رفتن به مطلب

hamid.dnd

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    90
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های hamid.dnd

  1. hamid.dnd

    تعداد نفرات ارتش مردگان

    یک سوال داشتم از دوستان درباره تعداد نفرات ارتش شاه شب دنریس توی کینگزلندینگ گفت حداقل 100 هزار نفر با این حال که میدونیم اون چیزی که جان و بقیه دیدن همه قدرت شاه شب نبود ، حداقل میدونیم جاینت ها نبودن اونجا و شاید تعداد بیشتری از ارتشش از طرفی بخاطر سرمای شمال دیوار عملا مرده ای تجزیه نمیشه و فکر کنم هر تعداد مردم آزاد یا نگهبانان شب که در طول این 8 هزار سال مردند و به طوری از بین نرفتند (سوزانده نشدند ، خوراک حیوانات نشدند یا ...) قاعدتا باید توی این نفرات باشند این عکس هم در کنار دیوار تعداد کل رو نشون میده حالا با این تفاسیر تعداد ارتش مردگان چند نفر هست ؟ و فکر میکنید اگر خود شمالی ها بدنبال تهیه آتش وحشی میرفتند (پرتاب بکمک منجنیق از بالای دیوار ) بتنهایی نمیتونستند اون ارتش رو توی همون شمال دیوار از بین ببرند ؟
  2. درذ حالت عادی و زمانی که شاه شب قصد حمله نداشت من این کار ها رو مناسب میدونستم 1 - فرستادن ناوگانی که استنیس (نمیدونم توی سریال چی شدند ) با خودش به شمال آورده بود به وایت هاربر (چون دور زدن وستروس کمی خطرناک هست) و فرستادن نفرات مناسب از وایت هاربر به محدوده فلینت فینگر (بیشترین درجه اهمیت) و جزایر خرس و (در مرتبه بعد کارهولد - مجهز کردن کارهولد به ناوگان جنگی هم خیلی عالیه) برای ساخت بندر و ناوگان جنگی مناسب و سایر موارد مورد نیاز برای مقابله با گریجوی های خاعن و حملات شرقی و فرستادن سر داووس برای نظارت به این کار پادگان و قلعه و بندر جدید هم ک ساخته میشد برای سر داووس میشد با این موارد قدرت نسبی شمال در دریا کامل میشد و در هر زمان برای دفاع از هر طرف یا حمله آمادگی نسبی ایجاد میشه 2 - دادن دردفورد به خاندانی از دره برای پیوند بیشتر و قدردانی و برنامه ریزی برای آینده 3 - فرستادن مردمان آزاد به گیفت و سکونت دائم اونها در اونجا -> چون بهرحال نمیشد عده ای که پادشاهی رو قبول ندارن رو توی قلب شمال و قلعه ی دردفورت ساکن کرد کمی توی ذوق میزنه و از طرفی مردمان آزاد به هوای شمالی تر هم عادت بیشتری دارند 4 - بخشیدن کاستارک ها هم مناسب بود بخاططر وفاداری گذشته شون و کارهای نادرست راب در برابرشون درباره آمبر ها نظری ندارم بین کشتن و بخششون کمی مردد بودم این هم یک تصویر
  3. hamid.dnd

    عصر قهرمانان

    بله دقیقا فکر کنم یکی از ملزومات جهان سازی همین مورد باشه که مارتین به درستی انجامش داده
  4. hamid.dnd

    تعداد نفرات ارتش مردگان

    چیزی که از دفعه پیش باقی مونده یک حالتی مثل افسانه پیدا کرده بخش هایی اش رو ننه پیر تو داستان هایی گفته به بقیه بخش هایی رو سالوادور سان به سر داووس و... اما در کل اولا فکر کنم تعدادشون خیلی کم بوده توی مبارزه اول با آدر ها و فکر کنم عقب نشینی کردن و به سرزمین های همیشه زمستان برگشتند شمالی ها هم بخاطر ناتوان بودن در از بین بردنشون و ... بعدش شروع به ساخت دیوار گرفتند حالا نمیدونم چرا یک عده شمال دیوار (قسمت اشتباهش) موندن .. واقعا برام عجیبه شاید خیانت برندون معمار بهشون بوده ، شاید برای هدفی اونجا بودن اما بعد از 8 هزار سال هم خودشون و هم نگهبانان شب اون اهداف رو فراموش کردند
  5. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    خیلی خیلی معذرت میخوام علی رغم اینکه فعالیت شما در انجمن خیلی بیشتر از بنده هست باید بگم چرا اینقدر از سریال ایراد میگیرید ، مگر نمیدانید که ما با بهترین سریال تاریخ با بهترین نویسندگان تاریخ و بهترین و منطقی ترین طرفداران دو آتشه سریال تاریخ سر و کار داریم هرچیزی که بعنوان باگ ازش یاد میکنید یا یاد میکنن تماما ساخته ذهن تماشاگران ناعادل هست (با عرض پوزش ، قصد جسارت ندارم ، اولا خودم رو میگم) ، حتی شمشیر پلاستیکی جان توی فصل پیش هم شایعه است ، میخوان کارگردان و نویسنده رو خراب کنن
  6. hamid.dnd

    خاندان های شمالی

    به نظرم بهترین مورد همون ویکی باشه و تکمیلش و ترجمه ویکی انگلیسی یک سوال داشتم از قدیمیتر های سایت و ویکی اطلاعات ویکی چرا بیشترش از بین رفته ؟ یکی دو سال پیش من ویکی وستروس رو بررسی میکردم اطلاعات جامعی داشت الان خیلی کم شده دلیلش چیه دوستان ؟
  7. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    شاه شب و اژدهاش و ارتشش هر وقت نويسنده ها حال كنن به مقصدشون ميرسن! مسافت ها تو سفرشون تاثيري نداره! جان از ايست واچ رفت كينگزلندينگ از كينگزلندينگ رفت دراگون استون از دراگون استون راه افتاد به سمت وايت هاربر تازه شاه شب رسيد به ايست واچ! فصل بعد هم مطمئن باشين جان تو وينترفل و حداقل يه اپيزود طول ميكشه شاه شب برسه وينترفل! (توجه داشته باشين ارتش شاه شب نه نيازي به آذوقه داره و نه نيازي به استراحت) یک مورد دیگه هم اضافه باید کنید برن که از دید کلاغ ها دیده بود شاه شب سوار بر ویسیریون داره میاد میگه به جان و .. اونها هم یه زاغ روانه کینگزلندینگ میکنن و کایبرن ی چند تا از اون کمان اژدها زنی که طراحی کرده میسازه و میفرسته وینترفل شماه شب سوار بر ویسیریون وقتی میرسه به وینترفل که جان آماده پشت کمان منتظرشه (کمان هم مسلح شده به دراگون گلس) میزنن ویسیریون رو میکشن و این طوری شاه شب برای اولین بار عقب نشینی میکنه بعدش باز هم سکانس های عاطفی جهریس (یا اگریس باید درست تر باشه ) بعدش فکر کنم جیمی برسه به وینترفل شاید هم بین راه ملاقاتی با گرگ آریا نایمریا داشت و گفت بهش چ خبره و مرده ها دارن میان ب وینترفل برسن و واسطه برگشتش به وینترفل شد بعد مدتی هم فکر کنم برعکس دفعه قبل که دنی بچه مرده بدنیا آورد که شکل یک سوسمار یا اژدهای مرده بود اینبار یک توله گرگ مرده بدنیا بیاره و با جادویی که ایجاد میشه در آن لحظه تمام گرگ های سنگی سرداب وینترفل و پادشاهان اساطیریه زمستان و ... جان بگیرن و برن ب جنگ شاه شب و شکستش بدن
  8. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    با رعایت احترام کاملا موافقم
  9. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    فک کنم ب این خاطر هست که خود برین هم آدم گوشت تلخی هست (یادآوری نحوه رفتار با پادریک در اوایل که دهن بدبختو سرویس کرد) کبوتر با کبوتر باز باز یا دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید
  10. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    ... در مورد قطع شدن صدا تو ویژن قبلی و وضوحش تو این ویژن هم میشه به راحتی استدلال کرد که چون برن اورژانسی و بدون آموزش کافی کلاغ سه چشم شده از حداقل توانایی شروع کرده و به تدریج قدرت سبزبینی و وضوح ویژن هاش افزایش پیدا میکنه ... استدلال های بسیار جالبی بیان میکنید ، بسیار خوب ، قبول فقط یک سوال ، همون 4 - 5 ثانیه ای که صدای لیانا قطع شد برن در حالی که داشت به چهره ی پدر و عمه اش نگاه میکرد چهره اش به حالت چهره ی متعجب تغییر پیدا کرد ، یعنی شما میگید اون تعجب بخاطر قطع صدا بود ؟ خب اگر بخاطر قطع صدا بود برن بایستی بجای زل زدن به چهره ی پدر و عمه اش و تعجب کردن ، به این طرف و اون طرف نگاه میکرد و سر و گوشش رو دست میزد قاعدتا کسی چند ثانیه ناشنوا بشه با گوشش ور میره یا سرشو تکون میده و از این دست کارها نه اینکه زل بزنه به ب لبهای راوی و از تکون خوردن لبها تعجب کنه .. بسیار خوب یک سوال دیگه بعد چرا فقط همون 5 ثانیه ای که داشت اسم اصلی جان رو میگفت صدا قطع شد و بعد دوباره صدا با همون کیفیت دوباره برقرار شد ؟ باز هم میگم این موارد که ما میگیم هیچ چیزی از ارزش های گات کم نمیکنه و یک مورد هم درباره قدرت لشکر و قلمرو ها بگم این طور نیست که مثلا جنوبی ها بی عرضه باشن شمالی ها قلچماق ، یا توی خود شمال فلان قسمت بتونن یه تنه صد نفر رو درو کنن این مواردی ک درباره قدرتمند بودن بیان میشه اغلب هرکس درباره خودش میگه شمالی ها بخودشون میگن ، لنیستر ها بخودشون میگن ، دورنیش ها هم همینطور شوالیه های ویل هم همینطور ، دوتراکی ها و... هرکدوم خودشون رو قوی میدونن و بقیه رو ضعیف مثلا آریا در زمانی که داشت فرار میکرد از بارانداز کنار یکی از اجساد شمالی ها ایستاد یادش اومد ک اون گفته بود هر شمالی برابر 10 تا لنیستر هست اما دید کنارش فقط جسد 1 لنیستر افتاده ، اونجا بهش لگد زد و گفت دروغگو ، همون لنیستر ها توی وست پرینگ وود به فضاحت تمام از شمالی ها شکست خوردن ، یا اون بخش دیگه از ارتش شمالی ها از تایووین شکست خوردن و عقب نشینی کردند یا در جای دیگه دورنیش ها که سیاست محافظه کاری رو در پیش داشتند در کتاب ، در گذشته بگ اژدها رو کشته بودند و هزاران مثال دیگه ... ارتش ها و نفرات از هر قلمرو ویژگی های خاص خودشون رو دارن و هرکدوم یک نقات قوت و یک نقاط ضعفی دارند اما در کل میشه گفت همشون انسان هستند و تا حدی برابر هستن عمده توانایی و نبوغ برمیگرده به فرمانده شون که بتونه ازشون بهترین استفاده رو بکنه و نتیجه بگیره مثل استنیس در شمال دیوار که با حمله و استراتژی درست تونست ارتش چند ده برابری منس رو شکست بده یا همون استنیس بخاطر وایلدفایری که هیچکس فکرش رو نمیکرد بدجور شکست خورد یا قبایل وحشی ویل که در زمان جان ارن نمیتونستن نفس بکشن ولی بعد از مرگش اونطوری جاده ها رو نا امن کرده بودن یا همین فصل که یارا از یورون به بدترین شکل ممکن شکست خورد و کمتر کسی ایراد گرفت چون همه میدونن که یورون توانا ترین ناخدا هست یا درباره زره پوش بودن و نبودن افراد ، سیریو فوردل دربرابر سر مرین ترانت زره پوش شکست خورد ولی بران با لباس نازک و کمترین زره دربرابر سر والدس (فکر کنم) با زره تمام و کامل ایستاد و شکستش داد چون استراتژی درستی رو چیده بود و... فرماندهی درست و تصمیمات خردمندانه هست که تعیین کننده هست توی جنگها
  11. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    درباره دیالوگ ها خیلی موافقم اولین ملاقات جان و تیریون ، خداحافظی جان و آریا ، دیالوگ ند و جان (ک در کتاب فکر کنم نبود) ، دیالوگ های آخر ند قبل از اعدام ، صحبت مستر ایمون با جان درباره شرافت و خانواده ، دیالوگ جیور مورمونت به جان درباره اهمیت نداشتن تخت آهنین و کلی دیالوگ دیگه این فصل هم دیالوگ های خوب داشت جان در وینترفل بود یکی دو تا دیالوگ داشت اما بسیار کم شده بودند بیشتر دیالوگ های سر داووس باحال بود speech of a good heart missandei of naath اما در کل این موارد چیزی از ارزش های سریال کم نمیکنه
  12. hamid.dnd

    اگر شما جای کاراکترهای سریال بودید

    تنها تغییری که واقعا دلم میخواست انجام بدم این بود جای منس ریدر بودم و بعد از متحد کردن بجای جنگ دسته دسته افراد پیر و بچه های کوچک رو میفرستادم جلوی تونل تا بلاخره نایت واچ دلشون برحم بیاد و واقعیت رو بفهمن و بفهمن برای فتح و کشورگشایی نیومدم و فقط برای نجات مردم آنسوی دیوار دارم تلاش میکنم
  13. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    @محمدمهدی لارم به ذکر هست که درباره استنیس گفتید و حمله به کینگزلندینگ : در حمله به کینگزلندینگ ، استنیس 20 هزار نیرو داشت نه 50 هزار تا یک مورد هم بنقل از یکی از آشنایان که سریال رو فقط دیده و اهل کتاب و فروم و... نیست درباره فرو ریختن دیوار ، میگفت فکر میکردم حداقل ی نصف قسمت طول بکشه فرو ریختن دیوار یا هرچیزی ک اسمش رو گذاشت توی سیم ثانیه اومدن دیوار با اون عظمت و قدمت رو ریختن با این قدرت ک شاه شب داره فکر میکنم کل وینترفل توی ده ثانیه با اون ماده ای که از دهن ویسیریون واکر میاد بیرون نابود بشه کماکان از دوستان میخوام اگر نقل قولی از سازندگان سریال درباره ماده تولیدی ویسیریون واکر دارن بفرستن خیلی دلم میخواد بدونم چی هست اون ماده (البته بطور رسمی نه گمانه زنی های دوستان عزیز)
  14. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اتفاقا منم میخواستم اشاره کنم، چه صحنه غریبی شکل گرفت ... جیمی تنها سوار بر اسب برف شروع به باریدن میکنه ... صحنه هایی از پایتخت خالی با هوای نیمه روشن و اون موسیقی فوق العاده ... یه حس دلتنگی خاص داشت اون صحنه ها و این که قسمت آخر هم بود باعث شد یکم احساساتی بشم ... بهترین صحنه این قسمت بود..... خیلی عالی بود واقعا عالی بود بسیار عالی بنظرم عالی ترین سکانس این فصل بود ، یکه و تنها به مقصد شمال اون شخصیت خاص جیمی که ی لحظه ازش متنفری بعد دلواپسش میشی ک بلایی دیگه سرش نیاد بعد عاشقش میشی جیمییییی
  15. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    @شاهزاده طلوع درباره جان گفتید جان به شمال دیوار رفت ، رفت در بین وحشی ها برای اهداف نگهبانان شب دختری به اسم ایگریت عاشق جان شد و جان بالاجبار باهاش رابطه برقرار کرد کم کم گرفتار یک عشق آتشین شد اما تواما ازش شرم داشت و کم کم هم با وحشی ها رابطه انسانی برقرار کرد ، اونها دیگه وحشی نبودن ، مردمان آزاد بودن از نظر جان از دیوار باهاشون بالا اومد و در انتها بخاطر سوگندش از اونها جدا شد و باهاشون جنگید و بعد هم استنیس اومد وحشی ها رو خورد کرد بعد از این قضایا جان ب این نتیجه رسید این عده از مردم آزاد سزاوار زندگی هستن نه مرگ اینجا بود ک رفت سراغ اینها و برای نجاتشون اقدام کرد و اونها رو آورد جنوب دیوار این موارد باعث شد شخصیت جان برای من یا دوستان خاص و محبوب بشه خواهشا وقتی نسبت ب دوستان جبهه میگیرید موارد رو کامل بگید این نوشته بالا خلاصه کارهای جان در چند فصل بود حالا شما فرض کن 1 -> جان رفت شمال دیوار 2-> جان وحشی ها رو آورد جنوب دیوار اگر فقط این دو مورد رخ میداد آیا کسی دیگه به جان علاقه مند میشد این مثل کاری هست ک دی اند دی این فصل کردند درباره دنریس هم نیاز نبود جیمی رو ترکش بشونه میتونست کایبرن یا جیمی رو سوار ی اژدهای دیگه کنه برن سریع ببینن و برگردن در عوض تیریون یا جان هم میتونست گروگان سرسی بمونه
  16. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    یک نکته دیگه بگم وقتی برن ویژن آخر فصل پیش رو دید وقتی لیانا داشت توی گوش ند اسم جان رو میگفت ، صداش لیانا برای ما قطع شد ولب چهره برن متعجب شد یعنی شنید ک لیانا گفته اسم اصلی جان رو و گرنه اساسا تعجب معنا نداشت ، لابد الان دوستان میگن اونجا برن تو ویژن هم صدای عمه اش رو نشنید واسه همین تعجب کرد این فصل قسمت آخر میاد میگه به سم اسم فامیلی جان اسنو نیست ، سند هست بعد سم میگه دوباره برو تو ویژن ببین قضیه چیه اونجا میره باز دوباره توی برج شادی اینبار صدای عمه اش دیگه قطع نمیشه میگه اسمش اگان تارگرین هست خب یک سوال از دوستانی ک میگن ما داریم بهانه الکی میگیریم برن یعنی ویژن قبلیش صدای عمه اش مثل توی سریال قطع شد ؟ که تعجب کرد یا نه همون لحظه شنید ؟ اگر شنید چرا باز ب سم میگه اسمش سند هست ؟ اگر چنین چیزی باگ و ضعف و ایراد فیلمنامه نیست چیه ؟؟؟؟
  17. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    دقیقا درباره شخصیت پردازی موافقم کاری ک دی اند دی الان کردن مثل این هست ک قسمت اول سریال رو میزاشتن اعدام شدن ند در کینگزلندینگ نمیدونم تونستم منظورم رو خوب بگم یا نه این دلیل ک من علاقه مند ب ند شدم چند قسمت شخصیت پردازی عالیش بود بفرض اون موارد نشون داده نمیشد و اول کل سریال با صحنه ی اعدامش مثلا شروع میشد من فکر نمیکنم دیگه بهش علاقمند میشدم یا لیانا ک اصلا بتصویر کشیده نشد تا فصل ششم ولی با چند تا دیالوگ از افراد مختلف جاشو باز کرد بنظرم شخصیت جان هم مثل برن همون فصل پنج آخرش مرد بله درسته مارتین باید بموقع تحویل بده اما شاید این قلع و قمع همه از طرف شبکه بوده باشه ی احساسی بمن میگه یبار دیدی مارتین بعد از اتمام سریال در دو سال آینده هر دو تا کتاب رو منتشر کرد اینطوری که درباره داستان های دیگه در دنیای نغمه صحبت میکنه یکم مشکوک هست ک کتابهای اصلی رو تموم نکرده رفته سراغ داستان جدید غلط نکنم داستان رو تموم کرده اما منتشر نمیکنه فعلا
  18. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    داداش هزارتا مغز متفکر پشت این سریاله بعد شما با یه نقد آب دوغ خیاری میایی به جرعت میگی بدترین سیزن سریال بود؟؟ شما بهتره قبل اظهار نظرتون بری صحبتهای سازنده های سریال رو بعد هر قسمت ببینی و بخونی و بعد بیایی اینجا نظر بدی ... الکی جو میگیرن که هزارتا مغز متفکر پشته سریاله مغز متفکر مارتین بود که اونم این فصل باهاش همکاری نکردن فاجعه شد ... به نکته ی بسیار عالی اشاره کردید مغز متفکر سریال مارتین بود که نظرشو کامل گفته
  19. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    یک ویدیو زیرنویس شده رو کانال @thenightswatch گذاشته ، دقیق میشه رابطه کنونی مارتین رو با سازنده های سریال فهمید
  20. hamid.dnd

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اصلا نمیخوام بحث ضعیف بودن فیلمنامه ، رابطه (خیلی مسخره) جان و دنی و خیلی موارد دیگه رو در نظر بگیرم همه چیز به کنار ، اصلا ما اشتباه میکنیم دیوار چرا فرتی خراب شد ، حالا خراب شدنش ب کنار اما ، این جادوی دیوار چی شد ؟ اگر دیوار جادویی بود با فرو ریختنش هم قاعدتا جادوش باید باقی میموند ، مثل غار کلاغ سه چشم که از یک جایی از ورودی غار ب جلوتر مرده ها نابود شدن و نتونستن بیان جلوتر ، اون ماده ای که نمیدونم چی بود از دهن ویسیریون واکر بیرون میومد هر چی بود قاعدتا نباید خاصیت از بین بردن جادوی دیوار رو میداشت ، سرعتشم سه برابر سرعت اژدهایان دیگه شده بود ختم کلام مثل اینکه صحبت جورج مارتین کاملا بحق بود ، که گفته بود وقت نمیکنم فصل هفت رو ببینم و همون زمان توییت کرده بود و از سریال The Last Kingdom تعریف کرده بود و گفته بود از فن فیکشن ها (امثال دی اند دی) بسیار متنفر هست ، فکر کنم فیلمنامه رو نویسنده های یوسف پیامبر مینوشتن بهتر از آب در میومد . حداقل فصل پیش دو مورد هودور و والدین جان رو مارتین به ( دی اند دی ) کله پوک گفته بود آدم کیف کرد ، این فصل ک چیزی نگفته بود دیدیم اینها حتی نمیتونن 10 قسمت جور کنن اوایل سریال جلوه های ویژه کمی داشت ، اما داستان عالی ، هر قسمت یک مورد جدید ، یک سری دیالوگ عالی (که همشون از کتاب بود) به تعداد زیاد آدم حال میکرد این فصل دقیق برعکس شد ، جلو های ویژه خوب بود اما داستان ضعیف .. بهتره منتظر همون کتاب باشیم و دعا کنیم مارتین عمرش به دنیا باشه و تموم کنه داستان ها رو پ.ن. قیافه من دقیق مثل قیافه تیریون بود وقتی سکانس جان و دنی رو دید دو قسمت پیش جان ب داووس میگه شاه شب رو دیدم ، وقت برای عشق بازی نیست ، بعد از تجدید دیدار با شاه شب و بعد از اون تو این قسمت سکانس قبل از فرو ریختن دیوار شد عشق بازی جان و دنی کلا تمام شخصیت و شرافت جان رو بفنا دادن
  21. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    با مفت از دست رفتن اژدها موافقم اما در کل الان با این رویداد ، دنی و جان و همه متوجه شدن که اژدهایان چقدر دربرابر شاه شب آسیب پذیر هستند اگر نمیرفتن و این مورد رخ نمیداد در آینده و جنگ حتمی بینشون ، شاه شب اون موقع اژدهایان رو با نیزه یخی میزد و به این صورت دیگه راه فراری هم نبود الان حداقل میدونن نمیتونن با اژدها جلوی شاه شب بایستند باید راه دیگری پیدا کنن البته اژدهای یخی واقعا بالانس رو بهم میزنه .. چطوری باید نابودش کنن؟؟
  22. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    ... این که عظمت ادر ها خیلی کمتر شده من هم قبول دارم فصلای یکو دو کجا الان کجا ...... درباره عظمت آدر ها بنظرم : وایت واکر ها همون عظمت رو بلکه بیشتر دارن مخصوصا نایت کینگ با اون سکوت دلهره آورش این که دوستان میگن راحت کشته شدن ، اونقدر هم راحت نبود جاب با شمشیر لانگ کلو تونست بکشتش اون وایت رو درباره مرده ها موافقم اون مرده ی فصل یک داخل کسل بلک که فقط با آتیش نابود شد یا مرده های داخل غار کلاغ سه چشم کجا .. این موجودات مسخره این قسمت کجا در کل وارد کردن این مورد که مرده ها بوسیله دراگون کلس نابود میشن خیلی مسخره است واقعا ابهتشون رو کم کرده اینطوری بجای این همه ماجراجویی و تلاشی که جان انجام داد میتونست با 20 هزار نفر آدمی که داشت بره بالای دیوار منتظر وایسه و با تیر کمان و هرکدوم نفری 5 تا تیر دراگون گلس در دقیقه میتونستن طومار کل ارتش مردگان رو بپیچن کافی بود برن هر دفعه با وارگ کردن به داخل یه جونوری مثلا اسب براشون تله بزاره و دو سه هزار تا مرده رو بکشونه طرف دیوار
  23. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    اگه... برسه اینا دیگه به عوامل زیادی ربط پیدا میکنه. مثلا اگر در خشکی سقوط میکرد یه مزیتش این بود که دروگون یا ریگال آتیشش بزنن تا جسدش دست شاه شب نیوفته!(البته با این فرض که اژدهایان مرده در آتش هم نوعشون بسوزن) همیشه به یک چیزی تو این مایه ها فکر میکردم همیشه با این فرق که میگفتم اگه سرسی یکی از اژدهایان دنریس رو بکشه ، به خاطر نسوز بودن اژدها ، با بدنش باید چکار بکنن اگر بفرض دیوار فرو بریزه و نایت کینگ وارد هفت پادشاهی بشه نتونه ازش استفاده بکنه اما داستان خیلی ساده تر جلو رفت و اژدهایان رفتند شمال و ... و بفرض رسیدن شاه شب به جنوب دیوار وضعیت چطور میشه یا اینکه تمام مردگانی رو ک چیزی ازشون باقی مونده توی همین هفت پادشاهی به حرکت در بیاره
  24. کانال gotfacts درباره این پست گذاشته بود و نظرش این بود که این فیلمنامه جعلی هست و ... یکسری دلایل منطقی هم ذکر کرده بود
  25. hamid.dnd

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    توجه کردید تمام این ماجرا ها و داستان های بازی تاج و تخت راحتترین کلیدش دست آریا بوده ولی درست استفاده نکرد نمونش اوایل که جاکن هاگار سه تا مرگ بهش هدیه داده بود ، اگر تایوین و سرسی و بیلیش رو میگفت همچی حل بود و یا همین فصل اگر میرفت گینگزلندینگ هم همین طور ، سرسی رو براحتی میکشت و لازم نبود برای متقاعد کردنش بشمال برن و اژدهایی هم لازم ب قربانی کردن نبود درباره جان و قبول دنریس هم باید بگم ، رابطه عاطفی تو ذوق زنی ایجاد شده و هم اینکه صحبت های تورموند درباره زانو نزدن و دیدن ترکیدن ویسیریون فک کنم باعث شد بیخیال تاج و .. بشه درباره استراتژی شاه شب هم معتقدم هوش بالایی داره شاید چون در خدمت آدر بزرگ هستند (ولو در سریال حذف شده) اما براشون شاید الهامالتی بشه و از همه ناراحت کننده تر هم مرگ ویسیریون با اون ناله و از اون بدتر مرگ تورس بود
×