S.i.S
اعضا-
تعداد ارسال ها
515 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های S.i.S
-
الکی الکی این اپیزود تبدیل داره میشه به بهترین اپیزود تاریخ سریال
-
اون کسی که لطف کرد مقاله رو برداشت لطف نکرد، منبع اصلی رو هم بذار که من لینکش رو تو پیچ گذاشته بودم : goo.gl/vZMdrg این متن اصلی از واشنگتن پست، توضیحات نایمریا هم کامل هست.
-
دست این کاربر درد نکنه این مطلب مال فیس بوک سایت بود که خودم نوشته بودمش :دی ذکر منبع بد نیست :دی + در خصوص سرسی، تو کتاب نطفه بچه رابرت میکشه، هر چند خودش هم مطمئن نیست که بچه واقعا مال رابرت بوده باشه تو یکی دو جا تو صحبت هاش با جیمی یه اشاره کوچیک میکنه به این قضیه. تو سریال بچه کاملا دنیا میاد بعد میکشتش، و میگه بر اثر بیماری مرده.این چیزی هست که من نزدیک به ده بار تو نکاتم بهش اشاره کردم تو طول سریال.
-
دوستان من الان میخوام مقاله حـ ـرامزادگان رو ترجمه کنم ولی خوب اسمش مورد داره چیکارش کنم ؟
-
از نظر من کلا این مدل مو بیشتر بهش میاد. ولی ظاهرا خودش کلی باهاش درگیره. این مدل مو عذاب برای دارنده اش، خودم موهام دو سال به این شکل بود میدونم اون بدبخت چه عذابی میکشه، فر میشه، موقع کار و خواب دست پا گیر هست از همه بدتر چرب شدن پشت سرهم موها یعنی دهن طرف سرویس :دی این تیپ مو رو هم نمیشه بست شبیه گوجه میشه آدم :دی
-
گویا عوامل سریال گیر دادن به kit harington گفتن حق نداری اصلا موهات رو بزنی :دی برای همین تو کل فیلم های که جدیدا بازی میکنه همین تیپ مو رو داره که تو سریال داره
-
دیگه جدا قطعی شده این قضیه که میخوان جنون تارگرینی رو در دنریس به وجود بیارن !! اگر این بشر تا اخر سریال زنده بمونه عملا مطمئن باشید دیونه شدن دنریس رو هم به شکل برادر و پدرش خواهیم دید. و خدا رو شکر هر چقدر استنیس در چهار فصل بد بود اینجا داره عالی ظاهر میشه همون کاری که با اوبرین تو فصل قبل شد دارن رو استنیس پیاده میکنن، اونم با همون سبک دیالوگ ها و بازی ها.
-
* عنوان قسمت اشاره دارد به پسران هارپی، پسران هارپی (Sons of the Harpy) نام گروهی از گیسکاری های میرین و آستاپور است. زمانی که به شهر حمله میشد آنها فرماندهان سربازان آنسالید مدافع شهر بودند. به نظر میرسد آنها از خانواده های اشراف زاده میرینی باشند که علیه دنریس تارگرین و اشغال شهرشان توسط او فعالیت می کنند.هارپی ها بیشتر خود را نمادی از امپراطوری گیساری میدانند، که در اصل هزار سال پیش بزرگترین امپراطوری مستعمرهی قبل از والریا بودن. * آریا استارک، برین از تارت و خاندان گریجوی در این قسمت حضور نداشتن.سانسا و لیتل فینگر در وینترفل حضور دارند اما بولتون ها بر صفحه نمایش حضور پیدا نمیکنند، هر چند در خصوص آنها بحث میشود. * این اولین حضور مارهای شنزار (Sand Snakes) دختران اوبرین مارتل در مجموعه تلویزیونی است.آنها برای اولین بار توسط الاریا سند در دو اپیزود قبل به عنوان مارهای شنزار (Sand Snakes) معرفی شدن، همچنین اوبرین مارتل در فصل گذشته در اپیزود " اولین با نام او" عنوان کرد که هشت دختر دارد.دلیل نامگذاری آنها به مارهای شنزار (Sand Snakes) به این باز میگردد که کلمه Sand در دورن به حرمزادگان داده میشود و همچنین لقب پدرشان اوبرین مارتل نیز " افعی سرخ" (the Red Viper) میباشد برای همین به آنها لقب Snakes را نیز دادهاند.هر چند دختران اوبرین مارتل نیز از زن های متفاوت است، چرا که اوبرین در طول زندگیش با زنان زیادی بوده است، که یکی از آنها الاریا است، او تعداد زیادی معشوقه رسمی داشته است. * بانک آهن براووس یک دهم بدهی خود را از تاج و تخت درخواست کرده است.این امر را سر دوواس در اپیزود " قوانین خدایان و آدمها " پیش بینی کرده بود که در صورت مرگ تایوین لنیستر و خارج شدن قدرت از کف آخرین رهبر باقی مانده در پایتخت دیگر هیچکس توانایی پس دادن پول را به بانک آهن ندارد برای همین بانک آهن براووس در اولین اقدامش بعد از مرگ تایوین لنیستر برای ایجاد یک اطمینان نسبی درخواست بازگشت یک دهم از بدهی تخت آهنین را کرد.در اولین حضور ادارد استارک در باراندازه پادشاه در اپیزود "لرد اسنو" لیتل فینگر به او میگویید که تخت آهنین به بانک آهن براووس شش میلیون طلایی دراگون بدهکار است و نیمی دیگر را نیز به تایوین لنیستر.در رمان باقی مانده بدهی تاج و تخت به بانک آهن دو میلیون و همچنین یک میلیون نیز به مذهب هفت بدهکار است.(هر چند به نظر میرسد این میزان بدهی به مذهب در سریال حذف شده است). همچنین در فصل سوم در اپیزود " پیاده روی مجازات" بران به تیریون میگویید حالا که نوه تایوین بر تخت آهنین تکیه زده است میتواند 3 میلیون بدهی تاج و تخت دوره رابرت را به تایوین نپردازد.میس تایرل در این اپیزود عنوان کرده است از مقدار بدهی تاج و تخت به بانک آهن فقط میتوان نزدیک به نیمی از آن را پرداخت، با احتساب اینکه اگر تاج و تخت به بانک آهن نزدیک به دو میلیون بدهکار باشد چیزی نزدیک به صد هزار طلایی دراگون آن را میتوانن به پردازنند.هر چند با توجه به گفتگوی سرسی و تایوین لنیستر در اپیزود " اولین با نام او" مقدار بدهی تاج و تخت به بانک آهنین در این مدت حتی رو به افزایش رفته است و میتوان گفت میزان بدهی آنها بیشتر از حد ذکر شده در کتاب نیز باشد. * در رمان بعد از نابودی ناوگان سلطنتی در نبرد بلک واتر، قدرت نظامی دریایی سلطنتی به زیر تسلط نیرویی دریایی تایرل ها به رهبری خاندان ردواین در میآید.(خاندان ردواین یکی از پرچمدارن تایرل ها هستن همچنین مادربزرگ مارجری اولنا نیز یک ردواین است) که این سبب شکل گیری یک بخش بزرگ داستانی برای سرسی در رمان میشود.او که دچار پارانویای شده است در اولین اقداماتش بعد از مرگ پدرش جلوی پرداخت وام به مذهب هفت و بانک آهن براووس را میگیرد و به جای آن از این پولها برای باسازی ناوگان سلطنتی استفاده میکنند و تنها دلیل آن پارانوئید است که نسبت تایرل ها پیدا کرده است.که این نیز سبب ایجاد یک هرج و مرج بزرگ اقتصادی در وستروس میشود چرا که بانک آهن دیگر به وستروس پولی قرض نمیدهد. *در این اپیزود تعداد زیادی از افراد گارد پادشاهی حضور داشت اند.همیشه هفت گارد پادشاه در طول تاریخ حضور داشته اند.جیمی لرد فرمانده گارد پادشاهی است و او در راه دورن است، و همچنین سر مرین ترانت به دستور سرسی لنیستر میس تایرل را تا براووس همراهی خواهد کرد.همچنین زمانی که میرسیلا براتیون در فصل دوم اپیزود " خدایان قدیم و جدید " همراه با کشتی به دورن سفر میکرد، یک گارد پادشاهی نیز او را همراهی میکرد که طبق رمان او سر اریس اوکهارت است.با این حال هنگامی که تامن براتیون سعی میکنند که به دیدن اسپرو اعظم برود، پنج گاردپادشاه دیگر نیز او را همراهی میکنند، که با احتساب جیمی، مرین و آریس آنها هشت نفر میشوند نه هفت نفر.که این خلاف واقعیت کتاب است. * هر چند سه احتمال در این خصوص وجود دارد : یک : یکی از آن پنج نفر ممکن است مرین باشد، و او هنوز وستروس را به مقصد براووس ترک نکرده است، هر چند بعید چرا که یک گاردپادشاهی دیگر به جای او در برابر مردی را که جلوی تامن را گرفته است صحبت میکند.چرا که مرین در سریال نماد گاردپادشاهی است. دو: احتمالا در مجموعه تلویزیونی اریس پس از رساندن میرسیلا براتیون به دورن دوباره به باراندازه پادشاه بازگشته است.که این نیز ممکن نیست چرا که میرسلا داری خون سلطنتی است و یک گاردپادشاهی موظف به دفاع از این خون و خاندان است. سوم : تعداد گاردپادشاهی در مجموعه تلویزیونی میتواند یک اشتباه معمولی باشد چرا که در اپیزود پایانی فصل اول زمانی که جافری دستور به شکنجه مریلیون میدهد نزدیک به نه گاردپادشاهی در تالار تخت حضور دارند، این در حالی است که در آن زمان جیمی به عنوان گاردپادشاهی حضور نداشته است و از سوی دیگر باریستان سلمی نیز اخراج شده بوده است.پس نباید بیشتر از پنج عضو در آنجا حضور داشته باشند. * سر باریستان سلمی هرگز در رمان نمیمیرد، و حتی در رمان پنجم به عنوان یکی از شخصیت های اصلی داستان شناخته میشود که برای خود داری فصل های اختصاصی است و همچنین انتظار میرود همین روند در کتاب ششم نیز اتفاق بیافتد او در رمان ششم پا به میدان یک نبرد بزرگ میگذارد اینکه آیا او در این نبرد زنده میماند یا خیر باید در کتاب بعدی آن را خواند. * در اپیزود قبلی همانطور که دیدیدم اسپرو اعظم به کمک دسیسه سرسی عنوان سپتون اعظم را به دست آورد.در این اپیزود نیز برای اولین بار او سپتون اعظم توسط سرسی صدا شد، بر طبق قوانین مذهب هفت هر کس که به عنوان سپت جدید انتخاب میشود باید نام و نام خانوادگی خود را به طور کامل انکار کند چرا که او تبدیل شده است به یک فرد مومن که نماد خدایان است.برای همین است که در اپیزود های گذشته ما او را با عنوان های اسپرو اعظم و سپتون اعظم را میشنویم. * گفتگوی بین سرسی و سپتون اعظم در رمان داری تفاوت بسیاری است، در کتاب آن اسپرو اعظم است که در خواست موضوع بازگشت مبارزان ایمان را عنوان میکند.او به سرسی در مورد اینکه در مردم عامه در مدت جنگ هفت پادشاهی چه زجرهای کشیده اند میگویید.سرسی هیچ همدردی نسبت به قربانیان جنگ و تجاوز، و حتی همدردی نسبت به اعضای داخلی مذهب چون سپتا نمیکند.اما در نهایت او با گنجشگ اعظم به توافق میرسد که : قوانین پادشاه میگار را لغو کند و در عوض سپتون اعظم بدهی تامن براتیون و تاج و تختش به مذهب هفت را ببخشد (که نزدیک به یک میلیون طلا اژدهاست.). در نسخه تلویزیونی، سرسی ظاهرا سعی دارد با مسلح کرد روحانیون برای خود طرفدار از بین ایمان به هفت جذب کند تا بتواند بیشتر از قبل در برابر دشمنان خود در پایتخت قدرت داشته باشد. * مذهب هفت در رمان هیچ مشکلی با همجنسگرایی ندارد و آن را یک جرم یا یک عمل غیرقانونی نمیداند، و قوانین قابل توجه سکولاری در برابر آن وجود دارد.هر چند در نگاه مذهب هفت همجنسگرایی یک گناه میباشد، اما در همان سطح نیز زنا، و داشتن فرزند حرامزاده، و یا داشتن رابطه مخفیانه یک روحانی سوگند یاد کرده با یک روسپی نیز گناه است.گنجشگها که این بار در لباس مبارزان هفت متولد شده اند لوراس تایرل را متهم به " شکستن قوانین خدایان و آدمها" میکند و از سوی دیگر دو مرد همجنس گرا را که در فاحـ*ـه خانه پیدا میکنند بدون درنگی آنها را میکشتند.مبارزان هفت بخش بزرگی از افراط گرایان و متعصبان دین تشکیل داده است این یعنی آنها هیچ موقعیت "رسمی" از سوی مذهب هفت ندارند، به طوری که به نظر میرسد هر ادعا آنها ساختگی است. * در مجموعه تلویزیونی در آن زمان توضیح داده نشد، اما تصمیم گستاخانه جافری براتیون در خصوص گردن زدن ادارد فقط یک جنبه از خشونت روانی او نیست بلکه یک حماقت سیاسی بزرگ و تکان دهنده است: در رمان، بسیاری از اعدام ادارد استارک توسط جافری آن هم در بالای پله های سپت اعظم بيلور به خشم آمدند، چرا که آن زمین مقدس است و ریختن خون در آن کاری غلط است، همچنین سپت اعظم آن زمان که یکی از عروسک های خیمه شب بازی لنیسترها بود نیز از گردن زدن ادارد استارک آن ها در سپت اعظم بيلور به خشم آمد.در مقابل، در این قسمت هنگامی که برادر جافری، تامن زمانی که گاردپادشاهی درخواست کشتن مردم رو به رویش را کردن تا راه را برای پادشاه باز کنن شوکه شد، که این خود اشاره به این میکند که تامن میداند انجا زمین مقدس است. * این اولین اشاره به اولدتاون در این مجموعه تلویزیونی است.اولدتاون دومین شهر بزرگ وستروس است پس از بارانداز پادشاه است و هزاران سال مسن تر از آن.اولدتاون مقر فرمانده خاندان های تاور است، آلری تایرل همسر میس تایرل و مادر لوراس و مارجری نیز یک های تاور متولد شده است و نام خانوادگی اصلی او آلری های تاور است. * آنچه که در رمان از جیمی به نمایش گذاشته میشود بسیار با جیمی مجموعه تلویزیونی در تضاد است، او هرگز نسبت به تیریون نفرت نداشته است و همچنین آرزوی مرگ او را نکرده است، هر چند یکبار در یک ذهن خود میگویید اگر دوباره تیریون را ببیند میتواند او را بکشت.هر چند در این اپیزود معلوم نیست جیمی چه چیز را بیان میکند.هر چند در رمان این موضوع متفاوت است، تیریون قسم میخورد که انتقامش را از تمام اعضای خانواده اش بگیرد، چرا که داستان تایشا را از زبان جیمی میشوند و همچنین قسم میخورد دفعه بعدی که جیمی را ببیند بخاطر کاری که کرده است او را خواهد کشت و همچنین برای کشتن سرسی نیز بازمیگردد.(هر چند با کشته شدن تایون به دست تیریون تمام داستان تایشا نیز حذف شد) * هیچ داستانی در خصوص گذشته بران در کتاب موجود نیست، هر چند تمام مزدوران برای پیدا کردن کار در تمام پادشاهی جستجو میکنند.در مجموعه تلویزیونی نیز بران قبلا در شمال و دیوار حضور داشته و حال در طی سخنانش عنوان میکند که قبلا در دورن نیز بوده است، این نشان میدهد که در جنوبی ترین و شمالی ترین نقطه وستروس بوده است. * گرفتن شمشیر با دست راست فولادی جیمی لنیستر میتواند اشاره کوتاه به رمان داشته باشد: همانطور که میدانید جیمی لنیستر هرگز به دورن نمیرود اما او به سرزمین رودخانه برای مدیریت فری ها برای شکست باقی مانده تالی میرود.در یک نقطه جیمی مشت طلایی خود را به صورت یکی از فری میکوبد، که این باعث زخمی شدن آن فری میشود.جیمی در میابد که دست فلزی اش میتوان یک سلاح نسبتا مفید نیز باشد. * پر گرد خاک گرفته ای که سانسا استارک در آرمگاه عمه اش لیانا استارک در سردابه های وینترفل پیدا میکند.مطلق به رابرت براتیون است که در فصل اول اپیزود " زمستان در راه است" به یاد گذشته اش که با لیانا داشته است آن را برایش میاورد، به نشانه پرنده گرمسیری که برای دیدن معشوقه قدیمش حتی به شمالی ترین نقطه کشورش نیز میرود.پس از آن نیز کسی به سرادبه های وینترفل نمیرود به خصوص پس از آنکه قلعه اتش گرفت نیز سردابه ها دست نخورده باقی ماند برای همین میتوان گفت در چهار سال گذشته به سادگی آن پر باقی مانده است. * در راهنمایی این قسمت : دیوید بنیوف گفت : " آخرین برای که ما مجسمه لیانا رو دیدم اپیزود اول فصل اول بود زمانی که رابرت براتیون اون پر پرنده ای استوایی رو تو دست لیانا قرار داد و همینطور که در این صحنه میبنیم(سکانس سانسا)، خوب این احتمال کاملا بدیهی است که پر در آنجا باقی مونده باشه، چرا کمتر کسی سردابه های وینترفل را تمیز میکنه خصوصا پس از نابودی وینترفل توسط رمسی دیگر خدمه یا فراشی وجود ندارد که آنجا را تمیز کند.دی بی وایس نیز در این خصوص میگوید : " ما فکر میکنیم یک تعجب بزرگ پس از دیدن این پر پیش سانسا رخ داد.همچنین امیداوریم بین بیننده ها هم این تعجب اتفاق افتاده باشه که این پر چه معنی میتونه داشته باشد و پس از آن باید به یاد بیارند که در اپیزود اول سریال رابرت این پر را به عنوان هدیه به زنی که زمانی دوستش داشته است آورده است." * در رمان هیچ اشاره در خصوص حضور لیتل فینگر در تورنمنت هارنهال نشده است، هر چند با توجه به اینکه او از کودکی در کنار تالی ها زندگی میکرده است، ممکن است او نیز در آن تورنمت حضور داشته باشد.همچنین او عنوان میکند که تورنمنت هارنهال بزرگترین تورنمت تمام زندگیش بوده است. * پادشاه رابرت گفت که ریگار لیانا را ربوده و مورد تجاوز قرار داده و این باعث شروع قیام رابرت شده است.برن استارک قبلا نیز چنین چیزی را گفته است و همچنین سانسا استارک باز هم در این قسمت آن را تکرار میکند، با اینکه این دو در آن زمان متولد نشده اند ولی به آنچه که پدر و مادرشان گفته اند تکیه میکنند.در فصل چهارم، اوبرین مارتل به تیریون اظهار میکند کاری که ریگار با لیانا کرد دل کند از خواهر او یعنی الیا مارتل بوده است.قابل توجه است چرا که او ریگار را به تجاوز متهم نمیکند.لیتل فینگر فقط آن حقیقتی را که با چشمان خود دیده است برای سانسا شرح میدهد، ریگار تاج گل پیروزی را به جای همسرش به لیانا میدهد. * خاندان ونت حاکمرانان هارنهال بوده اند، هر چند در طول جنگ پنج پادشاهی هارنهال به دلیل نداشتن نیروی مدافع توسط آخرین بازمانده خاندان ونت یعنی شلا ونت تسلیم لنیستر میشود، و همچنین شلا ونت نیز میمرد.(در فصل اول در واقع کاتلین با لیدی ونت از هارنهال صحبت میکند.). مادر کتلین تالی نیز خودش یک ونت بوده است، هر چند رابطه با بقیه خانواده نداشته است، تا زمانی که لیتل فینگر در خصوص مسابقه بزرگ ونت ها صحبت میکند، در واقع در خصوص مادر بزرگ مادری سانسا صحبت میکند.در رمان خاندان ونت در حال حاضر وجود ندارد و منقرض شدهاند، به همین دلیل سرزمین هارنهال را به لیتل فینگر داده میشود.هر چند در حقیقت کتلین، خواهرش لایسا، و برادرش ادمور تماما نیمه ونت بوده اند، این نیز به این معناست که حتی کودکان آنها (مانند سانسا) نیز میتوانند نسبت به تصاحب هارنهال ادعا کنند. * لیتل فینگر به سانسا میگویید که استنیس، بولتون ها را شکست خواهد داد چرا که استنیس بهترین فرمانده نظامی وستروس است، و ارتش بزرگتری دارد.نکته دوم در تضاد با کتاب است، چرا که در رمان استنیس نیروهایش یک به پنج بولتون ها میباشد و ارتش باقی مانده اش بسیار کوچیک است و در دیوار ساکن شده است.همچنین در نسخه تلویزیونی، در فصل پنجم استنیس نسبت به کمبود نیرو در ارتشش اذعان میکند و برای همین سعی میکند به زور نظر وحشی ها را به مبارزه برای خودش جذب کند.اگر چه حرف لیتل فینگر به این معنی است که فرضا با ظهور ارتش استنیس در شمال لردهای شمالی به ارتش اولیه استنیس میپیوندن، هر چند که بیشتر ارتش های شمالی در زمان عروسی سرخ نابود شدن ولی تعداد کمی نیروی متحد در شمال باقی مانده است که در صورت ظهور استنیس به احتمال زیاد به او کمک خواهند کرد همانطور که روس بولتون در اپیزود قبلی به رمسی هشدار داد که اگر بد رفتاریش را با خاندان های شمالی ادامه دهد خاندان های شمال دست به شورش خواهند زد (برای مثال پیوستن به استنیس) و آنها نیرو و مردان کافی برای مقابل با آنها را ندارن. * استنیس به "مردان سنگی" اشاره میکند به جماعتی که بر اثر بیماری گری اسکیل زندگی خود را ترک کرده اند و به ویرانه های قدیمی والریا پناهنده شدن.در رمان یک منظقه بزرگ در خرابه های کورینا در شمال رودخانه ولانتیس قرار دارد که مبتلایان به بیماری گری اسکیل در آن سکان شده اند.همچنین شایعاتی مبهم از حضور مردان سنگی در اطراف شبه جزیره والریا خصوصا در اطراف خرابه های اورس، تایریا و خرابه های والریایی قدیم شنیده میشود، که در رمان نیز هنوز تایید نشده است. * باریستان اسلمی توسط پسران هارپی کشته نمیشود، او هنوز زنده است و یک شخصیت اصلی در آخرین رمان است. * سانسا هرگز به رمسی وعهده داده نمیشود برای همین او هرگز دوباره به وینترفل و سردابش باز نمیگردد. * سرسی هرگز میس تایرل را به همراه مرین ترنت به براووس نمیفرستد.بلکه برای پایان محاصره استورمزند میفرستد. * لتیل فینگر هرگز به بارانداز پادشاه باز نمیگردد.
-
یه تئوری جالب سریالی در خصوص جان اسنو خوندم، که با چیزی که من از سابقه اینطور تئوری ها تو دنیا سریال میدم، احتمال بسیار زیاد واقعی باشه این قضیه و آخر فصل یه اتفاقی بیفته :
-
بحث اپیزودیک فصل پنجم اپیزود چهارم sons of the harpy
S.i.S پاسخی به North Wolf داده است: موضوع فصل پنجم
خود اوبرین تایید کرد تو سریال که هشت دختر داره، ولی تو سریال فعلا گویا چهارتاشون قرار نشون بدن، به اضافه اینکه اپیزود خوبی بود.اقا عنوان تایپک هم درست کنید اپیزودیک درست نه اپیزود شما بحث اپیزودی که نمیکنید بحث اپیزود به اپیزود میکنید یعنی همه چی به هم مرتبط هست. داستان لوراس خیلی ساده است، میخوان ریچ رو عملا فاقد ولیعهد بکنند، وقتی میس تایرل تو راه ایسوس بمیره، و تنها پسرش به جرم همجنس بازی اعدام بشه هیچ کس دیگه نمیتونه محافظ جنوب باشه، عملا تایرل ها سقوط میکنن. -
چندتا از دوستان رو بگیرید به همکاری بلکه یه مقدار رشدش سریعتر بشه
-
به لطف سریال اپیزود آخر من باید بشینم یه طومار هزار صفحه ای بنویسم، فقط مارتین رو شاکر هستم که کتاب ششم رو با فصل بعدی نمیخواد بده که دهن من یکی سرویس بشه باز رسما سر نوشتن این نکات پیر شدم من.اگر میشد اینجا متن IRC رو میذاشتم که مکالمه من با شش نرد رو به محض تموم شدن پخش سریال اونم ساعت هشت صبح ببنید که تا نزدیک دوازده ساعت گاه یه روز فقط میشینم بحث میکنیم که چی باید اضافه بشه یا نشه، خیلی چیزها اضافه میشن بعد پاک میشن دوباره اضافه میشن مثلا همین قضیه خواهر دال که کلا اشتباه کرده بودیم.
-
اشتباه از من بود، اسم ها رو قاطی کردم.هر چند دفعه اول نوشتم خواهر زن منس ولی بعد از اون با یک نفر دیگه صحبت کردم اون و دو نفر دیگه گفتن زن منس بوده برای همین کلا زدم پاکش کردم، و نوشتم زن.
-
اوه من اشتباه کردم درسته وال خواهر دال بود و دال زن منس، این دوتا اسم هم شدن مکافات برای من دفعه اول نوشتم دفعه دوم حذف کردم
-
دوست دارم بنویسم ولی نمیشه، چون تمام مداخل و توضیحات برای بچه های سرسی براساس نام براتیون ها ثبت شده
-
اینکه بحث نمیکنم دلیل به بی علاقگی نیست، این روزها خیلی سرم شلوغ فقط برسم نکات بنویسم هنر کردم، یه مقدار سرم خلوت بشه میام اینجا :دی
-
درجشون کردم
-
دوستان در مورد قضیه جان اسنو من برای جلوگیری از اسپویل به اون شکل نوشتم که اکثریت فکر کردن منظورم این هست که منس دستور شلیکش رو داده در صورتی که جان اسنو دستور شلیک رو به یک کماندار میده اون شلیک میکنه، وگرنه خود منس دستور نمیده و از طرف دیگه خود جان اسنو اصلا کمان نمیکشه بلکه فقط دستور میده من هنوز نمیدونم که آیا دسترسیم اوکی هست تو سایت یا نه ولی اگر هست تو فیس بوک بهم خبر بدید تا من امشب پست رو ارسال کنم اونجا هم.
-
خدا سر شاهد من سه تا مقاله به علی ریگار تو فیس بوک دادم !! همون مقاله سانسا که آخر از بس نذاشتین من اینجا من آوردم تو فروم گذاشتم، هم مقاله در خصوص نسخه ابتدایی نغمه ها !! من مقاله رو بفرستم بررسی نمیشه خوب یا یادتون میره !! ولی اگر یه تیم باشن که خودشون هم بنویسن و درج کنن شما تنها کاری که باید بکنی اینکه نگاه کنیش و ببینی خوب هست بعد تاییدش کنید.
-
این اشتباه لپی بوده از قصد نیست، تو ویرایش بعدی درست میشه :دی
-
یه پیشنهاد کلی میدم یه تیم تحریره برای سایت درست کنید، صفحه اصلی سایت خیلی دیر به دیر آپ میشه و اگر هم آپ بشه از مطالب بچه ها تو فیس بوک و فروم استفاده میشه اونم یک هفته تا دو هفته بعد از درج خبر !!! که خوب اینطوری به نظرم خوب نیست بهتر هست یه تیم تحریره تو سایت حضور داشته مطالب دست اول رو بنویس بذار تو سایت بعد اگر از نظر شورا مشکلی نداشت تایید بشه برای عموم قابل دیدن بشه اینطوری حداقل از چند تا نیرو برای اپدیت سایت استفاده میشه هم اینکه وضعیت بازدید دوباره به حالت عادی برمیگیرده
-
دوستان کی چی گفته بود تو سایت به بچه ها ؟ قضیه چیه ؟
-
اطلاعاتی در خصوص چگونگی لو رفتن این چهار اپیزود : این چهار قسمت توسط تهیه کننده (گویا برای نقد) با گذاشتن واترمارک در اختیار رسانه های سینمایی قرار گرفته بود که این اتفاق درست در روز قبل از پخش افتاده. تابناک هم این طور ترجمه کرده : "اما ماجرای اصلی از این قرار است که نسخهای از این چهار قسمت که با واترمارک و در وضوح ۴۸۰ پیکسل در اختیار برخی نشریات سینمایی برای نگارش در خصوص فصل پنجم گذاشته شده بود از سوی یکی از این نشریات در وبسایتهای تورنت انتشار یافت. «گرک اسپنس» تهیه کننده این سریال و همچنین عوامل HBO اعلام کردهاند، قطعا این چهار قسمت از طریق یکی از گروههایی که برای دریافت این چهار نسخه تعیین شده بودند، روی اینترنت منتشر شده است و همچنین اذعان کردهاند به دنبال بررسی این موضوع به شکلی جزئی هستند." متن اصلی خبر تو سایت تابناک : http://www.tabnak.ir/fa/news/490781
-
برید تو پیچ سایت هست لینک ها از اونجا میتونید بگیرید http://goo.gl/II8BUO
-
اره،دیدم.به یکی از بچه های فروم ـشون هم گفتم اگر قصد یه جا گذاشتن ـهم داره،بهش بگید یکی دو فصل به عنوان نمونه کار بزاره تا ایرادات کار از همون اول معلوم شه،گفتش میخواد بعد این که کار کلا تموم شد،بعد ایرادات رو درست کنه. به نظرم که دوباره کاره. امید وارم مث اون 2 3 مترجم قبلی کار رو ول نکنه. این با قاطعیت میگم که ولش میکنن، ببینید ترجمه یک کار وقت گیر هست، و حوصله زیادی میخواد.اصولا ترجمه اگر قرار به صورت حرفه ای دنبال بشه باید دوتا چیز رو برای مترجمش داشته باشه : 1- بازخورد 2-درآمد هر کدومش میشه جدا داشت، ولی اگر دومی رو داشته باشی اولی رو هم خواهی داشت بدون شک. بحث این هست الان مالازان هیچ بازخورد داخلی نداره، کافی هست عبارات مالازان رو سرچ کنید که فقط نزدیک به 1500 عنوان مرتبط براتون پیدا میکنه حالا این میزان رو با عبارتی مثل نغمه ها و ارباب حلقه ها مقایسه کنید، اینجاست که به این نتیجه میرسیم کار باز خورد داخلی نداره. این یعنی اینکه شما اینکار ترجمه میکنید نباید انتظار بازخورد صد هزار نفره رو داشته باشید نهایتا میتونید هزار نفر رو جذب اینکار بکنید. که بشین یک کتاب رو کامل بخونن وقتی مترجم ببینه بازخورد داخلی از این ترجمه اینقدر پایین هست بی شک ولش میکنه.اینجاست که ما میگیم باید فصلی ترجمه بشه چون اولا من الان یک فصل یک کتاب بخونم میگم خوب عالی هست به دو نفر دیگه معرفی میکنم اون دونفر به دو نفر دیگه معرفی میکنن تا اینکه این جمعیت به یک میزان خارق العاده میرسه و اینجاست که بازخورد کتاب میره بالا و مترجم میتونه با آسودگی و با دل باز اینکار ترجمه بکنه. از طرف دیگه مالازان هم کلا هیچ تبلیغاتی مثل نغمه ها نداره که بتونه خودش رو پیدا کنه.