sun of westeros

برندون معمار دوتا بنا رو ساخت یکی دیوار یکی هم وینترفل.واین که سرما و ادرها هردو به یه اندازه خطردارن.تو یه جایی از کتاب یادم نیست کجا این گفتوگو بود(ادرها سرمارو میارن یا سرما ادرهارو؟:شاید هردو باهم میان) پس اگه برندون معمار دیوارو برای جلوگیری ادرها ساخته پس چی جلوی سرمارو بگیره؟من فکر میکنم وینتر فول قلب زمستانه و وجود یه استارک تو وینترفل مثل محافظ میمونه برای زمستان که تو وینترفل اسیر کردن.اخ که چقدر فسفر سزوندمO.O

ایول استاد امووون عجب نظریه ایه هااا جالب توجهه ولی من دوست ندارم این شکلی همون بچه ریگار باشه خوبه

هرکی میخواد ازدواج بکنه ،بکنه ولی جان اسنو نکو اخ من شکست عشخی میخورم اونوخ):

عاغا من نمیدونم چرا هر کتابی از مارتین میخونم عاشق کل شخصیتها میشم^_^البته به جز جوجه ها! دیمون و ملکهشم از همه بیشتر دوس میدارم.اون سناریو اخرش که ایگان خواهرشو داد اژدهاش بخوره خییییلی باحال بود

عاغا با تفکر عمیق و به کار بردن منطق مطلق و با توجه به مستندات من میگم کار پدر پسر شجاع بود*افسانه ها میگن یه بار پسر شجاع رو به برن پیشکش کرد ولی سامر اونو خورد اونم خواست انتقام بگیره