رفتن به مطلب

renly baratheon

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    437
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط renly baratheon


  1. The Hound » یکشنبه اردیبهشت 5, 95 8:23 pm[/url]"]اگه قبلا نشون داده باشن که خیلی بعیده دیگه همچین سوتی ـی بدن،هرچند دروازه دوتارکی (اون 2 تا اسب) تو فصل یک یه چیز بود و این فصل یه چیز دیگه!

    خیلی سوتی های دیگه دادن جز این مورد که شما گفتید اگه کسی بخواد دنبالش بگرده!

     

    پ.ن:

     

    یه عکس دیگه دیدم تو نت از Tyene Sand با یه لبخند و نگاه خبیثانه و comic villain وار، ظاهرا عکس هایی که دیدیم کار خودشون بوده! چه کردن با این پلات لاین دورن! D&D از گل روی کیوان خجالت نمیکشن همچین کارهایی میکنن؟!

     

     

    اصلاحیه ناظر: فعال کردن اسپویلر.


  2. The Hound » یکشنبه اردیبهشت 5, 95 7:30 pm[/url]"]

    اینکه ملیساندره تو قسمت اول پیر میشه نمیتونه درست باشه،چون تو تیزر های این فصل جلوتر شاداب و سرزنده(!) حضور داره.

     

    یادم نیست متن کتاب بود یا تئوری اینکه ملیساندره پیر هست،با اون گردنبند جون نشون داده میشه،تو این عکس های هم یه جورایی این قضیه رو تایید میکنه،جایی که گردن بند هست جوونه و جایی که نیست پیره.

     

    این رو منم دیدم تو نت که خیلی ها بهش اشاره کردن، اما تو سریال قبلا ملیساندر رو بدون گردنبند و جوون نشون دادن. شاید بعدا دوباره به جوری جوون میشه. شایدم حق با شما باشه و این یه سوتی دیگه از سازندگان سریال باشه که خودشون یادشون رفته قبلا چی نشون دادن!

     


  3. من از دیروز که عکس ها رو دیدم هنوز تو شوکم! آخه این دو نفر از جون نغمه چی میخوان؟!

     

    آخه دوران؟!

     

    برداشت من از عکس های ملیساندر اینه که بعد از این که جان رو زنده میکنه خودش این طوری پیر میشه! بریک جونش رو از دست داد چون کت خیلی وقت بود مرده بود، ولی جان مدت زیادی از مرگش نگذشته و احتمالا مل جوونیش رو فقط از دست بده! البته شاید هم بعدش مرد!

     


  4. تبریک میگم، واقعا خوشحال شدم! دلم برای همه تنگ شده بود!

     

    استاد: بلاگ مارتین رو دنبال کنید! اونجا خبری بشه میگه!

    یه بار پایان 2015 رو ددلاین گذاشت که بهش نرسید، بعدش گفت دیگه ددلاین نمیذارم!

    ولی من احتمال میدم اوایل سال بعد بیاد!


  5. این همه تا حالا بارها سازندگان سریال ناامیدمون کردن، اما هنوز هم ما امید داریم که لیدی استون هارت و یانگ گریف رو ببینیم! اوه مای سوییت سامر چیلدرن!

     

    ریگار هم که پیش خودش فکر میکنه خیلی داره زیرپوستی پروپاگاندای خودش رو پیش میبره و به ملت غالب می کنه، کسی هم اصلا بویی نمی بره! اما یادش رفته این جا وستروسه!


  6. negar27 » دوشنبه آذر 30, 94 9:39 pm[/url]"]خوندن این چندتا پست از رنلی و وینترفل و ریگار خیلی چسبید! اول که فکر کردم تاپیکو اشتباهی اومدم

    واقعا خوشحال شدم بعد از مدت نسبتا طولانی یاران قدیمی وستروس دوباره برگشتن به فروم.

    منم شب یلدا رو به همه تبریک می گم

    سلام!

    kei1 » دوشنبه آذر 30, 94 9:47 pm[/url]"]تقریباً همه هستن ولی کجدار و مریز.

     

    اسپویل نکن آقا.

     

    قراره به ناکجا آباد ببره داستان رو نه اونجایی که تو می گی.

     

    @حمید (انقدر نیستی و نیستیم فکر کردم تا یادم بیاد اسمت)

    علی سعی در سوء استفاده از این گذر زمان و حافظه های احیاناً rusty داره، می بینی ؟!

    حقایق رو می خواد جور دیگه جلوه بده.

    سلام کیوان جان!

    اسپویل؟! این چیزا هنوزم اسپویل حساب میشه؟ کتابا که ترجمه شده، سریالم که اومده!

     

    به شدت موافقم!

     

    آره یادم رفته بود این ریگار چقدر دسیسه گره! البته الان همکارش تو توطئه هاش (سامیانو) نیست فکر کنم از قدرتش کاسته شده باشه!


  7. Winterfell » دوشنبه آذر 30, 94 8:45 pm[/url]"]خب ریگار هم هست. با ریگار میشه حسابی دعوا کرد.

     

    کیوان میاد که بعیده بشه باهاش دعوا کرد خیلی منطقیه. نگار هم هست که اونم اهل دعوا نیست به گمونم. امااستنیس هست. خوبه دیگه.

    بچه های جدید هم هنوز تو دعوا عیار خودشون رو نشون ندادن باید جنگ بشه تا ببینیم چقدر دست به شمشیرند.

     

     

    به خاطر شب یلدابعیده امشب شلوغ بشه اما همین چند نفر هم به اندازه کافی خوبه.

     

    می بینیم که در همین اولین سلام و علیکها بوی دل انگیز مشاجره میاد. به به...!

    ریگار هم اغلب تو جبهه ماست آخه!

    با کیوان که نباید دعوا کرد! کیوان رو باید جذب جبهه خودمون کنیم، هیچ کسی یارای مقابله با شمشیر برنده منطقش رو نداره!

     

    بیشتر آرزو بود اون تیکه!

     

    نه کدوم مشاجره؟!

     

    ریگار » دوشنبه آذر 30, 94 9:12 pm[/url]"]والا کیوان همچین آدم اعتدال گرا و میانه رویی نبود، بعد از رابرت مرحوم، کیوان بیشتر از همه بحث های ما رو به خاک و خون می کشید .

    اما امسال سریال یه تفاوتی با سریال سال های پیش داره، اونم اینه که داستان رو قراره تا جایی ببره که هیچ کس ازش خبر نداره .

    شاید اون گرمایی که مد نظرته با اومدن کتاب شش رقم بخوره . کتابی که بعید نیست خیلی زودتر از چیزی که انتظارش رو داریم برسه .

    از کیوان میانه رو تر؟!

    کلا ترجیح میدم فعلا در این باره سکوت کنم! تازه رسیدم!

    یعنی میشه؟!

     

    Winterfell » دوشنبه آذر 30, 94 9:23 pm[/url]"]

    ریگار من نمی خوام باور کنم چیزایی که تو سریال نشون میده قراره اتفاقای کتاب باشه. نه, هرگز!

    لایک!


  8. Winterfell » دوشنبه آذر 30, 94 8:23 pm[/url]"]نه.... این خود رنلیه. رنلی خودمون. از حافظه اش شناختمش.

    اماده ایم که دوباره زیر پرچم براتیونها جمع شیم.

     

    خوشبختانه استنیس هنوز سر می زنه اینورا اما مدتهاست که اون اسمایل معروفش رو ندیدم. دیگه کسی نیست عصبانی اش کنه.

    دعوا کردن تو وستروس که کاری نداره. همین روزا یه جنگ و دعوای جدید راه می ندازیم.

     

    یعنی من نبودم کسی نبوده بهش هلو تعارف کنه؟!

    دیگه کی سر میزنه اینجا؟! خودمون دوتا که نمی تونیم با هم دعوا کنیم!

     

    ویرایش بعد دیدن پست ریگار:

    ریگار » دوشنبه آذر 30, 94 8:29 pm[/url]"]خب خب جمع دوستان و یاران قدیمی جمعه انگار ! فلحال یلداتون مبارک .

    رنلی، الانه که اشکمون رو در بیاری . هنوز هم حتی بعد از لمس دنیای مردگان مثل قدیم دلنشنین صحبت میکنی .

    بیرقت هرچند تنها در یادها... در اهتزاز باد !

     

    وستروس در رخوت پاییز و زمستان گیر کرده. با اومدن بهار و سریال دوباره گرم میشه. اینو از ریگار پیشگو بشنوید !

    امیدواریم تو این یلدا سر و کله دوستان قدیمی دیگه ای هم پیدا بشه و همگی از نوستالژی لبریز بشیم!

     

    هـــی، اون گرمایی که از سریال برخیزه گرما نیست! مثل شمشیر لایت برینگر استنیس فقط نور داره اما گرما نه! اون آتشی همه رو گرم میکنه که خودمون روشنش کنیم و پرستارش بشیم، آذرخش سریال میاد و لحظه ای با سر و صدا می تابه و میره و تموم میشه!


  9. Winterfell » دوشنبه آذر 30, 94 7:48 pm[/url]"]Hey, Is it true!! He is our King.

     

    رنلی جان از اینورا؟ خودتی واقعا؟ فکر می کردم دورانی که تو وستروس زیر پرچمت می جنگیدیم تموم شده.

    نه ملیساندره منس رو جام جا زده! :دی یا شایدم گارلان آرمورم رو پوشیده! شایدم مثل اون آوازی که Hamish the Harper خوند از دنیای مردگان بازگشتم!

    نمیدونم شاید تموم شده باشه، اما به هر حال خوشحال میشم اگه جنگ هامون ادامه پیدا کنه! وستروس بود و جنگ های بی پایانش! دلم برای اسمایل های استنیس عزیز تنگ شده!


  10. سلام به همه وستروسی ها! همه دوست های عزیزم! همه قدیمی ها و جدیدترها!

    من برگشتم بعد از یه غیبت طولانی، خیلی طولانی تر از اون چیزی که خودم فکرش رو میکردم!

    نمیدونم کیا هنوز هستن و اینجا سر میزنن و کیا مثلِ تا امروزِ من تو غیبتن! دلم برا همه تون تنگ شده بود! ریگار، وینترفل، برندون، جورامون، مورس مارتل، کیوان، رابرت، استنیس، استاد آمون، سامیانو، تالیسا، مانوئل، حامد، آزورآهایی، آخرین استارک، لیدی، نگار، و بقیه ای که ناعامدانه جا انداختم! این جا، توی این فروم، من خیلی از بهترین روزهای عمرم رو گذروندم و هیچ وقت اون روزهای طلایی رو فراموش نمی کنم!

     

    بهترین آرزوها رو برای همه تون دارم دوستای گلم!


  11. متاسفانه خبر رسید که سر کریستوفر لی بزرگ درگذشته!

    واقعا فقدان بزرگیه برای دنیای سینما و موسیقی و فانتزی و به خصوص برای فن های تالکین. هر چند که در کریستوفر مثل خود تالکین همیشه در قلب ها ما جاودانه است.

     

    یکی از اشعار تالکین با صدای سر کریستوفر لی:

    http://uploadboy.com/cy7zm924wb04.html

     

     

     

    پ.ن: مانوئل: هزار لایک!


  12. Queen nymeria » دوشنبه خرداد 18, 94 12:58 pm[/url]"]on the “inside the episode” feature that aired on HBO, creators D.B. Weiss and David Benioff said they were ”shocked” to learn this information from author George R.R. Martin implying that the burning of Shireen Baratheon is a joy book readers may yet get to experience in The Winds of Winter. (In fact it may be tied to another main character’s fate.)

    این مطلب رو تو بحث اپیزود نهم فصل ۵ هم قرار دادم ولی چون اسپویل داشت نمیشد اونجا روش بحث کرد.خط آخرش نوشته In fact it may be tied to another main character’s fate یعنی در حقیقت ممکنه ملیساندر برای برگردوندن جان شیرین رو قربانی کنه!!من اینجوری احساس بدتری بهم دست میده تا اتفاقی که افتاده.

    نه نایمریا، هیچی بدتر از این نیست که پدری دستور بده بچه اش رو زنده زنده بسوزونن و خودش وایسه نگاه کنه.


  13. سازنده های سریال واقعا بیمارن! حالم ازشون به هم میخوره... دیگه نمیتونم بقیه سریال رو ببینم

     

     

    پ.ن: از مدیران محترم تقاضا میکنم برای نظرسنجی این اپیزود گزینه "صفر" رو هم اضافه کنند.


  14. این قسمت خیلی بهتر از دو قسمت قبل بود، کمی امیدم برگشت! (کمی البته! :دی)

     

    جورامون » دوشنبه خرداد 4, 94 8:27 pm[/url]"] تنها چیزی که منو اذیت کرد این زوم کردن های مداوم روی اون پسره بود. اصلا حس خوبی ندارم که چیکار میخواد بکنه! امیدوارم اونی نباشه که فکرش رو میکنم!

    من که مطمئنم قراره همون نقش رو بهش بدن! از اول فصل معلوم بود، اصلا تردید نکنین!

     

     

    پ.ن: چرا عنوان اپیزود دهم رو هنوز اعلام نکردن؟


  15. زاپا » دوشنبه اردیبهشت 27, 94 12:54 am[/url]"]سلام، به عنوان یه تازه وارد یه سوال دارم که توی هیچ کدوم از موضوعاتی که طبق بندی کردین نمیگنجه و اون اینه که به نظر شما آقای مارتین چرا زودتر کتاب 6 و 7 رو نمی نویسه؟ آخه من به شدت نگران سلامتی ایشون هستم و این که با توجه به سن و سالشون شتر مشهور در خونشون بخوابه و داستان نیمه کاره بمونه و یه لشکر هوادار بلاتکلیف

    از قضا مارتین خودش جواب خیلی خوب و قاطعی به این سوال داده! میتونید سرچ گنید و جوابش رو ببینید!


  16. جورامون: آره پنج شنبه بیرون کنار حوض خوب بود، و اصلا به هیچ عنوان منظورم این نیست که خوش نگذشت، اما همون نیم ساعتی که داخل کنار غرفه روزنه گذروندم واسه امسالم کافیه! البته یه بار هم شنبه مجبور شدم برم که این دفعه خیلی گرم بود!

    (حقیقتش اینه که چه گرم باشه چه نه من نسبت به نمایشگاه فوبیا دارم! :دی)

     

    با جوری هم اعلام موافقت میکنم!


  17. با کیوان موافقم بدجور!

    هر سال با خودم عهد میکنم که دیگه پامو به نمایشگاه نذارم اما هر بار باز یه چیزی میشه که مجبور میشم برم و هر بار به خودم فحش میدم!

    امسال هم بر خلاف میل باطنیم دو بار رفتم نمایشگاه، دیگه تحمل دفعه سوم رو ندارم! اما اگه مثل پارسال برنامه میتینگ به جایی خارج از نمایشگاه منتهی بشه منم پایه ام!

×