رفتن به مطلب

renly baratheon

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    437
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط renly baratheon


  1. واو بچه ها اینجا چیکار کردین! همش دو سه ساعت نبودما! فقط یک ساعت طول کشید این 6-7 صفحه رو بخونم!

     

    از اونجایی که بحث خیلی شده و پست خیلی زده شده و دیگه امکانش نیست منم جواب بدم و شرکت کنم، پس بیخیال میشم! فقط چندتا نکته کوچولو رو بگم:

     

    یکی این که درباره اگر ها بحث نکنید! بچه ها هیچ کس نمیتونه بگه اگه فلان اتفاق نمی افتاد یا می افتاد چی میشد! میتونست هیچ تغییری تو نتیجه نهایی ایجاد نکنه یا کلا مسیر داستان رو عوض کنه! و هیچ کس نمیتونه بگه کدومش احتمال بیشتری داره! ضمنا این چیزا داره تو ذهن مارتین پیش میره و میتونسته اتفاقات رو به هر شکلی که میخواد پیش ببره، اما مارتین این روند رو انتخاب کرده و از بین این همه احتمال فقط اونایی که اتفاق افتادن قطعی هستن! پس درباره چیزهایی که اتفاق افتادن بحث کنید نه درباره چیزهایی که اگر اتفاق می افتادن!

     

    دو این که وقتی درباره راب بحث میکنین اون رو تایوین استارک در نظر نگیرین! نگار به نکته خوبی اشاره کرد، راب یه بچه 15 ساله بود که عشق پادشاه شدن داشت و به همین خاطر حاضر به گوش کردن نصیحت های کتلین نبود! پس اشتباهات راب رو توجیح نکنین یا بی تاثیر ندونین!

     

    یه سوال: بحث جان به کجا رسید؟! چطور شد یهو بیخیال جان شدین چسبیدین به کتلین؟!


  2. ریگار به نکته خوبی اشاره کردی که منم تو ذهنم داشتم بگم. کاراکترهایی که اشتباه میکنن باور پذیرتر از کاراکترهایی هستن که یک بعدی و یک دست سفیدن. (حالا البته جان یکدست سفید نیست اما تک بعدی هست) اگه کسی اشتباه نکنه که پیامبر میشه!

    منم کاراکترهایی رو دوست دارم که خاکستری باشن، کامل نباشن، اشتباه بکنن! اگه قرار باشه دنبال کاراکترهای کاملا سفید بگردم میرم کارای تالکین رو میخونم!


  3. کینگ رابرت:

     

    از سرسی خوشم نمیاد، اما آره برام تا حدودی قابل درکه کاراش. سرسی بیشتر از پلید بودن احمق و عقده ایه. و اینا قحش نیست، معنای تحت الفظیشون مد نظرمه. قابل درک یعنی این که میتونم بفهمم چرا و چطور به اینجا رسیده. به خصوص فصلاش تو کتاب چهار خیلی چیزها رو روشن میکنن.

     

    در مورد یورون هم باهات موافقم، نگفتم ازش بدم میاد، گفتم جزو شخصیت های منفور (از دید POVها) که چون به افکارش دسترسی نداریم هیچ جوری، نمیتونم درکش کنم. اما مثلا استنیس که فصلی نداره رو تا حدودی افکارش رو میدونیم، یا حتی بیلیش رو. اما درباره ی یورون نه خیلی چیزی از گذشته اش میدونیم نه هیچ کس اونقدر بهش نزدیکه که بفهمیم چی تو مغزش میگذره.

     

     

    منم اخیرا به بیلیش خیلی علاقه پیدا کردم.

     

    واو چقدر خشن! :/ چرا آخه؟! تا همین الان به اندازه کافی تحقیر نشده؟!

     

    ریگار:

    چون شاید حامیانش خیلی کمن یا دفاع ازش نمیکنن در برابر حملات بدخواهانش!

    :دی

    از بین این گزینه هایی که گفتی شکست استنیس تو بلک واتر خیلی جالب بود برام!


  4. رنلی

    من از لوراس متنفرم

     

    Sent from my Nexus 5 using Tapatalk

     

    لوراس بیچاره.چه هیزم تری بهت فروخته.

     

    اون بلایی که سرش آوردی کافی نیست استنیس جان؟

     

    وینترفل هیزمی تر تر (:دی) از این که طرف برادرش رو گرفته و به اون وفاداره؟! استنیس از من و اطرافیانم متنفره، هر چند من از استنیس و اطرافیانش متنفر نیستم! (البته دروغ نگم از فلورنت ها خوشم نمیاد، که خود استنیس هم فکر کنم علاقه چندانی بهشون نداشته باشه!)


  5. ریگار:

    کیوان منظورش اینه که من گفتم این اتفاق ناراحت کننده ترین تو کتاب سه بوده، و کیوان فکر کرده لابد واسه من در کل ناراحت کننده ترین مرگ رنلیه و این تاکید رو کتاب سه به این خاطر بوده! (گرفتی چی شد؟! یا زیادی پیچوندمش؟! :دی)

     

    ناراحت کننده ترین واسه تو چیه ریگار؟

     

    والا من تغییر خیلی شدید تو علایقم نداشتم، فقط به مرور زمان رنج علایقم گسترده تر شده و رنج تنفرم کمتر! به نظر من جادوی مارتین اینجاست که کاری میکنه ما شخصیت های منفی رو هم به خوبی شخصیت های مثبت درک کنیم، یا پیشرفته تر باهاشون همذات پنداری کنیم، یا حتی دوستشون داشته باشیم! تا الان واسه من تنها شخصیت های منفی غیر قابل درک فقط رمزی بولتون و جافری و یورون گریجوی بودن! (البته احتمالا بازم باشه، الان که دارم فکر میکنم فقط اینارو یادم میاد!)

     

    وینترفل:

    اینجا کتلین تا دلتون بخواد دشمن داره! منم خیلی جرات نمیکنم علاقه ام رو بهش ابراز کنم!


  6. برندون: چرا؟! باور کن، باور کن!

    گفتم دلیلشو دیگه!

     

    کیوان: آهان! :دی

    چرا ناامیدت کردم؟! چیو ازم توقع نداشتی؟!

     

     

    اینکه مرگ ادارد غم انگیز ترین بوده برات.

    من اونجا که گفتی "تو کتاب سه" گفتم حتماً به خاطر رنلی می گه دیگه.

     

    از نظر من کسی که رنلی یجورایی شخصیت مورد علاقه شه نباید انقدر با ادارد رابطه برقرار کنه.

     

    والا من فکر میکنم فارق از علایق افراد، ادارد یه نقطه مشترک بین همه باشه. حتی یجورایی شاید علاقه مند شدن به شخصیت های مختلف از بعد از مرگ ادارد شروع میشه، قبلش محبوبیت ادارد بلامنازعه. یعنی واقعا این جا کسی هست که موقع خوندن کتاب اول از ادارد خوشش نمیومده باشه؟ یا مرگش براش غم انگیز نبوده باشه؟ خود تو چی کیوان؟!


  7. کینگ رابرت:

    این یکی از دلایلم بود! دو تا دلیل دیگه هم گفتم! (بازیگرش، ایگریت) لوراس هم کی گفته همه ازش بدشون میاد و کسی براش ناراحت نمیشه؟ درسته که شخصیت خیلی محبوبی نیست، (آخه نقش زیادی هم نداره تو داستان) اما من ندیدم کسی خیلی ازش بدش بیاد! در مورد ایگریت خیلی دیدم بگن ازش متنفرم (تو همین تاپیک هم برین عقب تر چندتا هست) اما ندیدم تا حالا کسی بگه از لوراس متنفرم!

     

     

    ریگار: به خطر این توهینی که نسبت به ساحت مقدس حضرت تورین روا داشتی، حقته که اسپویل شدی و کاش بیشتر و بدتر از این به بعد اسپویل بشی! -_-

     

    برندون: چرا؟! باور کن، باور کن!

    گفتم دلیلشو دیگه!

     

    کیوان: آهان! :دی

    چرا ناامیدت کردم؟! چیو ازم توقع نداشتی؟!

     

    وینترفل: موافقم! منم امیدوارم حقیقت نداشته باشه!

     

    نایمریا: اینی که گذاشتی خیلی باحال بود!


  8. ریگار:

    دلیل این همه نفرتت از جان چیه؟! من درکش نمیکنم.

    دلیل این که من از جان خوشم نمیاد یکی بازیگر ابر مزخرفشه که مجبور بودم تا حالا 4فصل تحملش کنم، و دیگه همین قضیه ایگریته! ولی اول داستان نظر خاصی راجع بهش نداشتم و تعجب میکنم تو چرا اینقدر ازش بدت میاد!

    نه من که مطمئن نیستم، تو همون بحث کذایی آر فارازون گفت کی از مردن این دختره ی چندش آور ناراحت میشه؟! (نقل به مضمون) اینجا هم چندین بار دیدم کسانی گفتن خوشحال میشن اگه ایگریت بمیره!

     

     

     

    ویرایش:

     

    من که بعید میدونم جان پسر ریگار و لیانا باشه! از این مارتین بعیده! همون برندون و آشارا رو محتمل تر میدونم، یا کسان دیگه ای که تا حالا فکرشون رو نمیکردیم یا نمی شناسیمشون! (ببخشید میدونم این بحث جاش اینجا نیست! خواستی ادامه بدیم بریم تو تاپیکش!)

     

     

    پ.ن: پست صفحه قبلم رو هم ویرایش کردم.


  9. کیوان: چه ربطی به پست من داشت؟!

     

    ریگار:

    خودتم میدونی من از جان اسنو بدم میاد (اما به هر حال نه به شدت تو!) و علاقه خاصی هم به ایگریت نداشتم، اما اون نوع مردنش و دقیقا اون چیزهایی که کیوان گفت، بدجوری داغونم کرد. خیلی ناراحت کننده بود نمیدونم چجوری توصیفش کنم. بعد از این خیلی حرصم میگیره که همه از این دختر بیچاره بدشون میاد، چه کسایی که عاشق جان هستن (اکثریت!) و چه کسایی که مثل تو از جان بدشون میاد (اقلیت!) و هیچ کی هیچ اهمیتی به سرنوشتش نمیده! باز این به نظرم غم انگیز تره که یه شخصیتی که حتی منفی هم نیست و هیچ کار اشتباهی انجام نداده اینقدر منفوره و هیچ کس از مردنش ناراحت نمیشه!

     

     

     

    *ویرایش بعد دیدن ویرایش دوم پست قبلی کیوان:

     

    کیوان:

    آره منظورم فقط تو کتاب سه است. نه رنلی هم مرگش شوکه کننده بود. مرگ ادارد به نظرم غم انگیز ترین اتفاق کتابه، که موقعی که کتاب رو میخوندم با وجود این که قبلش سریال رو دیده بودم و میدونستم چی میشه تقریبا گریه ام گرفت.

     


  10. ریگار:

     

    من هم مثل کیوان غم انگیز ترین اتفاق کتاب سوم واسم مرگ ایگریت بود. حتی ناراحت کننده تر از مرگ راب و کتلین و اوبرین! در واقع موقع خوندن اون دوتا بیشتر شوکه شدم (حالا عروسی سرخ که اسپویل شده بود، اما همون اسپویلش هم حسابی شوکه ام کرد تا ناراحت) اما مرگ ایگریت واقعا غم انگیز بود. اخیرا (فکر کنم همین دیروز!) یه بار هم اتفاقا با وینترفل تو آردا بحثش شد، اونجا هم گفتم!

     


  11. [عذر میخوام اگه لحنم تنده] اگه کسی اونقدر متعصبه که از نقد سریال ناراحت میشه و دلش میخواد فقط تعریف از سریال بشنوه، میتونه بره همون TV world و فروم های مشابهش؛ همون طور که خودتون هم گفتین اینجا یه فروم تخصصیه و قراره که توش تخصصی بحث بشه و عیب و ایراد فیلم رو بگیم. منطقیه که اعضای این فروم نسبت به جاهای دیگه نسبت به سریال حساس تر باشن و دید موشکافانه تر و ریزبینانه تری داشته باشن. چون این سریال سریال مورد علاقمونه و برامون مهمه داریم راجع بهش بحث میکنیم، وگرنه بچه نیستیم و عقده تفاوت و خاص بودن نداریم. من به همین سریال تو IMDB همیشه 10 میدم چون دوستش دارم و میخوام رتبه اش تو این سایت بالا بره، اما اینجا قسمت به قسمتش رو دقیق بررسی میکنم و مثلا امتیازش رو 6 یا 7 میدم، چون اینجا یه سایت تخصصیه. شما سایت تخصصی هر چیز دیگه ای هم برین در مورد موضوع تخصصی خودشون حساس تر و سخت گیر تر هستن. تو آردا هم تو نظرسنجی هاش هابیت امتیاز خیلی کم تری نسبت به IMDB میگیره چون سایت تخصصی تالکینه و کارشون بررسی دقیق فیلم هست. اگه علاقه ای به سریال نداشته باشم یا برام مهم نباشه، اصلا نگاهش نمیکنم یا اگه نگاهش کردم هم درباره اش بحث نمیکنم، بیکار که نیستم.

    البته ما فقط نکات منفی رو نمیگیم، همیشه نکات مثبت رو هم میگیم، میتونید یه بار دیگه کامنت های انتقادی رو بخونید و ببینید که کجاها از سریال تعریف کردیم و گفتیم خوب بوده. اما اگه قرار باشه که یکی یکی بیایم و اینجا بنویسیم وای همه چی عالی بود، خب این کجاش بحثه و کجاش بررسیه؟

     

    اما بلاخره قسمت پایانی نبرد کوه و افعی خیلی خوب بود، در واقع تنها قسمت خوب این اپیزود. مثل ریگار انتظار داشتم اوبرین موقع گفتن اون چیزا از عصبانیت در حال انفجار باشه نه این که بخنده و به الاریا چشمک بزنه. اما واکنش هاشون خیلی خوب بود. ناله و فریاد خود اوبرین خوب بود، واکنش الاریا عالی بود.

  12. در ادامه حرف های ریگار خطاب به کینگ رابرت بگم که ارباب حلقه ها، به جز این حذف ها و تغییراتی که ریگار نام برد، باگ های زیادی هم داشت، شبیه به همین باگ هایی کینگ رابرت گفت و از نظر جغرافیایی ایراد داشتن! مثلا آراگورن وقتی از Path of the Dead میاد بیرون چشمش به آندوین و پلارگیر میفته، در حالی که از ارخ تا پلارگیر به اندازه هلمزدیپ تا میناس تیریث فاصله هست! با تلسکوپ هم نمیشه همچین فاصله ای رو دید! یا وقتی تو اول دو برج آراگورن و لگولاس و گیملی میرن دنبال اورک ها، لگولاس یه جا میگه اونا به سمت شرق پیچیده اند، دارن هابیت ها رو به آیزنگارد میبرن! درحالی که آیزنگارد تو غرب امین مویله! و کلی مثال های دیگه...

     

    ریگار: هابیت 1 وفادار بود نه هابیت 2...

     

    رابرت: اون صحنه مد نظر شما دقیقا تو کتاب هابیت اومده! حالا اینجا یکم هیجانش رو بیشتر کردن!

     

    کیوان: خب من نظر خودم رو گفتم. نمیشه نظرها با هم فرق داشته باشن؟! همه باید مثل هم فکر کنن؟!


  13. در مورد دنریس: من که کاملا عکس شما فکر میکنم! اتفاقا تو سریال دنریس رو هم مثل استنیس دارن تخریب میکنن! (البته نوع تخریبشون یه مقدار فرق داره!) به خصوص تو این فصل آخر خیلی شدت گرفته! خیلی کسایی رو میشناسم که قبلا خوششون میومد از دنریس اما الان نه! من خودم هم که تو کتاب در اغلب مواقع دنریس رو تایید میکنم اما تو سریال متنفرم ازش! بازیگرش خیلی بده، دیالوگ هایی که براش مینویسن هم فاجعه است! این تناقضات رفتاریش هم یه جوریه که آدم فکر میکنه این آدم اصلا تعادل روانی نداره! خودشیفتگی تهوع آورش رو دیگه نگم! (حالا البته تو کتاب هم خودشیفته هست، اما اونجا قابل تحمل تره!)

    واسه همینه که میگم تخریب دنریس حتی از تخریب استنیس هم بیشتره! استنیس با وجود همه این تخریب ها طرفداراش رو حفظ کرده و میکنه؛ اما ریزش طرفداران دنریس کاملا مشخصه! تا اونجایی که من نظرات رو میخونم و میشنوم دیگه بین پاکان (همون فقط سریال بین ها - با تشکر از مانوئل عزیز :دی) هم به اون صورت طرفداری نداره!

     

    لیدی: آخه منطقیش اینه! یه عده نمیدونن و براشون مهم نیست، یه عده میدونن و براشون مهمه! حالا کارگردان ها رضایت کدوم دسته از بیننده ها را باید در نظر بگیرن؟ به نظرم خیلی خودخواهن!

     

    رودریک استارک (و چند نفر دیگه که حوصله نمیکنم برم ببینم کی بودید) : مرگ جان اسنو و دنریس خوبه، اما لیتل فینگر دیگه چرا؟! یه قسمت خیلی بزرگی از زیبایی داستان و هیجانش به خاطر لیتل فینگره! یعنی مهم تر و تاثیرگذارتر از این فرد هم تو روند داستان داریم؟! اگه قرار باشه بمیره که داستان بیشتر از نصف جذابیتش رو از دست میده!


  14. به ریگار:

    مرسی! اما به نظرم قبل تر هم یه جا همچین چیزی گفته میشه، حالا یا تیریون یا جیمی، که این نبرد کوه و افعی به قمار دو سر باخته واسه تایوین! هر کدوم که پیروز بشن به ضرر تایوینه!

     

    من که پایه ام!

     

    وینترفل: من که به دوستام نقشه های وستروس رو دادم، هر وقت سوالی میپرسن میگم خودتون برید تو نقشه ببینید! (هر چند بعید میدونم جز یکیشون بقیه حتی نقشه رو باز کرده باشن! :دی)

     

    لیدی: درسته که بغضی سریال بین ها درکی درباره جغرافیای نغمه ندارن، اما این دلیل نمیشه که کارگردان ها هر تحریف محیرالعقولی رو مرتکب بشن (حمله یارا به دردفورت با کشتی ) و همچنین دلیل نمیشه که ما کار اون ها رو تایید کنیم و هیچ انتقادی نداشته باشیم!


  15. یه سری چیزا رو تو پست قبلی یادم رفت الان بگم!

     

    اول از همه بگم که بولتون ها خیلی خوبن و قسمت به قسمت دارن بهتر هم میشن! تیون فصل یک و دو زیاد خوب نبود، اما الان عالیه! روس بولتون و رمزی هم همین طور!

     

    دیوار هم که مثل همیشه امیدوارم مردم آزاد (یا ترجیحا آدرها) به زودی این جان اسنوی پوکر فیس رو به هفت جهنم بفرستند و خیال ما رو راحت کنند! (ریگار )

     

    ایری داستانش منطقی نبود و خوب در نیومده بود، اما به هر حال بازی ها خوب بود، هم بیلیش و هم سانسا! (هر چند این تغییر ناگهانی سانسا یکم عجیبه! یعنی معاشرت با بیلیش اینقدر تاثیر گذاره؟!)

     

    یه ایراد دیگه هم که قسمت نبرد کوه و اوبرین داره، خوشحالی سرسی و تایوین از مرگ اوبرینه! فکر کنم کارگردانا یادشون رفته که میرسلا تو دورنه و با مرگ اوبرین خطرهای بزرگی تهدیدش میکنه! یا اگه واقعا در معرض خطر نباشه هم حداقل سرسی باید کمی این نگرانی رو داشته باشه! خوبه چند قسمت قبل به این موضوع اشاره کرد! تایوین هم انگار اصلا براش مهم نیست، نمیدونه مرگ برادر پرنس دورن چه عواقبی میتونه داشته باشه! تو کتاب یادمه خیلی از این که اوبرین داوطلب شده عصبانی بود (یا فکر کنم تیریون به این اشاره کرد که تایوین خیلی حالش گرفته شده، دقیق یادم نیست)

     

    در مورد تغییرات سریال هم موافقت کاملم رو با کینگ رابرت اعلام میکنم! به نکات خیلی خوبی اشاره کرد! بدیش اینه که این باگ ها تو هر فصل دارن بیشتر هم میشن!


  16. اگه این اپیزود فقط شامل 5 دقیقه آخرش میشد بهش 9 میدادم. اما...

     

    اول از همه بگم که این داستان گری ورم و میساندی کاملا ridiculous ـه.

    من نمیفهمم چرا بعضی چیزا رو تو سریال اینقدر الکی کشش میدن. مثل همین تبعید جورا، یا داستان آریا و سندور که واقعا مزخرف شده و شورش رو در آوردن. اون خنده لوس چی بود آخه.

    خیلی زودتر از اینها باید تمومش میکردن. یا همین قضیه بیلون که هنوزم ادامه داره.

     

    نمیدونم اون نامه یهو چجوری دست باریستان رسید بعد این همه مدت. بعد مسخره است که باریستان که لرد فرمانده گارد پادشاهیه و تو جلسات شورای کوچک شرکت داره از همون اول خبر نداشته از جاسوسی جورا.

    فکر کنم دیگه داستان کم آوردن، مونده بودن چجوری باید تایم اپیزود رو به 50 دقیقه برسونن، اون داستان مسخره رو اضافه کردن که تیریون 10 دقیقه تعریفش کنه. واقعا نمیدونم هدفش چی بود.

    اما بلاخره قسمت پایانی نبرد کوه و افعی خیلی خوب بود، در واقع تنها قسمت خوب این اپیزود. هر چند منم مثل ریگار انتظار داشتم اوبرین موقع گفتن اون چیزا از عصبانیت در حال انفجار باشه نه این که بخنده و به الاریا چشمک بزنه. اما واکنش هاشون خیلی خوب بود. ناله و فریاد خود اوبرین خوب بود، واکنش الاریا عالی بود.

    اما کاش اوبرین کمی زودتر معرفی میشد، طبق کتاب تو وسطای فصل 3، تا بیننده ها بیشتر باهاش آشنا بشن و ازش خوششون بیاد و بهش خو بگیرن. نقشش تو سریال خیلی کم بود.


  17. بچه ها اگه میخواین اسپویل بشید تصمیم خودتونه، اما لطفا اینقدر واکنش نشون ندید به اسپویل ها تو جایی که کلی بیننده سریال هست که از داستان خبر ندارن و ممکنه با همین واکنش های شما حدس هایی بزنن و اسپویل بشن! (به خصوص اونایی که مثل ریگار شاخک های ردیابی کننده اسپویل هایپراکتیو دارن! :دی)

     

    {یاد روز میتینگ افتادم و نحوه ی اسپویل شدن مورس درباره ی مرگ ند توسط برندون!)


  18. تا جایی که من یادمه سند اسنیکس 8تا بودن! 5تاشون حذف شدن یعنی کلا؟! حالا اون بچه ها هیچی، اما Sarella (مطمئن نیستم اسمش رو درست اسپل کرده باشم!) که نقشش مهمه! البته منطقیه که تو سریال نشونش ندن (تو کتاب هم هنوز زیارتش نکردیم!) اما حداقل یه اسمی ازش برده شه و کلا حذف نشه! ممکنه بعدا نقش خیلی مهمی داشته باشه!

     

    ویرایش: Maggy the Frog؟!! یعنی قراره فلش بک داشته باشیم؟! همیشه از فلش بک تو فیلم بدم میومده! امیدوار بودم این قضیه از سریال حذف نشه و خوشحالم که نشده، اما کاش

    سرسی خودش تعریف کنه این قضیه رو و

    بازیگری برای این نقش نداشته باشیم!


  19. رنلی من اون رو زمانی گفتم که شرایط بحرانی بود و ماهیت و منافع خاندان در خطر. در شرایط نرمال راحت باش. از خودت دفاع کن.

     

    نگار درسته که هر کی قدرتش بیشتره تخت رو تصاحب می کنه، ولی بحث مشروعیت هم هست. یه وقت یکی میاد لشکر می کشه و دشمناش رو از بین می بره و به سلطنت می رسه و ادعای فاتح بودن می کنه یه چیزه. یه زمان هم مثلا برادر شاه میاد شاه و پسرش رو مسموم می کنه و تخت رو تصاحب کنه یه چیز دیگه است.

    باشه!

     

    یه سوال رابرت جان! این که یکی برادرش رو با یه سایه جادویی بکشه جزو آپشن های "مثلا برادر شاه میاد شاه و پسرش رو مسموم می کنه و تخت رو تصاحب کنه" حساب میشه یا نه؟! یا فقط سم ملاکه و جادو قبول نمیشه؟! (حالا کار ندارم کی بزرگ تره و کی کوچک تر، فقط چون بحث فاتح بودن یا با حقه شاه شدن بود مطرح کردم!)

×