رفتن به مطلب

hamedsr

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    441
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط hamedsr


  1. 13 اپیزود به جای 10 اپیزود؟

     

    مارتین در مصاحبه جدید خود با روزنامه نیویورک تایمز گفت تصور می کند خیلی بهتر خواهد بود اگر تعداد اپیزودها از 10 به 13 افزایش پیدا کند. در این صورت ما می توانیم سکانسهای کوچکتر را هم داشته باشیم، که مجبور به حذف آنها شده ایم. این خیلی به عمق بیشتر داستان کمک میکند.

     

    برای مثال سکانس آریا و سانس در فصل اول، و بحثی که سر کیک لیمو در مورد جریان پسر قصاب داشتند!


  2. والا کیفیت سریال اهمیتی داره؟

    یکیشون جا کم آورده داره پاک میکنه کیفیت پایین تر میریزه

    یکیشون ولی داره فرندز 720 رو دانلود میکنه (البته خودش 4 بار فرندز رو کامل دیده!)

     

    منی که با لب تاپ می بینم، نه زیاد کیفیت فرق نداره...

    کلا گیم آف ترونز رو نمیشه با تلویزیون هم دید پس چه فرقی میکنه 720 باشه یا 480 ... هر دو سورسشون هم یکیه دیگه

    این 720 و 480 هم رزولوشینه ...

    البته بلو-ری سریال رو دانلود میکنم وقتی میاد ژانویه.

     

    ولی خب فرندز ارزش دوباره دانلود کردن رو داره :دی چون قبلا بلو-ری ش نبود، به تازگی ریلیز شده، تو تلویزیون هم میشه دید تقریبا ... صدبار هم ببینی باز میخندی


  3. 1- چرا جان این همه یخ و نچسبه؟

    فقط در مورد کتاب صحبت می کنیم درسته؟

    این یخ بودن رو شرح میدی؟ داستان و محیطی که توش است رو دوست نداری؟ کاراکتر جدیش رو؟ یا نحوه ارتباطش با دیگران؟

    در مورد کاراکترش میگم، آنالیز من اینه:

    جان هیچوقت نتوانست نه خونه ش رو، نه سازمان دیده بانی شب رو مثل یک خونه (جایی که بهش تعلق داره) ببینه. از یک طرف تو یک خونه اشرافیه، که همیشه باید خودش رو پایین تر از سایر فرزندان استارک ببینه، از یه طرف تو سازمان دیده بانی، خودش را به عنوان یک فرزند لرد، بالاتر از روستایی ها و خلافکارها می بینه. این سبب گوشه گیریش شده به نظرم ... با محیط بیرونش (و البته آدماش) در نزاعه (نزاع تو افکارش).

    همین در مورد تصمیم گیری هاش هم صدق میکنه (وفاداری به قولش یا کمک به استارکها؟)

    در مورد نحوه رفتارش، دید متفاوتی نسبت به دید بقیه به اشخاص داره. هر کس رو همونجور که هست می پذیره و با همون حالی که هست ازش حمایت میکنه و یا دوری میکنه. برای مثال آریا، بچه شیطونی که به نظرم فقط جان اون رو همونطور که هست میپذیره ... مادرش قصد تغییر رفتاری آریا داره، ند با اونکه میدونه و اقرار میکنه سرکشی آریا رو، ولی باز مدام مورد ملامتش قرار میده. نمونه دیگه ش، سم. فرد ترسویی که ... !

     

    2- این چه کاری بود با ییگریت کرد؟ چرا کاری کرد تاوان شرایط بغرنج خودش رو اون دختر بیچاره بده؟

     

    به نظرم نویسنده قصد داشت تفاوتی بین انتخابهای جان و راب رو به رخ بکشه، این فصلها خیلی دور از هم نیستند. راب در ابتدا عشقش رو به وظیفه ای که بهش محول شده بود، ترجیح میده ... جان رو دقیقا در نقطه مقابل قرار میده، آیا جان هم باید همین انتخاب رو میکرد؟ شاید دوست داشته باشیم پیش یگریت بمونه و ... ولی نویسنده با این انتخاب جان رو بیشتر باهامون آشنا کرد (از نظر طرز فکر و کاراکتر)

     

    3 - تصور کن تو محیطی اشرافی بزرگ شده، که تو این محیط آموزش دیده، یادگرفته ... حتی تو خیلی از موارد شاید محاسن بیشتری در خودش نسبت به راب (جز حرامزاده بودنش) می بینه، همراه رشد و توانایی هاش، امیال و آرزوهات هم طبیعیه رشد کنه ...

     

    4- کینه ای تو دلش داره که جلوی بقیه کینه ها باید لنگ بندازه این کینه! کینه ای تر از ابراین؟ آریا؟ لیتل فینگر؟ کتلین؟ سرسی؟ ... نه نیست، این کینه حتی جلوی عشق ورزیدن و دوست داشتن راب رو هم نمی گیره، میگیره؟

    شاید مارتین خواسته خیلی بی عیب نباشه جان ... که همینطور هم است! تو همین تاپیک بودن میگفتن دوستان جان خیلی بیش از حد سفیده ... شاید مارتین همینو پیش بینی کرده و اشتباهات و این فکرهای منفی رو همراه شخصیتش کرده.

     

    5- باید آنالیز بشه اشتباهاتش به نظرم ... نظر خودت چیه؟

    میتونم دلیل بیارم، ولی صد در صد دلایلم رو رد می کنید!


  4. به hamedsr

    من هم اصلا قصد قانع کردن شما رو نداشتم (چون تجربه ام تو فروم ثابت کرده که فایده ای نداره هر چقدر هم بحث کنی) دوستان در جریانن که یه چند وقتیه سعی می کنم خیلی تو کل کل ها شرکت نکنم! فقط بحث نفرت و دوست داشتن بود من هم نظرم رو گفتم. دوست داشتن و دوست نداشتن یه شخصیت که زوری نیست. حالا شما هی می خوای تیریون رو با جان مقایسه کنی که اصلا قابل مقایسه نیستن!

     

     

     

    من هم قصدم کل کل نبود!

    میدونم زوری نیست، نخواستم شما رو به جان علاقه مند کنم، یا بگم از تیریون متنفر باش چون اون هم مثل جان خوش شانسی آورده فقط اون دلیلی که آوردی رو خواستم به چالش بکشم! شما هم میتونستی مثالی رو که زدم رد کنی با دلیل... فکر کردم این تاپیک برای بحث کردنه؛ مثل اینکه اشتباه کردم، شرمنده

    تیریون هم فقط یه مثال بود ...

    میتونستم از رودرویی رنلی و استنیس بگم؛ که یه سایه اومد به کمکش تو جنگ وقتیکه ... یا هزار مثال دیگه...

     

    همین دوستان بیشتر در جریانند که به همین دلیلی که گفتی و متاسفانه هنوزم شاهدش هستیم؛ بیشتر از یه مدت کوتاه تو بحثها شرکت نکردم!

     

     

     

    بیخیال کلا ...


  5.  

    چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!

    اسپویلر:کسانی که فقط سریال می بینن!

     

    چرا باید سم گیلی رو میبرد خارج از کستل بلک که حالا با سلام وصلوات و آغوش باز ازش پذیرایی کنه!! و چندین و چند دقیقه از چندین و چند اپیزود رو حروم کنن بابت این مسئله؟!

    جای این مسئله اگر به اصل داستان پرداخته می شد به نظرت بهتر نبود؟

     

     

    من هیچوقت نگفتم بیننده های سریال بشینن گفتگو ببینن و حوصلشون سر بره! همونطور که میدونی منتظر اتفاقات خاصتر و بهتری هستیم که امیدواریم در قسمت دهم نشون داده بشه

     

     

    گفتید بیننده های سریال راضی بودن، ولی من دوست داشتم گفتگوها حذف بشه و یه اپیزود پرحادثه رو ببینم؟ گفتم برعکس، بیننده های سریال همون چیزی رو میخواستن که شما می خواستی ... یک اپیزود پرحادثه.

     

    به اصل داستان پرداخته باشه بهتره، ولی تو اولین کامنتم گفتم قشنگی این اپیزود به این پود که ریتم خوبی داشت ... اگر میپریدن از یکجا به جای دیگه، حال و هوا و فضاسازی که ایجاد کرده بودن به این خوبی نمی شد ...

    اگر هم فقط بدون پیش زمینه، جنگ رو شروع میکردن .... فقط یک ریتم تند رو داشتیم که جالب نبود. اگر داستان سم هم نبود، بالاخره یه داستان و یا گفتگوی دیگه ای باید جایگزین میکردن. چه بهتر که همین سم و ایمون و ... دیدیم! که اتفاقا به نظرم هم کاراکترهای جالبی هستند و هم بازیگراشون خوب بازی می کنند.


  6. ولی شاید بهتر بود زمان این قسمت رو هم مثل قسمت نهایی 10 - 15 دقیقه افزایش میدادن. حداقل تو خماری اتفاقی که برای تیریون قراره بیوفته یا نیوفته، نمیذاشتن ... البته خب من که نمی دونم، شاید محدودیتی وجود داشت براشون که نمی نتونستن زمان رو افزایش بدن تو این قسمت.

    به نظر من احتياجي به افزايش زمان نبود،كلي صحبتهاي اضافه توي اين اپيزود بود كه ميتونست حذف بشه:

     

    با اينكه علاقه خاصي به استاد ايمون دارم ولي صحبتهاش درباره عشق سم و اين حرفا اضافه بود و ميتونست بعدها در يك قسمت ديگر گفته بشه

    اسپويل كتاب چهارم

     

    مثلا موقع سفرشون درياييشون به براووس

     

     

    يا صحبتهاي سم و جان در اول اپيزود در مورد اندازه پاي ايگريت!!! و نظر كارشناسي سم در مورد قسمهاي نايت واچ!!!

    اسپويل كتاب چهارم

     

    خودش موقع وصال به معشوق!!!! دنبال اين بود خودشو بندازه تو آب،چون قسمشو شكسته بوده......حالا اينجا تو سريال نظر فقهي ميده!!!

     

     

    ولي خب تماشاگر سريال از اين اپيزود مطمئنا راضيه و ما بايد بسازيم و بسوزيم!!

     

    این دو موردی که گفتی شاید سر هم 5 - 6 دقیقه از زمان اپیزود بهش اختصاص داده شده باشه. فکر نکنم تو این 5 - 6 دقیقه میتونستن اتفاقهای مربوط به تیریون رو جمع بندی کنند! لابه لای صحبتهاشون، ترس رو بیشتر میشد حس کرد ... همینکه انتظار مردن رو میکشیدن، ... یا اون بوسه سم و ... درکش راحتتر بود!

    اگر هم منظورت این بود که تمام قسمتهای مربوط به سم و گیلی رو غیر از زمانی که تو محیط جنگ بود را حذف میکردن، یه جوری میشد اپیزود، بدون هیچ پیش زمینه ای جنگ رو شروع میکردن. اونوقت اونور هم هول هولکی اتفاقات تیریون رو نشون میدادن؟ خیلی بی معنی میشد. فقط از اول تا آخر اپیزود یه ریتم تند و پرحادثه رو داشتیم، بدون اینکه هیچ زمینه سازی پشتش بوده باشه.

    اتفاقا برعکس گفته شما، بیننده های سریال (اونایی که کتاب رو نخوندن) بیشتر دوست دارند یک اپیزود پر حادثه رو ببینند ... معمولا از گفتگوها حوصله شون سر میره.


  7. با سلام

    همه خوبين؟

     

     

    بايد بگم از ديدن قسمت نهم اين سريال نااميد شدم،انتظار نداشتم فقط به ديوار پرداخته بشه و اين با روال سريال مغاير بوده

     

     

    سلام. به نظر من که خوب عمل کردن، ضرب آهنگ خوبی داشت ... اگر نصفه رها میکردن نزاع شب اول رو میذاشتن واسه قسمت بعد، شاید هیجانش گرفته میشد! بیشتر هیجان قسمت به خاطر همین آهنگ و ریتمی بود که داشت ...

     

    ولی شاید بهتر بود زمان این قسمت رو هم مثل قسمت نهایی 10 - 15 دقیقه افزایش میدادن. حداقل تو خماری اتفاقی که برای تیریون قراره بیوفته یا نیوفته، نمیذاشتن ... البته خب من که نمی دونم، شاید محدودیتی وجود داشت براشون که نمی نتونستن زمان رو افزایش بدن تو این قسمت.


  8. S.i.S میگی رفتم مصاحبه های تهیه کننده رو خوندم، ... بعد ناراحت میشی گفته چه کاراکترهایی تو قسمت بعد هستند؟

     

    دوستان اینکه میگین جان رفت دنبال برن منظورتون تو سریاله؟

    چرا من چیزی یادم نمی یاد در این زمینه؟

     

    یادت نیست با سم جای احتمالیش رو بررسی کردن؟ قسمت 4


  9. آقا من یه سؤال اساسی دارم: مرز اسپویل تا کجاست؟ با توجه به ترجمه ی کتاب ها تا آخر کتاب ۴

     

    Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

     

     

    تو ویکی که معیار رو سریال گرفتیم تا اونجا که یادمه (یا ترجمه آنلاین که تقریبا با سریال پیش میره)... انجمن هم فکر کنم همین سریال باشه.


  10. به hamedsr

    آقا من اصلا کاری به تیریون ندارم! تیریون اکثر مشکلاتش رو با هوش خودش حل می کنه (مثلا قضیه ی اون قبیله های کوهستان) ولی جان بیشتر از موهبت شانس بهره منده

    (اومدن استنیس که دیگه فراتر از شانسه چون کسی بود که کمترین احتمال اومدنش به دیوار بود اونم با حدود کمتر از ۲۰۰۰ سرباز که تازه همه شون رو با خودش نبرد)

     

     

     

     

     

    متاسفانه واسم قانع کننده نبود دلیلت! یه بار دیگه کامنت منو رو بخون، من خیلی مثال زدم از مرگ گریختنهای تیریون!

    فکر کنم از هر 5 کتاب

    ... اکثرشون رو با عقلش نجات پیدا کرد؟

     

    با تیریون کاری داشته باشی یا نباشی، دلیلی بود که میگی سبب تنفرت میشه از کاراکتر! خب اگر میشه، باید سبب تنفر از تمام کاراکترهایی که با چاشنی شانس از مرگ رها میشن باشه دیگه ...

    میگی اکثر جاها با کمک عقلش نجات پیدا کرد، (که قبول ندارم اکثر جاها رو) - جان هم شجاعه، خیلی جاها شجاعتش به کمکش میاد!

     

    خب درسته غیرمنتظره بود چیزی که گفتی، ولی کدوم اتفاق تو این کتاب غیرمنتظره نبود؟

    کوتوله باشی با شمشیر بری وسط جنگی که دارین شکست میخورین، خواهرت هم واسه مرگت نقشه بچینه، یهو ملازمت پیداش بشه، کسی که هیچی از جنگ و شمشیر زنی نمیدونه، نجاتت بده ... از یه طرف دیگه پدرت با سپاهش برسه ... به همون اندازه خوش شانسیه (اگر بیشتر نباشه)

     

    که استنیس به درخواست داووس پاشه بره شمال برای دفاع از دیوار ...

     


  11. گفتی ارباب حلقه ها و ... بگم یک سال صرف پیش تولیدشون میشه و فیلمنامه و ...، بازیگران با دستمزد نجومی را استخدام میکنن، زمان هر فیلمش کمتر از 3 ساعته، خودشون زمان پخش فیلم رو تعیین می کنند، اگر برای ساخت بهترش نیاز به زمان بیشتری داشته باشند، زمان اکران رو میندازن عقب ... برای همین هر چقدر هزینه هم کنند، اگر فیلم خوبی باشه، چند برابرش رو در میارند. درآمد تهیه کنندگان سریال خیلی کمتر از این حرفاس. مدت زمانشون چی؟ شبکه بهشون یه فرجه 7 -8 ماهه میده واسه تموم کارها .. انتخاب بازیگر و فیلمبرداری و ساخت لوکیشن و ... بعدش دو ماه وقت دارن واسه تدوین و تبلیغات و ... مدت زمان هر فصل هم کمتر از 3 ساعت نیست، حدود 9 ساعته ... بودجه؟ با توجه به درآمد کمترشون نسبت به سینما، طبیعیه بودجه کمتری داشته باشند!

    ولی با همه اینها، شکوه سینما رو آورده به تلویزیون به نظرم ...

     

    اون دوستی که گفت تاریکه، (اگر منظورش کیفیته) میتونه سه فصل قبل رو با کیفیت بلو-ری الان دانلود کنه، فصل 4 هم بلو-ری ش حدود اواخر دی ماه میاد ... اگر میتونه صبر کنه، بمونه به نظرم تا اون موقع!


  12. جلوه های ویژه و فیلمبرداری این قسمت خیلی خوب بود، ارزش این همه خرجی که براش کردن رو داشت! موسیقی هم کمک خوبی به هیجان انگیزتر کردن سکانسها کرد ... سکانسهایی که دوست داشتم، یکی ایستادن گرن و چند نگهبان شب دیگه، مقابل غول و تکرار قسمشون با صدای بلند بود. یکی هم وقتی جان اسنو اومد پایین بعد از درگیریش دوربین دور محوطه نزاع چرخید و صحنه هایی از مبارزه رو نشون داد، با آهنگی که رامین جوادی ساخت، خیلی بهتر شد این سکانس ... سکانس بوسیدن سم هم خوب بود! سکانسی که ایگریت تو بغل جان می میره و اون جمله همیشگیش رو به جان میگه هم راضی کننده بود!

     

    جزء اپیزودهای محبوب من شد!

     

     

     

    شخصیتهایی حذف شدن، که می دونیم تو کتاب حذف نشدن، البته نقش مهمی تو کتابهای بعدی نداشتن

     


  13. مقایسه سانسا و سرسی، مربوط به ذات و شخصیتشون نبود.

    فقط مقایسه خود بالا بینی که مشترکه بینشون.

    البته این مورد در سانسا خفیفتره، سانسا یه دختر 11 ساله است که هیچ تجربه ای تو زندگی نداره، تمام اون چیزی که است (بود)!، چیزیه که دیگران (مادرش و سپتا) توش کاشتن و پرورش دادن ... خارج شدن از جوی که بود، تغییرش داد. خودش هم میفهمه چقدر احمق بوده.

    الان هم میدونیم زیر دست کی آموزش می بینه ... من منتظر سانسای جدیدی تو کتاب 6 هستم.


  14. جیمی گزینه خوبیه ولی بذار اینهمه به سرسی بد و بیراه گفتیم راجع به جان بگیم ریگار بیاد تلافی کنه.

     

    راجع به سرسی موافقم الان نمی شه حرف زد خیلیاش اسپویله.

    من اگه دستم باز بود یجورایی می تونستم دفاع کنم ازش.

     

    با همه اینا، دست مارتین و بازیگرش درد نکنه، یکی از کم نقص ترین کاراکترهای سریاله.

     

     

    یکی از داستانهای فرعی مجموعه که بهش علاقه مندم همین داستان روابطش با دو برادرشه ...

    اگر حداقل به جیمی وفادار می موند، میتونست قابل تحملتر باشه

    یک طرف جیمی رو داریم که کامل بهش وفاداره و اون طرف ... وقتی می بینه اون شوالیه زره طلایی سابق نیست و اون رفتار رو باهاش پیش میگیره ... آخر نامردی بود!

    به قول دوستان حتی عاشق هم نبود!

     

    البته جیمی هم میفمه بالاخره اون زن کاملی که همیشه فکر میکرد نیست ...

     


  15. بعید میدونم اپیزود بعد منحصرا مربوط به وقایع دیوار باشه، مگه اپیزود قبل که Mountain and Viper بود چند دقیقه اش به نبرد این دوتا اختصاص یافت؟! (5دقیقه فکر کنم! :دی)

    و با این تبحری که که سازندگان سریال دارن تو آب بستن به مسائل بیخودی و کوتاه و حذف و خلاصه کردن وقایع مهم، فکر نمیکنم قسمت بعد بخوان 55 دقیقه دیوار رو نشون بدن! (اوه اوه دوباره تاپیک رو منحرف کردیم! )

     

     

    خب این چیزی بود که تهیه کننده سریال گفت چند روز پیش:

     

    http://insidetv.ew.com/2014/06/06/game-of-thrones-showrunners-castle-black

     

    انحراف؟ نه دیگه همون بحث تحمل نکردن جان اسنو بود واسه بعضیا


  16. من دیگه حرفام تکراریه ... نقل قول مستقیم گذاشتم از جیمی که منظورم رو برسونم، ولی همون حرفا رو زدید باز ...

    جیمی جمله ای که به ند میگه رو گذاشتم واسه منظورم ... (به خاطر مثالی که زدید از جیمی)!

    حاضر نشد قمار کنه سر زندگی تیریون! کاری که کتلین کرد سر زندگی ند و آریا و سانسا و مرتبه دوم سر ارتش پسرش، که به وضوح همه مون میدونستیم چالش بسیار بزرگی خواهد بود واسه راب! اونم سر قول واهی یک لنیستر ... شما می گین عشق به فرزند، من میخوام دو طرف رو ببینید. چرا این حق رو به خودش میده که سر این چیزها قمار کنه؟


  17. جنابhamedsr :شما اینجا دارید اشتباهات یه سری از افراد کمرنگ میکنید یا نادیده میگیرید در عوض تا میتونید اشتباهات کتلین رو پر رنگ میکنید.همونطور که گفتم در حمله به ادارد و افرادش رابرت هم مقصر بود حتی بیشتر از کتلین.شما داری میگی همه این وسط بی تقصیر هر چی میشه تقصیر کتلینه!

    من دارم میپرسم چرا رابرت نمیتونست لنیسترها رو کنترل کنه؟چرا انقدر بهشون رو داده و باعث غرور بیجاشون شده که تو روز روشن به دست پادشاه که در غیاب پادشاه مسئول مملکته حمله میکنن؟چون یکی برادرشو گرفته اونم بخاطر کار کثیفی که خودشون انجام دادن بعد با پررویی میان میگن هیچکس حق نداره به همخون ما چپ نگاه کنه!

    شخصیت سانسای ساده لوح که همیشه در رویا بسر میبره کجا شبیه به کتلینه؟کتلینی که همش نگرانه خانوادشه!سانسا همش دنبال عشق و عاشقی و ترانه و شاهزاده ی خوشگل بود به خانوادش هم فکر نمیکرد اگه یادتون باشه کاری که با آریا کرد.

    ادارد قبل از این که حس شرافتمندیش گل کرد رفت پیش سرسی باید به دختراش فکر میکرد و میفرستادشون برن نه بعدش که احسااس خطر کرد.

    بعد مگه ادارد خودش قدرت تصمیم گیری نداشت که بخاطر حرف کتلین پاشد رفت بارانداز!خودش نمیخواست دلیل مرگ جان ارن و اینکه چی فهمیده بود رو بدونه؟!...

    در ضمن وجود جان تهدیدی هم برای فرزندان کتلین بود مخصوصا اگر شرعی میشد.پس دلیل سردی و بی توجهی کتلین واضح بود.

     

    من گفتم بقیه بی تقصیرن؟؟؟ انصافا کجا گفتم؟ نشون بدید خب ...

    جیمی عاشق خانواده ش بود ... نمیدونم دقیقا از کی به تیریون هم علاقه پیدا کرد برخلاف کودکی! ولی کارش هم اشتباه بود! حتی تا پای کشتن ند هم ممکن بود پیش بره. دلیلی بود که اون زمان حتی احساس بدم نسبت بهش بیشتر شد! ولی کی چوب اینکار جیمی رو خورد؟

     

    " حاضر نیستم سر جان برادرم سر شرافت یک زن قمار کنم؟ "

     

    این دیالوگ آشناست؟

    فرق اون اشتباه و حماقتی که شما تصور می کنی رو با اشتباهی و حماقتی که من می گم درک می کنید؟

     

    سانسا هم تربیت شده ی همین کتلینه دیگه، بیشتر شبیه مادرشه تا پدرش و استارکها، برعکس آریا!


  18. به hamedsr

    چرا حرف میذاری تو دهن آدم؟ من کجا گفتم از تیریون متنفرم!؟ (هرچند که دوستش هم ندارم و برام این جوریه که اگه بمیره ناراحت نمی شم و از زنده بودنش هم خوشحال نمی شم ولی اصلا قابل مقایسه نیست!) تو قضیه ی ایری خودش با اون زندابانه صحبت کرد و با قولی که بهش داد تونست بره جلوی جمعیت صحبت کنه و این باعث شد بران براش بجنگه. تو جنگ بلک واتر درسته که توسط پادریک نجات پیدا کرد ولی اگه تیریون نبود قطعا شهر سقوط کرده بود. اون قضیه ای هم که اوبرین اومد براش بجنگه چه ربطی داره به خرشانسی؟ اصلا همون موقع که تو کتاب معلوم شد قهرمان سرسی گرگوره دیگه واضح بود اوبرین برای تیریون می جنگه! درسته تیریون یکی از عوامل اصلی شکست استنیس تو بلک واتر بود اما نباید کار های مثبتی هم که کرده رو ندید گرفت یکیش موقعی بود که برای برن سیستمی درست کرد که بتونه اسب سواری کنه یا مثلا اون جایی که کتلین رو نجات میده یا از سانسا حمایت می کنه و ... (ببین کارم به کجا کشیده که باید از تیریون تعریف کنم!!!!!)

     

    Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

    گفتی به خاطر اینکه بیخ گوش خطر و نمرده ... ازش متنفری، من هم گفتم تیریون بارها به مراتب بیشتر از جان از خطر گریخته با کمک ...

    خب شجاعت جان چی؟ رفتن به دیوار؟ که همه مون میدونیم خطرناکه! داوطلب شدنش و قانع کردن منس ریدر؟ راحت بود قانع کردنش؟ اطلاعاتی که رسوند؟

    ترحمش در مورد ایگریت وقتی میتوانست بکشدش .

    .. قبول ماموریتی که هفهند واسش تعیین کرد ..

     

    خب اگر کارهای مثبت توجیه نفرت نداشتن از تیریونه، چرا واسه جان نه؟ کارهای مثبت جان چی؟ گفتی رفتارش با سانسا، میگم رفتارش با سمویل، میگی جون کتلین رو نجات میده ... خب جون خیلیا رو نجات داده! یکیش مورمونت. بقیه کارهاش هم که اسپویل میشه بگم ولی میدونیم اونجور نبوده که کار مفیدی نکنه!

     

    من خودم عاشق تیریون هستم، ولی خب تمام این حرفها واسه این بود که رها شدن از مرگ نمی تونه دلیلی باشه به نظرم واسه نفرت از یک کاراکتر ...

     

     

    ناظر:بیشتر به اسپویل نبودن صحبت هات توجه کن .


  19. باز میگم، اعتماد کردن فرق داره با این حماقتها!

    شما به فرض به من اعتماد داری، چیزی رو بهتون میگم عکس العملتون چیه؟ می رید با اعتماد کامل نسبت بهش واکنش نشون میدید؟ یا در موردش تحقیق می کنید و ...

     

    توقع ندارم تمام اتفاقات رو بدونه. انتظار دارم نتیجه اعمالی که خودش میخواد رقم بزنه رو بدونه! خانواده ش تو دهان خانواده شیرها هستند، خانواده ای که دوست نداره غرورش پایمال بشه ... عکس العملتون چیه؟ یکی از اعضاءشون رو گروگان می گیرید و می برید به یک جای دیگه واسه محاکمه و انتظار ندارید اتفاقی بیوفته؟

     

    پسرتون درگیر جنگ شده، جیمی پسر یکی از فرماندهان رو کشته و راب به زور سر زنده نگه داشتن و حبسش توانسته کنترل کنه اونارو ... به قول یک لنیستر دیگه که گروگانش گرفتید و تا پای مرگ بردینش اعتماد می کنید و جیمی را آزاد می کنید ... نتیجه این عمل تو اون سپاه چیه؟ عشق مادرانه چرا دلش به حال پسرش نسوخت؟

     

    اینکه یکی به نتیجه عملی که مشخصه نتیجه ش مطلوب نیست، اهمیت نده و خانواده ش رو به خاطر دوست داشتن همین خانواده به خطر بندازه ... خیلی حرفه دیگه.


  20. بعضی ها تعجب کردن چرا از کتلین بدمون میاد؟

     

    جنگ چطور شروع شد؟ اول با فریبی که از نامه خواهرش و لیتل فینگر خورد... آتش دشمنی بین لنیستر و استارک شروع شد، تیریون رو با حماقتش دستگیر کرد اونم وقتیکه شوهر و دخترش نزدیک لنیسترها هستند، باز به خاطر فریبی از لیتل فینگر خورد! بعدش چی شد؟ مجروح شدن استارک. حرکت قشنگ بعدیش هم که خودرایی ش واسه آزاد کردن جیمی لنیستر بود! نتیجه؟ دشمنی تو ارتش شمال!

     

    عجیب نیست، به خاطر کمی خوش شانسی، از یک کاراکتر بدتون بیاد و به خاطر این همه حماقت از یک کاراکتر بدتون نیاد؟

     

     

    تنفرش از جان اسنو؟ دلیل: یادآور خیانت شوهرشه. رفتار سردش با جان؟ دلیل: چون بیش از فرزندانش چهره و رفتارش شبیه ند و استارکهاست!

    شوهری که عاشقانه دوستش داره ولی از حرامزاده ش متنفره، به خاطر خیانت شوهر -_-

    مگه ادارد شک کرد که لایسا داره دروغ میگه که کتلین به همخون خودش بخواد شک کنه؟یا ادارد تونست دست لیتل فینگر رو بخونه؟که حالا که کتلین ازش فریب خورد بشه ازش انتقاد کرد؟ادارد هم با اعتماد به لیتل فینگر سر خودشو به باد داد!هیچ کس تا حالا دست بیلیش رو نخونده چه تایوین چه خیلی های دیگه حالا چرا باید از کتلین همچین انتظاری میداشتیم؟اینکه جیمی به خودش این جرات رو میده که به دست پادشاه حمله کنه به نظرتون بخاطر بی کفایتی رابرت و اینکه خیلی به لنیسترها رو داده نیست؟چرا نمیتونست کنترلشون کنه؟چون خرج عیاشیش رو میدادن؟اگر ادارد انقدر ساده لوحانه پیش سرسی نمیرفت بگه من همه چیزرو میدونم و سرسی به این خاطر سریعا باعث مرگ رابرت نمیشد چرا باید جنگ راه میافتاد؟حالا هی بیاید بگید آتش جنگ رو کتلین روشن کرد!

    جیمی رو هم بخاطر دخترهاش آزاد کرد اگر هم آزادش نمیکرد بعد از خیانت بولتونها و فری ها جیمی رو آزاد میکردن ولی با این تفاوت که در حالت دوم جیمی سالم و با همون غرور و تفکرات سابق برمیگشت.در ضمن شکستشون بخاطر ازاد کردن جیمی نبود بخاطر مغز نپخته ی راب بود.

    در مورد جان هم چکار میکرد؟میذاشت روی سرش حلوا حلواش میکرد؟یا جای مادرشو براش پر میکرد؟از نظر فیزیکی جان رو آزار میداد؟نه این کار رو نمیکرد فقط بهش بی توجهی میکرد خود جان هم با توجه به موقعیتش نباید انتظار دیگه ای میداشت.کجا نوشته بود که رفتار سردش با جان به این دلیلیه که شما گفتید؟

     

     

    ادارد به خاطر کی به این دو اعتماد کرد؟ ادارد از همون اول هم میدونست لایسا یه احمقه و در مورد لیتل فینگر هم، بله فریبش رو خورد، گرچه بماند چطور زمینه سازی اعتمادش شد ... نیازی به گفتن نیست.

    نکته مهم اینه: واکنش ادارد چی بود دقیقا؟ وقتی که فهمید ماجرا رو؟ کسی رو گروگان گرفت؟ خودرایی کرد؟ ند تقریبا بیشتر وقتها رفتار معقولی داشت، اشتباهات ند رو نمیشه با اشتباهات کتلین مقایسه کرد! وقتی خطر رو روی زندگی دخترانش احساس کرد خواست خارجشون کنه که سانسا احمق ... (که اونم بی شباهت به کتلین نیست ... )

     

     

    شکستش به خاطر کتلین نبود؟ یعنی وقتی اون دو دستگی رو ایجاد کرد، وقتی میدونست چنین نتیجه ای میده ... این یکی رو دیگه نمی تونم قبول کنم!

     

    نه نگفتم اینکارو با جان نمی کرد، اتفاقا همونکارهایی که کرد باید میکرد! چون شخصیتش همین بود!

    اونم تو فکرش بود ... نمیدونم دقیق. ولی مطمئنم دلیلش همین بود ... کجای کتاب رو یادم نیست! شاید تو Wiki خوندم ...


  21.  

    به حامد : ببین ما نمیگیم کتلین اشتباه نداشته ! اتفاقا همین اشتباهات کتلینه که منطق شخصیتش رو بالا میبره و از موجود تک بعدی مثل جان جداش میکنه ! لایسا خواهرش بود ! اگه به اون اعتماد نمیکرد به کی میکرد ؟! تو بارانداز جز لیتل فیلنگر که یه روز عاشقش بوده به کی میتونست اعتماد کنه ؟

    همین که کتلین تحمل کرد حضور جان رو خیلی لطف کرده ، اگه سرسی جای اون بود گلوی جان رو تو بچگی میبرید ،رابرت با شاه بودنش جرات نکرد بچه هاش رو بیاره تو دربار سرسی اما ند این کار رو با کتلین کرد . چرا کتلین نباید از خیانت شوهرش و نتیجه این خیانت بدش بیاد ؟

     

     

    در مورد نتیجه حماقتهاش نگفتی؟

    اعتماد کردن با حماقت کردن فرق داره، اتفاقا چیزی

    چرا جان تک بعدیه الان؟ یه جور بازی با کلماته؟ یا نمی دونم ...؟ فصلهای کتاب پنج رو خوندی در مورد جان و از اتفاقاتش با خبری؟

    یه سوال، در مورد حضور جان فکر کنم بیشتر مصر بودن ند مهم بوده، تا تحمل کتلین ...

    یعنی اگر حق انتخاب خودش بود، نمی پذیرفت! به فرض همونکاری که سرسی میگی میکرد رو انجام میداد، واکنش ند چی بود به نظرت؟

     

    خب پس بحث از کاراکتر و شخصیت به سمت منطقی و باور پذیر بودن کاراکترها باید ببریم؟ یعنی کتلین احمق و خودرای به خاطر باورپذیر بودن شخصیتش، محبوب میشه واسه شما ...

    اعتماد کردن با حماقت کردن فرق داره، در کل اعتماد صد در صد بدون شک، خودش حماقته! اتفاقا چیزی که از کتلین انتظار داشتیم، گرفتن تصمیمات منطقی بود، نه از روی احساس ... ولی تو کتاب بیشتر تصمیمات مهمش یا از روی احساس بود، یا از روی علاقه به خانواده ش ...

    حالا بماند

     

    دوست دارم بدونم کاراکتر جان رو چطور دیدی که واست باورپذیر نیست ... ؟! که در مورد باورپذیریش بحث کنیم!

    نظر خودم رو در مورد گفتم: شجاعتش، گرفتن تصمیماتی که به نظر خودش به درست و منصفانه است ... رفتار مهربانانه ش ... بعضی وقتها حتی عجول (که بیشتر تو سن پایین این اتفاق افتاد) و تا حدود زیاد شرافتش ... پایبندی به سوگندش (گرچه سوگندشکنی هم داشت)

    کدومش قابل هضم نبود و یا به دور از منطق بود؟

×