تینا استارک

امیدوارم حداقل مرگ سرسی جالبتر از مرگ نایت بشه به نظرم سانسا یه سیاستی در پیش گرفته و میخواد تیریون رو بکشه سمت خودش

با توجه به فداکاری که دنریس برای مردم وستروس انجام داد و نزدیک خودش و اژدهاشو به فنا بده. و تقریبا کل ارتشش رو از دست داد. دیگه سخت هست بهش بگم آدم بده. با وجودی که قبلا اصلا طرفدارش نبودم

مسئله اینجاست مردم اصن از وجود کلاغ سه چشم اطلاعی نداشتن که بخوان از خاطراتش استفاده کنن آره دقیقا. اصن موضوع آزورآهای رو که کنار بزاریم. در خود سریال مگه ملیساندر مرتب نمیگفت پرنس وعده داده شده. و در دیدار دنریس مگه دوباره دربارش نگفت خب آریا هیچ چیش به پرنس موعود نمیخورد

منم. اصلا نمیتونم قبول کنم اون همه قدرت و جادو در یه ثانیه پووووف تموم شد

همه چی خوب بود تا اینکه نایت کینگ به احمقانه ترین شکل ممکن کشته شد

در ضمن در سریال بیشتر وایت واکرا فکو فامیل گیلی و لیتل سم هستن

دوستان لطفا اینجا درباره فیلمنامه لو رفته صحبت نکنید. تایپیک مخصوص داره. برین اونجا هرچقدر دوست دارین اسپویل کنید تصویر پشت سانسا گفتن لیتل فیلگر تبدیل شده به وایت واکر

اتفاقا فن پیجهای خارجی گات خیلی مسخره کردن سریال هندی رو. مثلا سکانس دادگاه جیمی اگه هندیا ساخته بودن. سی ثانیه فقط کلوزاپ روی صورت جیمی سانسا دنریس میرفت. جالب بود نجات یافتگان وینترفل از نظر من. البته منطقی نه برحسب علاقه جان سانسا دنریس واریس تیریون برن آریا راستی میرا رید تو این فصل نمیاد؟

به نظر من مارتین به عمد کتابها رو منتشر نکرد. منتظر هست ببینه بازخورد مردم نسبت به پایان سریال و سرگذشت کارکترها چی هست و بعد کتابش رو جوری به پایان برسونه که مردم انتظار نداشتن و اینجوری شوکشون کنه در مورد ریگار به نظرم مشخص هست. با توجه به تعاریف کارکترهای دیگه از ریگار معلوم هست که اون شخصیت بولهوس نبوده و اتفاقا شرافتمند بوده و خیلی متفاوت از خاندان تارگرین. از نظر من ریگار کاملا میدونست که داره چیکار میکنه. از روی کتابهایی که خونده بود و پیشبینی هایی که شنیده بود میخواست شاهزاده موعود رو متولد کنه. و من حدس میزنم در مورد شاهزاده موعود حتما با لیانا هم صحبت کرده بود.

البته نمیشه گفت هیچکس شدن یعنی قدرت مطلق. فصل اول دیدیم که جاکان هاگار زندونی بود و آریا آزادش کرد. اگه چند تا وایت واکر و وایت همزمان برزین روی آریا. چطور میخواد تنهایی همشونو بکشه چیزی که برن گفت واقعا چرت بود. من هنوز امیدوارم برن اشتباه کرده باشه. خب اگه نایت کینگ فقط میخواست برن رو بکشه قبل از اینکه از دیوار رد شه فرصت داشت. علامت هم گذاشته بود میتونست راحت همونجا پیداش کنه قبل از رسیدن به دیوار بکشتش. لازم نبود صب کنه برن بره بعد صب کنه اژدها بیاد و ادامه ماجرا اون تئوری هم که میگن برن و نایت کینگ یه نفرن هم خیلی چرت بود

شما چی فکر میکنید؟ میگفتن مرده های سرداب بلند شدن ولی به نظرم این احتمال بیشتره. چی بدتر از این که آشنا بیفته دنبالت و نتونی بکشیش

من فقط منتظر اون غول یخیا هستم

دوستان تیزر با تریلر فرق داره تیزر کوتاه هست و لزوما واقعی نیست و فقط برای هایپ کردن بیننده درست میشه. از سکانسهای اصلی فیلم استفاده نمیشه. مثل همون چهره ها در فصل قبلی یا این تیزر خرابی وینترفل که چرخ برن و شمشیر های آریا و جان نشون داد. تریلر طولانیتر از تیزر هست. واقعی هست و از سکانسهای اصلی فیلم درست میشه. مثل اولین تریلر که فرار کردن آریا رو نشون داده بود

جان با همه بی عقلیش باز هم در مقایسه با دنریس عاقلتر هست. دنریس هر ثانیه نظرشو عوض میکنه. فقط موقع کشتن بابای سم نظرش عوض نشد مگه وستروس قحطی رجال هست تئون بیاد اژدهای یخی رو بکشه اکه منطقی در نظر بگیریم با اون لشگری که نایت کینگ داره باید همه تو وینترفل بمیرن. ولی احتمالا یه سری در میرن

شاید فکر میکردن میتونن تحت کنترل داشته باشنش. ولی قدرتش انقدر زیاد شد که نتونستن

خب فرزندان جنگل یه سری به این طرف دیوار فرار کردن. تو سریالم که پیش کلاغ سه چشم بودن

فک میکنم عکس اولی جان و دنریس رفتن بالای تپه همونجایی که فصل قبل آریا با اسبش به وینترفل نگاه میکرد. اونجا منتظرن نایت کینگ خودشو نشون بده عکس دوم جان میبینه خبری ازنایت کینگ نیست و وینترفل داره سقوط میکنه برمیگرده به وینترفل کمک بقیه

ند استارک سر نداره نمیتونه بلند شه به صورت جان در این عکس نگاه کنین. یجور وحشت همراه با شوک. انگار عزیزی جلو چشماش کشته شده

ملیساندر فصل قبل به واریس گفت برمیگرده و در اینجا میمیره در فصل دوم یا سوم دقیق یادم نیست. به آریا گفت ما دوباره همدیگرو خواهیم دید مطمئن باشین به زودی میاد و یه نقشی در جنگ آخر داره. با توجه به اینکه تورس مرد و خدای نور دیگه نماینده نداره به جز زن قرمز

این شعر مربوط به دانکن تارگرین هست. که عاشق یه دختر معمولی شده بود و فک کنم تاجش رو کنار گذاشت. البته درست یادم نیست آخرش چی شد. اما تو این فصل شعر اشاره داره به رابطه دنریس و جان

البته سازندگان زحمت کشیدن خب پول خیلی خوبی هم بابتش گرفتن. والا

دقیقا. همشون سالها از هم دور بودن. چطور ممکنه اینجوری برخورد کنن. حالا برن که کلاغ یخ شده هیچ. بقیه چطور. جان و سم دوتا دوست صمیمی سالها از هم دور بودن و سم فقط و فقط بخاطر جان برگشت وینترفل. خب لامصب چرا زودتر نرفتی دوستت رو ببینی. منتظر موندی اول خبر مرگ باباتو بشنوی بعدشم برن دستور بده بعد تازه پاشی بری سرداب دوستت که برات مث داداش بود ببینی. آریا و گندری اونجوری از هم جدا شدن. بخاطر گندری اسم زن قرمز رفت تو لیست آریا. خب اینا بعد از این همه سال بهم رسیدن. چرا اینجوری پس

این سلاح جدید آریا یکم ذهنمو درگیر کرده میخواد نایت کینگ رو بکشه ؟

عه لعنتی جان بالاخره فهمید کیه ولی خوب نبود. انقدر که تو ذهنم تصویرسازی کرده بودم نحوه فهمیدنش رو که هرجوری هم دستش میکردن بهم نمیچسبید منم با دوستان موافقم انگار سریال رفته توی دور تند

شوهر جدی تنها چیزی که بدست آورد جان اسنو بود. سازندگان در این فصل فقط دو هدف داشتن. یه اژدها بدن نایت کینگ- یه رابطه عاشقانه بین جان و دنی بوجود بیارن. تمام این مسیر غیر منطقی داستان هم به همین دلیل بود.