تالیسا

صحبت های شما درست ولی وقتی فیلم یا سریالی از روی یه کتاب اقتباس میشه، اونم کتابی مثه نغمه ، بیشتر اوقات نظر خواننده های کتابو که عمدتا قبل اثر سینمایی کتابو خوندن،جلب نمی کنه.GOT هم از این قاعده مستثنی نیست.HBO شبکه بزرگیه و سرمایه زیادیم روی کار گذاشته و من شخصا فکر میکنم با تمام ایرادات و کمبودایی که داره،در کل خوب کار کردن.

خب اینام حرف نمیزنن تا بلایی سر باقیمونده استارکها نیاد. من فکر میکنم آریا رو پیشش خدمت تایوین کردن تا بیننده بیشتر با گذشته و طرز فکر آریا و تایوین آشنا بشه.البته قبول دارم آریا یه جاهایی دیگه گنده تر از دهنش حرف میزد ولی اونم جنبه مشتری پسندی کار بود دیگه.شمام انقدر سخت نگیر. اینجا جاش نیست ولی بذارید تا بحث داغه بگم ، سریال فضای کتابو واقعا خوب نشون داده چون همین چند روز پیش یه قسمتایی از سریالو که دوباره دیدم یهو آدرنالین خونم رفت بالا و اینکه سریال خیلیا از جمله خود منو با کتاب آشنا کرد.

آقا جان وارث برحق کسی که زور بیشتر داره ، حالا ببینم زور کی میچربه آخرش هرکی برتخت پادشاهی بشینه همه میگن اون پادشاهیه که ما میخواستیم حتی اگه طرف دیوونه تر از ایریس باشه

من دوست دارم استارک ها پادشاه بشن ولی آخه یه کاری میکنن امید آدم ناامید میشه .کلا به نظر میاد شانس تایرل ها زیاد باشه. اما لنیسترها،فقط تریون شایستگی حکومت کردنو داره (فکرشو بکن شاه کوتوله ) حالا ظاهرا جیمیم داره آدم میشه.ولی دیگه بقیه شون برن بمیرن.اینم بگم لنیسترها تو دوره تایوین اینطوری شاخ بودن.قبلنا کسی عددی حسابشون نمیکرد

من از استنیس متنفر اونجوری نیستم ولی ازش خوشم نمیاد.کلا از اولم ازش بدم میومد ها.قبل از اینکه ملیساندر اسکلش کنه.کلا موجود پخمه ایه

اگه جان پسر ریگار باشه نمیتونه با عمه اش ازدواج کنه(البته اگه بخواد به رسم تارگرینا عمل کنه میشه) واگه هم پسر ریگار نباشه دنی برای چی باید با یه حروم زاده ازدواج کنه

در مورد تمدید سریال بستگی به سریالش و طرفداراش و البته سیاست های شبکه داره.مثلا همین GOT قبل از اینکه سیزن دوم تموم بشه واسه سیزن 3 و 54 تمدید کردن.معمولا در اپیزودهای پایانی هر سریال دیگه تقریبا به طور قطعی اعلام میشه که تمیدید میشه یا کنسل.سیاست های شبکه چون بعضی شبکه ها سریال های معمولی رو هم کنسل می کنن ولی بعضی شبکه ها نه. ولی در کل شما نگران نباش با این بودجه ای که HBO میذاره خیلی بعیده استقبال نشه. بله متاسفانه یا خوشبتانه حالا حالاها الافیم خب داستانم طی سالیان اتفاق میفته.از شروع سیزن اول تا پایان اون تقریبا یه سالی می گذره.آریا که قرار نیست تا ابد بچه بمونه. اولش حوصله تو سر می بره بعد چند فصل که رو دور میفتی نمیتونی زمین بذاریش خب ترجمه چاپی قطعا حذفیات و تغییراتی داره.از نطر من حتی یه خط تغییر یا حذف هم جو و فضای داستانو عوض می کنه و از جذابیت داستان کم می کنه.از طرفیم حتی اگه بخوای بخریشم واقعا گرونه.کتاب اول رو که تو دو جلد چاپ کردن، جلدی 12500ه که رو هم میشه 25000 فقط جلد اول .خب وقتی ترجمه اینترنتی رایگان و بدون سانسور در اختیار هست این چه کاریه .به هر حال اینا نظر من دیگه هرجور خودت صلاح میدونی بله سانسا و تریون به اجبار تایوین لنیستر با هم ازدواج می کنن ولی اتفاقی نمیفته خونسردی تونو حفظ کنین

جافری که منفور قلبهاس اما من از لایسا خواهر کتلین خیلی بدم میاد.اولین صحنه ای که نشونش دادو یادتونه.داشت به پسرش شیر میداد اونم جلو اون همه ادم.حالا ایناش هیچی پسرش قدر ... سن داشت واقعا تهوع اور بود یعنی در حدی بود که من یه دور زدم عقب ببینم چشام درست دیدن یا نه بعد در کل خیلی شخصیت پخمه ای داره.زود پرید رفت ارن و خودشو قایم کرد بجای اینکه یه فکر اساسی کنه.همه هم دیگه میشناسنش.

من نمی دونم منظورتون از برترین چیه.بازی بازیگرا یا شخصیتا و خصوصیت هاشون.ولی شخصیتای مورد علاقه من به ترتیب اریا، جان و سانساست.کلا شمالیا رو دوست دارم بخصوص استارکا.استارک ها سرشار از استعدادن حالا بگذریم از بعضی از حماقتاشون.مثلا همین سانسا خیلیا ازش بدشون میاد ولی بنظر من زمانی که هیچ کس انتظارشو نداره کاری میکنه که سرنوشت وستروس رو تغییر میده

آره خب.شاید چون خیلی جنگجوی شاخی بوده اینا اینطوری میگن.ولی فکر نمیکنم اونقدرا هم که شما میگین دیوونه و عقده ای بوده. اها یه چیز دیگه.من فکر میکنم لیانا با خواست خودش با ریگار رفت.درسته ریگار شوالیه بزرگی بوده ولی لیانا هم دختری بوده که همینطوری اجازه نمیده کسی بدزدتش.بالاخره یه دادی فریادی چیزی میزده یکیو خبر کنه.و اینکه لیانا دل خوشیم از این رابرت نداشت.

همه این چیزایی که شما میگین درست اما ادارد استارک کسی بود که ازریگار با احترام یاد میکرد.ند درسته که احمق بود ولی در شرافت نظیر نداشت و چنین ادمی الکی کسی رو این طوری مورد احترام قرار نمیده اونم سالها بعد از مرگش.شاید چیزایی هست که ما هنوز ازش بی خبریم.

شاید خیلی ساده لوحانه بنظر بیاد ولی من دوست دارم ازدواج أریا و جندریو ببینم یعنی بخونم :دی! خب خیلی بهم میان.هر دوشون کله شق ان و انگار واسه هم ساخته شدن

من تو سریال اصلا از دنی خوشم نمیومد.خیلی جیغ جیغ میکرد.تو هر جمله اش سه تا کلمه dragon بود.ولی بعدا کتابو که خوندم و اون افکار ذهنی دنریسو خوندم ازش خوشم اومد.فکر میکنم اون به مرور پیشرفت میکنه و کشورداری و حکومت و البته سیاستو یاد میگیره.به هر حال همونطور که گفتم اون الان نسبت به رقباش مشکلات به مراتب کمتری داره،و شانس بیشتر. به نظر من خیلی از شخصیت های این کتاب به مرور تجربه پیدا میکنن مثل سانسا ،جان و همین دنریس

فعلا که هر کی از ننه اش قهر میکنه میره پیش دنریس. دنریسم یه شخصیتی داره که مثه بقیه مدعیان ظالم نیست و همه رو جذب میکنه. الانم تو ایستروس نشسته تا اینا تو وستروس همدیگه رو از میدون بدر کنن.دنریس در حین اینکه داره سپاه جمع میکنه و اژدهاهاشو بزرگ میکنه در موقعیتیم هست که هیشکه عددی حسابش نمیکنه.وستروسیا حتی به اژدهاش باور ندارن و این باعث میشه اون در ارامش و دردسر کمتر و بدون اینکه لاقل از جانب وستروسیا تهدیدی علیه ش بشه،تجدید قوا کنه.

مانوئل عزیز بهتون برنخوره.شاید هنوز خیلی از بچه ها کتاب 5و نخونده باشن.مثلا من خودم کتابو نخوندم فقط از ویکی نغمه یه مقدار اسپویل خوندم ،تقریبا دستم بیاد چی به چیه و اینکه عطش نغمه ایم رو یه کم سیراب کنه.من فعلا سرم شلوغه و نمیرسم کتابو بخونم.ایشالا چند ماه دیگه میبلعمش.الانم از خیلی چیزایی که گفتین سر در نیاوردم.ولی در کل من دو چیز خیلی امید دارم یکی سانسا که یه کاری تو اری کنه حالا یا لیتل فینگرو به پرواز دربیاره یا هر چیز دیگه ای.یعنی فکر میکنم به اندازه کافی تو این مدت تجربه بدست اورده باشه که دوباره حماقت نکنه. یکیم جان عزیزم.ولی نمیدونم قرار چطور بشه؟نظر شما چیه؟اینکه گفتین جان دوباره احیا میشه یعنی دوباره تو کالبد خودش دوباره احیا میشه یا تو بدن یکی دیگه؟این دومیو اصلا دوست ندارم.آخه جان تو بدن کس دیگه ای دیگه جان اسنو نیست!

من اول فکر کردم کلی میگین بعد دوباره که خوندم دیدم نوشتین تا آخر کتاب سوم.پس تا آخر کتاب سوم به نظر من تایرل ها.مارجری که نامزد جافری شده ،خود تارل ها از هم پیمانی با لنیسترها علاوه بر های گاردن الان مناطق بیشتری رو تحت سلطه خودشون دارن و بخش زیادی از نیروهاشون رو هم به کینگزلندینگ آوردن.یعنی اینکه لنیسترها هم نمی تونن خیلی بهشون زور بگن.ضمن اینکه در پشت صحنه قدرتو در دست دارن اگه یه زمانیم ورق برگرده به راحتی می تونن از لنیسترها روی برگردونن و یه بهونه ای جور کننن.تازه لیدی اولنا هم هست که واسه هفت پشت آدم بسه. من موندم چرا زن های خاندان های جنوبی اینقدر سیاس اند اما خاندان های شمالی و میانی هر چی احمقه جمع شدن.تازه اگه احمق نباش معمولینواوطوری مثه جونوبیا زیرک نیست.

درسته بچه ها.این ترانه یه ترانه در مدح لنیسترهاست و تو سریال هم توی اپیزود بلک واتر (که آهنگ تیتراژ پایانیش The Rains of Castamere هست)قبل از جنگ اون مزدور تریون (اسمش یادم نیست)داره با لنیسترها مست می کنه و این شعرو می خونه که بعدش طرف بهش میگه شعر لنیسترها رو از کجا یاد گرفتی؟! یه جورایی مثه سرود ملی شونه و اما شعر! من در حد دونسته های خودم توضیح میدم ولی اگه چیز دیگه ایم بود دوستان اضافه کنن. And who are you, the proud lord said, that I must bow so low? Only a cat of a different coat, that's all the truth I know. In a coat of gold or a coat of red, a lion still has claws, And mine are long and sharp, my lord, as long and sharp as yours. And so he spoke, and so he spoke, that lord of Castamere, But now the rains weep o'er his hall, with no one there to hear. Yes now the rains weep o'er his hall, and not a soul to hear و لرد مغرور گفت، تو چه کسی هستی که من باید یه تو تعظیم کنم؟ فقط گربه ای در لباسی دیگر، این تمام چیزیه که من میدونم. چه در لباس طلایی و چه در لباس سرخ، یه شیر باز هم پنجه داره، و پنجه های من بلند و تیزند ، سرور من به بلندب و تیزی پنجه های تو. و اینگونه گفت و اینگونه گفت ، آن لرد کستمیر اما حالا باران سرسراش رو فرا گرفته و هیچ کس اونجا نیست که صداش رو بشنوه. این آخرش فکر می کنم اشاره به انقراض خاندان رین و نابودی قلعه شون داره.اینکه الان قلعه شون ویران شده و باران سرسرای قلعش رو می شوره. در کل لنیسترا اینو می خونن تا به همه یادآور بشن که کسی که قدرت ما رو دست کم می گیره چی بر سرش میاد

اول اینکه خوش اومدین(هرچند من از اعضای شورای پادشاهی نیستم ولی با اجازشون ).من چند تا از پست هاتون رو خوندم.اطلاعات خیلی خوبی دارین و تا اونجایی که من می دونم تو این فروم شما و یکی از اعضا the-last-stark از همه nerd ترین(حال کردی صفتو ) امیدوارم تو این فروم فغالیت بیشتری داشته باشین و اطلاعاتتون رو با ما هم (بخصوص شخص خودم) share کنین .جایی که میتونین اسپویل کنین هم که دیدم خودتون پیدا کردین.

دوستان یه مطلبی رو هم من به مطالبی که ریگار عزیز اشاره کرد،اضافه کنم و اون این که نشان خاندان رین از کستمیر هم مثل لنیسترها شیر بوده اما در زمینه سرخ! به همین دلیل هم هست که در ترانه میگه : Only a cat of a different coat, that's all the truth I know. In a coat of gold or a coat of red فقط گربه ای (شیر!) در لباسی متفاوت چه لباسی طلایی و چه سرخ

منظور من اینکه من کتابو همون شکلی که هست (همون طور که نویسنده نوشته) دوست دارم و اینکه بدونم چیزی که دارم می خونم با نسخه اصلی کتاب تفاوت داره،آزارم میده و دیگه نمی تونم اون لذتو از کتاب ببرم.این سانسورا هر چیزی می تونه باشه از صحنه های جنسی گرفته تا جنگ های خشن یا حتی وجود چند خدا و ... .خب من این طوریم و همین موضوع باعث میشه سمت کتاب چاپ شده نرم ولی جلوی کسی رو واسه خریدن و خوندن کتاب رو هم نگرفتم.شاید من تو رسوندن منظورم مشکل داشتم ولی شما هم حق ندارین اینطور صحبت کنین.خیلی بهتر بود واسه نظرات هم دیگه احترام بیشتری قائل بودیم. مسلما چاپ کتاب در ایران یکسری تغییرات رو لازم داره.این ممکن به نظر یه عده ایرادی نداشته باشه ولی من این کارو دوست ندارم و اونو برای خودم خیانت به کتاب و نویسنده حساب می کنم.ولی با تمام این صحبت ها یه عده به همین صورت(چاپ شده) دوست دارن و درصدد خوندنش هستن.من هم مانعشون نمیشم.من تو کامنت اولم فقط نظر شخصی خودم رو گفتم.فکر نمیکردم شاهد این جور برخوردها باشم. فکر می کنم به قدر کافی توضیح دادم دیگه هر جور راحتین برداشت کنین.

من الان مشکلتو نفهمیدم؟!!! نظر من اینقدر برات عجیبه؟؟؟

همونطور که تو سایتم گفتم من با انتشار کتاب مخالفم. هرچه قدرم که خوب ترجمه شده باشه سانسور اجتناب ناپذیره. من حداقل امیدوار بودم با این ترجمه های اینترنتی چنین اثر زیبایی از تیغ سانسور در امان بمونه هرچند استارک تو کتاب سوم به چنین کاری (هرچند کم و شاید بی اهمیت) دست زد. این سانسورا فقط خاطرات خوبم از این کتابو خدشه دار میکنه.

من فکر می کنم شاید الان جان هیچ کدوم از نشونه های تارگرین بودنو نداره.اما باید اتفاقی بیفته که این نشونه ها در جان بوجود بیاد. اون قضیه ی سوختگی جان رو خودمم به یاد داشتم اما فکر می کنم جان در آینده اژدها میشه.

من مدت ها داشتم فکر می کردم جان چطور می تونه با تارگرینا در ارتباط باشه،تا اینکه دیشب اومدم این تاپیک و کلی هیجان زده شدم. من مطمئنم جان یه تارگرینه و در آینده عمو مارتین یه شرایطیو بوجود میاره که جان هویت تارگرین خودشو (نسوز بودن و این چیزا دیگه) نشون بده. نه جان نمی تونه پسر بنجن باشه چون لین هیچ کمکی به پیشبرد خط سیر داستان نمی کنه.مارتین کارش حساب شده تر از اینه که بخواد یه چیز بی ربطو تو داستان بذاره.

خب من خیلی دلم می خواد بدونم منسو چطور در میارن هرچند بازیگرش مشخص شده ولی می خوام با گریم ببینمش. بر خلاف دو ستان چندان علاقه ای به آدرها و شمال دیوار ندارم.در واقع کتاب سوم اونقدر زیاد مثل کتاب پنجم به آدرها و اژدها نمی پردازه و تمرکزش بیشتر روی وقایع جنگ 5 پادشاهه. ولی خب بدم نمیاد اژدهاهای دنی یه کم بزرگتر بشن. اما یه چیزیو خیلی دلم می خواد ببینم که حالا اسپویله به موقش می گم.