رفتن به مطلب

جدول امتیازات

  1. s1378

    s1378

    اعضا


    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      1

    • تعداد ارسال ها

      12


  2. Capitan

    Capitan

    اعضا


    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      1

    • تعداد ارسال ها

      24


  3. alioxin

    alioxin

    اعضا


    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      1

    • تعداد ارسال ها

      1


  4. سر دانکن

    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      1

    • تعداد ارسال ها

      45



ارسال های محبوب

Showing most liked content on 04/18/19 در همه بخش ها

  1. 1 پسند
    سلام به همگی بعد دو سال دوباره اومدیم شروع راضی کننده ای بود امیدوارم هفته های بعدی بهترین اپیزود های سریال رو ببینیم
  2. 1 پسند
    سلام به همه دوستان بعد از مدت ها! ------------------------------------------------------------ قسمت اول فصل آخر سندروم شتاب زدگی و سطحی بودن رو با قدرت هرچه تمام تر ادامه داد و باز هم ثابت کرد بدون منبع اقتباس کامل و جامع دی اند دی کاری به جز چسب زدن درام خاص سریال و سعی در خفن جلوه دادنش بلد نیستن! بعد از افتضاح فصل هفتم و سقوط سریال با کله به ارتفاع منفی 1000 پایی، دوست داشتم شروع طوفانی رو ببینم که طوفانش رو فقط در نوستالژی بازی و بازسازی خاطرات گاها فریم به فریم سازندگان از اولین قسمت سریال شاهد بودم. دیدار دوباره شخصیت ها اصلا عمیق و تاثیرگذار نبود؛ دیالوگ های طنزآمیز واقعا چیپ بودن؛ نمیشد کوچکترین واکنشی به دیدار دوباره تازی و آریا، جان و آریا، جان و برن، لاو ترکوندن های جان و دنریس یا حتی جرقه زدن علاقه بین گندری و آریا داشت! صحنه خاک بر سری هم فقط بود که باشه و واقعا بران میتونست ماموریتش رو به شکل جالب تری دریافت کنه. قبول که بازیگران بران و سرسی از هم دل خوشی ندارن ولی وقتی قرارداد امضا میکنن و میلیونی پول میگیرن بهتره یه کم دل به کار بدن. شخصیت دنریس در تلاش برای خفن موندن هرچه بیشتر داره به یک زن سرد و بی رحم تبدیل میشه، از لبخندش موقع فرار کردن مردم از ترس اژدهاهاش گرفته تا تیکه انداختن به سانسا و تشریح مرگ پدر و برادر سم به سردترین شکل ممکن. واقعا اگر فراز و فرودی بین جان و دنی و استارک ها پیش نیاد و این حالات صرفا قراره باشه که دنریس شخصیت خفنی باشه باید افسوس خورد. تو پنج قسمت آینده واقعا قراره شاه شب حمله کنه و تکلیف تخت آهنی مشخص بشه و درام سریال هم شکل بگیره و و قهرمان بازی ها شروع بشه و یه عده بمیرن و یه عده زنده بمونن و و تمام اینا واقعا به شکلی اتفاق بیوفته که درخور بازی تاج و تخت باشه؟ با تمام وجود امیدوارم این اتفاق بیوفته تا پایانی لایق این سریال رو شاهد باشیم و با دل خوش انتظار برای اسپین آف های این سریال رو شروع کنیم... در کل قسمت اول متوسط بود و به عنوان شروع برای یک طوفان(اگر طوفانی در کار باشه) بد عمل نکرد،از تیتراژ جالب گرفته تا ورود و تعامل شخصیت ها با همدیگه. با تشکر
  3. 1 پسند
    اپیزود s08e01 در مجموع اپیزود خوبی بود. فضای ذهنی اهالی وستروس مثل قبل نیست که بگن : اژدها؟واکر؟ شاه شب و......؟ woooow!! الان ههمه می دونن که چنین چیزهای هست -البته در این داستان- و بنابراین برخوردها عادی تر و طبیعی تر شده و تعارض ها و تنش ها و خاطرات افراد از گذشته‌ی هم زنده میشه. اما دو مساله 1 همونطور که یکی از دوستان گفت خیلی مهمه که سریال به فیلمنامه لو رفته نزدیک نبود هر چند باید حداقل یک قسمت دیگه رو هم ببینیم که مطمیم شیم. 2 انتظار داشتیم 6 قسمت پایانی طولانی تر و نزدیک تر به فرمت فیلم سینمایی باشه که قسمت اول طولانی نبود خلاصه قسمت اول یک شرح صحنه‌ی موفق بود و من بهش نمره بالایی می دم
  4. 1 پسند
    خب برای ساختن هر فیلم و سریالی ادمای زیادی ممکنه شب های زیادی نخوابن ! این معنیش این نیس ک نتیجه تلاش خوب یا بی نقص میشه ! مطمئنا منتقدینی ک نظر مثبت نسبت ب اپیزود داشتن هم با این نوع دیدگاه هرینگتون (ک خودشم هنوز بازیگر درجه یکی نشده) موافق نیستن !
  5. 1 پسند
    بعد از دوسال انتظار شاهد یه اپیزود اول معمولی و در بعضی جا ها ضعیف بودیم. کل اپیزود در یک سری دید و بازدید خلاصه میشه که خیلی هاشون هم اصلا خوب اجرا نشده بودن. ملاقات آریا با سندور و گندری، سم با جان، آریا با جان و جان با برن اصلا خوب نبودن. نحوه معرفی گلدن کمپانی به سرسی هم به ساده ترین و کوتاه ترین حالت ممکن نشون داده شد در حالی که می شد خیلی به یاد ماندنی تر باشه. صحنه شورایی که در وینترفل تشکیل شده بود با سطحی ترین دیالوگ ها و نگاه های مصنوعی سانسا و دنریس یکی از بخش های ضعیف این اپیزود بود و بعد هم بخش پرواز جان با اژدها با این که می دونستیم اتفاق خواهد افتاد اصلا خوب در نیومده بود. همین طور کشف پیام شاه شب در قلعه آمبرها فعلا بی معنی و اضافه به نظر می رسه. همه می دونن شاه شب با یک ارتش بزرگ و اژدها داره میاد پس چه نیازی به پیام تهدید آمیز هست؟ شاید بعدا متوجه شدیم. اما بخش هایی که دوست داشتم. به نظرم بهترین بخش این اپیزود صحنه ورود جیمی به وینترفل و مواجه اش با برن بود (همون طور که بهترین سکانس اپیزود آخر فصل هفت صحنه خروج جیمی از بارانداز شاه بود.) نیکولای کاستر والدو بازی بی کلام خیلی خوبی رو انجام داد و در این فصل در کنار داووس، گندری، آریا و تیان شخصیت های محبوب من هستن. سکانس قوی خداحافظی تیان و یارا هم جزو سکانس های خوش ساخت بود که آلفی آلن تونسته بود خیلی عالی احساسات رو در نگاه و چهره اش مشخص کنه. نکته کلی که می تونم بگم اینه که سازنده ها سعی کردن با ایجاد یک حس آشناپنداری مخاطب ها رو راضی کنن. شباهت صحنه ورورد ارتش دنریس با ورورد رابرت براتیون در اپیزود اول با همون موسیقی یکی از این شباهت ها بود که باعث ایجاد رضایت می شد. اپیزود خوب شروع شد، بعد افت کرد و در آخر به بهترین حالت به پایان رسید. من به این اپیزود نمره 6 رو میدم. این پست 900 ام من در فرومه
  6. 1 پسند
    سلام. منم امید هستم.دانشجو. کتاب زیاد می خونم، همینطور فانتزی :وارکرافت،هری پاتر،ارباب حلقه ها و... وقتی شروع به خوندن کتاب کردم که تقریبا سه جلد از اون ترجمه شده بود.ترجمه ی خانم مشیری حیرتمو از نثر کتاب دو برابر کرد. خیلی امیدوارم دیر نرسیده باشم! آخه زمزمه هایی از افت شدید فعالیت توی سایت بود.
  7. 1 پسند
    مژده مژده بعد چند هفته بالاخره هفته بعد قسمت جدید پادکست رو درست میکنن بخشید دیگه نتونستم موضوع مناسب رو پیدا کنم :)))
  8. 1 پسند
    ببخشید اگه نسخه ی پی دی اف اش موجوده میشه یه لینک دانلود از ترجمه شده اش بدید؟
  9. 1 پسند
    رمانی فوقالعاده از نویسنده ای فوق العاده توصیفات و روند داستان واقعا به دل آدم میشینه . روی موضوع داستان خوب کار شده و با یک کار خوناشامی سطحی طرف نیستیم . قدرت قلم مارتین رو در این کتاب بخوبی میشه حس کرد، مثل شخصیت پردازی عالی ، واقع گرایی ، توصیفات زیبایی که همانند نغمه توی این کتاب هم میشه پیدا کرد.
  10. 1 پسند
    فوق العاده عالی فکر نمی کردم ازش خوشم بیاد چون از ژانر خون آشامی بدم می اومد اما از زمانی که شروع به خوندنش کردم از فکرش بیرون نیومدم و یک هفته ای تمومش کردم اگر چه اگر زمان داشتم 2 یا 3 روزه تمومش می کردم. ابنر مارش که یک شرکت کشتیرانی رو به ورشکستگی مواجهه که با جاشوا یورک سخاوتمند رو به رو می شه که حاضر می شه کشتیی در حد بهترین کشتی اون زمان یعنی کسوف بسازه و به پیشنهاد خودش اون رو رویای تب آلود نامگذاری می کنن پس از مدتی ابنر مارش با توجه به رفتارهای جاشوا یورک هی اونو سوال پیچ می کنه با این که همون ابتدای قراردادشون از این کار بازداشته شده بود یواش یواش ابنر مارش می فهمه که داستان در حقیقت چیه هر چند جاشوا یورک بهش دروغ هایی می گه. داستان ضمنن دارن شان سری سرزمین اشباح (سری دارن شان) رو از این کتاب تقلید کرده.کتاب یک سری بحث های فلسفی کوچک هم داره که در نوع خودش زیباست.من به همه طرفدارای مارتین در دوران انتظار کتاب 6 توصیش می کنم.
  11. 1 پسند
    اینکه انتظار داشته باشیم هر شخصیتی سفید باشه یا سیاه خوب نیست در حقیقت هم مارتین سعی کرده اینو خیلی تو کتاب هاش بولد کنه که انتظار نداشته باشیم هر شخصیتی صفر تمام یا 100 تمام باشه یا به طور کلی حرف این هست که روس بولتون یه صخیت مجزا هست و دارای ویژگی های خوب و بد حالا به هر درصدی که براش ما قائل هستیم، حالا با داشتن این دید من سعی کردم یه سری چیز هایی که کسی توجه نمیکنه در مورد روس بولتون رو بگم، اگر یه مراجعه کوچیکی به ویکی خودمون بکنیم ++ البته قبلش خوب هست یه چیزی بگم نویسنده ها معمولاچون قدرت دیدن شخصیت ها رو با چشم از ما میگیرن { خاصیت طبیعی کتاب ها } سعی در تقویت تخیل میکنن از سمت ما در نتیجه هر چیزی که گفته میشه یک ویژگی متمایز و خاص اون شخصیت هست که از x رو از y جدا میکنه ++ این که چرا شخصیت روس بولتون انقدر سعی در بی روح بودن و به نوعی برتری عقلانی بر احساسات هست یک ویژگی هست که فقط از روی ویژگی های بدنی و میمیک قابل لمس هست به قدری در این ویژگی ها تاکید شده که خواننده رو به سمت "میت" بودن روس بولتون میبره ، و همچنین می تواند نشان دهد که : 1. شاید خاندان های بولتون به هیچ عنوان نمی توانند قبول کنند که یک غریبه ( جهریس) یکی از سنتهای قدیمی وستروس رو نابود کنند که این نشان دهنده مغرور بودن خاص این شخصیت هست 2. اینکه به طور واضح از این شخصیت این جمله نقل میشه کاملا مشخص میکنه روس شخصیت جاه طلبی داره ویژگی دیگه ای که روس داره منو کاملا یاد لاکپشت میندازه شاید ارام ولی کاملا قطعی کار رو انجام میده ، شما این حس رو ندارید ؟ نکته دیگر این هست که روس تنها وارثش یعنی رمسی اسنو رو زمانی رمسی بولتون کرد که ازخودش لیاقت نشان داد که باز هم این مورد را نشان میدهد که علاوه بر احتیاط و محافظه کار بودن ، شخصیتی صبور دارد درست مثل لاکپشت در ضمن در مورد واضح نیست که بین باریستان و روس خصومتی وجود داشته داشته یا نه ولی اگر به همین صورتی که هست به مسئله نگاه کنیم شاید با وجود درگیری که از این راه بین گاردپادشاهی و پادشاه جدید یعنی رابرت به وجود میومد میتوانست شورش خوبی در دربار و قیام رابرت به وجود بیاوره و قیام رو نابود کنه ، که میشه استنباد کرد که روس به پادشاهی چشم طمع داشته و داره که باز هم نشانه جاه طلب بودن روس هست
  12. 1 پسند
    خب، من بالاخره تو نمایشگاه موفق شدم این کتاب رو گیر بیارم. معلوم نیست شرکت پخش طرف قرار داد چیکار کرده که هیچ کدوم از کتاب‌فروشی‌هایی که تو تهران بهشون سر زده بودم اسمشم نشنیده بودن! خود مسئول انتشارات هم خیلی دل پری داشت سر این جریان توی نمایشگاه. * من داستان‌هایی رو که نتونم چند صفحه جلوترش رو پیش‌بینی کنم رو خیلی دوست دارم. در حقیقت عاشق حیرت‌زده شدن و برخورد با ایده‌های جدیدم. از این نظر کارهای مارتین به نظرم خیلی عالین. بابت همین می‌تونم بگم اگه بدون جلد می‌خوندمش و اصلا نمی‌دونستم مارتین در چنین ژانری هم کتاب نوشته، شاید یه مجموعه ۱۰تایی نویسنده گمانم می‌رفت. فکر می‌کنم اگه انگلیسی کتاب رو می‌خوندم احتمال اینکه به شباهت نثر مارتین در نغمه و این کتاب پی ببرم بیشتر می‌شد. * درباره خود داستان به نظرم نقطه ضعفه داستان اینه که ۳۰ سال ازش گذشته و خیلی از ایده‌هایی که مسلما روزگاری بسیار بدیع بودن، توسط نویسنده‌های دیگه هم استفاده شدن. این منجر به تکراری بودن بعضی بخش‌ها میشد. شاید یه ۲۰تایی ایده ناب توی کتاب به کار رفته که طی دهه‌های گذشته یه تعداد زیادیش بارسازی شدن و یه مقداری قدیمی شدن. ولی در کل کتاب خیلی خوبی بود. توصیف‌ها و شخصیت پردازی‌های بسیار واقعی داشت، به خوبی حس و حال کشتیرانی روی می‌سی‌سی‌پی رو منتقل کرده. از این نظر به نظرم تحت تاثیر مستقیم کتابای مارک تواین بوده. حس حسرت‌ خوردن‌ها و نوستالژی شخصیت‌ها به نظرم غالب‌ترین ویژگی مارتینی داستانه. (بیشتر شباهت رو به نظرم با نغمه داره) یه موضوعی که به نظرم تو بازسازی فضای دهه ۱۸۵۰ بهش اشاره کافی نشده، بحث برده‌داریه. ناخدای کشتی اینجا مخالف سرسخت برده‌داری نیست، ولی جزو هم‌دردی کننده‌های برده‌هاس (sympathizer ). تا اینجا مشکلی نیست. ولی در بخش‌های دیگه کشتیرانی به نظرم نقششون کمتر از اون چیزیه که باید باشه. یه اشتباه جالب مترجم هم اینه که ماه‌های میلادی رو با املای فرانسوی برگردونده ( چیزی که تو فارسی رایجه)، اما یکی دوتایی رو فراموش کرده و املای انگلیسی هست. * اشاره‌ای که به ادبیات ابتدای قرن ۱۹ انگلیسی شده و بازی با یه سری مفاهیمش به نظرم خیلی قشنگ از آب در اومده. متاسفانه این موضوعیه که توی نغمه امکان پیاده‌کردن نداشته. وگرنه بازی‌های کلامی و فلسفیشون خیلی زمینه جالبیه. یه بخشی از شعر shelly رو اینجا نقل می‌کنم که ترجمه‌ش تو داستان اومده:
×