رفتن به مطلب

Momomo

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    161
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روزهای برنده

    3

تمامی ارسال های Momomo

  1. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    به پایان آمد این سریال..اما همچنان سریال های دیگری در راه هستند..
  2. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    ن مقایسه نمیکنم میگم از نظر من به لحاظ یه فیلم تمام اکشن خوبه.. من ک نمیگم رکورد اونجرز رو شکسته ک اینا میگن..نکنه imdb رو هم قبول نداری.. تازع 57 میلیون ن 20 30 گیم کافی بود باید سر چیزای دیگم بحث کنیم ای بابا..
  3. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    اره شنیدم درباره ی قسمت پایانی و اتفاقی ک افتاد تو برکینگ بد و جویا شدم ببینم چ اتفاقی افتاده مگ? میدونی در اصل قسمت اخر رو خودم واس خودم اسپویل کردم متاسفانه?? ولی پیشنهاد بدی نیست..اگه وقت کنم حتما میبینم..ممنون..
  4. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    قبل از انتشار این اپیزود نظرمو گفته بودم.. هنوزم طرفدار قسمت پنج و بیست دقیقه (منهای یک دقیقه اخر) قسمت سوم هستم?✌ همونطور ک نبرد حرامزادگان و... طرفدارای خودشو داره..
  5. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    اووه departed که عالیه بابا عالی...اولین فیلمی بود ک دیدم اینجوری تموم میشه..اسکورسیزی عالیه...و همچنین جک نیکلسون و دیکاپریو اوففف.. اهل سینمایی هستی جان ویک سه اومده البته اگ یک و دو رو دیدی سه رو ببین..رکورد فروش گیشه اونجرز تو سه روز اول رو زد..
  6. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    بچه ها یه سوال..یه چالش اصن... کسی اینجا هست که بتونه بدتر از این چیزی ک اتفاق افتاده سریال رو تموم کنه..اصن مگ بدتر از اینم میشه؟
  7. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    یک دادم..اگه صفر بود صفر میدادم.. لازم نیست توضیح بدم چه گندی شد این قسمت...خب ک چی دروگون تخت رو میسوزونه بعد جان رو ول میکنه..کرم خاکستری هیچ کاری نمیکنه..الکی الکی برن شاه میشه..اون صحنه ی تیریون و بقیه ک دور میز نشسته بودن و تیریون رفت صندلی ها رو درست کرد و اینا افتضاح و مسخره بود از نظرم.. ولش کن خودتون میدونید چی شده من دیگ چیزی نمیگم..من سریال ببین نبودم معتقد بودم سریال ها روند کند دارن و وقت ادم تلف میشه ولی گیم رو ک دیدم نظرم عوض شد ولی حالا با این پایان مصمم تر شدم ک این اخرین سریالی باشه ک تو طول عمرم میبینم.. بهترین صحنه ها از نظر من.. صحنه ی بحث کردن تیریون و دنی بود... و صحنه ی کشته شدن دنی و سوزونده شدن تخت...همین..
  8. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    دنی تیریون و جان رو به اعدام و مرگ محکوم میکنه به خاطر خیانت و اینکه فقط یکی از این دو نفر میمیرن و اون یکی نجات پیدا میکنه..یا اینکه دوتا میمیرن.. اریا میاد دنی رو میکشه.. برن با احتمال زیاد رو تخت میشینه و با احتمال کم اگر اینجوری نشه یه ربطی به نایت کینگ پیدا میکنه.. کرم خاکستری هم به خاطر دفاع از دنی میمیره..
  9. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    فردا قسمت اخر??
  10. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    دوستان اگه مایل هستین یه صفحه جدید باز کنید به این جهت ک هر کسی هر فیلمی رو دیده ک از نظرش خیلی خوب و جالب و پر معنا و مفهوم بوده رو بگه حالا چه سریال چ سینمایی..فک کنم اینجوری زودتر بتونیم چندتا فیلم خوب پیدا کنیم و ببینیم.. اگر موافق هستین یکی زحمتش رو بکشه..مرسی..
  11. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    والا نویسنده ها مستحق ترن..
  12. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    اره منم ب این دقت کردم ولی شما برو تیتراژ اول فیلم رو ببین دور کینگزلندینگ یه ذره خشکی هست..
  13. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    اره.. به نظرم بهترین پایان و قانع کننده ترین پایان برای قسمت های قبلی و توجیه اونا همینه ک همه اینا نقشه های برن باشه و به نظرم با این همه گندی ک نویسنده ها بالا اوردن تو قسمت های قبلی این پایان از نظر من میتونه بهترین پایان و منطقی ترینش باشه..البته از نظر من.. ولی یه چیز خوندم درباره قسمت اخر که اسپویل کرده بودن اگر اونجوری پیش بره من فک میکنم به عنوان بدترین پایان یک سریال تو تاریخ سینما معروف بشه..چون اصلن حق گیم نیست ک اینجوری ب گند کشیده بشه..امیدوارم اونجوری پیش نره و حتی پایانی قانع کننده تر و بهتر از این چیزی ک من گفتم اتفاق بیوفته تا راضی کننده باشه..
  14. مزخرف ترین پایانی ک اصن میشه تصور کرد? واقعا اگ اینجوری باشه و بدون دلیللللل بدون دلیلل همینجوری الکی الکی برن بیاد رو تخت و اینقدر مسخره بخوان تمومش کنن به عنوان بی منطق ترین و بد ترین پایان من ک میکوبمش..??
  15. Momomo

    پایان دلخواه شما برای سریال

    فقط دو پایان هست که میتونه من رو قانع کنه و اگر غیر از این باشه من اولین باری خواهد بود ک نمره ی بسیار پایینی خواهم داد.. کاری به قضیه دنی و جان و اریا و تیریون ندارم چون میدونم حداقل دوتا از این شخصیت ها میمیره و حداکثر سه تا..(به احتمال اریا بمونه) اول: بعد از کشت و کشتار بین دنی و جان و اریا و تیریون..واقعا تکلیف برن معلوم بشه و اینکه ایا ارتباطی با نایت کینگ داشت یا نه و اینکه چرا تو قسمت سه همش وارگ بود..و همینطور سرنوشت سانسا.. دوم: اینکه اگر برن هیچ ربطی به نایت کینگ نداشت و واس انحراف ذهن بیننده بود و نایت کینگ دیگ تموم شدس پس تمام این کارها و تفرقه افکنی هاش به خاطر این بوده که دنی رو دیوونه کنه و بعد منجر به کشتن تیریون و جان بشه و سپس اریا بیاد دنی رو بکشه و خودش تنها مدعی تخت باشه.. غیر از این دو مورد واسه ی برن واقعا چیزی ب ذهنم نمیرسه و فک نمیکنم من رو قانع کنه..
  16. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    یاد قلعه جومونگ میوفتم این همه پله داشت??
  17. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    وای وای وای عالیییییی???????? واقعا جای گریه های دنی خالی بود اون وسطش???
  18. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    بچه ها اگه اینجوری بشه چقد واسه ی اتفاقات قبلیه ایجاد شده قانع کنندس..ممکنه نظرتونو راجب قسمت های قبلی تغییر بده؟
  19. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    بچه ها اینو خوندم یه چیزی ب ذهنم رسید.. ممکنه برن از قصد این راز رو فاش کرده باشه واسه چی واسه اینکه قضیه همینجوری پیش بره و در اخر دنی به خاطر خیانت تیریون اون رو اعدام کنه بعد دنی جان رو به خاطر افشای راز و بعدش اریا دنی رو بکشه به خاطر اینکه جان و مردم رو کشت و در اخر با توجه ب اینکه دیگ گندری هم پست و مقام خودش رو گرفته تنها برن باقی میمونه و رو تخت میشینه و تمام این کارارو کرده تا خودش رو تخت بشینه.. همینجوری یهو به ذهنم رسید نمیدونم..شاید خیلی دور و غیر ممکن باشه..
  20. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    چه جالب.. نمیدونم والا میخوان چکنن تو یک ساعت و بیست دقیقه بعدی ولی امیدوارم به قضیه برن برسن و همینجوری الکی الکی ولش نکنن..امیدوارم
  21. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    سانسا..... از نظر من حالا که قشنگ نگاه میکنم و چندین بار فیلم رو میبینم به این نتیجه رسیدم که اصلن دنی مد نشد و نمیدونم چ کسی اولین بار اینو گفت و تو ذهن همه انداخت..از نظر من دنی با آگاهی کامل این کارو انجام داد و دلیل های خودشو داشت و مردم رو به چشم یه دشمن میدید که در مقابلش سر فرود نیووردن..برای اینکه منظورمو بهتر بفهمید دعوتتون میکنم به دیدن دوباره ی قسمت پنجم از دقیقه هیجده تقریبا به بعد..صحبت های تیریون و دنی..
  22. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    بله فهمیدم منظورتونو ولی خوب دنی میگه الان من ترس دارم.. دعوتتون میکنم به دیدن دقیقه شونزده ب بعد اپیزود پنج.. دنی:بهت نگفتم اگه به خواهرت بگی چه اتفاقی می افته؟ جان:من نمیخوامش اینو بهش گفتم دنی:اون به اعتمادت خیانت کرد..اون هم مثل من تو مرگ واریس دست داره..این یک پیروزی براش بود..الان میدونه که چه اتفاقی می افته وقتی مردم حقیقت رو راجع بهت بفهمند...مردم وستروس تو رو خیلی بیشتر از من دوست دارند..من اینجا دوست داری ندارم...فقط ترس همراهم هست.. جان: من دوست دارم و همیشه ملکه من خواهی بود.. دنی: این تمام چیزیه که من برات هستم؟ یه ملکه؟ بعد میرن تو حاشیه و اینا(کارای سانسوری) که بعد یهو جان کنار میکشه و پس میزنه و دنی با غرور شکسته شدش به جان نگاه میکنه و میگه خیل خب..و بعددددد یه جمله ی مهم میگههه:پس بزار ترس باشه.... اینم دلیل و مدرک..
  23. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    درسته..پس ممکنه دنی به خاطر ترس از دست دادن هدف زندگیش و چیزی که این همه براش تلاش کرده دست ب تصمیمات نادرست بزنه..همینطور که اول قسمت پنجم هم دیدیم که فلاکت باری و داغون بودن و افسردگی از قیافش میبارید..همچنین نا امیدی..غم.. ولی انسان به هدفش زندس..وقتی دنی دید که دیگ ن کسی براش مونده ن هدفی خب پس چرا زندس..حداقل تلاش کرد که هدفی رو ک باورش کرده تاکید میکنم باورش کرده رو از دست نده و حداقل اونو داشته باشه.. درضمن جنگ رو تنها دنی انجام نداد ک بگیم اون پیروز جنگه پس اون رو تخت باید بشینه..جنگا با مشارکت ارتش شمال و جان بود و پیروز این جنگ هم ارتش شمال و جان هستن و هم ارتش دنی..
  24. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    بهتره حسنک بره چشاشو بیشتر وا کنه و ببینه خوده قسمت رو نه اینکه از اینور اونور یه چیزی پیدا کنه و هر کی هر چی گذاشت و هر عکس فتوشاپ شده ای رو قبول کنه و نشرش بده و چهار نفر دیگرم منحرف کنه..اره حسنک..? متاسفم واقعا که دارین سریالی رو که چندین سالع میبینید اینقدر راحت و بدون اطمینان و حتی با یک شایعه و فتوشاپ کوچیک زیر سوال میبریدش..فصل هشت خوب نبود اوکی باشه ولی اینکه کل سریال رو زیر سوال ببری درست نیست و مثل اینه ک خودت رو زیر سوال ببری..
  25. Momomo

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    دوست دارم دلیل اینکه میگم از ده صد میدم به این قسمت رو بگم شاید برای بقیه جالب بود این دیدگاه من.. از نظر من تو شرایط سخت و بحرانی انسان ها به دات خودشون بر میگردن..شرایطی که فکر کنن تنهان و کسی رو ندارن..شرایطی که فکر کنن شکست خوردن و به اهداف چندین و چند سالشون نمیرسن.. سیر دیوونه شدن دنی از قسمت دوم شروع شد وقتی جان حقیقت رو بهش گفت و اینمه دنی وارث حق بر تخت نیس..و همینطور ادامه پیدا کرد با کشته شدن سر جوراه..تنهاییش در تالار..محل ندادن ب دنی در شمال..کینگ خطاب کردن جان..پس زده شدن توسط جان..مرگ یه بچش(اژدهاش)..شکست خوردن در یه جنگ غافلگیرانه توسط یورون و شکستن غرورش توسط جان به خاطر اعتنا نکردن جان به التماس های دنی..کشتن میساندی..و دوباره بی اعتنایی جان..تنها کسی که میتونست تنهایی دنی رو پر کنه..خیانت اطرافیان..بی اعتمادی..تنهایی.تنهایی.تنهایی اول قسمت پنج میبینیم که دنی چهره اش چقدر داغونه و اینکه از چهرش میشه فهمید که دیگ دنی اون دنی سابق نمیشه و نخواهد شد..نگاه های نا امیدانه تیریون به دنی و فهمیدن این موضوع تو همون حین..و تلاش هاش برای نجات مردم و خانوادش حتی به قیمت تموم شدن جونش..خیانت که نه..شرافت واریس در نجات مردم از مرگ و قتل عام همگی.. یکی از دوستان گفته بود مشاورا از. کجا میدونستن که دنی میخواد همچین کاری بکنه باید بگم دوست عزیز دنی خودش تو قسمت چهارم گفت ک میخام رو سر مردم اتیش بریزم ک واریس گفت این اشتباه ولی دنی قبول نکرد و تیریون پیشنهاد تسلیم سرسی رو داد.. تیریون و. واریس احمق نشده بودن و اتفاقا همونایی بودن ک قبلن هم بودن..واریس برای نجات مردم این کارو کرد و از برگشتن دنی ب ذات خودش مطلع شده بود ولی تیریون یه نیمچه امیدی داشت ک ن دنی بر نمیگرده به اون ذات اهریمنی خودش ولی کم کم داشت باورش میشد ک ن داره اشتباه میکنه و حق با واریسه..ک دست ب ازاد کردن برادرش زد برای نجات شهر..حالا اشاره میکنم چرا میگم تیریون احمق نیست.. بالاخره حمله شروع شد و به جایی رسید ک همه منتظر زنگ شدن(و به نظرم جیمی زنگ رو ب صدا در اورد یه بار دیگ دقیقه چهل و اینا رو ببینید جیمی دارع از پله های یه چیزی میره بالا) و زنک ب صدا در اومد اما دنی زیاد خوشحال نشد چون با اینکه جنگ تموم شده و اونا پیروز شدن ولی خودش رو روی تخت نمیدید و داشت با کینه و نفرت سرسی و قلعه رو نگاه میکرد و داشت زجر هایی رو که طی این چندین سال کشیده تا ب تخت برسه و سرسی رو بکشه رو میدیدو نمیخاست این فرصت رو از دست بده و سپس کینه و نفرتش به جایی رسید ک تصمیم گرفت سرسی و هر کسی که به نحوی بهش کمک کرده رو بکشه حتی مردم.. و نگاه های تیریون که باور نمیکرد دنی اینقدر خشن بشه و به ذات اولیه خودش بر گرده.. اونور سرسی از شکسته شدن غرورش گریه میکرد و اینکه این همه ابهت به یک باره زیر سوال رفت و عملا دیگ هیچ چیزی نداشت.. جان که خیالش راحت شده بود از تسلیم شدن سربازا و صدای زنگ یهو با دیدن دنریس بهت و حیرتش زد و سعی کرد جلوی لشگر خودش رو از حمله بگیره ولی نتونست و اطرافش رو نگاه کرد اینکه بچه ها دارن گریه میکنن دارن کشته میشن مردم بی گناه سرباز هایی ک بی دفاع هستن و سلاحاشونو انداختن..جنگ نامردی رو داشت میدید..جان به خودش نگاه کرد..واقعا الان تبدیل به چی شده...داره واسه کی میجنگه..داره طرف کی رو میگیره..یه قاتل؟...کسی که افراد بی دفاع و بی گناه رو میکشه...جان از خودش بدش اومد..از لشگرش..از دنی..از هر کسی که داشت مردم بی گناه رو میکشت حتی تا جایی که رفت و یکی از سرباز های خودشونو کشت و بعد از اینکه اون زن رو نجات داد یهو به خودش اومد دید عه سرباز خودشونو کشته و قشنگ از این صحنه میشد فهمید که هیچ چیز به اندازه مردم واسه جان ارزش نداره..همه اینا رو از چهرش میشد فهمید از واکنشاش.. جنگ بین هاند و برادرش ک بعضیا میگن چرا نکشت سرسی رو..اون وقت ک هاند داشت ب برادرش نگاه میکرد فقط داشت ب یه چیز فکر میکرد اونم کشتن برادرش و انتقام بود همین و بس و داشت به گذشته و اتفاقا فکر میکرد و اصلن متوجه سرسی نبود.. خیلیا میگن مرگ سرسی مستحقش نبود و باید بیشتر از اینا میبود ولی من میگم اتفاقا بهترین مرگ بود اگر سرسی سوزونده میشد هیچوقت به این مفهومی که زیر آوار مرد نمیرسیدیم..اخرین دیالوگ های سرسی به ما فهموند که حرف های تیریون در قبال سرسی درست بود و احمق نبود اونطوری که ما هی فکر میکردیم..سرسی در لحظات اخر میگفت من نمیخام بمیرم..میخام زندگی کنم..کنار بچمون..سرسیی که این همه غرور داشت ولی اونجا داشت زار زار گریه میکرد و التماس..تیریون درست میگفت سرسی دیگ اون ادم سابق نبود فقط به خاطر بچش ولی ولی ولی همونطور ک گفتم ادمی به ذات خودش بر میگرده و فقط یه سری عوامل هستند ک میتونن این ذات رو مخفی کنن که سرسی ذاتش نفرت و کینه و دشمنیه ولی بچش تونسته بود که این ذات رو مخفی کنه و تیریون اینو دید ولی چی شد ک تسلیم نشد غرورش بود..غرورر.. جیمی تو این فیلم سمبل وفاداری و عشق بود کسی که حاضر بود به خاطر عشق هر کاری بکنه هر کاری..ادم بکشه..حتی خودش کشته بشه در صورتی ک میتونست خودش رو نجات بده..ولی خواست با عشقش باشه.. جان و تیریون دو شخصیتی هستند که مردم واسشون خیلی مهمه حتی بیشتر جونشون و دیدیم که هر دو جونشون رو به خطر انداختند واسه مردم.. اریا رو دیدیم که با اینکه این همه روحیش خشن و مردونس ولی با دیدن مرگ مردم و سوخته شدنشون و به ناحق مردنشون روحش خدچه دار شد و تصمیمی بزرگ گرفت(شاید کشتن دنی) که زنده بیرون اومد و قطعا یه ماموریت مهم داره.. اینا دلیلای من بود..اینا مفاهیمی بود ک من گرفتم البته هنوزم هست ولی خب پیام خیلی طولانی میشه.. برای من مفهوم های فیلم خیلی مهمتر از اینه ک قسمت قبل چارتا سرباز بودن ولی این قسمت چارصدتا..جنگ جنگه حالا با چارتا سرباز یا چارصدتا فقط شدتش کمتر یا بیشتر میشه..و جنبه نمایشی داره.. مرگ مرگه ولی اینکه یه نفر هیجانی بمیره یا با مفاهیمی بمیره خیلی تفاوت میکنه..مرگ سرسی میتونست به بی مفهوم ترین شکل ممکن رخ بده ولی این مرگ خیلی مفهوم داشت.. اینکه چرا جیمی نمرد بهتره بگیم چرا تو قسمت سوم سم و برین و جان و اینا نمردن..بهتره بگیم تو فصلای قبلی که جان با نایت کینگ روبه رو شد نایت کینگ با یه نیزه کار جان رو تموم نکرد..بهتره بگیم اون صحنه ک نایت کینگ روی برن نشونه گذاری کرد و دستشو گرفت چرا همونجا نکشتش اگه تونست دستش رو نشونه گذاری کنه پس میتونست بکشه ولی نکرد..بهتره بگیم چرا دنی و همه این شخصیت های اصلی تو قسمت اخر فصل هفت نمردن و نیزه دوم نایت کینگ به اژدهای دوم دنی نخورد..بهتره بگیم چرا جان وقتی تک و تنها سرشو از اب اورد بیرون جلوی این همه مرده چرا نمرد و تونست فرار کنه..بهتره بگیم چرا نایت کینگ سریع با یه ضربه کار برن رو تموم نکرد و هی دست دست کرد..و... کلا نمیشه این چیزا رو گفت..همه میدونیم قهرمان های داستان به سختی و دیر میمیرن و این برای جذاب کردن و ایناس حالا جیمی در جنگ با یورون میمرد پر مفهوم تر بود یا حالا که با سرسی مرد..قطعا با سرسی.. مفهومایی داره این سریال که اگه بهش دقت کنید خیلی درس ها میشه ازش گرفت.. خیلیا تو اوج قدرت و غرور بودن ولی سرکوب شدن..روال داستان اینجوریه..نایت کینگ..سرسی..و حالا هم نوبت دنی..غرور و شرافت و ذات ادمی پر مفهوم ترین موضوع این سریال بوده از فصل اول تا الان.. برای من مفهومات سریال ها و فیلم ها مهمه ن کمیت های سرباز ها و اینکه چرا خنجر رفت تو چشمش ولی نمرد..اینکه چرا اژدها اینقدر قدرت تخریب داره..اینا همه واسه جذاب کردن و هیجانی کردن داستانه و ظواهر قضیه هست اینا همه وسیله ای هست تا یه مفهوم بزرگ رو از یه سریال بزرگ درک کنیم..این تفاوت کتاب با سریال هست که سریال حس رو خیلی قشنگ تر میتونه القا کنه چون اهنگ داره..تصویر داره..موندگار تره واسه ادم..و اینکه میشه مفهومات گسترده ای رو توش قرار داد.. ببخشید طولانی شد ولی خب لازم بود..دیگ حرفی ندارم..
×