رفتن به مطلب

شوالیه درخت خندان

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    113
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    3

پست ها ارسال شده توسط شوالیه درخت خندان


  1. در در ۱۳۹۸/۳/۲۷ at 11:56، the_last_stark گفته است :

    سلام 

    ببخشید که دیر به این پست جواب میدم . بعد از مدت ها اومدم به تالار گفتگو و خیلی خوشحالم که هنوز فعاله.

    اون کتاب که همون کتاب شوالیه هفت پادشاهیه که شامل سه داستان کوتاه میشه و فکر کنم که دوستان زحمت ترجمه شم کشیدن. خیلی کتاب قشنگیه و توصیه میکنم که حتما بخونیدش

     

    در مورد اژدها هم باید بگم که در وستروس تنها افراد خاندان تارگرین و ولاریون اژدها سوار بودن یعنی افرادی که به والریای کهن مربوط میشدن. ظاهرشون اصلا مهم نیس . بیلور نیزه شکن شبیه مادرشه و نتل هم که کلا قهوه ایه. به نظر من اون اژدهای پای دیوار جانه . 

    به نظرم ایمون استیل سانگ یه کاراکتریه که مارتین واسه 100 سال دوم عمرش طراحی کرده که اگه خواست یه نغمه جدید بنویسه ازش استفاده کنه:classic_wink:

    نه تا جایی که من می دونم همه اژدها سواران تارگرین نبودند. منظورم اینه که خون تارگرینی داشتن مثلا از طرف مادر ولی از طرف پدر نه تارگرین بودند و نه ولاریون.

    درست یادم نمیاد ولی یکی از این دخترهای تارگرینی (شاید رنیرا) سه پسر داشته که اسم ولاریون داشتن ولی معلوم بوده که ولاریون نیستن‌. مادر و پدر هردو موهای نقره ای و چشمهای بنفش داشتن ولی بچه ها چشمها و موهای قهوه ای داشتن. ولی هر سه اژدها سوار بودن‌

    فرضیه ام رو هم گفتم. دالا شاید یه ربطی به دایلا داشته باشه و اینجوری خون تارگرینی تو رگ بچه اشه ولی درسته حق با شماست. چون تا بخواد بزرگ بشه و یه کاره ای بشه داستان مسیر اصلیشو طی کرده!


  2. سرگذشت شاه کش ( جلد اول نام باد و جلد دوم ترس مرد فرزانه) خیلی کتاب خوبیه.اوایلش کشش چندانی نداره ولی از وقتی که کووت شروع میکنه به تعریف داستانش و اتفاقی که سرنوشت کووت رو تغییر میده میفته داستان جذاب میشه و از اون به بعد هی بهتر میشه.( یعنی اگر فقط به خوندن ۱۰۰ صفحه اول اکتفا کنید راضیتون نمی کنه ولی بعدش اونقدر خوب میشه که نمی تونید ازش دل بکنید من حدود ۶۰۰۰ صفحه کتاب رو تو ۴ روز خوندم. ( سه شب پشت سر هم نخوابیدم) )

    نکته ای که در مورد این کتاب میشه گفت اینه که بهتره به زبان اصلی خونده بشه. چون در غیر این صورت نصف زیباییش رو از دست میده. در واقع این کتابیه که یه شاعر برامون نوشته و زیباییش در بازی با کلماته که توی ترجمه از بین میره. با این حال راز و رمزهای زیادی داره و شخصیت کووت که فوق العاده جذابه. 

    سبکش اصلا شبیه به کتابهای مارتین نیست و اصلا سیاست و پیچیدگی نغمه رو نداره. ولی یه فانتزی حماسی به تمام معناست و شدیدا قهرمانانه که اگر دنبالش کنید عاشقش میشید. 

    این کتاب خیلی بیشتر احساسات منو برانگیخته و زیاد اشکم رو در اورده. پیدا کردن جمله های قصار و توصیفات فوق العاده تو کتاب اصلا سخت نیست.

    واسه من که اینجوری بوده. الان اینقدری که منتظر the doors of stone  هستم منتظر بادهای زمستان نیستم.

    اتفاقا می خواستم پیشنهاد بدم حالا که تا انتشار بادهای زمستان خیلی مونده یه بخشی از سایت رو به بحث و گفتگو و بررسی تئوریهای سایر فانتزی ها اختصاص بدین که سایت اینقدر سوت و کور نباشه.


  3. خب بازی تاج و تخت هم تموم شد.

    می خواستم بگم چه پایان مزخرفی و از هزاران اشکالی که میشد به این قسمت گرفت بنویسم ولی دیدم ارزشش رو نداره.

    فکر می کنم باید از پت و مت تشکر کنیم که این فصل رو به جای ۱۰ قسمت تو ۶ قسمت ساختن.

    ولی از اینکه دروگون بعد از مرگ دنریس گیر کس دیگه ای نیفتاد و فرار کرد خوشحالم.

    ( من طرفدار سرسخت دروگونم و قبلا هم گفنه بورم که دلم می خواد دروگون رو تخت آهنین بشینه ولی مثل اینکه دلش می خواست ذوبش کنه)

    این ندت زیاد به این فروم سر زدم و از نظراتتون استفاده کردم. برای همتون آرزوی موفقیت دارم.

     

     


  4. در 48 دقیقه قبل، B2K گفته است :

     

    یه سوالی که برام پیش اومد اینه که توی تئوری ها همیشه ساخت دیوار توسط جادو و به دست یه استارک به نام برن شکننده ( امیدوارم درست گفته باشم ) ساخته شده بود ، برن بی مصرف داستان ما الان همون برن هست و داستان برگشت به اون دوره ؟ 

    :ymsigh:

    نه دوست عزیز

    دیوار رو برندون معمار ساخته! ( Brandon the builder)و این برندون برندون شکسته است نه شکننده broken bran

     


  5. در 8 ساعت قبل، cancer گفته است :

    دوستان کسی ترجمه و فایل پی‌دی‌اف کامل این کتاب هارو داره؟؟ تیکه‌تیکه نه هااا منظورم هر کتاب بصورت کامل 

    شوالیه هفت پادشاهی: شامل سه داستان کوتاه ¹شوالیه آواره ²شوالیه قسم خورده ³شوالیه مرموز

     کتاب چهارم ضیافتی برای کلاغ‌ها

    کتاب پنجم رقصی با اژدهایان

    کتاب دنیای یخ و آتش

    کتاب آتش و خون

     

    یا اگه جایی سراغ دارید که بتونم همشونو یکجا بخرم بگید

    من کتاب چهارم (۲ جلد)و پنجم(۳ جلد) ترجمه نشر ویدا رو از فیدیبو گرفتم. هر جلد ۱۵ هزار تومنه البته فکر کنم الان ۴۰ درصد هم تخفیف داره. ترجمه خوبی نداره ولی از نخوندنش بهتره.

    دنیای نغمه رو هم انگلیسیشو خوندم.( من بجز کتابهای درسیم کتاب انگلیسی نخونده بودم( بجز چند تا داستان کوتاه با نثر روون). اولش یه کم سخته ولی بعد خیلی زود راه می افتی). کند پیش میره ولی از خوندنش لذت بیشتری می بری.

    در مورد بقیه اش هم هنوز نخوندمشون. جاش شروع کردم سه گانه شاه کش رو خوندن.( یه اثر فانتزی خوب از پاتریک راتفوس)


  6. در 45 دقیقه قبل، Danny گفته است :

    یه سوال داشتم خدمت عزیزانی که کتاب هارو خوندن: به غیر از دنریس دختر ایریس دوم( همون دنی خودمون)، دنریس دختر جهیریس‌ اول و دنریس دختر ائگون چهارم هم ذکر شده یا نه؟؟ اگه آره پس باید دنریس سومین با نام او (third of her name) باشه دیگه، درسته؟؟

    نه فکر نمی کنم درست باشه. چون اگر اشتباه نکنم اولین یا چندمین با نام او اشاره به کسانی داره که به حکومت رسیدن. یعنی پادشاه یا ملکه شدند. پس اگر دنریس ملکه بشه میشه اولین با نام او. یا مثلا جان اگر پادشاه بشه میشه اگان ششم نه هفتم.

    ولی اسم دنریس دختر اگان چهارم توی کتابها اومده. جهریس اول هم دختری به اسم دنریس داشته؟


  7. در 12 ساعت قبل، cancer گفته است :

    دوست عزیز شوالیه درخت خندان بدون شک لیانا استارک بوده دیگه اصن همین که ناشناس مونده مشخصه که لیانا بوده حتی هدف اون شوالیه هم حفاظت از حیثیت هاولند رید بوده... اصلا از منطق خود مارتین هم که اینو ببینیم معلومه که لیانا بوده

    درباره اینکه اون پسر که از اهالی مرداب بوده و اشراف زاده هم بوده، همون هاولند رید بوده هم قطعیتی وجود نداره ولی خب احتمالش خیلی بالاست.(من نمی دونم که آیا هاولند رید خواهر یا برادری داره یا نه)

    در مورد هویت شوالیه درخت خندان هم

    مخفی کننده

    خب احتمال اینکه لیانا استارک بوده باشه وجود داره. طرفداران این فرضیه معتقدند که اون شوالیه لیانا بوده و بعد که ریگار مامور پیدا کردنش میشه متوجه هویتش میشه و اولین جرقه های عشق ریگار و لیانا اینجا زده میشه ولی ریگار اونو به پدرش معرفی نمی کنه و ادعا میکنه که اونو پیدا نکرده و در نهایت در آخر مسابقه لیانا رو به عنوان ملکه عشق و زیبایی انتخاب میکنه و بمدت کمی بعد از مسابقات هم اونو می دزده.( خب اینجا همه چیز جور در میاد و ایده جالبیه)

    دلایلشون هم اینه. اول اینکه لیانا اون پسر رو از دست ملازمانی که اذیتش می کردند نجات میده و زخمهاشو می بنده و اونو با خودش به جشن می بره. اون شوالیه به صورت ناشناس شرکت مبکنه و تنها هدفش از شرکت در مسابقه دفاع از حیثیت پسر اهل مرداب بوده چون در روز بعد از مسابقه غیب میشه و مسابقه رو ادامه نمیده( پس باید یکی از کسانی باشه که از ماجرای پسر مرداب باخبره). قد اون شوالیه کوتاه بوده و زره مناسبی نداشته ( این نشون میده که اون از قبل قصد شرکت در مسابقه رو نداشته). علامتی که روی زره نقاشی شده یک درخت دل خندانه که به شمال و خدایان کهن اشاره داره که اینم ارتباطش رو محکمتر میکنه و بقیه ماجرا که درنهایت منجر به عشق ریگار و لیانا میشه به نظر قابل تامله.

    ولی به هر حال این تنها احتمال ممکن نیست.در مورد اینکه شوالیه به صورت ناشناس وارد مسابقه شده عجیب نیست چون این اتفاق مرسومی بوده و حتی پسران جوان و مردان هم به عنوان شوالیه ناشناس وارد این مسابقات می شدند. لیانا اسب سوار بسیار ماهری بوده؛ طوریکه روس بولتون بهش میگه قنطورس(موجودی با بدن اسب و بالاتنه انسان) ولی هیچ مدرکی در دست نیست که در مبارزه با نیزه اونقدر وارد بوده که بتونه سه تا شوالیه رو تو مسابقات شکست بده( توی رقصی با اژدهایان برن از درخت نیایش وینترفل دختر و پسری رو در حال مبارزه می بینه که دختر با زدن ضربه به ران پسر اونو شکست میده. احتمالا اونا لیانا و بنجن بودن ولی اینو باید در نظر گرفت که بنجن اون موقع یه پسر بچه بوده نه یک شوالیه). سوم صدای شوالیه است که از شوالیه های شکست خورده می خواد که ملازماشونو تنبیه کنند. درسته که صدا از شکاف کلاهخود بیرون می اومده ولی باز فکر می کنم میشده صدای یک زن رو از صدای یک مرد تشخیص داد.

    به هر حال من دوست داشتم چیزی که قصه میگه رو باور کنم. پسر اهل مرداب به جزیره چهره ها رفته بود و مدت طولانی رو اونجا بود و با مردم اونجا ارتباط داشت. مردم اهل مرداب کلا با فرزندان جنگل رابطه نزدیک و دوستانه ای داشتند و حتی حالا هم پیوند عمیقی با طبیعت دارند. پسرک قبل از مسابقه به نیایش می پردازه و از خدایان کهن و فرزندان جنگل کمک می خواد. به علاوه هارن هال در جایی قرار داره که هم به جزیره چهره ها نزدیکه و هم به های هارت و چون فرزندان قدرتهای جادویی دارند ممکنه شوالیه درخت خندان یکی از فرزندان بوده باشه.

    حتی خود پسرمرداب و یا حتی یکی از برادران لیانا مثلا ادارد و بنجن هم می تونستن شوالیه شرکت کننده در مسابقه بوده باشند.

    مخصوصا در مورد بنجن. ما تقریبا هیچی از بنجن استارک نمی دونیم. ولی چیزی که در موردش خاصه اینه که بر خلاف خواهر و برادراش چشمهای آبی داره. بنجن همراه سایر افراد خانواده در هارنهال حضور داشته و حتی پیشنهاد جور کردن زره رو میده، در همین جاست که بنجن علاقمند میشه تا به نگهبانان شب بپیونده(چراشو کسی نمی دونه) دیگه چیزی از بنجن نمی شنویم جز اینکه بعد از دزدیده شدن لیانا و مرگ ریکارد و برندون استارک  به عنوان یه استارک در وینترفل می مونه چون همیشه باید یه استارک تو وینترفل باشه و وقتی ند به همراه جان از جنگ برمی گرده بنجن لباس سیاه می پوشه و به نگهبانان شب می پیونده. در اونجا بنجن یه گشتی ماهر و کارکشته است(لزوما باید جنگجوی ماهری بوده باشه) و همه معتقدند بین زنده ها هیچ کس به اندازه بنجن استارک جنگل اشباح و سرزمینهای اونور دیوار رو نمیشناسه. ولی با این حال در جنگل گم شده و هیچ خبری ازش نیست. 

    به هر حال تاکید زیاد میرا و جوجن به اینکه این داستانیه که ند باید صدها بار اونو برای بچه هاش تعریف می کرده ولی ند این کار رو نکرده حتی یکبار خب عجیب میاد. به هر حال میرا و جوجن هم چیزی در مورد هویت اون شوالیه نمی دونستن یا اگه می دونستن چیزی رو لو ندادند.

    خلاصه اینکه اگر می دونستم با این درجه اطمینان مشخصه که شوالیه درخت خندان لیانا استارکه هیچ وقت این ایدی رو انتخاب نمی کردم. حتی حاضرم همین حالا اسمم رو به رودریک هارلو تغییر بدم.


  8. در 3 ساعت قبل، omid007 گفته است :

    همین فیلم ب ما نشون داد حتی سرسی هم بدذات نبود

    سرسی بدذات نبود؟ البته که هیچ نوزادی با ذات بد به دنیا نمیاد. ولی سرسی دیگه باید چیکار می کرد که ما متوجه شیم بده؟ رفتارهای دوران بچگیشو به خاطر بیارین. از رفتاری که با تیریون داشته تا کشتن دوستش فقط به این خاطر که پیشگویی رو شنیده. کسی که تو دوران کودکی که اوج پاکی یه شخصیته همچین رفتاری داره من نمی تونم فکر کنم ذات خوبی داره.

    کارهایی که تو بزرگی کرده که به کنار. حتی اگر کتابها رو خونده باشید از گفتگوی درونی شخصیتها هم می تونید متوجه بشید که ذاتا چه جور آدمایین. حیمی خیلی کارهای بد کرده ولی وجدانش هنوز بیداره و خودش رو به خاطر کارهایی که کرده سرزنش میکنه ولی سرسی...

    اینکه آدم تو لحظه آخر که کاخ ارزوهاشو ویران شده می بینه و تو یه قدمی مرگ قرار داره،اشک بریزه به معنی ذات خوبش نیست. سرسی حتی بچه هاشو فدای خواسته های خودش کرد و اشکی که موقع کشته شدنشون ریخت به خاطر از دست دادن اونا نبود، به خاطر خودش بود. برعکس اون چیزی که سریال می خواست القا کنه به ما.

    حتی عشقش به جیمی عشق نبود. بارها خیانت سرسی به جیمی رو دیدیم. طلمی که در حق رابرت کرد که هیچ. دستور کشتار بچه ها و نوزادهای رابرت حقش بود به خاطر خنده ای که به جنازه رئنیس و ایگان تارگرین کرده بود. به خاطر صادر کردن دستور قتل دنریس و ویسریس.

    ولی حتی یه خصلت خوب تو وجود سرسی نیست که بخوام ازش اسم ببرم.

    به نظرتون اگر دنریس کشته بشه چه بلایی سر دروگون میاد؟

    به نظرم دروگون تنها کسیه که لیاقت تخت اهنین رو داره! به هر حال بچه دنریسه‌. نریانی که به دنیا چیره میشه?


  9. در 5 ساعت قبل، Dawn گفته است :

    راستش با توجه به آیدی تون فکر می کردم شما خانم باشین

    چه جالب! لابد شما از طرفدارهای اون تئوری هستید که فکر می کنید شوالیه درخت خندان لیانا استارک بوده! وگرنه تا جایی که من می دونم هویتش هنوز مشخص نیست. اتفاقا به خاطر همین این ایدی رو انتخاب کردم. چون یه کمی مرموزه!


  10. در 1 دقیقه قبل، Carmen گفته است :

    اولنای عزیز متاسفانه برام مقدور نیست. حجم کاریم بالاست. این دو جمله رو هم که ترجمه کردم بخاطر بانمکی آخرش بود. 

     

    لطفا یکی به من ریپلای کردن به کامنت های دوستان رو یاد بده

    سپاس

    برات توضیح دادم که. زیر هر پستی که می خوای ریپلای کنی گزینه نقل قول وجود داره که با انتخابش می تونی ریپلای کنی


  11. در 51 دقیقه قبل، توروس گفته است :

    تمام بحث ام اینه که بعد از برابری حقوقی  برای نیل به برابری اجتماعی باید به تفاوت ها توجه کرد و با اذعان به تفاوت ها آرمان برابری خواهی رو  به نتیجه رسوند.
    ضمنا در کامنت های قبلیم در مورد این تفاوت حرف زدم. شاید منظورمو بد برداشت کردید

    فکر می کنم همه نطرشون یکیه و اصلا مخالفتی این وسط وجود نداره.

    به هر حال موج سوم فمینیست هم همین منطق رو داره و حتی ضد موج دوم عمل میکنه. مسلما زن و مرد تفاوتهایی دارند ولی این تفاوتها دلیل برتری یکی بر دیگری نیست. هر انسانی فارغ از جنسیت باید آزاد باشه و حق انتخاب داشته باشه که مسیر زندگیش رو اونطوری که می خواد طی کنه و هیچ فرد حقیقی و حقوقی نباید جلوی رشد و تعالی یک انسان رو صرفا به خاطر جنسیت بگیره. چیزی که حتی خود فرد هم در انتخابش دخیل نبوده و البته این نباید باعث بشه که زن برای رسیدن به حق زندگی برابر و آزادی مجبور بشه چیزی رو (زنانگیش رو) قربانی کنه.

    به قولا ما تو ایران هنوز به مرحله حقوقی هم نرسیدیم که به مرحله شکستن شیشه برسیم. هنوز یه دیوار بتنی جلوی رومونه. البته نباید منکر شد که پیشرفتهایی هم داشتیم.


  12. در 10 دقیقه قبل، Carmen گفته است :

    درضمن من وارد نیستم چه جوری میشه ریپلای کرد برای یه کامنت؟

    زیر هر پست گزینه نقل قول وجود داره. 

    خیلی برام جالب بود که اکثر اونایی که نظراتشونو می پسندیدم، خانم بودن?

    الان که بحث سن و سال شد می خواستم پیشنهاد بدم که همه سنشونو بگن یه بررسی بکنیم ببینیم واقعا نظرات به سن وابسته است؟

    الان باید یه نطرسنجی وابسته به حنس هم انجام بدیم.

    واقعا چه میکنه این کروموزوم x


  13. در 5 ساعت قبل، Momomo گفته است :

    درسته..پس ممکنه دنی به خاطر ترس از دست دادن هدف زندگیش و چیزی که این همه براش تلاش کرده دست ب تصمیمات نادرست بزنه..همینطور که اول قسمت پنجم هم دیدیم که فلاکت باری و داغون بودن و افسردگی از قیافش میبارید..همچنین نا امیدی..غم..

    ولی انسان به هدفش زندس..وقتی دنی دید که دیگ ن کسی براش مونده ن هدفی خب پس چرا زندس..حداقل تلاش کرد که هدفی رو ک باورش کرده تاکید میکنم باورش کرده رو از دست نده و حداقل اونو داشته باشه..

    نمی دونم واقعا من منظورم رو چطور بیان میکنم که متوجه منظورم نمیشین. دارم میگم دنی تو شرایطی نبود که نتونه تصمیم درستی بگیره. شرایطی که دنی توش قرار گرفته بود شرایطی نبود که اونو دیوونه کنه. برای بار اول نبود که دنی تو همچین شرایطی قرار می گرفت. در واقع دنی تو تمام زندگیش تو این شرایط بوده.

    و حداقل این حس به من منتقل نشد که دنی از هدفش دور شده. اتفاقا برخلاف چیزی که شما می گید، دنی دقیقا تو نقطه ای که به هدفش رسید دیوونه شد. برای همین برام عجیب و غیر قابل هضمه!

    تنها چیزی که ما ازش باید می فهمیدیم دنی دیوونه شده قیافه درب و داغونش بود وگرنه روندی برای دیوونگی طی نکرد.

    والا چیزی که من دیدم این بود که دنریس بدون کمک ارتش شمال و فقط با تکیه بر اژدهاش کینگزلندینگ رو گرفت. یه ذره هم صحنه جنگی انسالیدها و دوتراکیها رو دیدم. شما چیز دیگه ای دیدید؟


  14. در ۱ ساعت قبل، Momomo گفته است :

    از نظر من تو شرایط سخت و بحرانی انسان ها به دات خودشون بر میگردن..شرایطی که فکر کنن تنهان و کسی رو ندارن..شرایطی که فکر کنن شکست خوردن و به اهداف چندین و چند سالشون نمیرسن..

    بذارید با این نطرتون مخالفت کنم. تو همچین شرایطی معمولا آدمها دچار افسردگی یا اضطراب یا خشم میشن و هیچکدوم نه خشم ونه اضطراب و نه افسردگی ذات واقعی آدم رو نشون نمیده و فقط قدرت تصمیم گیری رو از آدم می گیره.

    به علاوه باز معتقدم که ذات دنی، بدجنس، ظالم و خشن نیست. شاید خوندن کتابها هم بی تاثیر نبوده. خوبی خوندن کتابها اینه که چون مسایل رو از دید کاراکترها می بینی با درگیری ها و مشغله های ذهنیشون آشنا میشی و بهتر و راحت تر درکشون می کنی. دنی به عنوان آخرین تارگرین باقیمونده قیام میکنه و تصمیم می گیره برگرده و انتقام خاندان از دست رفته اش رو بگیره. نه از روی هوس و قدرت طلبی و... بلکه به خاطر وظیفه! ( وظیفه ای که ویسریس تنها کس دنی به عهده اش گذاشته) به خاطر سرنوشتی که براش معین شده. ستاره دنباله دار سرخ و تولد اژدها اینو ثابت میکنه.

    ما هم مثل شما دنبال معنا می گردیم ولی نه هر معنایی که بهمون نشون بدن. نه چیزی که معنای کاراکترها رو ازشون بگیره. چیزی که عمیق باشه و ریشه بدوونه که بتونه ادم رو به فکر ببره. زشتی جنگ و کشت و کشتار رو تو چند تا فیلم واقعا عالی دیدم و خیلی هم ازشون تاثیر گرفتم ولی تو این فیلم برام بی معنا بود چون مستند که نگاه نمی کردم.

    دنی اتفاقات تلخ زیادی رو از سر گذرونده و هر بار قوی تر و مصممتر برخاسته. دنی آدم کم ظرفیتی نیست و جوامعی رو تغییر داده که به هیچ عنوان تغییرشون به نظر ممکن نبود. مسلما در این راه اشتباهاتی مرتکب شده و ازشون درس گرفته و تکامل شخصیتش رو دیدیم. از یه دختر بچه ضعیف و مظلوم و ترسیده تبدیل شد به حاکمی قدرتمند و مقتدر. بهتون توصیه میکنم قسمتهای قبل رو ببینید تا هوش و ذکاوت دنی براتون بیشتر مشخص بشه و ببینید که وقتی خودش به تنهایی و بدون نظر مشاورانش تصمیم گرفته تصمیماتش چقدر هوشمندانه تر و حساب شده تر بوده.

    دوم این قضیه که مردم جان رو به عنوان حاکم انتخاب می کنند رو درک نمی کنم. تو وستروس کی مردم پادشاه رو خودشون انتخاب کردند؟ الان که تارگرینها رو کار نیستن که جان حقی داشته باشه بر پادشاهی. الان که پادشاه قرار نیست به خاطر وراثت نقش پادشاه رو بگیره. هر کسی که بجنگه و پیروز بشه حکومت می کنه.

    دنریس قبلا بارها مرگ کس و کارش ( مرگ پدرو مادر و برادرش که اونا رو اواره کرده، مرگ سر ویلهم دری که آوارشون کرده، مرگ ویسریس، مرگ کال دروگو و پسرش نریانی که قرار بود به دنیا چیره بشه، خیانتها و ...) رو تماشا کرده و از پسش براومده پس برای من قابل قبول نبود که الان این شرایط اون رو دیوانه کنه. اونم در حالیکه می بینیم داشتن دروگون به تنهایی کافی بود تا به هدفش برسه.

     در مورد جیمی و سرسی. به نظر من همین که جیمی برگشت و رفت دنبال سرسی گشت کافی بود. حتی اگر می گشت و پیداش نمی کرد یا وقتی می رسید که سرسی تک و تنها زیر آوار مونده دراماتیک تر بود و پیامی که شما می خواستین رو هم منتقل می کرد. سرسی همه رو از خودش رونده بود و حتی برای کشتن برادراش ادمکش اجیر کرده بود. حقش بود که تنها بمیره!


  15. در 1 دقیقه قبل، Dawn گفته است :

    ممنونم. البته اسم من سحر نیست و این آیدی رو از روی شمشیر سر آرتور دین انتخاب کردم و فکر می کردم این شمشیر نقش مهمی تو داستان خواهد داشت. افسوس از این پت و مت ها (D & D) به خاطر فرصت هایی که هدر دادند و داستان زیبایی که می تونستند خلق کنند و نکردند...

    ولی به نظر میاد تو کتاب خاندان دین نقش مهمتری تو ادامه داستان داشته باشند. تا حالا زیاد ازشون اسم شنیدیم. ارتور، آشارا، ادریک، جرالد و هنوز رازهای زیادی مونده که برملا بشه. 

     


  16. در 4 ساعت قبل، sadrakhan گفته است :
    در 7 ساعت قبل، Momomo گفته است :

    نمیخوایم بحث های فیزیکی بکنیم ولی اتیشی که از دهان اژدها میاد بیرون با شتاب و ضربه هستش این یک

    دوم اینکه اگر اتیش یه جا جمع بشه به دلیل فشار زیادی ک ابجاد میکنه و جنبش مولکولی شدید فشار هوا باعث منفجر شدن میشه(برای در ورودی)

    ولی کلا اره مبالغه هم داشت..بالاخره منطقی نباید باشه دیگ..

    درضمن واسع سقوط دنریس هم بگم دقیقا بعد از سقوطش یهو میره پشت کشتی ها 

    اینم اضافه کنین کخ هارن هال از سنگ بود ردکیپ از اجر که با اهک به هم میچسبیده مقاومت دیوار سنگی رو نداره و اتیش از جا میکندش

    اینم اضافه کنید که بالریون ۱۱۴ ساله بود و اونقدر بزرگ بود که سایه اش کل شهر رو در تاریکی فرو می برد و دروگون فوقش ۱۰ ساله است. 


  17. در 2 ساعت قبل، توروس گفته است :

    به نظرم احتمالا این دو قسمت پایانی رضایت گسترده تری به دست میارن.

    شما تنها کسی نیستی که همچین نظری داری! از دیشب هی دارم اینو می شنوم. چی شده؟ خبریه؟

    اگه چیزی می دونید به ما هم بگید. شنیدم غافلگیری زیادی داره!


  18. در ۱ ساعت قبل، sadrakhan گفته است :

    ناراحت نباش و دو قسمت دیگه رو با لذت نگاه کن شاید دو قسمت دیگه فرجی شد اکه اینجور پیش بری و یه درصد کتاب و سریال یجور تموم شن رگت رو میزنیا از ما گفتن

    من ۱۰۰ درصد مطمئنم کتاب و سریال مثل هم تموم نمیشن. منظورم کلیاتش نیست. منظورم جزئیاته. مطمئنم تیریون دچار زوال عقل نمیشه. یورون همین الانش هم با این دلقک تو سریال زمین تا آسمون فرق داره و بقیه کارکترها هم سیر منطقی طی می کنن نکنند هم دیگه بدتر از اینی که دیدیم نمیشه.

    البته الان به این نتیجه رسیدم که یه سریال رو تا کاملش نیومده و نقد مثبت نگرفته نبینم.

    در 34 دقیقه قبل، ashkan.ghf گفته است :

    شما یک جمله از من رو نشون بدید ک من گفته باشم : اگه بدتون میاد نگاه نکنید! تا من بفهمم زبان جفتمون فارسیه بعد بتونم چیزی براتون بنویسم.

    بجز بند اول مخاطب بقیه صحبتهام فقط شما نیستید.

    بخوای جدا جدا پیام بدی هم فایده نداره چون خودش پیامهای پشت سر هم رو ادغام میکنه


  19. در 4 ساعت قبل، ashkan.ghf گفته است :

    با قسمت اول صحبتتون زیاد موافق نیستم. گفتید هیچی سر جاش نیست مثلا :
    - پروسه دیوونه کردن دنریس یهویی بود---> اتفاقا توی سریال خیلی بلا بر سر دنریس اوردن فقط تفاوتش این سرعت دو فصل اخیر و موج ایجاد شده بوده. فصل اول به دنریس به چشم کالا نگاه میشه اونم از سمت برادرش. توی چند قسمت اول عملا چند بار بهش تجاوز میشه. تا میاد خوش بگذرونه بچه ش میمیره. یه جادوگر رو نجات میده ولی اون در عوض باعث میشه شوهرش رو بکشه. دوست ندارم بقیه فصل ها رو هم مرور کنم. من میگم دنریس خیلی وقت پیش دیوانه شده بود نه اینکه این قسمت بخواد دیوانه بشه. تنها عامل جلوگیرنده ش تیریون و جورا بودن که یکیشون رو بازم از دست داد. اینکه بگیم چون میساندی و ریگال مردن یعنی دیگه دنی دیوونه شد زیاد درست نیست چون قبل از اینها هم دیده بودیم ک دنی عصبانی بشه همین جوری میشه. اینکه حاکم کارث و ندیمه ش رو داخل اون صندوق زندانی میکنه ، برده دار ها رو به صلیب میکشه ، به داریو میگه برو کل برده دارها رو بکش (که جورا بیخیالش میکنه) ، سران دوتراکی ها و معبدشون رو آتیش میزنه ، تارلی ها رو آتیش میزنه ... خیلییییییییی اثر از دیوانگی دیده بودیم ولی الان چون یه عده میگن d&d میخواستن دنی رو دیوونه کنن خیلی ها سوار موج شدن و گذشته یادشون رفته.
    {سرسی هم کلا به عنوان آدم باهوش و سیاست مدار قبولش ندارم چون نخواستن اینجوری نشونش بدن...بیشتر یه حاکم خودکامه و بی عقله ک فقط میخواد دشمناش رو زجر بده (تیریون و اوردن شی توی دادگاه، الریاسند و دخترش، مارجری و زندانی کردنش، اون زن دست راست گنجشک اعظم، کشتن میساندی جلوی چشم دنریس که به نظر خیلیا با شخصیت سرسی جور در نمیاد) اصلا سرسی اگه عقل داشت تمام کاراش بر علیه خودش تموم نمیشدن }
    -دیگه میگید جنگ جان با سرسی صرفا به خاطر دنی هست در صورتیکه اگه دنی هم درکار نبود و جان شباه شب رو هم میکشت باز سانسا قطعا جان رو مجبور میکرد با سرسی بجنگه.
    -در مورد واریس و تیریون هم که توضیح دادم سه فصله اینا دارن ازش میترسن
    پس نه انگار یه سری چیزا سر جاش هست.
    تا الان هم فک کنم خط داستانی تیون، جورا، بریک و میساندی  خیلی خوب تموم شد. سانسا فصل اول خنگ و عقده ای بود الان شده سیاست مدار و عقده ای (طبیعتا وقتی یکی همراه بیلیش میشه چیز دیگه ای ازش انتظار نمیره). در مورد شاه شب و برن من هم قبول دارم ک خراب کردن.
    اما حالا یه عده میان سریال رو با کتاب مقایسه میکنن قبلا هم گفتم حتی فیلم ارباب حلقه ها هم نسبت به کتابش چیز داغونیه و این مقایسه درست نیست.
    ببین آقا بد شدن سریال همش تقصیره d&d نیست. (اینا در همین حد بلدن) فک نکنم کسی از دو تا نویسنده انتظار داشته باشه در حد یه رمان نویس داستان بنویسن. یا به خود مارتین هم بگی کل این دنیا رو توی 13 قسمت جمعش کن چیز شاهکاری نمیده بیرون. اینکه قسمت ها کم شد یا مارتین به دلایلی ک میشه روش بحث کرد کتاباش رو چاپ نکرد کاملا روی سریال اثر داره و باعث میشه این دو فصل مثه فصلای قبل نباشه. خب من نظرم اینه وقتی بیننده این رو نمیبینه و نمیپذیره در این هجمه های علیه سریال بی تقصیر نیست. بجای اینکه بخودش بگه «دیگه کتابی در کار نیست این دو نفر هم رمان نویس نیستن دو تا نویسنده ن که در دنیای فن محور و هالیوودی دارن زندگی میکنن و در نتیجه توقعم دیگه فصل 1 نباشه» تازه میگرده تمام اشکالات رو بولد میکنه (یه سریش به جا و یه سریش نا بجا) و میزنه توی سر سریال. 

    من متوجه حرف شما نمیشم. شما معتقید سریال نسبت به اول افت داشته. تینو هم قبول دارید که مشکل از نویسندگی نویسنده هاست ولی می خواید کسی از سریال بد نگه؟ چرا؟ خب اینجا هر کسی نظرشو میگه. بعضی ها نظر موافق دارند بعضی ها مخالف! 

    منم معتقدم هیچ سریالی به پای کتابش نمیرسه ولی این دلیل نمیشه که سریالش بد باشه. سریال بازی تاج و تخت در مقابسه با کتابش که نابوده ولی به عنوان یه سریال در چشم کسی که کتاب رو نخونده هم افتضاح داره تموم میشه.

    من هیچ وقت ندیدم و نشنیدم کسی بگه وای ارباب حلقه ها چقدر بد تموم شد. ولی بازی تاج و تخت افتضاح داره تموم میشه. من ارباب حلقه ها رو چندین بار دیدم ولی بازی تاج و تخت رو حاضر نیستم برای بار دوم ببینم.

    پس لطف کنید هی شاهکار ارباب حلقه ها رو با این سریال مزخرف مقایسه نکنید و لطفا هم هی نگید که اگه بدتون میاد نگاه نکنید. من فیلم رو نگاه می کنم تا ببینم یه شاهکار رو تا کجا میشه به گند کشید!


  20. در 6 ساعت قبل، sadrakhan گفته است :

    سانسا از لحاظ قدرت قویترین مهره است میدوندم تمام لرد های شمالی به خوصوص خاندان مندرلی به جان وفادار نیستند ولی به احتمال زیاد طرف سانسا رو مگیرن ویل کاملا به لطف بیلیش دست سانساس و بعد از فری ها سانسا میتونه روی ریورلند هم ادعا کنه چون یه رگ تارلی داره و بعد از بلک فیش میتونه ریوران رو هم دست بگیره

    تو اینکه لردهای شمال طرف سانسا هستند حرفی نیست ولی دره دست رابرت ارنه و معلوم نیست که لردهای دره به سانسا وفادار بمونند و ریورلند هیچ وقت مال بلک فیش نبوده. من درست یادم نمیاد ولی اگر اشتباه نکنم ادمور تالی هنوز زنده است و اخرین باری که یادم میاد همسر فری اش هم حامله بود. پس ریورلند به سانسا نمیرسه. هر چند در حال حاضر ادمور گروگان لنیسترهاست.


  21. در 2 ساعت قبل، Aegon Targaryen VII گفته است :

    تیریون خطاب به سرسی: " ... اما تو یه هیولا نیستی، اینو میدونم ... "

     

    یکی از عوامل اصلی دخیل در دیوانگی احتمالی دنریس، وجود مشاور خردمندی! همچون تیریون لنیستره! باید بگم دنریس تا الآن خیلی خیلی لطف داشته که اون رو به تبعید نفرستاده یا دچار خشم دروگون نکردتش! فرض کنید استنیس، با مشاوره تیریون لنیستر، مناطق استراتژیک خودشو از دست میداد، اونوقت تیریون دیگه وجود خارجی ای پیدا نمیکرد! 

    تا زمانیکه دنریس از مشاور های خوبی چون سر جوراه و سر باریستن بهره میبرد، مثل یک ملکه واقعی رفتار می کرد، هیچوقت واژه های "عدالت" و "آزادی" رو گم نمیکرد و به تابوشکنی های خودش ادامه میداد و مهمتر از همه هدف خودش رو میشناخت.

    اما با اومدن تیریونِ "اصلاح طلب"، کم کم از ابهت دنریس به عنوان یک فرمانروا کم شد، و شکست های پیاپی و فاجعه باری رو متحمل شد. چطور میتونید همچنان به مشاوره های کسایی گوش کنید که هیچ دستاوردی عاید شما نکردن با اینحال هر وقت خودتون ابتکار عمل رو به دست گرفتید، موفق شدید؟ نمونش نبرد Spoils of War. 

    مشاوره های بد تیریون باعث شد دنریس دیگه نتونه اعتمادی به اون بکنه و حق هم داره! دنریس خودش رو در این هیاهو گم کرده، تا حالا انقدر نزدیک به هدفش نبوده، و حالا که در نزدیکترین فاصله بهش قرار داره، اون کسایی که باید پیشش میبودن نیستن! 

    حالا تیریون مضحکانه میتونه بره روبروی دروازه کینگزلندینگ، و به سرسی بگه خواهرجان تو ذات خوبی داری! بیا و خوبی کن و تسلیم شو! حالا درسته ارتش ما به ف*ک رفته و تو نیروهات رو چند برابر کردی، اما بیا به خاطر بچه ات به دنریس زانو بزن!!! میدونم تو هیولا نیستی، چون بچه هاتو دوست داری !!!! 

    فرق سرسی و دنریس اینه که سرسی خودخواسته یک ظالمه، اما دنریس ناخواسته! 

    و چه خوش گفت لرد وریس؛ تو این فروم هم هستن کسایی که جان رو برای پادشاهی به دنریس ترجیح میدن، فقط به خاطر اینکه یه ماسماسک داره لای پاهاش! 

    در آخر اینکه دم از حقانیت زدن اشتباست! اینکه تخت حق جان ه، حق مرحوم استنیس بود، حق گندریه، یا حق هر کس دیگه ای! اصولا حقانیتی وجود نداره؛ حق از آنِ قدرته. اگر میگید جان وارث بر حقه، چون این حق رو اگان فاتح با زور و استثمار از آن خودش کرد و بقیه پادشاهان تارگرین نون اونو خوردن. حق پادشاهی هم حق مشروعی نیست، و در این شرایط نمیتونم به دنریس خرده بگیرم که چرا نباید از ادعاش به خاطر جان کناره گیری کنه اونم بعد از این همه تلاش برای هدفش و زجرهایی که در راه رسیدن بهش کشید. 

    اگر دنبال وارث بر حقید، سرسی بهترین گزینست! چون همین الان رای مردم رو داره. 

     

    کاملا باهاتون موافقم. درسته که اگر تارگرینها الان روی کار بودند چون جان پسر ریگار( شاهزاده دروگون استون و ولیعهد ایریس) بوده پس در اولویت قرار داره. ولی همین حق از شاهدخت رئنیس تارگرین دختر شاهزاده ایمون گرفته شد به خاطر دختر بودنش و شورایی که تشکیل شد ویسریس اول رو به جای اون به تخت نشوند. حتی بعد از اون که ویسریس دخترش رنیرا رو به جانشینی انتخاب کرد و لقب شاهدخت دروگون استون رو بهش داد برادرش ایگان دوم حقش رو به رسمیت نشناخت و رقص اژدهایان رو به راه انداخت و رنیرا رو طعمه اژدهاش کرد. حالا بماند که بعد از اگان دوم، پسر رنیرا اگان سوم به تخت نشست.

    یعنی حتی اون زمان هم حق همچین رسمیتی نداشت و بعد از رقص اژدهایان بود که پسرها رو نسبت به دخترها اولویت دادند. رسیدن دنریس به تاج و تخت می تونست یه انقلاب باشه به علاوه اینکه دنریس ثابت کرده بود که لیاقت حکمرانی رو داره.

    اون برای مردمی که اصلا نمی شناختنش تا پای جان جنگید و خیلی چیزها رو قربانی کرد و حالا همون مردم بهش پشت کردن. دنریس اشتباهاتی هم داشته ولی در حال حاضر از تمام کسانی که کاندید حکمرانی به وستروس هستند صلاحیت بیشتری داره. اگر رای گیری بود من به دنریس رای می دادم. ولی خب حالا روند داستان داره جوری پیش میره که احتمالا دست دنریس رو از تخت آهنین کوتاه میکنه. کاش حداقل یه روند زیبا رو طی کنه!( که البته بعید می دونم)


  22. در 2 ساعت قبل، mehdi7ra گفته است :

    من یادم نیست که جایی خونده باشم که وارگ توی انسان زنده نمیتونه رخ بده. 

    من نگفتم که نمیتونه وارگ کنه به انسان. میگم کار سختیه و هر کسی از پسش برنمیاد.

    مخفی کننده

    اگر کتابها رو خونده باشید تو سرآغاز کتاب رقص با اژدهایان وارامیر 6 پوست که وارگ قدرتمندی هم هست سعی میکنه وارد بدن یه زن بشه که موفق نمیشه و اونجا ما متوجه میشیم که روح یک انسان چقدر برای داشتن جسمش تقلا می کنه. ولی هودور اینجوری نیست. هر وقت که برن وارد جلدش میشه جایی در اعماق وجودش پنهان میشه که حتی برن بهش دسترسی نداره . حتی همون اوایل هم هودور بیشتر می ترسید تا اینکه مقاومت کنه.

    در مورد گذشته که برن وارگ کرد تو وجود هودور خب دلیلی براش ندارم جز اینکه اون موقع هم هودور بچه بوده و احتمالا از نظر روحی ضعیف

    در 2 ساعت قبل، mehdi7ra گفته است :

    برن میتونه بوسیله ریشه درخت به کینگزلندینگ بره و حتی وارگ هم نکنه چون مشخص هست که تاثیر فیزیکی میتونه داشته باشه.

    بازم من درست یادم نمیاد ولی فکر می کنم اون بار که برگشت به گذشته و هودور رو وارگ کرد با کمک کلاغ سه چشم رفت نه خودش به تنهایی. قبلا کلاغ سه چشم بهش گفته بود که تو هنوز آماده نیستی نه؟

    به هر حال با این مورد که میگی می تونه وارگ نکنه و تو گذشته حضور فیزیکی داشته باشه و تغیییر ایجاد کنه مخالفم.

    در 2 ساعت قبل، mehdi7ra گفته است :

    شما تهدید سرسی و شاه شب رو یکی می دونید!؟

    والا اینجوری که سریال القا کرده سرسی تهدید خطرناکتریه تا شاه شب. شاه شب فقط یه تهدید توخالی بود(اصلا معلوم نشد که خوب بود بد بود اصلا چی می خواست؟ نهایتش این بود که همه رو میکشت و دوباره در قالب ایت زندشون می کرد تا با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنند). تی تیان گریجوی هم تونست وینترفل رو بگیره ولی شاه شب نه. سرسی هم  باهوشتره هم کشتنش سخت تره.

     

    در 1 ساعت قبل، jilibilina گفته است :

    یعنی بعضی تئوریای مسخره رو که آدم اینجا میبینه دلش میخاد دست بندازه و دهن خودشو جررر بده

    دوست عزیز توصیه میکنم قوانین تالار رو یک بار دیگه مطالعه کنید و اگر این بحثها ناراحتتون میکنه دنبال نکنید. همچین میگین این نظریه ها مسخره است که انگار داستان فیلم خیلی فوق العاده داره پیش میره این یکی میزنه خرابش میکنه و منطق داستان رو میبره زیر سوال. وجود اژدهایی که 200 ساله پیداش نیس غیر ممکن نیست اگر خوب بهش پرداخته بشه میشه خیلی منطقی وارد داستانش کرد ولی من بعید می دونم نویسنده ها اینقدر خلاقیت داشته باشند.

    نقل قول

    چیزی که در اینجا فراموش شده اینه که اصلا کلاغ سه چشم کیه؟ اون خاطره تمام دنیاست و با نبودنش شب بی پایان به دنیا حاکم میشه. این خودش نقش کمی نیست. برن درواقع ادامه نوعی نیروی مثبت در تمامی دنیا است که از طریق کلاغهای سه چشم در هر زمانی حفظ میشه.مگر کلاغ سه چشم قبلی چقدر جنگید؟

    این از ضعف فیلمنامه است که همونقدر که شاه شب برای ما مجهوله کلاغ سه چشم هم برای ما ناشناخته مونده.

    مخفی کننده

    توی کتاب به نظر میاد که کلاغ سه چشم همون بریندن ریورز هست. اطلاعات مربوط به بریندن ریورز رو می تونید تو همین سایت بخونید. مسلما ا‌کشنش خیلی زیاد بوده. بریندن ریورز الان حدودا ۱۲۵ سالشه ولی ما نمی دونیم از کی شده کلاغ سه چشم. اگر بعد از گم شدنش به عنوان لرد فرمانده بوده باشه فقط ۷۰ ساله که کلاغ سه چشمه و البته ما نمی دونیم تو این ۷۰ سال چه کارهایی کرده و چقدر در رسیدن دنیا به اینجایی که الان هست نقش داشته.

    توی کتاب اشاره میشه که درختان در واقع خود خدایان کهن هستند و سبز بینها و پیشگوها که کلاغ سه چشم هم جزوشونه( اخرین پیشگو) در نهایت به درخت می پیوندن و در واقع یه جورایی ماهیت خداگونه دارند. در این صورت دخالت داشتنشون در تمام اتفاقاتی که در وستروس میفته قابل توجیهه

     


  23. در 58 دقیقه قبل، mehdi7ra گفته است :

    اگر بخوان دنریس و جان رو با کمک برن پیروز جنگ کنن خیلی احمقانه ست

    دقت کنید برن اونقدر قدرت داره که میتونه هر کاری کنه، میتونه توی کوه یا جیمی وارگ کنه و سرسی رو بکشه نیازی نیست بره توی جلد کانیبال!

    ولی برن اصلا حق دخالت توی همچین موضوعاتی رو نداره و فکر نکنم کلاغ سه چشم حق داشته باشه توی سرنوشت داخلی هفت اقلیم دخالت کنه

    برنامه کلاغ سه چشم برای حفاظت از کل وستروس (یا کل دنیا) در برابر تهدیدی مثل شاه شب هست

    وگرنه اگه به دخالت برن باشه خب میتونه گذشته رو تغییر بده جوری که سرسی کشته بشه یا هر کار دیگه ای که بتونه جان و استارک ها رو پیروز نبرد کنه 

    یه بار قبلا کلاغ سه چشم به برن گفت که نمی تونه گذشته رو تغییر بده.

    به علاوه برن قدرت وارگ کردن به هرکسی رو نداره. اگر کتاب رو خونده باشید می دونید که وارگ کردن به درون یک انسان(که خوش روح داره) کار سختیه. هودور چون حالت طبیعی نداشت و از نطر ذهنی ضعیف بود برن می تونست بره تو جلدش!

     به علاوه وارگ کردن از راه دور نمی دونم ممکن هست یا نه

    مثلا برن می تونه از تو شمال وارگ کنه به کسی که تو کینگز لندینگه؟

    در 56 دقیقه قبل، تینا استارک گفته است :

    نکته طنز اینجاست که فصل قبل هنگامی که جیمی داشت پایتخت رو ترک میکرد برف میبارید. ولی الان کینگز لندینگ چله تابستونه

    قرار بود با کشته شدن شاه شب زمستون برای همیشه رخت بر بندد و برود پی کارش!

     

    در ۱ ساعت قبل، mehdi7ra گفته است :

    برنامه کلاغ سه چشم برای حفاظت از کل وستروس (یا کل دنیا) در برابر تهدیدی مثل شاه شب هست

    یعنی شما معتقدید سرسی تهدیدی برای کل وستروس نیست؟

    برن دلیلی داشت برای گفتن این واقعیت به جان که یک تارگرینه وگرنه اگر جان نمی دونست چه اتفاقی می افتاد؟ این موضوع مربوط به تاج و تخته و به سرنوشت مردم وستروس مربوطه پس اگر برن دخالت کنه جای تعجب نداره. واسه کشتن شاه شب که برن هیچ کاری نکرد. به قول دوستان تا اینجای کار حذف برن از داستان هیچ مشکلی ایحاد نمی کنه.


  24. در 2 ساعت قبل، sadrakhan گفته است :

    اینجور که میگن گانیبال مخوف ترین اژدها است که از تخم و اژدها های دیگر تغذیه میکرده و هیچ کس بعد از تلاش برای رام کردنش زنده بر نگشته به این خاطر سال هاست کسی سراقش نمیره اگه جان رامش کنه چه شود

    این کلا سریال رو نجات میده

    سلام دوست عزیز

    تا الان صحبت هایی در خصوص گروه دوم استارکها و کانیبال کردی که تا حالا اصلا تو سریال اسمی ازشون برده نشده و جزو مواردی هستند که فقط در کتابها مطرح شدند. بنابراین فکر می کنم صحبت ازشون اسپویل کتاب محسوب میشه ولی چون داری اطلاعات غلط میدی لازم دونستم یه سری توضیحات بدم.

    مخفی کننده

    اول در مورد گروه دوم استارکها یا company of the rosre باید بگم که این گروه در زمان تورن استارک حاضر به زانو زدن جلوی اگان فاتح نشدند و به شرق رفتند نه غرب. دوم اینکه سرپرست این گروه برندون کشتی ساز نبوده.

    ثانیا در مورد کانیبال باید بگم که درسته که بعد از رقص اژدهایان زنده مونده ولی سالهاست که کسی ازش خبر نداره. این اژدها قبلا تو دروگون مونت زندگی می کرده ولی اگر الان هم اونجا باشه حداقل به خاطر غذا خوردن باید بیرون می اومد ولی خبری ازش نیست و کاملا ناپدید شده. پس گمان میره به والریا رفته باشه(چون بعضیها معتقدند کانیبال قبل از اومدن تارگرینها در دروگون استون زندگی می کرده. شاید هم رفته باشه به آشایی. تو شروع داستان اگر اشتباه نکنم برن تو رویاهاش اژدهاهایی رو بر فراز آشایی می بینه. شاید کانیبال و شیپ استیلر باشن.

    اگر جان آزورآهایی یا شاهزاده موعود بود باید اژدهای سنگی رو آزاد می کرد. در این حالت مطرح شدن کانیبال به عنوان اژدهای دروگون استون جالب بود.

    در هر صورت اگر این اژدها وارد داستان بشه خیلی برای من جذابه( اینو اضافه کنم که لازم نیست حتما کسی رامش کنه می تونه خودش بدون اژدها سوار یهو بیاد و یورون رو به آتش بکشه و بره ) ولی چون هیچ پیش زمینه ای ازش در سریال نبوده مطرح کردنش باز به ضعفهای فیلمنامه اضافه میشه حتی اگر با راهنمایی برن متوجه بشن که همچین اژدهایی هم وجود داره.

×