رفتن به مطلب

ArI@N

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    17
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

18
  1. ArI@N

    بحث اپیزودیک قسمت پنجم The Bells

    شما سریال رو درست ندیدی دوست خوبم. توی پیشگویی سرسی توی سریال اصلا اشاره ای نمیشه به اون قسمت مرگ سرسی.
  2. ArI@N

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    من که فاز شماها رو نفهمیدم. یادمه موقعی که کامنت های عروسی خونین رو میخوندم، همه فوش رو کشیده بودن به مارتین و گات و فلان. الان از اون اپیزود به عنوان شاهکار یاد میشه!!! انتظار داشتی چه اتفاقی بیفته؟ بزار چند تاشو مرور کنیم! جان و نایت کینگ رودررو دوئل کنن کامنت مردم : مگه نایت کینگ احمق بود از این همه قدرتی که داشت و جادویی که داشت استفاده نکرد؟ چقدر کلیشه ای بود ! نایت کینگ با آتش اژدها میمرد کامنت مردم : خسته نباشند پس هدف از شمشیر والرین چی بود نایت کینگ پیروز میشد کامنت مردم : چقدر مسخره دیگه کجا باید جلوش رو گرفت کلا برای هرچیزی ما یک غر داریم که بزنیم. الان اگر نایت کینگ و جان دوئل میکردند یا نایت کینگ برنده میشد، بالیوودی نبود اون موقع ؟
  3. ArI@N

    بحث اپیزودیک قسمت سوم The Long Night

    تعجب میکنم برخی از دوستان ایرادات بیهوده میگیرند به فیلم اول اینکه این قسمت کجاش فمنیستی بود ؟ اگر منظورتون صحنه ای هست که لیانا استارک با شجاعت مرد، خب تئون هم با همون شجاعت مرد. بریک هم با همون شجاعت مرد. جورا هم خودشو فدا کرد. اگر منظورتون آریائه که نایت کینگ رو کشت، چه اشکالی داره بین این همه کاراکتر تاثیر گذار مرد، یک کاراکتر تاثیر گذار زن هم باشه؟ این چیزیه که مارتین هم احتمالا در نظر داره برای آریا. اتفاقا به نظر من اینکه به جای جان که هممون فکرشو میکردیم آریا کشت چیز قشنگی بود و از کلیشه ای بودن کم کرد. من غیر از این صحنه ی تاثیرگذاری ندیدم از زن ها. واقعا متوجه چیزی به اسم فمنیستی نشدم در مورد مرگ نایت کینگ هم واقعا چیز خوبی در آوردن ... فقط سوالم اینه که الان ابهامات مربوط به اینکه اصلا هدف نایت کینگ چی بود و هدف کلاغ سه چشم(برن) چیه پاسخ داده نمیشه؟ من حدس میزنم قسمت آخر باز هم یه چیزی ببینیم ازشون. اون تیزر که توی سرداب وینترفل هستن الکی بود درسته ؟
  4. ArI@N

    بحث اپیزودیک قسمت اول Winterfell

    یک تحقیق و بررسی کردم و به نظر میرسه که این صحنه ی رد ودینگ بوده ...
  5. ArI@N

    بحث اپیزودیک قسمت اول Winterfell

    یک نکته ی خیلی عجیبی ذهنم رو درگیر کرده. توی آهنگ اول فیلم که همیشه میذاشت، نماد های خاندان های مختلف بود. شیر،گرگ،گوزن،اژدها و ... ولی الان، سه چهار تا نماد خیلی عجیب دیدم که شاید پیشگویی از آینده باشه؟ نمیدونم تفسیرش چی میشه ؟ اولی اگر اشتباه نکنم یک آدر هست که سر بریده شده ی گرگ دستشه، دومی یک شیر(؟) که به دار آویخته شده، سومی هم یک شیر که توی دهنش یک ماهی هست. البته جلو تر یک اژدها هم هست که گویا داره برده ها رو شلاق میزنه این نماد ها خیلی عجیب هستن! شاید اگر بخوایم پیشگویی کنیم، اولی میتونه سرنوشت جان باشه، دومی سرنوشت جیمی ، سومی سرنوشت تیریون و سانسا و چهارمی سرنوشت دنریس...
  6. ArI@N

    قسمت چهارم، Book of the Stranger

    به نظر من بیشترین مشکل رو با موفقیت های دنریس ، کسایی دارن که طرفدار استارک ها بودن . مثلا برای کسی که طرفدار راب استارک بوده ، سخته دیدن اینکه راب از این موفقیت ها نمیاره و کشته میشه ولی دنریس با خوش شانسی موفقیت کسب میکنه . راجع به این مساله باید بگم که اولا دنریس الان تازه داره به جایی میرسه که کسایی مثل ادارد ، راب و یا جیمی و سرسی و استنیس مدت ها قبل بودن . همه ی شمالی ها دقیقا به همین اندازه راب رو دوست داشتند و جلوش تعظیم میکردند (بگذریم که توسط بولتون ها که تعظیم هم میکردند بهش خیانت شد ) وحتی افراد وفاداری داشت که واسش جونشون رو فدا میکردند . پس نمیشه گفت دنریس موفقیتی کسب کرده . به دست اوردن افراد وفادار و یا غیر وفادار تازه اون رو به حد لرد های وستروسی میرسونه . و راجع به تعظیم دوتراکی ها بهش ، دوتراک ها قبیله ای وحشی هستند که نه سوادی دارند و نه هیچی . پیرو خرافات هستند و برای این افراد وقتی که همه ی سرانشون آتیش بگیرن ولی یک زن از بین آتیش زنده بیاد بیرون همه چیزه و اونو مثل خدا میبینند . حتی توی همین جامعه ی ما چند نفر وقتی ببینیم یک نفر زنده از توی آتیش میاد بیرون ناخودآگاه یک حس احترامی بهش پیدا نمیکنیم؟ حالا تصور کنید که سران دوتراک که همشون پیرو اونها بودند آتیش زده شدند و دنریس نه ، هرکسی هم باشه به دنریس ملحق میشه . نکته ی دوم اینه که دنریس الان در ایسوسه و اوضاع ایسوس خیلی تفاوت داره با وستروس ! ایسوس افرادی مثل دوتراک ها داره که میجنگن ولی سیاست ندارن ، و حتی یونکایی ها بیشتر پول دارن تا سیاست . ولی توی وستروس سیاست و خیانت حرف اولو میزنه و باید دید توی وستروس هم خوش شانسی میاره یا نه که خیلی بعیده . پس بیخود و بی جهت به خاطر موفقیت های دنریس نویسندگان رو سرزنش نکنید ، دنریس هنوز حتی به سطح یکی مثل راب هم نرسیده ، هوز حتی پاش به وستروس هم نرسیده .
  7. ArI@N

    وضعیت خاندان ها در کتاب پنجم

    دوست عزیز اینجا بحث در مورد کتاب پنجمه نه فصل پنج سریال توی کتاب پنجم استنیس زندست ارتش قدرتمندی هم داره و امید زیادی به پیروزیش در برابر بولتون ها هم وجود داره. دینریس هم توسط ارتش یونکای (که البته توی کتاب شش مشخص میشه که توسط ویکتاریون گری جوی در هم کوبیده شدن ) محاصره شده البته خودش هم توی میرین نیست.مرگ و طاعون توی میرین بیداد میکنه و اویزه ها و ازاد شده هاش رو میکشه . از 3 تا اژدهاش هم دو تاشون فرار کردن توی اشوب میرین توسط کوئنتین و یکیشون فقط باهاشه توی صحرای دوتراکی و توسط دوتراک ها محاصره شده . بولتون ها هم توی شمال بسیار ضعیف شدن و مندرلی ها و بقیه شمالی ها در ظاهر باهاشون هستن و در باطن به فکر نابودیشونن همچنین اگان هم هستش که حتی اگه بلک فایر هم باشه فعلا داره به اسم خاندان تارگرین به همران جان کانینگتون استورمزاند رو میگیره.
  8. من الان داشتم فصل ملیساندره رو میخوندم توی کتاب 5 و یه چیزی دیدم یک جایی توی اتیش نگاه میکنه و یکیو میبینه که با هزار تا چشم بهش نگاه میکنه و همینطور یک پسر با سر گرگ مشخصه که بلادریون و برن هستن که ملیساندره توی اتیشش میبینه ملیساندره میگه اینا دشمن بزرگ نیستن چون اون وحشتناکه ولی اینا از خادمینش هستن! ایا ملیساندره اشتباه متوجه شده یا واقعا قضیه همینطوره؟؟
  9. به نظرم منس ریدر نامه رو فرستاده ما میدونیم که منس تئون رو فراری داد ولی خودش موند بعد هم دو تا همراهانش برگشتن که کنار منس باشن و ازش محافظت کنن ما میدونیم که منس قدرت زیادی داره ... میتونه راحت از پس 3 تاشون بربیاد حالا تصور کنید ... منس و دو همراهش دارن مبارزه میکنن.. خبر به روس میرسه ... همون موقع خبر به لرد های شمالی هم میرسه ... آریا فرار کرده لرد های شمالی که منتظرن شمشیر ها رو میکشن و شروع میکنن به قتل عام بولتون ها و فری ها قری ها و بولتون ها سلاخی میشن و منس فعلا قدرت میگیره ... نامه رو مینویسه چو ن میدونه جان حتما میاد . در واقع با اینکار میخواد هم از استنیس انتقام بکیره هم به جان بگه که امنه اینطرف. این دلیل اینکه تئون سر راهش به هیچ مانعی برنخورد رو هم توجیح میکنه
  10. به نظرتون بلادریون در ماجرای فرمانده شدن جان نقشی داشته؟ همون قضیه ی کلاغ مورمونت که گفت اسنو و روی شونه ی جان نشست؟!
  11. ArI@N

    شخصیت های مرموز

    نظریه ی خیلی جالبیه... به عنوان خواهر بلادریون میدونه در شمال چه خبره .. و میخواد دنریس رو هم بیاره اون طرف که به جبهشون ملحقش کنه و با استفاده از اون آدر ها رو شکست بدن. ولی نکته اینه که چرا در مورد همشون به دنی هشدار میده؟ هم ویکتاریون هم تیریون هم بقیشون؟ و اگه اینده رو میبینه ، چرا گرفتار شدن دنی توی دشت داتراک ها رو نمیبینه؟
  12. این اولین لحظه ایه که اجساد پیدا شدن درباره اینکه هدف کی بوده و چرا و آیا تو ماموریتشون شکست خوردن یا پیروز شدن هم شک و تردید زیاده . ممکنه هدف جان بوده باشه . نه مورمونت . ممکن هم هست با لمس کردن جان به هدفشون رسیده باشن. اینکه اون همه روی دست سوخته جان تاکید میشد بی هدف نبود. اگر هم هدف مورمونت بوده باز هم دلیلش یه راز هست. رابطه عجیب مورمونت با زاغ سخنگویی که بعدا میفهمیم در خدمت بلادریون هست و رابطه عجیبش با کرستر رودر نظردشته باشیم. اگه از این قضیه به داستان نگاه گنیم که جان آزور آهایی نیست و قراره شاه آدر ها بشه چطور؟ این نمیتونه دلیل علاقشون به جان و حتی گذاشتن علامتشون روی جان(دستش) رو توجیح کنه؟ و حتی یک نظر دیگه کلند هند ممکنه توسط بلادریون کنترل میشده ... حالا اگه بگیم این دو تا هم توسط بلادریون کنترل میشدن چطور؟ اگه بلادریون هدفش خوب نباشه ، قصدش کشتن جان یا مورمونت بوده .اگه هدفش خوب بوده ، میتونسته در جهت آگاه گردن نگهبانا از خطر بوده باشه!
  13. یکی از چیز هایی که خیلی علاقه مندم راجع بهش بیشتر بدونم خدایان و نقششون توی دنیای نغمه هستن ما میدونیم که بیشتر هفت پادشاهی پیرو خدایان 7 هستن ، ما میدونیم که پیروان رلور خدای آتش وجود دارن و توروس ملیساندره و چندتایی دیگه رو از پیروان رولور میشناسیم. خدای بینهایت چهره هست با مردان بی چهره که بسیار مرموزن خدایان قدیم و درختان روبند دار توی شمال هستن که به نظر میرسه قدرت بسیاری توی شمال دارن و همچنین خدای مغروغ با پیروانی مثل ارون خیس مو . به نظر میاد هرکدوم این خدایان قدرتی دارن از قدرت رلور که دیدیم ، زنده کردن مردگان و درست کردن شبح برای کشتن افراد.همچنین عوض کردن چهره با جادو (منس ریدر و ارباب استخوان ها توسط ملیساندره ) پیشگویی ها و دیدنشون توی آتش هم هست ، و همچنین اون بحث زالو ها که نمیشه بی اهمیت ازشون عبور کرد. در مورد خدای بی نهایت چهره هم که میگن مرگ رو عطا میکنه و قدرت پیروانش رو دیدیم و میتونیم فرض بگیریم بسیار قدرتمنده. خدایان هفت رو من ازشون چیزی ندیدم ، ولی با حرفی که زده شده که این 7 خدا در واقع چهره های یک خدا هستند ، میشه حدس زد اینا هم همون خدای بی نهایت چهره باشن. خدایان قدیم هم در شمال قدرتشون با درختان دیدیم . درختانی که به نظر میرسه نقش خیلی مهمی خواهند داشت و قدرت زیاد. و همچنین خدای مغروق ... که البته تا الان چیز زیادی ازش نشنیدیم. میشه چند تا فرضیه در نظر گرفت: 1-مارتین میخواد یک جنگی بین خدایان و پیروان خدایان راه بندازه ، و یا اینکه با متحد کردن خدایان اونا رو به دو جبهه تقسیم کنه. مثلا خدایان جنگل در مقابل رولور. فکر نمیکنم این به نظر درست باشه ، به هرحال داشتن چند خدا چیزی نیست که زیاد جالب باشه ، و مارتین گته خدایان نقشی نخواهند داشت در کتاب.(نقش مستقیم) 2-اصلا چیزی به نام خدایان وجود نداشته باشه! پیروان هفت که پیرو 7 تا مجسمه هستند.اینا میرند کنار. پیروان خدای بی نهایت چهره ، یک هنر و جادوی خاص دارن . خدایی در کار نیست ، این جادوی اوناست که باعث قدرتشون شده . شاید حتی یک رهبر بسیار قوی داشته باشند . موجوداتی باستانی مثل آدر ها که قدرتشون رو از این ها بگیرن. در دنیایی که کسی میتونه با عمل وارگ شدن بره داخل بدن موجود دیگه ، چرا یه وارگ قوی تری نباشه که دو تا بدن رو ادغام کنه و هروقت خواست از هم جداشون کنه؟ درواقع مثلا جان به جای اینکه گرگش همراهش باشه و داخلش وارگ بشه ، به نوعی گرگ رو همیشه درون خودش داشته باشه! رولور هم میتونه یک موجود باستانی باشه. یک تارگرین قدرتمندی که آتش رو میتونه ازش به عنوان زنده کردن ، ( حتی میشه اینم زنده کردن در نظر نگرفت ، شاید رولور تسخیرشون میکنه ، چون با توجه به اینکه عوض میشن و اون فرد سابق نیستن ، شاید رولور بدنشون رو کم کم میگیره . چون بریک داندریون به توروس گفت هربار که زنده میشم بیشتر تغییر میکنم ) به عنوان انتقال پیام یا کارهای دیگه استفاده کنه. خدایان جنگل میتونن توسط کسایی مثل فرزندان جنگل کنترل بشن ، خیلی راحت اونا هستن که درختان رو اینطور ساختن که بتونن داخلش برن و جادوهایی انجام بدن. و در این صورت ، میشه گفت خدای مغروق هم یک موجود باستانی میتونه باشه که داخل آب هست ، و حالا با برگشتنش جبهه رو به سمت گریجوی ها سنگینتر میکنه .
  14. توی کتاب بار ها و بارها اشاره شده به این موضوع که وایت واکر ها مردگان متحرک هستند. بار ها اشاره شده که مردگانتون رو بسوزونید وگرنه برمیگردند ولی مارتین ثابت کرده هیچ چیزی اون چیزی که به نظر میرسه نیست. یک نکته ای تو 5 پرولوگ فصل بود که خیلی جالب بود وارامیر وقتی کهبه داخل جلد گرگی میره پس از مرگش ، میبینه که تیستل تبدیل به وایت شده چشماش آبی شده و بلند میشه. این خیلی براش ترسناکه دیدن تیستل که مرده و پا میشه ، ولی آیا از اون ترسناکتر نمیتونست دیدن جنازه ی خودش باشه که بلند شده و زنده شده؟! شما خودتون رو ببینید بیشتر میترسید یا یک زن دیگه رو؟ کدوم اینقدر براتون ترسناکه که توی ذهنتون باشه؟ صد در صد جنازه ی وارامیر هنوز بوده ، پس وایت ها میتونستن همونطور که تیستل رو وایت کردن ، این رو هم تبدیل به وایت کنن . ولی میبینیم که اصلا اشاره ای نشده ، پس شاید تیستل رو تونستن چون روح داخل بدنش بوده ، ولی جسد وارامیر روحی نداشته و تسخیر نمیتونسته بشه. یعنی درواقع وایت ها اونطور که ما فکر میکنیم مردگان متحرک نیستن ، بلکه زنده ان و تسخیر شدن!و شاید با جادوهایی به این شکل دراومدن. حتی توی آخر همین فصل وارامیر در قالب گرگ به تیستل نگاه میکنه و میگه : او مرا میبیند یعنی ممکنه خاطراتی براش مونده باشه که وارامیر رو بتونه تشخیص بده؟ دوست دارم نظرتون رو بگید در این مورد
×