رفتن به مطلب

witch king

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    29
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    1

تمامی ارسال های witch king

  1. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    مستند خنگ و خنگ تر(دیود بنیاف و دی بی وایس )باید اسمشو بذارن?
  2. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    اتفاقا زنجیره اتفاقاتی که برای راب افتاد با شخصیتش و منطق داستانی جور بود بی منطقی، عر زدن جلوی دوربین و ظبط و پخشش توی یوتیوب بود با قسمت آریات موافقم نبرد حرامزادگانم بیشتر بی اطلاعی رمزی از سپاه بزرگ و مجهز از سواره و پیاده ویل بود که مسخره بود در مورد زنده شدن جان اسنوام کلیتش مسخره بود یعنی یه سیب زمینی خامم از این بشر عقل بیشتری داره پس چه دلیلی داره که بتونه به جایگاه بالایی برسه و کارای بزرگ انجام بده و همچنین خدای نور اون رو به عنوان آزور آهای انتخاب کنه تا اینکه زندش کنه. نیازی به امضا جمع کردن و حمله به وبسایت مارتین نیس. من مخاطب کتاب،فیلم، سریال و ... وقتی میبینم اون اثر هنری دیگه یه اثر اصیل نیستش اون امتیازات بالایی که تو کارای قبلی اون هنرمند یا اکیپ هنری میدادم دیگه ندم و با انتقادات منطقی اون اثر رو نقد کنم. وقتی جنازه جافری توی سپت بیلوره و سرسی، تایوین و تامن بالا سر جنازن تایوین یه گفتگو نسبتا کوتاهی با تامن یعنی نوه اش داره که آخر به اینجا می رسه این گفتگو که یه شاه(سیاستمدار،مصلح اجتماعی، رهبر نظامی و ...)اول و آخر به خرد و حکمت نیاز داره نه چیزه دیگه. چیزی که ما نه توی دنریس دیدیم و نه مخصوصا توی جان اسنو(شخصیت دنریس اون اوایل پتانسیل تبدیل شدن به یه استراتژیست سیاسی و نظامی رو داشت ولی به لطف پت و مت به wonder woman تبدیل شد ) ارباب حلقه ها همه از پایانش راضی بودن چون با منطقی که داستان از اول فیلم واسه خودش تعیین کرده بود شروع شد و به آخر رسید(میگم فیلم چون هنوز وقت نکردم کتاب ارباب حلقه ها رو بخونم) ولی تا اونجایی که اطلاع دارم پیتر جکسون به منطق داستان تالکین وفادار بوده.
  3. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    به نظرم این پایان از سر خیلی از هوادارای سریال زیادم بود وقتی با حماقت و مسخرگی دی اند دی و کلا سازنده های سریال همراه شدن بایدم به این سمت و سو میرفت سریالو و اینطوری جمع و جور میشد (نمونه اش زنده شدن جان اسنو و بهایی که به خاطر بیننده ها،سازنده های سریال بهش دادن و آریایی که خیلی چیپ و مسخره خاندان فری رو یه تنه سلاخی کرد و مردم اینقدر بالا پایین پریدن و هورا کشیدن و گذاشتن توی یوتیوب و حداقل ده ها مثال دیگه) از فصل 6 انگار که یه سری از شخصیت های عام پسند یه سپر محافظتی داشتن که در برابر همه ناملایمات و سختی ها ازشون محافظت میکنه در حالی که فصول اولیه اینطور نبود خلاصه که به نظرم نگیم 100 درصد اما سرنوشت 99 درصد از سریال های خلاقانه با نگاهی نو به زندگی و دنیا اینه که بعد از یه مدتی با موج توده ی مخاطبین یکی بشه تا اون هارو همچنان جزو مخاطبین سریال نگه داره و هم چنین یه سری از پیام های سیاسی،اجتماعی و فرهنگی رو به مخاطبش القا کنه.
  4. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    ?? ?دقیقا مهره های اصلی دنیای مارتین خیلی راحت فدای حماقت و تجاری شدن سریال شدن. یادش به خیر سریال تو 4 فصل اول و تا حدودی فصل 5 مخاطب رو با سوالات چالشی مثل چیستی عدالت ،شرافت،حقیقت و ... درگیر میکرد اما از فصل 6 شده صحنه تمرین سینمای بالیوود و هالیوود.
  5. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    از کمیک بوک شدن داستان و سریال هر چی بگم کمه!!!! شما واریس و درنظر بگیرید که توی نهایت فقر و بدبختی بزرگ شده این همه تجربه وحشتناک تو زندگیش بوده و برای رسیدن به وزارت هزاران جرم و جنایت مرتکب شده و ارباب زمزمه هاست یه شبه بیاد بشه مدافع مردم!! باز اینو میشه قبول کرد ولی طرفداری از علامت تعجب زنده و سمبل حماقت یعنی جان اسنو رو نمیشه با منطق مشدی ممد علیم باور کرد. تنها نتیجه ای که میشه از این قضیه گرفت اینه که سازنده های سریال فقط خواستن یه اثر عامه پسند مثل اونجرز و تور رو تولید کنن و میدون رو برای ابر قهرمان های داستان خالی کنن.
  6. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    بعضی از دوستان میگن که جان میزنه دنریس و میکشه بعضیم میگن که دنریس میزنه جان رو میکشه و بعدش آریا یه دفعه با چتر نجات از رو هوا میپره و دنریس و اژدها رو مثل هندونه سوراخ میکنه?? نظریه های مختلف داده میشه اما فقط یه سری از رفقا هستن که به این واقعیت توجه دارند که اگه سریال به خاطر طرفداری اکثریت مردم از قهرمان کله خر هالیوودی(جان اسنو ) و تاثیر گروه های فمینیستی(بولد کردن مسخره و بی منطق دنریس و آریا ) از مسیرش خارج نشده بود هیچ کدوم از این بحثا الان مطرح نبود.
  7. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    Gemini دمت گرم با قسمت هاوندت شدیدا موافقم
  8. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    سریال از آتیش زدن کینگزلندینگ هدفی جز ایجاد بهت و حیرت و یه نوع فراموشی برای مخاطبا رو نداشته و تا حدود خیلی کمی هم به این موفقیت رسیده چون منطق سریال از خیلی وقته که از مسیرش خارج شده و به خاطر همینم هر چه قدر آهنگ رامین جوادی خوب باشه و از بهترین جلوها های ویژه هم استفاده کنند دیگه اثری مثل 4 فصل اول و تقریبا فصل 5 نمیتونن بسازن
  9. witch king

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم The Last of The Starks

    سلام رفقا،اگه تو قسمت بعدی هالک و ایرون من یهو یه دفعه پریدن وسط کینگز لندینگ من یکی تعجب نمیکنم سریال خیلی مسخره و بی منطق شده بود این فصل دیگه گل کاشتن
  10. witch king

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    پارسای عزیز من توی همون بحثیم که شما میگید سریال و با فیلم ارباب حلقه ها مقایسه کردم گفتم که فصل ۵ وبه خصوص فصل ۶ سریال نه کتاب با تمام آمارا و ارقامایی که دادن قابل مقایسه با فیلم ارباب حلقه ها نیست چون فیلم ارباب حلقه ها خیلی خوب یه اثر سینمایی از داستان تالکین دراورده و تقریبا به منطق داستان وفادار بوده. ارباب حلقه ها و دنیای نغمه دو تا سبک داستانی متفاوت و دو تا دنیای متفاوتن. درسته بیلیش دیوانه وار عاشق کتلین استارک بود اما وقتی توی دوءل با برندون استارک به طور مفتضحانه ای شکست خورد و تحقیر شد و رفتارایی که خاندان های اشرافی به خاطر نجیب زاده نبودنش باهاش میکردن تصمیم گرفت که برای رسیدن به قدرت هر چیزی رو فدا کنه و اینطور شخصیتش شکل گرفت و چند سال بعد عضو شورای کوچک شد. موافقید که وقتی از بزرگی یه چیز یا یه شخص حرف میزنیم باید یه تعریفی از بزرگی داشته باشیم اگه به نظر شما به آدمای خطرناک و فاسدی مثل لنیسترا بری خیلی راحت بگی که از رازشون خبر داری و الکی تهدیدشون کنی و بی خیال توی شهر و کاخ بگردی و عملا خودت و خانوادت که هیچ بهترین دوستت بهتره بگیم شاهت و کل کشور به خطر نابودی و مرگ بکشونی باعث میشه که اون شخص آدم بزرگی باشه و مرگش بی عدالتی و ظلم نظر شماست. لیتل فینگر سیاستمدار بزرگیه چرا باید با یه شخص مغرور,کله شق و بی مغزی مثل ند استارک متحد شه؟! من و بعضی از دوستان که نسبت به سریال انتقاد داریم قصدمون کوبیدن سریال نیست چرا این انتقادها از فصل ۵ شروع شد و هر فصل سیر صعودی داشت چون فصل به فصل سریال ضعیف تر شده. و اینکه ما صحبتمون در مورد اینکه داستان ارباب حلقه ها به چه شکلیه و اگه ادامه پیدا میکرد به چه سمتی میرفت نیست بحث در مورد اینکه تغییر فاز سریال خیلی شلخته بی منطق جلو رفته و این قضیه باشتاب ادامه داره
  11. witch king

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    تمام شخصیتای کلیدیی که واقعا بازی قدرت و بلد بودن به شکل واقعا اعصاب خورد کن و غیر منطقی کشته شدن یا به حاشیه برده شدن یا بهتره بگیم که دیگه شخصیت واقعیشون نیستن و تبدیل شدن به مهره نه بازیکن. الان ما نبرد آدم خوبا و آدم بدا رو داریم درست مثل ژانر فانتزی_ ژانر فانتزی یکی از قشنگ ترین و گسترده ترین ژانرای توی دنیای کتاب و فیلمه که منم مثل خیلیا عاشقشم اما این سریال بازی تاج و تخت نه ارباب حلقه ها_بازم درسته که داستان اصلی بازی تاج و تخت عناصر فانتزی مثل اژدها وایت واکر غول ها و.. داره اما عنصر واقعیت که همین بازی های سیاسیه هم جزء مهم کتاب و مخصوصا سریال بود که دیگه ما چیزی ازش نمیبینیم.
  12. witch king

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    یا بران اصلا ندید که بزرگترین مسبب جنگ داخلی وستروس پدر به اصطلاح شریفش بود و بیلیش چاره ای نداشت جز اینکه چاقوشو روی گردن ند استارک بزاره و گرنه خودشم سقوط میکرد همه این صحبتارو بیلیش میتونست برای دفاع از خودش بگه یا اگه واقعا چاره ی دیگه ای نداشت بازم میتونست تقاضای محاکمه با مبارزه تن به تن کنه ولی همه ما دیدیم که آمیتا پاچان ببخشید منظورم لیتل فینگر برای حفظ جونش با عجز لابه التماس استارکا رو کرد
  13. witch king

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    به نظر من یکی از مسخره ترین داستانا توی این فصل_که پر بود ازشخصیتا و اتفاقای کارتونی_ کارای عجیب و غریب از یه شخص مکار و حیله گری مثل لیتل فینگر و کشته شدن بالیوودی بیلیش بود_فک کنم نویسنده ها و کارگردانای سریال مخصوصا کارگردانا ارادت خاصی به سینمای هند دارن_ اولا بیلیش هیچوقت به کمک جان اسنو نمیومد_سریال از فصل پنج تبدیل شد به داستانی پر از اتفاقات فانتزی و دور از واقعیت_و منتظر میشد تا استارک ها و رمزی بولتن همدیگرو نابود کنن و در آخر طرف برنده رو که ضعیف شده از بین میبرد_حالا بر فرض محال لیتل فینگر یه همچین اشتباهی هم کنه وقتی نمک نشناسی استارکارو دید چرا تو وینترفل موند؟؟!! میگم نمک نشناسی چون که استارکا جوری باهاش رفتار میکردن که انگار اونا بودن که بیلیش و ارتش ویل و نجات دادن یا سانسا همه جا بی محلی و کم محلی بهش میکنه و با این رفتارش هر کسی مخصوصا یه سیاستمدار خبره ای مثل لیتل فینگر میتونست راحت پیش بینی کنه که در اخر برگرده بگه تو عمه لایسا منو کشتی در نتیجه توی وینترفل نمیموند _در ضمن همه ی مخاطبای سریال دیدن که همین عمه عزیز استارکا یه شخص دیوانه بود که میخواست سانسارو از مون دور پرت کنه.
  14. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    گفتگو با شما راهی به پیش نمیبره و جواب تمام سوالاتونو تو پستای قبلیم دادم
  15. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    پس هم از معرفی کسی که تو شمال و ویل از جان برای پادشاهی مناسب تر باشه و ادعای محکم تری داشته باشه و هم از تنظیم یه نطق پیشنهادی برای بیلیش که بتونه مانع بیعت لردها و شوالیه های حاضر تو اون جلسه با جان اسنو بشه اظهار عجز فرمودید منم همینو میخواستم. ضمنا یه تناقض گویی جالبم ازتون مشاهده کردیم، بیعت ویل با جان اونها رو واسال و نوکر جان می کنه ولی بیعت ریچ با رنلی اونها متحد رنلی می کنه صحبت های شما چیزی جز مغلطه نیست. حرفاتون درست مثل این ضرب المثله که من میگم نره شما میگی بدوش اصلا من به اینکه جان بتونه به 100 قدمی دروازه وینترفل هم برسه باور ندارم چه برسه به اینکه بخواد شاه شمال بشه اونم با توجه به دلایل منطقی و بولتون های نه چندان محبوب همچنان در راس کارند و چدبارم گفتم تو صحبتام ولی شما از اول دارید حرف خودتون رو میزنید. زمانی میتونیم بگیم یه خاندان واسال یه خاندان دیگه است که خاندان اول از خاندان دومی ضعیف تر باشه ولی همون طور که خودتون اشاره کردید ریچ از استورم لندز هم بزرگتره هم قدرتمندتر و همراهی ریچ و استورم لندز اتحاد بود و نه چیز دیگه و اینکه ارتش ویل که جان رو نجات داده و منجی خاندان استارک هستند بیان و جان اسنو رو که لرد وینترفله شاهشون خطاب کنن ((یعنی جان رو بالاتر از لرد بالادستشون قرار بدن! که خاندان های اشرافی همچین قدرتی ندارن و حق انتخابی براشون وجود نداره)) اونم بدون اجازه لرد بالادستشون یعنی رابرت ارین یا بهتره بگیم پیتر بیلیش قابل باور نیست و پر از تناقضه در حالی که نه تنها هیچ دینی بر گردنشون نیست (بلکه استارک ها مدیونشونند) خیلی مسخرست و ((بیلیش از همون اول برای اتحاد اومده بود)) (شمارش اشاره به این موضوع ازدستم در رفته و بیلیش به عنوان نایب السلطنه تو میز شوالیه های ویل باید مینشست به عنوان نایب السلطنه و همه کاره ویل دستوراتشو به فرماندهان و افسران ارتش میداد و نیازی به نطاقی و جار و جنجال نبود . این فصل یه تار تنیده شده از باگ ها و ایراداته و وقتی میخوای یه ایرادو بررسی کنی 4 تا ایراد دیگه از بغلش میزنه بیرون ولی بنده سعی کردم تا کلی گویی نکنم و تا اونجایی که میتونم وارد جزییات بشم. و شخصیت ها چه داخل سریال و کتاب زیاده و حتما نباید جان اسنو احمقی که از روز اولی که وینترفلو ترک کرد تا اخر این فصل هنوزم هیچی نمیدونه و فرقی نکرده محافظ شمال بشه و یکی از همین خاندان های بزرگ شمالی میتونه لرد وینترفل و یا حتی شاه شمال بشه چندین بار گفتم بازم میگم البته اگه گوش شنوایی باشه با سیر منطقی اگه سریال پیش میرفت جان اسنو و ارتش ویل الان وینترفل رو محاصره کرده بودن یا شکست خورده بودن و نمیدونم با چه زبونی بگم و یا چند بار دیگه بگم که جان اسنو حتی اگه به معجزه ای میشد و رمزی از اومدن ارتش ویل خبر دار نمیشد و شکست میخورد هم شمالی ها با اکراه اونو به عنوان محافظ شمال انتخاب میکردن نه شاهشون والسلام.
  16. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    صلح طلب ضد جنگ پست مدرن؟؟!! اگه منظورتون اونجایی که درباره ادارد استارک صحبت کردم حماقتش به خاطر این بود که سرسی رو تهدید کرد و بهش گفت که از رازش خبر داره به محض اینکه از خیانت سرسی و جیمی خبر دار شد باید میرفت به رابرت میگفت و اونا و 3 تا بچه حروم زادشون اعدام میشدن و تمام وستروس ضد لنیسترا متحد میشدن و با خونریزی خیلی کمی از بین میبردنشون و ربطی به مدرن پست مدرن کلاسیک این فرهنگ اون فرهنگ نداره کار عاقلانه این بود اما خواست با یه روش غیر منطقی این کارو پیش ببره اما نتیجش از همون اولم مشخص بود کاریزما ام ربطی به خون نداره و یه مساله اکتسابیه مثل شدت عمل/فن بیان قوی/سیاست مداری و...و جان اسنو هیچکدوم رو نداره وقتی نمیتونه با یه بچه 10 ساله حرف بزنه و اون رو مجاب کنه چه کاریزمایی!!!!!!!!! شما به صورت کاملا احساسی طرفدار این شخصیتی مشکلیم نداره ولی خواهش میکنم دیگه منطق های الکی و آبگوشتی برای کارها و حرفای اون شخصیت نتراشید کجا من گفتم که شما فرمودید این خاندان ها معصومند!!!از شما نقل قول کردم که این خاندان ها شاخصترینند و دلیلشم گفتم که چرا نیستند نه خاندان استارک نه خاندان دیگه ای فقط خود اون شخص و تربیتی که داشته تعیین میکنه فرد شاخصی هست یا نه درباره دفاع از دیوارم بگم خودش توی عمل انجام شده قرار گرفت و اینکه ما به فرض یه پوینت مثبت شخصیو ببینیم 10 تا پوینت منفیش رو نبنیم غیر منطقیه(شمشیر زن خوبیه اما فرمانده و شاه خوبی نیست) و همه قبول داریم خاندان های شمال و ویل یه چیزیو دیدن تاخت رفتن تو قلب سپاه رمزی که باعث شد تمام نقشه هایی که شب قبل کشیدن و جون 2000 نفر از دست بره ممکنه بعضی بگن که به خاطر ریکون این کارو کرد که این حرف معنیش اینه که با احساس دارن حرف میزنن نه با عقل و منطق چرا؟؟ اون لحظه باید پیش خودش میگفت و فکر میکرد که آیا جون 1 نفر ارزش داره یا تقریبا 2500 نفری که منتظر فرماندهی منن مگه خون ریکون از خون 2500 نفر رنگیتر بود نتیجه میگیریم که شخصیت جان قهرمان بی کله هالیوودیه که توده مردم عاشقشن عوامل معنوی سلطنت و قدرت استارک ها هم بعد از شکست مفتضحانه راب که مقصر اصلیش خودش بود از بین رفته و کسی به جان و سانسا اهمیتی نمیده و خیلی از خاندان های شمالی نفرت عمیقی بعد از جریان عروسی خونین نسبت به استارک ها پیدا کردن ولی برای ارضای احساسات توده مخاطبا یه دفعه ای همین خاندان های شمالی میشن فدایی سینه چاک استارک ها و میخوان به مخاطب القا کنن که یادشون رفته که همین دیروز گرگ جوان با رهبری بی پایه واساس شمال رو از بین برد اونارم تا مرز نابودی پیش برد و با جان اسنویی که هنوز خودش رو ثابت نکرده و توی امتحان نبرد حرامزاده ها قبول نشده به عنوان شاه شمال بیعت میکنن اینجاست که میگم داره به شعور مخاطب توهین میشه خاندان تایرل هم متحد رنلی بود نه واسالش و اینکه رنلی جان نیست جان رنلی نیست و همینطور یه شخصی مثل لوراس در کنار رنلی بود که هممون از وفاداری و حسن نیت لوراس به رنلی خبر داریم و بیلیش جان رو به عنوان لرد وینترفل و محافظ شمال مبخواد و هدف نهاییش 7 اقلیمه نه 6 اقلیم و از زمان شروع جنگ 5 پادشاه همه چی تغییر کرده چه تو شمال چه تو کل وستروس. بیلیشم قرار نیست شمالی هارو منصرف کنه شمالی ها اصلا بحث شاه شدن جان رو وسط نمیکشن. اگه با سیر منطقی سریال جلو میرفت جان وارتش ویل درحال حاظر وینترفل رو محاصره کرده بودن یا با حمله به دیوارهای وینترفل شکست میخوردن.
  17. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    توی یه جامعه و نظام فیودالی عناوین خیلی مهمه و وقتی یک خاندان یا چند خاندان یک شخص رو با عنوان شاه خطاب میکنن یعنی اینکه اون شخصو به عنوان سرورشون قبول کردن یا بهتره بگیم واسال و خراجگذار اون میشن و باید نصف درآمد سرزمینشونو به عنوان مالیات بهش بدن و زمانی که میخواد به یه جایی حمله کنه و یا از قلمروش دفاع کنه واسال وظیفشه که نیروی نظامیشو در اختیارش بگذاره.بهتره تعارفو بذاریم کنار میشه نوکر اون خاندان یا شخص و این با متحد بودن فرق داره بله بیلیش 100%با اتحاد ویل با شمال راضی بود و میخواست که جان لرد وینترفل بشه از اولم دنبال همین بود ولی با تحت الحمایه ای ویل مخالفه و خود خاندان های ویل هم مخالفند کلا یه چیزه غیر منطقی و غیر عقلانیه و نمیشه همچین اتفاقی رو با هیچ استانداری وارد ژانر فانتزی/ علمی تخیلی . ... قرارش بدیم بله ارتش و مهم تر از اون یک مقامت به یه لیدر احتیاج داره اما نه جان اسنویی که هیچ موفقیت قابل توجهی از نطر نظامی وسیاسی نداره قبل از هر چیز باید بگم ادارد استارک افسانه ای/حاصل ترکیب خون شاخص ترین خاندان ها و ... درست نیست و با عقل جور در نمیاد چرا ادارد استارک افسانه ای؟! به خاطر حماقتی که باعث شد وستروس وارد یه جنگ داخلی وحشتناک بشه!!!!!و خاندان استارک و تارگرین هم شاخص ترین خاندان ها؟! مد کینگ و دنریس و وسریس و ...از خاندان تارگرین نبودن و نیستن !!!راب استارکی که برای شهوتش شمال رو نابود کرد استارکه کتلین بی فکر مادر همین استارک ها بود یعنی خون و دی ان ای این خاندان های اشرافی خالصه و موجودات فرازمینی هستن که هیچ نقظه ضعفی ندارن؟؟؟!!!!پس این اسامی و 100 ها اسامی دیگه توی این خاندان ها چیه!!!. تا اونجایی که ما دیدیم استنیس بود که منس ریدرو شکست داد البته هیچ کس با وضعیت نگهبانان شب نمیتونست وحشی ها ر وشکست بده ولی خواهشا به اسم جان اسنو نزنید!!!!!!!!! عملیات نفوذ رو هم کورین نیم دست بود که ترتیب داد جیور مورمونت بزرگ نبود چون اول از همه خودش بود که باعث شورش شد: نه کرستر رو مجبور کرد تا غذاهایی که انبار کرده به افرادش بده (آذوقه هایی که با پررویی تمام جلوی نگهبانان شب میخورد)و نه به فکر راه حل دیگه ای بود اگه یه کسی دیگه ای استاد جان توی رهبری و سیاست بود وضعیتش الان خیلی بهتر بود. قلعه کرستر!!!!؟؟ یه خونه ی چوبی بزرگ بود تا قلعه و کشتن یه سری رنجری که غرق تو شکم پرستی و شهوت بودن هم کار سختی نیست و نبود. قلعه رم فتح نکردن درواقع تجاری شدن بازی تاج و تخت و دخالت گروهای سیاسی و فمینیستی بود که قلعه رو فتح کرد که اگه 2-3تا پست قبلم رو خونده باشید کامل بهش اشاره کردم. من مخالف توهین به شعور مخاطبم درست چیزی که توی هالیوود و تا حد خیلی زیادی تو بالیوود اتفاق میفته. در آخر باید بگم که فصل 6 بازی تاج وتخت افق های جدیدی رو به روی سینمای هند باز کرد و بالیوود میتونه سالیان دراز از این متد تو ساخت فیلم ها وسریال هاش استفاده کنه
  18. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    دنریسم نمونه اش این فصل که به صورت تخیلی کال های قدرتمند و محافظاشون رو جزغاله کرد و به قول یکی از دوستان مثل مرغای پرکنده این ور اون ور میپریدن و زمانی که معبد اتیش میگرفت یکیشون پیدا نشد که بپره رو سگو و دنریسو بخاطر این کار بکشه!!!یا از این تخیلی تر اینه که چطور در معبدو بروشون قفل میکنه در حالی که چه داخل معبد و بیشتر از اون بیرون معبد محافط و نگهبان دارن یا چرا از اون چند صد هزار دوتراکی یکی پیدا نشد که به خاطر کشتن کال هاشون دنریس و افرادش ر وبکشه و نمیتونیم بگیم که کال ها پیرو و طرفدار ندارن حتی بدترین حکومت ها هم یه سری طرفدار دارن وگرنه اصلا نمیتونن حکومت کنن و همچنین نمیتونیم بگیم به خاطر نسوز بودن دنریس اون رو یه انسان ماورایی ومقدس میدونن اصلا چنین تفکری بین دوتراکی ها نگیم 100% ولی بالای 95% وجود نداره و به جاش به زنایی مثل دنریش به چشم جادوگر(WITCH) نگاه میکنن و اونارو انسان های بدشگون و پلید میدونن که لایق زندگی حتی توی بردگی هم نیستن و مثال های زیادی توی این فصل و فصل های دیگه هست.
  19. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    در مورد اعلام وفاداری مسخره و غیر واقعی خاندان های شمال و ارتش ویل همین بس که پیتر بیلیش نایب السلطنه و همه کاره ویله و برای تقریبا بیشتر از 1 ساله که قدرت ویل دستشه و توی این 1 سال تمام شوالیه ها و لردهایی که ممکنه ازش اطاعت نکن یا 100 در 100 فرمانبرداری نداشته یاشن شناسایی کرده و با تهدید و تطمیع اورده سمت خودش واینکه توی یه جلسه ای به این مهمی نایب السلطنه ویل بره یه گوشه بشینه خیلی مسخره و چیپه در حالی که قدرت ویل دستشه بعدشم شوالیه های ویل چرا باید جان اسنو رو به عنوان ارباب خودشون بشناسن!!!!!!!!!!!مگه تا حالا قدرت و رهبریشو اثبات کرده و مهم تر از اون مگه بهش مدیونن و (اصلا نمیتونن اعلام وفاداری کنن به یک خاندان دیگه مگه اینکه لرد بالادستشون اول با اون شخص بیعت کنه). ((و بیلیشم قرار نیست نیرنگ یا حقه ای بزنه زمانی یکی به طرف مقابل حقه میزنه که تو موضع ضعف باشه.))و اگه از این وضع که ارباب ویل یه پسر بچه مریض و بد ذاته یا نایب السلطنه یه رعیت زادست ضدشون قیام میکردن البته اگه میتونستن اما بیلیش کارشو خوب بلده نمیشه ام گفت چون اربابان ویل تو گذشته مشتاق اتحاد و جنگیدن در کنار استارک ها رو داشتن چون که گذشته گذشته ومهمتر از اون بعد از اینکه استارک ها خودشون و ارتششون و مردم شمال رو به نابودی کشوندن شوالیه ها و اربابان ویل بیشتر از 1000بار خدایان قدیم/جدید/ غرق شده و خدای نور رو شکر کردن که بهشون ملحق نشدن ولی ما میبینیم که خیلی مسخره بی منطق و غیر واقعی اتفاقات به نفع شخصیت هایی که طرفذار بیشتر دارن پیش میره به دلایل مختلف.آریام که این فصل یکی از بدترین و مسخره ترین شخصیتارو داشت که تو پستای قبلی اشاره شد بهش.
  20. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    رمزی ب هر دلیلی اعم از : غرور زیاد برای بردن یک جنگ یا اعتماد ب نفس کاذب یا هر دلیل دیگه منطقی رفتار نکرد و کارکتر ی ادم منطقی نبود .اینا که شما میفرمایید ب ای ی ادم منطقی درسته وگرنه اصلا نیازی ب جنگ رو در رو نبود تو قلعه میموند حتی اگه 200 نفر ناقابل بهش حمله کرده بودن. چرا باید برا 200 نفر حتی ارتش بفرسته بیرون ده نفر افرادشم بکشه اگه منطقی بود ؟ چ بسا که تو جنگ تقریبا کل ارتش خودش و متحداشو نابود کرد قبل رسیدن ویل . راجب فرستادن کمک خب سرسی که ب خون رمزی تشنه بود بخاطر پناه دادن ب سانس.چون اون که نمیدونست دهن سانسا رو سرویس کرده رمزی. راجب فری ها هم مگه عقلشون کمه کمککنن وقتی دخترشون و نوه اشون رو کشته. اگه بگیم ی داستانی درست میکرد مسخرس.چون روس رو کشت و داستان درست کرد ولی مردم دهن لقن میبینن میشنون و خبرا زود میره . کسی داستان مسموم شدن روس رو هم باور نکرد و همه میدونستن رمزی کشته. اصلا اینکه خود فری ها ب رمزی حمله نکردن بیشتر جای تعجب داشت تا حمایتشون از اون. رمزی شاید استاد تخریب ادما مثل ی بازجو بود. ولی ب هیچ وجه فرمانده و شاه خوبی نبود. ی بچه که بجای اینکه باباش ب اش دوچرخه بخره یه دفعه لندکروز 8 سیلندر سواره. اینم نتونست فرق این دو رو بفمهم و مدیریت درستی کنه. کشتن پدرش اول. کشتن زن بابا و برادرش. ترسوندن های بیجا .ارتش کشی وقتی تو قلعت میتونی مدافع باشی. زدن سواره نظام خودت با کمان . شاید فقط و فقط رو قضیه ریکان زرنگی رد و البته بسیار هوشمندانه اونم بخاطر هوش بالاش منطقیه. ولی این هوش بالا دلیل ب تجربه نمیشه. رمزی فعلا باید کنار روس میبود و تجربه کسب میکرد و انقدر دوچرخه سوار میشد تا پشت ماشین بودن و یاد میگرفت. هوش بدون تجریه عاقبت رمزی بود.. و اینایی که شما فرمودید حاصل رفتار ی کاراکتر با هوش و تجربه داره نه کاراکتر رمزی .و این اصلا ضعف فیلمنانه نبود. راجب اریا هم خیلی خیلی شفافه که جیگن اون ازمایش کشتن ولف رو برای اریا ریخته بود .این که ولف کشته شد بعد اومد جیکن رو تهدید کرد حتی جیکن شمشیر سوزن رو بیشتر ب قب خودش فشار داد نشان از استادی با تجربه است که مطمین بود شاگردشو خوب میشناسه و کار خودشو بدرستی کرده تو تربیت اریا و اون خنده اخر فقط برای همین بود. اون الان بز چهرس همونطور که جیکن گفت. البته دلیل نمیشه بی چهره بودنش باید حتما در خدمتم خدای بی چهره باشه .شاید اصلا وظیفه بی چهره ها خدمت ب ی ادم راستین بوده .مثل جان که رفت داخل نگهبانان و خیلی زود بجای ادامه دادن راه نگهبانان ، نگهبانان شب بودن که منش و راه جان رو باید یاد میگرفتن برا اصلاح خودشون و البته قدرت بخشیدن ب جان چون راه درستی داشت. حالا این وسز افرادی هم هستن که حالیشون نمیشه مثل کسایی جان رو کشتن یا ولف که باید حذف بشن از صحبت های شما به این نکته پی بردم که شما پستا و همینطور اخرین پست من رو یا نخوندید یا کامل نخوندید.(در مورد تیکه تیکه کردن دختر ونوه ی والدر فری تو پست آخرم توضیح دادم شایعات دورو ور قدرتمندان زیاده خیلیاشم درسته ولی زمانی مهمه و تاثیر میذاره رو قدرت اون شخص که یا خودش به صورت عمومی اونو اعلام کنه یا مدارک مستدل ضدش باشه ) ((غرور و اعتماد به نفس کاذبم میشه در مورد شخصیتی مثل مد کینگ پسرش وسریس و جافری که شخصیت های آتشین مزاج و دمدمی هستن و بدون عقل و با تکیه بر احساس تصمیم میگیرن گفت نه رمزی که موت کیلین رو تصرف میکنه و یا با تاکتیک و استراتژی بی نقصی استنیس رو شکست میده رمزی جنونش بیشتر تو شکنجه و کشتار افراد مستاصل فروکش میکنه. و با علم به اینکه ارتش سواره و زره پوش ویل تو 2 قدمیشه وینترفل رو رها کنه!!! این حرکت بیشتر از مد کینگ برمیاد)) و در مورد نفرت سرسی و لنیسترا نسبت به رمزی و خاندان بولتون هم باید بگم خیلی مساله ساده ای دشمن درجه 1 سرسی و لنیسترا خاندان استارکه و برای اینکه دوباره خاندان استارک وینترفل و شمال رو به دست نیارن دست به هر اقدامی میزنن از جمله کمک به رمزی و همینطور رمزی توی درخواستش میتونه خیانت بیلیش به سرسی و تحویل سانسا به بولتون ها رو بگه و اونارو برای کمک به رمزی و نابودی استارک ها و بیلیش و ارتش ویل بیشتر تحریکشون کنه . اما یه موضوع مهم دیگه اگه سریال سیر منطقی داشت سرسی قدرتی نداشت و نتیجه سیاستای غلطش منفی در منفی بود براش و عاقبت خوشی نداشت و قدرت نظامی و سیاسی خاندان لنیستر میفتاد دست پسر بزرگ تایوین لنیستر یعنی جیمی اونم از لحاظ سیاسی و نظامی بی فکر نیست.در مورد شخصیتای دیگه ام تو پستای قبلی من و بعضی از دوستان به اندازه کافی اشاره کردیم.
  21. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    سرنوشت رمزی بولتون و کاری که با والدا فری و پسرش یعنی برادر ناتنیش کرد هم یکی از نقطه ضعف های این فصل بود. چرا؟؟؟رمزی بولتون درسته که بدذاته بی رحمه ظالمه و برای تفریحش دخترای کوچیک و ادمای ضعیف رو با سگاش تیکه پاره میکنه و همه ی ما اینو قبول داریم ولی در ضمن باهوشم هست و میدونه که چه قدر اتحادش با خاندان فری مهم چون که سانسا و کلا خاندان استارک دیگه تاثیر و قدرت چندانی توی شمال نداره و بعد از اینکه سانسا از دستش فرار کرد هم واسش مهم نبود چون به این حقیقت پی برده بود که کسی بهشون اعتنایی نمیکنه و حتی خیلی از خاندان های شمالی از استارک ها متنفرن به خاطر اینکه خاندان استارک با بی عقلی تمام شمال رو به نابودی کشوند و باعث تحقیر شمال شد.رمزی خیلی راحت میتونست مرگ والدا و بچش رو جوری برنامه ریزی کنه تا یه اتفاق یا یه مریضی سخت و ناشناخته به نطر برسه و بعدش یکی از لشکر دختران والدر فری رو به همسری انتخاب کنه ولی سازنده های سریال برای اینکه اکثر طرفدارا تو سکانس اخر قسمت 9 یه آخیش دلم خنک شد جانانه بگن و باگ ها و مشکلات این فصل و قسمت 9 رو نبینن یا به چمششون نیاد این کار رو کردن.
  22. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    ضعف کلی رو که فیلمنامه از فصل پنج به بعد دچارش شده و ناشی از دو عامل جلو افتادن سریال از کتاب و از دسترس فیلمنامه نویسان خارج شدن منبع متقن و قوی و در عین حال فشار مسئولین مالی پروژه برا زودتر جمع کردن سر و ته قضیه هست رو قبول دارم ولی رسیدن غافلگیرانه ارتش ویل به وینترفل خیلی شامل این قضیه نمیشه! چون همه میدونیم که بولتن ها حتی قبل از عروسی سرخ و در طول تاریخ شمال هم خاندانی منفور و منزوی بودن دیگه چه برسه به بعد از عروسی سرخ و خیانت آشکارشون به شاه محبوب شمال! مخصوصا خاندان های مندرلی و هورن وود که حد فاصل موت کیلین تا وینترفل رو در اختیار داشتن و قاعدتا وظیفه اطلاع رسانی به رمزی بر عهده اونها بود بیشتر از همه خاندان های شمال از بولتن ها و شخص رمزی نفرت داشتن و اینکه خودشون از ترس پوست کنده شدن به جان ملحق نشده بودن دلیل نمیشد که مانع کمک دیگران بشن. در مورد کمک خواستن رمزی از لنیسترها و فری ها هم فراموش نکنید که پیتر بیلیش برای محکم کاری حمله به شمال رو قبلا با سزسی هماهنگ کرده بود و با وعده تحویل دادن سر سانسا برای تصرف وینترفل حکم سلطنتی با مهر تامن داشت. در مورد ضعف فیلنامه از فصل 5 موافقم اونم به 3 تا دلیل مهم:1-فشار توده طرفدارا2-دخالت افراد و گروه های سیاسی و فمینیستی که از سریال و بالاتر از اون شبکه حمایت مالی و تیلیغاتی میکنن.3-داستان خود مارتین که به دنریس بیش از حد بها داده و بالاتر از یه ابر قهرمان قدرت داره یعنی اگه سوپر منم بیاد تو بازی تاج و تخت احتمال داره شکست بخوره یا از بین بره ولی دنریس نه) چون که تو این فصل ما از قسمت اول تا قسمت 8 تا حد زیادیم تو قسمت نهم چیزی جز از قسمت ها/سکانس ها و دیالوگ های شلخته ندیدیم و حوادث و اتفاقات به خصوص تو قسمت آخر خیلی سزیع و بدون منطق شکل گرفت در حالی که اگه یه خورده فیلنامه ای قوی و بدون حداقل اون 2 تا علت بالایی که گفتم مینوشتن این 8 قسمت این طوری تلف نمیشد و گرنه هم بودجه زیادی دراختیار داشتن و هم زمان زیادی. خاندان های بزرگ مخصوصا خاندان هایی که یه قسمت بزرگی از وستروس رو در اختیار دارن واسه خودشون در قسمت های مختلف وستروس یا حداقل منطقه تحت اختیار خودشون جاسوس ها و خبرچین هایی دارن مخصوصا درمورد خاندان بولتون که خودتون اشاره کردید یه خاندان منزوی و خیانت کاریه و دلیل مهم دیگه اینه که یه حکومت نوپا و به خاطر همین یه شبکه جاسوسی نه به اندازه شبکه جاسوسی وریس داره . درباره پیتر بیلیشم چند تا نکته ریز و ظریف وجود داره لیتل فینگر قبل از جنگ وینترفل وارد شمال شد و نگیم چند هفته چند روز قبلش توی شمال اردو زد این یعنی که میخواد یار کشی کنه بین دو طرف درگیر جنگ و این موضوع برای سطح پایین ترین فرماندهان و یا سیاستمداران مشخص و واضحه (و از اونجایی که رمزی در جنگ با استارک ها هم ارتشش بزرگتر و مجهزتره و هم وینترفل رو داره از پیتربیلیش موذی و منفعت طلب هیچ وقت درخواست کمک نمیکنه چون که دلیلی وجود نداره) و بیلیش درحالی که ارتش ویل یه ارتش سواره هست نمیتونه این بهانه رو برای لنیسترا بیاره که به دلیل پیاده نطام بودن ارتشش چند روز قبل شروع جنگ وارد شمال شده و به خاطر علت بالایی که مطرح کردم رمزی از وینترفل خارج نمیشه و به خاندان فری و لنیسترا نامه مینویسه و اونارو از اتحاد لیتل فینگر با خاندان استارک توی این جنگ با خبر میکنه(و یه نکته مهم دیگه ای که لازم دونستم خدوت دوستان عرض کنم اینه که لنیسترا مجوز لشکرکشی به شمالو تحت این شرایط به لیتل فینگر دادن که 2 طرف درگیر جنگ شمال یعنی استنیس و بولتون ها درگیر یه محاصره و جنگ فرسایشی بشن و چند روز بعد از پایان جنگ حالا بدون در نظر گرفتن طرف برنده وارد شمال بشه و خاندان پیروز رو که بسیار ضعیف شده از بین ببره اما به خاطر استرتژی جنگی بولتون ها و فرار نیروهای مزدور استنیس از جنگ روس بولتون تقریبا بدون صدمه و ضرر زیادی استنیس رو نابود کرد و بیلیش به همین دلیل از جنگ خودداری کرد اما توی این موقعیت که استارک ها یه ارتش کوچیک به وینترفل اووردن و شکستشون قطعیه قبل از شروع و پایان جنگ دقت کنید قبل از شروع و پایان جنگ میاد به شمال معلومه که دنبال اتحاد با استارک هاست) چون اگه قرار بود همه چی منطقی پیش بره پس باید بلک فیش هم هنوز توی محاصره بود و لنیسترا و فری ها میتونستن یه نیروی 4-5هزار نفری به عنوان سپاه کمکی برای رمزی بولتون بفرست که نصف کمتر افراد این ارتش رو ازسربازانی که باهاشون بلک فیش رو محاصره کرده بودن انتخاب میکردن بقیه رم از پایگاه هایی که تو مناظق خودشون دارن میفرستادن و کمترین کار این ارتش این بود که به ویل حمله کنه و خط ارتباطی آذوقه ارتش ویل رو قطع میکردن که با توجه به اومدن زمستون به وستروس کارشون فوق العاده سخت میشد توی شمال و عملا هیچکاری از دستشون برنیومد و مجبور میشدن برگردن ویل.در مورد آریاام بگم که فرض کنیم که یک سال تو خونه سفید وسیاه بود اولا که تمام اون یک سال صرف آموزش های نطامی و رزمی نشد و اینکه یک شخصی حتی یک سالم آموزش ببینه نمیتونه با خیانت به اصول بی چهره ها اینقد راحت بیاد و وارد و خارج بشه اصلا چه لزومی داشت!!!!!!!! ویرایش ناظر: اصلاح نقل قولهای متوالی
  23. witch king

    قسمت دهم، The Winds of Winter

    بزرگترین مشکل این فصل ضعف فیلمنامه بود چطور آریایی که چند جلسه بیشتر آموزش بی چهره شدن ندیده بعد از کشتن استادش که باز میشه راحت این مساله رو قبول کرد وارد خونه سفید و سیاه که مرکز بی چهره هاست میشه و برای جاکان هاکار که یکی از رهبران فرقه است شمشیر میکشه و بدتر از اون میاد وستروس و توی یه قلعه ای که پر شوالیه و سربازه یه تنه فرماندهارو میکشه ازشون کیک درست میکنه؟؟!!حالا جالب ترم میشه میاد پیش لرد والدر فری که حتی یک نفرم محافظ و نگهبان نداره و خیلی راحت اونم میکشه. یکی از بزرگتزین مشکلای فیلمنامه تو قسمت نهم اتفاف مبفته اونم اینه که چرا رمزی که لرد وینترفل و محافظ شماله و اکثریت مطلق شمال (به جز 3 تا خاندان کوچیک) دستشه از اومدن ارتش ویل و حرکتش به وینترفل خبر نداره!!!!و نیروهاش رو میاره تو میدون مبارزه با اومدن ارتش ویل هیچ وقت این ریسک بزرگو نمیکرد و توی وینترفل که یه قلعه بزرگ با استحکامات قدرتمنده میموند و از خاندان فری ها و یا حتی لنیسترا درخواست کمک میکرد. سرسیم که هیچکس به جز محافظ شخصیش بهش اعتنایی نمیکنه حتی پسرش که یه شاه بی اراده است و مستقیم و غیر مستقیم حکم اعدامشو امضا کرده اونوقت با کمک بچه های 5-6 ساله معبد بیلور رو نابود میکنه و بعدشم به عنوان ملکه تاج گذاری میکنه!!! سریال تو فصل های اولیه از اطلاعاتی که به دست اوردم مخصوصا کتاب خونا بیشتر از روی کتاب ساخته شده بود و تبدیل به یه اثر جهانی شد البته منهای قسمت دنریس تا اونجایی که میدونم دنریس کتاب و سریال خیلی شبیه همن(جفتشون مسخره و اعصاب خورد کنن) و یا شاه شدن هالیوودی جان. اگر یه سریال دیگه ای این مشکلات و ایرادات رو داشت مساله مهمی نبود اما این بازی تاج و تخته
  24. witch king

    نغمه ای از اتش و یخ و ارباب حلقه ها

    دوست عزیز من فیلم و سریال گفتم تا الانم درباره سریال تاج و تخت نظر دادم چون کتاب مارتین رو نخوندم و اینکه این تاپیک درباره سریاله نه کتاب اگه ام یه روزی وقت کنم نمیخونمش از اونجایی که میدونم شخصیتی مثل دنریس و .... توشه و احتمالا تو کتابای بعدیش این شخصیتا با یه لول بالاتر از بی منطقی/ مسخرگی و ... وجود دارن و در اخر مارتین به دامنه کوهی که تالکین ساخته نمیرسه حالا به چز اینکه فانتزی ارباب حلقه ها یه چیزه خالص و بی آلایشیه(درسته که دورف ها/ویزاردها و... تو اساطیر اسکاندیناوی وجود دارن اما تالکین اومده داستان این اقوام رو به صورت نوآورانه ای دراورده و تبدیلش کرده به یه تاریخ و فرهنگ مجزا ولی مارتین با شباهت های خیلی زیادی نسبت به اتفاقات تاریخی یا افسانه ای اومده داستانش رو نوشته) و مثل کتاب و داستان مارتین وام گرفته از واقعیت(دیوار هادریان/چنگ رزها و ...) و این نویسنده فانتزی یا اون نویسنده فانتزی نیست و مهم تر از همه اینا علت هایی که تو پست قبلیم گفتم رو باید اضافه کنم. ولی اینجا یه اما مهمی وجود داره اونم این که مارتین با تمام نقطه ضعف هایی که داره باز خیلی نسبت به مجموعه سریال کارش قوی تر و حرفه ای تره طبق نظر اکثریت مطلق کتاب خونا سریال از فصل اول تا فصل سوم و تا حد قابل توجهی تو فصل چهارم و پنجم از روی کتاب ساخته شده بود و تغییرات و یا حذفیاتی که تو سریال شد نه تنها به داستان ضربه نزد بلکه اونو یه درجه ام بالاتر برد ولی به دلایل مختلف توی این فصل این زنجیره پاره شد.
×