رفتن به مطلب

aaq

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    11
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط aaq


  1. سلام

    یک نکته خیلی جالب دیگه توی داستان پیش گویی واره های داستان هست

     

    که تا وقتی داستان رو دوبار نخونی متوجه نمیشی

     

    مثلا توی اون فصلی که دایرولف ها رو پیدا میکنن:

     

    جان گفت: حتما از بقیه جدا شده و به کنار خزیده

    پدرشان که توله ی ششم را تماشا می کرد گفت: (( یا این که به زور رانده شده ))

     

     

    این تهشه ها

    با توجه به اتفاقی که در آینده برای جان می افته می بینیم چقدر این جمله هه جالبه

     

    یا این که توی همون فصل دوباره

    با این که ما اون موقع اول کتاب هست و خبر نداریم

    ولی برای شخصیت ها مفهوم داره

    که یک گوزن یک دایرولف رو کشته

     

    که البته انگار محقق نشد


  2. راب استارک پادشاه احمقی هست مردود

    رنلی مرد

    جافری اگه یکی کنترلش کنه بد نیست

    بعید نیست لیتل فینگر با این روند رو به رشد تو فکر پادشاهی باشه

    بیلان هم پادشاه کل نمی خواد بشه

    فقط همون بخش خودش رو می خواد

    در هر صورت پادشاه خوبی می شد

    اسنیتس منسب ترین بود

    تا این که دیوانه شد

    پادشاه خوبی میشد

    اگه همون اول گذاشته بودن


  3. جان تارگرین نیست . نه تنها تارگرین ها ، بلکه تمام مردم والریای کهن موهای نقره فام داشتن ، چیزی که اصلا در جان دیده نمیشه . ( البته ممکنه به مامانش کشیده باشه ) .

     

    بله

    یادمه یک بار سحر در همین زمینه گفته بود

    سالها ازدواج اونجوری دی : خون رو ظعیف می کنه


  4. نه

    به نظرم سرسی به رابرت نیاز داشت

     

    ببینید به سرعت بعد از مرگ رابرت رنلی با یک لشگر خفن حمله کرد

    احتمالا سرسی از یک همچینی چیز هایی می ترسیده

     

    از طرفی ممکن بود اسنیتس یا ند تقاضای (چی چی السلطنه می گن)

    رو بکنن اون وقت بدبخت می شد


  5. اتفاقا دستگیر کردن تیریون هوشمندی بود

    این که نمی دونست لایسا چه... حذف ...حماقت بود

    به لایسا و سنسا نمره حماقت کامل می دم تازه با چند نمره سوال جایزه

     

    استفاده از کلمات ناشایست ، ممنوعه . لطفا بیشتر دقت کنید .

×