هیچ حسی به پایان نداشتم و حتی از اینکه تموم شد دلم نگرفت ، احتمالا این حس رو بعد از پایان کتاب مارتین داشته باشم
خط داستانی چه شخصیت هایی که نابود شدن تا اون صحنه ی کمدی شورای انتخاب پادشاه و شورای کوچک رو ببینیم
و سانسا بگه نه من میخوام مستقل باشم و همه بگن اوکی باش!
و در آخر جان ... یه تارگرین تنها توی دنیا ... مثل ند مظلوم و البته کمی حماقت ... و سانسایی که هم پدر و هم برادرش (پسر عمه ش) رو به باد داد تا به خواسته های خودش برسه
بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne
در فصل هشتم
ارسال شده در · ویرایش شده در توسط Dany
سلام
اولین باره که تو این فروم می نویسم
پایان بندی به شدت بد
هیچ حسی به پایان نداشتم و حتی از اینکه تموم شد دلم نگرفت ، احتمالا این حس رو بعد از پایان کتاب مارتین داشته باشم
خط داستانی چه شخصیت هایی که نابود شدن تا اون صحنه ی کمدی شورای انتخاب پادشاه و شورای کوچک رو ببینیم
و سانسا بگه نه من میخوام مستقل باشم و همه بگن اوکی باش!
و در آخر جان ... یه تارگرین تنها توی دنیا ... مثل ند مظلوم و البته کمی حماقت ... و سانسایی که هم پدر و هم برادرش (پسر عمه ش) رو به باد داد تا به خواسته های خودش برسه
از پایان بندی به این مضحکی بدم اومد واقعا
و در نهایت ***F سانسا