رفتن به مطلب

renly baratheon

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    437
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط renly baratheon


  1. من کجا زود خام میشم؟!

    من که در ملا عام به سامیانو گفتم گولشو نمیخورم و بعدشم که ادامه داد به نشانه اعتراض دیگه جواب ندادم؟!

    عجبا!

     

     

    پ.ن: از شوخی گذشته، من کلا به این بحث های خاندانی و اینا زیاد علاقه ای ندارم، گاهی به اجبار پام وسط کشیده میشه و مجبور میشم اظهار نظری بکنم، گاهی هم که موضوع کلا شوخیه، اما در اغلب موارد خنثام!


  2. وینترفل جان این بخش هم مثل بخش های قبل عالی بود مخصوصا جملات پایانی که واقعا حق مطلب رو ادا کرده بود :
    جایی که حق و حقیقت مشخص بود مذاکره معنایی نداشت. مصالحه روش آدمهای ضعیف بود

    چقدر این جمله برام آشناست! و چقدر این روزا این جمله رو از زبون آدم های جالبی میشنویم!


  3. خب دوستان.

    سلام دوباره. اینم قسمت سوم فن فیکشن من. طبق معمول از اولش تو این این فایل اومده.

     

    پ.ن: راستی هیچکس دیگه ای چیزی در مورد نغمه ننوشته؟ واقعا"؟ اگر نوشتید رو کنید. می خونیم وبا هم در موردش صحبت می کنیم. جالبه که سایتهای خارجی پره از فن فیکشنهای نغمه ای. هر چند بعضیاش خیلی بی ارزشند ولی نوشته خیلی خوبی هم توشون پیدا میشه.

     

    واقعا عالی بود وینترفل عزیز!

    امیدوارم با این داستان های شما همه متوجه بشن رنلی چقدر دوست داشتنیه!

    منتظر قسمت های بعدی هستیم!

     

    فقط یه سوال، چرا هر دقعه داستان رو از اول میذارید؟! آخه اینجوری هی باید بگردیم داستان رو از اون جایی که نخوندیم پیدا کنیم!


  4. سامیانو جان شما خودتو ناراحت نکن، کسی که الان باید ناراحت و نگران باشه کینگ رابرته، فکر کنم روس بولتون از این حرفا به راب استارک هم زیاد میزد!

    شما طرف مایی یا اونا

    من طرف هیچ کسی نیستم، فقط به شما برادر عزیز هشدار دادم مواظب خودتون باشید که این بولتون ها اصلا قابل اعتماد نیستن و سلام گرگ بی طمع نیست!

     

    در ضمن نبینم به پرچمدار حق و عدالت رنلی چیزی بگیااااا

    این حرفا دیگه فایده نداره. خوبه تو صندلی داغ خودتو لو دادی! من دیگه گول شما رو نمیخورم!


  5. شما لطف داری شاه شاهان!

     

    شاه شاهان!!؟ الان منظورت با کینگ رابرت شکم گندست دیگه!؟

    سامیانو جان شما خودتو ناراحت نکن، کسی که الان باید ناراحت و نگران باشه کینگ رابرته، فکر کنم روس بولتون از این حرفا به راب استارک هم زیاد میزد!


  6. سلام سامیانو جان! امیدوارم خسته نباشی اما درعوض حسابی سوخته باشی!

     

    اینم از سوالای من، چون اولین نفری هستی که داوطلب شدی تخفیف میدم سوال سخت نمیپرسم!

     

    - دنیای واقعی یا مجازی؟

    - چقدر از وقتتو تو اینترنت به سر میبری؟

    - یه عکس از دسکتاپت بزار. بدون سانسور!

    - چی شد که با نغمه آشنا شدی؟

    - کتاب های تالکین رو خوندی؟ کدوماشو؟

    - به جز نغمه دیگه به چه کتاب هایی علاقه داری؟

    - قسمت مورد علاقه ات تو کتاب نغمه؟

    - خواننده، بند، یا موزیسین مورد علاقه در کل؟

    - بارز ترین خصوصیتت از نگاه خودت؟ یعنی چیزی که تو اولین برخورد باهات به ذهن دیگران خطور میکنه؟

    - بزرگ ترین نقطه ضعفت؟

    - بدترین و بهترین روز زندگیت؟

    - 3تا آرزوی بزرگت؟

    - چقدر آدم صبوری هستی؟

    - نظرت راجع به تفاوت چیه؟ تا حالا احساس متفاوت بودن داشتی؟ دوست داری متفاوت باشی؟

    - تا حالا دلت خواسته جای کس دیگه ای باشی؟

    - آخرین باری که به شدت از چیزی پشیمون شدی؟

    - تا حالا احساس روزمرگی بهت دست داده؟

    - هیچ وقت افسردگی رو تجربه کردی؟

    - تا حالا صحنه مرگ کسی رو از نزدیک دیدی؟

    - نظرت درباره تعصب چیه؟ رو چیزی تعصب داری؟

    - نفرت انگیزترین خصوصیت بشر؟

    - ویژگی اخلاقی ای که بیشتر از همه ازش بدت میاد؟

    - نظرت درباره فمینیسم؟

    - آدم مذهبی ای به شمار میری؟ از نظر خودت / از نظر دیگران؟

    - یه سوالی که دلت میخواست ازت پرسیده بشه ولی هنوز کسی نپرسیده رو بنویس و جواب بده!

     

    خب فعلا همینا کافیه...

    ما یه رسم نانوشته ای داشتیم تو آردا، هر کی رو صندلی می نشست یه عکس از خودش میذاشت! حالا اینجا صندلی تازه راه افتاده و همچین رسمی هم نداریم، اما اگه خودت دلت خواست یه عکس از خودت بذار بدونیم سامیانو چه شکلیه! (البته با سوالاتی که جوری کسل پرسید فکر کنم بشه یه پرتره دقیق ازت کشید! )

    بازم تاکید کنم اگه دوست نداری هم اجباری نیست اصلا!


  7. منم فکر میکنم این قانون فقط یک بار برداشته شه بهتره. ضمن این که محدودیت سی تا سوال هم واقعا کمه، اگه ریگار یادش باشه من واسه وینترفل حدود 40تا و واسه دیمون 60 و خورده ای سوال تو یه جای دیگه ای طرح کردم.

     

     

    فکر میکنم استارت محاکمه سامیانو رو هم باید خود مانوئل که پیشنهادش رو داده بزنه تا بقیه هم شروع کنن.


  8. به رنلی در ادامه ی بحث تو نظر سنجی : 

    مردم من بهم قسم خورده بودن پس باید همه ی چیز هایی که من بگم رو انجام بدن . یه چند نفری هم که مخالف بودن معلوم بود که واقعا به استنیس اعتقاد ندارن و سزای کارشون رو هم دادن  

    برادر جان همین کار ها و حرف هاست که من رو عصبانی می کنه ، اخرش من سکته می کنم

    استنیس جان فکر نمی کنی یکمی زیاده از حق دیکتاتور تشریف داری؟!

    درسته مردم باید از شاهشون پیروی کنن، اما نه در همه چیزها!

    یه عده به شما سوگند وفاداری خوردن و وظیفه دارن که به سوگندشون عمل کنن و از شما در برابر دشمن دفاع کنن، اما روش زندگی، اعتقادات و تفکراتشون رو دیگه شما تعیین نمیکنی!

    شاه هم که باشی نمیتونی برای مردم تصمیم بگیری که چجوری فکر کنن، به چی اعتقاد داشته باشن، از چی خوششون بیاد، از چی بدشون بیاد، ...! این چیزا دیگه به خودشون ربط داره فقط!

    داری یکم زیاده روی میکنی نه؟!

     

     

    اگه بخواید که من نفر اول میشم ولی از اونجایی که من تجربه ی این صندلی داغ رو دارم گفتم اول سوال بپرسم بقیه یاد بگیرن (اسمایلی ِ شیطانی و خنده ی هیولاگونه:دی)

    دیگه خودتون میدونید...

     

    موافقا و مخالفای "محاکمه ای از یخ و آتش" بیان اعلام کنن نظرشونو. اگه موافقین یه موافقم کفایت میکنه ولی اگه مخالفین باید یه اسم بهتر بدید.

    خب مگه ما تجربه نداریم؟! میتونین از وینترفل و دیمون بلک فایر درباره زخم سوالات من بپرسین! (دیمون که فکر کنم هنوزم شب ها کابوس "سمفونی آتش" رو میبینه! ) اگه در دسترس نیستن هم همین ریگار میتونه شهادت بده! (خلاصه این که یعنی مواظب خودتون باشین و اگه رو صندلی داغ نشستین انواع دارو های ضد سوختگی رو همراه خودتون داشته باشین! )


  9. من کجا خانواده رو کلا فروختم؟!

    فقط به خاطر اونجایی که گفتم استنیس هفت رو سوزوند و به معتقدانش بی احترامی کرد و تحقیرشون کرد؟! خب داداشی یکم انتقاد پذیر باش دیگه! این کارت اصلا کار خوبی نبود! حالا دلیل نمیشه چون برادرتم همش خوبی هاتو بگم از بدی هات چشم پوشی کنم که! خودت یادم دادی عدالت داشته باشم!

    شما موقعی خانوادت رو فروختی که خودت رو پادشاه هفت پادشاهی اعلام کردی و قطعا پشیمون هم شدی تو این پستت هم هی از استنیس بد گقتی و از تارگارین ها تعریف کردی . حداقل یه کم به خانواده وفادار باش برادر

    اما در مورد استنیس بگم که از همون بچگی که پدر و مادرش مردن اعتقادش رو به هفت از دست داد . اتیش زدن چند تا تیکه چوب که براش اندازه ارزن هم ارزش قایل نبود گناه محوب نمی شه ، اونم خدایانی که هیچ کاری نمی کنن

    بعید می دونم رنلی چیزی از استنیس یاد گرفته باشه تو عمرش

     

    چقدر عصبانی! برادر یکم کم تر خشونت به خرج بده و کم تر حرص بخور، واسه قلبت خوب نیست!

    خب حالا اون چه ربطی به این تاپیک داره؟!

    نه دیگه خودت میگی باید عدالت رو رعایت کنیم! منم گفتم عدالت اینه که خوبی ها و بدی های هر شخص و هر خاندان رو در کنار هم ببینیم!

    خب شما واسه اون چندتا چوب ارزشی قائل نبودی، اما واسه مردمت چطور؟ نباید اعتقادات مردمت رو اونجوری تحقیر میکردی! من گفتم بی احترامی به خدایان چیز مهمی نیست، مگه این که در برابر افرادی که با اون خدایان معتقدن انجام بشه!

     

    (پ.ن: این بحث فکر کنم ربطی به این تاپیک نداره، بهتره اگه خواستی ادامه بدی بریم یه جای دیگه!)


  10. رنلی می گم شما بیا نفر اول بشو، الان توی سایت همه کنجکاوند واقعیت رابطه ی شما و لوراس رو بدونند.

    امان از این کینگ رابرت! آخه چرا همه باید در مورد مسائل خصوصی زندگی یه نفر اطلاع داشته باشن آخه؟!

    شما که دیگه برادرمی، یکم به فکر آبروی خاندانمون باش!

     

    خب طبق نظرسنجی دموکراتیک(!) ، "محاکمه ای از یخ و آتش" به عنوان اسم تاپیک انتخاب شد. من هم میگم یا استنیس که علاقه نشون داد بیاد واسه نفر اول یا رنلی که بخاطر پیشکسوتی کاربر رنلی من ایشونو پیشنهاد میدم. برادر گندهه رو بعدا حسابشو میرسیم.

    عاشق این دموکراسی ام من!

    پیش کسوتی؟!

    آقا ما یه بار خواستیم ترتیب سنی رو رعایت نکنیم، داداشمون فرستادمون اون دنیا! این بار غلط بکنیم قبل از برادرامون ادعایی درباره این Fire Throne داشته باشیم!

     

    خوب پس نتیجه گیریمون به این ترتیب شد

    اسم تاپیک که شد «محاکمه ای از یخ و آتش»

    مانوئل عزیز هم که به خاطر اصرار زیادش به عنوان اولین داوطلب انتخاب شد

    پایان هر محاکمه کسی که محکوم شده نفر بعدی رو انتخاب میکنه، مثلاً: با پایان دور اول مانوئل، کینگ رابرت رو انتخاب میکنه

    قوانین تاپیک هم که باید توسط بچه های شورا بر اساس سیاست های سایت تنظیم بشه

    آره اصلا مانوئل خودت نفر اول بشین خیرشو ببینی!

    قوانین رو هم که به شورا میگیم تنظیم کنن! ریگار جان منتظریم!

    فقط یه سوال، به نظرتون صندلی داغ مجری داشته باشه (سوالا رو واسه اون بفرستیم، اون بذاره) یا این که هر کس خودش یه پست بذاره؟ اگه مجری داشته باشه به نظرم منظم تر میشه!

     

    آقایون راستی. چه نشسته اید که اوضاع خرابه. Dangerous Women دیروز اومده. 80 صفحه ی کیندلی از The Princess and the Queen توشه. خیلی مهمه که دستمون بهش برسه. من دانک اند اِگ رو همون روز پیدا کردم ولی اینو نتونستم هنوز پیدا کنم

    هر کی بگرده خیر ببینه اوناییم که کردیت دارن 20 دلار ناقابل بدن ایرانیا رو خوشال کنن

    واقعا؟! چه عجب! خیلی وقت بود announced شده بود!

    اما هر کی گیر آوردش در اسرع وقت مارو خبر کنه! من که خیلی در مورد اون قسمت The Princess and the Queen کنجکاوم!


  11. خب اون موقع اینقدر بچه بودم که زیاد یادم نمیاد چطور بود! اما این که همیشه رابرت رو بیشتر از استنیس دوست داشتم حقیقت داره!

     

    نه واقعا خیلی عالیه!

     

    اوهوم موافقم! من فصلای داووس تو کتاب سوم رو که میخوندم هر جا ادریک ظاهر میشد یاد بچگی های خودم میفتادم! هی روزگار...!


  12. من کجا خانواده رو کلا فروختم؟!

    فقط به خاطر اونجایی که گفتم استنیس هفت رو سوزوند و به معتقدانش بی احترامی کرد و تحقیرشون کرد؟! خب داداشی یکم انتقاد پذیر باش دیگه! این کارت اصلا کار خوبی نبود! حالا دلیل نمیشه چون برادرتم همش خوبی هاتو بگم از بدی هات چشم پوشی کنم که! خودت یادم دادی عدالت داشته باشم!


  13. خب پس از یه مدتی غیبت من برگشتم!

    دلم برای همتون تنگ شده بود!

     

    پیشنهاد مانوئل عزیز هم خیلی عالیه! (سلام مانوئل خیلی وقت بود ندیده بودمت! یاد ایام قدیم وستروس افتادم! هی... ) کاملا با صندلی داغ موافقم! خیلی چیز خوبیه کلا!

    ریگار: اشکال نداره با همین اعضای کم هم میشه. حداقل به قول بچه ها الان بیشتر با هم صمیمی هستیم! در عوض همه قول میدن سوال های زیاد و طولانی و سخت بپرسن تا جبران شه!

     

    پ.ن: دقت کردین 4صفحه است فقط دارین درباره اسم تاپیک صندلی داغ بحث می کنین؟!

    من با محاکمه ای از یخ و آتش بیشتر موافقم!


  14. اول تشکر کنیم بابت این نظرسنجی چالش برانگیز!

     

    خب بعد کلی کلنجار رفتن با خودم و خوندن پست های این نظرسنجی، من کشتن اعضای خانواده رو انتخاب کردم. هم تو نغمه و هم تو دنیای واقعی و هم تو اساطیر دیگه به نظرم این گناه بدتر از همه نشون داده شده! و کمتر کسی بوده که به خاطر این کار مورد نکوهش واقع نشده، حتی کسانی که نادانسته این کار رو مرتکب شدن! مثلا تو شاهنامه رستم هم که محبوب ترین کاراکتر این کتابه، تو داستان سهراب خود به خود توسط خواننده نکوهش میشه و رستم هم بعد قتل سهراب عملا رو به افول میره...

     

    البته با این وجود، این گناه عملی نیست که به ندرت اتفاق بیفته. در طول تاریخ به خصوص بین خاندان های شاهی خیلی کسانی بودند که برای رسیدن به قدرت پدرشون، یا برادرهاشون رو کشتن، و کسانی که برای باقی موندن تو قدرت فرزندان خودشون رو کشتن. اما در هر حال این افراد همیشه جزو منفورترین پادشاهان و حاکمان قرار می گرفتن، داریوش دوم هر چقدر هم که اگه برای کشورش خوب می بود (که البته زیاد هم نبود) تا آخر عمرش لقب حرامزاده رو با خودش حمل می کرد. اردشیر سوم هخامنشی با وجود این که شاه مقتدری بود و سقوط این سلسله رو چندین سال به عقب انداخت، اما به خاطر قتل برادراش همیشه گناهکار و با عنوان بی رحم ترین پادشاه این سلسله شناخته میشه. (مثال زیاد هست اگه بخوام ادامه بدم...)

     

    بعد از این گزینه، به نظر من باید کشتن نوزادان معصوم قرار بگیره، که با وجود این که مثل مورد قبل زیاد اتفاق میفته و به نظر بی اهمیت میرسه، اما کسی که این کار رو میکنه باید خیلی هیولا باشه که چنین چیزی ازش بر بیاد! تنها دلیلی که گزینه قبلی رو بالاتر قرار دادم تاثیر بیشترشه، اما این یکی شنیع تره!

     

    گزینه بعدی کشتن میهمان خویشه، هرچند که موافقم که به خاطر رد ودینگ یه مقدار زیادی مورد توجه قرار گرفته و over reacted شده!

     

    بعد از این هابه نظرم تجاوز ـه، که مثل قتل خشونت آمیزه اما گاهی بدتر از اونه چون میتونه تاثیری رو قربانی بذاره که التیام ناپذیر باشه.

     

    خیانت به سوگند وفاداری همون طور که دوستان گفتن و مثال زدن بستگی به موفعیت داره، اگه به خاطر اهداف شخصی، قدرت طلبی و اینجور چیزا باشه خب طبیعتا خیلی مذمومه، اما گاهی هم سوگند یه نفر دربرابر اعتقادات، اخلاقیات و باورهای یه نفر قرار میگیره، یا عمل بهش زیان بزرگی رو به افراد بی گناهی میزنه، که در این صورت اگه نفع شخصی توش نباشه نمیشه قضاوت دقیقی در موردش داشت. مثل اون پارادوکسی که استنیس باهاش مواجه بود.

     

    بی احترامی نسبت به خدایان به نظرم چیز زیاد مهمی نیست، مگر در صورتی که در مقابل معتقدان به اون خدا و همراه با تحقیر اون ها و اعتقاداتشون انجام بشه، مثل کاری که استنیس کرد. اما اگه تو خفا یا بین کسانی باشه که اون خدا رو قبول ندارن، زیاد مهم نیست به نظرم.

     

    زنا با محارم به نظر من تو آخرین گزینه قرار می گیره، و حتی ممکنه اصلا گناه تلقی نشه، بسته به اون فرهنگی که توش اتفاق میفته. مطمئنا تو فرهنگ ما این کار به شدت شنیعه، اما وقتی بین دو نفر اتفاق میفته که خودشون تمایل به این کار دارن و کسی هم خبر نداره، آسیبی به سایر افراد نمیزنه، و تنها خودشون در مقابل وجدان خودشون قرار میگیرن.

     

    تو بعضی از فرهنگ ها هم اصلا چیز مهمی نبوده و حتی طبیعی هم محسوب میشده، تو نغمه تو والریا این کار یه سنت بوده و هیچ مخالفی هم نداشته، حتی کسی به ای فکر نمیکرده که این کار ممکنه گناه باشه. تو وستروس هم میبینم که مردم از دوران جیهیریس به بعد با این مساله کنار میان و عملا دیگه کاری باهاش ندارن و براشون مهم نیست، شاه شاه خوبی باشه، مملکتو خوب اداره کنه، جاده ها امن باشن، اقتصاد پررونق باشه، کی کوچک ترین اهمیتی میده که شاه با خواهرش چیکار میکنه؟

     

    تو دنیای واقعی هم در طول تاریخ میبینیم تو بعضی فرهنگ ها این قضیه اصلا مشکل دار نبوده، مثل روم، مصر و گاهی حتی ایران (بیشتر تو دوران ساسانی، هرچند بعضی ها اعتقاد دارن تو زمان هخامنشیان هم بوده اما اثبات نشده) و خیلی مثال ها رو میبینیم که خواهر و برادری با هم ازدواج کردن. اغلب هم مهم ترین دلیلشون برای این کار خالص موندن خون پادشاهی بوده، عمدتا زمانی که وارث پادشاه مثلا عموزاده ای نداشته که باهاش ازدواج کنه و خون نسلشون رو خالص نگه داره. تو این جور مواقع به دلیل هنجار های فرهنگی و باور های متفاوت اون جامعه، این عمل حتی ضروری هم محسوب می شده.

     

     

    (پ.ن: وای چقدر زیاد نوشتم! کسی حوصله میکنه این همه رو بخونه آیا؟! )


  15. من هیچ حرفی ندارم درباره این متن بزنم... فقط میتونم در برابر بانوی وینترفل سر تعظیم فرود بیارم! اشکم در اومد! واقعا عالی بود...

    قلمتون پربار باد!

     

    (میگم چقدر بچگی های من شبیه به ادریک استورمه! یا ادریک استورم شبیه بچگی های منه!)


  16. نقاشی قشنگیه مخصوصا رابرت خیلی باحاله

    می گم داداش کوچولو خودت کشیدی نمی فرستی تلوزیون تو برنامه کودک نشون بدن

    نخیرم خودم از همه بهتر و باحال ترم!

    نه بابا یه جایی دیدمش، گفتم خیلی قشنگه! بیام اینجا بذارم به شایعات پایان بدم، بدخواهان باراتیون ها هم بدونن ما 3تا خیلی هم همدیگه رو دوست داریم خیلی هم هوای همو داریم! بله!


  17. از بین اون تاپ تنی که گفتی یه چند نفر جا مونده به نظر من متونستی اینا رو هم بگی: سر رایم ردواین، گریفین سفید الین کانینگتون.اینا دوتاشون فرمانده ی کینگز گارد بودن ولی نفر سوّم Smiling Knight هست که طبق تعریف هایی که ازش شده دیوونه،ستمگر و نامرد بوده و معنی ترسو نمی فهمیده و تو جریان انجمن برادری کینگز وود سر باریستان به سختی جلوش وایساده و آخرش سر آرتور کشتتش.از اون کوُوتی هم که از جیمی کردی(در مورد مهارت سر آرتور)خیلی خوشم اومد!

    ممنون که اشتباه من رو تصحیح کردید!

    من تو پست قبلی اشتباه نوشتم، درستش اینه که سر آرتور داین شوالیه خندان رو کشت و باریستان سلمی سایمون توین رو!


  18. به نظر من خیلی نمیشه تاپ تن جنگجو ها رو انتخاب کرد. مهم ترین دلیلش هم اینه که خیلی از این ها با هم همزمان نبودن و تو دوره های مختلفی زندگی میکردن و یا باهم برخورد و نبردی نداشتن که بشه با هم مقایسه شون کرد. مثلا کی میدونه آرتور داین بهتر بوده یا شوالیه اژدها یا دیمون بلک فایر. بنابراین بهتره اگه میخواین تاپ تن تعیین کنید یک سال خاص رو در نظر بگیرید و این تاپ تن رو از بین شوالیه ها و جنجگویانی که تو اون سال زنده بودن انتخاب کنید.

     

    باریستان سلمی تو سن پنجاه سالگی قهرمان مسابقات شده

    حالا که اسم باریستان سلمی اومد بذارین چندتا از افتخاراتش رو اینجا بگم که همه بدونن ایشون چه جور جنگجویی بوده!

     

    وقتی ده سالش بود تو یه تورنی شرکت کرد. البته اونجا از پرنس دانکن کوچک شکست خورد، اما با این وجود لقب دلیر یا بی باک (the bold) رو از پرنس دانکن دریافت کرد.

    وقتی 16 سالش بود تو یه تورنی دیگه شاهزاده دانکن کوچک و همچنین لرد دانکن بلند قامت (همون دانک) که لرد فرمانده گارد پادشاه بود رو شکست داد و توسط شاه اگان پنجم شوالیه شد.

    تو 22سالگی مایلیس هیولا، آخرین مدعی بلک فایر رو تو جنگ ناین پنی کینگز کشت.

    تو 23 سالگی به گارد پادشاه جیهیریس دوم پیوست.

    در تورنی سیلور بریج و میدن پول قهرمان شد.

    در واقعه شورش داسکندیل، شاه ایریس دوم رو نجات داد و سر سایمون هولارد رو کشت.

    در سرکوب کینگزوود برادرهود شرکت داشت و با سایمون توین فرمانده شون جنگید (البته آرتور داین بود که کشتش) و همچنین شوالیه خندان، بهترین جنگجوشون رو کشت.

    در تورنی استورمزاند: لرد جیسون ملیستر، لرد لیتون های تاور، لرد جان کانینگتون، شاهزاده اوبرین مارتل، لرد رابرت براتیون، و شاهزاده ریگار تارگرین رو شکست داد و قهرمان شد.

    در جنگ ترایدنت در کنار شاهزاده ریگار جنگید و به شدت زخمی شد، بعدا توسط رابرت براتیون بخشیده شد و به عنوان لرد فرمانده گارد شاهی انتخاب شد.

    در شورش بیلون گریجوی، حمله به اولد وایک رو رهبری کرد.

    در 57 سالگی، در یک تورنی در کینگزلندینگ سندور کلگان رو شکست داد و قهرمان شد.


  19. من طیف علاقه مندی هام تو کتاب گسترده است. نگاه نکن تو فروم فقط سنگ براتیون ها و استارک ها رو به سینه می زنم. کتاب می تونه که به روش های متعددی تموم بشه که من خوشم بیاد. که البته هیچ کدوم از اون روش ها شامل تارگرین ها یا سرسی نیست.

     

    پادشاه شدن استنیس، برگشتن جان اسنو از مرگ، به قدرت رسیدن برن، ملکه شدن سانسا (پیشگویی مگی)، جز گزینه های مورد علاقه ام هست ولی از به قدرت رسیدن تایرل ها، پیروزی یورون گریجوی، یا حتی تسلط آدر ها و یا پادشاه شدن سندور کلگان یا ملکه شدن لیدی استون هرت هم استقبال می کنم.

     

    سرسی که رو نظرمون یکسانه! اما رو دنریس یخورده اختلاف نظر داریم!

     

    ملکه شدن سانسا رو منم خیلی دلم میخواد ببینم! واقعا امیدوارم اون ملکه پیشگویی مگی فراگ سانسا باشه! با این که اوایل ازش بدم میمومد کم کم داره به شخصیت های مورد علاقه ام میپیونده! و اگه این سرسی رو به خاک سیاه بنشونه (که البته الانش هم سرسی خودش تا حدودی نشسته!) واقعا عاشقش میشم!

    استنیس هم درسته منو کشت و از دستش ناراحتم، اما بلاخره آخرین بازمانده خاندانمونه! چاره ای نیست جز این که بهش امید داشته باشم!

    برن هم خوبه به یه جایی برسه، اما با جان نمیدونم چرا زیاد حال نمیکنم!

    اما رابرت جان از همه مهم تر آریا رو فراموش کردی! اونم امیدوارم لیستش رو تکمیل کنه!

     

    البته با گزینه های بعدی شما زیاد موافق نیستم! بالاخص یورون گریجوی!

     


  20. 9 صفحه تو این تاپیک بحث کردیم که بیشترش ربطی به موضوع نداشت و سهم عمده ای از ان گناه هم تقصیر منه.

     

    در مورد خود نظرسنجی ایده ی زیادی ندارم. زیاد برام مهم نیست آزور آهای ریبورن شده کی می تونه باشه و یا پرنس وعده داده شده کیه یا اصلا چه کسی یا کسایی می تونند مصداق نغمه ی یخ و آتش باشند. نکته ی دیگه اینه که از آدر ها هم بدم نمی آد. اصلا اگه وستروس قراره دست سرسی یا دنریس بیفته همون بهتر که همون آدر ها ببرنش. برای همین فقط به سلب هویت از گزینه های منفی می پردازم.

     

    اصلا از گزینه ی 1 و 5 خوشم نمی آد. که طعا دلیلش هم حضور دنریس و تارگرین ها در یک جبهه ی مثبته که اصلا چشم انداز جالبی نیست. در صورت وقوع چنین اتفاقی به شخصه استاد مارتین رو با گلوله می زنم.

     

    با گزینه ی شش هم زیاد حال نمی کنم. فرزند احتمالی ریگار اهریمن و نامزد معصوم رابرت که طعمه ی این گرگ اجتماع شد؟!

     

    ترجیح می دم جان فرزند همون ادارد و اون دختر ماهی گیری باشه که لرد سویت سیستر ادعا می کرد.

     

     

    گزینه ی چهار هم خیلی تو ذوق زننده است. گردش فصول؟

     

    می مونه گزینه های 2، 3 و 7 که گزینه های بهتر و قابل تحمل تری هستند.

     

    به کیوان: سرعت پیشرویت خیلی خوبه. یادمه یه ماه پیش وسطای کتاب 4 بودی. با این سرعت تا دو سه هفته ی دیگه توی انجمن کتاب پنجم شاهد حضورت خواهیم بود.

    برادر جان چند تا سوال واسم پیش اومد، حالا که میگید هیچ کدوم از اینا براتون مهم نیست، پس دقیقا چی براتون مهمه؟! یعنی به نظرتون قراره آخر کتاب چه اتفاقی بیفته؟ و فکر میکنین آزور آهایی و پرنس وعده داده شده و نغمه ی آتش و یخ و آدرها و همه این چیزها تو سرانجام کتاب تاثیری ندارند؟!

     

    یه سوال دیگه، گزینه 7 رو که محتمل دونستید، به نظرتون این اژدهای یخی قضیه اش چیه؟


  21. از وقتی اژدهایان دنریس به دنیا اومدن اینقدر توروس و ملیساندره قدرت پیدا کردن. (تو سریال یا کتاب دقیقا یادم نیست کدوم) ملیساندره از توروس می پرسه تو نباید این قدرت رو داشته باشی (منظورش احیا کردنه) از کی پیداش کردی؟ توروس هم جواب میده تازگی ها اینجوری شده.

    این تازگی ها از زمانی شروع شد که بریک به انجمن برادری پیوست که مصادف بود با به دنیا اومدن اژدهایان دنریس.

    این ها می تونن اتفاقی باشن استاد عزیز

    شاید هم افزایش قدرت ملیساندر و توروس به خاطر ظهور ازور اهای باشه که من معتقدم احتمال زیاد همون استنیسه

    رالور خدایی نیست که قدرتش رو از چند تا اژدها وام بگیره

     

    اگه یادت باشه تو کتاب دوم تو کارث کوایته این رو به دنریس گفت. گفت (نقل به مضمون) از موقعی که اژدهاهای تو به دنیا اومدن جادو دوباره جان گرفته و تو کل دنیا قدرت جادو بیشتر شده. تو آشایی جادوگرها کارهایی میتونن انجام بدن که تا الان سال ها بود موفق به انجامشون نمیشدن. بعد همون جا چندتا دوره گرد رو بهش نشون میده و میگه اینا تا پارسال کار خاصی ازشون برنمیومد، اما حالا که اژدهاهای تو متولد شدن اینا میتونن کارهایی بکنن که ازجادوی واقعی نشات گرفته.

     

    حالا ملیساندره نه، اما خود توروس هم یه جایی گفت که تا الان هر کاری میکرده حقه و شعبده بوده (مثل شمشیرش) اما تو یک سال اخیر ناگهان قدرت زیادی پیدا کرده و تونسته اون کارها رو انجام بده.

×