی وحشتناک شده بود. شهر والریا خیلی باحال بود. درست مثل شهر اصلی جنگ ستارگان بود. خود والریایی ها که مثل آدم فضایی ها بودن!

وای دیمون رو که ول کن من نابود اون زیبایی غیرقابل باور دیمونم این تصاویر خود مارتین گفته شبیه ترین قیافه هان؟ جالبه یه جا میاد میگه تارگرین ها زیباترین قیافه ها رو داشتن بعد نقاشی هاشون اینقدر زشته! جوونی ایریس که وحشتناک بود! آخرین چیزی که توش دیده میشد زیبایی بود!

یعنی تصورات من و مارتین اندازه یه سر سوزن باهم شباهت نداره! شخصیت ها که هیجی! ریگار رو چرا شبیه آدمای زال کشیده بود؟ شکل قلعه ها که به کل فرق داشت. اما جای شکرش باقیه که اون شایعه درست نبود. بسی خوشحال شدم از این بابت.

@کیوان امکان داشت این اتفاق بیوفت. نمیشه گفت اصلا تاثیری نداشت. درواقع ازونجا بود که برین فهمید شاید جیمی اونقدرا هم بد نباشه. پ.ن: از این لینک http://ketabgard.com/advanced_search_result.php?keywords=the+world+of+ice+and+fire&x=0&y=0 میتونید کتاب world رو سفارش بدید. قیمت پست هم حساب میشه و حداکثر تا 12 هفته بعد از سفارش (به صورت کاملا خوشبینانه!) بهتون تحویل میدن

@کیوان یه حسی به من میگه بحث درباره ی جیمی به هیچ جایی نمیرسه چون هیچکدوممون کوتاه نمیایم از نظرامون اما در هر حالت نظر برین نسبت به جیمی خیلی تغییر کرد. خب بقیه رو هم میشد با توضیح دادن تغییر داد. در هرصورت هرجوری حساب کنیم دنی جزو خوش قلب ها به حساب میاد. کلی دلیل برخلافش بیار، قضیه جورا رو بگو ولی باز هم خوش قلب و تاحد زیادی خامه. همینا به این روزگار دچارش کرده و یه جورایی سر دوراهی قرارش داده.

آره خب آدمایی مثل بلک فیش بکشیشونم بازم همونین که هستن ولی بازم جیمی با توضیحاتش میتونست یه چندنفر مثل برین رو روشن کنه. در نوع خودش پیشرفتی به حساب میاد. سران خاندان های اصلی وضعشون از همون بچگی با دنریس فرق میکرده. دنی یه بچه تو سری خور بوده که بزرگترین هنرش شبیه ویسریس نشدنه دیگه تو اون شرایط مجالی برای رشد هوش سیاسیش نبوده. یه کم بهش وقت بدید به حق رلور بهتر میشه. فرضش که درست هست ولی بنا به یکسری شرایط پیش آمده و شایعات مطرح شده مصلحت اینه که فعلا سکوت اختیار کنیم.

بی انصافی نیست. همشون تو دسته ی خشک مغزها قرار میگرن. خشک مغزها کسایین که انعطاف ناپذیرن. همه چی براشون تو وظیفه و اطاعت و برخی موارد شرافت خلاصه میشه. بخاطر این دو مورد از خیلی چیزاشون میگذرن و خیلی ها فدا میشن.

اینجا ظاهر قضیه فرق داره. ادارد یه دلیل آشکار برای قیام داشت. همه هم قبول دارن. جیمی هم داشت ولی هیچوقت علنیش نکرد برای همین اینقدر سرزنش میشه. حالا ند نه به یکی دیگه میگفت. بد بودن فرضی بقبه تاثیری تو بحث ما نداره اما باعث خنک شدن دل من میشه

بخشی از دید بد ادارد نسبت به جیمی تقصیر خود جیمیه. درنظر بگیرید اکثر خواننده های کتاب تا قبل از اینکه جیمی به برین بگه برای چی ایریس رو کشته یه درصد هم احتمال نمی دادن دلیل کشتن ایریس تا این حد قابل قبول باشه. وضعیت ند هم همین بود. فرض کنید ند وارد اتاق تاج و تخت شده، یه نظر جسد ایریس و جیمی روی تخت و شمشیر خون آلود جیمی رو دیده خب انتظار داشتید چه فکری کنه؟ جیمی هم که لام تا کام حرفی نزد و پوزخند تحویل ند داد. خب من از کسایی که دیمون رو قهرمان میدونن انتظار ندارم دنی رو خوش قلب ببینن. ولی من آخر نفهمیدم بالاخره معتقدید دنی چیزی از سیاست میفهمه یا نه؟ در هرحالتی بازم نمیشه قضیه پیاله دارها رو چیزی جز خوش قلبی دونست چون از لحاظ سیاسی هم به نفع دنی نبود. خب انتظار داشتید دنی توقع یه عذرخواهی کوچولو از طرف جورا رو نداشته باشه؟ اون کسی که در حقش نامردی شده بود دنی بود. اینکه یهو بفهمی کسی که اینقدر بهش اعتماد داشتی نزدیک بود با جاسوسیش کله ی خودت و بچت رو به باد بده حس خوبی نداره. بله دیگه! اگه بخوایم منطقی و ریز بین باشیم صدتا اشکال از مارتل ها هم میشه درآورد! ازون دانای کلشون بگیر (دوران) تا گل سرسبدشون کوینتین! فقط این وسط تارگرین ها و لنیسترها مظلوم واقع شدن! یه چهارتا اشکال دارن که زیادی تو چشمه موجب پوشش بقیه میشه

@رنلی هم اون آبروریزی ای که نگار گفت و هم @نگار یه کمی پیچیده شد. پ.ن: کوینتین که پر پر شد تو سریال! یکی دیگه از ترس های بزرگ حذف اون بشره. البته شایعه هایی مبنی بر بودن کانینگتون هست ولی خب شایعن دیگه!

الان من نفهمیدم موافق اخراج جورا هستی یا مخالفش؟ دنریس خوش قلبه دیگه! درواقع زیادی خوش قلبه. این موضوع سر قضیه پیاله دارها کاملا واضح بود! من اون احتمال و احتمال ایمون و نیریس رو اصلا نمی پسندم! به حق هفت هردوتاشون (خصوصا دومی) شایعه ای بیش نیستن!

ند، کوینتین، ویکتاریون و استنیس انعطاف ناپذیر ترین افراد خاندان هاشونن. یعنی احساس زیاد از حد شرافت و وظیفه شناسی دست و پاگیر تو همشون موج میزنه. حالا باز استنیس یه کم بهبود پیدا کرد و پیشرفته شد ولی بقیشون رسما جزو خشک مغزها به حساب میان

دنریس هم خیلی زود به "چه کنم چه کنم" میوفته و خوش قلبیش بالاخره کار دستش میده. کتاب پنجم رو بخونید متوجه میشید. اصولا نمیدونم مشکل مارتین با خوش قلب ها و شرافتمندها چیه. (استارک ها) خود دنریس هم به احتمال خیلی زیاد بازیچه ی دست یه سری آدم شده که هیچکس اصلا فکر نمیکنه اونا دیگه وجود دارن. بیشتر توضیح نمیدم چون اسپویله ولی کلا دنریس هم خوشگذرونی هاش فقط مال سه تا کتاب اوله.

جدایی داستان سریال از کتاب + تعداد بالای شخصیت ها = از دست دادن تعداد زیاد طرفدارها و دلخوش کردن همیشگی به جوایز فنی. اصلا جالب نمیشه که داستان سریال و کتاب با هم متفاوت باشه. سریال های زیادی بودن که تغییر داستان اصلیشون باعث وحشتناک شدن داستان سریال شده.

مرورگرتو عوض کن ببین درست میشه؟ درست شد. ممنون. نمیدونم فایرفاکس جدیدا چرا اینقدر اذیت میکنه!

فقط بالای صفحه های ویکی برای من میاد و هیچ چیز دیگه ای رو نشون نمیده. قبلا هم چندباری این اتفاق برای صفحات ویکی انگلیسی افتاده بود.