راستش اين فرضيه يخ و آتس ذهنم رو درگير کرده،به نظر منطقی مياد که دنی و جان فرزندان رگار باشند که در آخر به هم ميپيوندند. اما اين نظريه نقاط ضعف زيادی داره. مثل اين که حتماً در قلعه سرخ کسانی متوجه اثر بارداری ملکه شده اند. يا مثلاً در زمان زايمان حتماً ويسريس و همراهان ملکه حضور داشتند. يعنی آن ها نفهميدند که اصلاً بچه اي در کار نبوده؟ يا اصلاً ملکه چطور مرد؟ پس يعنی همه اين قضيه استورم بورن کشک بوده!
تنها طريقی که ميشه اين نظريه رو قبول کرد اين هست که : ريگار در حين مطالعاتش به همان پيشگويی کذايی بر ميخوره و مطمئن ميشه که او همان کسی است که بايد وستروس و مردمش رو در برابر خطر آدر ها نجات بده. ان هم با ترکيب خونی يخ و آتش. شايد اصلاً به همين خاطر يک دفعه خواست که جنگجو بشه.
در هر صورت وقتی از اليا مارتل نا اميد ميشه، در هارن هال، ليانا رو متقاعد ميکنه که آن ها بايد اژدهای سه سر را توليد کنند. ليانا هم قبول ميکنه. اما تنها چيزی که رگار پيش بينيش را نکرده بود شورش رابرت بود.
برای همين قبل از اين که اوضاع وخيم بشه، ليانا ی باردار رو به همراه وفادار ترين افرادش( که به نظريه های رگار باور داشتند)، به جنوب ميفرسته. درواقع دليل اين کار او محافظت از ليانا نبوده، بلکه محافظت از فرزند او بوده. احتمالاً آن شوليه ها دستور داشتند که در صورت پيروزی در ترايدنت، بچه را به پايتخت برگردانند، اگر نه هم که از او محافظت کنند. در نهايت ليانا دو قلو به دنيا مياورد و بر اثر زايمن هم رو به موت قرار ميگيرد. در همين زمان ند از راه ميرسد و ليانا از او قول ميگيرد که از فرزندانش در برابر رابرت محافظت کند تا پيشگويی به واقعيت بپيوندد. پس ند و هاولند ريد برنامه ريزی ميکنند. ند پسر را به عنوان حرامزاده خودش به شمال ميبرد و هاولند (يا مردانش) دختر را به درگن استون. تا يکی در ميان یخ و يکی در ميان آتش بزرگ شود( حتماً از مفاد پيش بينی بوده). در درگن استون، وفاداران به رگار، دنريس را جای فرزند مرده شاه ديوانه جا ميزنند. البته ويسريس از اين موضوع خبری نداشته، چون او اهل راز نگهداری نبوده.
پس اکنون تنها کسی که کل داستان را ميداند هاولند ريد است.پس بايد منتظرش بمانيم.
اين تنها راه برای حقيقت بخشيدن به قضيه يخ و آتش است.حال بايد ديد مارتين چه برايمان در نظر دارد. چون من مطمئنم نام کتاب تماماً مربوط به همين نبرد با آدر ها است.
رازهای ناگفته زندگی و مرگ پرنس ریگار
در اولد تاون
ارسال شده در
من فقط برای همين يک پست اومدم ثبت نام کردم!!
راستش اين فرضيه يخ و آتس ذهنم رو درگير کرده،به نظر منطقی مياد که دنی و جان فرزندان رگار باشند که در آخر به هم ميپيوندند. اما اين نظريه نقاط ضعف زيادی داره. مثل اين که حتماً در قلعه سرخ کسانی متوجه اثر بارداری ملکه شده اند. يا مثلاً در زمان زايمان حتماً ويسريس و همراهان ملکه حضور داشتند. يعنی آن ها نفهميدند که اصلاً بچه اي در کار نبوده؟ يا اصلاً ملکه چطور مرد؟ پس يعنی همه اين قضيه استورم بورن کشک بوده!
تنها طريقی که ميشه اين نظريه رو قبول کرد اين هست که : ريگار در حين مطالعاتش به همان پيشگويی کذايی بر ميخوره و مطمئن ميشه که او همان کسی است که بايد وستروس و مردمش رو در برابر خطر آدر ها نجات بده. ان هم با ترکيب خونی يخ و آتش. شايد اصلاً به همين خاطر يک دفعه خواست که جنگجو بشه.
در هر صورت وقتی از اليا مارتل نا اميد ميشه، در هارن هال، ليانا رو متقاعد ميکنه که آن ها بايد اژدهای سه سر را توليد کنند. ليانا هم قبول ميکنه. اما تنها چيزی که رگار پيش بينيش را نکرده بود شورش رابرت بود.
برای همين قبل از اين که اوضاع وخيم بشه، ليانا ی باردار رو به همراه وفادار ترين افرادش( که به نظريه های رگار باور داشتند)، به جنوب ميفرسته. درواقع دليل اين کار او محافظت از ليانا نبوده، بلکه محافظت از فرزند او بوده. احتمالاً آن شوليه ها دستور داشتند که در صورت پيروزی در ترايدنت، بچه را به پايتخت برگردانند، اگر نه هم که از او محافظت کنند. در نهايت ليانا دو قلو به دنيا مياورد و بر اثر زايمن هم رو به موت قرار ميگيرد. در همين زمان ند از راه ميرسد و ليانا از او قول ميگيرد که از فرزندانش در برابر رابرت محافظت کند تا پيشگويی به واقعيت بپيوندد. پس ند و هاولند ريد برنامه ريزی ميکنند. ند پسر را به عنوان حرامزاده خودش به شمال ميبرد و هاولند (يا مردانش) دختر را به درگن استون. تا يکی در ميان یخ و يکی در ميان آتش بزرگ شود( حتماً از مفاد پيش بينی بوده). در درگن استون، وفاداران به رگار، دنريس را جای فرزند مرده شاه ديوانه جا ميزنند. البته ويسريس از اين موضوع خبری نداشته، چون او اهل راز نگهداری نبوده.
پس اکنون تنها کسی که کل داستان را ميداند هاولند ريد است.پس بايد منتظرش بمانيم.
اين تنها راه برای حقيقت بخشيدن به قضيه يخ و آتش است.حال بايد ديد مارتين چه برايمان در نظر دارد. چون من مطمئنم نام کتاب تماماً مربوط به همين نبرد با آدر ها است.