رفتن به مطلب

مه سا استارک

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    50
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط مه سا استارک


  1. سکانس تاثیرگذار خیلی داشته.

    تریون: سخنرانی جنگ بلک واتر، دادگاه

    جان: مرگ ایگریت، کینگ این د نورث

    آریا: دیدن سر گرگ راب، مبارزه با بریان

    جیمی: صحبت های تو حموم، رفتن به شمال

    سانسا: فرار با تئون

    تئون: جنگ لب دریا، مرگ

    برن: هودور

    دنریس: جنازه اش تو چنگال دروگون

     


  2. شاه شدن برن هیچ جوره قابل هضم نیست!

    همچنین کنار زدن جان. جان باید می رفت اون ور دیوار ولی با خواست و اراده ی خودش، نه به خاطر تبعید شدن!! همه مثل مردم کوفه رفتار کردند. درحالیکه این توی داستان زمینه سازی نشده بود!!

    یه نکته هم هست که کسی بهش اشاره نکرده:

    چرا تو قسمت اول برن منتظر جیمی بود؟ جیمی که عملا نقش خاصی توی جنگ با شاه شب نداشت... بعد هم که برگشت به کمک سرسی! هدف برن د بروکن! از منتظرش بودن چی بود؟

    همه ی این قسمت و فصل هشت رو می تونستم قبول کنم اگر حداقل آخرش نشون می دادند که برن یه منفعت طلب بوده و برنامه چیده که هم از شر شاه شب خلاص بشه هم به قدرت برسه... ولی این کار رو هم نکردند!

     

    تنها هدفشون از این سریال: همه ی مردم ناسپاسند و از قهرمان ها ضد قهرمان می سازند. همیشه اون کسی که هیچ زحمتی نکشیده به همه چیز می رسه و قهرمان های اصلی گمنام می مونند. 

    ایده و هدف خوبی بود اگر درست پرورش پیدا می کرد و مثل قسمتی که جان چاقو خورد و مرد، همه درکش می کردیم.


  3. در 8 دقیقه قبل، I’ve always had blue eyes گفته است :

    فقط یک نگاه به ۳۰٪ که امتیاز ۱ رو به این قسمت دادن نشون میده که چه تعداد زیادی در امتیاز دادن کاملا احساسی و بدون منطق عمل میکنند!

    شاکی بودن از فیلمنامه و خط داستانی سریال به یک طرف و جنبه های دیگه‌ای که همچنان قوی باقی مونده یا حتی تقویت هم شدند در این سیزن به سمت دیگه! این اپیزود از نظر کارگردانی و فیلبرداری و شات های زیبا و هدفدار بشدت قوی بود و همچنین موارد دیگه‌ای مثل موسیقی و بازی ها !!!!!!!!

    مردم امتیاز یک میدند که امتیاز دهی که احساساتی های دیگه به سریال دادند رو خنثی کنه دکتر! تا در کل نمره روی چهار و پنج بمونه.


  4. در 26 دقیقه قبل، V1ctarion گفته است :

    اون دوستی که از اول فصل 8 ماله به دست همینجوری داره گندهارو ماله میکشه کجاست؟ :)) میگفت داستان نایت کینگ تموم نشده و این حرفا :))

    بیا بازم ماله بکش اگه روت میشه.

    --------------------------------------

    پایان سریال شاید بد نبوده باشه. ولی خیلی سریع اتفاق افتاد. خیلی سریع.

    یارا گریجوی در عرض 5 دقیقه که از مرگ دنریس عصبانیه و میگه آهن زاده ها فراموش نمیکنن یهو رای به برن میده :)) قشنگ با سرعت نور بردن جلو همه چیو!

    تنها صحنه خوب همون صحنه دروگون و آیرون ترون بود قشنگ دراورده بودن

    ماله کش ها همیشه هستند دوست عزیز. کم کم خودشون رو نشون میدند و وظیفه ی مقدسشون رو که همانا ده دادن به گند زدن نویسنده هلست، انجام میدند. 


  5. من از شروع همین فصل هشتم میگم:

    دوست داشتم دنریس همون ابتدا به یه اتهامی مثل وفاداری به لنیسترها یا بی کفایتی تیریون رو از هندی اخراج کنه. تریون به جای جیمی برگرده پیش سرسی تا جنگشون با استراتژی تیریون، برابر بشه.

    نبرد با سرسی قسمت سوم باشه و یه سری کنش و واکنش های سیاسی بین وریس و تیریون تو دو قسمت قبل بیفته. سرسی در آخر تنها کنار برادری بمونه که همیشه فکر می کرد قصد کشتنش رو داره. بچه اش به دنیا بیاد. 

    سانسا یه نقشی توی جنگ ایفا کنه مثلا آوردن ارتش از ویل یا باقیمونده تالی ها. وسط جنگ آریا با چهره کایبرن یا یورون سرسی رو بکشه و شهر تسلیم بشه. سرسی قبل از مرگ بچه اش رو بده به تیریون و بگه از همون راهی که یه بار فرار کردی، ببرش بیرون. آریا هم اجازه بده برند. 

    دنریس به تخت بشینه و از لردهای باقی مونده ی وستروس برای جنگ شمال کمک بخواد ولی همه رد کنند... اینطوری بفهمه که موقع نیاز تاج و تخت و عنوان بی ارزشه. تخت آهنی رو ویران کنه و برگرده شمال برای کمک به جان.

    جنگ با نایت کینگ از مقدمات تا پایان تو سه قسمت آخر اتفاق بیفته و به جنوب هم کشیده بشه. همه ی شوالیه های باقی مونده، شانسشون رو برای ازوراهای بودن امتحان کنند. دنریس با آتش، جیمی و بریان با جنگ تن به تن و... دقیقا همون لحظه ی خنجر زدن آریا، بعد از فرو کردن خنجر بفهمه که طرف با خنجر هم نمی میره و نایت کینگ آریا رو هم بکشه... در نهایت برن با جادو یا وارگ کردن یا هر چیز دیگه ای نایت کینگ رو بکشه. یا حداقل ملیساندرا بکشه که بگیم، چیزی که با جادو به وجود اومده بود با جادو هم از بین رفت و ملیساندرا که یه عمر دنبال پرنس وعده داده شده بود، خودش بوده و...

    یا اگر قراره خیلی غیر سورپرایزی تموم بشه، نشون بدند که تمام مدت جنگ، نایت کینگ از مبارزه با جان طفره می رفته چون می دونسته تنها اون می تونه نابودش کنه... در آخر بعد از مرگ جیمی و بریان و دنریس و آریا، جان برای نجات برن خودش رو برسونه. برن توی جان وارگ کنه که قدرتش دو برابر بشه و از نقطه ی ضعفی که برن از نایت کینگ می دونه استفاده کنه و بکشه.

    تاج و تخت از بین بره، سانسا لیدی شمال بشه، برن بره زیر درخت، جان برگرده شمال واقعی پیش گوست. تیریون و بچه ی سرسی تو کسترلی راک زندگی کنند. تنها اژدهای باقی مونده رو به نشونه ی روح دنریس آزاد کنند که بره سمت میرین و اون سرزمین های پشت دریا. 


  6. در 9 دقیقه قبل، تینا استارک گفته است :

    فصل قبل گیلی و سم تو سیتادل فهمیدند ریگال زن اولشو یعنی خواهر مارتل طلاق داد با لیانا ازدواج کرد:classic_biggrin:

    طلاق داده بود! من فکر کردم فقط اسناد ازدواجشون رو دیده!

    عجب. این هم از اون حرکت های خوشگل سریال بوده.

    مرسی. 


  7. یه عده هستند که متاسفانه با دیدن جلوه های ویژه ی خفن و جنگ خوب، عقل از سرشون می پره! 

    چیزی که کسی بهش توجه نمی کنه منطق کلی سریاله. فقط یک قسمت باقی مونده و سوال ها بی جواب موندند:

    - هدف خدای مرگ: آدرها، شاه شب، شب طولانی، تخت آهنی زیر برف، حرکت برن به شمال و کلاغ شدنش. 

    - هدف خدای نور: ملیساندرا، بریک و شمشیرش، پرنس وعده داده شده، نشون شدن جان، نتیجه کار پدر و مادرش. 

    آیا این دو خدا در تقابل هم بودند یا همراه هم! و دلیل پشتش چی بوده؟

    اینکه وستروس و مردم توسط شاه شب و یخ و سرما نابود بشند فرقی داشت با نابودی با نور و آتش؟؟؟

    هدف کلی سریال چی بود واقعاً؟ نجات دهنده در گور خفته است؟ مطمئناً تا فصل پنجم از آوردن این همه نشانه و برجسته کردن نقش این دو خدا، یه هدفی بوده. چی بود اون هدف؟


  8. در 7 دقیقه قبل، jilibilina گفته است :

    دوستان یه خواهشی ازتون دارم:

    اجازه بدید اینبار دست بندازم دهن خودمو جررر بدم از دست برخی انتقادها !

    یه عده میگن بد، چون از اول مشخص بود که دنریس مدکویین میشه و همه شهر رو میسوزونه

    یه عده دیگه هم میگن بد بود، چون نویسنده ها فقط میخاستن مخاطبین رو سورپرایز کنن، واسه همین دنریس اینجوری شد!

     

    بالاخره کدوم؟ چون از اول میدونستین قراره چی بشه بد بود و کلیشه ای؟ یا چون اون چیزی که فکر میکردین نشد بخاطر همین سورپرایز شدین پس بد بود و کلیشه ای؟

     

    وات د فاز !؟

     

     

     

    مگه همه قراره مثل هم فکر کنند که مثل مصاحبه های صدا و سیما، چند خط از هر نفر تقطیع می کنی؟

    بالاخره این بالاخره اون یعنی چی؟ 

    همون که جر بدی و سکوت کنی، بهتره! 


  9. در 10 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

    انتقام از مردمی گرفت که قرار بود بعد از جنگ کس دیگه ای رو برای نشستن روی تخت انتخاب کنن..

    اینکه مردم از کجا میشناختن جان اسنو رو واریس داشت نامه میزد..تیریون هم که لنیستر هست و میتونست نظر و رای مردمش رو جلب کنه..مردمم با شنیدن اینکه جان چه کار هایی کرده و اینا همه به اون رو می اوردن..ن دنریسی که از اول باهاش دشمنی داشتن..حداقل اگ مردم جان رو نمیشناختن ولی دنریس رو به عنوان یه دشمن میشناختن..این برتری جان نسبت ب دنی برای نشستن رو تخت بود و مردم جنوب اگر قرار بود از بین این دوتا یکی رو انتخاب کنن حتما جان بود ن دنی پس رای و نظر مردم رو اصلن نداشت

     

    من حوصله ی بحث با طرفدارهای متعصب رو ندارم. از یه سریال هم بت نمی سازم که بعد نتونم نقدش کنم. 

    از نظر خیلی ها خط داستانی دنریس رو خراب کردند.

    اول. لازم نبود مثل تصور همه ی تماشاچی ها، مدکویین بیاد وسط. 

    دوم. اگر مدکویین رو هم می خواستند باید بهتر عمل می کردند و زمینه سازی می شد. از نظر تو شده... از نظر ما نشده. حق نداری اجازه ی نقد رو از بقیه بگیری و بگی هر کی نقد داره، خودش فیلنامه بنویسه ببینیم چی میشه!! 

    سوم. کاملا ضد زن بود. طبق منطق این فصل های سریال هر زنی که به قدرت برسه همه چیز رو نابود می کنه! آریا هم این وسط چون ویژگی های مردونه اش بیشتر از زنونه است مجزاست. 


  10. در 11 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

    دنریس با اومدن جان خودش رو باخت..همونطور هم که تو سریال گفت اگه ب مردم باشه مردم جان رو انتخاب میکنن ن دنریس رو و به خاطر همین که میدونست مردم کنارش میزنن خواست از مردم انتقام بگیره و زهره چشم بگیره که وقتی رو تخت نشست کسی مخالفت نکنه این یک..

    دوم اینکه با وجود جان هیچوقت دنریس رو تخت نمی نشست چون هم حق جان بود هم مردم میخواستنش و دیدیم و سریال به ما نشون داد وقتی که زنگ به صدا در اومد ینی چی ینی جنگ تموم شده و عملا دنریس و سپاهش جنگ رو بردن ولی دنریس از این اتفاق خوشحال نشد و داشت گریه میکرد میدونی چرا چون یهو تو همون حین که صدای زنگ رو فهمید یهو به خودش اومد و دید با وجود اینکه جنگ رو پیروز شده ولی به اهداف چندین و چند ساله اش که نشستن رو تخت هست نمیرسه و اینکه مردم جان رو انتخاب خواهند کرد به خاطر همین به نظر من پیش خودش گفت حالا که من رو تخت نمیشینم و مردم قراره جان رو انتخاب کنن همون بهتر که مردم بمیرن و هیچ مخالفی برای رو تخت نشستن نداشته باشم..

    با این کارش دیگ مردم ازش میترسن و نمیگن جان روی تخت بشینه..

    نقد مجازه و من مشکلی ندارم و اگ درست باشه قبول میکنم حق پذیرم..ولی خوشم نمیاد کسی نقدی رو انجام بده حالا یا اگاهانه یا نا اگاهانه که استنباط دقیقی پشتش نباشه..

    من ناراحت نمیشم داریم حرف میزنیم همین..ولی اگ شما ناراحت شدین  و لحنم ند بود من عذر میخوام..

    اگر نکات منفی رو کنار نکات مثبت ببینیم خوبه ن اینکه هی نکات منفی رو ببینیم..

    این قسمت نکات مثبتش به نکات منفیش خیلی برتری داشت خیلی..

    انتقام از کی گرفت دقیقا؟ مردمی که نمی دونستند کیه و چی می خواد؟ حالا که همه چیز رو نابود کرد به خواسته اش رسید؟

    مردم با دیدن اژدها تسلیم شدند و دیگه نیازی نبود به مانور هوایی!

    بعد از فتح بی خشونت و دیده شدن اژدها و لشکر دنریس و از بین رفتن لنیسترها، مردم عادی به راحتی قبولش می کردند... اگر هم نمی خواست که تخت و قلعه رو به طور نمادین نابود می کرد و برمی گشت میرین. 

    مردم جنوب و مناطق مختلف هیچ دل خوشی از تارگرین ها نداشتند که حالا اگان تارگرین بودن جان حقی براش ایجاد کنه. مردم جنوب اصلا نمی دونستند جان اسنویی هم وجود داره!! 

    دیوانگی دنریس هم که خوب زمینه سازی نشده بود. به علاوه، جنون لحظه ای عمل می کنه نه نیم ساعت تمام سوزوندن و ویران کردن. بالاخره یه جایی فروکش می کنه! خیلی زیاده روی مسخره ای بود. و کلا ایده ی دم دستی مد کویین... 

     


  11. در 41 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

    وای وای وای وای وای وای واییی...

    از اول فصل هشت منتظر یه همچین اپیزودی بودم????

    مرگ قتل خون این چیزی بود که از قسمت سوم خیلی بیشتر انتظار میرفت ولی بالاخره تو قسمت پنجم محقق شد..

    عالی بود عالیییی من از ده صد میدم به این قسمت عالیی بود..

    من دیگ نمیدونم باید داستان چطوری پیش بره که بعضیا قانع و موافق باشن دیگ کارگردانا و بازیگرا واسه این قسمت ببخشیدا ولی خودشونو جر دادن..خیلیییی عالییی بودد خیلیییی..

    حال کردم..حاضرم ده بار دیگم این قسمت رو ببینم..

    این بود جنگ عظیم نه قسمت سوم..اینههه????

    از نظر من همه چی منطقی بود عالی بود..

    نگاه های تیریون..تلاشاش واسه نجات مردم..روبه رو شدن تیریون و جیمی..گریه های سرسی..گریه دنریس و سپس به خطر دیدن جایگاهش پس از زنگ و سعی ب کشتن همه ( حتی سربازای خودش جان اریا اصن دیگ مهم نبود فقظ میکشت)..جنگ دو برادر..تغییر نظر جان..هر چی بگم کم گفتم..

    و همچنان مشتاق دیدن قسمت شیشم بیشتر از قسمت سومم..

    واییی چی بشه قسمت شیش..

    شما که اظهار نظر داری که دو تا بچه بهتر میتونستن این قسمت رو بنویسن بگو ببینم شما چطوری مینوشتی..مطمئنن شما بیشتر از دو تا بچه سرتون میشه و اگاهید..

    منتظرم لطفا جواب بدین..

    چی اتفاق می افتاد تو این قسمت شما ده میدادی..

    یا اصن بهتره بگم فصل هشتم تا به اینجا چی میشد شما راضی بودی؟

    حالا چون تو خوشت اومده، هیچکس نباید نقد کنه؟؟؟

    دنریس می تونست طبق وعده ای که داده بود، به جای کشتن مردم و خراب کردن شهر، بره مستقیم تخت آهنی و قلعه رو ویران کنه و در آخر برگرده به میرین پیش داریو که وفادارترین آدمش بود. 

    هم انتقامش رو می گرفت، هم مردم رو نجات می داد، هم به ملکه بودن ادامه می داد... کاراکتر دنریس دیکتاتور بود اما دیوانه نبود! این روند دیوانگی در سریال نشون داده نشده بود. کشتن خائن ها و رحم نکردن به اسرا فرق داره با حماقت و دیوانگی و از بین بردن آینده ی خودت!! 

    اما کارگردان ها و نویسنده ها فقط می خواستند به حوصله سر برترین حالت ممکن کاراکتر رو از بین ببرند! اگر اصرار به حذف بود، مردنش تو جنگ بزرگ با مردگان منطقی تر بود. جنگ رو مینداختند آخر فصل. 

    در 41 دقیقه قبل، Momomo گفته است :

     

    ..


  12. ----

    ----

    جالبه که نویسنده های سریال دلیل هر کار غیرمنطقیشون رو سورپرایز کردن مخاطب میذارند... بعد دو تا از تابلو ترین و پیش پا افتاده ترین تئوری ها رو عملی می کنند. 

    اولی هویت جان اسنو و دومی مدکویین. هر دوی این ها از فصل دوم به عقل هر بچه ای رسیده بود. حالا میگیم اولی رو نمی شد کاری کرد... ولی مدکویین! یعنی واقعاً انقدر سطحی و مضحکت؟!

    من تمام این سال ها از دنریس متنفر بودم ولی این چه پایانی بود واقعاً ؟ کلیشه ای و... دنریس تا همین شب قبل خوب بود و یهو وقتی دست پیش رو تو جنگ داشت دیوانه شد؟ دیوانگی واسه وقتیه که تو جنگ شکست خوردی و دیگه چیزی برای از دست دادن نداری و به سیم آخر می زنی!! ولی دنریس خیلی چیزها برای از دست دادن داشت. تازه به هر چی می خواست رسیده بود. بدون خونریزی پایتخت رو فتح کرده بود، ارتشش همراه ارتش سرسی می تونست همه ی مخالف ها رو سر جا بنشونه. جان و تریون وفادار مونده بودند. توطئه ی وریس به جایی نرسیده بود. آینده تو دست دنریس بود. چند فصل همه منتظر مدکویین بودند و بهترین راه سورپرایز کردن مخاطب عاقل موندن دنریس بود. 

    موارد دیگه:

    جان کلا تو این فصل نقش سیب زمینی رو ایفا می کنه.

    تریون واقعی رو بعد از مدت های مدید دیدیم. چه موقع دوستانه جدا شدن از وریس، چه وقت خداحافظی با جیمی، چه موقع نقشه فرار کشیدن برای سرسی و دلسوزی برای پایتخت. مرسی که تریون به فاک نرفت. 

    آریا که دیدن زجر مردم اون رو برای کشتن دنریس آماده کرد... خوب بود اما تابلو. مخصوصا با چشم های سبز دنریس که تو فصل های قبل خاکستری بود!! 

    ماجرای جیمی و سرسی از اول اپیزود تا لحظه ی پایان، عالی عالی عالی... من واقعا با زجرکش شدن سرسی مخالف بودم چون برخلاف نظر خیلی ها، ظالم و بد نبود. فقط برای خودش و خانواده اش هر کاری کرد و انتقام واک آف شیم رو از مردم گرفت. تازه آخرش هم همه بهش پناه آورده بودند، یعنی اون قدر هم بد نبود. 

    یورون که کلا یه عنصر اضافه بود. یه ابزار برای کارگردان ها، که هر جا کم میارند بیارند بیرون. یه جا همه کار ازش بر میاد، یه جا هیچ کاری ازش ساخته نیست! 

    پایان سندور  رو هم دوست داشتم. 

    فعلا همین. 

     


  13. در 13 دقیقه قبل، shah994 گفته است :

    از اونجايي كه پلات ليك ها را خونده بودم همون ديشب كه تاپيك زده شد ١٠ دادم به اپيزود چون اون چيزي كه دنبالش بودم يعني مدكويين بلاخره محقق شد اونم بشكل فوق العاده اي! الان من فقط يه چيز ديگه ميخوام اونم نايت كويين!

     

     

    پس برو از الان به قسمت بعدی هم ده بده، بلکه فرجی شد و به آرزوت رسیدی!!! 


  14. در در ۱۳۹۸/۲/۱۹ at 16:28، Gemini گفته است :

     

     

     

    اما بخش دوم: 

    در مواردی که اشاره کردید خیلی foreshadowing شده..

    در پست دومم در تاپیک این قسمت هم در پاسخ به یکی از دوستان گفتم که اعتقادم بر این هست والنکار نه جیمی هست نه تیریون.. بلکه یکی دیگه هست: "یورون" ... یورون برادر کوچکتر بیلون هست و در کتاب از این شخصیت مضحک یورون در سریال خیلی کاریزماتیک تر و خونخوارتر هست.. احتمالی که اشاره کردید به نظرم درسته.

    در مورد جیمی هم که در این تاپیک اشاره کردم پیش سرسی برگشت که از خاندانش دفاع کنه (همونطور که به لردها در وینترفل گفت کارهایی که قبلا در گذشته انجام دادم، در حالت جنگی بود و بازم همون کارها رو برای خاندانم میکنم) ولی حتی اگر من اشتباه کرده باشم و اگر برای کشتن سرسی هم رفته باشه بازهم این دو خواهر برادر به نظرم درآغوش هم همونطور که به دنیا اومدن، با هم میمیرن..(جیمی در فصل 6 به بران گفت دوست دارم در کنار زنی بمیرم که دوستش دارم)

    و اما در مورد دنریس و خیانت هایی که بهش میشه: در کتاب (خانه نامیرا) اشاره شده که به دنریس سه خیانت خواهد شد: یکی برای طلا- یکی برای خون - یکی برای عشق

    به نظرم خیانت واریس قطعی هست و در قسمت قبل هم خودش اشاره کرد اما تیریون هنوز به دنریس وفاداره.. در فصل قبل ملیساندره به واریس گفت که در وستروس میمیری.. کینوارا هم در فصل 6 بهش درباره رابطه اش با آتش هشدار داد... اما درباره تیریون مسئله ای وجود داره.. دوستانی که از اسپویل احتمالی دوری میکنند متن رو باز نکنن

      نمایش محتوا مخفی

    در حین فیلمبرداری، یک منبع موثق در اسپانیا افشا کرده که تیریون به جرم خیانت، زنده زنده سوزانده میشه... کشته شدن واریس به همین روش هم با اینکه توسط این منبع تایید نشده اما با توجه به رابطه ای که واریس و آتش از کودکی داشتن، و احتمالا به دلیل اینکه واریس از خون پادشاهی بوده باشه(خاندان بلک فایر) و اون جادوگر به همین دلیل به خون اون برای نوعی جادوی قوی نیاز داشته و اعضای بدن واریس رو در آتش انداخته، اینجا هم به دلیل دیگه ای علاوه بر خائن بودن واریس به زنده زنده سوزاندنش نیاز هست..

     

    از بین رفتن تخت آهنین در فصل دوم تا حدودی foreshadow شده بود (ویژن دنریس در خانه نامیرا)..

     

    درباره جان و دنریس باز هم میگم دوستانی که از اسپویل احتمالی دوری میکنن متن رو باز نکنن:

      نمایش محتوا مخفی

    احتمال کشته شدن دنریس توسط جان بسیار زیاده... پایان تلخ و شیرین مارتین هم احتمالا همین خواهد بود اما در مسیر دیگه ای احتمالا اتفاق میافته_ در سریال: به دلیل سوزاندن کینگزلندینگ توسط دنریس و کشتن واریس و تیریون به دلیل خیانتی که به دنی کردن، جان دنریس رو میکشه..   در کتاب: احتمال نیسا نیسا بودن دنریس

     

    من اصلا کتاب ها رو نخوندم و از والنکار خبر ندارم. من حتی پیش نمایش ها رو هم نمی بینم. 

    احتمالاتی که گفتم بر اساس چیزی بود که تو سریال بهش اشاره شده بود. تو سریال حتی یک بار هم اسمی از والنکار یا آزورآهای برده نشده، پس قاعدتاً در دو قسمت آینده هم حرفی ازشون به میون نمیاد. 

    براساس پارامترهای درام مرگ سرسی و جیمی کنار هم هماهنگی بیشتری داره. یا خیانت یورون و کشته شدن سرسی توسط یورون. 

    نظر من هم همینه که جیمی پیش سرسی برگشت، نه برای کشتنش.

    البته کلا هر کاری از این کارگردان ها بعید نیست! 

    در 5 دقیقه قبل، sadrakhan گفته است :

    اصلا نباید درباره ی سرنئشت کلیشه ای جان حرف زد شاه شه کلیشه ایه بمیره کلیشه ایه به شمال بره هم کلیشه ای تو بیشتر فیلم های امریکایی خیلی از قهرمان های داستان میرن مکزیک جوش و خرم زندگی میکنن اینم کلیشه ایه

    رفتنش کمتر کلیشه ایه و با شخصیت پردازی جان هم هماهنگ تره.


  15. در در ۱۳۹۸/۲/۱۹ at 15:54، omid007 گفته است :

    کشته شدن جان توسط دنریس واس من جذاب تره

    مدکویین جانو بکشه و آخرین رقیبشو از بین ببره و بشینه رو تخت 

    ظلم پابرجاس، ظلم از بین نمیره بلکه از شخصی به شخص دیگه منتقل میشه

    سانسا رو هم تو شمال ببینیم ی شمال مستقل و دشمن پایتخت

    و پاسخ ب ابهامات برن، مثلا استفاده از آدما برای گرفتن جای نایت کینگ و تبدیل شدن ب پادشاه اون سمت دیوار 

    این واس من از همه جذاب تره

    به نظرم مرگ جان خیلی کلیشه ای میشه. اینکه در آخر جنگ تاج و تخت رو ول کنه و بره شمال واقعی، کنار مردم آزاد جالب تره. 

    کارگردان ها ماجرای مد کویین رو خوب درنیاوردند. به نظرم الان اگر دنریس همه رو بکشه و به تخت بشینه هم، مخاطب باهاش همذات پنداری می کنه و اون حس مدکویین بودنش منتقل نمیشه. نتونستند اون خط داستانی رو درست به نتیجه برسونند. 

    در مورد برن و شاه شب هم، من فکر نمی کنم دیگه چیزی ببینیم. اون ماجرا تموم شده. کلا من به دو قسمت آینده خوشبین نیستم. 

     


  16. دوستان به جای تئوری های هپروتی، احتمالات رو بررسی کنید:

    پایین کشیده شدن دنریس با خیانت و خیلی نرم. 

    به آتیش کشیده شدن پایتخت. 

    حمله ی زمینی جان به پایتخت. 

    نبرد کلیگن ها و کشته شدن یکی یا هر دو. 

    کشته شدن یورون توسط سرسی یا سرسی توسط یورون. 

    پایین کشیده شدن سرسی توسط آریا با صورت کایبرن.

    اختلاف دنریس و جان. کشته شدن دنریس به دست جان.

    کشته شدن تریون توسط دنریس درحالیکه وریس خیانت خودش رو به تریون نسبت داده. این خیلی محتمله، چون تو قسمت قبل بدجوری روی خیانت نکردن تریون و صحنه دراماتیک اشک توی چشم، مانور دادند که با مرگ ناحقش خیلی دلمون بشکنه.

    مرگ جیمی و سرسی با هم.

    از بیت رفتن تخت آهنی.

    مرگ دروگون. پیدا شدن تخم اژدها. 

     

    کلا صد و شصت دقیقه مونده. انتظارات رو بیارید پایین. 


  17. در 34 دقیقه قبل، omid007 گفته است :

    از اونجا که میگی فیلم زیاد میبینی 

    Legend of the Seeker 
    Rome
    The Last Kingdom 
    Marco polo
    Narcos
    Into the badlans

    اینا چندساله تو یادداشت هام دارن خاک میخورن ارزش دیدن دارن؟ کدومشون نداره؟ 

    اولی رو من دو قسمت دیدم، کشش نداره. 

    دومی رو چند قسمت دیدم بازیگرهاش خوبند ولی خیلی صحنه های س ک سی اذیت کن داره که دل آدم می زنه و چون سو استفاده ابزاری از زن داشت من ادامه ندادم. 

    سومی ارزش دیدن داره. خود جورج مارتین هم یه جا گفته دوست داره این سریال رو. 

    سه تای آخر رو ندیدم.


  18. در 54 دقیقه قبل، وایت ولف گفته است :

    بعد فرینج با اون اندینگ مزخرفش دیگه کمتر سراغ سریال رفتم فعلا همین گات رو دنبال میکنم بریکینگ بد هم تو لیسته اگه سریال با داستان جذاب و پایان بندی مناسب سراغ دارید معرفی کنید

    من خوره فیلم و سریالم ولی فعلا همین ها یادم میاد:

    true detective فصل اول

    Black mirror 

    Veep

    The boardwalk empire 

    Peaky blinders 

    The last kingdom 

    Dexter

    Cardinal

    The bridge 

    Outlander 

    Deadwood 

    Fargo

    --

    چینی: ice fantasy

    توی پرداخت شاید کمی ضعیف باشه ولی من ایده و پایانبندی فصل اول رو دوست داشتم و برای علاقه مندان به سبک تاریخی و ووشیا جذابه. 


  19. در 35 دقیقه قبل، emj گفته است :

    سلام..واقعا نمیدونم دلیل اینهمه غر زدن بعضی دوستان چیه.. از 2012 دارم سریالو میبینم و تقریبا تو این دو سالی که خبری از سریال نبود هر هفته یک بار حداقل میومدم به این فروم سر میزدم و خلوت و خالی بود..

    بابا تو این وانفسای فرهنگی از دیدن سریال لذت ببرین..یه مقایسه بکنید با فیلم و سریالای دیگه ، خداییش چقدر توقع بعضیا بالاست..

    یکی از بهترین صحنه ها چدای از کشته شدن اژدها و ... صحنه جدایی جان و تورموند هستش، یعنی تورموند بعد از اینهمه کمک کردن داره برمیگرده به سرزمین اصلی خودش، نه اینکه جان رو تنها بذاره، داره برمیگرده که از بقیه زندگی خودش لذت ببره..چون میدونه دیگه نه مردگانی وجود دارند که اذیتش کنن و نه جنوبیا باهاش کار دارن، از این به بعد زندگیش با لذت و خوشی  بهمراه گوست که یادگار جان هستش و بعد از چند جنگ سخت خواهد بود..

    نمیدونم چرا دلم میخاد جای تورموند بودم

    مشکلی با رفتن تورمونت نداریم. شاید هم آخر کار جان بره پیشش که خیلی بهتر از سرنوشت مرگ قهرمانانه است. چون یه بار این مرگ جان رو در اوج محبوبیتش تجربه کردیم و دیگه چیزی اضافه نمیشه به حس ما. به خصوص که جان الان شخصیت فوق محبوب سریال نیست، مثل چیزی که قبلا بود. 

    مسئله سرسری رد شدن از خط داستانی ها و خداحافظی های پرسرعته و مثلا یه دست نکشیدن رو کله ی گوست بدبخت! 

    --

    چون وانفسای فرهنگیه، هر چی تحویل دادن لذت ببریم؟ عجب منطقی. این استدلال فقط از ایرانی هایی که هر بلایی سرشون میاد به جای اعتراض خودشون رو وفق میدن، برمیاد!!

    سریال های بهتری هم هست برای دیدن و لذت بردن. مگه قحطی اومده؟ سریال های دیگه ی همین شبکه، سریال های بی بی سی انگلیسی، ای بی سی، فاکس، سی دبلیو هم حتی بعضی از سریال هاش بد نیست، اگر ومپایر هیترها ما رو نزنند الان. 


  20. در 49 دقیقه قبل، aliod گفته است :

     

    توی کتاب جیمی وقتی میفهمه سرسی با لنسل رابطه داشته و بهش خیانت کرده از سرسی زده میشه تقریبا

    وقتی سرسی توی زندان بود به جیمی نامه میده که کمکش کنه ولی جیمی جواب نمیده

    برای همینم من میگم احتمالا سرسی رو میکشه

    آخه این ها تو سریال نیومده. تو سریال تا آخرین لحظه، سرسی رو دوست داشت ولی با هم اختلاف نظر داشتند و جیمی می خواست به خاطر شرافت و قولی که داده بودند برای شمال بجنگه. 

     

    ممکنه اسپویل باشه، نظر شخصی منه ولی دوستانی که حساسند، این تیکه رو نخونند:

    مخفی کننده

     

    البته من هم محتمل تر می دونم که برای کشتن یا متوقف کردن سرسی رفته باشه. 

    یکی از دوستان هم اشاره کرد به این دیالوگ جیمی: هر کاری کردم تو زمان جنگ بود، لازم باشه دوباره تکرار می کنم. 

    می تونه منظورش کشتن ملکه باشه، مثل کشتن شاه. کینگ اسلیر: کویین اسلیر.

     

     

×