رفتن به مطلب

جدول امتیازات

  1. ثیئون گریجوی

    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      20

    • تعداد ارسال ها

      68


  2. sadrakhan

    sadrakhan

    اعضا


    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      16

    • تعداد ارسال ها

      258


  3. توروس

    توروس

    اعضا


    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      14

    • تعداد ارسال ها

      153


  4. Gendry

    Gendry

    اعضا


    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      11

    • تعداد ارسال ها

      33



ارسال های محبوب

Showing most liked content on 05/12/19 در همه بخش ها

  1. 5 پسند
    دوست عزیز، دنریس هیچ نکته مثبتی نداره به نظر شما؟ شما تو هفده صفحه این تاپیک حتی به یک نکته مثبت دنریس هم اشاره نکردید و فقط تمام و کمال بهش تاختید! آدم باید تو انتقاد منصفانه و عادلانه عمل کنه، نکات مثبت رو در کنار نکات منفی بیان کنه، اگر که نه اونوقت دیگه نقد محسوب نمیشه، صرفا میشه حمله! خیلی بی انصافی میکنید، قبل از اینکه جان به دنریس زانو بزنه، دنریس برای کمک بهش جون خودش و سه تا فرزندش رو تو خطر انداخت و به اون سمت دیوار رفت! حتی اگر مستحضر باشید، یکی از اژدهایانش رو از دست داد. دنریس برای یکپارچه مملکت، باید لردها رو قانع به زانو زدن بکنه، کاری که هر فرمانروایی انجام میده، اگر قرار بر زانو نزدن باشه، اونوقت دیگه خبر از یکپارچگی نیست، اونوقت خبری از آرامش در مملکت نیست، اونوقت شاهد انواع شورش ها خواهیم بود(پایک رو یادتون هست که؟). دنریس خیلی جاها نرم شد. خیلی مواقع به حرف های تیریون گوش داد حتی زمانیکه مشاوره های تیریون چیزی جز شکست نصیب دنریس نمیکرد. حتی تو این قسمت هم وقتی دنریس مُصِر بود که به کینگزلندینگ حمله کنه و با مخالفت تیریون روبرو شد، بعد از حرف های جان نرم شد و همون داستان محاصره رو پذیرفت. وقتی میخواست جیمی رو محاکمه کنه، باز هم نرم شد و طبق نظر بقیه عمل کرد. دنریس بارها نشون داد برای نظرات مشاورهاش احترام قائله. اما حالا که استاد تیریون هیچ دستاوردی برای دنریس نداشته، و حالا که دنریس در این راه عزیزترین افرادش رو از دست داده، میتونیم بهش خرده بگیریم؟ میتونیم بهش بگیم ظالم؟ دنریس سعی میکنه اقتدارش رو از دست نده و برای همین بعضی مواقع زبان تلخی داره، اما همیشه نشون داده نسبت به نظرات مشاورانش انعطاف پذیره. اما خیلی جاها که تصمیم گرفته خودش شخصا وارد عمل شه بهتر از امثال تیریون عمل کرده. قبلا هم گفتم نمونش نبرد spoils of war. میگید فقط تاج و تخت برای دنریس مهمه؟ اگر اینطور بود هیچوقت برای کمک به جان به شمال نمیرفت، با علم به اینکه نیمی از ارتشش رو از دست میده و دست به عصا باید به مصاف سرسی بره. دنریس در نزدیکترین فاصله اش با رویای تمام ادوار زندگیش، دست روی خواستش گذاشت و برای کمک به شمال رفت اما چیزی که شمالیا تقدیمش کردن نگاه های سرد و تحقیر آمیزشون بود. دنریس کامل نیست، مثل بقیه شخصیت ها، اشتباهاتی داشته مثل سوزوندن لرد تارلی، اما مطمئنا ملکه ای میشد که با مشاور های خوب و با آدم های خوب مثل جان، میتونست آرامش رو به وستروس برگردونه. اما حالا که سرنوشتش مشخصه. اضافه کنم که به عنوان یه علاقه مند به شخصیت جان(دنریس فن نیستم)، چنین نظری راجع به دنریس دارم.
  2. 3 پسند
    "تلخ و شیرین" به نظر من اینطوریه:، شیرینش اینه که نیروهای شر از بین می رن ، تلخش اینه که نیروهای شاخص خیر هم از بین می رن . و ستروس جایی میشه بدون جادو و اژدها و سرسی . یک مرحله جلوتر میره. دنریس هم دیوونه نمیشه.یعنی دیوونه تر نمیشه . در واقع شرط می بندم که مد کویین نمی شه. سر آخر تیریون و سانسا و گندری و رابرت آرن و چند نفر دیکه توی این مایه ها وستروس رو اداره می کنند (با تشکر از زحمات دنریس ها و جان ها)
  3. 3 پسند
    من دارم در مورد یک حاکم دموکرات و ایده آل نظراتمو بیان میکنم و طبیعیه سوزوندن تالی ها و قتل عام اربابان به تنهایی این مزیت رو از دنریس سلب میکنه دنریس خودشو منجی مردم میدونه ولی تو این فصل دید نه مردم کینگزلندینگ بهش علاقه ای دارن نه مردم شمال و هنچنان مصر به رسیدن به تخته حتی با تهدید جان و گرفتن حقش و احساس بنده اینه شما در مورد دنریس احساسی نظر میدیدن و مدام از از دست دادن افراد و بچه هاش میگید! سرسی هم بچه هاشو از دست داده دلیل به دموکرات بودنش میشه، دلیل به ایده آل بودنش میشه؟ حتی دیدیم مردم کینگزلندینگ هم برای حمایت ازش صف کشیدن ب نوعی! و حالا جنگیدن تو شمال، ی سوال، اگ جان سرسی رو ملکه خودش میخوند و خودشو وفادار سرسی میدونست ب نظرتون دنریس به شمال میومد واسه جنگیدن کنار جان؟؟!! دنریس فقط یک هدف داشت از جنگیدن تو شمال، زانو زدن شمال برای خودش اگه غیر از این فک میکنید کافیه ب قسمت چهار ی نگاهی بندازید چرا دنریس بعد از پیروزی و تو مراسم جشن ناراحت بود؟ چون ب قول شما نیمی از ارتششو از دست داده بود و در عوض از زانو زدنو ملکه خوندنو حلوا حلوا کردن خبری نبود! افراد با اعمالشون سنجیده میشن اگه قرار به نادیده گرفتن اشتباهات وحشتناکشون باشه(بماند ک مدام داره تکرار میشه با قدرت و شدت بیشتر) که همه رو میشه لایق حکومت دونست! بنده هم فن جان نیستم! ب هرحال نظرات همه محترمه خصوصا که پر از احساس باشه و این آخرین صحبت من پیرامون مدکویینِ و من الله توفیق
  4. 3 پسند
    به نظر من اینو نشون ندادن به ما، اتفاقا هر چه قدرتمندتر شد، بیشتر به مشاورهاش گوش داد (سر جورا، باریستان،تیریون،داریو یا حتی میساندی). یادمون نره که دنریس وقتی اومد به دراگون استون در اوج قدرت نظامی بود ولی کاملا به حرف تیریون عمل کرد و بخاطرش ارتش دورن و تایرل رو از دست داد. فقط در مواردی تصمیمات عجولانه گرفت مثل سوزاندن تارلی ها و به صلیب کشیدن اربابان و ... که گاهی سریال جوری به ما نشون داد که انگار از انجام دادنش پشیون شده. حرف من اینه که اگر قرار بود از دنریس یک حاکم ترسناک و دیوانه بسازن باید سریال این رو در قاب تصویر به صورت بهتری به ما نشون می داد که نداد.
  5. 2 پسند
    Sadrakhan میگم باید معلم ادبیات میشدی? ! هر بار این فروم رو باز میکنم و متن ها رو می خونم .متن شما رو باید دوبار بخونم .یه بار برای اینکه دقیق بفهمم چی نوشتی و میخواستی چی بنویسی یه بار هم برای اینکه بفهمم به چه نکته ی تازه ای اشاره کردی .زنده باشی
  6. 2 پسند
    دقیقا !به نظر من هم متاسفانه دنریس بیش از این در سیر روانیش پیشروی نمیکنن.شاید به واسطه ی مادر شدن(که یه دلیل خوب میتونه باشه) اما امیدوارم واقعا اون دلیلی که پایتخت رو به آتش نمیکشه واقعا قانع کننده و بزرگ باشه و نه فقط تکرار فرمول های شخصیت پردازی ایدئولوژیک . احتمالا توی تاریخ وستروس هم این عصر ثبت میشه به عنوان عصر بزرگ سیاستمداران قهار و جادوهای کهن.این عصر برای همیشه تموم میشه .به نقطه ای که ارباب حلقه ها رسید(با تفاوت هایی ریز و درشت) پی نوشت:کاش محلی هم برای بحث های غیر گاتی و غیرسریالی بود تا کلی از سینما و انسان شناسی ها با شما و دوستان صحبت می کردم.
  7. 2 پسند
    یه بار دیگ ببین..اینا قابلیت چرخش دارن وقتی یورون میخواد بزنه روبه کشتیا ببین قشنگ میچرخه.. ولی اینا نقطه ضعفشون اینه که بالا سرشونو نمیتونن بزنن و حتی اگرم بتونن بزنن تیرا درست بر میگردع رو سر خودشون و به نظرم همون احتمال اینکه دنریس از بالا سرشون بیاد منطقیه و مطمئنن اگ بخوان دنریس جنگ رو پیروز بشه همین کارو باید بکنه.. قسمت چهارم که شروع شد مثل این بود که یه چن وقت گذشته..مثلا یکی دو ماه..چون جمع کردن این همه مرده و اسکلت و باز سازی کردن قلعه و اینا همه طول میکشه.. ببین ذات دنریس همونیه که داره الان رخ میده..قدرت طلبه و دوست داره همه بهش بگن چشم و اینا و اینکه دوست داره روی تخت بشینه این ذاتشه ولی اینکه شما میگی خود تیریون هم تو سریال میگه..این مشاورا و اینا مثل واریس و تیریون و سر جوراه و حتی الان جان اسنو کنترلش میکنن و اگر دنریس این مشاورها رو نداشت معلوم نبود چه کارا ک نمیکرد..
  8. 1 پسند
    حالا امتیاز که چیزی نیست امروز پیجای خارجی رو چک میکردم. یکی نوشته بود اگه امشب دروگون کشته بشه hbo رو به آتش میکشه. یکی هم نوشته بود اگه دنریس مدکوئین بشه باید D&D یه جا واسه پنهان شدن پیدا کنن. ازینجور کامنتا زیاد بود. حتی اگر به طنز هم باشه بازم جالبه کلی هم لایک خورده بودن. دیگه ملت رد دادن?
  9. 1 پسند
    در تالار ان سوی دیوار میشه اونجا همچی ازاده ولی فعال نیست
  10. 1 پسند
    شاید .اگه این سریال نبود و محصول تی وی نبود .قطعا می گفتم احتمالش زیاده کاراکتر دنریس دچار یه تحول اگزیستانس و وجودی بشه .مثل تمام شخصیت های شاهکار بزرگ سینما . اگه تالارش هم باشه این سایت از اسمش معلومه گرامی!وستروس .نمیشه زیاد مانور داد برای بحثای دیگه.
  11. 1 پسند
    چاکرم معلم ادبیات میشدم یه امت به فنا میرفتن?
  12. 1 پسند
    لطف دارین.فکر می کنم تنظیمات من مشکل داره . ولی میشه این بحث ها رودر فضاهای دیگه یا بعد از نشستن گرد و غبار سریال در همینجا ادامه داد. مکالمه با شما لذت زیادی می برم.ممنون و ارادت
  13. 1 پسند
    شایدم این دلی باشه تا به خودش بیاد و دیونگی از سرش بپره فکنم تالارش هست ولد فعال نیست
  14. 1 پسند
    تو این ویدیو مساحبه که گفتم هست گفتم دوست دارم نگفتم میشه ویدیو رو برات از یوتیوب دانلود کردم ایجا اپلود کردم بیبن نظر بده
  15. 1 پسند
    نه والا ندیدم. من فن دنریس نیستم ولی دنریس قهرمان آمریکایی اثر مارتینه و نمی تونه به طرف شر بره. احتمال مرگش نزدیک 100 درصده اما در واقع شهید می شه! جان و دنریس با هم درگیر نمی شن و به نظرم راه همدیگه رو ادامه می دن و احتمالا هر دو به فنا می رن. اون ورژن که شما گفتین توی این دو قسمت جا نمی گیره
  16. 1 پسند
    احتمالا ملکه اژدها کل شهرو با ساکنینش آتیش میزنه( البته امیدوارم که این جور نشه مثلا ناوگان یورون و گلدن کمپانی شکست بخوره٬ و بارانداز شاه در محاصره و مردم گشنه، سرسی رو مجبور به تسلیم شدن بکنه) درسته که میگه disappointing (نا امیدکننده) ولی اگه دقت کنین بعدش میگه epic(حماسی) و به احتمال زیاد قسمت اولو شوخی میکنه، لطف کنید برا خودتون هم که شده دیگه زیاد از حد شورشو در نیارید و سعی کنید به این چیزها توجه نکنید وگر نه به احتمال ۱٪ هم که شده شاید دو قسمت بعد خوب از آب در اومدن و شما از اون لذت نخواهید برد و واقعا حیفه این همه سال سریال دیدن و صبر کردن رو اینجوری به باد دادن به هر حال این پیشنهاد منه و خودتون هم صاحب اختیارین. موفق باشید
  17. 1 پسند
    فکر کنم به خاطر مردن شاه شب زمستون هم تمام شده
  18. 1 پسند
    درمورد کمکش هم باید از تیریون و سیاستش سپاسگذار باشیم گفت ما که اصلا نمیدونستیم همچین چیزی اینجا هس، بدیمش بره تیری در تاریکی ک یکی ب متحدامون نزدیک کنیم غیر این بود فک کنم یا جانو میکشت یا زانو رو میگرف ازش!
  19. 1 پسند
    ببینید مشکل با نشستن جان روی تخت آهنین نیست، جان یکی از مجبوبترین کاراکترها و لایق ترینهاست ولی ... نه برای تخت آهنین. اگر هدف این بود، باید به من بیننده نشون میدادن اینو، نه اینکه چون پسر ریگاره ... پسر ریگار بودن اتفاقا واسه اون هدفی که گفتم بیشتر جذابیت داشت. من اشاره کردم که نشانه ای از ناپختگی و عجول بودن و تصمیمات اشتباه رو از دنریس قبلا دیدیم، ولی روندش به نظر من به سمت دیوانگی نبوده ، در صورتی که این روند دیوانگی و سقوط رو در سرسی مشاهده میکنیم. (با باهوش شدنش کاری ندارم). یه چیزی داریم به اسم خط داستانی و روند منطقی اتفاقات، اگر D&D عرضه پایان بندی خطوط داستانی اونجور که در شانش باشه رو نداشتند، مقصر بیننده ها نیستند. اگر دوست داشتند فن بیس باشند و یه چیز صرفا کووول و غافلگیر کننده بسازند، مقصر بیننده ها نیستند. اگر سر و ته شخصیتها رو دارن میزنن و به خطوط داستانیشون خیلی ساده و ابتدایی پایان میدن، باز هم مقصر بیننده ها نیستند. اگر انتقادی میشه، اگر دلخوریم از این چیزی که داریم میبینیم بخاطر جوگیری و موج سواری نیست و همینطور به خاطر این نیست که تئوری هامون درست در نمیاد (باور کنین برای من خوندن و شنیدن بعضی از تئوری ها خیلی خیلی جذابتره.)، از این ناراحت و عصبانی هستیم که سریالی که ده سال باهاش زندگی کردیم، حالا که باید تو خاطره هامون بمونه و بریم و بارها تماشاش کنیم، دیگه رغبتی به تماشای دوباره ش نداریم ... این وسط مقصر دونستن ما کمی ناجوانمردانه ست.
  20. 1 پسند
    سرسی مثل جان خنگ نیست مثل دنریس احساسی هم نیست..یه مشاور بیشتر نداره که اونم زیاد مشاوره بهش نمیده و بیشتر اطاعت میکنه..سرسی خودش همه تصمیما رو میگیره و مکارانه ترین و منفعت طلبانه ترین تصمیمات رو میگیره که به نفع خودش تموم میشه..هوش جنگ رو داره و منطقی عمل میکنه بی گدار به اب نمیزنه..از ایناش میگم لایق تخته..
  21. 1 پسند
    اول ازهمه بگم که منم امیدوارم جیمی کار سرسی رو تموم کنه..(پیشگویی معروف والنکار که البته اعتقاد دارم "برادر کوچکتر" نه جیمی هست نه تیریون.. والنکار یکی دیگه هست!) ثانیا در فصل ششم هم دیدیم که جیمی به ادمیور چی گفت.. هر کاری میکنه پیش سرسی برگرده.(شاید بگید الان جیمی فرق کرده.. اما روند سریال رو ببینید.!! عنصر غافلگیری بدون منطق رو اصل کارشون قرار دادن... "در فصل پنجم هم جیمی به بران گفت دوست دارم در کنار زنی بمیرم که عاشقشم.. به نظرم این یک foreshadowing هست" شما قضاوت کنید جیمی بیشتر عاشق بریینه که کلا 4 روز با هم توی شمال بودن یا سرسی که یه عمر عاشقش بوده?? ).. از اینطرف هم تیریون برگشت به جیمی گفت تو میدونستی سرسی یه هیولا هست ولی بازم عاشقش بودی! یه نکته دیگه هم اینه که جیمی آخرین جمله اش در قسمت دوم این فصل موقعی که داشت از اشتباهات گذشته اش دفاع میکرد چی گفت؟؟؟؟ گفت که من اون کارها رو در حین جنگ و به خاطر خاندانم انجام دادم و "حاضرم دوباره انجامشون بدم" نکته چهارم هم اینکه اون لحظه ای که جیمی اومد بره سوار اسب بشه(قبل از اینکه بریین بیاد) منم میدونستم قراره بره که کار سرسی رو تموم کنه و همش منتظر بودم بران بیاد و جیمی رو بکشه (بران گفت که شما اژدها دارید و من برای همین فکر میکنم در جنگ برنده میشید.. اما در اون لحظه ای که جیمی داشت میرفت، ریگال کشته شده بود و هر لحظه امکان داشت بران برگرده جیمی رو بکشه چون بران به راحتی میتونست اون موقع نظرش رو درباره طرف پیروز جنگ عوض کرده باشه..!) اما به محض شنیدن دیالوگ نظرم درباره هدف جیمی برگشت.. آخرین نکته هم اینه که چند نفر قراره برن کار سرسی رو تموم کنن؟؟؟ دیدیم که دنریس با شرایط صلح رفت پایتخت و اگر سرسی قبول نمیکرد اون رو بکشه!! از اینور هم آریا هنوز سرسی رو توی لیستش داره (چشمان سبز!).. جیمی یک دست (که فصل گذشته به دستور سرسی نزدیک بود کوه به قول شما اون رو دو شقه کنه..!!) چی میگه این وسط؟؟ اگر جیمی برای کشتن سرسی رفته باشه، و اگه در راه کینگز لندینگ به مرگش قبل از رسیدن به اونجا ختم نشه باز هم یه سوتی دیگه از d&d هست (بران به محض فهمیدن درباره مرگ آسون یکی دیگه از اژدهایان، باید کار جیمی رو در وینترفل یا حداقل در راه پایتخت تموم کنه)
  22. 1 پسند
    با این تئوری کاملا مخالفم مگه مسخره بازی هست که یهو ببینه اون طرف جنگ داره پیروز میشه و دوباره تغییر موضع بده. جیمی یه تینیجر 18 ساله نیست که مثلا یهو ببینه بابای دوست دختر سابقش پولدار شده، و دوباره برگرده بخاد مخشو بزنه! ما تو فصل قبل شاهد اختلافات عمیق سرسی و جیمی بودیم که کاملا واقعی بود، و این دو یجورایی از هم متنفر شدن حتی چیزی نمونده بود که همونجا کوه جیمی رو به دستور سرسی دو شقه کنه توی چند فصل هم شاهد روابط احساسی جیمی و برین بودیم که باعث شد شخصیت جیمی کاملا تحت تاثیر قرار بگیره از اون طرف سرسی یه قاتل رو میفرسته که جیمی رو بکشه اونوقت چرا باید جیمی دوباره برگرده سمت سرسی؟ و چرا سرسی به محض اینکه میفهمه جیمی داره میاد نباید بکشتش؟ جیمی وقتی آخرین لحظه داشت به برین از گذشته خودش و سرسی میگفت، منظورش این نبود که هنوز عاشقشه، برعکس، داشت اعتراف به گناهان گذشته ش میکرد. و اینکه بخاطر این کارایی که کرده، چقدر گذشته نفرت انگیزی داشته منطقی ترین حالت الان اینه که جیمی بره و به ارتش جان بپیونده، اتفاقات بعدش که چی میشه و اینکه آخر جنگ سرسی رو بکشه یا نه مهم نیست نه اینکه مثل تیریون سرشو بندازه پایین و بخاد بره به سرسی بگه بخاطر خانواده بیا تسلیم شو، بعدم سرسی چارتا قطره اشک تو چشماش جمع بشه، و مثلا جیمی رو بندازه حبس. بعدم جنگ در بگیره و تیریون بیاد جیمی رو نجات بده از زندان، و جیمی بره سرسی رو بکشه. کلا مسخره بازی میشه ....
  23. 1 پسند
    خب این که به این دلیل نیست که دوباره عاشقش شد. جیمی فهمید یورون یکی از اژدها ها رو کشته و میساندی رو هم اسیر کرده و دید اینجوری که داره پیش میره برنده جنگ میشه. بعید میدونم جیمی سرسی رو بخواد جیمی از سرسی دست کشید مخصوصا بعد از اینکه دید سرسی بران رو فرستاده ک بکشتش. خودش که گفت سرسی دیگه نفرت انگیز شده و من باعث این شدم. من مطمئنم رفت ک جلوی دیوانگی سرسی رو با کشتنش بگیره. نمیشه حکم داد d&d شخصیتش رو نابود کردن هفته دیگه مشخص میشه بله اگه حق با شما باشه حرفتون درسته. خارج از بحث به جیمی خیلی رسیدن توی سریال، جیمی زمانی ک در اوج لنیستری بود موهاش طلایی بود ولی در طول سریال تغییر رنگ داد و تیره شد. سلام 1- سم ردشون کرد دیگه ، از یکی از قلعه های نایت واچ فک کنم نایت فورت. که در تونل قلعه هم درگون گلس ها رو داد بهشون. 2- پخش اخبار توی وستروس همیشه چیز تابلویی بوده فک کنم برای همین تعجب نکرد. و اینکه درسته یک دو تا سکانس بعد از فهمیدن یورون بود ولی گذر زمان در سریال یکم سریعه. 3- آریا اون جایی که از روی یکی از سقف ها وارد قلعه شد، فقط داشت از وایت ها فرار میکرد یا جاهایی یرفت که اونا نباشن که راهش رسید به کتاب خونه. عمدی فک نکنم رفته باشه اونجا. ولی خوده سکانس برای نشون دادن بی صدا بودن آریا بود.
  24. 1 پسند
    سریال برای من با مردن نایت کینگ مرد!! خواستم اینو اولش بگم! و اما نکات مثبت این اپیزود: - سکانس مواجهه دنریس با تنهایی خودش حتی بعد از اینکه با لرد کردن گندری خودی نشون داد و آریا رو قهرمان وینترفل خوند. - مکالمه تیریون و سر داووس - مکالمه نوستالژیک سانسا و هاوند - خداحافظی جان و تورمند (تو به شمال تعلق داری... شمال واقعی) . - مکالمه تیریون و واریس (بالاخره واریس حرف زد ... تو قسمت قبل نقش لحاف تشک داشت که مدام جا به جاش میکردن) - همراهی دوباره آریا و هاوند (کاری با غیر منطقی بودنش ندارم ... صرفا بخاطر اینکه این دو تا با هم زوج جالبی تشکیل میدن) آممما نکات منفی - سکانس آریا و گندری … بابا چجوری بگه نمیخوام لیدی باشم؟؟!! - سکانس افتضاح جیمی و برین (مقایسه ش کنین با سکانس شوالیه هفت پادشاهی) ... هوا گرررمههه J من تا حالا با شوالیه نخوابیدم ? و ... - صحنه مضحک معامله با بران - صحنه صحبت خانوادگی استارکها با هم که اصلا و ابدا نمیچسبید به آدم (خصوصا آریا)... برن هم چیزی نگم بهتره - یکی به من بگه جیمیی چیی میییگه؟؟ تنها راه حل این گند بزرگی که تو چرخش ناگهانی شخصیتش زدن، اینه که قصدش کشتن سرسیه و اینطوری به برین گفت که دنبالش نره و جونش به خطر نیوفته (که بعید میدونم) - یورون هم که باید به تله پورتهاش عادت کنیم. اینا نکاتی بود که خلاصه گفتم در ادامه به مادر فیلها و مادر اژدهایان خواهم پرداخت
  25. 1 پسند
    با عبور از عصبانیتی که وجودمو گرفته، و ورود به عرصه منطق، سعی میکنم فقط روی نکات منفی این قسمت مانور ندم و جنبه های مثبتش(هر چند جزئی) رو هم بیان کنم؛ البته از دیدگاه خودم. (البته اغلب این دیدگاه های مثبت و منفی توسط بعضی از دوستان هم به زیبایی بیان شده) | نکات مثبت | 1- دیالوگ ها نسبت به دو قسمت قبلی پیشرفت کرد و حتی دو سه تا جمله ناب داشتیم. 2- بالاخره شاهد خودنمایی لرد وریس پس از دو فصل بیرون گود قرار داشتن بودیم. همچنین سکانس مباحثه خردمندانه دوباره با تیریون حس نوستالژیکی رو برای من تداعی کرد و از این بابت خوشحال شدم که این مباحثه، یک مباحثه جدی همراه با اعترافات خطرناک اذهان وریس و تیریون شکل گرفت و صرفا محدود به صرف دیالوگ هایی با کلیدواژه های "ک*ر" و "خا*ه" نشد. 3- بالاخره شاهد توجه بقیه کاراکتر ها نسبت رلوور یا خداوند روشنایی بودیم! دیالوگ های مابین سر داووس و تیریون درباره خداوند روشنایی میتونه جرقه ای باشه برای اینکه ما به رازها و امیال این موجود یا خدا پی ببریم. 4- پایان قصه تورمند-برین که صرفا منبع تامین طنز سریال بوده! 5- صحبت های سنسا و تیریون درباره دنریس که باعث تحریک هر چه بیشتر افکار تیریون نسبت به ملکه دنریس شد. سنسا نشون داد شاگرد خوبی برای لرد پتایر بیلیش بوده، و نردبان هرج و مرج بعدی رو خودش ساخته و رسما وارد بازی تاج و تخت شده! 6- آخرین جملات جیمی هنگام ترک برین. جیمی با وجود ذات خوبی که در درونش داره، اما هنوز باورش نشده که انسان خوبیه! اون سعی کرده که اشتباهات قبلیشو جبران کنه و شرافت یک شوالیه واقعی رو به دست بیاره. اون ولی هنوز حس میکنه نمیتونه از گذشته و از کارهای شیطانی برای سرسی فرار کنه! جیمی هنوز تو دو راهی عشق و شرافت گیر کرده؛ باید بشینیم و ببینیم که تصمیم نهاییش چی میتونه باشه. | نکات منفی | 1- باز هم شکست نقشه تیریون، باز هم له شدن شخصیت محبوب مارتین ... 2- دیدبان های کشتی های دنریس چطور متوجه ناوگان یورون نشدن؟ از همه بدتر، دنریس که بر فراز آسمان جولان میداد، و با دید بسیار وسیعی که داشت، چطور متوجه اونها نشد؟ (به نظرم D&D برای نگارش بعضی سکانس ها از نظرات همسران و بچه هاشون استفاده کردن!) 3- سه تا تیری که با دقت تمام به ریگال در حال پرواز برخورد میکنن و باعث کشته شدنش میشن؛ حالا همون تیرها با تعداد به مراتب بیشتر، خیلی حیرت انگیز، به دروگونی که داشت صاف به دل دشمن میزد و ارتفاعشو با دریا و ناوگان یورون کمتر میکرد به خطا میرن! البته از تکنیک جای خالی دادن های دنریس هم نباید بگذریم که در دو نبرد قبلی با نایت کینگ تقویتش کرده !!! :))) 4- چرا سرسی باید جنگ طولانی تر با تلفات بیشتر رو انتخاب کنه، در حالیکه میتونسته دنریس و ارتشش به همراه تنها فرزند باقیموندش رو پشت درهای کینگزلندینگ قتل عام کنه؟ مگه یورون به ما نشون نداد که چه تیرانداز ماهریه و میتونه اژدهای در حال پرواز با نشونه گیری دقیق بزنه؟ مگه شاهد قدرت اسکورپیون ها نبودیم که با سه تا تیر کار ریگال رو یکسره کردن؟ اگر در نظر بگیریم دروگون در جنگ با وایت واکرها کمتر از ریگال آسیب دیده بوده، پس حداقل پنج شیش تا تیر به دروگون اثر میکرده که این پنج تا تیر با در نظر گرفتن ده ها اسکورپیونی که ارتش سرسی داره تعداد چشمگیری محسوب نمیشه! 5- جان و گوست لیاقت خداحافظی دراماتیک تر و بهتری رو با هم داشتن.این سکانس جوری بود که بیننده حس میکرد انگار هیچ گذشته ای بین جان و گوست نبوده! و اون نیشخند مضحک پایانی جان. حتما دلیل نبودن چنین سکانسی هم کمبود بودجه برای دایرولف ها بوده :))) 6- تکرار مکررات! وقتی میگیم این چیزی که داریم میبینیم خیلی کم به شاهکاری که ما سابقا میشناختیم شباهت داره، بعضیا ما رو احمق میدونن! سناریو های تکراری جنگ ها! برد های پیاپی و خفن جبهه شرور ها در برابر جبهه خوب ها؛ در انتها ورود ناجی ها و تغییر نتیجه نبرد به سود جبهه خوب ها! همین سناریو از شکست وحشی ها توسط استنیس براثیون شروع شده و ادامه پیدا کرده و حالا به جنگ با سرسی هم رسیده! (میبینید D&D چقد خفن کار میکنن؟ میبینین شرور ها همش در حال پیروزین؟ اوه چه خفنننن!!!) 7- همچنان شاهد فدا شدن منطق داستانی برای ایجاد حس شوک در مخاظب هستیم! مرگ ریگال و اسیر شدن میساندی هم دو نمونه از این شوک های به ظاهر خفنه. در واقع سازنده های سریال انقدر گشاد کردن که پیدا کردن منطق رو کاملا در اختیار مخاطب قرار دادن! بعد از پخش شدن قسمت The Door میگفتم wow این D&D عجب ذهن خلاقانه ای دارن و به خوبی حق شاگردی رو به مارتین ادا کردن که بعد فهمیدم همون سکانس شوکه کننده Hold The Door رو هم مارتین به اونا گفته :))) | نکات قابل تامل | 1- تکرار سکانس بین تیریون و برن! آیا برن، تیریون رو از یکسری وقایع مطلع کرده؟ دیدیم که در قسمت دوم گفت و گویی بین اونا در حال شکل گیری بوده اما از جزییات اون گفت و گو اطلاعی نداریم. و حالا باز هم در این قسمت، شاهد سکانس مشترک بین این دو شخصیت بودیم! آیا اتفاقاتی با محوریت این دو نفر قراره پی ریزی بشه؟ 2- سنسا یه جورایی نشون داد بیشتر از اینکه بخواد جان رو روی تخت آهنین ببینه، دوست داره وارد بازی تاج و تخت شه؛ شاگرد همچون استاد! 3- بالاخره با رازها و نیت های خدای روشنایی آشنا میشیم؟ صبحت های سر داووس و تیریون جرقه ای بر مطرح شدن دوباره تئوری های حول خدای روشنایی بوده؛ هر چند D&D ثابت کردن که ایده های اونا میتونه به مراتب ضعیفتر از تئوری های طرفدارا باشه!
×