-
تعداد ارسال ها
849 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
پست ها ارسال شده توسط تالیسا
-
-
Crownlands: سرزمین های تاجبه نظرم، زمینهای سلطنتی (شاهی، درباری و ... ) بهتر مفهوم رو منتقل میکنه.
سرزمین های سلطنتی خوبه.
بقیه اش چی؟
-
بچه ها من این معادل ها رو استفاده می کنم:
Riverlands: سرزمین های رودخانه، Westerlands: سرزمین های غربی، Stormlands: سرزمین های طوفان، Crownlands: سرزمین های تاج
حالا شما چه چیزی پیشنهاد میکنید؟ اینا خوبن یا بیایم انگلیسی شون رو با حروف فارسی بنویسیم یعنی ریورلندز، وسترلندز و ... .
به نظر من اگه ترجمه بشه خیلی ملموس تر و قشنگ تره، ضمن اینکه رو زبون راحت می چرخه و چیزه غریبی نیست.
-
اوووو ... بحث به جایی رسید که من هیچ اظهار نظری در موردش نمیتونم بکنم. فقظ پاسخگو باشم که در مورد ِ گفتن ِ " چیزی که در خاندان ِ استارک به وفور پیدا میشه ، حماقته " ، منظورم این بود که هرکی عضو ِ این خاندانه ، حماقتهای ِ خاص ِ خودشو داره. اگر فرد ِ عاقلی رو در این خاندان پیدا کردید و به من نشون دادید ، من خیلی هیجانزده میشم!و خب وصلتشون با تالیها هم طبیعیه دیگه ...
و نکتهی ِ دیگه که از صحبتای ِ شما متوجه شدم ، اینه که به نظر میرسه کتلین فقط دوست داره لنیسترها رو انگولک کنه. که. اصلاً. عاقلانه. نیست!
در مورد ِ لایسا ... به نظرتون احمقه؟ شاید یه کم خل و چل باشه ، اما فرار کردن از بارانداز پادشاه و نشستن وسط ِ کوهستان ِ امنش ، عاقلانهترین کاریه که میتونه بکنه. من از این لحاظ اونو باهوشتر از کتلین میدونم!
آخه من چی بگم که اسپویل نباشه...
اون لایسا اگه یه جو عقل داشت قوای دره رو با راب متحد میکرد و خیلی وقت پیش کار لنیسترها رو تموم میکرد. اون فراری هم که گفتی، فقط همینو بگم که اونم به عقل ناقص خودش نرسید، یکی دیگه بهش خط داده. حالا بماند...
-
من مهمترین حادثه رو دستگیری تیریون از سوی کتلین می دونم.
الان میگین این باز بند کرد به کتلین . ولی واقعا مهم بود. باعث جبهه گیری خاندان های مهم وستروس و رودر رو قرار گرفتن اونا شد و ند رو تو بد موقعیتی قرار داد.
-
تالیسا بیشتر حرفات را قبول دارم اما در مورد اسپویلر دو نکته رو باید یاد آور بشماول این که پسر های لرد ریکارد در طول جنگ و به شکل شرافتمندانه کشته شدند . در حالیکه راب در حالی که زیر حمایت حق مهمان بود کشته شد .
دوم این که پسر بزرگ و وارث لرد ریکارد و همین طور دخترش زنده بودند در حالی که کتلین زمانی که راب رو از دست داد فکر می کرد که تمام فرزنداش و از دست داده .
در کل در مورد فراری دادن جیمی اصلا بهش حق نمی دم ولی در مورد انتقام گرفتنش به نظرم کتلین حقانیت داره .
حرفاتون درسته اما
به نظرت انتقام گرفتن از بچه ای مثه پادریک پین که اصلا ربطی به هیچکدوم از طرفین نداره عاقلانه است؟ چرا باید از کسی انتقام گرفت که مرده و زنده اش اصلا برای فری ها یا لنیسترها اهمیتی نداره.
وقتی که مثلا چند تن از اعضای مهم فری ها رو کشت من واقعا کارشو دوست داشتم و تایید میکنم، اما سر قضیه ی پادریک، اون دیگه داره پاشو از اخلاقیاتی که همیشه ازش دم می زد فراتر می ذاره.
-
تالیسا جان امیدوارم ناراحت نشی نمیدونم کاری که میکنم درسته یا نه ؟ فقط دلم میخواد مقالات بی نقص باشه .خیلی هم خوشحال میشم دوست من. کار شما به بهبود ویکی کمک میکنه و من شخصا ازش استقبال می کنم.
-
فصل Epilogue کتاب پنجمو چطور تو الگوی رف نشون بدم؟
-
اتفاقا درست نوشتن فعلهای مرکب خیلی مهمه! چطوری میشود رو «می شود» بنویسیم و بگیم درسته؟اتفاقا خیلی هم وقت نخواهد گرفت، من تجربه این تبدیل رو داشتم تو کارهای دیگه، و یه متن ۱۰۰۰ کلمهای، خیلی کمتر از اونچه فکر کنید وقت میگیره برای اصلاحش
در این زمینه چند تا سطح داریم، یکی نیم فاصله بین می، و یکی فاصله دادن قاعدهمند بین لغتهای مرکب دیگه.
مثلا همین قاعدهمند، باید نیم فاصله داشته باشه. کمانگیر (سر هم نوشتنش توصیه نشده)
درباره جدا نوشتن ی، به نظرم سلیقهس. در جدیدترین راهنمای فرهنگستان فارسی، دوباره ی کوچیک رو اضافه کردن! قبلا میکفتن پیشنهاد میکنیم ی رو روی ه ننویسین، الان پیشنهادشون رو برداشتن!!!
خب منم تجربشو داشتم. کل پروژه پایان نامه مو که چیزی حدود 60-70 صفحه بود، تبدیل کردم. کار وقتگیریه، بخصوص تو ویکی که کد چیزای دیگه مثه اسپویلر و لینک داخلی و خارجی و کلی چیزای دیگه اون وسطه.
اون فرهنگستانیا دیگه دارن کلافه م میکنن. مگه ما مسخرشونیم هر روز میرقصوننمون .
-
متاسفانه چیزی که در خاندان ِ استارک به وفور پیدا میشه ، حماقته. دستگیر کردن ِ تیریون و کل وقایعی که در اون مهمونخونهی ِ وسط ِ راه اتفاق میفته ، از جملهی ِ این حماقتهاست و علاوه بر اونآزاد کردن ِ جیمی لنیستر
هم خیلی ابلهانه بود.
ولی به نظرم باید برن رو ترک میکرد. این کار اشتباه نبود ، در کل بهش از ده ، سه یا چهار میدم.
کتلین که از تالیاست! ولی کاملا موافقم این تالیا تو حماقت رو دست ندارن. اون از اون لایسا که دیگه توضیح واضحاته. کتلینم که با اسیر کردن تریون زد تمام برنامه های ندو نابود کرد هیچ، یه تنه یه جنگ خانمان سوزو راه انداخت. جالبیش اینه که اون موقع که داشت جیمیو آزاد می کرد فکر کاراستارک بدبخت نبود که همه پسراشو از دست داده و داره نسلش منقرض میشه ، ولی
وقتی تو عروسی خونین پسر خودشو از دست داد، همه باید درکش کنن که این پسرشو از دست داده و باید انتقام بگیره.
بگذریم که همین کار باعث شد راب یکی از متحدین مهمشو از دست بده.
ادمورم که به سهم خودش نقشه های راب رو نابود کرد.
کلن این ژن حماقت از ونت ها بهشون رسیده.
ولی هیچکس اندازه کتلین رو مخ نیست. تازه فکر میکنه خیلیم زیرکه از این لحاظ شبیه سرسیه.
-
مثل اين که ترجمه اين اسامی خاص داره اذيت ميکنه. من هم تا جايی که تو مقالات دوستان ديدم، اکثراً مکان ها رو هم ترجمه ميکنند.ولی بايد يک فکر اساسی بشه. من ميگم اگه همه مکان های قابل ترجمه، ترجمه بشه، در بعضی مواقع دچار مشکل ميشيم. مثلاً شما حاضريد قبول کنيد که گالتاون بشه شهر گال؟ اصلاً زيبا نيست، يا مثلاً ريوران و وينترفل چی؟ آن ها را هم ميتوان به گونه اي ترجمه کرد. درحالی که نام هايی که الان ذکر کردم رايج تر و زيبا تره. من ميگم نام مکان ها بايد عينا آورده بشه غير از بعضی موارد استثنا مثل همين بارنداز شاه. در مورد موارد استثنا هم ميتونيم همين جا به توافق برسيم.نه. خب من Gulltownو گال تون نوشتم (ترجمه اش میشه «شهر مرغ نوروزی» ) باید اون چیزی که رایجه و به گوش همه آشناست نوشت. در کل باید تصمیم گیری کلی بشه.
-
من به شخصه ارباب سکه ها رو بيشتر ميپسندم،ابهت داره ولی صاحب سکه ها هم خوبه.آره. ارباب سکه ها خوبه. اینو ترجیح می دم
. دوستان، اگه کسی نظر دیگه ای داره بگه.
در مورد کينگز لندينگ هم تا جايی که من شنيدم، بارانداز شاه ناميده ميشه. البته به نظرم دليلی وجود نداره که بخوايم اسم شهر ها مثل کينگز لندينگ رو ترجمه کنيم، چون اگر قرار به ترجمه نام قلعه و شهر و ... باشه که اونوقت بايد هرنهال رو بگيم تالار هرن يا گيفت رو بايد بگيم هديه و الی آخر.نهههههههه . من تا الان همه رو بارانداز پادشاه نوشتم. حتی اسمایی مثه Stormlands یا Riverlands رو هم سرزمین های طوفان و سرزمین های رودخانه ترجمه کردم .
من میگم تو مقاله ی هفت پادشاهی ویکی این طور نوشتم: اعتقاد به هفت، خدایان کهن، رلور.
آره.جمع ه
-
چرا sellsail فقط به دریانوردان مزدور میگن. توی همون ویکی هم نوشته که اینها دریانورد و دارای کشتی هستن.جدا!!! من تا حالا فکر میکردم ربطی نداره، ضایع شدیم .
حالا القاب اعضای شورای کوچک رو چی باید ترجمه کرد؟ مثلا Master of Coins یا Master of Whispers و ... . چطوره بگیم «صاحب سکه» یا «صاحب نجواها»؟
-
حالا sellsail کلمه چندان پر کاربردی نيست و لازم نيست که ترجمه قشنگی داشته باشه.بحث بيشتر سر sellsword هستش که خيلی پر کاربرده. من ميگم sellsword باشه مزدور( چون انصافاً معادل ديگری نداره) و sellsail هم باشه مزدور دريانورد يا يک همچين چيزی.اصلا Sellsail ربطی به دریا و دریانوردی نداره. معادل Mercenaryه. تو اون صفحه ای که گفتم هم ذکر شده. چون توش sail داره به این معنی نیست که طرف مزدور دریانورده. اینا کلمات من درآوردی مارتینه.
-
اما sellsword و sellsail رو بايد چکار کرد؟ يعنی همشون رو مزدور ترجمه کنيم، چون فکر نکنم بشه يک کلمه معادل برای هرکدام پيدا کرد.توی ویکی وستروس Sellsailو با mercenary معادل گرفته یعنی وقتی سرچ می کنی به صفحه Mercenary می برت. تو همون صفحه تو عنواین فرعیش یه توضیحاتی هم برای sellsword داده.
http://awoiaf.westeros.org/index.php/Sellsail
اون جور که من متوجه شدم تقریبا یه معنی میدن. برا همینم من میگم از الان قرارداد بذاریم یکیشونو یکیشونو «اجیرکرده» معنی کینم اون یکیو «مزدور».
-
موارد تحت بررسی:1- استفاده از گیومه(«متن») به جای کوتیشن("متن")
2- نحوه نگارش جمع «ها». چسبیده، با فاصله، با فاصله مجازی: (کتابها، کتاب ها، کتابها)
3- نحوه نوشتن همزه روی ه: خانهٔ ما(ه+ ٔ)، خانه ما، خانه ی ما، خانهی ما، خانۀ ما
4- استفاده از نیم فاصله در سایر کلمات: (میشود و ...)
بهتره از همین اول تکلیف مشخص بشه.
1- من که تا اینجا که از گیومه استفاده کردم. به نظرم همین خوبه.
2- کلا اگه بشه از نیم فاصله استفاده کرد خیلی بهتره ولی دستور (ctr + -) که تو Word نیم فاصله رو میسازه، تو ویکی عمل نمیکنه.
الا من همه ی فاصله ها و نیم فاصله ها رو Space میذارم .
3- من استفاده از «ی» و نیم فاصله رو ترجیح می دم.
4- یعنی باید هرچی تا الان نوشتمو نیم فاصله کنم؟! چرا اینکارو با من میکنید؟!!
-
پتاير بيليش يا پیتر بيليش؟من میگم «پتایر بیلیش»
-
این عکهاسهایی که واسه مقاله گذاشتم چرا نمیاد ؟؟؟ لینکشون رو از ویکی نغمه برداشته بودمباید اون عکسی رو که می خوای واسه مقاله بذاری، از روی کامپیوتر خودت تو ویکی آپلود کنی.نمیتونی از یه سایت دیگه تو مقاله لینک بذاری.
-
برای اونایی هم که حال ندارن برن بگردن:آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟» پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم.» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود. آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید، خطاب به هارپاگ گفت «امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند.» هارپاگ چنین کرد. از آنطرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کوروش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شدهاست پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند. شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بیخبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کردهاند به هارپاگ بدهند، سپس به هارپاگ گفت «میخواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شدهاند؟» سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند. هنگامی که مأموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت «هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.» این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.
البته در صحت این داستان بین مورخین شک هست، چون مشابه این داستان برای کودکی موسی و سارگن بزرگ (بنیان گذار بابل) و اردشیر بابکان (بناینگذار سلسله ی ساسانیان) هم نقل شده و من فکر می کنم واقعیت نداره و بیشتر قصه های عامیانه است.
-
ردای سیاه نگهبانان شب چیزی نیست که خودمون حدس زذه باشیم. تو کتاب وقتی جان پیداش می کنه این فکرو میکنه که این ردای نگهبانی شبه و بعدش هم فکر کنم مورمونت بود یا کس دیگه ای، که تایید کرد که اون ردای نگهباناست.
من فکر می کنم dragonglass مخفی شده بودن. چون توی یه جای دنج زیر صخره و زیر یه سنگ پنهان شده بود. اگه هدف پیدا کردن اونا بوده جاهای جلوی چشمتری میتونستن بذارنش.
-
خب ، خوبه. من کلاً فرومهای ِ فانتزی رو دوست دارم.آرمینا ، بیست و یک ساله ، دانشجو طبعاً !
خیلی صادقانه اعتراف کنم که هنوز یک قسمت از سریال رو ندیدم و فعلاً دارم با کتاب ماجرا رو تعقیب میکنم ، به نظرم فیلم و سریال تخیل ِ آدم رو محدود میکنه!
دلم میخواست یه شخصیتی ِ مخلوط از استارک ها و لنیستر ها داشتم ولی خب ذهن ِ مکّار ِ لنیسترها برام جالبتره تا حماقت ِ شرافتمندانهی ِ استارکها. اگه پسر بودم ، دوست داشتم تیریون باشم ، که نیستم!
به هر جهت ، خوشوقتم!
هی وای من، همنام منی که . با این که از لنیسترایی ولی دیگه دوست جونم شدی
خوش اومدی
-
اگه دقت کنیم می بینیم همه اشتباه میکنن مثلا ند همین کاتلین چه قد بهش گفت نرو پایتخت یا به کینگ رابرت راجع به لنیسترا بگو ،کینگ رابرت بدون مدرکم ند رو قبول داشت به جاش رفت به اون سرسی گفت یا همین دنیریس همیشه پیروز باعث مرگ کال و یچه اش شد (البته اونا درواقع قربانی بودن تا اژده ها متولد بشن ) .....[
وقتی می بینم این حرام زاده ها تو این داستان این قد وحشی هستند(رمزی اسنو ،جافری ...)به این که جان بچه لیاناست اطمینان پیدامی کنم معصوم تراز این حرفاست مگر این که مارتین بازم بخاد اذیت کنه
تو سریال اینطور نشون داده شده که کتلین مخالف رفتن ند به برانداز پادشاه بود ولی تو کتاب همین کتلین ملعون و استاد لوین ندو مجبور به رفتن به پایتخت کردن وگرنه ند نه علاقه ای به دست شدن داشت نه اینکه سنسا رو با جافری نامزد کنه.
اینکه به رابرت نگفت هم به خاطر این بود که ند قضیه ی جافریو وقتی فهمید که رابرت به شکار رفته بود و همه میدونیم با چه حال و وضعی برگشت.
-
یادمه یه جا خوندم که کیبورن استاد میری ماز ذور بوده همون استادی که ماز دور ادعا میکرد ازش فن شفای وستروسیا رو یاد گرفته و با همین حرفم دنی رو خام کرد.
-
اون شیشه های اژدهایی که جان پیدا کرد قطعا مال بنجن یا یکی از افرادش بوده، چون همونطور که تو کتاب ذکر شده، اونا لای یه ردای سیاه نگهبانان شب پیچیده شده بود و از اون جایی که ردا تقریبا سالم بود و نپوسیده بود، پس مال بنجن و گروهش بوده.
-
یه کمکی در مورد ترجمه اسامی بعضی فصلها میکنید:The Soiled Knight : شوالیه لکه دار؟ منظور شوالیه ای هست که سوگندش رو شکسته و پاکدامنیش رو کنار گذاشته. ترجمه مناسبی براش پیدا نمیکنم.
The Iron Captain: فرمانده آهن؟ ناخدای آهن؟ فرمانده جزایز آهن؟ ؟؟؟
The Queenmaker: ملکه ساز؟(خیلی خنده داره!) ملکه تعیین کن؟ ؟؟؟
The Soiled Knight : شوالیه ی ننگین چطوره؟
Iron Captain بستگی به این داره شما Iron Kingو چی ترجمه میکنید!من فرمانده ی آهن پیشنهاد میدم.
The Queenmaker: تعیین کننده ی ملکه شاید .حالا این لقب کدوم شخصیته؟
.:حماقت:. عنصر بی پایان
در کتاب اول: بازی تاج و تخت
ارسال شده در
چرا اتفاقا اتحادش با راب پیروزیو تضمین میکرد. رابرت هم با متحد کردن سه خاندان مهم وستروس تونست بر تخت آهنین بشینه. اون خیلی بیشتر از اینا احمقه. الان که موقع جنگه کسی کاری به کارش نداره به محض اینکه جنگ تموم شه، لنیسترها لایسا رو به زور با یه نفر از خودشون وصلت میدن. پسرشم که وارث دره است به نامزدی یه لنیستر دیگه درمیارن.
لایسا از دست همین لنیسترها فرار کرد، نه؟!!! با قایم شدن چیزی درست نمیشه. یا باید تسلیم شد یا مبارزه کرد. علاوه بر همه ی اینا همین لایسا با نوشتن نامه به کتلین جرقه ی اصلی جنگ رو زد، و باعث رو در رویی استارک ها و لنیسترها شد. اون کتلینم که با دستگیری تیریون تکمیلش کرد.
اینی که میخواد قایم بشه واسه چی بقیه رو تو دردسر میندازه.