رفتن به مطلب

جورامون

مدیران
  • تعداد ارسال ها

    1781
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    4

پست ها ارسال شده توسط جورامون


  1. کیوان چه طور قانع شدی که دنریس خوبه؟ واقعیته یا جورامون داره تهمت می زنه!

    جورامون و تهمت؟!!!!

     

    لازم به ذکره که برن و سامر به بنده رسید! حیف که دنریس نداشت و گرنه اونم میگرفتم! :دی

     

    مانوئل:

    راست میگی. من قبل از اومدن برای سر به نیست کردنش کلی نقشه کشیده بودم اما بعد که دیدم چه پسر خوبیه منصرف شدم! :دی

     

    ویرایش:

    البته خودتم همینطور بودی. تو فروم خشن تری اما تو واقعیت خیلی پر جنب و جوش و تو دل برو بودی! :دی


  2. جای همه دوستان خالی بود. خیلی خوش گذشت. بحث های جالبی انجام شد و نتایج خوبی هم داشت. مثلا کیوان قانع شد که دنریس خوبه!

     

    به به بسیار هم عالی تشکر بابت گزارش خوبتون چه سورپرایز جالبی بوده

    چهره هام که خدارو شکر به جز جناب جورامون که عکسشونو دیده بودم بقیه اصلا شبیه به تصورم نبودن نمی دونم چرا فکر کنم تاثیر اسامی کاربری دوستان بوده

    عکس منو کجا دیده بودی؟


  3. ویرایش : دوستان جدی جدی کسترلی راک از طلا خالی شده ؟! یا اینم از تحریفاته ؟! هزاران ساله که اونجا داره طلا به عمل میاد ، مگه میشه ثروت مند ترین خاندان وستروس اینجوری به گدایی از های گاردنی ها بی افته ؟!

    دقیق یادم نیست اما فکر میکنم یه همچین صحبتی بین تیریون و تایوین بود. حالا نه اینکه کلا تموم شده باشه. میگفت خیلی کم شده.

    دوستانی که بهتر از من یادشونه اگه اشتباه میکنم تصحیح کنن.


  4. به پیشنهاد Kei1 فیلد جدیدی با عنوان «مرز اسپویل من» به پروفایل کاربران اضافه شد. شما میتونید در اون قسمت مشخص کنید که تا کجای کتاب رو خوندید. اینکار باعث میشه که سایر کاربران بدونن که در بحثهای فروم تا چه جاهایی رو مجاز هستند به شما بگن و از چه قسمتهایی به بعد براتون اسپویل محسوب میشه.


  5. خواهش میکنم

    چرا من اونها رو خوندم. یعنی اینکه تا اینجایی که گفتم مشکلی نیست.

    فرضا یکی بنویسه "فصل 50 کتاب 3" یعنی تا اون فصل رو خونده اما فصل 51 رو نخونده.

    اگه فکر میکنید گنگه یه عنوان بهتر پیشنهاد بدید.


  6. باز اپیزود جدید و باز بحث ما سر دنریس.

     

    زارو 13 تا کشتی می یاره نه 93 تا. با سیزده تا کشتی هم کار خاصی نمی شه کرد. در واقع آپشن حمله به وستروس وجود نداره.

    من خودم بدون هیچ پیش زمینه ای هم که فکر می کنم کار عاقلانه موندن بود. باریستان همینجوری رو هوا حرف می زنه واسه خودش. گرفت قلعه الکی نیستش که. داره موقعیت دفاعی قلعه رو با خستگی سربازا یک در نظر می گیره.

    و اینکه برتری اصلی دنریس اژدهایانشن پس باید صبر کنه تا بتونه ازشون استفاده کنه.

     

     

    نمیشه گفت کشتیهایی که زارو میاره ظرفیتش مثل همین کشتی هایی باشه که توی سریال میگن. زارو اومده یه پیشنهاد وسوسه انگیز بده تا دنی راضی بشه. اونوقت نمیاد جوری کشتی بده که دنی فقط با 1300 نفر بره وستروس. معلوم دنی اینو قبول نمیکنه. به نظرم اون کشتی ها توانایی اینو داشتن که 8000 آنسالید رو ببرن و گرنه کار زارو بی معنی میشه.

    الان سربازا خستن، پادشاه مرده. خاندان لنیستر از همیشه آسیب پذیرتره. دنریس شاید نتونه الان سوار اژدهاش بشه اما زمانی که حمله کنن میتونه ازشون استفاده کنه. همون اژدهای نصفه نیمه هم میتونه آتیش به پا بکنه و ترس و وحشت بین سربازا به وجود بیاره. وستروسی که 300 سال اژدها ندیده اما میدونه آتیش اژدها یعنی چی از همین بچه اژدهاها هم میترسه و خیلی از خاندانها میان به کمکش. اولین خاندانی که بهشون ملحق میشه دورن هست. هرچی باشه الیا مارتل زن برادر دنریس بوده و اونها با هم وصلت داشتن. خاندان های قدیمی وفادار به تارگرین هم به محض اومدن دنی ازش حمایت میکنن.

     


  7. نظرتون راجع به اینکه یه گزینه بذارین کاربرا مشخص کنن کتاب رو تا کجا خوندن چیه؟

    بعضی موقع ها واقعاً باعث سردرگمی می شه.

    خیلی ممنون. پیشنهاد خوبیه.

    فیلدی با عنوان «مرز اسپویل من» به پروفایل کاربری اضافه شد. اونجا میتونید مشخص کنید که تا کجای کتاب رو خوندید.

     

    اگه عنوان کوتاهتر یا بهتری سراغ دارید پیشنهاد بدید.


  8. برید پیش نمایش اپیزود بعد رو ببنید ، عنوانش رو من همینطوری میگم استنیس در بروواس

    پیش نمایش جالبیه.

    قصدمون اینه که پیش نمایش ها رو با یه روز تاخیر بذاریم رو سایت تا مطمئن بشیم همه این قسمت رو دیدن. بحث در مورد پیش نمایش هم بهتره موکول بشه به کامنتهای اون خبر و تاپیک مخصوص به اپیزودش.


  9. والا تو کتاب که اینجوری نبود.

     

    چیزی که من یادمه اینه، اگه اشتباه می کنم بگین.

    خبری از کشتی نبود و آپشن های پیش روش March یا موندن بود. که گزینه اول هم به خاطر آذوقه عملی نبود خیلی.

    ضمن اینکه باریستان می گه بریم وستروس و دنریس می گه نه. جورا هم که تبعید شده رفته.

     

     

    بله تو کتاب فرق داره اما تقریبا همین موقعیته. تو کتاب زارو زوآن داکسوس از کارت میاد و با خودش کشتی میاره و میگه با اینها برو وستروس رو بگیر و کاری به برده های اینجا نداشته باش و بذار ما برده داریمون رو بکنیم! دنریس اونجا پیشنهادش رو رد میکنه. موقعیتش خیلی شبیه سریاله. یه طرف کشتی آماده برای سفر به وستروس و یه طرف برده هایی که آزاد کرده اما دوباره دارن برده میشن. حتی تو کتاب کار دنریس شکوهمندتره، چون کارتی ها تهدید میکنن که اگه اینکار رو نکنی باهات میجنگیم اما توی وضعیتی که توی سریال هست خطر جنگی وجود نداره. تو سریال دنریس بین رفتن به وستروس و موندن و کمک به برده ها حق انتخاب داره اما تو کتاب بین رفتن به وستروس و موندن و کمک به برده ها + جنگیدن با کارتی ها.

     


  10. به جورامون : حالا میفهمم چرا شاه استنیس گفت وقتی کتاب سه رو داشته تموم میکرده سر کلاس درس پا شده دست بزنه !

    البته اون قضیه بابت یه چیز دیگه بود که انشالله تو اپیزود 9 میبینیم! :دی

     

    واقعا دنریس میتونست به بارانداز حمله کنه ؟! 80-100 هزار تایرل و احتمالا 20-40 هزار لنیستر تو بارانداز اند ! به نظرم بهترین کاری که الان از دستش بر میاد گرفتن دراگون استونه ! دروازه وستروس، جایی که میتونه در امنیت خودش رو به کسایی که میخوان بهش ملحق بشن نشون بده و آسیب هم نبینه .

    اژدهایانش هم میتونن اونجا به خوبی رشد کنن .

    باریستان میگفت بارانداز رو غافلگیرانه بگیرن. کل اون نیروها نمیتونن تو شهر باشن. خیلی هاشون بعد از کشته شدن راب و تموم شدن جنگ برگشتن سر خونه و زندگیشون. اینکه بیاد تو دراگون استون و حمله نکنه خوب نیست چون دست خودش رو رو کرده.

    آقا این سرد دست کیه ؟! یکی تو مایه های اون وحشیه است که استخون به خودش چسبونده بود ؟

     

    نه وحشی نیست. یه شخصیت مرموزه که معلوم نیست کیه یا چیه. سرتاپا سیاه پوشیده و سوار بر گوزن حرکت میکنه و صورتش کامل پوشیده است و دستهاش سیاه و سرده. سم و گیلی رو راهنمایی میکنه تا از یه در مخفی از دیوار رد بشن. بعد میگه برن و بقیه رو بفرست بیان. از همون دیوار همراه برن و بقیه هست و کمکشون میکنه. خیلی کاراکتر خفنیه! اسمش رو هم نمیگه، چون دستهاش سرده این اسم رو بهش میدن.

     


  11. امکان گذاشتن لینک روی یه تیکه از متن وجود داره؟

    اگه هست که لطف کنین بگین چجوری.

    اگر هم نه که لطف کنین در صورت امکان اضافه کنین قابلیت رو.

    بله امکانش هست. اینجوری نمایش داده میشه:

    لینک سایت وستروس

     

    باید همچین کدی بنویسید:

    [url=http://westeros.ir]لینک سایت وستروس[/url]

     

    دکمه گذاشتن url هم توی ویرایشگر کامل هست.


  12. آقا یه سوال

    اون یارو لاک کی رسید به دیوار (البته میدونم ایپیزود قبل)

    منظورم اینه که روس بولتون اینو دکش کرد یا واسه انجام کاری فرستاد؟

     

    و مهم تر از اون که قضیه دزدیدن برن چی بود؟

    و باز مهم تر از اون! چرا نتونست موفق شه؟

    در کل چرا این همه راه کشوندنش دیوار و بعد کشتنش؟

    رمزی به باباش میگه که اگه برن و ریکان زنده باشن برای ما تهدیده و روس بولتون لاک رو میفرسته پیش جان چون فکر میکنه اگه زنده باشن میرن پیش جان. لاک میخواست برن رو بکشه(چرا نکشت و دستگیرش کرد رو نمیدونم)


  13. ریگار:

    این مورد هم جزو پیشگوییهایی بود که کردی و فک ما بر زمین افتاد! واقعا دست مریزاد!

     

    سرسی کرک و پرش ریخته واسه همینه که یه ذره دلچسب شده. فهمیده که همچینم قدرت نداره.

    بخش دنریس هم فکر کنم جواب خیلی از مخالفین دنریس رو داد. اینکه دنریس به خاطر هدفش دست به آزاد کردن برده نزده، بلکه به خاطر آزادی برده ها میخواد هدفش رو به تعویق بندازه. الان بهترین موقعیت برای حمله به وستروس بود اما به خاطر چیزی که وظیفه خودش میدونه اینکار رو انجام نمیده. دنریس داره به تدریج بزرگ میشه و درس میگیره و به خودش درس میده. (کی بود میگفت به حرف مشاورینش گوش نمیکنه؟)

    مناظر دره رو خیلی خوب نشون دادن. واقعا عالی بود. لایسا و بیلیش عوضی ترین آدمهای وستروس هستن.

    بخش شمال دیوار هم خوب بود. بهتر از اون این بود که جان و برن روبرو نشدن. اما بدیش این بود که هنوز خبری از سرد دست نیست!


  14. مانوئل:

    حرفت در مورد تفاوت اون سه کتاب با نغمه رو قبول دارم. اونجاها تم اصلی و اکثر اتفاقات مربوط به نبرد خیر و شر هست اما تو نغمه هم خیر و شر رو داریم و هم اینکه انسانها بین خودشون هم درگیری دارن. نمیدونم کتاب "پژواک آوای کهن" دیوید گمل رو خوندی یا نه. اونجا هم وضعیت مشابهی مثل این داره. نژادها و قبایل مختلف انسان ها با هم در جنگ هستن و آواتارهای خود خواه و جاویدان به بقیه زور میگن و اونها رو زیر سلطه دارن. یهو یه دشمن خارجی و قدرتمندتر از اونها حمله میکنه که هدفش فقط کشتن هست. اونجاست که آواتارها با بقیه انسانها متحد میشن و با اونها مقابله میکنن. به نظرم نغمه هم به همین سمت خواهد رفت. نزاع های داخلی وستروس هست اما وقتی آدرها حمله کنن همه این افرادی هم الان برای هم نقشه میکشن مجبور میشن با هم متحد بشن. فرض کن همه این مدعیان پادشاهی کنار هم برای بقا بجنگن.

    آدرها که فعلا حرکت خاصی نکردن، بعید میدونم که با احدی از انسانها هم پیمان باشن، شکست ناپذیر هم نیستن و راه کشتن اونها مشخص شده. پس اینجوری نیست که بگیم اونها دارن میتازونن و بقیه بی خبر موندن. حداقل شمالی ها دشمن رو میشناسن و جنوبی ها هم به موقعش خواهند شناخت هر چند که ممکنه خیلی دیر باشه.

    مارتین نخواسته که داستانش تنها یه نبرد خیر و شر باشه. در خلالش داره داستان های دیگه هم میگه. اصلا فرض کنید دارید دو داستان میخونید. یکی مربوط به آدرهاست و دیگری مربوط به جنوب و غیره. داستان های جنوب بی ربط با آدرها نیست. حریف آدرها کسیه که بتونه وستروس رو در اختیار بگیره و همه پشتش بجنگن. الان ما یه نبرد در پیش داریم. یه طرفش آدر ها هستن اما معلوم نیست طرف دیگه کیه و چطور میخواد مبارزه بکنه. آیا دنریس میاد و با اژدهاهاش به جنگ آدرها میره. آیا جان و نگهبانان شب با اوبسیدین مبارزه میکنن. آیا استنیس و ملیساندره هستن آیا دورنی ها هستن،

    آیا ویکتاریون و شیپورش هست، آیا یورون گریجوی هست، آیا گریف جوان هست،

    و ... .

    بقیه وقایع مشخص میکنه که چه کسی یا کسانی در برابر آدرها ایستادگی میکنن.


  15. مانوئل:

    مگه من گفتم کل این داستانهای دیگه فقط برای همین یه پنده؟ هر کدوم اون داستانها کلی معنی توش هست که به تنهایی و برای خودشون ارزشمنده. هرگز هم نگفتم پند اصلی داستان اینه که "شما هیچی نیستید" این تنها یکی از پندهای داستانه(اصلا شاید همچین پندی در کار نباشه و فقط حدسی بود که من زدم)

    من واقعا تعجب میکنم، یعنی تا حالا نمیدونستید که قراره آدرها حمله کنن و یهو احساس کردید به شعورتون داره توهین میشه؟ همونطور که جوری کسل گفت اولین فصل کتاب و اولین صحنه سریال مربوط به آدرهاست و از همون اول تکلیف خواننده و بیننده رو مشخص میکنه. وقتی اسم مجموعه ای "نغمه یخ و آتش" هست و توش آدر و اژدها داریم انتظار دارید موضوع اصلی نقشه های سرسی و مارجری باشه؟

    نغمه یخ و آتش یک کتاب فانتزیه و هم وزن بودن و در یک اشل بودن اصلا جایی در فانتزی نداره. تعریف فانتزی اینه که یه سری موجودات خارق العاده در یک دنیای خیالی وجود دارن و حوادث خارق العاده توش رخ بده، حوادثی که توی دنیای عادی رخ نمیده. مگه سائورون و فرودو بگینز هم وزن و در یک اشل بودن؟ مگه بیلبو و اسماگ هم وزن بودن؟ مگه ولدمورت و یه بچه ماگل هم وزن هستن؟ این قضیه توی همه فانتزی ها هست توی نغمه هم آدرها، کلاغ سه چشم، وایت ها، سبز بین ها، وارگ ها و اژدها ها و جادو و رلور و خدای بسیار چهره و جیکن هاگار و ... هم وزن بقیه کاراکترها نیستن و قرار نیست باشن اما جزء اصلی کتاب هستن. اسم کتاب ششم "بادهای زمستان" هست. فکر میکنی این اسم به دلیل چیه؟ معلومه که داره به آدرها اشاره میکنه.

    فکر میکنم شما و برخی از دوستان از اول خودتون رو گول زدید و قبول نکردید که با یه داستان فانتزی طرفید.

     

    من چیزی رو توجیه نمیکنم. من عاشق فانتزی هستم و به نظرم بهترین فصلهای کتاب مربوط به برن و دنریس هست چون بار فانتزی این فصلها بیشتره. نمیگم بقیه رو دوست ندارم. اونها رو هم دوست دارم اما بخش های فانتزی یه چیز دیگه است. مهمترین وقایع برای من وقایع شمال دیوار و برن هست. من از اول به این کتاب به دید کتاب فانتزی نگاه کردم. فکر کنم لازم نباشه به انتخاب اسم جورامون هم اشاره بکنم.


  16. منم با مانوئل و کیوان موافقم. اگه واقعا آخرش بخواد اون طوری که جورامون میگه تموم شه و مشکل اصلی آدرها باشن و بقیه اتفاقات هیچ اهمیتی نداشته باشه، من که بهم احساس سرکار گذاشته شدگی دست میده! انگار که داستانی که مارتین میتونسته تو 1 کتاب 500 صفحه ای جمعش کنه، الکی به اندازه 7تا کتاب هزار صفحه ای طولش داده و عملا بهش آب بسته، و این همه تئوری و توطئه و سیاست همش بی معنی و هیچ و پوچ میشه!

     

    ضمن این که این صحنه ای که تو سریال از آدرها نشون دادن، مطمئنا تو کتاب جایی نداره! تو کتاب هر فصل یک POV داره، حالا به من بگید این اتفاقات از دید چه کسی میخواد تو کتاب نقل بشه؟! یه بچه ی تازه به دنیا اومده یا یه آدر؟!

    مشكلش چيه؟ تو كتاب از ديد گرگ هم فصل داريم. فصلهاي مقدمه و موخره جون ميده واسه اينجور چيزا! حتي دور از ذهن نيست كه يه آدر به فصلهاي كتابهاي بعدي اضافه بشه تا داستان رو از ديد اونها ببينيم.

     

    در مورد آب بستن:

     

    مگه تا الان اينجوري نبوده؟ كوئنتين مارتل چي بود؟ اينهمه راه اومد و آخرش چي؟ يا مثلا اوبرين.

     

    اين حرفت رو قبول ندارم. مثل اينه كه بگيم توي لوتر هم نبرد پله نور و هلمز ديپ بيخود بود و از همون اول فقط بايد به سفر فرودو پرداخته ميشد و بس!

    زيبايي داستان به همين جزئيات و غناي داستانه. اينهمه داستان هاي تو در تو و تاريخچه به خودي خود ارزشمنده. حتي همين كشك بودن نقشه هاي افرادي كه خودشون رو بزرگ و پر قدرت ميدونن خودش يه پند بزرگه.


  17. ریگار:

    چه میدونیم نقشه اولنا چیه. شاید اصلا نقشه اش این باشه که بعد از ازدواج مارجری یا بچه دار شدن مارجری تامن رو هم بکشه. اونوقت بچه مارجری میشه شاه اما چون به سن قانونی نرسیده مارجری میشه ملکه و اونوقت هر کاری که بخواد میکنه. تو اون وضعیت هر چی لنیسترها ضعیفتر باشن به نفعشه و راحت تر میتونه کنترلشون کنه یا کلا از بین ببردشون.

    از این هم که بگذریم معلوم نیست پتایر و اولنا چه نقشه های دیگه ای با هم دیگه نکشیده باشن.


  18. ریگار:

    اولنا چیزی از دست نداد. شمال که به هر حال به تایرل ها نمیرسید. از دست لنیسترها در آورد و داد به بیلیش. اولنا میخواد لنیسترها رو تضعیف کنه و خودشون حرف اول وستروس رو بزنن. جافری رو از سر راه برداشت، تیریون رو متهم و در معرض مرگ قرار داد، یه گروگان با ارزش رو از دست لنیسترها نجات داد و کلید شمال رو ازشون گرفت. در عین حال در ظاهر هنوز هم پیمان لنیسترها هستن و نوه اش داره میشه ملکه. یه معامله دو سر سود برای تایرل ها بود. تایرل ها دوست لنیستر ها نیستن!

     

    محاصره میرین توی سریال به سرنوشت نبرد مشت نخستین انسان ها دچار شد. دیدن خیلی هزینه داره و اومدن به مسخره ترین شکل ماست مالیش کردن.

     

    نگار:

    اونی که میگی قسمت هشتمه و اسمش عوض نشده.


  19. ریگار:

    چون نمیخواسته ریسک کنه. عروسی تنها جایی بود که همه حضور داشتن و هر کسی میتونه متهم بشه. توی شام خصوصی دربار که نمیتونست اینکار رو بکنه. زهر رو خودش نیاورد چون بازم نمیخواست ریسک کنه و دستش دیده بشه. سنسا و اولنا توی میز اصلی و در بالای تالار بودن و دونتوس نمیتونست بدون برانگیختن شک بقیه نزدیک اونجا بشه برای همین باید سنسا میاوردش.

    قاعدتا باید از نقشه بیلیش خبردار باشه تا همچین کاری بکنه.


  20. نگار:

    اون متنی که آوردی فکر نکنم مال خود HBO باشه. احتمالا یه جای دیگه گفته. من یه سرچ کردم. گویا اول HBO اسم شاه شب رو آورده اما بعدا به دلیلی برداشته و الان که دیدم هیچی نیست(آخر قسمت synopsis):

    http://viewers-guide.hbo.com/game-of-thrones/season-4/episode-4/home/34

    حالا چرا اینکار رو کرده معلوم نیست. یا اینکه یه سوتی بوده و حذفش کردن یا اینکه قرار بوده تو قسمتهای بعدی بهش پرداخته بشه و اینجا اشتباهی زودتر لو رفته و سریع پاکش کردن.

    خلاصه که چیزی معلوم نیست.

     

    ریگار:

    من موندم توی تاپیک اپیزود دوم تو از کجا حدس زدی که کار بیلیش و اولنا بود! اونجا فکم افتاد پایین!


  21. تو سریال گفته که اون آدر همون «شاه شب» هست؟ من متوجه نشدم.

     

     

    به نظرم بهترین جا برای ورود سرد دست همینجاست. توی کتاب هم زمانی که سرد دست با برن و بقیه دارن میرن شمال، سرد دست یاغیان نگهبانان شب رو میکشه و برن جنازه ها رو میبینه. امیدوارم که قبل از رسیدن جان، سرد دست بیاد و برن رو برداره و بره.

     

     

    من این تاپیک رو خوندم ولی نفهمیدم این ادر یا آدر چیه قصه ش! همین یارو شبیه چهره ملکوتی ویچ کینگ ه؟ لطفا معادل انگلیسیش رو هم بنویسید.

     

    img535e2d044b208.jpg

     

    البته حدس از روی سریال اینه که اینا رئیس وایت واکرها هستن و ظاهرا وایت واکرها فقط مرده ها رو می تونن راه بندازن اما اینا بچه ها رو واکر می کنن! اسم آدر یا ادر رو طبیعتا دارید از کتاب میگید، پس خواهشا چیزی جلوتر از سریال نگید! من هیچ جای دیگه این سایت نمیرم که چیزی برام لو نره، اینجا رو دیگه برای طرفدارای سریال ناامن نکنید!

     

    گفتم این چیست؟ بگو زیر و زبر خواهم شد

    گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو!

    آدرها(Others) همون وایت واکرها هستن. توی کتاب اسمشون آدر هست و با حرف بزرگ نوشته میشه و اسم خاصه اما توی سریال نمیتونن این تفاوت رو نشون بدن و ممکنه بیننده فکر کنه منظور دیگران(other) هست برای همین از آدر استفاده نمیکنن و وایت واکر میگن. چیز اسپویل داری نیست.


  22. نميدونم چرا خيلي ها از ماجراهاي آدر ها و اژدها خوششون نمياد و ميگن داستان خراب شده! نغمه يخ و آتش يه داستان فانتزيه و منم دقيقا به خاطر همين فانتزي بودنشه كه دوستش دارم. يكي از ويژگي هاي اصلي فانتزي هم وجود موجودات خياليه.

    دقيقا همين كه نشون ميده تمام نقشه هاي كينگز لندينگ و خيانت ها و حرص و طمع پشيزي ارزش نداره و در حد كشك هست خيلي خوبه. باشد كه رستگار شوند! :دي

×