رفتن به مطلب

محمدمهدی

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    163
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    1

پست ها ارسال شده توسط محمدمهدی


  1. در در ۱۳۹۷/۴/۲۲ at 00:13، محمدمهدی گفته است :

    خب لیست نامزدهای امی 2018 هم اعلام شد و سیزن هفتم گات با نامزدی تو 22 بخش بین همه سریال های مطرح دنیا با فاصله زیاد پیشتاز این دوره شده و رکورد تعداد نامزدی همه سیزن های گذشته خودشو هم شکسته

    جای همه دوستانی که سال پیش همین روزها با تحلیل های مشعشع شون نتیجه گرفتن سیزن هفت بدترین سریال تاریخه و حتی حرف تو دهن مارتین مادر مرده گذاشتن که گفته کراون بهتره خالی

    چون تو ایام اهدای جوایز امی 2018 فوروم بسته بود با تاخیر باید بگم که خب یه بار دیگه دیدیم فصل هفتم گات هم در حضور همه سریال های برتر و شاخص سال از جمله همون کراون کذایی بازم بهترین سریال سال شد و مهمتر از خود این انتخاب حضور شخص مارتین پیشاپیش همه عوامل سریال با تایتل «مدیر تولید» بود که به نمایندگی از بقیه جایزه سریال رو دریافت کرد:D

    من اون لحظه دقیقا یاد تخیلات فانتزی برادران و خواهران خود روشنفکر و منتقد خفن سینمایی پنداری افتاده بودم که میگفتن مارتین از مرگ استنیس و حذف آریانا مارتل اونقد ناراحته که نه تنها ارتباطشو با عوامل سریال قطع کرده بلکه حتی سیزن هفت رو نگاهم نمیکنه و گفته کراون خیلی بهتره:))

    هر کس هم که جرات میکرد بپرسه آخه این حجم از مزخرفات رو چه جوری تولید میکنید؟:| چنان از شیش جهت بمباران و تخریب میشد که انگار آیه قرآن رو انکار کرده:-w

    باشد که این جور بدفرم ضایع و دروغگو شدن درس عبرتی باشد تا با شروع پخش فصل هشتم شاهد این قسم مزخرف گویی ها و مخالف خونی های فله ای نباشیم L-)

     


  2. خب لیست نامزدهای امی 2018 هم اعلام شد و سیزن هفتم گات با نامزدی تو 22 بخش بین همه سریال های مطرح دنیا با فاصله زیاد پیشتاز این دوره شده و رکورد تعداد نامزدی همه سیزن های گذشته خودشو هم شکسته

    جای همه دوستانی که سال پیش همین روزها با تحلیل های مشعشع شون نتیجه گرفتن سیزن هفت بدترین سریال تاریخه و حتی حرف تو دهن مارتین مادر مرده گذاشتن که گفته کراون بهتره خالی


  3. Gemini » یکشنبه خرداد 6, 97 10:07 pm[/url]"]

    باهاتون درباره طمع کردن به خصوص در مورد 2 کتاب آخر موافقم..

    بحث بر سر ننوشتن و تمام نشدن داستان بود که شما مطرح کردید که شواهد خلاف این رو ثابت میکنه. در ویکی پدیا (آتش و خون) به نقل از مارتین در سال 2013 اومده که مارتین در اونجا گفته بعد از تمام شدن کل داستان نغمه یخ و آتش قصد داره اثر خودش رو با کتب جانبی (مثل آتش و خون) تکمیل کنه.. یعنی این که مارتین قبل از اینکه شروع به نوشتن "آتش و خون" کنه کتابهای نغمه رو تموم کرده..

    ولی طمع و چشمداشت به سود بیشتر باعث شده که انتشارش رو به تعویق بندازه مثل همون کاری که با "رقصی با اژدهایان" کرد..(با 6 سال تاخیر منتشرش کرد که دقیقا همزمان با پخش سریال بود، یعنی سود بیشتر برای مارتین)

    اینکه مارتین دو جلد ششم و هفتم رو تا پیش از 2013 تموم کرده و بعد مشغول نگارش آثار فرعی شده اما اونها رو مخفی کرده و تحویل ناشر نداده به دو دلیل بعید به نظر میرسه :

    اولا) مارتین پیش از این هم سه گانه دانک و اگ رو حین نگارش جلدهای اولیه نوشته و منتشر کرده بود.

    ب) قراردادهایی که مارتین با پابلیشرهای منتشر کننده آثارش داره و قوت و قدرت و سختگیری قوانین حوزه نشر اونور بهش اجازه نمیده که کتاب آماده رو بیش از پنج سال مخفی کنه و تحویل ناشر نده!!!

    اما در صورت صحت این فرض احتمالات خیلی بدتری به ذهن خطور میکنه، از جمله اینکه دیوید بنیف و دن وایس علاوه بر اطلاع شفاهی از خطوط کلی داستان احتمالا از طریق دسترسی به نسخه های پیشنویس دو جلد آخر از جزییات مکتوب داستان هم باخبر بودن و این به معنی اینه که اونچه تا به حال در سریال دیدیم حتی در جزییات هم نزدیکی خیلی زیادی به داستان اصلی داشته

    ضمنا تاخیر پنج ساله در انتشار رقص اژدهایان صرفا احتکار ادبی نبود و اونچه در سال 2011 منتشر شد با نیمه جدا شده جلد چهارم که قرار بود سال 2006 منتشر بشه به قدری تغییر کرده بود که به تعبیر ویراستار عملا یه کتاب جدید دیگه شده بود.

    و به نظر من به همون نسبت مغشوش تر و غیر منطقی تر و ضعیف تر


  4. Gemini » شنبه خرداد 5, 97 1:35 pm[/url]"]

    البته مارتین گفته امسال کتاب ششم منتشر نمیشه.. و عوضش تاریخ تارگرین ها رو منتشر میکنه. خب این یعنی چی؟؟ یک نویسنده عاقل اگر قصد تموم کردن کارهاش رو نداشته باشه که نمیاد یک کتاب فرعی دیگه در رابطه موضوع اصلی بده بیرون مگر اینکه قصد داشته باشه اثرش یک اثر کامل و بی نقص باشه.

    در رابطه با سریال هم، مطمئنا تا آخر فصل 6 خیلی تفاوت زیادی در کلیت داستان با ادامه کتاب ششم نخواهد داشت (مرگ جان و زنده شدنش و شکست احتمالی استنیس) "البته به جز دورن و جاهای دیگه" ولی از فصل هفتم به نظرم داستان عوض شد و مسیر کتاب و سریال تا حدودی از هم جدا شد ولی ظاهرا مقصد یکی هست..(عبور وایت ها از دیوار و جنگ در وستروس مسلمه اما کاملا متفاوت با سریال)

    در کل اینکه شما قضاوت کنید مارتین از سال 1991 شروع به نوشتن کتاب ها میکنه که به فاصله 4 سال (1996 تا 2000) سه تا کتاب میده بیرون و از اون موقع تا حالا 2 تا..

    (که البته ضیافتی برای کلاغ ها و رقصی با اژدهایان قرار بوده یک کتاب باشه یعنی مارتین تا 2005 تا آخر کتاب 5 رو نوشته بوده ولی انتشارش رو به تعویق انداخته.)

    به نظر شما مارتین از 2005 تا 2018 نتونسته بادهای زمستان و رویای بهار رو بنویسه!!؟؟ اون پیرمرد فقط منتظره سریال تموم بشه بعد کتاب ها رو بیرون بده.(البته باز هم با تاخیر)

    اگه حوصله داشتین و این بخش بحث رو از اول مرور میکردین، اصل اختلاف نظر ما سر همین عملکرد و قصد و غرض مارتین بود.

    که اگر همون روال عالی سه جلد اول رو ادامه میداد میتونست کل داستان رو تو پنج جلد و تا قبل 2010 تموم کنه.

    ولی حرص و و آز و طمع توام با بی مبالاتی که از فروش خوب سه جلد اول شروع و با ساخت سریال تشدید شد؛ باعث شد که با تغییر سبک کار و آب بستن تو داستان از نقطه تفکیک جلد چهارم و پنجم با شرح و بسط دادن بی دلیل و اضافه کردن خطوط و شخصیت های فرعی مغشوش و غیر ضروری و حتی غیر منطقی و در ادامه و بعد انتشار جلد پنجم به کلی تحریف و زیر و رو شده، رها کردن کار کتاب ششم و مشغول نگارش تاریخ تارگاریان ها شدن عامل اصلی به وجود اومدن این وضعیت ناخوشایند و ابتر و نیمه تمام موندن مجموعه ای که می تونست یکی از بهترین شاهکارهای ادبیات معاصر بشه شده


  5. محمدمهدی » چهارشنبه شهریور 7, 96 1:39 am[/url]"]
    شاهزاده طلوع » سه شنبه شهریور 7, 96 12:15 pm[/url]"]با احترام به نطر همه دوستان، من فصل هفت رو بسیار دوست داشتم و معتقدم در مجموع کیفیتِ بالایی داشت و گمون می کنم خیلی داره از این فصل - و بویژه قسمت آخر - بدگویی میشه. به نظرم هم این حجم از بدگویی ها هم سه دلیل داره :

     

     

    شاهزاده طلوع عزیز

    ضمن تشکر از دلایل عالی و توضیحات عالی تر شما باید یه دلیل مهم دیگه کوبیدن سریال رو هم ذکر کنم: علایق و احساسات و آرزوهای افراد

    هر کدوم از بینندگان سریال بسته به سلیقه اش به یه کاراکتری علاقه داره که این کاراکتر مورد علاقه برخلاف آمال و آرزوهای اون بیننده یا شکست میخوره و حذف میشه یا مسیری برخلاف میل و انتظارش رو در پی میگیره

    یادمه آخر سیزن سه طرفداران سینه چاک راب استارک و از جمله خودم هزار برابر بدتر ازین فحش ها رو نثار خود مارتین کردیم و پایان کار راب به نظرمون علاوه بر دردناک و ظالمانه بودن غیرمنطقی و احمقانه هم می اومد.

    الانم تا حدود زیادی همینه و فقط چون دیگه امضای مستقیم مارتین پای کار نیست دق دلی شون رو سر دی اند دی بدبخت خالی میکنن و به خودشون دلداری میدن که اگه خود مارتین بود اینطوری نمیشد و قراره تو کتاب جور دیگه ای بشه

    بزارید یه مثال موردی بزنم:

    مثلا از نظر بعضی ها اگه استنیسی که با پنجاه هزار نیرو و حمایت تمام خاندان های استورمزلند و یک سوم خاندان های ریچ شکست خورد و فرار کرد با 1500 نفر شوالیه آواره جنوبی و 2500 نفر غارنشین چوب و چماق به دست شمالی اول وینترفل و شمال رو بگیره بعدش ویل و ریورلند و آخرشم کینگزلندینگ و تخت آهنی رو داستان کاملا معقول و منطقی و بدون باگ و ایراد و اشکال پیش رفته ولی حالا که تو سریال اینطوری نشده و تو همون قدم اول از بولتن ها شکست خورده اتفاق غیرمنطقی و ابلهانه ای رخ داده و کسانی که تاریخ وستروس رو اینطوری تحریف کردن لایق فحش و لعنت شنیدن و تخریب شدن هستن و جالبتر اینکه منتظرن تو کتاب ششم استنیس فاتح وینترفل بشه (باش تا صبح دولتش در بادهای زمستان بدمد)

    بخش قابل توجهی از سایر حملات هم از همین سنخ و به دلایل مشابهه

    من شک ندارم که اگه سریال تو سیزن 4 از کتاب جلو میزد الان شاهد حداقل ده صفحه حمله به مرگ اوبرین و تایوین بودیم که منطقی نبود، احمقانه بود، توهین به شعور مخاطب بود، هندی بود، مگه با یه مشت آدم در حال مرگ کل دندون های یه نفر خرد میشه و میریزه بیرون ؟ مگه جمجمه هم با فشار دست متلاشی میشه ؟ مگه تایوین یه محافظ نداره که داد بزنه بیاد نجاتش بده ؟ مگه شی زبون نداره که جیغ و داد کنه ؟ مگه میشه از سیاهچال به اتاق خواب دست راه مخفی باشه ؟ چرا تایوین که سیاستمدارترین مرد وستروس بود به جای آروم کردن آدم اسلحه به دست با تکرار واژه فاحـ*ـه تحریکش میکنه ؟ اصلا تیرکمون آماده شلیک تو اتاق خواب دست چی کار می کنه ؟ مگه یه تیر به شکم هم آدم رو میکشه ؟ راستی چرا جیمی تا دم کشتی تیریون رو همراهی نمیکنه که وسط نره پدرش رو بکشه ؟ اینا راجع به ما چی فکر کردن ؟ اگه مارتین نوشته بود اوبرین و تایوین اینجوری مسخره نمیمردن، بچه ابتدایی هم مرگ اوبرین و تایوین رو بهتر ازین در می آورد و قس علی هذا

    محض از زیر خاک بیرون کشیدن تاپیک و بالا آوردن فروم

    اون موقع که این پست رو دادم بزرگوارانی مثل Stannis Baratheon و Ser Duncan The Tall تا تونستن نواختنم که چه ربطی داره و مزخرف نگو و حالا صب کن کتاب دربیاد میبینی که اسپویل نشده هیچ، همه چیزم برعکس سریال میشه و ...

    ولی حالا که مارتین بعد سه سال آزگار امروز فردا کردن رسما و علنا آب پاکی رو ریخت رو دست همه و گفت دیگه جلد ششمی در کار نخواهد بود عیار مواضع و پیش بینی ها مشخص شد

    حالا دیگه محرز شده سریال ادامه کتاب رو با چنان شدت و عمقی اسپویل کرده که پیرمرد هیچ انگیزه ای برای تموم و منتشر کردن دو جلد باقیمونده نداره و سعی میکنه وقتش رو صرف موضوعات جدیدتر و بدیع تری کنه


  6. چون تاپیک اخبار فصل هشتم هنوز ایجاد نشده این پست رو اینجا میزارم.

    ظاهرا هنرپیشه آلمانی مارک ریسمن بازیگر سریال Into the Badlands به سریال اضافه شده و قراره نقش هری استریکلند رو بازی کنه.

    در مورد این خبر سه تا نکته به ذهنم میرسه:

    1- با توجه به رویه ای که از باز طراحی و نمایش کاراکترها تو سریال دیدیم به احتمال قوی نسخه سریالیزه هری استریکلند حاصل ادغام و تلفیق ویژگی های شخصیتی و دیالوگ های شاخص چندین کاراکتر خط داستانی گلدن کمپانی از جمله جان کانینگتون خواهد بود.

    2- بر این اساس و با لحاظ مشخصه های فیزیکی و شخصیتی که از مارک ریسمن تو سایر کارهاش دیدیم، هری استریکلند سریال برخلاف کتاب فرمانده مقتدر و جسور و جنگاوری خواهد بود که به نام و آوازه گلدن کمپانی بیاد و حضورش رو موازنه قوا تاثیر قابل توجهی بزاره.

    3- به شخصه امیدوارم مارک ریسمن مثل پابلو اسبک گند نزنه و کاراکترش رو مثل یورون به فنا نده


  7. alex targerin » شنبه مهر 8, 96 2:57 pm[/url]"]البته موجودات ناقص العقلی مثل ویسریس موجب ننگ و سرافکندگی خاندان تارگرینن و یاوه زیاد گفتن

    حالا منم از بزرگان خاندان خودتون مثل راب که عاشق فا.شه ی جاسوس شده بود یا ریکان یا ... چیزی نمیگم ولی در کل بدون خاندان خودتونم ازین بزرگان زیاد داشته

     

    خب قطعا در صورت درگیری اگر سرسی غافل گیرشون نمیکرد و نبرد رودررو به وجود میومد دوتراکیا و برین و جان درگیری رو میبردن تازه اینا که گولاخای دوتراکیای همراه دنریسن به کنار تو قسمت چهار که همه دیدیم یه سوار معمولی دوتراکی مثل تمیز کردن زیر ناخنش داشت برانو میکشت

    حالا فکر کنید اینا که دوتراکیای دایره ای دنریسن چیکار میکردن و از همه مهمتر بعد از درگیری بود که معلوم بشه دوتراکی ایز هوور واقعی کیه

    والا تا جایی که ما تو قسمت چهار دیدیم جیمی چلاق با دست غیرتخصصی اش کلی دوتراکی رو درو کرد

    حتی اون دیکان بچه سوسول هم داشت دوتراکی میکشت

    تو اون صحنه ای هم که گفتی اون دوتراکی به خود بران کاری نتونست بکنه فقط با مهارت سوارکاریش که تو جنگ پیاده هیچ کاربردی نداره اسب بران رو پی کرد و آخر سر هم عین اعلامیه پرچ شد

    در مورد بقیه هم مانتین جادو شده رو که به جز هاوند و شاید بریین کسی نمی تونه حتی یه لحظه معطل کنه و ضربه اول رو به دوم بکشونه

    یورون هم که با شخم زدن ناوگان یارا و اسیر کردن خودش و به سیخ کشیدن اون توله مارهای اوبرین به قول سرسی خودشو به عنوان بهترین ناخدای چهارده دریا ثابت کرده و لابد این سری با پیش کردنش تیون میخواست عین موش کور بره تو خاک

    حالا که حرف از حلقه اول محافظین دنی شد، در مورد شیش تا شوالیه دیگه گارد سرسی هم همون طور که گفتم سریال به ما اطلاعات خاصی نداده تا حالا ولی عقل حکم میکنه که شوالیه های قابلی باشن و اگه بخوایم آخرین اطلاعات کتاب رو مبنا قرار بدیم کاراکترهایی مثل بیلون سوان و برادران کتل بلک (با صرف نظر از اصل و نصب و اخلاق شون) جنگجوهای قدری محسوب میشن


  8. حالا که بحث کل کل و کری خونی شد چون کسی تو جهاد نکاح به پای دوتراکی ایز هوور (ما نگفتیم بزرگ خاندان خودتون ویسریس کبیر گفته) نمیرسه بیاید سر چیزی بحث کنیم که ما هم توش یه حرفی برا زدن داشته باشیم

     

    یه بحث و پیش بینی فان :

     

    اگه که توی مذاکرات دراگون پیت تیکه پرونی های طرفین منجر به درگیری میشد، به نظرتون کدوم طرف شانس بیشتری داشت ؟

     

    -یه طرف مانتین و یورون و جیمی و شیش تا گارد سرسی (که سریال تا حالا مهارت رزمی شون رو نشون نداده ولی قاعدتا باید از بهترین شوالیه های غرب و پایتخت باشن) و نیزه دارهای لنیستری رو داریم.

     

    -طرف دیگه هم هاوند و بریین و جان و سر جوراه و سر داووس و تیون و خونسوارهای دوتراکی

     

    پ.ن:

    1- تیریون و کایبورن رقیب مناسبی برا هم هستن

    2- وریس همون اول فرار میکنه و میره دنبال یه گزینه دیگه برا تخت آهنین پس روش حساب نکنید

    3- لیدی ها هم خودشون مستقیم درگیر نمیشه (البته بریین لیدی نیس )


  9. alex targerin » پنج شنبه مهر 6, 96 8:21 am[/url]"]

     

    آره این نشون میده که آدمای بی منطق رو نه با مغز بلکه باید با دست باهاشون حرف زد

    ولی کاش کویین سرسیتون کمی هم از نعمت مغز برخوردار بود و کمتر برا خودش و بقیه دردسر درست میکرد

    حالا در بعضی اوقاتم کمتر جهاد نکاح انجام میداد

    داداچ میخوای بری تو فاز کل کل و کری خونی ؟

    فعلا که دردسر اصلی رو اونایی درست کردن که ابزار رد شدن از دیوار رو دست نایتکینگ دادن

    بعد اومده بودن کینگزلندینگ منت کشی که شما بیاید گندی که ما زدیم رو ماله کشی کنید

    باشه بهش میگم پشت سرتون بیاد


  10. alex targerin » چهارشنبه مهر 5, 96 9:10 pm[/url]"]نه محمد مهدی

    اتفاقا من دوبار میخواستم جواب چند تا از استدلالات استادانتو بدم هر دوبارم کلی تایپ کردم در حین تایپ دستم مسخورد از برنامه میرفت بیرون

     

    ولی مث این که سر دانکن فهمید بی منطقی دیگه جوابتو نمیده منم با توجه به این فهمیدم دستم میدونست بی منطقی نمیخواست بات وارد بحث شه

    پس دستت برا عقلت تعیین تکلیف میکنه

    کاش کویین دنی تونم همینجوری بود کمتر برا خودش و دیگران دردسر درست میکرد


  11. Ser Duncan The Tall@

    با توجه به بیان آخرین دیدگاهتون، باید کلیت بحث رو جمع بندی کنیم:

    مبدا شروع و محور اصلی تمام بحث های ما این بود که عامل و مقصر اصلی افت کیفیت سریال (با فرض پذیرش این مساله) چه کسی هست ؟

    بنده برخلاف نظر شما و جو غالب فروم که متاثر از دو عامل "کیش شخصیت و میل به بت سازی" و "سطحی نگری و میل به انداختن تقصیرات بر گردن نزدیک ترین و در دسترس ترین عامل" با نادیده گرفتن سهم مارتین، تمام تقصیرات رو گردن تیم سازنده و نویسنده سریال خصوصا مسئولین اصلی پروژه دیوید بنیوف و دن وایس میندازین، به جد معتقدم که عامل اصلی بروز این مشکل فقط و فقط شخص جورج مارتین هست و لاغیر !!!

    به دو دلیل عمده :

    1- تغییر سبک نگارش مارتین در جلدهای چهارم و پنجم که با افراط در حاشیه روی و ایجاد خطوط داستانی و کاراکترهای فرعی مغشوش و نامربوط با خط سیر اصلی داستان، به انسجام ساختاری اثر ضربه زده و باعث افت کیفیت منبع اصلی اقتباس نسبت به سه جلد اول شده؛ به نحوی که برای تبدیل اثر به یک کار منسجم رسانه ای چاره ای جز دخل و تصرف و جرح و تعدیل گسترده برای سازندگان سریال باقی نمیمونه.

    2- با خلف وعده اتمام و انتشار جلدهای باقیمانده پیش از رسیدن سریال به انتهای جلدهای منتشر شده، عملا دست سازندگان سریال رو برای ادامه کار توی پوست گردو گذاشته و با محروم کردن اونها از منبع اصلی اقتباس ناچارشون کرده که برای تکمیل جزئیات کار و طراحی و ریل گذاری مسیر حرکت داستان تا مقصد نهایی صرفا به قوه تخیل و هنر نویسندگی و توانمندی های خودشون تکیه کنن.

    و بازگشت هر دوی این دلایل هم به طمع ورزی و دندان گردی توام با تنبلی مارتین هست که چون شهرت و ثروت به دست اومده از قِبَل این اثر زیر دندونش مزه کرده، تصمیم گرفته با تشنه نگه داشتن مخاطب و همین طور آب بستن تو داستان برای افزایش جلدها گاو شیردهی رو که گیر آورده تا آخرین قطره ممکن بدوشه

     

    که البته شما با همه این مسائل مخالف بودین و بحث از همینجا به درازا کشید.

    برهمین اساس منبع ارائه شده از طرف من، خصوصا تو جملات و عبارات واضحی مثل:

    that’s really something David and Dan have to wrestle with

    به صورت غیرقابل هیچ گونه تفسیر و تاویل و توجیهی به روشنی مدعای من رو اثبات میکنه که مارتین با بی مسئولیتی تمام کار سریال رو دایورت کرده و کل بار سنگین ادامه پروژه بدون منبع اقتباس مستند را روی دوش نحیف دیوید و دن انداخته تا با فراغت بال به دغدغه اصلی اش که جز درآوردن حداکثر پول ممکن از کتاب های باقیمانده نیست بپردازه

     

    پ.ن:

    1- اینکه از نظر شما تبدیل "نحوه نمایش سبزبینی برن به آوردن یا نیاوردن فلش بک" حق مطلب رو ادا میکنه من در برابر همچین نظری فقط میتونم بگم که دیگه حرفی برای گفتن ندارم.

    2- اگر شما استفاده من از عبارت best-selling رو به منزله نقل قول مستقیم از مارتین دونستین و تو متن مصاحبه دقیقا دنبال این کلمات میگشتین ! اختلاف برداشتی بوده که شاید گنگی بیان من باعث ایجادش شده باشه

    خیر عزیز best-selling توصیفی بود که تو مقدمه نوشته شده توسط خبرنگار برای رمان نغمه به کار رفته بود که مورد پسند من واقع شد و به خاطر همین تکرارش کردم اگه میدونستم باعث سوءتفاهم و گرفتن وقت تون میشه یه کلمه دیگه به کار میبردم !!

    و اصولا هیچ نویسنده ای هرگز به صراحت نمیگه که من دنبال فروش بیشتر کتابم هستم اما وقتی که تاکید میکنه به خاطر ادامه کار کتاب چنان استرسی گرفتم که سریال رو به کل رها کردم، واقعا کیه که درک نکنه این استرس ناشی از ضربه اسپویل شدن پایان ماجرا توسط سریال به فروش کتاب های باقیمانده نیست ؟؟؟


  12. Ser Duncan The Tall@

    همونطور که درباره زبان تون گفتم و مشخص شد مشکل از بینایی هم نیست ! بلکه به همون تعصب و حقیقت ناپذیری برمیگرده که انسان رو ناچار به ندیدن و نفهمیدن و توسل به تحریف و وارونه نمایی میکنه !!!

    وگرنه هیچ عامل دیگه ای نمی تونه باعث بشه که کسی با سوادی در حد alphbet هم stress رو "تمرکز" ترجمه کنه

    و این گفته مارتین رو که: "نحوه به تصویر کشیدن نحوه عبور برن از زمان و مکان موقع ترکیب شدنش با درخت ویروود، که ابزاری مُرجح تر از فلشبک متداول هست، از مسائلی هست که دن و دیوید باید باهاش دست و پنجه نرم کنن و دغدغه و نگرانی من فقط کتاب هاست."

    به صورت زیر دربیاره:

    که از مارتین راجب وجود فلش بک در فصل 5 پرسیده میشه که مارتین جواب می ده من در کتاب برای نمایش گذشته برن رو دارم و این که در سریال فلش بکی وجود داشته باشه تصمیمش بر عهده دیوید و دن هست و تمرکز من روی کتابه.

     

    پ.ن: پذیرش حقیقت شاید در نگاه اول سخت باشه ولی در عمل خیلی راحت تر از اصرار بر خطا هست.


  13. Ser Duncan The Tall » جمعه شهریور 31, 96 10:11 pm[/url]"]خیلی ممنون ولی من انگلیسیم یه کم ضعیفه می شه لطفا اون قسمتی که مارتین راجب لزوم best-selling اطلاعاتی ارائه داده رو(ترجیحا با ترجمه) این جا برام کپی کنید. ممنون.

    خیر دوست عزیز تصور نمیکنم زبان شما ضعیف باشه یا تو معنا و مفهوم و منظور عباراتی مثل:

    that’s really something David and Dan have to wrestle with. My stress is still the books.

    نکته مبهمی و دارای زمینه اختلاف برداشتی وجود داشته باشه.

    بحث سر همون تعصب و حقیقت ناپذیریه که خودتون اشاره داشتین


  14. Ser Duncan The Tall@

    خب دست به کار شدیم و فرمونو دست گرفتیم که بحث تا پونصد تا پست طولانی شده دیگه وگرنه عین تاپیک های اپیزودهای یک و دو با پنجاه شصت تا پست اه اه چه سریال بدی بریم گسل نگا کنیم به همدیگه نشان فراستی بلورین اهدا و تاپیک رو مختومه میکردین

    1- در مورد علل و عوامل مختلف تغییرات سریال نسبت به کتاب من و سایر دوستان فاضلم مثل توروس عزیز که بارها و بارها تا جایی که عقل و بیان مون قد میداد توضیح دادیم که چون هیچ کدوم رو ندیدین یا نخواستین ببینین عرایضم رو با تکرار مکررات طولانی تر نمیکنم.

    اما این پیشنهاد صبر کردن تا انتشار کتاب ششم البته اگه همچین کتابی در کار باشه و اگه بود تا زمان انتشارش ما زنده باشیم و این فروم پابرجا پیشنهاد خوبی بود.

    اگه منظورتون دلایل مارتین برا قطع همکاری با تیم نویسندگان سریال بود ؟! تو دو تا آنونسی که اچ بی او به عنوان پیش درآمد سیزن های پنجم و ششم که اصطلاحا بهش اپیزود 0 میگن ساخته، خود دیوید بنیوف و دن وایس در مورد چرایی و چگونگی قطع همکاری مارتین توضیح میدن.

    توی این لینک هم که حاوی یه مصاحبه مکتوب با مارتین و مربوط به جولای 2014 هست اطلاعات و تعابیر جالبی در مورد لزوم best-selling کتاب ششم و همین طور توصیف کیفیت کار دیوید و دن و بیان اینکه خودشون دیگه خوب راه افتادن و نیازی به حضور من ندارن و ... در اختیار شما است:( البته اگه باز نگید مارتین داره جلو مهمون آبروداری میکنه وگرنه تو دلش داره فحش میده بعد این حرف تون رو مستند و منبع دار هم حساب کنید )

    http://www.vulture.com/2014/07/george-rr-martin-winds-of-winter-over-show.html

    2- در مورد اینکه نمایش صحنه های چاله مستراح کندن و سیب زمینی پیاز خرد کردن گرن و اِد مربوط به شخصیت اصلی سریال میشده هم تا حالا دقت نکرده بودم ممنون که توجهم رو به این نکته نغز جلب کردین

    راستی قبل از اینکه کاراکتر اصلی سم به سیتادل برسه و بعد از اینکه سیتادل رو ترک میکنه چند دقیقه دیگه نشونش میدن ؟

    کتاب ششم هم دیگه نیازی به پیش بینی نداره چون استراکچر کلی اش رو سریال اسپویل کرده فقط باید رو اینکه تفاوت جزئیات حوادث تو کتاب نسبت به سریال چه جوری خواهد بود (مثلا یورون و گلدن کمپانی کتاب چه جوری به سرسی مربوط خواهند شد) فکر کنیم و حدس هامون رو در میون بزاریم.

    هرچند که بازم یه سری مسائل واضح تر از اونه که نیاز به حدس زدن داشته باشه ! مثلا قطعیه که تو نبرد حرامزادگان کتاب، سانسا دقیقه نود همراه ارتش ویل سر خواهد رسید.

    3- در مورد کاراکتر آئورن هم ممنون که برخلاف میل تون با نقل قول های بیشتر برا حرف من دلیل بیشتری فراهم کردین

    پس یه بار دیگه سوال میکنم چرا باید مارتین تک به تک اجزای چهره از رنگ مو و رنگ چشم و فرم صورت و لاغری و کشیدگی کاراکتری که هیچ دخلی به ریگار نداره رو با ریگار مقایسه کنه ؟

    اما یه سری دیگه از توجیهاتی که تو این زمینه داشتین هم واقعا جالب و خنداننده بود :

    -سرسی که از زمان ازدواج با رابرت نزدیک 20 ساله تو پایتخت 280 ساله والرین ها (که قاعدتا باید هر کدوم از فاحـ*ـه خونه هاش سالی حداقل ده تا حرامزاده والرین پس انداخته باشن) زندگی میکنه و از جزایر پنجه و دریفت مارک مقر خاندان های والرین سلتیگار و والریون فقط به اندازه یه روز کشتی رانی فاصله داره، سااالها است کسی رو با ظاهر والرین ندیده

    -وستروس ثبت احوال داشته و تاریخ تولد افراد خصوصا حرامزاده های مجهول الهویه رو به روز ثبت میکردن

    -یا اینکه سرسی ریگار رو از جیمی زیباتر دونسته، نشانه اینه که جیمی رو به ریگار تشبیه کرده پس نتیجه میشه که هر کس دیگه ای رو هم به ریگار تشبیه میکنه

    -و از همه جالبتر اینکه چون سر جوراه و سر باریستان دنریس رو که خواهر رسمی و علنی ریگاره بهش تشبیه کردن، پس تشبیه آئورن به ریگار، اصلا اون رو به ریگار مربوط نمیکنه آخه چی بگم بهت برادر ؟؟؟ با این استدلالت رسما نابودم کردی. خدایا توووبه

    حالا دیگه وارد مباحث ژنتیکی نمیشم که از ترکیب رنگ چشم و موی ریگار و الیا چی در میاد و آخر سر رنگ چشم و موی گریف چی از آب دراومد و اینا

    4- اما اینکه برا تحلیل خودم در مورد یه کاراکتر ازم لینک و رفرنس میخواین عین این میمونه که من از شما در مورد طولانی بودن سکانس سیتادل یا اینکه بعد مرگ بلکفایرها نفرت گلدن کمپانی از تارگاریان ها تبدیل به عشق و علاقه شده و ... لینک بخوام.


  15. Ser Duncan The Tall@

    1- برداشت نهایی من از مجموع فرمایشات شما این شد که به قول اولنا تایرل "نقشه هوشمندانه تون" برا آلترناتیو سیاست فعلی سازندگان سریال اینه که تا چاقو خوردن جان رو میساختن و بعدش پروژه رو تعطیل میکردن

    واقعا اگر همین یه فرهنگ تو کشور ما جا بیافته که با اصرار و تاکید و پرسش مداوم از ایراد گیرنده ها بخوایم راه حل جایگزین خودشون رو هم ارائه کنن خیلی از مشکلات مون در خیلی از زمینه ها حل میشه

    2- مارتین قاعدتا اطلاعات کلی یعنی سیر حرکت خطوط مختلف داستان و سرنوشت جنگ ها و برنده و بازنده منازعات و اتحادها و جبهه بندی های جدید رو به سازنده ها داده نه کلمه به کلمه دیالوگ ها رو...!!! چون تا نگارش کتاب های ششم و هفتم به پایان نرسیده باشه خودش هم همچین منبعی رو نداره که بخواد اونو در اختیار دیگران بزاره و کاملا طبیعیه که چون دن و دیوید علیرغم همه استعداد و هنرشون تو مهارت نویسندگی و واژه پردازی به پای مارتین نمیرسن، همچین نقصانی خواه ناخواه باعث افت کیفیت دیالوگ ها و اون ظرایف و ریزه کاری های کار خواهد شد که این آسیب هم اجتناب ناپذیره.

    البته تیم سازنده سریال برای اجتناب ازین مساله به مارتین اصرار زیادی کرده بودن که از فصل پنجم به بعد هم به عنوان ویراستار و ادیتور تو تیم نویسندگان سریال حضور داشته باشه که حضرت استاد فرموده بود این کار ممکنه عبارات خاصی رو که میخوام تو کتاب های شیش و هفت به کار ببرم اسپویل کنه و به فروش اونها آسیب بزنه

    پس میبینیم که اگه افت کیفیتی هم باشه نتیجه تنبلی و طمع مارتینه نه کسایی که شما مقصر میدونین.

    اما در مورد سیتادل و ماروین: اولا شما باید زمان اختصاص داده شده به نمایش فعالیت های روزمره سیتادل رو در مقیاس کل هفت سیزن بسنجین نه فقط یه سیزن هفتم ! چون سریال بیننده ها رو از همون سیزن اول با سیتادل آشنا کرده ولی تا به حال فرصت نکرده بود که اون رو به نمایش دربیاره و 5 دقیقه تو بازه حدودا 70 ساعته اصلا مقدار زیادی محسوب نمیشه، در مقایسه با زمان اختصاص داده شده به کسل بلک و خانه سیاه و سفید براووس خیلی هم ناچیزه دوما مارتین تو کتاب یه سری معما و پیشگویی طرح و بعد برای حل کردن و تفسیر اونها کاراکترهایی رو وارد داستان کرده، مثلا در مورد خاص ماروین تو هذیان های لحظه احتضار ایمون از قول اون میگه "ما اشتباه میکردیم ابوالهول خود معما بود نه جواب معما" که اشاره به اشتباه پدربزرگ ایریس تو تراژدی سامرهال و قضیه احیای نسل اژدها داره !! خب وقتی که تو سریال به تراژدی سامرهال و اون اشتباه و این معما هیچ اشاره ای نشده دیگه کاراکتر ماروین هم که قراره این معما رو حل کنه کل کارکردش رو از دست میده و دلیلی نداره به نمایش در بیاد.

    3- خب مشخصه که شما از علم دیپلماسی و هنر مذاکره چندان اطلاعی ندارین بهتون توصیه میکنم متن یه سری از مذاکرات سیاسی و نظامی و اقتصادی معروف تاریخ مثلا مذاکرات چرچیل و استالین تو مسکو یا مذاکرات چرچیل و استالین و روزولت تو تهران و یالتا و پوتسدام رو سرچ و مطالعه بفرمایید تا با ذهنیت چونه زنی عوامانه تو بنگاه مسکن و خودرو راجبه دیپلماسی حرفه ای نظر ندین

    4- این متن رو از لینکی که خودتون گذاشتین عینا نقل میکنم:

    His appearance reminds Cersei Lannister of Rhaegar Targaryen, although Aurane's face is narrower( A Feast for Crows, Chapter 12, Cersei III.)

    میشه لطف کنید و بفرمایید از بین تمام کاراکترهای پنج جلد جز گریف جوان کدوم یکی دیگه با همچین صراحت و تاکیدی به ریگار تشبیه شده ؟؟؟

     

    پ.ن: اما در مورد اینکه سریال و این سیزن از نظر من ایرادی داره یا نداره ؟!! اگه به مباحث تاپیک اپیزود ششم مراجعه کنید اونجا طی چند پست مفصل ایرادات و نواقص سناریو رو از نظر خودم شرح دادم و طبق عادتی هم که خوشبختانه دارم به جای غرغر کردن صرف طرح های جایگزین خودم برا منطقی تر کردن و مهیج تر کردن سناریو رو هم پیشنهاد دادم.

    در مورد کل فصل هم خودم تاپیک جداگانه ای ایجاد کردم که توش سکانس به سکانس و دیالوگ به دیالوگ روی سایر حالت هایی که میتونست جایگزین وضع فعلی بشه بحث میکنیم ولی ندیدم شما و اکثر دوستانی که از وضع فعلی ناراضی هستن اونجا مشارکت و پیشنهاد خاصی داشته باشن

     

    اما در مورد ارائه منبع...شما با منبع راضی نمیشید دلتون هروله دسته جمعی با نوای "وای وای سریال چقد بد شده کتابی که وجود خارجی نداره چقد خوبه وای وای وای" میخواد که خب متاسفانه من اهل رقصیدن با آهنگ خر برفت و خر برفت نیستم


  16. Ser Duncan The Tall@

    بقیه پا نمیدن لیگ بشیم دیگه چه کنیم واقعا ؟!!

    1- اتفاقا دلیل اصلی خشم و کینه شدیدی که کتابخون ها از اپیزود پایانی سیزن پنج نسبت به سریال پیدا کردن دقیقا به خاطر همینه که کلیات کتاب بعدی رو براشون اسپویل کرده و دیگه به جای خوندن باید ببوسن بزارنش سر طاقچه بمونه برا ختم مارتین

    وگرنه تا سریال از کتاب جلو نزده بود به باگ های تابلویی مثل نامه فرستادن تایوین برا دنی که چه نشسته ای جوراه جاسوس ماست یا به اَمون رلور رها کردن معروف ترین فراری های هفت پادشاهی تو بلادی گیت ایری یا اون سفر مضحک جیمی به دورن برا دزدیدن میرسلا اینقدر گیر نمیدادن و همه اینا به نظرشون تغییر و تنوع های جالب و تجربه های جدید می اومد

    2- مگه برا دونستن کلیات و پایان داستان جز مارتین به منبع دیگه ای رجوع کردن ؟؟؟ اصلا مگه مارتینی که حتی با فن فیکشن نویسی هم مشکل شدید داره و فوری شکایت حقوقی میکنه، اجازه میده که پایان داستانش رو تو سریال سر خود تغییر بدن و برعکس کنن ؟

    ولی مساله اینه که مارتین از سال 2015 به بهانه تمرکز تمام وقت رو کتاب ششم (ارواح عمه استون هارتش) دیگه به اندازه نوشتن فیلمنامه یه اپیزود هم بهشون وقت نمیده چه برسه به اینکه مثل سابق خط به خط فیلمنامه 27 اپیزود رو ادیت کنه، در نتیجه ناچار شدن برا جزئیات و ریل گذاری مسیر به قوه تخیل و استعداد نویسندگی خودشون تکیه کنن.

    مگه مارتین خودش تو کتاب برا نوآموزهای نایتسواچ و فیسلس من کم ازین بیگاری ها و توالت شوری ها آورده بود ؟ باز خدا خیرشون بده که تو سریال همچین صحنه هایی رو که مارتین طبق عادتش مفصل تشریح میکنه تا تونستن فاکتور گرفتن.

    بعد واقعا شما انتظار دارین تو یه اقتباس تلوزیونی کاراکترهای فرعی در فرعی در فرعی(به توان سه فرعی ) مثل ماروین رو هم بیارن ؟

    باید یه سیزن کامل رو هم به تک به تک اساتید و کارآموزهای سیتادل اختصاص میدادن ؟!!!

    3- ازتون خواهش میکنم یه بارم کل مذاکرات سرسی و تایکو رو مجددا با دقت و بدون عینک بدبینی و ایراد گیری نگاه کنید؛ دو طرف مرتب در حال زیر و رو کشی و تلاش برای رو دست زدن به هم هستن و هیچ نوشابه باز کردنی در کار نیست، قصد تایکو اینه که با تعریف و تمجید اغراق آمیز سرسی رو خر کنه و سرسی هم با جواب سر بالا بهش نشون میده که فریب چرب زبونی ات رو نخوردم.

    آخر سر هم بهش میگه ما لنیسترها هر چه قدرم که بدهکار باشیم همیشه آخرش بدهی مون رو دادیم ولی اگه الان که من به پشتیبانی و کمک نیاز دارم پشتمو خالی کنید تا ازون دختره آنارشیست شکست بخورم پشت گوشِتون رو دیدین طلب تون رو هم میبینین چون از اژدها و دوتراکی و برده شورشی هیچ پولی نمی تونید بگیرید.

    تو ملاقات دوم هم تایکو از پرداخت یه جای کل بدهی ابراز نارضایتی میکنه و تلویحا میگه جریمه دیرکرد گرفتن برامون شیرین تر بود ! سرسی هم برا حفظ حمایت بانک فوری یه طعمه جدید میندازه جلوش و میگه من کلی پروژه سودآور مثل استخدام گلدن کمپانی برا سرمایه گذاری جدید دارم.

    واققققعا برام عجیبه این مرض ایرادگیری چه طور ذهن هاتون رو مسموم و شرطی کرده که حتی نمی تونید از دقیق ترین و عمیق ترین و منطقی ترین و زیباترین دیالوگ این فصل هم لذت ببرید تا حتی نکاتش رو درست درک کنید

    4- گفتم که راجبه آئورن دیگه باهاتون بحث نمیکنم، حق با شماست محض خنده اون همه روی تک تک اجزای صورتش وقت گذاشته بود مارتین

    5- خب شما که خلاف حرف من رو میزنید بفرمایید اچ بی او که هزاران وکیل و مشاور کاربلد داره موقع شروع به اقتباس از یه اثر نصفه کاره برا تموم کردنش چه برنامه ای داشت و اصلا معقوله که سر این موضوع با مارتین صحبت و توافقی کرده باشن یا نه ؟؟

    عواقب خلف وعده مارتین رو هم خودش بارها اعلام کرده دیگه مثل چهار فصل اول حق وتو و قدرت امر و نهی نداره و فقط میتونه نظر مشورتی بده


  17. Ser Duncan The Tall@

    سر دانکن جان اگه فروم بشه خانه ارواح و تا دو سال یه پست جدید هم نداشته باشیم خوبه ؟!! باز بسکتبال از هیچی بهتره.

    1- در جواب همه فرمایشات شما باز هم سوال اولم رو تکرار میکنم:

    بر فرض که با وفادار موندن به متن کتاب دو فصل جذاب دیگه هم بیرون میدادن (انگار که فصل پنج و شیش فعلی هیچ وفاداری و هیچ جذابیتی نداشتن) بعدش چی میشد ؟ برای ادامه پروژه چه گِلی به سرشون میگرفتن ؟ خوبه که خودتون هم تصدیق میکنید مارتین هیچ قولی نمیده و با احتمالا و فک کنم ملت رو میزاره سر کار، همون طور که از کریسمس 2015 احتمالا تا دو ماه دیگه کتاب ششم منتشر خواهد شد خب چند سال باید کار رو میخوابوندن تا احتمالا کتاب ششم منتشر بشه ؟

    محض اطلاع تون یه پروژه رسانه ای میلیارد دلاری دارای مخاطب جهانی مثل کتاب نویسی که ملک شخصی مارتین محسوب میشه و میتونه هر چقدر که دلش میخواد طولش بده یا اصلا نصفه کاره ولش کنه نیست و باید از ابتدا تا انتهاش مرتب و مشخص و زمانبندی شده و توجیه دار باشه اچ بی او هم رسانه میلی نیست که بگن حالا کار رو دیمی شروع کنیم و تا هر جاش که نوشته شده رو بسازیم، برا بقیه اش هم خدا کریمه، نشد هم نشده میریم سراغ یه کار دیگه

    دقیقا از همونجایی که دونستن مارتین تو زرد از آب دراومده و جلد ششمی در کار نخواهد بود باید خودشون برا اتمام پروژه یه فکری میکردن و همین کار رو هم کردن. حالا اگه خوب در نیومده خدا باعث و بانی اش رو که مارتین باشه لعنت کنه

    2- جالبه که شما فک میکنید مارتینی که راجع به جزئیاتی مثل مرگ شیرین و هودور گفته، راجع به کلیاتی مثل پایان کار استنیس و به تخت نشستن سرسی و متحد شدنش با یورون و گلدن کمپانی و غلبه اش بر مارتل ها و تایرل ها نگفته یا هر چی گفته رو 180 درجه برعکس کردن

    به نظر من تنها دلیل بروز همچین پارادوکسی همون سرخوردگی ناشی از محقق نشدن خیالات و آرزوی دوستانه و اینکه فک میکنن اگه به تولید کنندگان سریال حمله کنن تو کتاب برعکسش میشه باشه بهش میگم بشه

    3- اتفاقا تایکو تو برخورد با استنیس هم خیلی خوش صحبت و خوش برخورد و متین و موقر بود و در کمال احترام بهش حالی کرد چون سرباز کافی نداری، کشتی کافی نداری و آذوقه کافی نداری، پس شرایط دریافت وام هم نداری و فلسفه بافی در مورد ژن مرغوبت هم برای ما دلیل موجهی محسوب نمیشه که با سرمایه گذاری روت ریسک کنیم، اما وقتی که داوس بهشون اون دلیل موجهی رو که میخواستن داد وامی رو که استنیس میخواست بهش دادن ! دیگه چی کار باید میکردن براش ؟!!! اگه من جای اونا بودم شاید به یه شاه فراری گدا عین ویسریس تارگاریان حتی وقت ملاقات هم نمیدادم

    ضمنا زمانی که تایکو داره سعی میکنه با زبون خوش به سرسی حالی کنه اگه هر چه سریع تر بدهی ات رو ندی بد میشه تنها مدعی باقی مونده دنریسه و همون طور که تو همین دیالوگ هم اشاره میشه یه آنارشیست هرج و مرج طلب نمیتونه طرف قرارداد بانکی قرار بگیره، چون به جای بازپرداخت وام و پس دادن بدهی اش اژدهاهاش رو میفرسته تا بانک آهنین رو هرنهال کنن

    4- اگر میخواید این حقیقت واضح تر از آفتاب لنگ ظهر رو که آئورن واترز کاندیدای پسر ریگار شدن بودنه و مارتین وسط کار از انتخابش پشیمون شده با خوشمزگی انکار کنید، منم اصراری ندارم سرش باهاتون بحث منطقی درون متنی کنم

    5- خیر مارتین موقع بستن قرارداد حق ساخت سریال از رو اثرش به اچ بی او گفته حالا شروع کنید و با همین قدری که نوشتم مشغول باشید، اگه تا رسیدید سرش بقیه اش رو نوشتم که هیچی، ننوشتم هم مشکل خودتونه

    خودتون ببینید دفاع از یه موضع غلط چقدر بی منطق تون کرده

    6- خب به فستیوال های امسال نرسید، فستیوال های بعدی که هست ! منظورم این بود که اگه مارتین از سریال و خصوصا این فصلش ناراضی باشه نباید همراه عوامل سازنده تو جشنواره های مختلف شرکت کنه. واضح نبود ؟

    7- کدوم یارو چه خلافی میکرده ؟

    پ.ن: ترتیب شماره گذاری مون هم فرق کرد حواست باشه اشتبا جواب ندی

    Lady of winterfell@

    البته با توجه اینکه طبق گفته مارتین و سازنندگان قراره کتاب و سریال از مسیر متفاوت به پایان یکسان برسن، من احتمال زیادی میدم که تو کتاب هم در نهایت گلدن کمپانی و سرسی از طریقی به نقطه ای برسن که علیه دنی با هم متحد بشن

    اما اگه واقعا فرجام نهایی و کارکرد اصلی گلدن کمپانی این باشه، مخلوط کردنش با خط داستانی گریف ها به معنای واقعی کلمه آب بستن تو کتاب و کش دادن بیخود داستان محسوب میشه


  18. توروس@

    توروس جان

    1- من معتقدم که مقایسه کلیه آثار رسانه ای اعم از فیلم و سریال و تئاتر و تله تئاتر با آثار مکتوب مثل رمان و دیوان شعر از بیخ اشتباه و غلط انداز و گمراه کننده هست و از اون جهت که این دو دسته از دو مقوله و مدیوم کاملا متفاوت و بدون فصل مشترک هستن مثل مقایسه زیردریایی و فضاپیما میمونه

    در واقع تنها بحثی که اینجا مطرح میشه کیفیت اقتباس و رسانندگی مفهوم و سازگاری درونی و پیوستگی منطقی خود اثر هست.

    2- من هم عین همین حالت غریب و ناب محسور شدن توام با خشم و نفرت رو تو اپیزود عروسی سرخ تجربه و کل سریال رو پاک کردم چون یه لحظه احساس پوچی بهم دست داد و دنیای نغمه بدون راب رو برای خودم تموم شده تصور میکردم ولی خیلی زود و بعد دو هفته نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم باقی اش رو ببینم تا دستم بیاد که هدف نهایی شون از این همه قساوت و آزار بیننده چیه ؟!!! و چشتون روز بد نبینه ! تو همون اپیزود بعدی و اون لحظه ای که جافری با اون مدل ذوق زدگی نفرت انگیزش اون جمله Rob Stark is dead رو گفت چنان از خشم لبریز شده بودم که کم مونده بود بزنم سیستم خودم رو خورد و خاکشیر کنم چه احوالاتی رو گذروندیم با این سریال

    Ser Duncan The Tall@

    اگه اچ بی او کارش درست نبود که دنیای سریال رو اینطوری تسخیر نمیکرد، و من هرگز نگفتم که اسپین آف ادامه همین داستانه، منظورم این بود که برخلاف تصور دوستان مسئولین این شبکه بیخیال این اثر نشدن و نمیخوان سریع از دستش خلاص بشن.

    در مورد خود این سریال هم با شما مخالفم و فک میکنم اضافه کردن حدود 30 قسمت، دیگه رسما آب بستن توش محسوب میشد و حوصله مخاطب رو سر میبرد. همین که دو سیزن پایانی رو هم 10 قسمتی میساختن و از 7 قسمت اضافه شده برای توضیح و تشریح علل و عوامل تحولاتی مثل اومدن لردهای ریچ سمت سرسی و نحوه شکست تایرل ها تو جنگ هایگاردن و دلیل شمال رفتن جان و دنی و از دست رفتن یه اژدها و نقشه سانسا علیه بیلیش استفاده میکردن تا باگ های زمانی و منطقی پیش اومده رفع بشه کفایت و اثر رو فوق عالی میکرد.

    1- والا با اون حجم آبی که مارتین تو کتاب های چهار و پنج بسته توانایی بیرون دادن چهار پنج سیزن سریال رو هم دارن ولی به چه قیمتی و با چه کیفیتی ؟!!!

    شما فرض کنید یه سیزن کامل به پیدا کردن شوهر برا وال و آلیس کارستارک اختصاص پیدا میکرد یا پنج شیش اپیزود صرف محاصره دیپوودماوت و بعدش هم در جا زدن ارتش استنیس تو دهات خرابه کرافتر ویلیج میشد، دو سیزن هم شورای مضحک سرسی و حکومت افتضاح دنی تو میرین رو میدیدیم، واقعا سریال از چشم همه مون نمی افتاد ؟؟؟ همین مقدار که دنی رو نشون میدن همه خسته میشیم

    شما انگار هنوز هم جورج آر آر مارتین رو نشناختین که از تاخیر چند ماهه تا نهایتا یکی دو ساله صحبت میکنید !!! همین الان بعد دو سال سر کار گذاشتن ملت و امروز و فردا کردن طبق آخرین مصاحبه هاش رسما اعلام کرده که تا 2019 اولویتش منتشر کردن کتاب های جانبی "پسران اژدها" و "آتش و خون" هست یعنی اگه قرار بود دی اند دی ادامه پروژه بعد چاقو خوردن جان رو معطل انتشار کتاب ششم کنن ما با یه وقفه 5 الی 10 ساله مواجه میشدیم و هنرپیشه ها باید تو سن 40 سالگی نقش یه کاراکتر 20 ساله رو بازی میکردن

    استنیس وقتی رفته بود وام بگیره یه شکست خورده مطلق فراری بود که هیچ چشم انداز روشنی هم براش وجود نداشت ولی سرسی روی تخت آهنین نشسته بود، حداقل ملکه سه پادشاهی و به واسطه اتحاد با یورون مسلط بر دریای باریک بود، با منفجر کردن سپت بیلور لیاقت خودشو ثابت کرده بود و همون ایام هم یه پیروزی دریایی بزرگ به دست آورده بود.

    تفاوت وضعیت این دو کاراکتر کاملا مشخصه و به نظر من اصلا جای چونه زدن نداره با عرض معذرت

    در کل مناسبات استنیس و بانک آهنین اونطور که تو سریال به نمایش دراومد خیلی معقول تر و منطقی تر از اونی بود که مارتین تو کتاب پنجم آورده.

    راستی چرا اینجا همه به تایکو نستوریس میگین مایکرافت ؟ لقبی چیزیه ؟

    2- به خط داستانی استنیس به اندازه کافی پرداخته شد و دقیقا همون جایی که باید تموم میشد به پایان رسید (تو کتاب ششم هم اگه منتشر بشه برخلاف خیالات و آرزوهای پروانه ای دوستان دقیقا همونجا تموم خواهد شد) تنها اقدام ناجوانمردانه و غیرقابل توجیه سناریست های سریال این بود که برای پیشگیری از افت احتمالی محبوبیت سوپراستار اصلی شبکه گناه قربانی کردن پرنسس شیرین بدبخت رو گردن استنیس بیچاره انداختن

    3- مارتین 10 صفحه از نگاه سرسی قیافه و هیکل و مدل راه رفتن و حرف زدن و تن صدا و خندیدن و رقصیدن آئورن واترز رو با ریگار مقایسه میکنه و بعد اون همه پرداختن به این کاراکتر یهو میگه هیچی دیگه صب پا شدیم دیدیم گذاشته رفته پشت گوشای ما که مخملی نیست، دیگه اینقدر میفهمیم که هدف اون همه مقدمه چینی چی بوده و چرا یهویی پشیمون شده

    4- بعد عروسی سرخ هم دیگه تقریبا استارکی باقی نمونده بود ولی نفرت از بولتن ها تو رعایای وینترفل و خیلی از خاندان های شمال موج میزد فقط معطل یه زمینه برا بروز و یه رهبر برا هدایت بود. و قطعا این تیپ افراد در جایی که قدرت و حق انتخاب داشتن با ذوق و شوق جلو یه بولتن آواره زانو نمیزدن

    5- بله همون طور که بارها هم گفتم و توضیح دادم افت روند منطقی سریال و کیفیت دیالوگ ها فقط و فقط تقصیر مارتینه که با دندون گردی و تنبلی و خلف وعده باعث شده سریال از کتاب جلو بزنه.

    8- به 6 و 7 ضمن سایر مطالب جواب داده بودم

    حالا همین چند روز دیگه امی و گلدن گلوب 2017 هم شروع میشه و همگی میبینیم که بازم مارتین جلوتر از همه عوامل سریال میاد و میگه اول جایزه این فصل خودمو بدین

    9- گفتم که اون توضیح هرمنوتیکی بود و دخلی به متن لایه اول سریال نداشت

    از نظر اون عده هم سریال وقتی قانع کننده میشد که های اسپارو سرسی رو اعدام و تامن رو به خاطر حرامزادگی خلع میکرد، بعد تخت آهنین دو دستی تقدیم دنریس میشد و کل وستروس با زبون خوش و فقط یه بار دستور دادن جلوش bend the knee میکردن

    Lady of winterfell@

    برای اضافه کردن کمپانی طلایی و کاراکترهای جذابی مثل هری استریکلند و جان کانینگتون به معادلات جنگ قدرت وستروس هیچ نیازی به تراشیدن غیرمنطقی و وصله ای یه مدعی جدید و آب بستن تو کتاب نبود و همین طرح دیوید و دن که براساس شغل و کارکرد مزدور بودن اونها در قبال پرداخت یه رقم کلانی طلا از طرف سرسی و با ضمانت بانک آهنین به استخدام لنیسترها در میان خیلی سرراست تر و منطقی تر به نظر میرسه


  19. پارسا تارلی » چهارشنبه شهریور 29, 96 9:48 am[/url]"]دوستان در کتابضیافت کلاغ ها وقتی جان میخواد سم رو به سیتادل بفرسه سم به استاد آمون میگه :پدرم اجازه نمیده تو خاندان تارلی هیچ پسری زنجیر به گردن نمیندازه و سربازها به لردها ادای احترام نمیکنن!!به نظرتون این نظامی گری شدید جزو کارهای خود رندیل تارلیه یا ریشه در نسل هاشون داره؟با گفته سم ظاهرن این خاندان از اول این طور بوده.کلا خاندان خیلی جالبیه و ویژگی ها های خاصی داره.آیا از سرنوشت رندیل تارلی و خاندان تارلی در کتاب خبر دارید.من خوندن کتاب رو تموم نکردم و نمیتونم منتظر باشم تا وقت خوندن بفهمم چه اتفاقی براشون افتاده

    تو کتاب پنجم وقتی بعد زندانی شدن سرسی، کوان از از کاسترلی راک برمیگرده و قدرت دست میگیره و برا استحکام مجدد سلطنت تایرل ها رو تو قدرت سهیم میکنه، رندیل تارلی هم به عنوان ارباب قانون (وزیر دادگستری) وارد شورا میشه.

    تو جریان آزادسازی مارجری هم رندیل فرماندهی قوای ریچ که سپت رو محاصره میکنن برعهده داره و طبق توافقی با های اسپارو که منجر به حفظ غرور و آبروی هر دو طرف میشه موفق به آزاد کردن مارجری بدون درگیری و خونریزی میشه. بدین ترتیب که مارجری قبول میکنه به جای محاکمه با مبارزه طبق سنت مذهبی توسط هفت سپتون محاکمه بشه و رندیل هم قسم میخوره که خودش مارجری رو برا محاکمه برگردونه.

    ضمنا تو موخره کتاب پنج که افکار کوان رو تشریح میکنه از نظر اون رندیل خیلی باعرضه تر و حتی خطرناک تر میس تایرل به نظر میرسه.


  20. Lady of winterfell@

    1- خیلی ممنون از لینک هایی که گذاشتین

    من سال ها قبل..فک میکنم حوالی سال های 91 یا 92 یه مصاحبه به زبان اصلی از مدیر تولید اچ بی او خونده بودم که گفته بود این پروژه 8 سیزن و 80 اپیزود خواهد بود که الان هر چی سرچ کردم پیدا نشد البته با 75 ساعتی که شما از قول دی اند دی میگین هم تقریبا همخوانی داره اگه هر قسمت رو متوسط 55 دقیقه در نظر بگیریم حالا به هر دلیل تصمیم گرفتن که تعداد قسمت های دو سیزن نهایی رو کاهش بدن که ایکاش نمیکردن

    در مورد اینکه اچ بی او از همچین پروژه پرطرفدار پول سازی دست برنداره و بخواد کشش بده هم هیچ جای تعجبی نیست و میبینیم که بعد اتمام پروژه تو سال 2019 میخوان ساخت اسپین آف ها رو شروع کنن.

    ولی من به دیوید و دن حق میدم که در مقابل طولانی شدن سریال تا 10 سیزن و حدود 100 قسمت مقاومت کرده باشن ! چون کش دادن بیخود هم درست به اندازه خلاصه کردن بیش از حد به اثر آسیب میزنه و چه بسا باعث بریدن و ریزش مخاطب هم بشه.

    2- در مورد شوآف حقوق بشر و حقوق کودک دنریس هم با نمونه ای مشابه مارجری تو ابتدای ورودش به کینگزلندینگ مواجهیم افرادی که دارن سعی میکنن از نردبان قدرت بالا برن و خودشون رو از پایین به بالا بکشن محتاج همچین عوامفریبی هایی هستن، سرسی که حدود بیست ساله در اوج قدرته که نیازی به همچین کارایی نداره

    3- تو اپیزود 10 سیزن 6 ام اونجایی که تامن نشسته و از پنجره بهت زده سپت ویران شده رو نگا میکنه، همون درباری ملازمی که تو ابتدای اپیزود بهش تو لباس پوشیدن کمک میکنه، ازین که بهش نگفته چرا نباید به سپت بره عذرخواهی میکنه و میره بیرون، بعدش تامن پا میشه خودکشی میکنه ! یه بارم با دقت اون تیکه رو ببینین.

    4- وقتی شما این قدرت رو داری که تیم رقیب رو کلا حذف کنی، معقوله که فقط سرتیمش رو تغییر بدی به امید اینکه سرتیم جدید از قبلی ضعیف تر باشه ؟ یعنی نقد رو ول کنی و بچسبی به نسیه

    5- تو صحبت مخفیانه سرداب ردکیپ وریس و ایلیریو که تو کتاب و سریال به صورت یکسان اومده هیچ حرفی از ایگان میگان نیست و همه نقشه ها حول محور ادعای ویسریس به پشتوانه دوتراکی ها میچرخه، بابا کاملا مشخصه که مارتین اول کار همچین طرح و برنامه ای نداشته و وسط به قصد آب بستن تو داستان و بیشتر کردن جلدها به ذهنش رسیده که پسر مرده ریگار رو از قبر بکشه بیرون و یه مدعی جدید هم برا تاج و تخت بتراشه، بدون اینکه به باگ هایی که تو قصه ایجاد میکنه فکر کرده باشه

    Ser Duncan The Tall@

    1- فرض کنید که دیوید و دن با وفادار موندن به متن کتاب های چهارم و پنجم و تبدیل کردن کسل بلک به مرکز همسریابی و مشاوره ازدواج با مدیریت کویین سلیس فلورنت و الکی چرخوندن استنیس تو کوه و کمر شمال و نمایش صحنه های 18+ سرسی با تاینا مری ودر و برادران کتل بلک، داستان رو دو فصل الکی کش میدادن و بیننده رو سر کار میزاشتن، به نحوی که جان به جای پایان سیزن پنج تازه تو پایان سیزن شیش چاقو میخورد خب بعدش چی ؟؟؟؟ بعدش پروژه باید چند سال تعطیل میشد و نصفه کاره میموند تا شاید حضرت استاد عشقش بکشه و جلد بعدی کتاب رو منتشر کنه ؟؟ اصلا بعد سه چهار سال تعطیلی میشد دوباره تیم از هم پاشیده عوامل رو جمع کرد و لوکیشن های تخریب شده رو احیا کرد و مخاطب از دست رفته رو دوباره به دست آورد ؟

    به قول سر داوس تو همون دیالوگ اتفاقا این مشکل دقیقا برا الانه ضمنا مقایسه وضعیت استنیس آواره و فراری که بدون چشم انداز توان بازپرداخت وام سنگین میخواست (در واقع رسما داشت گدایی میکرد) با سرسی نشسته رو تخت آهنینی که بزرگترین بازپرداخت یه جای تاریخ بانک آهنین رو انجام داد اصلا به جا نبود

    2- استنیس رو فراموش کنین که تو نظم جدید دنیای نغمه برا نمایندگان نظم کهن جایی وجود نداره و همه شون دیر یا زود حذف خواهند شد

    3- بله این حالتش که تو داستان بیاد و بعد وسط با عقبگرد حذف بشه بدجوری نشانه ضعفه ! اون طرح مثلث عشقی هم اگه تو جلد اول می اومد و بعد تو جلد دوم حذف میشد نشانه ضعف و ناشیگری نویسنده محسوب میشد.

    4- به نظر شما تو دنیایی که دشمنی ها و کینه ها مثل کینه استارک ها و بولتن ها یا دشمنی ریچ و دورن، از عصر انسان های نخستین باقی مونده و طی ده ها نسل سینه به سینه منتقل میشه، اگه گلدن کمپانی که افسرهای قدیمی ترشون هنوز جنگ ناین پنی کینگز و کشته شدن آخرین رهبرشون به دست باریستان سلمی یادشونه، یهو تارگاریان فیل بشن و صد سال آوارگی و بدبختی خودشون و پدر و پدربزرگ شون رو فراموش کنن هیچ اتفاق خلاف منطق داستان روی نداده ؟؟؟

    من هنوزم به جد معتقدم که این خط داستانی گریف نه تنها تو طرح اولیه که حتی تا پایان کتاب سوم هم وجود نداشته و به خاطر همین برا داستان یه وصله ناجوره که به هیچ جاش نمیچسبه.

    5- خود شما اشاره کردین که مارتین تا پایان سیزن چهارم تو کار سناریو نویسی حق وتو داشته و امر و نهی میکرده ! ولی از ابتدای سیزن پنج روال قراردادشون تغییر کرده خوب این تغییر چه دلیلی داشته جز خلف وعده از طرف مارتین که باعث شده دست دی اند دی تو تغییرات باز و زبون مارتین کوتاه بشه ؟

    8- فک میکنم چند صفحه قبل تر همین تاپیک بود که یکی از دوستان با ذکر لینک نشون داد اون شایعه ای که میگفت مارتین دیگه سریال رو نگا نمیکنه و از یه سریال دیگه تعریف کرده، یه شیطنت رسانه ای ناشی از ترجمه غلط یه رسانه روسی بوده که خود مارتین تکذیبش کرده.

    9- من ابدا از جزئیات کتاب برا تایید سریال استفاده نکردم تو منطق سریال همون سخنرانی سرسی برا لردهای ریچ و مذاکره جیمی و رندیل برا خالی کردن زیرپای تایرل ها به قدر کافی قانع کننده بود و نیاز به دلیل و توجیه بیشتری نداشت. سعی من این بود که با تفسیر هرمنوتیکی اثر به برداشت های خودمون از لایه های پنهان داستان عمق بیشتری بدم

    10- به هر حال دی اند دی چه بخوان و چه نخوان این پروژه اتفاقا موفق و پرسود که باعث مشهور و ثروتمند شدن شون هم شده تا 2019 ینی تقریبا یه دهه کامل کل وقت شون رو گرفته ! پس به نظر من معقول نیست که مثلا بخوان به خاطر یه سال اینور اونور کردن آخر مهمترین اثر کل عمرشون رو خراب کنن.

    اگه کرده باشن خیلی خرن


  21. مشغول شدن مون تو تاپیک همسایه تاپیک خودمون رو حسابی به غربت انداخته

    خب اگه کسی راجبه حرکت گروه برادری به سمت شمال حرف دیگه ای نداره بریم سراغ آریا و حرکت اول به سمت کینگزلندینگ و برگشتنش سمت شمال


  22. توروس@

    در تایید فرمایش شما باید بگم که اگه ما چهار اپیزود "اعدام ند"، "جنگ بلکواتر"، "نجات بریین از چاله خرس" و "عروسی جافری" رو که سناریوی اونها توسط خود مارتین نوشته شده با نسخه کتاب شون مقایسه کنیم، به تفاوت های زیاد و گاه مبنایی برمیخوریم، مثلا خود مارتین همسر راب رو تو سریال حامله و راهی دوقلوها میکنه در حالی که تو کتاب اون رو تو ریوران نگه داشته و تاکید میکنه که نمیتونه از راب حامله بشه

    پس کاملا واضحه که بسیاری از تغییرات سریال لازمه نمایش رسانه ای اثر و اجتناب ناپذیر بوده و برای نقد فیلمنامه ما باید صرفا به کوهرنس و انسجام منطقی خط سیر وقایع سریال نظر داشته باشیم نه تفاوت های جزء به جزء اون با منبع اقتباس.

    و در باب مهارت سناریست های این اثر باز هم باید تاکید کنم که دیوید بنیاف و دن وایس تو این مسیر دشوار اغلب درخشش خیره کننده ای داشتن و تغییراتی که تو اثر دادن منجر به تولید نسخه بهتر و جذاب تری نسبت به روایت مارتین تو کتاب شده، اما متاسفانه تو چند مورد هم خرابکاری های گل درشتی کردن که بدجور تو ذوق میزنه و تو راس اونها به ترتیب: دورن، جزایر آهن و پایان کار استنیس قرار میگیره !

    البته به نظر من همین ساختار در نظر گرفته شده برای این خطوط داستانی هم با اندکی تغییرات میتونست خیلی معقول تر، منسجم تر و باورپذیرتر از آب در بیاد ! مثلا در مورد خاص دورن اگر :

    -جیمی به جای سفر مخفیانه و بالیوودی 007 ای، به عنوان فرستاده رسمی دربار و برای دعوت تریستین به شورای کوچک به صورت علنی به دورن میرفت.

    -الاریا به جای سلاخی دوران و فرمانده و استادش جلوی چشم درباریان دورن، اون رو هم مثل میرسلا مخفیانه مسموم میکرد و مرگش رو به خاطر بیماری نقرس طبیعی جلوه میداد و بعد با توجه به غیبت تریستین اداره دورن رو به نیابت از اون در اختیار میگرفت.

    -تریستین به جای ترور شدن توسط دخترعموهاش که با قالیچه سلیمان به کینگزلندینگ اومدن و برگشتن تا پایان سیزن شیش زنده میموند و عضو شورا میشد و در نهایت تو سپت بیلور به فنا میرفت.

    ساختار خط داستانی دورن خیلی بهتر از آب در می اومد.


  23. Lady of winterfell@

    1- والا تا جایی که یادم میاد و از سیزن سه که این سریال رو سال به سال پیگیری میکردم همیشه حرف از هشت سیزنی و هشتاد قسمتی بودن پروژه بود، حالا اینکه قرا بوده سیزن هفت سیزن پایانی باشه و فشار شبکه یه سیزن رو اضافه کرده اولین باره دارم از شما و سر دانکن میشنوم

    2- در مورد به تخت نشستن سرسی و از دور خارج شدن رقباش هم اونچه که مشخصه برای افزایش هیجان و غافلگیری قضیه، عین الگوی حذف نقشه هایی که سانسا قبل دادگاه بیلیش کشیده بود، طرح ریزی ها و مقدمه چینی ها و جلسات سری سرسی و کایبورن و کسانی که تو این جلسات شرکت و با نقشه کودتای اونها همراهی میکنن همگی حذف شدن، تو سریال فقط یه کد کوتاه به ما نمایش داده میشه و اون اینکه قبل خودکشی تامن یکی از درباریان به خاطر اینکه اصل ماجرا رو ازش مخفی کرده عذرخواهی میکنه پس پیشفرض اینه که سرسی قبل منفجر کردن سپت در مورد اینکه بعدش چی میشه و برای مقابله با اغتشاشات و ناآرامی های احتمالی چه باید کرد و ... هم فکر کرده بوده !!!

    3- حتی تو نسخه سریال هم که سعی شده از دنریس یه فرشته نجات ساخته و پرداخته بشه، در نهایت تیریون اعتراف میکنه تنها فرق دنی با سرسی اینه که مشاورینی رو انتخاب کرده که وقتی عصبانی میشه به جای تحریک کردن آرومش کنن و ما میدونیم که همین تفاوت موهوم هم نه چندان دقیقه و نه چندان پایدار چون اولا این دنریس نیست که تیریون و وریس رو انتخاب کرده، اونا بودن که خودشون رو به زور به دنی تحمیل کردن، وگرنه طبع ذاتی خودش با آدمکش های بی سر و پایی مثل داریو ناهاریس سازگارتره و اگه دست خودش بود ترجیح میداد تیریون رو تو میرین جا بزاره و داریو رو به وستروس بیاره، و دوما به عینه دیدیم هر گاه که دنی واقعا عصبانی میشه تیریون نمیتونه آرومش کنه و عملا دیوانگی دنی تعیین تکلیف میکنه

    پارسا تارلی@

    پارسا جان در مورد خط داستانی ریچ و سرنوشت خاندان تایرل باید علاوه بر نکته مهم غافلگیرانه بودن حمله جیمی و رندیل که به درستی اشاره کردین چند نکته دیگه رو هم اضافه کنم.

    در واقع و همونطور که تو سخنرانی سرسی و بعدش دیالوگ جیمی و رندیل اشاره میشه، تعداد زیادی از پرچمداران ریچ به لنیسترها ملحق شدن، ولی چون تو یه سیزن هفت قسمتی فرصت کافی برای پردازش چندین کاراکتر وجود نداره فقط روی کاراکتر رندیل تارلی که شاخص ترین فرمانده جنگی ریچ و گزینه سرسی برای جایگزینی تایرل ها هست به عنوان نماد و نماینده باقی لردهای منطقه فوکوس شده. اما اینکه چرا لردهای ریچ اومدن سمت سرسی رو ترجیح دادن ؟ این دلایل به ذهن من میرسه:

    -رفتن اولنا به سان اسپیر و متحد شدنش با دورنی ها که لردهای ریچ به خاطر سابقه دشمنی هزار ساله ازشون نفرت دارن.

    -زانو زدن اولنا جلوی یه متجاوز خارجی که با یه قوم وحشی بدنام و سه اژدها قصد تجاوز به کشور رو داره، مخصوصا که لردهای ریچ به خاطر تجربه جنگ دشت آتش و نابودی پادشاهان ریچ همچین خاطره خوشی از دراگون و دراگون لرد ندارن.

    -بغض و کینه و انگیزه انتقام اون دسته از لردهای ریچ که تو جنگ پنج پادشاه به استنیس ملحق شدن و بعد شکست بلکواتر، تایرل ها با تحقیر و مصادره زمین ها و گرفتن غرامت های سنگین مجازات شون کردن.

    -حقارت تاریخی تایرل ها که توسط ایگان فاتح یک شبه از پادویی گاردنرها به جایگاه فرمانروای جنوب پرواز داده شدن و خیلی از خاندان های بزرگ جنوب مثل تارلی ها، فلورنت ها و هایتاورها خودشون رو اصیل تر و بالاتر از اونها میدونن و در طول تاریخ ریچ همیشه مترصد یه فرصتی برا پایین کشیدن شون بودن.

    -و در نهایت همون تحلیل عالی ابتدایی جیمی به سرسی که گفت پرچمدارای ریچ دوست ندارن تو سمت بازنده بجنگن و سرسی هم موفق شد با یه پروپاگاند عالی علاوه بر تحریک حس میهن پرستی و بیگانه ستیزی اونها شانس موفقیت خودش رو بالاتر از اولنا تایرل نشون بده و متقاعدشون کنه که نفع تو ملحق شدن به لنیسترها و بریدن از تایرل ها است.

    Ser Duncan The Tall@

    علت پریدن از 1 به 3 پست دادن تو نصفه شب بود

    و اما بعد...

    1- علت اصلی جدا شدن سریال از کتاب تو فصل پنجم این بود که مارتین با خلف وعده اولیه اش جلد ششم رو تو سال 2015 منتشر نکرد و انتشار اون رو برا مدت نامعلومی به تاخیر انداخت (هنوز هم منتشرش نکرده و هی وعده سر خرمن میده)، تهیه کنندگان سریال هم که دیدن از اواسط فصل ششم سریال رسما از کتاب جلو خواهد زد و خودشون بدون اطلاع از جزئیات خطوط داستانی، باید برای رسیدن به اون مقصد نهایی که مارتین گفته یه مسیر ابتکاری طراحی کنن، دست به تغییراتی زدن تا برای اون مسیری که تو ذهن داشتن مقدمه چینی و رابطه علت و معلولی دست و پا کنن ! حالا تو این مسیر جدید بعضی جاها موفق بودن و تو خطوطی مثل ازدواج سانسا و رمزی و رودررو شدن جان با نایت کینگ تو هاردهوم و تله گذاشتن پسران هارپی تو چاله مبارزه میرین و نابود کردن معبد وائس دوتراک و پیچیده تر کردن کاراکتر گنجشک اعظم و نحوه آزادی مارجری نسخه ای بهتر و هیجان انگیزتر و گاه معقول تر از روایت کتاب دراوردن، اما تو بعضی خطوط دیگه مثل خط داستانی دورن و جزایر آهن خراب کردن و نتونستن برا اونچه که تو ذهن داشتن ساختار معقول و منطقی و باورپذیری ایجاد کنن. از زنده شدن جان تو خط داستانی شمال و ممنوعیت محاکمه با مبارزه تو خط داستانی کینگزلندینگ و بازگشت دنی تو خط داستانی میرین هم که دیگه اصلا کتابی وجود نداره تا نسخه سریال رو باهاش مقایسه کنیم

    به هر حال اونچه که در عمل اتفاق افتاده اینه که فصل چهارم سریال و جلد سوم کتاب قله هایی تکرار نشدنی از آب دراومدن.

    2- خود مارتین در پایان کتاب چهارم میگه علت جدا کردن کتاب های چهارم و پنجم این بود که خواستم به جای یه داستان ناقص دو تا داستان کامل تحویل بدم. ولی در پایان کتاب پنجم که با تاخیر پنج ساله نسبت به وعده اولیه هم منتشر میشه، دقیقا برخلاف اون توجیه دو تا داستان مهم جنگ میرین و جنگ استنیس رو نیمه کاره و ناقص تموم میکنه شما خودتون اسم این کار رو چی میزارید ؟؟؟؟

    3- مشکل ورود و خروج کاراکتر آئورن واترز به داستان اینه که نشون میده رشته کار از دست مارتین در رفته و برخلاف سه جلد اول که داشت قطعات یه پازل بزرگ هماهنگ رو کنار هم قرار میداد دیگه نمیدونه با خودش چند چنده و از کجا میخواد به کجا برسه، یه کاراکتر رو وارد بازی میکنه تا پسر مرده ریگار بشه اما بعد کلی روده درازی پشیمون میشه و اون کاراکتر رو به مضحک ترین روش حذف میکنه و ترجیح میده که پسر مرده ریگار تو ایسوس و سر راه تیریون باشه !!! و همه اینها یعنی کتاب از جلد چهارم به بعد دیگه اون انسجام منطقی و استحکام عقلی سه جلد اول رو نداره و حجمش داره دیمی و بیخود افزایش پیدا میکنه.

    4- غیر منطقی و ابلهانه بودن خط داستانی گریف ها به اینه که گلدن کمپانی که کل هویت شون تو بغض و کینه تارگاریان ها خلاصه شده و برای یک قرن و چهار نسل پی در پی در حال جنگ با اونها بودن به محض اینکه میشنون گریف جوان پسر ریگاره انگار که دوتراکی ها دنریس رو لخت دیده باشن به سجده می افتن در حالیکه به طور طبیعی باید بگیرن تیکه تیکه اش کنن و این قضیه وقتی مضحک تر میشه که احتمال بلکفایر بودن گریف جوان پیش میاد ! خوب اگه بلکفایر باشه که با راست گفتن راحت تر میشه حمایت گلدن کمپانی رو جلب کرد، چرا باید با دروغ گفتن ریسک کنن ؟ نه اصلا به فرض که نظر گلدن کمپانی عوض شده و میخوان ازین به بعد برا تارگاریان ها بجنگن، چرا باید دنریسی رو که تارگاریان بودنش قطعیه و سه تا اژدها هم داره با مسخره کردن رها کنن و به صرف ادعای جان کانینگتون نه چندان خوشنام متهم به دزدی جلو یه بچه مجهول الهویه ای که معلوم نیست از کجا پیداش شده زانو بزنن ؟!! بعد اگه گزینه اصلی وریس و ایلیریو گریفه چرا شاه مهره ای مثل تیریون رو که کلید فتح کاسترلی راکه میفرستن دنبال نخود سیاه و حتی وجود گزینه اصلی شون رو هم ازش مخفی میکنن ؟؟ اصلا اگه وریس میتونه به راحتی وارد منطقه به شدت حفاظت شده دژ میگور بشه و مقامات عالیرتبه مملکت رو عین آب خوردن بکشه، چرا یه بار سرسی و تامن و میس تایرل و مارجری و باقی هیات حاکمه رو هم نمیکشه و کار رو یه سره نمیکنه ؟؟؟

    میبینید که این خط داستانی آب بندی شده هیچ جاش درست نیست و با منطق داستان و مناسبات دنیای نغمه جور درنمیاد و اصلا آدم باورش نمیشه که داره کار مارتین رو میخونه !!! انگار که یه فن فیکشن آماتوره

    5- بله طبق قرار مارتین و تهیه کننده ها قرار بوده جلد ششم تو سال 2015 منتشر بشه به نحوی که سریال هرگز از کتاب جلو نزنه ولی مارتین تو روز روشن زیر این قولش زده !!!

    6- خب من برخلاف شما معتقدم که فصل شیش از فصل پنج بهتر و فصل هفت هم از فصل شیش بهتر شده و سریال بعد اون سقوط آزاد، مجددا سیر صعودی به خودش گرفته، البته با سرعت خیلی کم و حرکت حلزونی

    در مورد طراحی صحنه و لباس ها هم ما تو فصل شیش هم نقطه قوت داشتیم و هم نقطه ضعف، تو طراحی صحنه ها، دراگون استون و کاسترلی راک و ایستواچ و دراگون پیت و ناوگان یورون و ارتش مردگان و جنگ دوتراکی ها و لنیسترها رو خیلی قشنگ و با شکوه دراورده بودن ولی نبرد شمال دیوار و دراگون وایت شده و فروریختن دیوارشون چنگی به دل نمیزد.

    تو طراحی لباس ها هم لباس دنریس و میساندی مخصوصا ازین نظر که تفاوت میزان پوشیدگی شون تو دراگون استون و میرین تاثیر آب و هوا رو پوشش و به تبع اون فرهنگ و اعتقادات جوامع رو خیلی خوب تصویر میکرد، همچنین لباس های سرسی و سانسا خیلی قشنگ بود ولی از یونیفرم جدید گارد شاه و لباس یورون و همین طور زره جیمی که بیشتر شبیه سرباز صفر بود تا فرمانده کل خوشم نیومد.

    7- همون طور که گفتم راجع به پایانی بودن فصل هفتم هم چیزی نشنیده بودم و خوشحال میشم اگه لینکی دارید به اشتراک بزارید

    8- خود مارتین دلیل قطع همکاری اش با گروه نویسندگان سریال رو تمرکز بیشتر و تمام وقت رو کتاب ششم عنوان و در پایان فصل پنجم هم مقابل حملات شدید کتابخوان ها از کار و ابتکارات دی اند دی حمایت کرده بود.

    تا به حال هم ندیدم جایی جز حذف لیدی استون هارت و نحوه مرگ استنیس از چیز دیگه ای ایراد گرفته باشه.

    در مورد نحوه پایان دادن به کار استنیس هم که بارها اعلام کردم خودم جزو منتقدینش هستم و استنیس رو لایق مرگ باشکوه تری میدونستم.


  24. Ser Duncan The Tall@

    مناسبات حقیر با دوست خوبم پارسا تارلی هم از دعوا شروع و به دوستی ختم شد امیدوارم که با شما هم به همین نقطه برسیم

    1- در مورد فراز و فرودهای سریال تا حدود زیادی با شما موافقم اما اعتقاد دارم که سریال تو همین مساله هم کاملا تابع کتاب و عملکرد مارتین بوده !!

    بله بدون شک سریال تو چهار فصل ابتدایی در حال تعالی و اوج گرفتن مداوم بود و تو سیزن چهارم به قله تکرار نشدنی خودش رسید، چون همین وضعیت تو سه جلد اول کتاب هم وجود داشت و ما تو کتاب سوم اوج کار مارتین رو شاهد بودیم.

    ولی فصل پنجم سریال و جلدهای چهارم و پنجم کتاب هر دو سقوط آزاد محسوب میشدن.

    مارتین در یک حرکت بی معنی و غیرمنطقی و غیرقابل هیچ گونه توجیهی برخلاف سه جلد اول که توالی زمانی داشتن و وقایع شون علت و معلول و عامل و پیامد همدیگه بود، تو کتاب های چهارم و پنجم وقایع همزمان رو براساس جغرافیا و مکان وقوع از همدیگه تفکیک کرد و بعد با اضافه کردن خطوط داستانی مغشوش و شلوغ و بی سر و ته و مملو از کاراکترهای فرعی غیر ضروری و مهم تر از همه اینها برخلاف روال منطقی و ساختار کلی و کد گذاری های اولیه داستان، مثل از قبر بیرون کشیدن پسر مرده ریگار که اول قرار بود آئورن واترز حرامزاده دریفتمارک باشه ولی بعد کلی اضافه کردن بیخودی به حجم داستان ستاره بختش افول کرد و از سر سوم اژدها شدن به دزدی دریایی تو استپ استونز وا تَرَقید و جاشو تو جلد بعدی به خط داستانی مزخرف و ابلهانه گریف ها -که کل مناسبات تاریخی و سیاسی و منطقی دنیای نغمه رو به چالش میکشه- داد و نظایر اینها مثل خط داستانی کوئینتن مارتل و ارتش های مزدور برده دارها و ... به اندازه یه جلد کامل تو داستان آب بست تا جلد چهارم رو تبدیل به دو جلد کنه و پول بیشتری دربیاره در نهایت هم که با خلف وعده و مشغول حاشیه های پولساز شدن، کار نگارش جلد ششم رو به تاخیر انداخت و باعث شد که با جلو افتادن سریال از کتاب کل محاسبات و برنامه های اولیه دی اند دی به هم بریزه و دست شون اصطلاحا بمونه تو پوست گردو !

    پس آشفتگی و افت کیفیت کار از خود کتاب به سریال تزریق شده و سریال تو همین مساله هم از کتاب اقتباس کرده.

    شما اگر کل کتاب ها رو به صورت پیوسته و پشت سر هم بخونید قشنگ دست تون میاد که کیفیت نگارش و انسجام کلی متن و ریزه کاری ها و ظرافت ها و پیچیدگی های کار تو جلد چهارم و پنجم در مقایسه با سه جلد اول چقدر افت کرده

    البته من معتقدم که سریال بعد اون سکته و سقوط سنگینی که تو سیزن پنجم به خاطر شروع تجربه تغییر پیدا کردن نسبت به کتاب داشت از سیزن ششم خودش رو پیدا کرده و داره روند رو به بالایی رو طی میکنه.

    3- راجع به اینکه دی اند دی میخوان این پروژه رو سریع جمع کنن و برن دنبال کار دیگه چیزی نشنیده بودم و خوشحال میشم اگه لینک خبر رو لطف کنید

    اونچه که من میدونستم اینه که از ابتدا و طبق قرارداد اولیه قرار بوده این پروژه 8 سیزن و 80 قسمت باشه و به جز جلد سوم که به خاطر حجم خیلی زیادش دو سیزن رو پوشش میده هر جلد کتاب تو قالب یه سیزن ده قسمتی به تصویر کشیده بشه.

    یعنی تهیه کننده ها فقط از تعداد قسمت های دو سیزن پایانی کم کردن که برا اونم توجیه شون اینه که در عوض تایم قسمت ها رو افزایش دادیم و هر اپیزود سیزن آخر به اندازه یه فیلم سینمایی خواهد بود

    و البته پرواضحه که وقتی اچ بی او بیخیال دنیای نغمه نشده و بعد سیزن هشتم هم میخواد پنج تا اسپین آف ده قسمتی یعنی پنجاه اپیزود موخره بسازه اگه این اثر جای کش دادن داشت از خیرش نمیگذشتن ولی خب چه کنن که مارتین کار رو دایورت کرده و ماده خام بیشتری در اختیارشون قرار نمیده

    4- لینک شجره نامچه برا خودم که بی مشکل کار میکنه شاید اشکال از بروزر شما باشه.

    alex targerin@

    علت اینکه من وقایع کتاب ششم رو همینجوری پیش بینی میکنم به دو دلیل اصلیه:

    اولا) هم سازندگان سریال و هم خود مارتین بارها تاکید کردن که کتاب و سریال از مسیر متفاوت به پایان واحد میرسن و فصل هفتم شروع پایان بود.

    ب) من معتقدم مسائل و داستان هایی که مارتین تو کتاب های حاشیه ای اش نقل کرده بی دلیل نبوده و قراره گره های داستان اصلی رو باز کنه، خودش هم که به صراحت گفته قاعده تکرار تاریخ بر تاریخ دنیای نغمه حکمفرما است، پس وقتی که برای ما ماجرای سوزوندن سپتی که سپتون ها و طرفداران مذهب توش تحصن کرده بودن توسط آتش اژدهای میگور ظالم رو نقل میکنه یا با وسواس زیاد و تکرار چند باره تو چندین اثر مختلف داستان جنگ پرنسس تارگاریان و کویین هایتاور رو با ذکر دقیق تمام جزئیاتش تصویر میکنه از نظر من یعنی قراره مشابه این ماجراها در زمان حال دنیای نغمه هم تکرار بشه.

    Lady of winterfell@

    1- من تو همون پست قبلی هم ذکر کردم که گنجشک ها قطعا طرفداران قابل توجه خودشون رو داشتن که از نابودی سپت غمگین و خشمگین شدن، ولی اولا این مساله عمومیت نداره و قطعا افراد زیاد دیگه ای هم به خاطر راحت شدن از شر محدودیت های قوانین مذهبی و دخالت های خشن نیروهای ارتش ایمان تو مسائل شخصی و زندگی خصوصی شون خوشحال هستن. دوما پیروان داغدار مذهب در حالیکه کل رهبران و بیشتر نیروهای مبارزشون رو یک دفعه از دست دادن و سرسی رو هم در حال سیاه پوشی و تظاهر به ناراحتی و عزاداری و تراژدی غمبار توصیف کردن ماجرای سپت میبینن با چه ابزاری و از چه کسی باید انتقام بگیرن ؟

    2- تو همون دیالوگ آریا و اد شیرن که اشاره کردین یه جمله ای از یکی از سربازای لنیستری نقل کردن که "همیشه دلم میخواست ردکیپ رو از نزدیک ببینم ولی بعد انفجار سپت که به پایتخت رسیدیم به هیشکی اجازه نمیدادن به یه مایلی ردکیپ نزدیک بشه !!" خب وقتی که حتی به سربازای لنیستری اجازه نزدیک شدن به ردکیپ رو ندن این میتونه نشانه حکمفرما شدن یه شرایط کودتایی و حکومت نظامی سنگین بعد انفجار سپت باشه تا انتقال قدرت با مسالمت صورت بگیره.

    3- من سازندگان سریال رو مطلقا معصوم و عاری از اشتباه و کارشون رو عاری از عیب و اشکال نمیدونم و به بعضی جاهاش مثل خط داستانی دورن ایراد جدی دارم.

    ولی اولا خودم رو به خاطر آشنا شدن با دنیای بی نظیر نغمه و دیدن بهترین سریال تاریخ مدیون شون میدونم. دوما اثر محدودیت هایی مثل بودجه و امکانات و دستورات مدیران شبکه و لزوم جلب نظر بیننده عوام و فشارهای پیدا و پنهان گروه های مختلف اجتماعی و فمنیستی و سیاست گذاران پشت پرده جریان اصلی رسانه و ... که ناچارشون میکنه خط روایت داستان رو به راست و چپ منحرف کنن درک میکنم و در نظر میگیرم. و سوما با این عادت غلط ما ایرانی که روشنفکری و فرهیختگی و خاص بودن رو با غرغر کردن و از زمین و زمان ایراد بیخود گرفتن مساوی میدونیم به شدت مشکل دارم و همیشه و همه جا باهاش مقابله کردم.

    4- در مورد مقایسه انسانیت و سیاست دنریس و سرسی، اتفاقا دنی هم تو سیزن دو یا سه جمله ای دقیقا مشابه همین جمله ای که از سرسی نقل کردین داره که میگه "وقتی اژدهاهای من بزرگ بشن با سوزوندن ارتش ها و نابودکردن شهرهای سر راهم میراث غصب شده ام رو پس میگیرم" پس میبینیم که علیرغم تمام تلاشی که منطق هالیوودی سریال برا سیاه و سفید کردن دو کاراکتر خاکستری سرسی و دنی و جنگ خیر و شر کردن جنگ شون کرده باز هم انسانیت دنی همچین چربشی به سرسی نداره.

    اما در مورد سیاستمداری و مدیریت سرسی ! اگر دوستان تو نقشه های طرح شده و موفقیت های کسب شده اون جبهه یه نقشی هم برای یورون و جیمی و رندیل و کایبورن در نظر بگیرن و همه چی رو به حساب شخص سرسی نزارن، فک کنم این سوءتفاهم ناپلئون و چرچیل شدن یهویی سرسی تا حدود زیادی براشون رفع بشه، در واقع برتری اصلی سیاست سرسی به دنی تو یارکشی و بستن تیم بهتر بوده که به جای شکست خورده ها و طرد شده فرماندهان و مدیران لایق و باکفایتی رو جذب کرده.

×