تینا استارک

من این مبحثو شروع کردم اما جوابها منو کاملا گیج کرد یعنی به نظر شما جادوی آدرها هیچوقت ازبین نمیره؟ آزورآهای یا پرنس وعده داده شده یا کلاغ سه چشم درواقع کاری نمیتونن کنن؟ ولی من نظرم اینه که این جادو میتونه از بین بره و وقتی از بین بره کل آدرها از بین میرن منطقم اینه چیزی که با جادو بوجود بیاد با جادو هم از بین میره

@مدافع دوست عزیز باور کن بعد از هفت هشت سال فن گات بودن دیگه فرق آدر و واکر رو هر بچه ای میدونه منظور من این بود که آدرها با جادوی آدر بزرگ که تو سریال نایت کینگ هست بوجود اومدن. وقتی جادوی اصلی از بین بره اصولا اونها هم‌باید از بین برن. پس وقتی نایت کینگ پودر بشه جادوی فرزندان جنگل ازبین میره و همه آدرهایی که اون تبدیل کرده باید ازبین برن

آره. نایت کینگ رفت تو تالار بعد یهو غیب شد. مهمتر اینکه اگه نایت کینگ‌کشته بشه بقیه آدرها نباید زنده بمونن که آخرش دوباره برن استارک رو نایت کینگ کنن. مگه آدرها با جادوی نایت کینگ تبدیل نشدن پس وقتی خودش بمیره جادوشم باید از بین بره. سرنوشت برن هم خیلی احمقانه هست.‌خب کلاغ سه چشم شد که چی بشه. کلی آدمم مردن که این بشه کلاغ :/ آخرش خیلی دپرس شدم. همه قهرمانان خوب یکجا مردن. سانسا بی خاصیت شد ملکه سه خاندان. باتوجه به اینکه دنریس نسوز هست نمیدویم خود اژدها هم نسوز میشه یا نه

به همون دلیل که تو قسمت اول فصل اول یکی از نگهبانهای شب رو نکشتن. به نظر میخواستن یه نفر رو باقی بزارن تا از رعب و وحشتشون برای بقیه تعریف کنن

این مدت نظرات رو دنبال کردم وقتی دیدم همه میگن فیلمنامه فیک هست امروز با خیال راحت نشستم خوندمش. به نظرم یا یه فن گات عصبانی میخواسته حال سریال سازها رو بگیره و سطح پایین کارشون در فصلهای اخیر نشون بده یا اینکه سازندگان یه فیلمنامه الکی بیرون دادن تا نظر مردم رو بدونن و تئوریهای جدید رو بسنجن واسه سیزن فینال استفاده کنن. یعنی انقدر پایانش چرت و چرند بوده هیچ جوری نمیشه باور کرد که این نتیجه کار یه سری نویسنده درست حسابی هست. اصن به کتاب کاری ندارم بر اساس خود سریال نظرمو میگم. 1- از فصل اول سرنوشت متفاوت برن مشخص شد. چند فصل طول کشید کلی آدم مردن تا برن جایگزین کلاغ سه چشم بشه. چرا؟ که تو جنگ آخر یه نقش مهمی داشته باشه نه اینکه بشینه فقط معاشقه کارکترهای دیگه رو تماشا کنه. ادواج ریگار و لیانا رو هم که سم کشف کرد. پایان برن خیلی مضحک بود و تقریبا از کلاغ شدن هیچ سودی به انسانها نرسوند. فقط یه اژدها رو به فنا داد 2- دنریس. شیش فصل اعصابمون خورد شد انقدر اونور آب سرگردون دنریس بودیم. تا از یه دختربچه تبدیل بشه به ملکه اژدها سوار. خب که چی؟ که آخرش سر زا بمیره. 3- گندری مگه چقدر شخصیتش پردازش شد؟ کلا چقدر در طول سریال دیالوگ داشت؟ کارکتر کاملا فرعی که یهو نمیاد آخرش بشه قهرمان سریال بزنه نایت کینگو بکشه 4- جان اسنو مهمترین و جذابترین کارکتر سریال بود. مفهوم آتش و یخ. درسته اتحاد بین انسانها بوجود آورد علیه شاه شب ولی عملا هیچ نقش خاصی در جنگ آخر نداشت. جز اینکه یه بچه از خودش باقی بزاره. بعدشم به مضحک ترین شکل ممکن بمیره توسط اشتباه یه اژدها 5- دروگون. پس دقیقا اژدهاها چه نقشی در جنگ آخر داشتن؟ دلیل تولد دوباره اژدهاها چی بود؟ تنها کار مفید دروگون لتوپار کردن سپاه لنیستر بود و درواقع هیچ کار خاص دیگه ای در سیریال نداشت جز پرواز و غرش. آخرشم نصف خودی ها رو وینترفل کشت و کارکترههای مهم سریال رو در کینزلندینگ.

با دوستان موافقم‌ شدید یه پسر بی پناه بی خاندان غمگین که از ترس تکرار سرنوشتش برای بچه دیگه هیچ عشقی تجربه نکرده بود و هیچکس جز خواهرکوچولوش بهش محبت نداشت پناه برد به دیوار تا دنیای جدیدی برای خودش بسازه. اونجا هم سرخورده شد. اما شجاعتش حماقتش شرافتش مارو به این کارکتر علاقمند کرد. این کارکتر خودش رشد کرد و تبدیل به شاه شمال شد در حالی از نظر تقسیمات سیاسی حقی نداشت. جان اسنو در پایان این اپیزود اون‌ جان اسنویی نیست که من میشناختم.

این کی بودن آوردن جای ریگار /: مگه مجبور بودین این سکانسو نشون بدین آخه. فقط میخواستن آخر فصل دل همه طرفدارا رو بدست بیارن. هر کی هر چی دوس داره بتونه ببینه محاکمه بیلیش درنیومد. سیاستمدار به این بزرگی به همین راحتی گیر چن تا بچه افتاد. این سانسا یهویی متحول شد. لیدی وینترفل قهرمان باذکاوت استارکها :/

مزخرف به تمام معنا سکانس مردن بیلیش مزخرفترین سکانس کل تاریخ سریال بود. آدم فک میکرد داره تئاتر طنز تو شایدالعظیم میبینه رابطه عاشقانه بین دنی و جان هم مزخرفترین رابطه تو کل سریال بود. حتی از میساندی و کرم خاکستری هم بدتر بود.

حالا چیزی که همیشه برام سوال بود اینه که چرا لرد مورمونت شمشیر خاندان مورمونت رو با خودش به کسل بلک آورد و نزاشت در خاندان بمونه

من اگه جای ند بودم بعد از مردن رابرت استعفا میدادم. دست بچه هامو میگرفتم برمیگشتم وینترفل. خاندان براتیون و لنیستر همدیگرو بترکونن.

فک میکردم بعد از مردن تورس خاصیت جادویی شمشیر از بین بره.

برخی از دوستان گفتن که شاید سانسا و آریا و برن برای بیلیش تله گذاشتن. بله ممکنه نویسنده ها برای بالا بردن هیجان دست به همچین کار بیمعنی بزنن. اما اینکه شخصیت سانسا در این شش فصل و خوردی یک دفعه تو دو قسمت پایانی فصل هفت تغییر 180 درجه ای کنه برای من زیاد قابل قبول نیست. این اتفاقی که الان افتاده یعنی درگیری بین آریا و سانسا خیلی منطقی تر هست.

Nymeria عزیزم من زیاد اهل بحث کردن نیستم. ولی چون شما درخواست کردین دلایلم‌ رو‌ میگم سانسا تنها کارکتری هست که به خانوادش مستقیما خیانت کرد. ( تیریون لنیستر‌ شرایطش متفاوت بوده) ند استارک به خاطر سانسا حاضر شد جلو همه اعتراف کنه که خیانتکاره و بهانه دست جفری داد که گردنشو بزنه. اون نامه نوشتنش به راب هم باز به نظر من خیانت بود. در دعوای جفری و آریا هم به خانوادش خیانت کرد و طرف لنیسترها رو گرفت که با کشته شدن گرگش تاوانشو داد. جدای ازین‌ها حماقتهاش تمومی نداشتن. لیتل فینگر تو چشای سانسا نیگاه کرد گفت جفری رو کشتم‌. جلو چشمای سانسا خالشو کشت تازه قبلشم خالش اعتراف کرد که با نقشه بیلیش جان ارن رو کشته. سانسا چیکار کرد. هیچی. کل خاندان ارن رو هم با اینکارش با خطر مواجه کرد. بعدشم که سانسا رو برد داد دست رمزی‌. اما الان‌ بیلیش شده مشاورش بازهم در مقابل خانوادش کلن کارکتر سانسا هیچوقت مورد علاقه من نبوده. از قسمت اول سریال

منم این تئوری رو خونده بودم. خیلی دیوانه کننده بود. باورش برام سخته. اگه برن تو ذهن شاه شب هست باید بتونه کنترلش کنه

نصف بدبختی های خاندان استارک به خاطر حماقت های سانسات؟ میتونید در مورد این حماقت ها و بدبختی ها بیشتر توضیح بدید؟ یعنی چندتاشون رو نام ببرید. و البته این آریاست که بعد از ماه ها تمرین با FM نتونست درست جاسوسی کنه و در دام لیتل فینگر افتاد و شروع به دشمنی با سانسا کرده و خواهرشو تهدید میکنه و میترسونه. در این موقعیت باز هم فقط سانساس که مقصر و حرص دراره؟ عزیزم شما وکیل مدافع سانسا هستین؟ من نمیدونم چه عادتیه تو این سایت هر کی هر انتقادی بکنه بازخواستش میکنن که یالله حرفتو پس بگیر. خخ من از سانسا خوشم نمیاد دلیلی هم نمیبینم به کسی پاسخگو باشم. فقط یه سریال جهت سرگرمی اونقدرم جدیش نمیگیرم که بحث و حدل کنم به خاطرش. موفق باشین

زیاد سخت نگیرید دوستان. فقط لذت ببرید که دیگه تکرار نخواهد شد. باور کنید این سوتیها رو همه ما میبینیم ولی بیخیالش میشیم. مثلا پیدا شدن همچین زنجیر درشتی وسط اون همه برف و مرده خیلی خنده دار بود ولی من بیشتر از وارگ شدن یه اژدها هیجان زده شدم و اهمیتی به زنجیر ندادم. کشته شدن اژدها باعث میشه جنگ آخر هیجان انگیزتر بشه. دیگه دنریس و پرنس موعود شکست ناپذیر نیستن. و احتمالا کارکترهای زیادی در جنگ آخر کشته میشن. و هیچکس امن نیست. سانسا ابله همیشه حرص منو در میاورد. اصن نصف بدبختیایی که خاندان استارک شنیدن بخاطر حماقتهای این دختر بود. نگران عاقبت آریا هستم

همین بود گلدن کمپنی آسیب دیدن اژدها باحال بود ولی مردنشون برا من یکی جذاب نیست امیدوارم این اتفاق نیفته ای بابا. جدی. من قسمت سرسی رو زدم جلو ندیدم. دیگه حوصله باهوش بازیهای این زنو ندارم. والا تا فصل شیش که هیچ هوش سیاسی نداشت نمیدونم یهو چی شده انقدر باهوش شده واسه ما. من گفتم دیگه سرسی ارتشی نداره کارش تمومه. پس حالا حالاها ما درگیر تخت آهنین هستیم :\

دیگه خاندانی نمونده که سرسی بتونه با طلا بخرتشون. ازون ورم مگه چقدر مزدور شمشیرزن مث بران تو وستروس باقی مونده که بشه ازشون یه ارتش بزرگ درست کرد. مگه اینکه بره پسران دوم رو بخره بیاره. که به نظرم نمیشه چون دیگه کم کم باید بریم سراغ پادشاه شب. پس عملا سرسی فقط یورن رو داره اتفاق عشقی بین جان و دنریس بدترین اتفاق ممکن هست. فکرم نمیکنم اینکارو کنن. باتوجه به اینکه این دو کارکتر خوب و باشرافت داستان هستن احتمالا رابطه نامشروع بینشون ایجاد نمیکنن

منم طرفدار استارک هستم. ولی از لنیسترا بیشتر متنفرم تا دنریس البته که عاشق دروگون هم هستم دوست عزیز یجوری میگی جنگ برابر. انگار تو این شیش فصل اخیر همه چی گل بلبل بوده

من همینکه لینک رو دیدم دانلود کردم. خدایی کی میتونه ادعا کنه فن گات هستم ولی دربرابر دیدن مقاومت میکنم. عالی بود این اپیزود. هیجان یه رب آخر منو دیوونه کرد. همش میگفتم الان‌ دروگون‌رو میکشن. نیم خیز شده بودم رو صندلی به بران فحش میدادم. البته بازم مشکل زمانی داشت. فاصله دراگون استون تا سپاه لنیستر. ولی دیگه بی خیالش. سرعت این فصل زیاده و کاریش نمیشه کرد. آریا عجب چیز خفنی شده. کیف میکنم میبینمش. امیدوارم‌یجوری بیلیش رو بکشه که دلم خنک شه شمام متوجه لبخند میساندی به دنریس موقع دیدن جان شدین حقش بود جان یه مشت به فک تیون میزد حداقل

من کسیو دیگه منشن نکردم. ولی به طور کلی بدلیل کم شدن بودجه و زمان سریال، کیفیت سریال خیلی پایین اومده و همین دلیل بی منطق شدن اتفاقات هست. همه میدونیم سریال تخیلی هم بهرحال یه منطقی پشت روند اتفاقات و کارکترهاش هست. این فصل اتفاقات خیلی پشت سر هم ردیف شدن و انگار فقط میخوان خط داستانی کارکترها زودتر تموم بشه. منی که عادت به ریتم کند و تحلیلی سریال داشتم دیدن این وضعیت برام سخته. در مورد کمرنگ شدن نقش واریس و بیلیش. داریم به جنگ آخر نزدیک میشیم و اگه دقت کنین شخصیت های اضافی با سرعت زیادی دارن حذف میشن و فقط اونایی که در جنگ شمال نقش دارن باقی میمونن. با این روند من فک میکنم بیلیش و واریس هم به زودی کنار برن. برای همین هم زیاد دیالوگ خاصی براشون ننوشتن. گفتن بزار این آخر عمری فقط تو سکانسا بچرخن واسه خودشون. من حتی درمورد سانسا هم فکرم مشغول شده با توجه به رفتار سرد برن. درکل چاره ای نداریم جز لذت بردن از روزهای آخر گات. هفت سال از عمرمونو گذاشتیم براش

اول بگم بهترین سکانس این اپیزود معرفی دنریس و جان بهم بود. دلم خنک شد. دختره پرمدعا من چقدر منتظر دیدار جان و اژداهاها بودم. دلم میخواست دروگون بیاد بشینه جلو جان بگه هلو پسر ریگار من حس میکنم شاید ملیساندر نقشه دنریس رو لو داده فقط برای اینکه دنریس شکست بخوره بیخیال تخت آهنی بشه با جان بره شمال. درکل این فصل هم تند داره پیش میره هم بی منطق. انگار یورن با کشتیاش پرواز میکنه از این ور به اونور. همیشه هم به موقع همه جا ظاهر میشه یکم بی مزه هست. احتمالا دنریس اژدهاش رو میبره آتیش بزنه کشتی یورن رو بعدش یورن کاملا آماده میزنه یه اژدها رو هم میترکونه. اصن نتونسته جای رمزی خدا بیامرز رو پر کنه. برن بی احساس شده ازبس ذهنش پیش شاه شبه و همه چیزایی که درمورد همه میدونه. اما نمیدونم برای چی شب عروسی رو یادآوری کرد. شاید میخواست یادش بیاره که بیلیش چه بلایی سرت آورده دختره احمق. وقتی میرفتن سمت در وینترفل همش میگفتم آریا آریا اومده دیدن های گاردن و کسترلی راک یکی از آرزوهای من بود که گند زدن توش. من نمیگم بزن بکش و جنگ نشون بدین ولی داستان پردازی داشته باشن درباره این دو مکان مهم مثل فصلای قبل. ولی انگار این فصل رو زدیم رو دکمه داریم با دور تند نگاه میکنیم. خیلی ناامید کننده بود. لیدی اولنا همونجوری که لایقش بود مرد. با غرور و سرفراز جیمی احمق با توجه به اون سکانس آخر فصل قبل اصن فک نمیکردم باز اینجوری خر سرسی بشه.

در تریلر بخشهایی از جنگ شمال رو نشون میده که به نظر جنگ بسیار بزرگی هم هست. فرمانده این ارتش بزرگ چه کسی هست که تونسته همه شمال رو دوباره متحد کنه؟ با توجه به تجربه قبلی، اشتباهات راب و جدا شدن کاراستارک ها و بعدشم سلاخی باقیمانده ارتش شمال، حالا کی تونسته دوباره این ارتش رو بسازه. نظرتون درباره حضور وحشیها در این ارتش چیه؟

اینجاست که میگن پدرت بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل آخه چون اجداد دنریس یه کارایی کردن که نمیشه بگیم دنریس به حق وارث وستروس باشه. به نظر من هر کسی که بتونه این جنگ بی سرانجام رو پیروز بشه میتونه وارث به حق وستروس بشه. حالا یا دنریس یا هر کس دیگه. یعنی اگه پادشاه زمستان هم بیاد پیروز بشه من بهش میگم وارث به حق وستروس. هر کی عرضه داره بیاد بالا

با ملاک قرار دادن نمرات قسمت اول، فصل ششم Game of Thrones ضعیف‌ترین فصل این سریال است! زیرا مجموع نمرات (متا) آن برابر با عدد 74 شده است که تا پیش از این فصل نخست با میانگین نمرات 80 عملکردی متوسط از نظر منقدین داشته و به عنوان ضعیف‌ترین فصل نسبت به سایر فصل‌های سریال شناخته می‌شد. و نکته جالب دیگر اینجاست که تنها وبسایت indieWIRE این فصل را لایق نمره بالاتر از 90 دانسته است! و حتی در بین نقدهای منتشر شده نمره 50 از سوی We Got This Covered نیز به چشم می‌خورد! هرچند که نظرات مردم و مخاطبین سریال نسبت به منقدین اندکی مثبت‌تر بوده است. indieWIRE = 91 New York Magazine (Vulture) = 80 Los Angeles Times = 80 Entertainment Weekly = 75 Hitfix = 70 Yahoo TV = 70 The Hollywood Reporter = 70 We Got This Covered = 50 منبع: تی وی ورد