رفتن به مطلب

the_last_stark

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    98
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    2

تمامی ارسال های the_last_stark

  1. the_last_stark

    فصل هایی از کتاب ششم ( winds of winter )

    ولی منم فکر میکنم اون Pov ، برن باشه. توی کتاب اول هم وقتی برن بیهوش بود تا قلب زمستونو دید و بعد بیدار شد . قدرت وارگ شدنشم که نظیر نداره مثل آب خوردن هودور رو تحت کنترل در میاره ( کاری که حتی وارامیر با اون ید بیضا نتونست انجام بده ) . راستی صحبت از وارگ شد ،تو فصل آخر کتاب پنجم ، تامن به سرسی و کوان لنیستر میگه که Bad Cat ( گربه سیاه یه گوش کاخ ) دوباره لب پنجره نشسته بود و.... از آدمی مثل مارتین بعیده که اینو همینجور الکی تو داستان آورده باشه. میدونیم که آریا روی گربه ها کنترل داره و میتونه از چشم اونا ببینه ، فکر نمیکنین یه ارتباطی بین اینا وجود داره؟ من که فکر کنم مارتین میخواد با گربه ها یه بلایی سر تامن بیاره ( همون کاری که جکن هگار با ویس کرد )
  2. the_last_stark

    فصل هایی از کتاب ششم ( winds of winter )

    احتمال پیوستن Tyrell ها به Aegon خیلی زیاده . یکی به خاطر اینکه کوان لنیستر مرده و سرسی صد در صد یه بلایی سر مارجری یا یکی دیگه از تایرل ها میاره. دوم اینکه این اتفاق در نبرد رزها افتاده و مارتین تا اینجا نشون داده که به تاریخ وفاداره ( این قسمت حمله اگان و کانینگتون به همراه Golden Company رو دقیقا کپی کرده : Henry Tudor ( اگان ) ، Jean de vere ( جان کانینگتون ) و Frankish Mercenaries . ) اگه همینجور پیش بره ، Dorn از اگان پشتیبانی نمیکنه ( همونجور که ولزی ها از هنری حمایت نکردن ) . * مارتین گفته تو کتاب ششم به سرزمین همیشه زمستان هم میریم . به نظرت Pov کیه؟ برن ؟ Ghost ؟ اگه نگفته بود که دیگه Pov اضافه نمیشه ، میگفتم نود درصد ، بنجن استارکه. اون دروازه زیر Night Fort که فقط واسه برادران قسم خورده شب باز میشد میتونه گذرگاه عبور Other ها از دیوار باشه ؟ ( اگه بنجن همراهشون باشه )
  3. the_last_stark

    فصل هایی از کتاب ششم ( winds of winter )

    نشان خاندان Toland ( اژدهای سبز ) یه کم مشکوکه . احتمالا اونا هم یه نسبتی با Dragon Lords دارن. برداشتی که من تا حالا از نوشته های مارتین داشتم اینه که به ریزترین جزئیات هم باید توجه کرد، هیچی رو بدون دلیل تو متن نیاورده . یکی دیگه اینکه ذهن خواننده رو به سمت مسیر اشتباه هدایت میکنه تا یهو غافلگیرش کنه ! مثلا الان تقریبا همه به این نتیجه رسیدن که اگان تقلبیه یا دست کم یه blackfyre ه . ولی وقتی آخر کتاب پنجم رو میخونی ( مرگ کوان لنیستر ) باز شک به دل آدم میفته. آخه چرا باید واریس به یه نفر که در حال مرگه ، دروغ بگه؟ از اینا که بگذریم حرفای واریس رو باید با آب طلا نوشت. به نظر من که قشنگترین بخش کتابه راستی یه سوال ، نظرت راجع به سقوط storms end چیه؟ ( فصل دوم آریانه ) اگان واقعا اونجا رو فتح کرده؟
  4. the_last_stark

    فصل هایی از کتاب ششم ( winds of winter )

    در ژانویه 2013 ، یه فصل دیگه از کتاب ششم از دید آریانه مارتل در سایت مارتین قرار گرفته ( فصل قبلی مربوط به تیان بود ) . نمیدونم چند نفر این فصلو خوندن ولی مثل بقیه chapter هایی که آریانه pov هست هیجان چندانی نداره. البته به یه نکته جدید اشاره شده و اونم اینکه Bastard of Driftmark مشغول راهزنی در دریاها شده و به خودش لقب Lord of Waters داده . سپاه دورن هم تحت فرماندهی Lord Yronwood و Lord Fowler به حالت آماده باش و منتظر پیغام آریانه هست. اگه این پیغام "Dragon " باشه ، اونا به پشتیبانی از Aegon وارد جنگ میشن ، ولی اگه به جای اون پیام " War " دریافت کردن از جاشون تکون نمیخورن. قشنگترین بخش این فصل ( البته به نظر خودم ) رو اینجا میذارم : It was then that pasty, pudgy Teora raised her eyes from the creamcakes on her plate. “It is dragons.” “Dragons?” said her mother. “Teora, don’t be mad.” “I’m not. They’re coming.” “How could you possibly know that?” her sister asked, with a note of scorn in her voice. “One of your little dreams?” Teora gave a tiny nod, chin trembling. “They were dancing. In my dream. And everywhere the dragons danced the people died.”
  5. the_last_stark

    Fan art !

    کارهای خیلی قشنگیه. مخصوصا اون توضیحات درباره روش ساختشون خیلی جالب بود. دستتون درد نکنه نمی دونم چرا فایلای من upload نمیشه!
  6. the_last_stark

    محبوب ترین شخصیت کتاب از نظر شما چه کسی است؟

    واقعا کار سختیه ها ! هر کدوم از کاراکترا جذابیت خاص خودشونو دارن. 1- آریا 2- داووس 3- تیریون 4- استنیس 5- جان 6- سر برندن (بلک فیش ) 7- سنسا 8- سر باریستان سلمی 9- سندور کلگان ! 10- لرد وایمن مندرلی جیمی لنیستر و سرسی هم بعد از این ده نفر
  7. the_last_stark

    فصل هایی از کتاب ششم ( winds of winter )

    باریستان 2 سر باریستان هنگام عبور از دروازه احساس میکند که روده هایش به هم می پیچد، ولی می داند که این احساس در آشوب نبرد که زمان به کندی می گذرد ناپدید خواهد شد. اسب دنی به سادگی پسران و بقیه سواران را پشت سر می گذارد ، باریستان از این موضوع خشنود است زیرا می خواهد که قبل از Widower نخستین ضربه را به دشمن وارد کند. سپاه Yunkai اصلا آماده نیست و باریستان به بزرگترین منجنیق ها نزدیک می شود. Storm Crow ها فریاد میزنند " Darrio " و " کلاغ ها پرواز کنید ". باریستان با خود فکر می کند که او دیگر به شجاعت مزدوران شک نخواهد کرد. تنها سی یارد میان سواران و لژیون های Yunkai فاصله مانده که همه خطوط دفاعی شکل میگیرند. آسمان از انبوه تیرها تار میشود. یکی از ملازمان Storm Crows کشته می شود و تیری بر سپر باریستان می نشیند. سه بار شیپور نواخته می شود و به دنبال آن گلادیاتورها از دروازه بیرون میریزند. باریستان نگاهی به عقب می اندازد تا آنها را ببیند. تعدادشان 200 نفر است ولی به اندازه 2000 نفر سر وصدا به راه انداخته اند. یکی از آنها زنی است که به جز سندل ، یک دامن کوتاه زنجیرباف و پوست مار پیتون! چیزی نپوشیده است. سر باریستان در حالی که شوکه شده است با خود فک می کند که امروز آخرین روز آن زن خواهد بود. بیشتر گلادیاتورها فریاد میزنند " Loraq " , " Hizdar" ولی تعدادی هم نام دنریس را بر لب دارند. تیری بر سینه Larraq مینشیند و توجه باریستان را به جلو جلب می کند، ولی ملازم جوان ، پرچم را بالا نگه می دارد و تیر را بیرون می کشد. باریستان به منجنیق رسیده است که یک لژیون 6000 نفری Ghiscari راه او را سد می کند. آنها 6 ردیف هستند، صف اول زانو می زنند و نیزه هایشان را به سمت بالا می گیرند ، ردیف دوم می ایستند و نیزه هایشان را تا کمرشان بالا می آورند و صف سوم نیزه ها را روی شانه هایشان می گذارند ( این همون آرایش مشهور فالانژه - phalanx formation ) . علاوه بر این آنها مجهز به ژوپین هم هستند که با رسید دشمن به تیر رس ، آنها را پرتاب می کنند. باریستان می داند که استحکام زنجیر یک استاد به اندازه ضعیف ترین حلقه آن است و فورا نیروهای لردهای Yunkai را به عنوان ضعیف ترین دشمن خود شناسایی میکند. مسلما آنها از لژیون ها ضعیف ترند. باریستان به ویژه Little Pigeon ( کبوتر کوچک ) و حواصیل هایش ( herons) را هدف قرار می دهد. بردگانی که برای حواصیل شدن انتخاب شده بودند به طرز غریبی بلند قامت بودند، فلس های صورتی و پر پوشیده بودند و منقار آهنین داشتند ولی باریستان میبیند که به خاطر طلوع خورشید تقریبا کور هستند و میتوان به آسانی صفوف آنها را در هم شکست. از اینرو در آخرین لحظه از لژیونهای محافظ منجنیق دور شده و به حواصیل ها یورش می برد.باریستان سر یکی از آنها را قطع می کند و پسرانش هم به او ملحق می شوند. اسب دنی به یکی از حواصیل ها لگد می زند و او را به همراه سه نفر دیگر به زمین می اندازد. در یک آن ، حواصیل ها به همراه Little Pigeon در راس آنها پا به فرار می گذارند ولی از شانس بدش زره پرنده شکلش او را به زحمت می اندازد و در چنگ Red Lamb گرفتار می شود. Little Pigeon التماس می کند و می گوید که حاضر است خون بهای گزافی بپردازد ولی Red Lamb پاسخ میدهد که " من برای خون اومدم نه طلا " و با گرزش بر سر او می کوبد. خون به سرتاپای باریستان و نقره ای می پاشد. Unsullied ها شروع به بیرون آمدن از دروازه می کنند و باریستان می بیند که Yunkish ها شانس ضدحمله را از دست داده اند. او همانطور که کشتار لژیونهای برده را تماشا می کند ، بیشتر آنهایی که به هم زنجیر شده بودند و نمی توانستند عقب نشینی کنند ، در شگفت است که مزدوران خائنی همچون Second Sons ( پسران دوم ) کجا رفته اند؟ Unsullied ها آرایش جنگی خود در بیرون از دروازه ها را به پایان رسانده اند، حتی وقتی که یکی ازآنها با تیر یک Cross Bow ( کمان صلیبی- کمان فلزی هم میگن ) در گردنش بر زمین می افتد با سنگدلی تمام نسبت به آن بی توجهند. Tumco با پرسیدن ای سوال که " چرا تعداد کشتی ها اینقد زیاده؟ " توجه باریستان را به ساحل جلب می کند. او به یاد می آورد که دیروز 20 کشتی در آنجا بود ولی اکنون سه برابر آن تعداد کشتی در نزدیکی ساحل وجود دارد. دل او با احتمال رسیدن ناوگان Volantis فرو می ریزد ولی می بیند که بسیاری از آنها در حال برخورد و در هم شکستن یکدیگر هستند. او از Tumco که چشمان تیزبینی دارد نشان پرچم ها را می پرسد و او پاسخ میدهد : "هشت پا ، هشت پای خیلی بزرگ ( در متن squid بود که به معنی ماهی مرکبه ) شبیه اونایی که در جزایر باسیلیسک هستن و گاهی کشتی های بزرگ رو غرق میکنن " . باریستان در جواب می گوید : " در سرزمین من به اونا کراکن میگیم ". با درک این موضوع که نیروهای Greyjoy به آنجا رسیده اند نخستین فکر او اینست که " Balon با جافری متحد شده یا استارک ها ؟ " ولی به یاد می آورد که Balon مرده است و نمیتواند باور کند که این موضوع ربطی به پسر او که گروگان استارک ها بود داشته باشد. او می بیند که که مردان آهن در ساحل پیاده شده و به جنگ با Yunkish ها میپردازند. با شگفتی فریاد می زند که " اونا طرف ما هستن " . و در این حال متوجه می شود که مزدوران به استقبال حمله او نیامده بودند چون به مردان آهن ملحق شده بودند! باریستان لبریز از خوشی است " این مثل Baelor Breakspear و پرنس میکره ، پتک و سندان ! we have them!
  8. the_last_stark

    illyrio Mopatis بازیگر اصلی Game of Thrones

    همون جور که دوست عزیزمون sir duncan پیشنهاد داده بود بحث کردن در مورد هر کاراکتر کتاب به صورت جداگونه بهتر به نظر میرسه. من اینجا با ایلیریو شروع میکنم ؛ امیدوارم دوستان هم بحثو ادامه بدن. illyrio در جوانی یک سرباز مزدور بوده و پس از آشنایی با واریس و راه اندازی کار مشترکشون به فردی ثروتمند در pentos تبدیل میشه تا اونجا که با برادر زاده پرنس pentos ازدواج میکنه. پس از مرگ همسرش با زنی به نام serra ازدواج میکنه که اونم بر اثر شیوع طاعون فوت میکنه. serra چهره ای والرین داشته ( این احتمال وجود داره که اون یک blackfyre بوده ) و ایلیریو به خاطر علاقه شدیدی که به اون داشته دستاشو ! هنوز نگه داشته! از طرف دیگه هویت اصلی خود ایلیرو معلوم نیست. تیریون تصویری مربوط به نوجوانی ایلیریو رو در خونش میبینه که در اون پسری زیبا و ورزیده با موی بلوند رو نشون میده. رابطه ایلیریو و واریس بعد از گذشت سالها هنوز ادامه داره و ما در داستان اینجور میبینیم که اونا قصد دارن ، هفت پادشاهی رو به تارگرین ها برگردونن. ولی آیا قصد واقعیشون همینه؟ آیا قصد ندارن که blackfyre ها رو به سلطنت برسونن؟ یک نظر که در مورد اگان وجود داره اینه که او پسر خود ایلیریو و ساراست. در داستان نکاتی در مورد علاقه زیاد ایلیریو به اگان دیده میشه مخصوصا این جمله که ایلیریو در هنگام خداحافظی از تیریون ، هالدون و duck میگه: “Good fortune,” Illyrio called after them. “Tell the boy I am sorry that I will not be with him for his wedding. I will rejoin you in Westeros. That I swear, by my sweet Serra’s hands.” در جای دیگه ایلیریو به تیریون میگه که : Red or Black, a Dragon is still a dragon که اینم اشاره به جایگاه blackfyre ها نزد ایلیریو داره. یه نکته جالب دیگه ظاهر فعلی ایلیرو هست : موی روشن ، شکم بزرگ ، قد بلند ، ریش اگه گفتین این مشخصات با کی مطابقت داره؟ بله خود مارتین ! هر نویسنده ای دوس داره یه جورایی در داستانش حضور داشته باشه
  9. این لینک مربوط به فصل ویکتاریونه که خیلی کمه. اون قسمتایی که سبز رنگ نوشته شده. http://www.iswintercoming.com/thewow-victarion-chapter-t1020.html فصل آریانه رو به صورت pdf ذخیره کرده بودم . الان لینکشو پیدا نمیکنم. متنشو همین جا کپی میکنم. TWOW ARIANNE II SYNOPSIS This is a more comprehensive synopsis that I’ve w ritten based on new sources that have been coming in, including more w esteros.org commenters and @brokenrecord here on Tumblr. It’s been confirmed that this is Arianne’s second chapter in TWOW, one of tw o Arianne chapters intended for ADWD that w ere pushed back due to space issues. SPOILERS FOR THE WINDS OF WINTER Princess Arianne has been dispatched by her father to meet w ith Lord Jon Connington and Prince Aegon, as Prince Doran w as informed of their arrival in Westeros in Arianne’s previous chapter. She is accompanied by a Dornish retinue that includes Elia Sand — the eldest of the younger four Sand Snakes, Oberyn Martell’s daughters by Ellaria Sand — and Daemon Sand, the Bastard of Godsgrace, w ho appeared in ASOS as Oberyn’s squire and w as noted in AFFC to have been Arianne’s first lover. Nymeria and Tyene have also left Dorne, w ith Princess Myrcella and 300 spears. Arianne’s brother Trystane remains safe at the Water Gardens. While en route to Griffin’s Roost, Arianne contemplates w hether or not Quentyn ever reached Daenerys and married her. She thinks about how Dany is but a young maiden, and thinks that Quentyn, w ho is unremarkable-looking and not very dashing, is unlikely to impress someone Dany’s age. Still, Arianne thinks Dany w ill w ant Dorne enough to marry Quentyn; she w onders if she w ill have to call her brother ‘King Quentyn’, w hich she thinks sounds rather silly. She’s shaken out of her reverie w hen she realizes her cousin Elia has been missing for a w hile, and goes to look for her. Elia is in a cave catching fish w ith her bare hands in a pool. Arianne is furious w ith her for running off, and Elia gets a bit petulant because she doesn’t think that she did anything w rong. Arianne makes her promise to behave, as she’s supposed to be pretending to be one of the Princess’s maidservants. She shouts at Elia that the girl could have died in the cave, and ‘died’ echoes ominously three times against the w alls. Arianne confides in Elia that she often w ishes Oberyn had been her father instead of Doran. On the w alls of the cave they find carvings left behind by the Children of the Forest. The party is met by tw o Golden Company men, Young John Mudd and Chain. They w on’t tell Arianne much, but eventually she gets Chain to admit that Connington has left for Storm’s End. Arianne thinks that’s preposterous, as she considers the various castles in Westeros and proclaims that Storm’s End w ould be the most difficult to capture. Despite their earlier talk, Elia continues to misbehave; Arianne catches her making out w ith a servant named Feathers w ho is tw ice her age. Arianne yells at her and Elia protests that it w as just kissing; Arianne reminisces privately about losing her virginity to Daemon at the same age. The tw o w omen argue over w ho w ould be a more attractive hostage, and then Elia promises again to behave. Golden Company spymaster Lysono Maar meets the party and begins to lead them. Arianne does not care for him, and describes him as looking like a Targaryen. Lysono and Arianne debate Aegon vs. Dany. Lysono says that Aegon has Dornish blood, to w hich Arianne replies that so does Daenerys. He then proclaims that Aegon is the Dragon, to w hich Arianne replies that Daenerys has three. Along the w ay Arianne contemplates w hether Connington is w orthy of Dorne’s assistance; she believes he w ill need the Dornishmen to take King’s Landing. Upon arrival at Griffin’s Roost, Arianne is informed by Haldon Halfmaester that Connington has not only already left for Storm’s End, but has successfully conquered it; the Tyrell armies are coming from King’s Landing now to try to take it back. Arianne is stunned at Connington’s success. Haldon tells her that Connington and Aegon w ant to meet her at Storm’s End, and Daemon begs her not to go into danger. Arianne rebukes him, saying that she must be her father’s true heir and go to meet this ‘Dragon.’
  10. the_last_stark

    هویت واقعی تیریون

    اوریس براتیون ( بنیانگذار خاندان براتیون ) برادر bastard اگان فاتح بوده . با این حساب براتیون ها هم از نسل اژدها هستن . رابرت هم اونقدرا غاصب نبوده! اون نفرین ملیساندر با استفاده از خون ادریک استورم و مرگ سه شاه ( راب ، جافری و بیلان گریجوی ) هم نشون دهنده قدرتی هست که در براتیون ها وجود داره ( همه جادوی والریا بر پایه خون و آتش بوده ) ولی کلا کاراکتر تیریون وقتی خیلی جذابه که یک لنیستر باشه . در مورد اون پیشگویی مگی قورباغه درباره کشته شدن سرسی به دست برادر کوچیکترش ( valonqar ) آیا امکانش هست که منظورش از برادر کوچکتر ، تیریون نباشه؟ چون جیمی هم از سرسی کوچیکتره.
  11. the_last_stark

    هویت واقعی تیریون

    اگر چه این موضوع که تیریون فرزند ایریس باشه ، زیاد خوشایند نیست ولی اشاراتی در داستان وجود داره که قابل تامله. تیریون از کودکی مورد نفرت شدید تایوین لنیستر بوده ، در حالیکه هیچ پدری تنها به این دلیل که پسرش یک دورفه نمیتونه خواهان مرگ اون باشه. در جریان محاکمه تیریون به جرم مسموم کردن جافری ، تایوین همه تلاششو میکنه تا تیریون محکوم بشه. از طرف دیگه تیریون مانند تارگرین ها خواب اژدها میبینه، در کتاب dunk & egg به این موضوع اشاره شده که این از ویژگیهای نسل اژدهاست ( تارگرین و بلک فایر ). در کتاب پنجم موکورو ( کاهن سرخ ) به تیریون میگه که : i see dragons, true & false, old & young.... and you. a small man with a great shadow. این سایه عظیم شاید اشاره به این داره که تیریون اژدها سوار سومه . در کتاب اول هم در یکی از فصلهای جان ، تیریون با سایه ای همچون یک شاه توصیف شده. البته مطالبی هم هست که ناقض این فرضه . مثلا لیدی جنا به جیمی میگه که تنها فرزند حقیقی تایوین ، تیریونه. یا در کتاب پنجم ، اونجاکه کوایته به دنریس هشدار میده که با چه کسانی روبرو میشه از تیریون با لفظ شیر یاد میکنه
  12. این لینک مربوط به فصل تیان از کتاب ششمه ( از کتاب پنجم حذف شده ) که مارتین در سایت خودش قرار داده. http://georgerrmartin.com/if-sample.html سه تا فصل از تیریون ، ویکتاریون و آریانه هم خود مارتین خونده که من کاملشو پیدا نکردم ولی خلاصشو دارم اگه اونم میخواین ، بگین تا بذارمش اینجا
  13. در جلد چهارم داستان وقتی که برین به جست و جوی خودش برای یافتن سنسا استارک ادامه میده با یک شوالیه سرگردان به نام سر شادریخ روبرو میشه که اونم به دنبال سنساست ، البته برای گرفتن پاداش از سرسی لنیستر. در اواخر کتاب میبینیم که سر شادریخ به خدمت لیتل فینگر دراومده ( احتمالا از هویت واقعی آلاین استون (سنسا ) مطلع شده ) . با توجه به اینکه عنوان لرد هارنهال شوم و بد یمنه و همه کسانی که برای مدتی این عنوان رو داشتن یا در اونجا حکومت کردن کشته شدن ( سر گرگور کلگان ، جانوس اسلینت ، وارگو هوت و حتی لرد تایوین لنیستر ) میشه انتظار داشت که پایان کار لیتل فینگر هم نزدیکه ؟ به قول یکی از کاربران سایت وستروس I want to see a little finger fly! کلا طبع ادبی مارتین روی خوانندگان هم اثر گذاشته . مثلا یکی نوشته بود : A good Frey is a Dead Frey!
  14. در جلد سوم کتاب به داستان night,s king اشاره شده . برای آشنایی بیشتر میتونین به این آدرس مراجعه کنید. http://awoiaf.westeros.org/index.php/Night's_King
  15. مارتین در یک پرسش و پاسخ در مورد اینکه بین فرزندان جنگل و آدرها ارتباطی وجود داره ؛ گفته که Possibly, possibly. It's a topic that will be developing as the story continues, and so I can't say much more right now. و گفته که در جلد ششم مطالب بیشتری درباره سرزمین همیشه زمستان گفته خواهد شد؛ حالا به نظر شما این قسمت داستان از دید کدوم کاراکتر نقل میشه؟ احتمالا برن ؟ در طول داستان چند افسانه نقل میشه که مسلما بی دلیل و حکمت نیست مثل rat cook, night king, brave danny flint , azor ahai , براندونی که به جست و جوی فرزندان جنگل رفت . همه اینا یه تعبیری تو نغمه پیدا میکنه ولی داستان night king یه نکته جالب داره : فرمانده نگهبانان شب که یک استارکه با زنی از آدرها ازدواج میکنه! و پس از اون پادشاهی شب رو بنیان میگذاره که با اتحاد لرد وینترفل ( برادرش ) و جورامون ( شاه آنسوی دیوار ) نابود میشه. این خیلی عجیبه که یک استارک با آدرها ارتباط داشته. banjen stark هم که با گروهش ناپدید شد ، جنازه همه افرادش پیدا شد به جز خودش! حالا درسته که خیلیا اعتقاد دارن که cold hands همون بنجنه ولی حرفایی که فرزندان جنگل در مورد زمان مرگش به برن میگن با این نظریه جور در نمیاد.
  16. جان در رویاش همین long claw رو در دست داره که مشتعل شده؛ با توجه به اینکه این شمشیر، والرین هست هیچ مشکلی واسه تبدیل شدنش به light bringer وجود نداره چون light bringer شمشیری نیست که وجود داشته باشه . درباره اون موضوع که جکن هگار ، آریا رو فورا میشناسه در کتاب سوم وقتی ghost of high heart داره واسه بریک دونداریون پیشگویی میکنه، وجود آریا رو احساس میکنه و میگه که خیال کردم ارباب مرگ خودش در اینجا حضور داره! با جمع بندی اینا میشه فهمید که رفتن آریا به براووس و پیوستنش به faceless men اصلا تصادفی نبوده، اونها منتظرش بودن. legtimized شدن جان هم عمدا از سوی لردهای شمالی مخفی نگه داشته شده تابتونن از استنیس برای غلبه بر بولتونها استفاده کنن. اگه فصلهای مربوط به تیان رو در جلد پنجم به دقت بخونید متوجه میشین که همه اونهایی که در ظاهر به روس بولتون سوگند وفاداری خوردن ؛ با وایمن مندرلی همدست هستن. مثلا لیدی داستین به سرداب وینترفل رفت تا از برداشته شدن شمشیرها و در نتیجه زنده بودن برن و ریکان مطمئن بشه. فقط من آخرش نفهمیدم که ghost of winterfell همون بخش باقیمانده از شخصیت تیانه یا کسی دیگه. مارتین با کاراکتر تیان واقعا قشنگ بازی کرده. ghost of high heart درباره سنسا هم میگه که اونو در حال کشتن یک غول در قلعه ای ساخته شده از برف دیده . حالا این میتونه با کشته شدن little finger تعبیر بشه؟ (چون نشان پدربزرگش تایتان براووسه)
  17. دوست عزیز hamedsr اصلا نگران برگشتن جان نباش. من گفتم که مطالب اون سایتو بخونین. چند مطلب راجع به جان و بازگشتش از مرگ داره . مثلا دنی در خانه نامیرایان میبینه که یک رز آبی زمستانی از دیواری از یخ رویید و هوا رو از عطر خود پر کرد.( لیانا استارک عاشق این گل بوده ) و یه جای دیگه جان در رویا میبینه که زرهی از یخ او را در بر گرفته ؛ شمشیری آتشین در دست داره و آدرها و وایتها رو از دیوار به پایین پرتاب میکنه ( the Azor ahai reborn ) . من همیشه فکر میکردم دنریس Azor ahai باشه ولی به نظر میاد که شاهزاده وعده داده شده و Azor ahai لزوما یک نفر نیستن. در جای دیگه ای از کتاب به نگهبانان شب مدفون در دیوار اشاره میشه که تا روز موعود (هجوم آدرها ) در انتظار خواهند ماند. ( اینو هم مارتین از ارباب حلقه ها الهام گرفته ) بعید نیست جان هم در دیوار دفن بشه تا اون روز فرا برسه.
  18. سایت www.westeros.org یه بخشی رو تحت عنوان prophecies داره که خیلی جالبه . به دوستان پیشنهاد میکنم که حتما بخوننش. آدرسشم اینه : http://www.westeros.org/Citadel/Prophecies/ مثلا من خودم واسم سوال بود که منظور مارتین از مقدمه کتاب پنجم چیه؟ با خوندن مطالب این سایت تقریبا قانع شدم که جان کشته شده ولی به خاطر وارگ بودنش به زندگیش در قالب گوست ادامه میده ، همون کاری که وارامیر در مقدمه کتاب انجام میده. بازم میگم که مطالبش خیلی توپه. دوستان بخونید و بعدا همین جا در موردش بحث میکنیم
  19. the_last_stark

    چاپ و انتشار کتاب

    احتمالا این ترجمه چیز متفاوتی از کتاب اصلی از آب در بیاد. چون اگه قرار به سانسور باشه خیلی از گفتگوها مخصوصا تو کتاب 4 و 5 حذف میشن . تصور کنین که قراره حرفای تیریون یا سندور کلگان سانسور بشن ! کلا مارتین کتاب رو به زبان محاوره نوشته و ترجمه پاستوریزه اینجور اثری ، کار آسونی نیست.
  20. موکورو ( کاهن سرخ ) اصالت شیپور ویکتاریون رو تایید کرده و به اون میگه که باید شیپور رو با خون تصاحب کنه . در فصلی از کتاب ششم که مارتین اونو خونده ، ویکتاریون با ریختن خون خودش در شیپور و مجبور کردن سه پاروزن به دمیدن در اون ، قصد داره تا قدرت کنترل اژدها رو به دست بیاره. ولی من تصورم اینه که منظور موکورو چیزی متفاوت از این باشه. یعنی این قدرت باید در خون فرد باشه. از طرف دیگه همه هدایای euron ، زهرآگین و مشکوک هستن و اینکه شیپورو به ویکتاریون داده ، خودش خیلی جای تامل داره! از همه اینا که بگذریم آخرین جمله استاد ایمون ( تارگرین ) رو نباید فراموش کرد که : آخرین امید ما دنریسه. ( شاهزاده وعده داده شده ، دنریسه . همون Azor ahai )
  21. استنیس تنها نیست؛ لرد وایمن در جریان نبرد به او میپیونده و پس از اینکه داووس به همراه ریکان از اسکاگوس برگرده ، همه اشراف شمال به سوی استنیس میان. خیلی بعیده که اون تیان رو اعدام کنه چون لرد وایمن راز زنده بودن ریکان و برن رو بر ملا میکنه. بانک آهن براووس هم که به پشتیبانی اون اومده و یکی از نزدیکان استنیس هم که به براووس رفته تا مزدور اجیر کنه . بعید نیست که آریا هم با اون به شمال برگرده. سرنوشت والدر فری همانند rat cook خواهد بود یعنی مرگ همه فرزندانش رو خواهد دید، حالا یا به دست افراد lady stonheart کشته میشن یا در جنگ با استنیس . اگه جلد اول کتاب یادتون باشه آ ریا به جان میگه که زنها هم مهمن و اون قصد داره که خاندان خودشو داشته باشه . همونجور که نایمیریا دسته گرگهای خودشو داره، بعید نیس که آریا هم اینجور کاریو انجام بده. در مورد استنیس ، من که اصلا دوس ندارم کشته بشه! امیدوارم مارتین هم همینطور فکر کنه ملیساندر هم در آتش ، استنیس رو در حال جنگ در راه رولور و بر علیه great other دیده ، پس احتمالا استنیس تا اون زمان که مستقیما با آدرها وارد جنگ بشه زنده میمونه.
  22. کتاب the tales of Dunk & Egg در اصل برای معرفی خاندان blackfyre نوشته شده . هیچ دلیل محکمی هم وجود نداره که اگان پسر ریگار باشه. همونجور که کوایته به دنریس میگه که به زودی پسر خورشید( کوئنتین مارتل) ، کراکن ( ویکتاریون ) ، شیر ( تیریون ) و اژدهای دروغین( .... ) با او روبرو میشن . این اژدها چه کسی به جز اگان میتونه باشه؟ موکورو هم به تیریون میگه : i see dragons, true & false, old & young که خودش نشون میده blackfyre ها حضور فعالی در داستان خواهند داشت. که نمونه بارز اونها جناب واریسه. خواجه ها ریش ندارند ، مو که دارند، پس چرا واریس سرشو همیشه میتراشه؟ همون کاری که Egg انجام میده تا هویتش مخفی بمونه. همسر ایلیریو هم یک blackfyre بوده. در همون داستان mystery knight ، اونجا که جان فیدلر ( daemon ) به سر دانکن میگه که اونو در خواب دیده ، در ادامش میگه که i,ve seen these white walls , too. و اینکه در پای این دیوارهای سفید یک اژدها متولد خواهد شد. البته اون ، دیوار رو اشتباه گرفته و دیوار سفید همون دیوار شماله و اژدهایی که متولد میشه هم جانه. ملیساندر میخواست که با قربانی کردن فردی از خاندان شاهی ، جادوی دیوارو بیدار کنه و به نظر میاد که اینکار با ریخته شدن خون جان در پای دیوار انجام میشه . دایرولف میمیره و اژدها متولد میشه
  23. مارتین یک فصل حذف شده از کتاب پنجم (theon) رو در سایت خودش قرار داده که آماده شدن استنیس برای جنگ با بولتونها رو نشون میده. با توجه به علاقه مارتین به نبرد agincourt ( پیروزی سپاه پیاده ؛ اندک و بیمار انگلیس به فرماندهی هنری پنجم بر سپاه بزرگ و سواره فرانسه ) ، احتمالا استنیس پیروز خواهد شد. ویکتاریون گریجوی با ناوگانش به slaver bay حمله میکنه و دنریس هم احتمالا کال پونو رو خوراک دروگون میکنه و دوباره رهبری داترک ها رو به دست میگیره و به میرین بر میگرده. تیریون هم دوباره second sons رو به سمت دنریس بر میگردونه. از اون طرف basterd of dirftmark که با ناوگان سلطنتی از kings landing گریخته بود به دنریس میپیونده . کلا همه چیز آماده بازگشت دنریس به وستروسه. اگان و جان کانینگتون ؛ استورمزاند رو تسخیر میکنن. در کل حمله اگان و golden company خیلی شبیه یورش henry tudor به انگلیس در جریان نبرد رزهاست . به نظر من اگان در اصل یک blackfyre هست. همونجور که با ازدواج henry tudor و دختر ادوارد چهارم ؛ رز سرخ و سفید با هم یکی شدن ؛ با ازدواج اگان و دنریس هم اژدهای سرخ و سیاه به هم پیوند میخورن. تایرل ها هم به سمت اگان میان ، همونجور که خاندان استنلی به هنری پیوستند و ریچارد سوم رو در جنگ کشتن. قاتل ریچارد فردی به نام gardener بوده و میدونیم که در کتاب این نام فرمانروایان کهن هایگاردنه.
×