رفتن به مطلب

برندون معمار

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    427
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های برندون معمار

  1. برندون معمار

    مرگ برن!

    این فصل توی کتاب دوم برای من خیلی مهم بود.فصلی که از شدت هیجان نفسام به شماره افتاده بود.تمام مدت که در حال خوندن بودم با تمام وجود از مارتین التماس میکردم که برن زنده باشه.همش میگفتم تورو خدا...تو رو خدا بگو دارم اشتباه میکنم....تو رو خدا عوضش کن! دوست دارم نظر شما رو هم در این مورد بدونم
  2. برندون معمار

    هویت جان اسنو در هاله ای از ابهام

    یکی از مباحثی که با مرگ ند تبدیل به معما شد،مسئله ی مادر جان اسنوئه.به نظرتون مادر جان اسنو همون لیانا خواهر ند استارک بوده؟یا اینکه جان کسی نیست جز حرومزاده ی ند؟و یا.... اینجا محلیست برای صحبت پیرامون این موضوع
  3. برندون معمار

    بحث اپیزودیک فصل پنجم اپیزود دهم Mother's Mercy

    از توی ملعون انتظار بیشتری نمیره هنوز یادم هست اون ذوقی که پشت صدات مخفی بود وقتی داشتی در مورد قسمت آخر حرف میزدی و اون تلاش مذبوحانه ات واسه اینکه قانعم کنی اشتباه نتیجه گرفتم راستش دیگه رمقی واسم نمونده که بخوام از امید بگم.امید به کی؟ترحیج میدم سانسا مرده باشه.برن و ریکان هم تو یه قسمت بکشن تمومش کنن بره!ااینا که در هر صورت خواهند مرد! در مورد جان و فکر اینکه ممکنه بتونه به زندگی برگرده..اگه قرار باشه،بشه شبیه یکی از اونایی که از مرگ برگشتن! همون بهتر که بمیره ولی در مورد استنیس...راستش با مجموعه حماقت هایی که اون مرتکب شد مرگ نتیجه ی منصفانه ای میتونه باشه براش.تحمل زجه های شیرین سخت بود واقعا! میدونی ریگار...یه وقتایی مرگ از زندگی خیلی بهتره.آره.جان اسنو مرد.اما رو حرفش موند.کاری که میخواستو کرد.بهش خیانت شد.اما سرسی؟باید خوشحال باشی سرسی تو سریال بارها باهوش تر از کتاب نشون داده شد.با این حال افتادن تو تله ای که خودت درست میکنی،فقط از امثال سانسای کتاب اول برمیومد که سرسی جون خوب از پسش براومد. لبخند میزدم وقتی اون مارچ باشکوهش رو توی بارانداز تماشا میکردم.فک میکنم مرگ بیشتر به کارش میومد.
  4. برندون معمار

    بحث اپیزودیک فصل پنجم اپیزود دهم Mother's Mercy

    وقتی قراره اواسط صفحه ی هشتم یه کامنتی بدی،کاملا منطقیه ک چیزی برای گفتن نمونده.چیزی برای شبهه وارد کردن.چیزی برای پرسیدن. اما ناراحت که میشه بود.نمیدونم چندبار دیگه قراره این اتفاق بیفته...اینکه بشینیم سلاخی شدن کاراکترای محبوبمون رو با چشمای خودمون ببینیم!!!نمیدونم. فقط میدونم از مرگ جان عمیقا ناراحتم...
  5. توضیح:توي اين تاپيك نظراتتون رو در مورد كتاب چهارم بيان كنيد.همينطور ميتونيد در مورد شخصيت هاي مختلف كتاب صحبت كنيد. منم بالاخره اين كتاب چهارو تموم كردم! واي خداي من اين دورني ها چقدر خوبن،همشون خوبن،از شاهزاده دوران عزيز گرفته تا آريانا و هوتا و مارهاي شنزار!با فاصله خيلي زياد از همه فصل هاي كتاب بهترن!تا امروز هر قدر كه به تايوين ايمان داشتم الان ديگه سرور و پيشواي من دوران مارتله!نميدونم چرا ولي احساس ميكنم واريس در كنار دوران مارتل ميتونن يه نسل قلمرو رو در صلح و آرامش حفظ كنن!من عاشق دورني هام ميرسيم به بخش سرسي:يعني اصلا كيف كردم شخصيت سرسي دقيقا همونيه كه تو ذهنم بود.زنيكه جاه طلب قدرت كورش كرده،يعني تا قبل كتاب چهار با خودم ميگفتم جافري محصول خشم خدايانه،اما الان مطمئنم كه فقط به سرسي رفته!زنيكه ابله ورداشت مذهبي ها رو مسلح كرد!فقط يه احمق در حد سرسي ميتونه گند بكشه به مملكت و تازه از اين كارش احساس غرور كنه فصلاي برين و آهن زاده ها مزخرف ترين فصلاي كتاب بود،البته فصلا سم هم جذابيت خاصي نداش به جز فصل آخرش!
  6. برندون معمار

    بنجن استارک!

    دوست دارم تو این تاپیک در مورد بنجن استارک حرف بزنیم. اینکه چرا بنجن به دیوار رفت؟با توجه به اینکه برادر بزرگ و پدرش به دست تارگرین ها کشته شدند،تنها وارثانی که خون نخستین انسانها در رگهاشان جاریه ند و بنجن بودند.حالا اگه بلایی سر ند میومد تنها گزینه ی ممکن برای فرمانروایی وینترفل بنجن بود.با تمام این تفاسیر چرا بنجن باز به دیوار فرستاده شد؟ موضوع دیگه ای که در مورد بنجن هست این بحثه که چه بلایی سر بنجن اومده؟به نظرتون بنجن زنده ست؟ پ.ن:دوستان دقت کنید اینجا تالار کتاب دومه و اگر احیانا از سرنوشت بنجن در کتابهای بعدی مطلع شدید لطفا در اینجا بازگو نکنید!
  7. برندون معمار

    خودتان را معرفی کنید .

    سلام محمد سعید به جمع وستروسی ها خوش اومدی.پیشنهاد اولم اینه که حتما کتابها رو بخون.پیشنهاد دومم هم اینه کاراکتر مورد علاقه ت(سرسی) رو عوض کن
  8. برندون معمار

    کتاب دنیای یخ و آتش، The World of Ice and Fire

    اينم عكس خود جرج با اين كتاب!كوفتشون بشه
  9. برندون معمار

    نظر سنجی 20: کدام اژدها، اژدهای محبوب شماست ؟

    اصلا چه معني ميده نظرسنجي اينقد سخت باشه؟ من سان فاير رو انتخاب كردم،اژدهايي باشكوه و جوان،با فلس هاي طلايي.نهايت شكوه و عظمت كه در يك اژدها ميتونيم شاهد باشيم.اژدهاي شاه اگان!اژدهايي كه به راحتي سر در مقابل مرگ خم نكرد! واقعا برام سواله كه كانيبال چرا اينقدر راي آورده!يعني اينقد از اژدهاها بدتون مياد؟يادمه وقتي كتاب پرنسس و ملكه رو ميخوندم ريگار ازم پرسيد عاشق كانيبال شدي؟و من گفتم چرا بايد عاشق اژدهايي بشم كه از هم نوعش تغذيه ميكنه؟!كانيبال قطعا آخرين گزينه ي من واسه انتخابه!
  10. بحث سر اینکه انگیزشون چی بوده.شما از واژه انتقام استفاده کردید.سوالی که پیش میاد اینه که انتقام از کی؟یک شخصه؟یا یک خاندانه؟اگر یک شخصه قطعا میشه یه کاریش کرد.مهم رسیدن به هدفه وسیله ش خیلی مهم نیست.من مردان بی چهره رو فقط واسه مثال عنوان کردم.میشه راههای دیگه ای رو هم در نظر گرفت.در ضمن ریگار هنوز هیشکی از قیمت مردان بی چهره خبر نداره.درسته ممکنه خیلی گرون باشن ولی فک میکنم تخیمن ریگار دور از ذهنه.اما اگر قصد برانداختن یه خاندان اونم خاندانی مث لنیسترا رو داشته باشن خب قطعا مارهای شنزار یه خودکشی دسته جمعی دیگه راه مینداختن.مث کاری که استارکا شروع کردن.
  11. مانوئل: جافری چطور مرد؟!میدونم قیاس بین لیتل فینگر و بقیه قیاس کاملا اشتباهیه اما اگر میتونستن کمی صبر پیشه کنن و پول خرج کنن قطعا کار نشدنی نبود. تصور کن اگه یکی از مردان بی چهره رو به استخدام دربیارن.حالا اصلا یکی نه،10 تاشون.فک میکنی نمیتونستن 1 مهره رو حذف کنن؟!
  12. بچه ها یه نکته ای رو در نظر بگیرین.انتقام گرفتن به معنای گرفتن تاج نیست.اشتباه راب این بود که بهانه ی انتقام پدرش،ادعای تاج و تخت کرد و به همین دلیل مرگ خودش رو رقم زد. اما کشتن یه نفر میتونه خیلی ساده تر از این حرفها باشه.با به پرواز دراومدن یه تیر،یه قطره اشک لایس و تعداد بیشماری راه دیگه. در درایت و زیرکی دوران مارتل شکی نیست.قطعا راه دیگه ای تو ذهنش داره.اما این به این معنی نیست که مارهای شنزار نمیتونستن این کارو بکنن
  13. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    منم فکر میکنم این تئوری خیلی با منطق جور درنیاد. به صرف اینکه یه نفر چه علایقی داره که نمیشه نتیجه گرفت نژادش به جای دیگه ای برمیگرده.خیلی ها آتیش رو دوست دارن و همینطور خیلی ها دراگون ها رو.منم پرواز و دراگونو دوس دارم در مورد حرف جنا من استنباطم این بود که از لحاظ زیرکی و شایستگی جانشینی اون حرف رو زد.چون تو باهوشی و زیرکی و همچنین سیاستمدار بودن تیریون شکی نیست.
  14. برندون معمار

    خودتان را معرفی کنید .

    بهت خوش آمد ميگم سرلا جان،اميدوارم بتوني خوب از اطلاعاتي كه اينجاست استفاده كني و مهمتر اينكه لذت ببري به جمع وستروسي ها خوش اومدي
  15. برندون معمار

    انتقادات و پیشنهادات

    North Wolf: همه ي حرف ما اينه كه اون تاپيك به سمت چت روم نره.پرسيدن حال و احوال همديگه چه سودي داره كه بخوايم اينهمه وقت و انرژي هزينه كنيم و اينقدر دلخوري هم پيش بياد!همه حرف بچه ها اينه كه اون تاپيك ميتونه جرقه ي اتفاقات خوبي باشه.و همين نكته ست كه باعث شده تا ما اينجا بيشتر در موردش حرف بزنيم. مانوئل: دوست عزيز اينكه شما هميشه لحنت تند و تيزه بر كسي پوشيده نيست.اما فك ميكنم اينجا هر كسي واسه دلش مياد و منت گذاشتن وقتي كه با تصميم خودمون خرج كرديم،خيلي بچه گانه باشه.هيچ كسي هيچ وقت زحمتاي بچه ها رو انكار نكرده و همه كاربرا ميدونن كاربرايي مث تاليسا كينگ رابرت استاد آمون استنيس كيوان رنلي وينترفل و خيليهاي ديگه زحمتاي بسياري براي اين فروم كشيدن،شما ميتوني جايي رو پيدا كنيد كه يكي از مديراي اين سايت تفكر خود برتر پنداري داشته باشن؟ شما حس ميكني بهت برخورده و بهت توهين شده،قبول!بايد بياي توهين كني تا دلت خنك شه؟فك ميكنم بعدا يه بار بشيني پست هات رو بخوني متوجه خصومت نهفته لابلاي كلماتت ميشي.بپذير كه اين رفتار شايسته نيست. توي اين دو روز بازخوردهاي خوبي از اينجا گرفته شده و قطعا تصميمات تازه اي هم گرفته خواهد شد.به نظرم بهتره بحث رو به سمتي ببريم تا به قوانين درستي براي اون تاپيك برسيم.
  16. برندون معمار

    انتقادات و پیشنهادات

    ليدي حرف شما درسته،اما احساس ميكنم در اين مورد كمي حساسيت و سوتفاهم (كيبوردم همزه نداره ) چاشني كار شده،ميتونم بهتون اطمينان بدم كه دير پاسخ دادن ما به هيچ وجه نشان از بي احترامي به كاربرا نيست.ممكنه دلايلي وجود داشته باشه كه شما ازش بي خبر باشيد،ممكنه ما تو همون زمان داشتيم بين خودمون بحث ميكرديم تا به يك نتيجه واحد برسيم. در هر صورت اگر اين رفتار ما حمل بر بي احترامي شده من عذرخواهي ميكنم.
  17. برندون معمار

    نظر سنجی19:شوک مرگ کدام شخصیت در سریال برای شما شدیدتر بود؟

    رتبه اول ند استارك:هيچ وقت فك نميكردم مهره اي به اون ارزشمن ي تو پايان جلد اول كشته بشه اونم در حالي كه قول رفتن به ديوار رو بهش داده بودن اوبرين:با توجه به لحني كه كتاب پيش گرفته بود هيچ وقت باور نميكردم كه اوبرين بخواد بازنده ي رقابت بشه،خيلي سخت بود كشته شدن اوبريني كه براي بعد از پيروزي احتماليش اون همه نقشه تو سرم كشيده بودم كتلين:من اسپويل عروسي سرخ رو در حالي خورده بودم كه نه كتابي براي خوندن داشتم و كاملا ميدونستم توي قسمت نه سيزن سه اتفاق ميفته،كاملا ميدونستم كه راب قراره سلاخي بشه،اما باورش برام سخت بود كه مارتين بخواد دو تا كاراكتر رو با هم حذف كنه! رنلي:بعيد ميدونم با توجه به برتري قواي رنلي نسبت به استنيس،كسي تونسته باشه مرگ رنلي رو پيش بيني كنه،قسمت شوك آورش مردن توسط اون سايه بود بقيه گزينه ها به ترتيب: تايوين لنيستر ويسريس تارگرين جافري راب تاليسا
  18. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    استاد آمون:واقعا بوسیده شدن سنسا توسط سندور اینقد مهمه که واسش تئوری ساختن؟حالا اصلا ببوسه یا نبوسه،چه اتفاقی میفته؟!
  19. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    ريگار:خوشحالم كه جنا لنيستر واسه تو هم خوش درخشيده.من داداشش رو هم بشدت ميپسندم در مورد سرسي:سرسي تا قبل از مرگ تايوين بزرگترين دستاوردش كشتن رابرت و ند استارك بود و همچنين مخفي نگه داشتن رابطه ش با جيمي(كه البته تو اين هم همچين موفق نبود).تازه اگه دقيق تر بشيم ميبينيم كه رابرت و ند استارك هر دو به دست حماقت ها و اشتباهات خودشون مردن و نه زيركي سرسي.سرسي فقط پيش دستي كرد.اونم به لطف شرافت(و صد البته حماقت)ند استارك!تا اينجا همه چي با كياست و دانايي تايوين ميچرخيد كه بعد از مرگش سرسي نشون داد چقدر از پدرش بي بهره بوده!پس همچين هم اتفاق عجيبي نيفتاده.مارتين با pov كردن اين شخصيت لطف بزرگي به خواننده ها كرد،چون كشتن سرسي در حالي كه فك كنيم آدم زيرك و كاردرستي بوده همچين لطفي نداشت،من با افول قدرتش و نشون داده شدن حماقتش بيشتر لذت ميبرم
  20. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    من خيلي اميد خاصي به شمشير زني جيمي ندارم،اما به هر صورت تداوم توي هر كاري نتيجه ميده و فعلا جيمي داره با ايلين پين تمرين ميكنه و قطعا پيشرفت حاصل ميشه.بشدت حس ميكنم يه روزي ميرسه كه ازين تمرين هاش پشيمون نميشه و به دردش ميخوره. فقط يه نكته اي برام سواله كه اين جيمي و سرسي چي به سرشون اومده كه رازشون رو براي همه فاش ميكنن،اون از سرسي كه واسه عموش گفت و اينم از جيمي كه واسه ايلين پين.زدن به سيم آخر؟ بريندن همون بلك فيشه ديگه آيا؟ بايد در نظر بگيريم كه بلك فيش چه كارهايي ممكنه بكنه،گزينه اول به نظرم رفتن به ويل ميتونه باشه،بالاخره بلك فيش سالها اونجا بوده و قطعا خيلي ها ميخوامش،اما نبايد از ياد ببريم كه ديگه لايسايي وجود نداره و كافيه كه ردكيپ اعلام كنه كه اونو مرده يا زنده ميخواد.بعيد ميدونم بريندن اونجا شانسي براي زندگي راحت داشته باشه. ممكنه بخواد از جيمي انتقام بگيره و يا همون حوالي ريورران باقي بمونه و خورد خورد جون فري ها رو بگيره.قطعا اين راه هم واسه بريندن تالي هزينه بره و خيلي بهش خوش نخواهد گذشت،اما ممكنه بخواد به كتلين بپيونده،كه در اين صورت بد به حال بقيه! بچه ها اين كتلين چرا اينجوري شده؟يعني كاملا تغيير كرده،من فك نميكردم بخواد با برين اونطوري برخورد كنه.حداقل بايد بهش فرصت دفاع كردن ميداد و اجازه ميداد از خودش دفاع كنه.هيشكي نيست بگه خودت جيمي رو سپردي دست برين تا برسونتش رد كيپ،اون برين بدبخت كه كاري غير اين نكرد و به فرض اينكه جيمي هم در ازاي لطفش بهش شمشير داده،اين كجاش گناهه؟كلا از بازگشتن كتلين اونم اينجوري،اصن خوشحال نيستم. در موردQuiet Isle:توي اون گردهمايي مانوئل هم يه چيزايي در اين مورد گفت.دوس دارم اول نظر خودتو بشنوم كينگ رابرت:خيلي توضيحات خوب. و كاملي بود،ممنون در مورد شخصيت هاي احتمالي پايين كشيدن ملكه همه موارد رو خودت هم گفتي،مشخصا مليساندر و شيرين و ميرسلا نميتونن باشن.موافقم كه مارتين عموما همون كاري رو ميكنه كه هيشكي فكرشم بهش نميرسه،اما هميشه هم اينطوري نيست.مثلا خيلي بعيد به نظر ميرسيد كه كشته شدن توي مراسم عروسي بعد از عروسي سرخ اتفاق بيفته اما چند فصل بعدش توي عروسي بنفش شاهدش بوديم.در مورد گزينه ها من شانس بيشتري براي دنريس قائلم تا سانسا،درسته سانسا داره پيشرفت ميكنه،اما اصن در حدي نيست كه سرسي بخواد بهش فك كنه،سانسا الان آلاينه و خونه ي پرش با هري ازدواج ميكنه و ميشه مالك ويل.به فرض به اونجا هم كه برسه چجوري ميخواد واسه سرسي خطرناك باشه؟ در مورد آريا هم توضيحات استاد آمون خيلي خوب بود،نميتونم باهاشون مخالف باشم. اما در مورد والنكار بودن جيمي:همچينم بعيد نيست اين اتفاق بيفته،با كارايي كه سرسي داره ميكنه ميتونيم احتمال اينو بديم كه اين اتفاق بيفته! يه چيز ديگه هم توي داستان داره منو آزار ميده،قضيه ي اين پيشگويي ها و پيشگوها چيه؟چجورياست كه اينقد خوب اينكارو ميكنن.اون از داستان سه خيانتي كه به دنريس ميشه اونم از پيشگويي كه مرگ جافري رو ميگفت و اينم پيشگويي سرسي،خب اگه اينا اينقد خفن و خوبن پس چرا نميشن دست راست يكي از پادشاها،انصافا از خيلي از مهره هاي ديگه ارزشمندترن
  21. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    كيوان:اگه نوشتم بتونه پيدا كنه واسه اين بود كه هميشه فك ميكردم اين انجمن برادران بي چهره يه انجمن خاصيه و يه سازوكار مشخصي داره و نيازمند تمرينهاي خاصيه،اما اون پيرمرده عملا چيز خاصي نميگه فقط با آريا حرف ميزنه.واسه اينه كه هنوزم اميدوارم آريا يكي رو پيدا كنه كه سريعتر بره سراغ اصل مطلب!
  22. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    نه منظورم رو بد رسوندم.میدونم که آریا الان توی خانه ی سیاه و سفیدهاست و اینجا همون جاییه که باید باشه.حرف من اینه که با این سرعتی که آریا آموزش میبینه یه عمر طول میکشه تا به یه دردی بخوره!فعلا که تمرین باد کردن دهان میکنه و کلاس فشرده زبان میره بابا آریا قرار بوده یه گوشه داستانو دستش بگیره!الان این حسو بهم داده که هیچ فرقی نمیکرد آریا به خواهران سکوت میپیوست.چون اینجوری هیچ آینده ای براش نمیشه در نظر گرفت
  23. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    كيوان ممنون از توضيحات خوب و كاملت دوس دارم راجع به قضيه سرسي و مارجري حرف بزنيم(البته ميترسم اين موضوع تو كتاب پنج اومده باشه و دچار اسپويل شم).سرسي توي اون پيشگوئيه دوران بچه گيش شنيده بود كه يك ملكه جوانتر اون رو به زير ميكشه،قاعدتا با شهادت آزني كتل بلك(تازه اگه فك كنيم پاي تانا بازم وسط نياد)سرسي محكوم به خيانت بزرگ ميشه،اما توي همون پيشگويي اومده كه سرسي به دست برادرش كشته ميشه(البته تو كتاب يه لفظ ديگه به كار ميبرد كه سرسي از اون تعبير به تيريون ميكرد)حالا تيريون چجوري ميخواد اينكارو كنه؟شايدم همش توهم سرسيه؟ يه سوال ديگه هم دارم،ما چه انتظاري ميتونيم از آريا داشته باشيم؟اولا كه فعلا مسئله كور شدنش رو ناديده ميگيرم و فرض ميكنم كه يه جوري بتونه اونو حل كنه اما داستان آريا به كدوم سمت ميخواد بره؟به فرض آريا مردان بي چهره رو بتونه پيدا كنه و آموزش ببينه ازشون،اينكه تو دو سه ماه و يه سال به اونجا برسه انتظار غير معقوليه،احساس ميكنم آريا داره هرز ميره تو داستان!
  24. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    کیوان: اوکی قبول که میشه حدس زد حرکت ماروین رو!ولی اگه الان بگم که بازم قضیه این پیت و جگن هگارو نفهمیدم میزنی داغونم میکنی احتمالا ولی خب واقعا نفهمیدم.از طرفی کتابا دست اون ریگار ملعونه و من نمیتونم دوباره بخونمش.خدا خیرت بده یه توضیح مفصل بهم بده هر وقت حوصله داشتی بچه ها نظرتون در مورد جیمی چیه؟من خیلی از حرکتش خوشم اومد که ریورران رو با اون هوشمندی گرفت.واقعا برعکس سرسی جیمی خیلی شخصیت خوب و دوست داشتنی ای داره . سر کوان و جنا هم شخصیت های خیلی خوبی هستن.هر دوتاشون رو دوس دارم.کلا خواهر برادرای تایوین هم مثل خودش خیلی آدمای کار درستین.
  25. برندون معمار

    بحث کلی در رابطه با کتاب ضیافتی برای کلاغ ها

    به استاد: نه اصلا معلوم نبود.درسته که استاد ایمون به سم گفت که دنریس همونیه که وعده داده شده بود اما هیچ جا نگفت که پامیشه میره پیش دنریس!بعد اونوقت یکه و یالقوز پاشه بره پیش دنریس چیکار؟ من به آخرای کتاب چهار که رسیدم زدم یه بلا سر کتابم آورد م وبا چسب فاسد اون آخراشو برگ برگ کردم :دی اون فصل سم و دنی رو نتونستم خیلی خوب و دقیق بخونم چون اعصابم خورد بود.الان پیت کیه؟ اولش سم رفت اولد تون که بره پیش استاد اعظم و همه چی رو بهش تعریف کنه.از قضا(که بعدا هم فهمیدیم همچینم از قضا نبوده و ماروین میدونسته داستانو)یکی اونجا بوده معروف به مرد افسانه ای(یا یه چی تو همین مایه ها)که داستانو میشنوه و سم رو میبره پیش ماروین.الان داستان این پیت چیه؟+شما حدس میزنین که این جناب پیت همون جیگن هگره؟ راستی داستان فصل اول کتاب چی بود؟همون مرد بی چهره ای که دنبال یه کلید بود و بدستش هم آورد! من واسه آریا نگرانم.تو آخرین فصلی که ازش داشتیم کور شد.اما امیدوارم بتونه یه حرکتی واسش بزنه.احساس میکنم کور شدنش مربوط به همون لیوان شیر باشه و اون پیرمرد از قصد آریا رو کور کرد.آره؟
×