رفتن به مطلب

جدول امتیازات

  1. ریگار

    ریگار

    اعضا


    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      4

    • تعداد ارسال ها

      1252


  2. استاد آمون

    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      3

    • تعداد ارسال ها

      966


  3. lady sun

    lady sun

    اعضا


    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      2

    • تعداد ارسال ها

      7


  4. fuck martin and d&d

    • امتیاز: پسندیدن (Likes)

      2

    • تعداد ارسال ها

      2



ارسال های محبوب

Showing most liked content on 04/27/20 در همه بخش ها

  1. 1 پسند
    این قسمت رسماً خاله بازی بود. Game of aunts !! خیلی عصبانی ام. دیگه از این افتضاح تر نمی شد. فقط رفتن جان و آریا قابل تحمل بود.
  2. 1 پسند
    جیمی‌مد کینگ‌و کشت و بعدش برا خودش راست راست راه میرفت بعد جان سر کشتن‌ دنریس باید تبعید بشه. واریس این‌‌همه نامه نوشت که جان تارگرینه،هیچی یعنی ؟هیچکس مهم‌نبود براش؟ و اما برن،اون حاضر نبود لرد وینترفل بشه. سانسا هم‌بلاخره ملکه شددیگه خیالش راحت شد، جان بدبخت از اول فیلم به فنا رفت
  3. 1 پسند
    از نظر من.... فیلمنامه ای ت فصل هفت میگفتن برای فصل هشته و لو رفته بود ب خیال خودشون....اون خیلیییی بهتر بود تا این یکی....
  4. 1 پسند
    متاسفانه چیزی رو که خودشون ساخته بودن خراب کردن، فقط همین
  5. 1 پسند
    نه دوست عزیز دیوار رو برندون معمار ساخته! ( Brandon the builder)و این برندون برندون شکسته است نه شکننده broken bran
  6. 1 پسند
    دوستان من و همسرم از وقتی این قسمتو دیدیم داریم می خندیم. انقد مضحک شده که حتینمیشه گفت پاین سریال بد بود. انگار خودشونو همه رو مسخره کردن. مارتین اومده وسط داره میرقصه دی اند دی هم دارن تمبک میزنن و بازیکگرا دست دست حالا دست دست. دیگه جا برای حرف زدن از گیم آف ترونز نیست عززیزان. بعد چند سال واقعا؟ این بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ راستی خانوم سانسا بیان وسط دست دست دست دست
  7. 1 پسند
    جیمی و سانسا نبایید زیر آجرا عمیق تر دفن میشدن یا حداقل خونین تر با سر شکسته میمردن...؟ گری ورم داشت سر لنیسترارو میبرید بدون این که لنیسترا بترسن یا التماس کنن بعد جان از پیشش رفت که بره پیش دنریس ولی باز گری ورم زودتر رسیده بود طی الارض کرد...؟ گری ورم چرا تو شورا تصمیم میگرفت به حرف وستروسیا گوش میداد...؟ بعدشم از وستروس رفت...؟ بعد دوتراکیا چرا تو شورا چیزی نمیگفتن...؟ چرا جان بخشیده نشد...؟ ولی جیمی شاهکش توسط شاه بعدی بخشیده شده بود...؟ ساختمون جدیده شوراشون کجا بود...؟ مگه همه جا خراب نشده بود...؟ ماجرای دیوارو تبعید جانو کلا نفهمیدم بهش گفتن حق ازدواج نداری...؟ چرا سم نرفت دیوار جان که به آریا گفت من تو کسل بلکم چرا رفت پشت دیوار....؟ اون نگهبان سیاه پوشا کیا بودن که اومدن دنبال جان...؟ مگه همه نگهبانا به جز بریک و تورموند و دو سه نفر دیگه همه نمرده بودن...؟ چرا باز تو کسل بلک انقدر نایت واچ بود اصلا چرا نایت واچ هنوز هست...؟ اگه نگهبان دیوار بودن پس چرا سم بینشون نبود چرا سم نرفت...؟ دیوارو ساختن...؟ کی ساختن...؟ چرا ساختن...؟ وایت واکر هست...؟ وحشیا حمله میکنن...؟ وقتی پشت دیوار جوونه زدن و اومدن بهارو دیدیم، با گرم شدن هوا یعنی دیوارم ذوب میشه...؟ بریک دنداریون زنده میشد تا جون اریارو نجات بده جان اسنو چرا زنده شد...؟ بیاد دنریسو بکشه بعد تبعید بشه...؟
  8. 1 پسند
    برای اولین بار تصمیم گرفتم قبل دیدن سریال بیام نظرات رو بخونم ببینم رضایت بخش بوده یا نه که ظاهرا نبوده پس تصمیم گرفتم قسمت آخرو نبینم تا خاطره روزای خوب گات تو ذهنم باقی بمونه
  9. 1 پسند
    پایان غیر قابل پیش بینی ایی نبود تا حدودی ! شاید یک مقدار روی کینگ شدن بی مصرف ترین و مسخره ترین شخصیت داستان یعنی برن شک داشتم ولی برای دنریس و جان میشد این پایان در حدس زد ... واقعا نمیدونم ما خیای ادعای نویسندگیمون میشه یا نویسندگان این سریال بیش از حد گاو تشریف دارن که تونستن توی دو الی سه فصل ارزش سریال و با ریال یکی کنن آخرشو مثل فیلمای اصغر فرهادی باز میذاشتین خوب مگه مجبورین ؟ خدای نور جان اسنو رو زنده کرد که دنریس رو بکشه ؟ همین ؟ یه سوالی که برام پیش اومد اینه که توی تئوری ها همیشه ساخت دیوار توسط جادو و به دست یه استارک به نام برن شکننده ( امیدوارم درست گفته باشم ) ساخته شده بود ، برن بی مصرف داستان ما الان همون برن هست و داستان برگشت به اون دوره ؟ در آخر دلم برای سریال تنگ میشه و یجورایی افسردم امروزو
  10. 1 پسند
    واقعااااااااااااااا؟ خیلی ساده بود بخدا 1. می تونستن در بهترین حالت صحنه ی کشتن دنریس توسط جان رو ببرن بچسبونن به قسمت قبل و کات اوت صفحه سیاه. اینجوری گیم اف ترونز در بهترین حالت تموم میشد. 2. صحنه های بعد همه اضافه و افتضاااااااااااااااااااااااح. اگر هم همچین چیزی نحت اپیلوگ میخاستن بیارن باید توی یه قسمت بعد میاوردن ه ریتم اپیزود اینجوری نیفته از عرش به زیرزمین. واقعا دیگه خجالت میکشم نظرمو بدم بعد از این پایان ههندی. خیلی ساده میشد پایان عالی درآورد و خیلی ساده همچین ریدن توی پایان بهترین سریال دنیا که بعد دوستان دوباره راه نیفتید بگید که مارتین اینا رو نگفته ها. شک ندارم که مارتین با کمی اختلاف همینا رو گفتهتوی کتاب. طبق مصاحبه های بسیار و بالاخص مصاحبه ای که گقت پایان کتاب هم همینطوریه فقط شخصیت های فرعی فرق میکنن. فاک مارتین اند دی اند دی
  11. 1 پسند
    این دیگ چی بود...چقدر بد بود چقدررررررر....
  12. 1 پسند
    خب این قسمت واقعا قویترین قسمت فصل هشتم بود به نظر من. با پایان‌بندی واقعا مشکلی نداشتم و به نظرم اگه هم جایی حالمون گرفته شده، ریشه ش رو باید از فصل پنج سریال بگیریم و بعد هم این دو تا فصل آخر که فقط تند تند میخواستن قصه بگن و بره‌. ۱) دنریس تماما پیشگویی‌ها در موردش تحقق پیدا کرد. اما خب واقعا خط داستانی این فصلش غیرمنطقی بود و بسیار ناپخته. هیچکس مشکلی نداشت که دنریس دیوانه شه. بارها هم تئوری پردازی شده بود درباره‌ش. اما خب نه انقدر خام و سرسری. شخصیت دنریس به طور بی منطقی نابود شد. ۲)جان اسنو هم خیلی تخریب شد این فصل. اما حداقل یه حرکتی زد دیگه‌. ریگار هم اون همه به پیشگوییها برای پرنس وعده داده شده و اژدهای سه سر بها داد و کلی خون ریخت و جنگ به پا کرد که تهش حاصل همه زحماتش مثل یه استارک با دایرولفش بره به سرزمینهای همیشه زمستانی. به هر حال من طبق تیتراژ انتظار داشتم یه تارگرین، یه استارک، یه براتیون و یه لنیستر بمونه. فک کنم جان اسنو باید میشد آخرین تارگرین باقی مونده. همونجور که گندری شد آخرین براتیون و تیریون شد آخرین لنیستر. ۳) برندون شکسته! با اون دیالوگ 《پس فکر کردی چرا این همه راه تا اینجا اومدم؟!》. شاید همه اینا برنامه های این آدم بوده‌. کسی چه میدونه. شمال رو هم که آزاد کرد. ۴) کرم خاکستری و دار و دسته ش هم که جمع کردن رفتن ناث. تا به اون قولش به میساندی وفا کنه: مردم من اصلا صلح طلب نیستن‌. ما از مردم شما مراقبت میکنیم. ۵) بران هم که بالاخره به خفن ترین قلعه شش پادشاهی رسید و زیبا شد. لابد با خارهای خاندان ما مشکل داشتن دیگه! چه میدونم. ۶) آریا و سانسا هم که عاقبت به خیر شدن. ملکه شمال شدن سانسا رو دوست داشتم. به چیزی که همیشه براش رویا بود رسید و خب همیشه یه استارک در وینترفل باقی خواهد موند. یکی که خون پادشاهان و زین پس ملکه زمستان تو رگهاشه. آریا هم رفت دنبال علایقش. دنبال این که ببینه اونور دنیا چی هست. مث اون استارکهایی که تو کتاب به دریا زدن و رفتن. ۷) یارا گریجوی هم ملکه جزایر آهن شد و رسم اونجا رو هم زیر پا گذاشت. برای اولین بار یه ملکه داشتن همونجور که شمال برای اولین بار ملکه داشت. اما این پرنس دورن خیلی سگ خور شد. معلوم نشد اصلا کیه. مارتله، یورنووده، دینه. از کجا اومده. ادمیور و رابین رو هم یهویی از زیر بوته درآوردن پرت کردن وسط دراگن پیت که نشون بدن وستروس کیلومترها با دموکراسی فاصله داره اما همین حکومت مشوطه‌شون هم چیز خوبیه. ۸) سر برین، رئیس گارد پادشاهی. چقد زیبا بود اون قسمتش که داشت تمام کارهای بزرگ جیمی رو توی دفتر می‌نوشت. جیمی که از یه جا به بعد دغدغه‌ش این شده بود که تو اون دفتر بقیه در موردش چی مینویسن. پادریک هم که همیشه اون چهره "پسر خوب"ش رو داره. ۹) نایت کینگ هم که کلا سگخور شد بنده خدا. هی گفتن جنگ بزرگ جنگ بزرگ و خب خیلی خط داستانیش حالگیری شد. همواره یک راز خواهد موند که اون عزیزان چی بودن و چی میخواستن‌. ۱۰) نفهمیدم برن با دروگون چیکار داشت. دروگون واقعا خیلی طفلی بود. اونجا که جنازه مادرشو برداشت و رفت جیگرم کباب شد براش. من با جایی که داستان بهش رسید مشکلی نداشتم. اما با نحوه رسیدنش به اینجا چرا واقعا!
  13. 1 پسند
  14. 1 پسند
    کل اون قسمت شورا مزخرف بود از برن بگیر که گفت خودم میدونستم اومدم تا سانسا و نظرات بقیه اصن بعد مرگ دنی شدش سریال فکاهی کمدی تا اخرش!بعد اخر اینو با فیلم ارباب حلقه ها مقایسه کنی عین یه فیلم در پیته باورمنمیشه جکسون تو ۳تا فیلم شاهکار ساخت اینا تو یه سیزن نمیتونن جم کنن!!!دلم برا دنی و سرسی تنگ میشه جان هم که شلغم بود کلش
  15. 1 پسند
    وااااای. موقعی که سانسا اعلام استقلال کرد داشتم از خنده میمردم? یعنی الان بقیه لرد های وستروس ضایت دادن که با وجود عدم داشتن تخت آهنین و پادشاه ، خودشون دوباره شاه انتخاب کنند و به جای اینکه خودشون شاه شن خودشون رو فرمانبردار یکی از شمال بکنن. بعد به اعلام استقلال سانسا هم رضایت دادن. چقدر بچه های گوگولی هستند. یعنی تصورش هم خنده داره??
  16. 1 پسند
    سلام دوستان این اولین پست من تو فروم هست قسمت اخر رو ۱ ساعت پیش دیدم و فکر کردم باید واسه این فاجعه یه چیزی بگم احساس کردم به کل اون سال هایی که سریال رو دیدم و دوست داشتم توهین شده به قدری حوصله سربر ومسخره بود به خصوص کینگ شدن برن که خنده ام گرفته بود اگر این اخر کتاب مارتین هست امیدوارم بهش بیشتر پرداخته بشه نه اینکه خوش و خرم دور هم تو ۲۰ دقیقه جم شن کینگ انتخاب کنن!!!! صد رحمت به سریال های تاریخی ترکیه ای!!! باورم نمیشه یه اشغال به تمام معنا دیدم! این جزییات پردازی درست از اول کشک بود انگار سر هم اوردن و بعد اون مرگ دنی که باید حماسی میبود که نبود درگون بهتر بازی میکرد! من تا این اپیزود هر کی نقد میکرد حمایت میکردم از سریال ولی قسمت اخر افتضاح بود !!! من سابسکریبشن اچ بی او رو گرفته بودم به خدا این قدر قاطی هستموایمیل بزنم پولمو بگیرم!!!
  17. 1 پسند
  18. 1 پسند
    به سر کینگ رابرت مهم اینه که این کار رو میکنه یا نه ! معلومه که نه ، جان شخصیتیه که خلق شده تا ملت بهش عشق بورزن ، یه حرومزاده معصوم که به بدترین جای دنیا فرستاده شد ، اما با وجود تمام سختی های کودکی و جوانیش ، مثل یه شیر مرد نه پاش رو کج میذاره ، نه اشتباه میکنه نه ، اصلا انگار معصوم زاده شد این بشر ... آدرها جونش رو بگیرن ! رابرت دیگه قرار نبود باگ های داستان (برن و جان) رو با یه دیوانه مادرزاد مقایسه کنیم ! من ازت خواستم این دوتا لوح سفید غیر منطقی رو بذاری کنار . در مورد شکست سر رودریک فکر میکنم عنصر غافل گیری خیلی موثر بود ، ارتش سر رودریک رهبرشون رو همون اول نبرد به شکل وحشتناکی از دست دادن . این هم تو روحیه و نتیجه نبردشون خیلی موثر بوده . آره ، بچه ها تو این سن معصوم میشن ! اما من چنین عقل و خردی رو فقط تو داستان های دینی مدرسه خوندم . یعنی خاندان استارک با n سال قدمت به خانواده ادارد محدود میشه ؟! اگه اینجوریه خیلی ایراد بزرگیه به کار مارتین . مخصوصا تو خاندانی که تمایل زیادی به تولید مثل دارن ! اما حرفم فقط با این خانواده نبود ، به نظرتون دور از خرد نیست که یه ارتش 20 هزار نفری رو یه بچه 16 ساله رهبری کامل کنه ! یعنی دوتا ریش سفید نداره شمال که جلوی اشتباهات رو بگیرن و کل عقل شمال و سرزمین رودخانه ها خلاصه میشه به کتلین و بلک فیش ( که یکیشون هم درست جایی که باید مانع راب بشه ، لال میشه )؟! به سر تالیسا : در مورد تورهن باهات موافقم . کار تورهن تنها کار درستی بود که میتونست انجام بده . اما مطمعن باش اگه استورم لرد و لرد کسترلی راک هم توان آژدهاها رو میدیدن مثل تورهن تسلیم میشدن . اصلا آدم اگه یه جو عقل داشته باشه سر تسلیم فرود میارده . ( البته به شرطی که مثل مارتلها شیوه مقابله رو ندونه ) . به کیوان : محال بود دست راب به کسترلی راک برسه ! تایوین، استنیس و قوای دریای باریک و استومزاند رو خرد کرد ! با قوایی که های گاردن بهش اضافه کرد ، به راحتی راب رو بین پتک ارتشش و سندان کسترلی راک له میکرد !
  19. 1 پسند
    ریگار عزیز شاید بعضی از لنیستر ها مثه جیمی رو بشه با شناخت بهتر دوست داشت ولی آخه به من بگید چه ویژگی خوبی تو تایوین وجود داره که باعث بشه آدم ازش خوشش بیاد؟ حالا درست استارک ها از لحاظ حماقت کم نذاشتن ولی خداوکیلی یه سری نقاط خوب هم دارن ولی مشکل اینه که این نقاط خوب یه ذره واسه وستروس زیادی خوبن. من یه بار گفتم که خواننده ها واسه این خیلی استارک ها رو دوست دارن چون اولا شیوه نگارش مارتین درباره اونا خیلی مظلومانست هم اینکه من خودم به شخصه از هر کسی که تو دنیای خشن و بیرحم وستروس یه ذره باشرافت تر و حامی دیگران باشه خوشم میاد حالا هرچقدر هم خنگ باشه. نمیدونم چرا گاهی اوقات فکر میکنم جناب مارتین از قصد کاری کرده که استارک ها اینقدر محبوب باشن.
  20. 1 پسند
    استارک ها از لحاظ نظامی هم جنگاورای خوبین هم فرماندهان خوبی ولی یه مشکل اساسی دارن که اونم اینه که به هر کسی اعتماد میکنن واسه همینم مدام چوب این اعتمادشون رو میخورن ولی به هر حال بازم نمیشه گفت که کلا بهره هوشی ندارن. مثلا همین ادارد وقتی رابرت مرد رفت سراغ ردا طلایی ها و اگه این سانسای خنگ نقشش رو به سرسی نمیگفت ممکن بود خیلی چیزا تغیر کنه. همین لنیسترهای عزیز هم که اینقدر بخاطر هوششون شهره اند هم از این مدل کار خراب کنا هم داشتن.
  21. 1 پسند
    تالیسای عزیز ، لطفا به کتاب های بعدی اشاره نکن ! داریم بر اساس اطلاعات دو کتاب و نیم اول صحبت میکنیم . ند تو قیام نقش پر رنگی داشت ، اما نه به خاطر ویژگی ها و قدرت فردی ، ند پر رنگ بود چون ارتش بزرگترین خاک وستروس رو داشت هدایت میکرد ! چون به خاطر مرگ پدر و برادرش و برای نجات خواهرش ادعا و انگیزه داشت . رابرت به عنوان دوست ادارد و به عنوان یه دایم الخمر، حرفش سندیت نداره :دی اشتباه راب ، دست کمی از حماقت پدرش نداشت ! اونم مثل پدرش به خاطر اشتباهش کشته شد ، با این تفاوت که به اندازه پدرش شریف عمل نکرد و سر عهدش نموند . اسیر وسوسه شد و به خاطر هوس/عشق عهدش رو شکست ! اما این تنها اشتباه راب نبود ، راب زمانی اشتباه کرد که خونه اش رو در دست مردان آهن رها کرد تا با جنوب بجنگه ، زمانی اشتباه کرد که قوای دره رو نادیده گرفت و هیچ تلاشی برای متحد شدن اونها با خودش نکرد ، زمانی اشتباه کرد که کاراستارک رو به خاطر دوتا توله لنیستر گردن زد ،زمانی اشتباه کرد که تیان رو برخلاف نظر کتلین فرستاد پیش پدرش، زمانی اشتباه کرد که به بولتون ها فرصت خیانت داد و ... ادمور اشتباه کرد ، اما دست تقدیر بود که اشتباه اون رو انقدر بزرگ کرد ، و کتلین ... کتلین مادر بود وقتی جیمی رو آزاد کرد ... شاه نبود ! وظیفه اش مادری بود . اما به فرض که این کارش اشتباه بوده ، نتیجه این اشتباه به اندازه اشتباه پسرش یا شوهرش بود ؟ جدا از بحث لقمه راحت تر بودن ، بحث نزدیکی هم تو جریان حمله آیرون بورن ها به سواحل شرقی مطرح بوده . اونا وقتی برای فتح شمال و تاراج قلمرو استارک ها میان که استارک ها بیش از اندازه ناتوان باشن ( ناتوانی که از بی خردی حاصل میشه ) . من در مورد قدرت لنیستر ها و استارک ها تو تاریخ ادعایی ندارم ، در مورد زمان نزدیک صحبت میکنم . ویرایش : لازم دیدم به این اشاره کنم که راب رو بیشتر از هر استارک دیگه ای دوست دارم ، و کتلین رو هم به همین اندازه ، هم گاهی خودخواه اند ، هم کمی باهوش اند ، هم گاهی اشتباه میکنن ، هم گاهی میلغزن و شرف و اخلاق رو زیر پا میذارن . مثل ادارد ، جان یا اون افلیج، سفید خالص و غیر قابل باور نیستن .
  22. 1 پسند
    خب مسئله همینجاست ! طرفدارای استارک ها از روی شناخت دوستشون ندارن ، از روی احساس و هیجان به اینها ابراز علاقه میکنن ، درست همونطوری که مارتین میخواد . مارتین یه سری شخصیت خیلی سفید بی گناه ( و به لحاظ هوشی کم توان ) خلق میکنه که هیچ خردِشیشه ای ندارن ( به قولی چنتا شخصیت مُقوا )، طرفدار ها هم تو دام می افتن . مارتین تعدادی از استارک ها رو میکشه تا خشم به طرفدار ها غالب بشه و بعد احتمالا با انتقام گرفتن از سایرین دوباره شور و علاقه و اشتیاق رو به خواننده ها برمیگردونه . اما علاقه داشتن به امثال سرسی و تایوین فقط از روی شناخت حاصل میشه ، چون مثل استارک ها ویژگی تبلیغاتی ندارن که مخاطب رو احساساتی کنه .
  23. 1 پسند
    سهم بزرگ علاقه خواننده ها به استارک ها مدیون نوع نگارش مارتین درباره اوناست. جناب مارتین اول استارک ها رو انسان های عالی مثه یه پدر خوب یه فرمانروای عادل و اینجور چیزا معرفی میکنه بعدشه اونارو بشکل ناجوانمردانه به قتل میرسونه. خب دل سنگ هم باشه آب میشه دیگه. خواننده هم اول با استارک ها ارتباط برقرار میکنه بعدش یهو وقتی فکر میکنه همه چی داره به نفع اونا پیش میره یهو همشون با نامردی میمیرن. ولی در مورد ادارد من فکر میکنم اگه سانسای خنگ نقشه اوند به سرسی لو نمیداد ممکن بود نقشش درست پیش بره و در اون صورت یه نقشه زیرکانه از آب درمیومد.
  24. 1 پسند
    البته این تاپیک جای مناسب این صحبت ها نیست اما اتفاقا حمله به این خاندان حمایت وِیژه من رو به همراه داره . تنها عنصری که باعث میشه لنیستر ها و استارک ها تفاوت داشته باشن ، هوش و زکاوته که البته تنها لنیستر ها ازش بهره مند اند . من بیشتر فکر میکنم این علاقه نیست که دوستان دارن ، بلکه دلرحمی و ترحم به اون خاندان در حال فروپاشیه . من بای پای خودم میرم تو گدار ترایدنت میشینم ، هرکی خواست بیاد شهیدم کنه .
  25. 1 پسند
    من نظرم اینه که چشم ِ Euron بخاطر هزینه ای که واسه کشتن ِ Balon باید میداده ازش گرفته شده. یه چیز دیگه ای که معلوم نیست اینه که اصن صاحب ِ Horn چطوری تعیین میشه ؟ ضمن اینکه خیلی ها معتقدن که Horn of Winter همین Dragon Binder هست ، چرا که احتمالا فقط اژدهاها باشن که بتنونن دیوار رو خراب کنن. ضمن اینکه Euron باید یه دلیلی داشته باشه که خودش نرفته سمت ِ Meereen ، و این معلوم نیست علتش. چرا مارتین Victarion رو انقدر کله خر و احمق نشون داده ؟ این هم من فکر میکنم واسه این باشه که ما فکر میکنیم Euron همه ی بازی رو میبره ، در صورتی که من برعکس فکر میکنم و گمون میکنم نقطه ای میرسه که Victarion احساس میکنه دیگه نمیتونه بی فکر باشه . پارامتر ها بیشتر از اونین که بشه معادله رو حل کرد و احتمالا" باید با سیمپلکس به جواب بهینه نزدیک شد ...
×