رفتن به مطلب

محمدمهدی

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    163
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    1

تمامی ارسال های محمدمهدی

  1. محمدمهدی

    آیا موفقیت قیام رابرت اجتناب ناپذیر بود ؟!

    سلام تصمیم گرفتم برای دونستن نظر دوستان راجع به سوالی که مدت هاست ذهنم رو مشغول کرده این تاپیک رو ایجاد کنم ! همه ما میدونیم که قیام رابرت یا به قول دروگون فیل ها !!! جنگ غاصب، نقطه عطف مهمی در تاریخ وستروس بود که مسیر سرنوشت کشور رو عوض کرد و سنگ بنای تمام اتفاقات داستان نغمه رو تشکیل داد. اما آیا واقعا پیروزی نتیجه محتوم این قیام بود و تارگارین ها هیچ شانس و امکانی برای شکست دادن اون نداشتن ؟ من به شخصه فکر می کنم اصلا اینطور نیست و پیروزی رابرت و سقوط خاندان تارگارین بیشتر از اینکه نتیجه شجاعت و ذکاوت و برنامه ریزی انقلابیون باشه محصول اشتباهات و حماقت های ایریس و ریگار و مشاورین و درباریانشون بود وگرنه با همون امکانات موجودی که در اختیار داشتن به راحتی میشد ترایدنت رو تبدیل به چمنزار سرخ دوم کرد و سلسله تارگارین رو از یه تهدید دیگه هم نجات داد. اما دلایل این ادعا و اقداماتی که به نظر من میتونست سرنوشت جنگ رو تغییر بده : 1- در حالیکه تهدید اصلی تاج و تخت قوای متحد شمال و ویل و ریورلندز بودن که از جهت شمال به پایتخت نزدیک میشدن، ایریس در یه انتقام جویی کورکورانه بزرگترین بخش قوای وفادار به تاج و تخت یعنی ارتش ریچ و ناوگان آربور رو یک سال آزگار برای تصرف قلعه کم اهمیت استورم اندز در جنوب زمین گیر کرد ! در حالیکه حرکت دادن این قوا به سمت ترایدنت و مشارکت فعال نیروی عظیم جنوب و فرماندهان کارکشته ای مثل رندیل تارلی در جنگ اصلی میتونست شرایط رو به کلی عوض کنه. قوای دریایی پکستر ردواین که بزرگترین ناوگان کشور بودن هم اگر به جای یک سال صماغ مکیدن تو خلیج کشتی شکن به بندر گالتاون ویل که مرکز حامیان سلطنت و مخالفین قیام در ویل بود حمله میکردن یا حداقل برای دفاع از پایتخت در دهانه بلک واتر راش لنگر می انداختن هم قطعا اثر مهمتری تو رقم خوردن سرنوشت جنگ داشتن. 2- عدم بهره برداری از ظرفیت گریجوی ها و ناوگان جزایر آهن که بیطرف موندن اونها در قیام علیرغم میل طبیعی شون به شورش و غارتگری نشانه بی اعتنایی و عدم علاقه شون به ادعای رابرت بود دومین اشتباه ایریس محسوب میشه ! اگر تخت آهنین میتونست با وعده و وعیدهایی مثل به رسمیت شناختن متصرفات احتمالی پایک رو برای حمله ناوگان آهن به سواحل ریورلندز و شمال متقاعد کنه، کل محاسبات رهبران قیام به هم میخورد و مشابه همون وضعیت بغرنجی که در جنگ پنج پادشاه بعد سقوط موت کیلین برای راب استارک پیش اومد برای ند استارک و هاستر تالی هم پیش می اومد و اونها ناچار میشدن بخش قابل توجهی از نیروهاشون رو برای دفاع از زمین هاشون به پشت سر برگردونن. 3- اما سومین و مهلک ترین اشتباه ایریس بد بازی کردن با کارت فوق العاده ارزشمند جیمی لنیستر بود. اگر شاه دیوانه به جای گروگان نگه داشتن پسر تایوین لنیستر در بارانداز، اون رو همون طور که خودش میخواست در رکاب ریگار به ترایدنت میفرستاد، تایوین برای محافظت از جان عزیز دردانه اش هم که شده ناچار میشد قوای غرب رو راهی میدان جنگ کنه و اینطوری جیمی برای نیروهای وسترلند همون نقشی رو ایفا میکرد که لوین مارتل برای دورنی های سپاه ریگار ایفا کرد.
  2. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    چون تو ایام اهدای جوایز امی 2018 فوروم بسته بود با تاخیر باید بگم که خب یه بار دیگه دیدیم فصل هفتم گات هم در حضور همه سریال های برتر و شاخص سال از جمله همون کراون کذایی بازم بهترین سریال سال شد و مهمتر از خود این انتخاب حضور شخص مارتین پیشاپیش همه عوامل سریال با تایتل «مدیر تولید» بود که به نمایندگی از بقیه جایزه سریال رو دریافت کرد من اون لحظه دقیقا یاد تخیلات فانتزی برادران و خواهران خود روشنفکر و منتقد خفن سینمایی پنداری افتاده بودم که میگفتن مارتین از مرگ استنیس و حذف آریانا مارتل اونقد ناراحته که نه تنها ارتباطشو با عوامل سریال قطع کرده بلکه حتی سیزن هفت رو نگاهم نمیکنه و گفته کراون خیلی بهتره هر کس هم که جرات میکرد بپرسه آخه این حجم از مزخرفات رو چه جوری تولید میکنید؟ چنان از شیش جهت بمباران و تخریب میشد که انگار آیه قرآن رو انکار کرده باشد که این جور بدفرم ضایع و دروغگو شدن درس عبرتی باشد تا با شروع پخش فصل هشتم شاهد این قسم مزخرف گویی ها و مخالف خونی های فله ای نباشیم
  3. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    خب لیست نامزدهای امی 2018 هم اعلام شد و سیزن هفتم گات با نامزدی تو 22 بخش بین همه سریال های مطرح دنیا با فاصله زیاد پیشتاز این دوره شده و رکورد تعداد نامزدی همه سیزن های گذشته خودشو هم شکسته جای همه دوستانی که سال پیش همین روزها با تحلیل های مشعشع شون نتیجه گرفتن سیزن هفت بدترین سریال تاریخه و حتی حرف تو دهن مارتین مادر مرده گذاشتن که گفته کراون بهتره خالی
  4. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اینکه مارتین دو جلد ششم و هفتم رو تا پیش از 2013 تموم کرده و بعد مشغول نگارش آثار فرعی شده اما اونها رو مخفی کرده و تحویل ناشر نداده به دو دلیل بعید به نظر میرسه : اولا) مارتین پیش از این هم سه گانه دانک و اگ رو حین نگارش جلدهای اولیه نوشته و منتشر کرده بود. ب) قراردادهایی که مارتین با پابلیشرهای منتشر کننده آثارش داره و قوت و قدرت و سختگیری قوانین حوزه نشر اونور بهش اجازه نمیده که کتاب آماده رو بیش از پنج سال مخفی کنه و تحویل ناشر نده!!! اما در صورت صحت این فرض احتمالات خیلی بدتری به ذهن خطور میکنه، از جمله اینکه دیوید بنیف و دن وایس علاوه بر اطلاع شفاهی از خطوط کلی داستان احتمالا از طریق دسترسی به نسخه های پیشنویس دو جلد آخر از جزییات مکتوب داستان هم باخبر بودن و این به معنی اینه که اونچه تا به حال در سریال دیدیم حتی در جزییات هم نزدیکی خیلی زیادی به داستان اصلی داشته ضمنا تاخیر پنج ساله در انتشار رقص اژدهایان صرفا احتکار ادبی نبود و اونچه در سال 2011 منتشر شد با نیمه جدا شده جلد چهارم که قرار بود سال 2006 منتشر بشه به قدری تغییر کرده بود که به تعبیر ویراستار عملا یه کتاب جدید دیگه شده بود. و به نظر من به همون نسبت مغشوش تر و غیر منطقی تر و ضعیف تر
  5. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اگه حوصله داشتین و این بخش بحث رو از اول مرور میکردین، اصل اختلاف نظر ما سر همین عملکرد و قصد و غرض مارتین بود. که اگر همون روال عالی سه جلد اول رو ادامه میداد میتونست کل داستان رو تو پنج جلد و تا قبل 2010 تموم کنه. ولی حرص و و آز و طمع توام با بی مبالاتی که از فروش خوب سه جلد اول شروع و با ساخت سریال تشدید شد؛ باعث شد که با تغییر سبک کار و آب بستن تو داستان از نقطه تفکیک جلد چهارم و پنجم با شرح و بسط دادن بی دلیل و اضافه کردن خطوط و شخصیت های فرعی مغشوش و غیر ضروری و حتی غیر منطقی و در ادامه و بعد انتشار جلد پنجم به کلی تحریف و زیر و رو شده، رها کردن کار کتاب ششم و مشغول نگارش تاریخ تارگاریان ها شدن عامل اصلی به وجود اومدن این وضعیت ناخوشایند و ابتر و نیمه تمام موندن مجموعه ای که می تونست یکی از بهترین شاهکارهای ادبیات معاصر بشه شده
  6. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    شاهزاده طلوع عزیز ضمن تشکر از دلایل عالی و توضیحات عالی تر شما باید یه دلیل مهم دیگه کوبیدن سریال رو هم ذکر کنم: علایق و احساسات و آرزوهای افراد هر کدوم از بینندگان سریال بسته به سلیقه اش به یه کاراکتری علاقه داره که این کاراکتر مورد علاقه برخلاف آمال و آرزوهای اون بیننده یا شکست میخوره و حذف میشه یا مسیری برخلاف میل و انتظارش رو در پی میگیره یادمه آخر سیزن سه طرفداران سینه چاک راب استارک و از جمله خودم هزار برابر بدتر ازین فحش ها رو نثار خود مارتین کردیم و پایان کار راب به نظرمون علاوه بر دردناک و ظالمانه بودن غیرمنطقی و احمقانه هم می اومد. الانم تا حدود زیادی همینه و فقط چون دیگه امضای مستقیم مارتین پای کار نیست دق دلی شون رو سر دی اند دی بدبخت خالی میکنن و به خودشون دلداری میدن که اگه خود مارتین بود اینطوری نمیشد و قراره تو کتاب جور دیگه ای بشه بزارید یه مثال موردی بزنم: مثلا از نظر بعضی ها اگه استنیسی که با پنجاه هزار نیرو و حمایت تمام خاندان های استورمزلند و یک سوم خاندان های ریچ شکست خورد و فرار کرد با 1500 نفر شوالیه آواره جنوبی و 2500 نفر غارنشین چوب و چماق به دست شمالی اول وینترفل و شمال رو بگیره بعدش ویل و ریورلند و آخرشم کینگزلندینگ و تخت آهنی رو داستان کاملا معقول و منطقی و بدون باگ و ایراد و اشکال پیش رفته ولی حالا که تو سریال اینطوری نشده و تو همون قدم اول از بولتن ها شکست خورده اتفاق غیرمنطقی و ابلهانه ای رخ داده و کسانی که تاریخ وستروس رو اینطوری تحریف کردن لایق فحش و لعنت شنیدن و تخریب شدن هستن و جالبتر اینکه منتظرن تو کتاب ششم استنیس فاتح وینترفل بشه (باش تا صبح دولتش در بادهای زمستان بدمد) بخش قابل توجهی از سایر حملات هم از همین سنخ و به دلایل مشابهه من شک ندارم که اگه سریال تو سیزن 4 از کتاب جلو میزد الان شاهد حداقل ده صفحه حمله به مرگ اوبرین و تایوین بودیم که منطقی نبود، احمقانه بود، توهین به شعور مخاطب بود، هندی بود، مگه با یه مشت آدم در حال مرگ کل دندون های یه نفر خرد میشه و میریزه بیرون ؟ مگه جمجمه هم با فشار دست متلاشی میشه ؟ مگه تایوین یه محافظ نداره که داد بزنه بیاد نجاتش بده ؟ مگه شی زبون نداره که جیغ و داد کنه ؟ مگه میشه از سیاهچال به اتاق خواب دست راه مخفی باشه ؟ چرا تایوین که سیاستمدارترین مرد وستروس بود به جای آروم کردن آدم اسلحه به دست با تکرار واژه فاحـ*ـه تحریکش میکنه ؟ اصلا تیرکمون آماده شلیک تو اتاق خواب دست چی کار می کنه ؟ مگه یه تیر به شکم هم آدم رو میکشه ؟ راستی چرا جیمی تا دم کشتی تیریون رو همراهی نمیکنه که وسط نره پدرش رو بکشه ؟ اینا راجع به ما چی فکر کردن ؟ اگه مارتین نوشته بود اوبرین و تایوین اینجوری مسخره نمیمردن، بچه ابتدایی هم مرگ اوبرین و تایوین رو بهتر ازین در می آورد و قس علی هذا محض از زیر خاک بیرون کشیدن تاپیک و بالا آوردن فروم اون موقع که این پست رو دادم بزرگوارانی مثل Stannis Baratheon و Ser Duncan The Tall تا تونستن نواختنم که چه ربطی داره و مزخرف نگو و حالا صب کن کتاب دربیاد میبینی که اسپویل نشده هیچ، همه چیزم برعکس سریال میشه و ... ولی حالا که مارتین بعد سه سال آزگار امروز فردا کردن رسما و علنا آب پاکی رو ریخت رو دست همه و گفت دیگه جلد ششمی در کار نخواهد بود عیار مواضع و پیش بینی ها مشخص شد حالا دیگه محرز شده سریال ادامه کتاب رو با چنان شدت و عمقی اسپویل کرده که پیرمرد هیچ انگیزه ای برای تموم و منتشر کردن دو جلد باقیمونده نداره و سعی میکنه وقتش رو صرف موضوعات جدیدتر و بدیع تری کنه
  7. محمدمهدی

    بحث در مورد اسپویل های احتمالی مطرح شده فصل هشتم

    چون تاپیک اخبار فصل هشتم هنوز ایجاد نشده این پست رو اینجا میزارم. ظاهرا هنرپیشه آلمانی مارک ریسمن بازیگر سریال Into the Badlands به سریال اضافه شده و قراره نقش هری استریکلند رو بازی کنه. در مورد این خبر سه تا نکته به ذهنم میرسه: 1- با توجه به رویه ای که از باز طراحی و نمایش کاراکترها تو سریال دیدیم به احتمال قوی نسخه سریالیزه هری استریکلند حاصل ادغام و تلفیق ویژگی های شخصیتی و دیالوگ های شاخص چندین کاراکتر خط داستانی گلدن کمپانی از جمله جان کانینگتون خواهد بود. 2- بر این اساس و با لحاظ مشخصه های فیزیکی و شخصیتی که از مارک ریسمن تو سایر کارهاش دیدیم، هری استریکلند سریال برخلاف کتاب فرمانده مقتدر و جسور و جنگاوری خواهد بود که به نام و آوازه گلدن کمپانی بیاد و حضورش رو موازنه قوا تاثیر قابل توجهی بزاره. 3- به شخصه امیدوارم مارک ریسمن مثل پابلو اسبک گند نزنه و کاراکترش رو مثل یورون به فنا نده
  8. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    والا تا جایی که ما تو قسمت چهار دیدیم جیمی چلاق با دست غیرتخصصی اش کلی دوتراکی رو درو کرد حتی اون دیکان بچه سوسول هم داشت دوتراکی میکشت تو اون صحنه ای هم که گفتی اون دوتراکی به خود بران کاری نتونست بکنه فقط با مهارت سوارکاریش که تو جنگ پیاده هیچ کاربردی نداره اسب بران رو پی کرد و آخر سر هم عین اعلامیه پرچ شد در مورد بقیه هم مانتین جادو شده رو که به جز هاوند و شاید بریین کسی نمی تونه حتی یه لحظه معطل کنه و ضربه اول رو به دوم بکشونه یورون هم که با شخم زدن ناوگان یارا و اسیر کردن خودش و به سیخ کشیدن اون توله مارهای اوبرین به قول سرسی خودشو به عنوان بهترین ناخدای چهارده دریا ثابت کرده و لابد این سری با پیش کردنش تیون میخواست عین موش کور بره تو خاک حالا که حرف از حلقه اول محافظین دنی شد، در مورد شیش تا شوالیه دیگه گارد سرسی هم همون طور که گفتم سریال به ما اطلاعات خاصی نداده تا حالا ولی عقل حکم میکنه که شوالیه های قابلی باشن و اگه بخوایم آخرین اطلاعات کتاب رو مبنا قرار بدیم کاراکترهایی مثل بیلون سوان و برادران کتل بلک (با صرف نظر از اصل و نصب و اخلاق شون) جنگجوهای قدری محسوب میشن
  9. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    حالا که بحث کل کل و کری خونی شد چون کسی تو جهاد نکاح به پای دوتراکی ایز هوور (ما نگفتیم بزرگ خاندان خودتون ویسریس کبیر گفته) نمیرسه بیاید سر چیزی بحث کنیم که ما هم توش یه حرفی برا زدن داشته باشیم یه بحث و پیش بینی فان : اگه که توی مذاکرات دراگون پیت تیکه پرونی های طرفین منجر به درگیری میشد، به نظرتون کدوم طرف شانس بیشتری داشت ؟ -یه طرف مانتین و یورون و جیمی و شیش تا گارد سرسی (که سریال تا حالا مهارت رزمی شون رو نشون نداده ولی قاعدتا باید از بهترین شوالیه های غرب و پایتخت باشن) و نیزه دارهای لنیستری رو داریم. -طرف دیگه هم هاوند و بریین و جان و سر جوراه و سر داووس و تیون و خونسوارهای دوتراکی پ.ن: 1- تیریون و کایبورن رقیب مناسبی برا هم هستن 2- وریس همون اول فرار میکنه و میره دنبال یه گزینه دیگه برا تخت آهنین پس روش حساب نکنید 3- لیدی ها هم خودشون مستقیم درگیر نمیشه (البته بریین لیدی نیس )
  10. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    داداچ میخوای بری تو فاز کل کل و کری خونی ؟ فعلا که دردسر اصلی رو اونایی درست کردن که ابزار رد شدن از دیوار رو دست نایتکینگ دادن بعد اومده بودن کینگزلندینگ منت کشی که شما بیاید گندی که ما زدیم رو ماله کشی کنید باشه بهش میگم پشت سرتون بیاد
  11. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    پس دستت برا عقلت تعیین تکلیف میکنه کاش کویین دنی تونم همینجوری بود کمتر برا خودش و دیگران دردسر درست میکرد
  12. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    فروم تعطیل تا 2019 ؟
  13. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    Ser Duncan The Tall@ با توجه به بیان آخرین دیدگاهتون، باید کلیت بحث رو جمع بندی کنیم: مبدا شروع و محور اصلی تمام بحث های ما این بود که عامل و مقصر اصلی افت کیفیت سریال (با فرض پذیرش این مساله) چه کسی هست ؟ بنده برخلاف نظر شما و جو غالب فروم که متاثر از دو عامل "کیش شخصیت و میل به بت سازی" و "سطحی نگری و میل به انداختن تقصیرات بر گردن نزدیک ترین و در دسترس ترین عامل" با نادیده گرفتن سهم مارتین، تمام تقصیرات رو گردن تیم سازنده و نویسنده سریال خصوصا مسئولین اصلی پروژه دیوید بنیوف و دن وایس میندازین، به جد معتقدم که عامل اصلی بروز این مشکل فقط و فقط شخص جورج مارتین هست و لاغیر !!! به دو دلیل عمده : 1- تغییر سبک نگارش مارتین در جلدهای چهارم و پنجم که با افراط در حاشیه روی و ایجاد خطوط داستانی و کاراکترهای فرعی مغشوش و نامربوط با خط سیر اصلی داستان، به انسجام ساختاری اثر ضربه زده و باعث افت کیفیت منبع اصلی اقتباس نسبت به سه جلد اول شده؛ به نحوی که برای تبدیل اثر به یک کار منسجم رسانه ای چاره ای جز دخل و تصرف و جرح و تعدیل گسترده برای سازندگان سریال باقی نمیمونه. 2- با خلف وعده اتمام و انتشار جلدهای باقیمانده پیش از رسیدن سریال به انتهای جلدهای منتشر شده، عملا دست سازندگان سریال رو برای ادامه کار توی پوست گردو گذاشته و با محروم کردن اونها از منبع اصلی اقتباس ناچارشون کرده که برای تکمیل جزئیات کار و طراحی و ریل گذاری مسیر حرکت داستان تا مقصد نهایی صرفا به قوه تخیل و هنر نویسندگی و توانمندی های خودشون تکیه کنن. و بازگشت هر دوی این دلایل هم به طمع ورزی و دندان گردی توام با تنبلی مارتین هست که چون شهرت و ثروت به دست اومده از قِبَل این اثر زیر دندونش مزه کرده، تصمیم گرفته با تشنه نگه داشتن مخاطب و همین طور آب بستن تو داستان برای افزایش جلدها گاو شیردهی رو که گیر آورده تا آخرین قطره ممکن بدوشه که البته شما با همه این مسائل مخالف بودین و بحث از همینجا به درازا کشید. برهمین اساس منبع ارائه شده از طرف من، خصوصا تو جملات و عبارات واضحی مثل: that’s really something David and Dan have to wrestle with به صورت غیرقابل هیچ گونه تفسیر و تاویل و توجیهی به روشنی مدعای من رو اثبات میکنه که مارتین با بی مسئولیتی تمام کار سریال رو دایورت کرده و کل بار سنگین ادامه پروژه بدون منبع اقتباس مستند را روی دوش نحیف دیوید و دن انداخته تا با فراغت بال به دغدغه اصلی اش که جز درآوردن حداکثر پول ممکن از کتاب های باقیمانده نیست بپردازه پ.ن: 1- اینکه از نظر شما تبدیل "نحوه نمایش سبزبینی برن به آوردن یا نیاوردن فلش بک" حق مطلب رو ادا میکنه من در برابر همچین نظری فقط میتونم بگم که دیگه حرفی برای گفتن ندارم. 2- اگر شما استفاده من از عبارت best-selling رو به منزله نقل قول مستقیم از مارتین دونستین و تو متن مصاحبه دقیقا دنبال این کلمات میگشتین ! اختلاف برداشتی بوده که شاید گنگی بیان من باعث ایجادش شده باشه خیر عزیز best-selling توصیفی بود که تو مقدمه نوشته شده توسط خبرنگار برای رمان نغمه به کار رفته بود که مورد پسند من واقع شد و به خاطر همین تکرارش کردم اگه میدونستم باعث سوءتفاهم و گرفتن وقت تون میشه یه کلمه دیگه به کار میبردم !! و اصولا هیچ نویسنده ای هرگز به صراحت نمیگه که من دنبال فروش بیشتر کتابم هستم اما وقتی که تاکید میکنه به خاطر ادامه کار کتاب چنان استرسی گرفتم که سریال رو به کل رها کردم، واقعا کیه که درک نکنه این استرس ناشی از ضربه اسپویل شدن پایان ماجرا توسط سریال به فروش کتاب های باقیمانده نیست ؟؟؟
  14. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    Ser Duncan The Tall@ همونطور که درباره زبان تون گفتم و مشخص شد مشکل از بینایی هم نیست ! بلکه به همون تعصب و حقیقت ناپذیری برمیگرده که انسان رو ناچار به ندیدن و نفهمیدن و توسل به تحریف و وارونه نمایی میکنه !!! وگرنه هیچ عامل دیگه ای نمی تونه باعث بشه که کسی با سوادی در حد alphbet هم stress رو "تمرکز" ترجمه کنه و این گفته مارتین رو که: "نحوه به تصویر کشیدن نحوه عبور برن از زمان و مکان موقع ترکیب شدنش با درخت ویروود، که ابزاری مُرجح تر از فلشبک متداول هست، از مسائلی هست که دن و دیوید باید باهاش دست و پنجه نرم کنن و دغدغه و نگرانی من فقط کتاب هاست." به صورت زیر دربیاره: پ.ن: پذیرش حقیقت شاید در نگاه اول سخت باشه ولی در عمل خیلی راحت تر از اصرار بر خطا هست.
  15. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    خیر دوست عزیز تصور نمیکنم زبان شما ضعیف باشه یا تو معنا و مفهوم و منظور عباراتی مثل: that’s really something David and Dan have to wrestle with. My stress is still the books. نکته مبهمی و دارای زمینه اختلاف برداشتی وجود داشته باشه. بحث سر همون تعصب و حقیقت ناپذیریه که خودتون اشاره داشتین
  16. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    Ser Duncan The Tall@ خب دست به کار شدیم و فرمونو دست گرفتیم که بحث تا پونصد تا پست طولانی شده دیگه وگرنه عین تاپیک های اپیزودهای یک و دو با پنجاه شصت تا پست اه اه چه سریال بدی بریم گسل نگا کنیم به همدیگه نشان فراستی بلورین اهدا و تاپیک رو مختومه میکردین 1- در مورد علل و عوامل مختلف تغییرات سریال نسبت به کتاب من و سایر دوستان فاضلم مثل توروس عزیز که بارها و بارها تا جایی که عقل و بیان مون قد میداد توضیح دادیم که چون هیچ کدوم رو ندیدین یا نخواستین ببینین عرایضم رو با تکرار مکررات طولانی تر نمیکنم. اما این پیشنهاد صبر کردن تا انتشار کتاب ششم البته اگه همچین کتابی در کار باشه و اگه بود تا زمان انتشارش ما زنده باشیم و این فروم پابرجا پیشنهاد خوبی بود. اگه منظورتون دلایل مارتین برا قطع همکاری با تیم نویسندگان سریال بود ؟! تو دو تا آنونسی که اچ بی او به عنوان پیش درآمد سیزن های پنجم و ششم که اصطلاحا بهش اپیزود 0 میگن ساخته، خود دیوید بنیوف و دن وایس در مورد چرایی و چگونگی قطع همکاری مارتین توضیح میدن. توی این لینک هم که حاوی یه مصاحبه مکتوب با مارتین و مربوط به جولای 2014 هست اطلاعات و تعابیر جالبی در مورد لزوم best-selling کتاب ششم و همین طور توصیف کیفیت کار دیوید و دن و بیان اینکه خودشون دیگه خوب راه افتادن و نیازی به حضور من ندارن و ... در اختیار شما است البته اگه باز نگید مارتین داره جلو مهمون آبروداری میکنه وگرنه تو دلش داره فحش میده بعد این حرف تون رو مستند و منبع دار هم حساب کنید ) http://www.vulture.com/2014/07/george-rr-martin-winds-of-winter-over-show.html 2- در مورد اینکه نمایش صحنه های چاله مستراح کندن و سیب زمینی پیاز خرد کردن گرن و اِد مربوط به شخصیت اصلی سریال میشده هم تا حالا دقت نکرده بودم ممنون که توجهم رو به این نکته نغز جلب کردین راستی قبل از اینکه کاراکتر اصلی سم به سیتادل برسه و بعد از اینکه سیتادل رو ترک میکنه چند دقیقه دیگه نشونش میدن ؟ کتاب ششم هم دیگه نیازی به پیش بینی نداره چون استراکچر کلی اش رو سریال اسپویل کرده فقط باید رو اینکه تفاوت جزئیات حوادث تو کتاب نسبت به سریال چه جوری خواهد بود (مثلا یورون و گلدن کمپانی کتاب چه جوری به سرسی مربوط خواهند شد) فکر کنیم و حدس هامون رو در میون بزاریم. هرچند که بازم یه سری مسائل واضح تر از اونه که نیاز به حدس زدن داشته باشه ! مثلا قطعیه که تو نبرد حرامزادگان کتاب، سانسا دقیقه نود همراه ارتش ویل سر خواهد رسید. 3- در مورد کاراکتر آئورن هم ممنون که برخلاف میل تون با نقل قول های بیشتر برا حرف من دلیل بیشتری فراهم کردین پس یه بار دیگه سوال میکنم چرا باید مارتین تک به تک اجزای چهره از رنگ مو و رنگ چشم و فرم صورت و لاغری و کشیدگی کاراکتری که هیچ دخلی به ریگار نداره رو با ریگار مقایسه کنه ؟ اما یه سری دیگه از توجیهاتی که تو این زمینه داشتین هم واقعا جالب و خنداننده بود : -سرسی که از زمان ازدواج با رابرت نزدیک 20 ساله تو پایتخت 280 ساله والرین ها (که قاعدتا باید هر کدوم از فاحـ*ـه خونه هاش سالی حداقل ده تا حرامزاده والرین پس انداخته باشن) زندگی میکنه و از جزایر پنجه و دریفت مارک مقر خاندان های والرین سلتیگار و والریون فقط به اندازه یه روز کشتی رانی فاصله داره، سااالها است کسی رو با ظاهر والرین ندیده -وستروس ثبت احوال داشته و تاریخ تولد افراد خصوصا حرامزاده های مجهول الهویه رو به روز ثبت میکردن -یا اینکه سرسی ریگار رو از جیمی زیباتر دونسته، نشانه اینه که جیمی رو به ریگار تشبیه کرده پس نتیجه میشه که هر کس دیگه ای رو هم به ریگار تشبیه میکنه -و از همه جالبتر اینکه چون سر جوراه و سر باریستان دنریس رو که خواهر رسمی و علنی ریگاره بهش تشبیه کردن، پس تشبیه آئورن به ریگار، اصلا اون رو به ریگار مربوط نمیکنه آخه چی بگم بهت برادر ؟؟؟ با این استدلالت رسما نابودم کردی. خدایا توووبه حالا دیگه وارد مباحث ژنتیکی نمیشم که از ترکیب رنگ چشم و موی ریگار و الیا چی در میاد و آخر سر رنگ چشم و موی گریف چی از آب دراومد و اینا 4- اما اینکه برا تحلیل خودم در مورد یه کاراکتر ازم لینک و رفرنس میخواین عین این میمونه که من از شما در مورد طولانی بودن سکانس سیتادل یا اینکه بعد مرگ بلکفایرها نفرت گلدن کمپانی از تارگاریان ها تبدیل به عشق و علاقه شده و ... لینک بخوام.
  17. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    Ser Duncan The Tall@ 1- برداشت نهایی من از مجموع فرمایشات شما این شد که به قول اولنا تایرل "نقشه هوشمندانه تون" برا آلترناتیو سیاست فعلی سازندگان سریال اینه که تا چاقو خوردن جان رو میساختن و بعدش پروژه رو تعطیل میکردن واقعا اگر همین یه فرهنگ تو کشور ما جا بیافته که با اصرار و تاکید و پرسش مداوم از ایراد گیرنده ها بخوایم راه حل جایگزین خودشون رو هم ارائه کنن خیلی از مشکلات مون در خیلی از زمینه ها حل میشه 2- مارتین قاعدتا اطلاعات کلی یعنی سیر حرکت خطوط مختلف داستان و سرنوشت جنگ ها و برنده و بازنده منازعات و اتحادها و جبهه بندی های جدید رو به سازنده ها داده نه کلمه به کلمه دیالوگ ها رو...!!! چون تا نگارش کتاب های ششم و هفتم به پایان نرسیده باشه خودش هم همچین منبعی رو نداره که بخواد اونو در اختیار دیگران بزاره و کاملا طبیعیه که چون دن و دیوید علیرغم همه استعداد و هنرشون تو مهارت نویسندگی و واژه پردازی به پای مارتین نمیرسن، همچین نقصانی خواه ناخواه باعث افت کیفیت دیالوگ ها و اون ظرایف و ریزه کاری های کار خواهد شد که این آسیب هم اجتناب ناپذیره. البته تیم سازنده سریال برای اجتناب ازین مساله به مارتین اصرار زیادی کرده بودن که از فصل پنجم به بعد هم به عنوان ویراستار و ادیتور تو تیم نویسندگان سریال حضور داشته باشه که حضرت استاد فرموده بود این کار ممکنه عبارات خاصی رو که میخوام تو کتاب های شیش و هفت به کار ببرم اسپویل کنه و به فروش اونها آسیب بزنه پس میبینیم که اگه افت کیفیتی هم باشه نتیجه تنبلی و طمع مارتینه نه کسایی که شما مقصر میدونین. اما در مورد سیتادل و ماروین: اولا شما باید زمان اختصاص داده شده به نمایش فعالیت های روزمره سیتادل رو در مقیاس کل هفت سیزن بسنجین نه فقط یه سیزن هفتم ! چون سریال بیننده ها رو از همون سیزن اول با سیتادل آشنا کرده ولی تا به حال فرصت نکرده بود که اون رو به نمایش دربیاره و 5 دقیقه تو بازه حدودا 70 ساعته اصلا مقدار زیادی محسوب نمیشه، در مقایسه با زمان اختصاص داده شده به کسل بلک و خانه سیاه و سفید براووس خیلی هم ناچیزه دوما مارتین تو کتاب یه سری معما و پیشگویی طرح و بعد برای حل کردن و تفسیر اونها کاراکترهایی رو وارد داستان کرده، مثلا در مورد خاص ماروین تو هذیان های لحظه احتضار ایمون از قول اون میگه "ما اشتباه میکردیم ابوالهول خود معما بود نه جواب معما" که اشاره به اشتباه پدربزرگ ایریس تو تراژدی سامرهال و قضیه احیای نسل اژدها داره !! خب وقتی که تو سریال به تراژدی سامرهال و اون اشتباه و این معما هیچ اشاره ای نشده دیگه کاراکتر ماروین هم که قراره این معما رو حل کنه کل کارکردش رو از دست میده و دلیلی نداره به نمایش در بیاد. 3- خب مشخصه که شما از علم دیپلماسی و هنر مذاکره چندان اطلاعی ندارین بهتون توصیه میکنم متن یه سری از مذاکرات سیاسی و نظامی و اقتصادی معروف تاریخ مثلا مذاکرات چرچیل و استالین تو مسکو یا مذاکرات چرچیل و استالین و روزولت تو تهران و یالتا و پوتسدام رو سرچ و مطالعه بفرمایید تا با ذهنیت چونه زنی عوامانه تو بنگاه مسکن و خودرو راجبه دیپلماسی حرفه ای نظر ندین 4- این متن رو از لینکی که خودتون گذاشتین عینا نقل میکنم: His appearance reminds Cersei Lannister of Rhaegar Targaryen, although Aurane's face is narrower( A Feast for Crows, Chapter 12, Cersei III.) میشه لطف کنید و بفرمایید از بین تمام کاراکترهای پنج جلد جز گریف جوان کدوم یکی دیگه با همچین صراحت و تاکیدی به ریگار تشبیه شده ؟؟؟ پ.ن: اما در مورد اینکه سریال و این سیزن از نظر من ایرادی داره یا نداره ؟!! اگه به مباحث تاپیک اپیزود ششم مراجعه کنید اونجا طی چند پست مفصل ایرادات و نواقص سناریو رو از نظر خودم شرح دادم و طبق عادتی هم که خوشبختانه دارم به جای غرغر کردن صرف طرح های جایگزین خودم برا منطقی تر کردن و مهیج تر کردن سناریو رو هم پیشنهاد دادم. در مورد کل فصل هم خودم تاپیک جداگانه ای ایجاد کردم که توش سکانس به سکانس و دیالوگ به دیالوگ روی سایر حالت هایی که میتونست جایگزین وضع فعلی بشه بحث میکنیم ولی ندیدم شما و اکثر دوستانی که از وضع فعلی ناراضی هستن اونجا مشارکت و پیشنهاد خاصی داشته باشن اما در مورد ارائه منبع...شما با منبع راضی نمیشید دلتون هروله دسته جمعی با نوای "وای وای سریال چقد بد شده کتابی که وجود خارجی نداره چقد خوبه وای وای وای" میخواد که خب متاسفانه من اهل رقصیدن با آهنگ خر برفت و خر برفت نیستم
  18. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    Ser Duncan The Tall@ بقیه پا نمیدن لیگ بشیم دیگه چه کنیم واقعا ؟!! 1- اتفاقا دلیل اصلی خشم و کینه شدیدی که کتابخون ها از اپیزود پایانی سیزن پنج نسبت به سریال پیدا کردن دقیقا به خاطر همینه که کلیات کتاب بعدی رو براشون اسپویل کرده و دیگه به جای خوندن باید ببوسن بزارنش سر طاقچه بمونه برا ختم مارتین وگرنه تا سریال از کتاب جلو نزده بود به باگ های تابلویی مثل نامه فرستادن تایوین برا دنی که چه نشسته ای جوراه جاسوس ماست یا به اَمون رلور رها کردن معروف ترین فراری های هفت پادشاهی تو بلادی گیت ایری یا اون سفر مضحک جیمی به دورن برا دزدیدن میرسلا اینقدر گیر نمیدادن و همه اینا به نظرشون تغییر و تنوع های جالب و تجربه های جدید می اومد 2- مگه برا دونستن کلیات و پایان داستان جز مارتین به منبع دیگه ای رجوع کردن ؟؟؟ اصلا مگه مارتینی که حتی با فن فیکشن نویسی هم مشکل شدید داره و فوری شکایت حقوقی میکنه، اجازه میده که پایان داستانش رو تو سریال سر خود تغییر بدن و برعکس کنن ؟ ولی مساله اینه که مارتین از سال 2015 به بهانه تمرکز تمام وقت رو کتاب ششم (ارواح عمه استون هارتش) دیگه به اندازه نوشتن فیلمنامه یه اپیزود هم بهشون وقت نمیده چه برسه به اینکه مثل سابق خط به خط فیلمنامه 27 اپیزود رو ادیت کنه، در نتیجه ناچار شدن برا جزئیات و ریل گذاری مسیر به قوه تخیل و استعداد نویسندگی خودشون تکیه کنن. مگه مارتین خودش تو کتاب برا نوآموزهای نایتسواچ و فیسلس من کم ازین بیگاری ها و توالت شوری ها آورده بود ؟ باز خدا خیرشون بده که تو سریال همچین صحنه هایی رو که مارتین طبق عادتش مفصل تشریح میکنه تا تونستن فاکتور گرفتن. بعد واقعا شما انتظار دارین تو یه اقتباس تلوزیونی کاراکترهای فرعی در فرعی در فرعی(به توان سه فرعی ) مثل ماروین رو هم بیارن ؟ باید یه سیزن کامل رو هم به تک به تک اساتید و کارآموزهای سیتادل اختصاص میدادن ؟!!! 3- ازتون خواهش میکنم یه بارم کل مذاکرات سرسی و تایکو رو مجددا با دقت و بدون عینک بدبینی و ایراد گیری نگاه کنید؛ دو طرف مرتب در حال زیر و رو کشی و تلاش برای رو دست زدن به هم هستن و هیچ نوشابه باز کردنی در کار نیست، قصد تایکو اینه که با تعریف و تمجید اغراق آمیز سرسی رو خر کنه و سرسی هم با جواب سر بالا بهش نشون میده که فریب چرب زبونی ات رو نخوردم. آخر سر هم بهش میگه ما لنیسترها هر چه قدرم که بدهکار باشیم همیشه آخرش بدهی مون رو دادیم ولی اگه الان که من به پشتیبانی و کمک نیاز دارم پشتمو خالی کنید تا ازون دختره آنارشیست شکست بخورم پشت گوشِتون رو دیدین طلب تون رو هم میبینین چون از اژدها و دوتراکی و برده شورشی هیچ پولی نمی تونید بگیرید. تو ملاقات دوم هم تایکو از پرداخت یه جای کل بدهی ابراز نارضایتی میکنه و تلویحا میگه جریمه دیرکرد گرفتن برامون شیرین تر بود ! سرسی هم برا حفظ حمایت بانک فوری یه طعمه جدید میندازه جلوش و میگه من کلی پروژه سودآور مثل استخدام گلدن کمپانی برا سرمایه گذاری جدید دارم. واققققعا برام عجیبه این مرض ایرادگیری چه طور ذهن هاتون رو مسموم و شرطی کرده که حتی نمی تونید از دقیق ترین و عمیق ترین و منطقی ترین و زیباترین دیالوگ این فصل هم لذت ببرید تا حتی نکاتش رو درست درک کنید 4- گفتم که راجبه آئورن دیگه باهاتون بحث نمیکنم، حق با شماست محض خنده اون همه روی تک تک اجزای صورتش وقت گذاشته بود مارتین 5- خب شما که خلاف حرف من رو میزنید بفرمایید اچ بی او که هزاران وکیل و مشاور کاربلد داره موقع شروع به اقتباس از یه اثر نصفه کاره برا تموم کردنش چه برنامه ای داشت و اصلا معقوله که سر این موضوع با مارتین صحبت و توافقی کرده باشن یا نه ؟؟ عواقب خلف وعده مارتین رو هم خودش بارها اعلام کرده دیگه مثل چهار فصل اول حق وتو و قدرت امر و نهی نداره و فقط میتونه نظر مشورتی بده
  19. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    Ser Duncan The Tall@ سر دانکن جان اگه فروم بشه خانه ارواح و تا دو سال یه پست جدید هم نداشته باشیم خوبه ؟!! باز بسکتبال از هیچی بهتره. 1- در جواب همه فرمایشات شما باز هم سوال اولم رو تکرار میکنم: بر فرض که با وفادار موندن به متن کتاب دو فصل جذاب دیگه هم بیرون میدادن (انگار که فصل پنج و شیش فعلی هیچ وفاداری و هیچ جذابیتی نداشتن) بعدش چی میشد ؟ برای ادامه پروژه چه گِلی به سرشون میگرفتن ؟ خوبه که خودتون هم تصدیق میکنید مارتین هیچ قولی نمیده و با احتمالا و فک کنم ملت رو میزاره سر کار، همون طور که از کریسمس 2015 احتمالا تا دو ماه دیگه کتاب ششم منتشر خواهد شد خب چند سال باید کار رو میخوابوندن تا احتمالا کتاب ششم منتشر بشه ؟ محض اطلاع تون یه پروژه رسانه ای میلیارد دلاری دارای مخاطب جهانی مثل کتاب نویسی که ملک شخصی مارتین محسوب میشه و میتونه هر چقدر که دلش میخواد طولش بده یا اصلا نصفه کاره ولش کنه نیست و باید از ابتدا تا انتهاش مرتب و مشخص و زمانبندی شده و توجیه دار باشه اچ بی او هم رسانه میلی نیست که بگن حالا کار رو دیمی شروع کنیم و تا هر جاش که نوشته شده رو بسازیم، برا بقیه اش هم خدا کریمه، نشد هم نشده میریم سراغ یه کار دیگه دقیقا از همونجایی که دونستن مارتین تو زرد از آب دراومده و جلد ششمی در کار نخواهد بود باید خودشون برا اتمام پروژه یه فکری میکردن و همین کار رو هم کردن. حالا اگه خوب در نیومده خدا باعث و بانی اش رو که مارتین باشه لعنت کنه 2- جالبه که شما فک میکنید مارتینی که راجع به جزئیاتی مثل مرگ شیرین و هودور گفته، راجع به کلیاتی مثل پایان کار استنیس و به تخت نشستن سرسی و متحد شدنش با یورون و گلدن کمپانی و غلبه اش بر مارتل ها و تایرل ها نگفته یا هر چی گفته رو 180 درجه برعکس کردن به نظر من تنها دلیل بروز همچین پارادوکسی همون سرخوردگی ناشی از محقق نشدن خیالات و آرزوی دوستانه و اینکه فک میکنن اگه به تولید کنندگان سریال حمله کنن تو کتاب برعکسش میشه باشه بهش میگم بشه 3- اتفاقا تایکو تو برخورد با استنیس هم خیلی خوش صحبت و خوش برخورد و متین و موقر بود و در کمال احترام بهش حالی کرد چون سرباز کافی نداری، کشتی کافی نداری و آذوقه کافی نداری، پس شرایط دریافت وام هم نداری و فلسفه بافی در مورد ژن مرغوبت هم برای ما دلیل موجهی محسوب نمیشه که با سرمایه گذاری روت ریسک کنیم، اما وقتی که داوس بهشون اون دلیل موجهی رو که میخواستن داد وامی رو که استنیس میخواست بهش دادن ! دیگه چی کار باید میکردن براش ؟!!! اگه من جای اونا بودم شاید به یه شاه فراری گدا عین ویسریس تارگاریان حتی وقت ملاقات هم نمیدادم ضمنا زمانی که تایکو داره سعی میکنه با زبون خوش به سرسی حالی کنه اگه هر چه سریع تر بدهی ات رو ندی بد میشه تنها مدعی باقی مونده دنریسه و همون طور که تو همین دیالوگ هم اشاره میشه یه آنارشیست هرج و مرج طلب نمیتونه طرف قرارداد بانکی قرار بگیره، چون به جای بازپرداخت وام و پس دادن بدهی اش اژدهاهاش رو میفرسته تا بانک آهنین رو هرنهال کنن 4- اگر میخواید این حقیقت واضح تر از آفتاب لنگ ظهر رو که آئورن واترز کاندیدای پسر ریگار شدن بودنه و مارتین وسط کار از انتخابش پشیمون شده با خوشمزگی انکار کنید، منم اصراری ندارم سرش باهاتون بحث منطقی درون متنی کنم 5- خیر مارتین موقع بستن قرارداد حق ساخت سریال از رو اثرش به اچ بی او گفته حالا شروع کنید و با همین قدری که نوشتم مشغول باشید، اگه تا رسیدید سرش بقیه اش رو نوشتم که هیچی، ننوشتم هم مشکل خودتونه خودتون ببینید دفاع از یه موضع غلط چقدر بی منطق تون کرده 6- خب به فستیوال های امسال نرسید، فستیوال های بعدی که هست ! منظورم این بود که اگه مارتین از سریال و خصوصا این فصلش ناراضی باشه نباید همراه عوامل سازنده تو جشنواره های مختلف شرکت کنه. واضح نبود ؟ 7- کدوم یارو چه خلافی میکرده ؟ پ.ن: ترتیب شماره گذاری مون هم فرق کرد حواست باشه اشتبا جواب ندی Lady of winterfell@ البته با توجه اینکه طبق گفته مارتین و سازنندگان قراره کتاب و سریال از مسیر متفاوت به پایان یکسان برسن، من احتمال زیادی میدم که تو کتاب هم در نهایت گلدن کمپانی و سرسی از طریقی به نقطه ای برسن که علیه دنی با هم متحد بشن اما اگه واقعا فرجام نهایی و کارکرد اصلی گلدن کمپانی این باشه، مخلوط کردنش با خط داستانی گریف ها به معنای واقعی کلمه آب بستن تو کتاب و کش دادن بیخود داستان محسوب میشه
  20. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    توروس@ توروس جان 1- من معتقدم که مقایسه کلیه آثار رسانه ای اعم از فیلم و سریال و تئاتر و تله تئاتر با آثار مکتوب مثل رمان و دیوان شعر از بیخ اشتباه و غلط انداز و گمراه کننده هست و از اون جهت که این دو دسته از دو مقوله و مدیوم کاملا متفاوت و بدون فصل مشترک هستن مثل مقایسه زیردریایی و فضاپیما میمونه در واقع تنها بحثی که اینجا مطرح میشه کیفیت اقتباس و رسانندگی مفهوم و سازگاری درونی و پیوستگی منطقی خود اثر هست. 2- من هم عین همین حالت غریب و ناب محسور شدن توام با خشم و نفرت رو تو اپیزود عروسی سرخ تجربه و کل سریال رو پاک کردم چون یه لحظه احساس پوچی بهم دست داد و دنیای نغمه بدون راب رو برای خودم تموم شده تصور میکردم ولی خیلی زود و بعد دو هفته نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم باقی اش رو ببینم تا دستم بیاد که هدف نهایی شون از این همه قساوت و آزار بیننده چیه ؟!!! و چشتون روز بد نبینه ! تو همون اپیزود بعدی و اون لحظه ای که جافری با اون مدل ذوق زدگی نفرت انگیزش اون جمله Rob Stark is dead رو گفت چنان از خشم لبریز شده بودم که کم مونده بود بزنم سیستم خودم رو خورد و خاکشیر کنم چه احوالاتی رو گذروندیم با این سریال Ser Duncan The Tall@ اگه اچ بی او کارش درست نبود که دنیای سریال رو اینطوری تسخیر نمیکرد، و من هرگز نگفتم که اسپین آف ادامه همین داستانه، منظورم این بود که برخلاف تصور دوستان مسئولین این شبکه بیخیال این اثر نشدن و نمیخوان سریع از دستش خلاص بشن. در مورد خود این سریال هم با شما مخالفم و فک میکنم اضافه کردن حدود 30 قسمت، دیگه رسما آب بستن توش محسوب میشد و حوصله مخاطب رو سر میبرد. همین که دو سیزن پایانی رو هم 10 قسمتی میساختن و از 7 قسمت اضافه شده برای توضیح و تشریح علل و عوامل تحولاتی مثل اومدن لردهای ریچ سمت سرسی و نحوه شکست تایرل ها تو جنگ هایگاردن و دلیل شمال رفتن جان و دنی و از دست رفتن یه اژدها و نقشه سانسا علیه بیلیش استفاده میکردن تا باگ های زمانی و منطقی پیش اومده رفع بشه کفایت و اثر رو فوق عالی میکرد. 1- والا با اون حجم آبی که مارتین تو کتاب های چهار و پنج بسته توانایی بیرون دادن چهار پنج سیزن سریال رو هم دارن ولی به چه قیمتی و با چه کیفیتی ؟!!! شما فرض کنید یه سیزن کامل به پیدا کردن شوهر برا وال و آلیس کارستارک اختصاص پیدا میکرد یا پنج شیش اپیزود صرف محاصره دیپوودماوت و بعدش هم در جا زدن ارتش استنیس تو دهات خرابه کرافتر ویلیج میشد، دو سیزن هم شورای مضحک سرسی و حکومت افتضاح دنی تو میرین رو میدیدیم، واقعا سریال از چشم همه مون نمی افتاد ؟؟؟ همین مقدار که دنی رو نشون میدن همه خسته میشیم شما انگار هنوز هم جورج آر آر مارتین رو نشناختین که از تاخیر چند ماهه تا نهایتا یکی دو ساله صحبت میکنید !!! همین الان بعد دو سال سر کار گذاشتن ملت و امروز و فردا کردن طبق آخرین مصاحبه هاش رسما اعلام کرده که تا 2019 اولویتش منتشر کردن کتاب های جانبی "پسران اژدها" و "آتش و خون" هست یعنی اگه قرار بود دی اند دی ادامه پروژه بعد چاقو خوردن جان رو معطل انتشار کتاب ششم کنن ما با یه وقفه 5 الی 10 ساله مواجه میشدیم و هنرپیشه ها باید تو سن 40 سالگی نقش یه کاراکتر 20 ساله رو بازی میکردن استنیس وقتی رفته بود وام بگیره یه شکست خورده مطلق فراری بود که هیچ چشم انداز روشنی هم براش وجود نداشت ولی سرسی روی تخت آهنین نشسته بود، حداقل ملکه سه پادشاهی و به واسطه اتحاد با یورون مسلط بر دریای باریک بود، با منفجر کردن سپت بیلور لیاقت خودشو ثابت کرده بود و همون ایام هم یه پیروزی دریایی بزرگ به دست آورده بود. تفاوت وضعیت این دو کاراکتر کاملا مشخصه و به نظر من اصلا جای چونه زدن نداره با عرض معذرت در کل مناسبات استنیس و بانک آهنین اونطور که تو سریال به نمایش دراومد خیلی معقول تر و منطقی تر از اونی بود که مارتین تو کتاب پنجم آورده. راستی چرا اینجا همه به تایکو نستوریس میگین مایکرافت ؟ لقبی چیزیه ؟ 2- به خط داستانی استنیس به اندازه کافی پرداخته شد و دقیقا همون جایی که باید تموم میشد به پایان رسید (تو کتاب ششم هم اگه منتشر بشه برخلاف خیالات و آرزوهای پروانه ای دوستان دقیقا همونجا تموم خواهد شد) تنها اقدام ناجوانمردانه و غیرقابل توجیه سناریست های سریال این بود که برای پیشگیری از افت احتمالی محبوبیت سوپراستار اصلی شبکه گناه قربانی کردن پرنسس شیرین بدبخت رو گردن استنیس بیچاره انداختن 3- مارتین 10 صفحه از نگاه سرسی قیافه و هیکل و مدل راه رفتن و حرف زدن و تن صدا و خندیدن و رقصیدن آئورن واترز رو با ریگار مقایسه میکنه و بعد اون همه پرداختن به این کاراکتر یهو میگه هیچی دیگه صب پا شدیم دیدیم گذاشته رفته پشت گوشای ما که مخملی نیست، دیگه اینقدر میفهمیم که هدف اون همه مقدمه چینی چی بوده و چرا یهویی پشیمون شده 4- بعد عروسی سرخ هم دیگه تقریبا استارکی باقی نمونده بود ولی نفرت از بولتن ها تو رعایای وینترفل و خیلی از خاندان های شمال موج میزد فقط معطل یه زمینه برا بروز و یه رهبر برا هدایت بود. و قطعا این تیپ افراد در جایی که قدرت و حق انتخاب داشتن با ذوق و شوق جلو یه بولتن آواره زانو نمیزدن 5- بله همون طور که بارها هم گفتم و توضیح دادم افت روند منطقی سریال و کیفیت دیالوگ ها فقط و فقط تقصیر مارتینه که با دندون گردی و تنبلی و خلف وعده باعث شده سریال از کتاب جلو بزنه. 8- به 6 و 7 ضمن سایر مطالب جواب داده بودم حالا همین چند روز دیگه امی و گلدن گلوب 2017 هم شروع میشه و همگی میبینیم که بازم مارتین جلوتر از همه عوامل سریال میاد و میگه اول جایزه این فصل خودمو بدین 9- گفتم که اون توضیح هرمنوتیکی بود و دخلی به متن لایه اول سریال نداشت از نظر اون عده هم سریال وقتی قانع کننده میشد که های اسپارو سرسی رو اعدام و تامن رو به خاطر حرامزادگی خلع میکرد، بعد تخت آهنین دو دستی تقدیم دنریس میشد و کل وستروس با زبون خوش و فقط یه بار دستور دادن جلوش bend the knee میکردن Lady of winterfell@ برای اضافه کردن کمپانی طلایی و کاراکترهای جذابی مثل هری استریکلند و جان کانینگتون به معادلات جنگ قدرت وستروس هیچ نیازی به تراشیدن غیرمنطقی و وصله ای یه مدعی جدید و آب بستن تو کتاب نبود و همین طرح دیوید و دن که براساس شغل و کارکرد مزدور بودن اونها در قبال پرداخت یه رقم کلانی طلا از طرف سرسی و با ضمانت بانک آهنین به استخدام لنیسترها در میان خیلی سرراست تر و منطقی تر به نظر میرسه
  21. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    تو کتاب پنجم وقتی بعد زندانی شدن سرسی، کوان از از کاسترلی راک برمیگرده و قدرت دست میگیره و برا استحکام مجدد سلطنت تایرل ها رو تو قدرت سهیم میکنه، رندیل تارلی هم به عنوان ارباب قانون (وزیر دادگستری) وارد شورا میشه. تو جریان آزادسازی مارجری هم رندیل فرماندهی قوای ریچ که سپت رو محاصره میکنن برعهده داره و طبق توافقی با های اسپارو که منجر به حفظ غرور و آبروی هر دو طرف میشه موفق به آزاد کردن مارجری بدون درگیری و خونریزی میشه. بدین ترتیب که مارجری قبول میکنه به جای محاکمه با مبارزه طبق سنت مذهبی توسط هفت سپتون محاکمه بشه و رندیل هم قسم میخوره که خودش مارجری رو برا محاکمه برگردونه. ضمنا تو موخره کتاب پنج که افکار کوان رو تشریح میکنه از نظر اون رندیل خیلی باعرضه تر و حتی خطرناک تر میس تایرل به نظر میرسه.
  22. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    Lady of winterfell@ 1- خیلی ممنون از لینک هایی که گذاشتین من سال ها قبل..فک میکنم حوالی سال های 91 یا 92 یه مصاحبه به زبان اصلی از مدیر تولید اچ بی او خونده بودم که گفته بود این پروژه 8 سیزن و 80 اپیزود خواهد بود که الان هر چی سرچ کردم پیدا نشد البته با 75 ساعتی که شما از قول دی اند دی میگین هم تقریبا همخوانی داره اگه هر قسمت رو متوسط 55 دقیقه در نظر بگیریم حالا به هر دلیل تصمیم گرفتن که تعداد قسمت های دو سیزن نهایی رو کاهش بدن که ایکاش نمیکردن در مورد اینکه اچ بی او از همچین پروژه پرطرفدار پول سازی دست برنداره و بخواد کشش بده هم هیچ جای تعجبی نیست و میبینیم که بعد اتمام پروژه تو سال 2019 میخوان ساخت اسپین آف ها رو شروع کنن. ولی من به دیوید و دن حق میدم که در مقابل طولانی شدن سریال تا 10 سیزن و حدود 100 قسمت مقاومت کرده باشن ! چون کش دادن بیخود هم درست به اندازه خلاصه کردن بیش از حد به اثر آسیب میزنه و چه بسا باعث بریدن و ریزش مخاطب هم بشه. 2- در مورد شوآف حقوق بشر و حقوق کودک دنریس هم با نمونه ای مشابه مارجری تو ابتدای ورودش به کینگزلندینگ مواجهیم افرادی که دارن سعی میکنن از نردبان قدرت بالا برن و خودشون رو از پایین به بالا بکشن محتاج همچین عوامفریبی هایی هستن، سرسی که حدود بیست ساله در اوج قدرته که نیازی به همچین کارایی نداره 3- تو اپیزود 10 سیزن 6 ام اونجایی که تامن نشسته و از پنجره بهت زده سپت ویران شده رو نگا میکنه، همون درباری ملازمی که تو ابتدای اپیزود بهش تو لباس پوشیدن کمک میکنه، ازین که بهش نگفته چرا نباید به سپت بره عذرخواهی میکنه و میره بیرون، بعدش تامن پا میشه خودکشی میکنه ! یه بارم با دقت اون تیکه رو ببینین. 4- وقتی شما این قدرت رو داری که تیم رقیب رو کلا حذف کنی، معقوله که فقط سرتیمش رو تغییر بدی به امید اینکه سرتیم جدید از قبلی ضعیف تر باشه ؟ یعنی نقد رو ول کنی و بچسبی به نسیه 5- تو صحبت مخفیانه سرداب ردکیپ وریس و ایلیریو که تو کتاب و سریال به صورت یکسان اومده هیچ حرفی از ایگان میگان نیست و همه نقشه ها حول محور ادعای ویسریس به پشتوانه دوتراکی ها میچرخه، بابا کاملا مشخصه که مارتین اول کار همچین طرح و برنامه ای نداشته و وسط به قصد آب بستن تو داستان و بیشتر کردن جلدها به ذهنش رسیده که پسر مرده ریگار رو از قبر بکشه بیرون و یه مدعی جدید هم برا تاج و تخت بتراشه، بدون اینکه به باگ هایی که تو قصه ایجاد میکنه فکر کرده باشه Ser Duncan The Tall@ 1- فرض کنید که دیوید و دن با وفادار موندن به متن کتاب های چهارم و پنجم و تبدیل کردن کسل بلک به مرکز همسریابی و مشاوره ازدواج با مدیریت کویین سلیس فلورنت و الکی چرخوندن استنیس تو کوه و کمر شمال و نمایش صحنه های 18+ سرسی با تاینا مری ودر و برادران کتل بلک، داستان رو دو فصل الکی کش میدادن و بیننده رو سر کار میزاشتن، به نحوی که جان به جای پایان سیزن پنج تازه تو پایان سیزن شیش چاقو میخورد خب بعدش چی ؟؟؟؟ بعدش پروژه باید چند سال تعطیل میشد و نصفه کاره میموند تا شاید حضرت استاد عشقش بکشه و جلد بعدی کتاب رو منتشر کنه ؟؟ اصلا بعد سه چهار سال تعطیلی میشد دوباره تیم از هم پاشیده عوامل رو جمع کرد و لوکیشن های تخریب شده رو احیا کرد و مخاطب از دست رفته رو دوباره به دست آورد ؟ به قول سر داوس تو همون دیالوگ اتفاقا این مشکل دقیقا برا الانه ضمنا مقایسه وضعیت استنیس آواره و فراری که بدون چشم انداز توان بازپرداخت وام سنگین میخواست (در واقع رسما داشت گدایی میکرد) با سرسی نشسته رو تخت آهنینی که بزرگترین بازپرداخت یه جای تاریخ بانک آهنین رو انجام داد اصلا به جا نبود 2- استنیس رو فراموش کنین که تو نظم جدید دنیای نغمه برا نمایندگان نظم کهن جایی وجود نداره و همه شون دیر یا زود حذف خواهند شد 3- بله این حالتش که تو داستان بیاد و بعد وسط با عقبگرد حذف بشه بدجوری نشانه ضعفه ! اون طرح مثلث عشقی هم اگه تو جلد اول می اومد و بعد تو جلد دوم حذف میشد نشانه ضعف و ناشیگری نویسنده محسوب میشد. 4- به نظر شما تو دنیایی که دشمنی ها و کینه ها مثل کینه استارک ها و بولتن ها یا دشمنی ریچ و دورن، از عصر انسان های نخستین باقی مونده و طی ده ها نسل سینه به سینه منتقل میشه، اگه گلدن کمپانی که افسرهای قدیمی ترشون هنوز جنگ ناین پنی کینگز و کشته شدن آخرین رهبرشون به دست باریستان سلمی یادشونه، یهو تارگاریان فیل بشن و صد سال آوارگی و بدبختی خودشون و پدر و پدربزرگ شون رو فراموش کنن هیچ اتفاق خلاف منطق داستان روی نداده ؟؟؟ من هنوزم به جد معتقدم که این خط داستانی گریف نه تنها تو طرح اولیه که حتی تا پایان کتاب سوم هم وجود نداشته و به خاطر همین برا داستان یه وصله ناجوره که به هیچ جاش نمیچسبه. 5- خود شما اشاره کردین که مارتین تا پایان سیزن چهارم تو کار سناریو نویسی حق وتو داشته و امر و نهی میکرده ! ولی از ابتدای سیزن پنج روال قراردادشون تغییر کرده خوب این تغییر چه دلیلی داشته جز خلف وعده از طرف مارتین که باعث شده دست دی اند دی تو تغییرات باز و زبون مارتین کوتاه بشه ؟ 8- فک میکنم چند صفحه قبل تر همین تاپیک بود که یکی از دوستان با ذکر لینک نشون داد اون شایعه ای که میگفت مارتین دیگه سریال رو نگا نمیکنه و از یه سریال دیگه تعریف کرده، یه شیطنت رسانه ای ناشی از ترجمه غلط یه رسانه روسی بوده که خود مارتین تکذیبش کرده. 9- من ابدا از جزئیات کتاب برا تایید سریال استفاده نکردم تو منطق سریال همون سخنرانی سرسی برا لردهای ریچ و مذاکره جیمی و رندیل برا خالی کردن زیرپای تایرل ها به قدر کافی قانع کننده بود و نیاز به دلیل و توجیه بیشتری نداشت. سعی من این بود که با تفسیر هرمنوتیکی اثر به برداشت های خودمون از لایه های پنهان داستان عمق بیشتری بدم 10- به هر حال دی اند دی چه بخوان و چه نخوان این پروژه اتفاقا موفق و پرسود که باعث مشهور و ثروتمند شدن شون هم شده تا 2019 ینی تقریبا یه دهه کامل کل وقت شون رو گرفته ! پس به نظر من معقول نیست که مثلا بخوان به خاطر یه سال اینور اونور کردن آخر مهمترین اثر کل عمرشون رو خراب کنن. اگه کرده باشن خیلی خرن
  23. سلام بر همگی از اونجا تقریبا توی حاشیه بحث و جدل های تمامی تاپیک های اپیزودیک این فصل شاهد انتقاد و ایراد گیری های متعدد به سیر خطوط داستانی و انتخاب ها و نقشه های کاراکترهای اصلی بودیم؛ بد ندیدم در یه تاپیک اختصاصی جداگانه اپیزود به اپیزود و سکانس به سکانس تصمیماتی رو که گرفته شد مورد نقد و ارزیابی قرار بدیم و اونچه رو که اتفاق افتاد با حالت های بهتری که امکان اتفاق افتادن داشت مقایسه کنیم، من برای فتح باب این بحث از همون اولین سکانس وینترفل شروع می کنم: 1) اختلاف نظر جان و سانسا در مورد نحوه برخورد با شکست خوردگان نبرد حرامزادگان: سازندگان سریال تو این زمینه سه مدل پیشنهادی رو عرضه کردن که به نظرم مبتنی بر حصر منطقی بود و هیچ گزینه قابل فرضی رو باقی نذاشت الف) مدل خشن و بیرحمانه یان رویس که با پوزیشن لرد تایوینی میخواست کارهولد و لست هارث رو تبدیل به نمونه شمالی کاستامیر و تاربک هال و درس عبرت آیندگان کنه؛ هرچند که در شرایط عادی و وضعیتی که دیگه هیچ خطر و جنگ قریب الوقوعی شمال رو تهدید نمیکرد همچین شدت عملی قابل توجیه بود و میتونست پاسخ درخور و مناسبی برای آلام و رنج هایی که خاندان استارک در عروسی سرخ و مابعد اون کشیدن باشه، ولی همون طور که سانسا به درستی اشاره کرد شمالی ها در جنگ بزرگ پیش رو همه قلعه ها و استحکامات شون رو لازم دارن و الان وقت مناسبی برای همچین قدرت نمایی ها و اسطوره پردازی هایی نبود. ب) مدل کریمانه و بزرگوارانه جان اسنو که با پوزیشن رابرت براثیونی و جان آرینی صرف زانو زدن طرف شکست خورده رو برای سفید کردن پرونده اش و از صفر شروع کردن مناسبات طرفین کافی میدونست، هرچند که این سبک برخورد که در نهایت هم تو سریال اتفاق افتاد اخلاقی تر و در نگاه اولیه خوشایندتر به نظر میرسه ولی همین که رابرت براثیون و جان آرین هیچ کدوم عاقبت به خیر نشدن و لطف و بخششی که در حق امثال وریس و پایسل و جیمی و بیلون گریجوی بذل کرده بودن باعث کوچکترین تغییر و تحول مثبت و بروز حس قدردانی و وفاداری در هیچ کدوم اونها نشد (حتی کوه شرافتی مثل باریستان سلمی هم در اولین فرصت به خاندان براثیون پشت کرد و دنبال علایق اولیه خودش رفت) کافیه تا ما رو نسبت به صحت و کارآمدی این سبک برخورد مردد کنه !!! جالبه که حتی اسطوره شرافت وستروس و الگوی اصلی جان، ند استارک هم همچین ترحم و بخششی نسبت به گناهکاران و خیانتکاران نداشت و اولین بار سر بخشش های بی حساب و کتاب رابرت باهاش درگیر شد. برخورد خودش با جوراه مومورنتی که جرمش در مقایسه با جرائم کارستارک ها و آمبرها واقعا چیزی نبود هم یه نمونه واضح و روشنه. ج) به نظر بنده پیشنهاد سانسا که حد وسط دو مدل دیگه بود در اون شرایط بهترین و عاقلانه ترین پیشنهاد ممکن بود و جان اگه یه رگ جنون و دیوانگی از پدر ژنتیکی اش به ارث نبرده بود باید طبق نظر سانسا عمل میکرد؛ اگر من جای جان بودم، قلعه دردفورت رو به پیتر بیلیش میدادم تا ضمن حفظ همچین مهره کلیدی و توانمندی در جبهه خودم و ایجاد الزام حداقل ظاهری اخلاقی براش در تبعیت از خودم، اون رو به میزان کافی از خواهر و خانوادم دور کنم تا امکان توطئه چینی و موش دوانی هم ازش سلب بشه، خلاصه دردفورت رو بیلیش میدادم و موظفش میکردم که بی فوت وقت وینترفل رو ترک کنه و با استقرار در مقر سابق بولتن ها، اونجا رو برای مقابله با شب طولانی تجهیز و آماده کنه. کارهولد رو هم به سر داوس میدادم و ازش میخواستم با تجربه و تخصصی که در دریانوردی داره اونجا رو تبدیل به پایگاه دریایی و کارگاه کشتی سازی شمال کنه و یه ناوگان جنگی برام تدارک ببینه. لست هارث رو هم بعد مجاب کردن تورموند به زانو زدن و پذیرش قواعد زندگی قانونمند و متمدنانه به اون میدادم، فکر میکنم مردم آزاد شایستگی این مقدار تقدیر و تشکر رو داشتن. و در نهایت بقایای خاندان های کارستارک و آمبر رو به دیوار میفرستادم تا به نایتسواچ ملحق بشن و خط اول دفاعی در برابر شاه شب رو تشکیل بدن پ.ن: ضمنا به نظرم مجهول گذاشتن سرنوشت دردفورت و خاندان بولتن یکی از باگ های این سکانس بود که آیا بولتن ها با مرگ رمزی کاملا منقرض شدن یا هنوز شاخه های فرعی و افراد دیگه ای دارن ؟ و اگه منقرض شدن تکلیف دومین قلعه بزرگ شمال چی میشه و در اختیار چه کسی قرار میگیره ؟؟
  24. محمدمهدی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    مشغول شدن مون تو تاپیک همسایه تاپیک خودمون رو حسابی به غربت انداخته خب اگه کسی راجبه حرکت گروه برادری به سمت شمال حرف دیگه ای نداره بریم سراغ آریا و حرکت اول به سمت کینگزلندینگ و برگشتنش سمت شمال
  25. محمدمهدی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    توروس@ در تایید فرمایش شما باید بگم که اگه ما چهار اپیزود "اعدام ند"، "جنگ بلکواتر"، "نجات بریین از چاله خرس" و "عروسی جافری" رو که سناریوی اونها توسط خود مارتین نوشته شده با نسخه کتاب شون مقایسه کنیم، به تفاوت های زیاد و گاه مبنایی برمیخوریم، مثلا خود مارتین همسر راب رو تو سریال حامله و راهی دوقلوها میکنه در حالی که تو کتاب اون رو تو ریوران نگه داشته و تاکید میکنه که نمیتونه از راب حامله بشه پس کاملا واضحه که بسیاری از تغییرات سریال لازمه نمایش رسانه ای اثر و اجتناب ناپذیر بوده و برای نقد فیلمنامه ما باید صرفا به کوهرنس و انسجام منطقی خط سیر وقایع سریال نظر داشته باشیم نه تفاوت های جزء به جزء اون با منبع اقتباس. و در باب مهارت سناریست های این اثر باز هم باید تاکید کنم که دیوید بنیاف و دن وایس تو این مسیر دشوار اغلب درخشش خیره کننده ای داشتن و تغییراتی که تو اثر دادن منجر به تولید نسخه بهتر و جذاب تری نسبت به روایت مارتین تو کتاب شده، اما متاسفانه تو چند مورد هم خرابکاری های گل درشتی کردن که بدجور تو ذوق میزنه و تو راس اونها به ترتیب: دورن، جزایر آهن و پایان کار استنیس قرار میگیره ! البته به نظر من همین ساختار در نظر گرفته شده برای این خطوط داستانی هم با اندکی تغییرات میتونست خیلی معقول تر، منسجم تر و باورپذیرتر از آب در بیاد ! مثلا در مورد خاص دورن اگر : -جیمی به جای سفر مخفیانه و بالیوودی 007 ای، به عنوان فرستاده رسمی دربار و برای دعوت تریستین به شورای کوچک به صورت علنی به دورن میرفت. -الاریا به جای سلاخی دوران و فرمانده و استادش جلوی چشم درباریان دورن، اون رو هم مثل میرسلا مخفیانه مسموم میکرد و مرگش رو به خاطر بیماری نقرس طبیعی جلوه میداد و بعد با توجه به غیبت تریستین اداره دورن رو به نیابت از اون در اختیار میگرفت. -تریستین به جای ترور شدن توسط دخترعموهاش که با قالیچه سلیمان به کینگزلندینگ اومدن و برگشتن تا پایان سیزن شیش زنده میموند و عضو شورا میشد و در نهایت تو سپت بیلور به فنا میرفت. ساختار خط داستانی دورن خیلی بهتر از آب در می اومد.
×