رفتن به مطلب

Ciyamak

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    13
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط Ciyamak


  1. بهتر بود که بگم: قصد کرده بود که ریش بگذارد. کرک‌های زردی مانند پرز هلو گونه‌ها و فکش - بالای پاره‌گی سرخی که چاقو روی گلویش بر جای گذاشته بود- را می پوشاند.

     

    حالا این دومی رو می‌پسندی یا هنوز هم ثقیل به نظر میاد؟ اینطور دقت‌های ویرایشی وقت زیادی می‌خواد و آدم دوباره که سر فرصت بهشون مراجعه میکنه میتونه بهترشون کنه. البته من هم در حال یادگیری و کسب تجربه هستم و هنوز خیلی چیزا هست که باید یادبگیرم

     

    حالا شما این بخش رو چطور ترجمه میکنی؟

    من خدای نکرده قصد جسارت ندارم ، فقط خواستم نظرم رو بگم

    ولی این دومی که نوشتی عالی بود منم بودم همینو مینوشتم


  2. در مورد ثقیل و سنگین بودن (اگه منظورت رو درست متوجه شده باشم) اتفاقاً ادبی بودن و سنگین بودن متن از اهداف منه چون متن اصلی هم همینطوره. من به عمد قصد دارم که سبک مارتین در استفاده از کلمات و لغات متکلفانه و ادبی رو تو ترجمه خودم بیارم. همینه که خودن کتاب مارتین رو سخت کرده چون به سبک ادبیات انگلیسی کهن نوشته شده. اما اگه منظورت اینه جاهایی اشکال و ایراد وجود داره و متن ایراد ادبی داره، بهتره موردش رو بیاری تا شاید منم به اشتباهم پی ببرم

     

    در خصوص مورد دوم، من گفتگوی مستقیم بین افراد و مواردی رو که شخصیت‌ها با خودشون فکر میکنند رو کاملاً محاوره‌ای و عامیانه ترجمه کردم اما باقی متن کاملاً ادبیه. این از نگاه خودم کار کاملاً درستیه. اما اگه تو مواردی غیر از اونکه بالا گفتم جایی محاوره‌ای اومده اشتباه بوده و بهتره محلش رو بهم بگی

     

    خیلی ممنون از توجه و انتقادت

    مپلا اینجا :""پسر بلوند تلاش کرده بود ریش درآورد.کرک های زردی مانند پرز هلو گونه ها و فکش، بالای ویرانی سرخی که چاقو بر گلویش گذاشته بودرا می پوشاند""


  3. با سپاس از زحمات شما برای ترجمه فصل بیستم ، یک انتقاد بی غرض دارم

    اگه ما قراره یه متنو ترجمه کنیم و به نویسنده خیلی متعهد بمونیم متن ترجمه شده ثقیل و سنگین از کار درمیآد این یه مطلب ، دوم اینکه اگه قراره از فعل و فاعل و کلمات عامیانه و محاوره ای استفاده کنیم مثل میبینه ، خونه ، میشنوه..... باید تمام متن رو همینجوری ترجمه کنیم نه اینکه یک در میون عامیانه و کتابی باشه

    با سپاس دوباره از ترجمه خوبتون


  4. با سپاس از زحمات شما برای ترجمه فصل بیستم ، یک انتقاد بی غرض دارم

    اگه ما قراره یه متنو ترجمه کنیم و به نویسنده خیلی متعهد بمونیم متن ترجمه شده ثقیل و سنگین از کار درمیآد این یه مطلب ، دوم اینکه اگه قراره از فعل و فاعل و کلمات عامیانه و محاوره ای استفاده کنیم مثل میبینه ، خونه ، میشنوه..... باید تمام متن رو همینجوری ترجمه کنیم نه اینکه یک در میون عامیانه و کتابی باشه

    با سپاس دوباره از ترجمه خوبتون


  5. شاید جان پسر پادشاه اونور دیوار ، اون زنی که پادشاه سرزمینهای آزاد (اسمشو فراموش کردم) بخاطرش فرار کرد بنظرم اونی نیست که داره میگه شاید اون همون لیانا باشه از مارتین بعید نیست ،

    ولی قطعا جان یه ربطی به سرزمینهای آزاد داره


  6. من برای اولین بار وقتی موسیقی تیتراژ رو شنیدم نا خودآگاه تو فکر اومد چقدر شبیه موسیقی های ایرانیه بعد وقتی اسامی رو میخوندم دیدم بَه مشتی اینکه سازنده موسیقیش رامین جوادی خودمونه

    واقعا لذت بردم که یه ایرانی میتونه موسیقیه بسازه که جهانی بشه


  7. من فکر میکنم در نهایت این دنریس و جان اسنو هستند که با هم متحد میشن و قدرت رو بدست میگیرن ، تا الان از نوشته های مارتین اینجو فهمیدم ، شخصیت های مهمش یه دفه نابود میشن و شخصیتهای کوچیکش یه دفه بزرگ میشن ، جان اسنو هم بزودی بزرگ خواهد شد و رهبر شمال پشت دیوار میشه ،

    استنیس و میلساندر و تایوین و ..... فقط نقش داسنان میانی رو بازی میکنن که به مرور و رفته رفته حذف خواهند شد و شخصیتهای میانی جدیدی جاشون رو میگیره ( این نظر منه)


  8. هرکدوم از دوستان که تمایل دارند تو امر ترجمه و تولید محتوا تو سایت فعال باشند اینجا اعلام آمادگی کنند.

    سلام استار عزیز

    من فصل بیستم (کتلین) رو تا 3 صفحه اول ترجمه کردم اگه خواستی ایمیلتو بده برات بفرستم البته به خوبی ترجمه شما نیست ولی بد هم نیست

    سپاس


  9. سلام سیامک جان و خوش آمد میگم خدمت شما

    خوب گاهی به آدم فشار میاد. من مشغله کاری زیادی دارم. همین مشغله زیاد هم تو این چند روزه باعث شده ترجمه فصل 19 اینهمه به تأخیر بیافته و خوب گاهی اینطور اظهار نظر‌ها من رو خیلی دلزده میکنه

    اما با این وجود باز هم در خدمت شما دوستان عزیزم هستم

    شما هم مارو تنها نذارید

     

    سپاسگزارم استارک عزیز من همیشه پشتیبان شما بوده و خواهم بود حالا هرکی هرچی میخواد بگه بزار بگه

    آدمهای چشم تنگی که نیمه خالی لیوان رو میبینن کم نیستند متاسفانه

    همه میدونن که این روزا مردم همه درگیر زندگیشون هستن و وقت برای کارای دیگه ندارن ولی حالا یه نفر پیدا شده داره از زندگیش میزنه برای سرگرمی ما دیگه کم لطفی که با ایرادای بنی اسرائیلی دلسرد و از کرده پشیمانش کنیم

    من بهتون حق میدم همیشه رو حمایت من میتونین حساب کنین

    باسپاس

    برای فصل نوزدهم هم کمال تشکر رو دارم خسته نباشید خیلی عالی بود هیچ ایرادی وارد نیست دوست من


  10. خواهشا قضیه سانسور را کنسل کنید کلی ار داستان گم میشه اصلا داستان را ترجمه نکنید بهتر از اینه که سانسورش کنید این داستان 90درصد موضوعات مهمش تو قسمتایی که سانسور میکنید انفاق میفته

    تابحال ۱۸ فصل ترجمه شده و تو این ۱۸فصل چیزی در حدود ۵-۶ جمله حذف شده. شما به این میگید کلی؟؟!!

    ۹۰%؟!!!

    چطور به این آمار دقیق رسیدید؟

    من قبلا ادامه یا عدم ادامه ترجمه کتاب با این وضع رو به رای گذاشتم و ادامه ترجمه رای بالایی داشته. صرفا نظر شما به تنهایی نمیتونه ملاک باشه. گرچه با اتفاقات اخیر و فشارها و برخی کم لطفی ها زیادم بعید نیست کار ترجمه به فصل بیست نکشه و شما هم از ترجمه ای که ۹۰% حذف شده خلاص بشید. میتونی امیدوار باشی!!

     

    درود

    خسته نباشید و خدا قوت

    اما چرا با حرف یه نفر میخوای ترجمه رو بیخیال بشین

    موضوع کم لطفی هایی که میگین چیه؟

    نباید زود نا امید بشین هر مسیری دشواری های خودشو داره . من به دیگران کاری ندارم ولی از نظر من کارتون درسته و حرف نداره خیلی هم از شما ممنون هستم که اینقدر وقت میزارین واسه ما

    حالا اگه یه تعدادی بی انصافی میکنن نباید همه تاوانشو بدن

    افرادی هم که این ترجمه رو قبول ندارن خیلی خوب بیل به کمرتون که نخورده آستین بزنین بالا برین اصلشو بخونین خیالتونو راحت کنین اینقدم ایراد الکی نگیرین یکم هم موقعیت سایتو در نظر بگیرین

    سپاس


  11. من به شدت نظرم روي ليتل فينگر هست كه يك جورايي يك نوع كهن الگو محسوب ميشه در چنين داستان هايي و دراكثر اين چنين درام هاي فانتزي همين كهن الگو هست كه دست به چنين اعمالي ميزنه

     

    با احترام من مخالفم چون در اون زمان و مکان لیتل فینگر حضور نداشت

×