Queen nymeria

من فکر میکنم ممکنه بخوان

یه سوالی برای من پیش اومده.اوبرین و الیا با مادرشون به کسترلی راک رفته بودن موقعی که تیریون به دنیا اومده بود ولی چرا توی فیلم گفت با پدرم رفتیم کسترلی راک.موضوع به این کوچیکی رو هم باید تغییر میدادن؟اگه مثل کتاب میگفت با مادرمون رفتیم چیزی از فیلم کم میشد؟!بعضی از تغییرات رو میشه گفت به خاطر تعداد بازیگرا و طولانی نشدن سریال انجام میدن ولی تغییرات جزئی برای چی؟احتمالا بخوان یه تغییراتی هم توی فرهنگ دورنی ها هم بدن.

دوست عزیز نگفتن که ما تو کتاب خوندیم که تیریون تارگرینه گفتن شاید.یعنی حدسیات خودشونه و معلوم نیست که واقعا همچین موضوعی صحت داره یا نه! ویکی که که تکلیفش معلومه هر کس که از ویکی استفاده میکنه میدونه که احتمال اسپویل زیاد هست.تالار هم بعضی از تاپیکهاش مشخصه که مال بحث اون افرادیه که کتابارو خوندن و بقیه اگه برن توی اون تاپیک ها اسپویل میشه براشون!

این قسمت مکالمه های تیریون عالی بود.مخصوصا مکالمه اش با اوبرین که محشر بود. از شخصیت اوبرین خیلی خوشم میاد.این قسمت اول بخشهایی که تیریون توش بود عالی بود بعد بیلیش.بقیش به نظرم متوسط بود. خط داستانی برین توی کتاب یه ذره خسته کنندس ولی توی فیلم دیگه افتضاحه نمیدونم بخاطر بازیگر پادریکه یا بخاطر دیالوگ هاشونه!اصلا لحظه شماری میکنم تا زودتر حرفهاشون تموم شه قیافه ی این پادریک نبینم و دیالوگ های مسخره شون هم نشنوم.وقتی که دست بردن توی خط داستانی برین خیلی بد شد!! بازیگر کوه هم خیلی بده. لایسا رو هم که پروازش دادن.فقط نمیدونم حالا میخوان تقصیر و گردن کی بندازن.چون توی تالار تنها بودن.توی کتاب میندازن گردن اون خوانندهه و چون همه از خواننده بخاطر اینکه عوضی بود بدشون میومد سریع قبول کردن.به نظرم پیتر بخاطر عشق و این چیزا دور و بر سانسا نمیچرخه سانسا خیلی براش منفعت داره کلا.اگر تیریون بمیره سانسا بیوه میشه و پیتر هم میتونه خودش باهاش ازدواج کنه و از طریق سانسا به شمال برسه و یا اینکه کاری کنه سانسا و رابین با هم ازدواج کنن و اینطوری چون هر دو تاشون بچه ان هم به ایری تسلط پیدا میکنه هم به شمال.کلا فکر نکنم دنبال عشق و عاشقی و اینجور حرف ها باشه.اگه رابین با عروسکش میومد قلعه رو خراب میکرد جالبتر میشد ولی همین چکی هم که خورد دلم خنک شد.راستی رابین واقعا بچه جان ارنه ؟یا ممکنه بچه پیتر باشه؟ وقایع دیوار هم خیلی داره کند پیش میره و خیلی دارن کشش میدن. قسمت ملیساندر و زن استنیس هم متوسط بود.این زن چه گیری داده به دختر خودش.اگه دست خودش بود تا حالا تو آتیشش سوزونده بودش.هی بهش میگه فاسد و کافر.البته نمیدونم توی کتاب هم اینجوریه یا نه.ولی باید دید برای شیرین بیچاره چه نقشه ای کشیده این ملیساندر. صحنه ی دنریس با داریو رو هم خوشم نیومد زیاد.بعضی تیکه ها رو فقط بخاطر مسائل جن*سی نشون میدن مثلا همین داریو یا ملیساندر یعنی ملیساندر با لباس نمیتونست همین مکالمه هارو داشته باشه؟و اینکه داریو هی برای دنریس گل میاره خیلی ضایعس.

جالبه واقعا اگه همچین چیزی اتفاق افتاده باشه.و اینکه بخاطر به دنیا اوردن دو تا بچه مرده باشه هم منطقی تره تا یک بچه.اگه اینکار و کرده باشن امکان داره مثلا میرا خواهر جان باشه!یا شایدم جوجن برادرش باشه! البته با این تعاریفی که از جثه ی مردم مرداب میکنن و میگن خیلی ریز میزه ن اگر یه بچه ی دیگه رو میبرد و بچه از نظر هیکل خیلی با اونا فرق میکرد که خیلی ضایع میشد!شایدم یکی از بچه ها رو داده باشه به افراد اون کاخی که توش یه مدت اقامت داشت و شایعه کرده بودن مادر جان ,دختر اونا بوده.استار یه همچین چیزس بود اسم خاندانشون. ولی کلا احتمال همچین موضوعی خیلی کمه.جان هم کلا معلوم نیست بچه ی لیانا هست یا نه! من که فکر نمیکنم بخاطر عشق باهم رفته بودن احتمالا ریگار بخاطر پیشگویی ها و...لیانا رو با خودش میبره ولی به احتمال زیاد لیانا با میل خودش رفته.چون از رابرت هم زیاد خوشش نمیومده ولی چون رابرت دوست برادرش بوده و وارث استورمزاند نمیتونسته مخالفت کنه.یه جا اگر اشتباه نکنم به ند میگه را برت همش توی فا*حشه خونه هاست و... که ند بهش میگه که بعد ازدواج درست میشه. ریگار هم دیوانه نبوده فقط ذهن خودشو خیلی به پیشگویی و... مشغول کرده بود.در کل آدم آرومی بوده.

فیلمشو دیدم.فیلم قشنگی بود.ارزش یک بار دیدنو حتما داره.توی چهار شگفت انگیز میخواد بازی کنه؟به استایلش نمیخوره!مثلا چه نقشی میخوان بهش بدن؟! فکر نکنم بنده خدا قدش 172 باشه.بهش بلندتر میاد باشه!مثلا 173 .هه

هر کسی که این فیلم رو دیده بگه که ارزش وقت گذاشتن داره یا نه؟فیلم قشنگیه؟چون به نظرم موضوعش یکم تکراریه.عشق یه گلادیاتور به یه دختر نجیب زاده و انتقام و نجات دختره و....!

تئون چه موجود مفلوک و بدبختیه.هر کسی که کتابارو کامل خونده میشه بگه واقعا سرنوشت تئون چی شده؟چون تا جایی که من خوندم اشاره ای به سرنوشت تئون نشده.حتی چیزهایی هم که توی فیلم نشون داده!این جور که به نظر میرسه رمسی میخواد تئون رو بعنوان جاسوس خودش بفرسته پیش گرجوی ها.اون دوستانی که میگن این ریکه.ریک مگه ملازم رمسی نبود که مرد؟ دنریس هم خوب بود فقط نمیدونم ابرین عالی بود.تیریون هم همینطور .اصلا قسمتهایی که تیریون نداشت انگار یه چیزی کم داشت و ناقص بود.سریال جون گرفت.این شی هم خیلی موجود پست و حقیریه البته از اول هم بود اگر توی سریال شخصیتشو نسبت به کتاب 180 درجه تغییر نمیدادن.نمیدونم چه اصراری بوده که شخصیت شی رو تغییر بدن؟!یه جا هم توی دادگاه میگه که تیریون منو مجبور میکرد بهش بگم my giant lannister که باعث میشه همه به تیریون بخندن.تیریون از اول هم با اون کارایی که شی میکرد و همش به فکر لباس و جواهرات و پول بود باید میفهمید آخر سر براش مشکل درست میکنه وقتی دید مثل چی چسبیده و ول نمیکنه بره باید سرشو زیر آب میکرد.ولی خدایی تیکه ی آخر فیلم که تیریون بود عالی بود. از تغییری هم که توی شخصیت تامن دادن خوشم نمیاد توی کتاب تامن کوچیکه همش سریع بغض میکنه و میخواد گریه کنه و مارجری همش با هدیه و...میخواد گولش بزنه و کنترلش کنه به حرفهای مارجری گوش میکنه ولی از مامانشم خیلی میترسه.ولی با این بازیگر و اینکه انقدر سن تامن رو زیاد کردن دیگه نمیتونن این چیزا رو نشون بدن.

_قدرت رو دوست ندارن:استارک ها نشون دادن زیاد طالب قدرت نیستن مثل امتنای ادارد از قبول کردن مقام دست یا وقتی جیمی میگفت اون روز که ایریس تارگرین مرد ادارد استارک می تونست خودش رو شاه اعلام کنه اما اینکار رو نکرد! استارکها نشون دادن قدرت رو دوست ندارن یا ادارد.ادارد که نشون دهنده و نماینده همه ی استارکها نیست شاید اگر یه استارک دیگه بود مدعی تاج و تخت میشد. اسم تاپیک رو مثلا میذاشتین جنبه های مثبت و منفی ادارد استارک بهتر بود!

امیدوارم دفعه بعد همه ی لردها و لیدی ها ,نگهبانان شب,وحشیها,آدرها و.... بتونن بیان! من نمیدونستم استاد آمون دختره!24 ساعته گیج شدم با دیدن عکسها.همش با خودم میگم چرا اسم یکی از خانم ها رو ننوشتن!بعد اول از سمت چپ اسم یکی رو نوشتن بعد اومدن اسم دخترها رو نوشتن!کیوان رو با استاد اشتباه میگرفتم! اصلا فکرشم نمیکردم استاد دختر باشه!

پس دنریس کی میخواد .توی کتاب اگه درست یادم باشه یه سریا که برده دارن با کشتی میان.خیلی از اربابها خودشون به عنوان برده میفروشن به اونا.اونجا به دنریس میگن که از آستاپور کسی که شهرو گرفته بهت پیغام داده که بیا با من ازدواج کن تا کاری به کارت نداشته باشم و...دنریس هم بعد از اینکه میبینه سر شهرهای قبلی چی اومده تصمیم میگیره که بجای پیشروی توی میرین بمونه.که .دنریس به نظرم ملکه ی خیلی خوبی میشه و برعکس خیلی از دوستان فکر میکنم اگه بیاد وستروس امکان اینکه خیلی از خاندانها باهاش متحد بشن هست.بخشهایی که برن توشه خوبه ولی اگه کلدهندز هم بود عالی میشد.جوجن فکر نکنم از توی آتیش دستش چیزی میدید مثل ملیساندر که از توی آتیش میبینه اگه مثل ملیساندر بخواد پیشگویی کنه که دیگه نمیشه بهش گفت گرین سیر.شاید داشت آینده خودشو میدید شاید قراره در آینده بسوزه!این مارجری هم خیلی مارمولکه.سرسی رو انگشتش میچرخونه.این لایسا هم که خل وضعه لیتل هم همش ازش سو استفاده میکنه.پسرش باید یکم دیوونه تر و لوستر میبود.ولی باز هم بد کاراکترشو در نیاوردن. باورم نمیشه فقط 5 قسمت دیگه مونده.

برای من انتخاب هام به ترتیب اینا هستن: 1 آریا و جان(به آریا رای دادم!) 2 دنریس 3 برن و کینگزلندینگ 4 سانسا 5 تیان 6 استنیس از 1 تا 3 کلا خط داستانیشون جذابه و لذت بخشه. ولی قسمتهای استنیس تا حالا که زیاد برام جالب و لذت بخش نبوده .

همین موضوع, موضوع بی اهمیتی نیست تا حالا چند نفر بخاطر فرمانروایی وستروس مردن؟بعدم اولنا طوری رد خودشو پوشونده که اصلا کسی بهش شک هم نمیکنه پس ریسکی نکرده و فقط با جون سانسا بازی کرد.

اولنا هر چقدر هم زیرک باشه در برابر مارمولکی مثل لیتل فینگر هیچه! البته برای خودشونم سود داشته این کار چون کنترل کردن و تسلط داشتن روی تامن خیلی راحت تر از جافریه.شاید با خودش فکر کرده اگه مارجری با تامن ازدواج کنه دیگه خودشون فرمانروایی میکنن چون تامن هم بچه س هم خیلی مهربونه و اصلا از این چیزا سر در نمیاره. در ضمن اگر اولنا خودش میخواست سم تهیه کنه یا خودش از دانتوس بگیردش احتمال داشت که جاسوسهای واریس مچشو بگیرن.ولی وقتی سانسا سم و آورد اگه گیر هم میفتاد هیچکس نمیتونست به اولنا ربطش بده.دانتوس هم از نقش اولنا توی مرگ جافری خبر نداشته. پس اینجوری احنمال اینکه خودش گیر بیفته خیلی کم بود.

زیاد راضی نبودم از این قسمت.نمیدونم چرا آب بستن به خط داستانی دنریس بیچاره.دنریس که همرو به میخ نکشید بیچاره هر کسی که کار اشتباهی کرد رو تنبیه کرد حتی اگه اشتباه نکنم چندتا از برده ها هم که فکر کردن خبریه و به دیگران تجا*وز کرده بودن هم مجازات کرد. بعدم خیلی راحت شهرو گرفت؟!نویسنده های سریال با خودشون چی فکر کردن؟.کلا خیلی داستان و سریع دارن پیش میبرن این جور که اینا پیش میرن احتمال داره از کتاب هم جلو بیفتن.دستگیر شدن برن هم خیلی مسخره بود.همینطور اسیر کردن گوست.اگه گرفتنش چرا نکشتنش؟منتظرن جان بیاد نجاتش بده؟و چرا میرا و جوجن که انقدر تا حالا محتاط بودن اینجوری غافلگیر و دستگیر شدن؟!یا جان با خودش چی فکر میکنه؟احتمال نمیده که شاید آدرها و وایتها نگهبانهای فراری و کشته باشن تو این وضعیت حساس میخواد دیوار و ترک کنه؟به هم پیوستن برین و پاتریک هم جالب نبود.توی کتاب پاتریک خیلی خجالتی و حرف گوش کنه ولی تو فیلم یه ذره گستاخه.بازیگر قبلی نقش تامن بیشتر به اون چیزی که تو کتاب دربارش نوشته شبیه بود.این یکی سنش زیاده و اون حالتهای بچه گانه ای که تامن باید داشته باشه رو نداره.و در آخر قیافه ی این آدره خیلی مصنوعی بووووود! @ریگار.سم رو از طریق سانسا رسوندن که پای این بیچاره رو هم گیر بندازن.پیتایر بهش گفت که تو هم تو مرگ جافری دست داشتی.

یعنی اینها واقعا از نظر شما اسپویل بود؟در مورد هر دوی اینها دوستان دیگه هم بحث کردن در صفحات دیگر .هر دوی اینها هم که از اتفاقاتی که افتاده و صحبتهایی که در قسمتهای قبل شده مشخص بود اتفاق میافته لازم نبود حتما کتاب خونده بشه!در هر حال دوست عزیز در آینده موقعی که میخواستم پست بزارم بیشتر دقت میکنم تا چیزی اسپویل نشه.از شما هم که اسپویل شد براتون عذر میخوام.

دوست عزیز solidus نظرم هیچ اسپویلی نداشت.بیشتر چیزهایی رو که در نظرم گفتم رو در سریال نشون داده و قسمتیش هم نظر شخصیم بود.دقیقا شما کدوم قسمتش منظورتون بود؟به نظرم ناراحتی شما بیشتر از اینکه بخاطر اسپویل باشه بخاطر اینه که نظرم من با شما در مورد دنریس متفاوته!در ضمن مودبانه تر هم میشد اعتراضتون رو نسبت به اینکه تو کامنتم اسپویل داره یا نه رو بیان کنید دوست عزیز!

در ضمن این دوستانی که میگن از دنریس خوشم نمیاد چرا با جورا مورمونت اینطوری رفتار میکنه و...جورا هم همچین آدم خوبی نیست اگر عاشق دنریس نشده بود بخاطر اینکه دنریس یه شباهتهایی به زن سابقش داشت الان دنریس مرده بود.پس واقعا نمیشه دنریس رو بخاطر هر رفتاری که باهاش میکنه سرزنش کرد.

این قسمت جالب بود مخصوصا قسمتی که دنریس میرسه به میرین.ولی از تیکه ای که جیمی و سرسی رو نشون میده خوشم نیومد.این جیمی خیر سرش داره سیر تحولات روحی رو طی میکنه تا یکم بهتر شه ولی تو فیلم شخصیت رو داغون کردن و سرسی که این چیزها براش مهم نیست و مخالف این کار نشون دادن.تا اونجایی که یادمه شخصیت اوبرین تو کتاب انقدر واضح به تایوین نمیگفت میخوام انتقام خواهرمو ازت بگیرم فقط با کنایه منظورشو میرسوند.صحنه های جن*سی الکی هم خیلی اضافه کردن هی کشش میدن.جان چرا انقدر سریع خوب شد. .اون دوستی که میگه استنیس طمع قدرت نداره و .دوستانی که میگن از دنریس بخاطر ویسریس بدمون میاد!خب این بنده خدا باید چکار میکرد؟اگه چیزی میگفت موقعیت خودش هم به خطر میفتاد و ویسریس ارزش همچین ریسکی رو نداشت.مگه اون برای خواهرش از خود گذشتگی کرد.همش کتکش میزد,فروختش به دوتراکیها و اون حرفهایی که بهش زد.شب قبل از ازدواج دنریس هم میخواست بهش تج*اوز کنه چون اونو حق خودش میدونسته ولی نگهبانهایی که ایلیریو گذاشته بود نذاشتن..دیگه چی بگم؟به نظرم دنریس در طول داستان از اشتباهاتش درس میگیره و اونارو تکرار نمیکنه شایدم به این نتیجه برسه که تخت آهنین ارزششو نداره و فقط برای نجات مردم از دست آدرها بیاد وستروس.در ضمن اگر کسی بیشترین حقو نسبت به تاج و تخت داشته باشه همین دنریسه.اگه اجداد دنریس وستروس رو یکپارچه نکرده بودن که این هفت قلمرو همدیگرو تیکه پاره کرده بودن مثله کاری که الان دارن میکنن چون مملکت بی صاحب شده.