رفتن به مطلب

جانکویل

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    22
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

0

اطلاعات شخصی

  • مرز اسپویل من
    کتاب سوم(یورش شمشیرها)
  1. جانکویل

    بحث اپیزودیک قسمت دوم: Stormborn

    خب خب خب من 5/10 دادم به این قسمت. احتمالا از نظر خیلی ها کم سلیقه ای میشه اما حقیقت اینه که این قسمت برای من در آخر رو به شکنجه دادن رفت از اتحاد تایرل ها و دورن با دنریس خیلی خوشم اومد و نقشه ای که کشیده بودن. اما اون تیری که قرار بود اژدهایان رو زخمی کنه و حمله ی یورون و کشتن دخترای اوبرین و البته اسارت بقیه شون و نقطه ی خیلی تلخ ماجرا که فرار تئون بود، خوشحالین رو خراب کرد. البته این تخصص سریاله :دی اما حدس می زنم داستان به اینحا ختم نمیشه. حتی اگه سرسی بازم قدرت بگیره، پایان ونریس نمی تونه اینقدر راحت باشه. بریم سراغ آریا. خیلی دوست داشتم بره کینگزلندینگ و سرسی رو بوشه. این طوری قضیه خیلی ساده تر می شد. ولی همون طور که خدس می زدم راهش رو عوض کرد. صحنه ی دیدارش با نایمریا به نظرم جای کار بیشتری داشت. اما می تونم تصور کنم که در جنگ های پیش رو قراره یه ارتش از گرگ ها هم داشته باشیم. چون احتمالا نایمریا برای کمک به آریا برمی گرده. همون طور که گفت شمال خونه ی نایمریا هم هست. در مورد جان فقط می تونم بگم داره راه درستی میره و امیدوارم دنریس این اتحادو خراب نکنه. اما سنسا رو واقعا نمی تونم پیش بینی کنم. این که هدفش از ایک ساز مخالف زدن چیه. از این که جان رو زیر سوال ببره. این که واقعا می تونه از پس بیلیش بربیاد یا نه. و همین طور بیلیش، چه فکری پشت این حرف ها و کاراش داره و در نهایت به کجا قراره برسه. اتفاقات سیتادل، برای منی که به سر جوراه شدیدا علاقه دارم روزنه ی امید بود. سم داره ریسک می کنه و این ریسک می تونه اونو از سیتادل جدا کنه. و ممکنه برگرده پیش جان. اما به هر حال فکر میکنم تا مدتی بمونه و روش های درمانی بیشتری روی سر جوراه پیاده کنه. چون به قول دوستان فقط جدا کردن اون تیکه ها و مالیدن چیزی روش نمی تونه کاری باشه که دیگران نتونند انجام بدن. فکر می کنم کل مراجل هنوز بهمون گفته نشده. در مورد جیمی هم فکر می کنم با اینکه از سرسی طرفداری می کنه دیگه اون اشتیاق رو برای بودن در کنارش نداره و باید دید می رسه روزی که خسته بشه و سرسی رو به حال خودش بذاره یا بدتر از اون... پیشگویی برادر کوچیکتر رو به هر دلیلی اجرا کنه یا نه؟ صحنه ی مورد علاقه م هم اونجا بود که جان یقه ی پتایر رو گرفت حتی حالت چهره ش هم منو یاد ند انداخت :'(
  2. جانکویل

    بحث و تبادل در مورد موسیقی متن سریال

    موسیقی سریال واقعا خیلی عالیهو از اون موسیقی هایی هست که جدا از فیلم برای گوش دادن در حالات دیگه هم به درد می خوره. حس هیجان، حماسه، غم، شکوه، بازی و... رو منتقل می کنه. تو فصل اول موسیقی لحظه ی خداحافظی جان و برن رو خیلی دوست دارم. فکر می کنم اسمش goodbye brother باشه. و از فصلای دیگه باران های کاستامیر و همینطور The children خیلی عالی هستند.
  3. جانکویل

    تفاوت داستان و فیلم

    نمی دونم این تفاوت محسوب میشه یا نه. اما تصور من از وینترفل متفاوت با تصویری بود که تو فیلم نشون داده میشه. وینترفل تصوراتم بزرگتر و باشکوه تر بود. اما تو فیلم اونقدرا که باید با شکوه ندیدمش
  4. جانکویل

    بار ِ عام، باری برای عموم [گفتگوی آزاد 2]

    اسپانیا اما نگاه نمکنم امسال. فقط گاهی نتایجو میشنوم.
  5. جانکویل

    فن فیکشن

    ممنونم جانکویل عزیزاز نظرات پر لطفت. جای شما هم با قلم خوبی که ازت سراغ داریم در دنیای نغمه خالیه. ممنون از شما.نظر لطفته. گرچه هنوز اونقدر که باید هم از این دنیا اطلاعات ندارم اما امیدوارم بتونم از داستان های شما و همینطور آر-فارازون کمک بگیرم و در آینده بنویسم. البته نه در حد داستان های خوب شما
  6. جانکویل

    خودتان را معرفی کنید .

    سلام. خیلی ممنون در کنار شما و دوستان دیگه حتما همینطوره
  7. جانکویل

    فرو ریختن دیوار (The Wall) !! آیا ممکن است؟

    من دیوارو دوست دارم.اما اگه بریزه جالب میشه چون دیگه وستروس واقعا بهم میریزه احتمالشم هست. اما بازم یجورایی نقطه ثقل داستانه! مثل هویت وستروس و سخته که مارتین بخواد خرابش کنه
  8. جانکویل

    بار ِ عام، باری برای عموم [گفتگوی آزاد 2]

    سلام. اول خوش آمد میگم تا جایی که میدونم سایت وینترفل تا کتاب چهارم رو ترجمه کرده و الان در حال ترجمه کتاب پنجم هستند. میتونید فصلاش رو دانلود کنید البته با برداخت مقداری هزینه
  9. جانکویل

    فن فیکشن

    سلام. .. Winterfell عزیز فن فیکشنتون رو خوندم. به پیشنهاد جناب آر-فارازون چون قبلش اصلا خبر نداشتم همچین داستانی به قلم شما هست. واقعا عالی بود...عالی...برام لذت بخش و جالب بود. جالب بود چون هیچ وقت نتونستم ورای داستان کتاب و بحث این دو تا برادر روی تاج و تخت، به روابطشون فکر کنم. شاید بهتره بگم نخواستم! چون رنلی بنظرم در عین دوست داشتنی بودن حرص آدم رو در میاورد اما در عین حال معصومیتی متضاد با بعضی کاراش داشت. استنیس، از جدیتش خوشم میاد. شاید چون خودم به نسبت شباهت بیشتری به رنلی شوخ و ظاهرا بی خیال دارم. اما کار استنیس هم غیر قابل بخشش بود. اگه قتل برادرش عمدی بود واقعا...بنظرم حتی تخت آهنین هم دلیل خوبی براش نبود. رابرتم که همیشه آدمى خودخواه و بیخیال برام جلوه کرده! که در حق همه کوتاهی کرد و قدرنشناس بود (طرفداراش این نظرو نبینند فقط ) با خوندن داستان نظراتم عوض نشد بلکه شدت بیشتری گرفت و هر دو برام کمی قابل درک تر شدند و دلم براشون سوخت واقعا! و در آخر بگم که اسم داستانم عالی بود ...حس غم و مرموز بودن و کمی هم ترس رو همزمان القا میکنه! موفق باشید و به امید داستان های بیشتر
  10. جانکویل

    بار ِ عام، باری برای عموم [گفتگوی آزاد 2]

    واقعا خیلی خوشحال شدم وستروس. آزاد شد ممنون از کسانی که زحمتش رو کشیدند
  11. 1.لنیستر ها:خب تاحدودی موفق بودن و هر چیم که لازمه ی موفق شدنه دارن بنظرم.پول و سیاست تایوین و همچنین زیرکی و مکاری سرسی.هوش تیریون.شمشیر جیمی و قدرت تامن و البته قدرت پراکنده تو کل بارانداز شاه.اما مشکل اینجاست که تا آخر کتاب سو نصف اینا رو از دست دادند و هیچکسم به اندازه خودشون مقصر نبوده!در واقع بنظرم اگه خودشون خودشونو نزنن هیچ خاندان دیگه یی حالا حالاها نمیتونه بهشون آسیب جدی بزنه!! 2.براتیون: اینا چیز زیادی براشون نمونده!جز ملیساندر و داووس .تا آخر کتاب سوم که چندان موفق نبودن!البته احساس میکنم جندری نقش هایی ایفا میکنه اما فعلا که خبری ازش نیست. 3.مارتل:اگه ابرینم زنده میموند بازم چندان موفق نبودن.اوج موفقیتشون میشد خون خواهی الیا 4استارک:به قول یکی از فان پیک ها...بسه دیگه استارکا رو تنها بذارید :دی اینا زنده بمونن اوج موفقیتشونه 6.(چرا دو تا شیش؟) مردم آزادم چندان موفق نبود تا اینجا.اولش خوب پیش رفتن اما استنیس تار و مارشون کرد.اما تایرل ها که بنظرم موفق ترین ها بودن.خیلی حرفه اول تو جبهه رنلی(دشمن) باشی. بعد بیای سمت دیگه و تازه کلی عزت و احترامم داشته باشی.مارجریم که حالا حالاها دست از تاج ملکه برنمیداره انگار.لوراسم که تو گارد سفیده و حواسش همه جوره به خواهرش هست.و لیدی اولنا هم که دیگه...(میگن فلفل نبین چه ریزه) و به نوعی لنیسترا رو هم تو دست گرفتن و اینقد تایرل ها براشون مهم شدن.پس تا الان کاملا موفق بودن
  12. جانکویل

    نظرسنجی شماره 1: نابخردانه ترین اقدام کتاب "بازی تاج ...

    :دی آره موافقم.کلا یکی از بی خرد ترین! شخصیتا بود این پسر! جلبته تقصیر بقیه هم بود...از بچگی به عنوان پادشاه آینده و با زمزمه ی قدرت بزرگش کردن.مادرش متکبر بارش آورده بود و شاید این جنگ طلبیشم به خاطر تربیت سرسی بود.همونطور که خودش دوست داشت شمشیر دست بگیره! اما در کل ظرفیت این چیزا رو نداشت این آدم و همیشه خراب میکرد
  13. جانکویل

    نظرسنجی شماره 1: نابخردانه ترین اقدام کتاب "بازی تاج ...

    1.به نظرم کتلین کارش احمقانه نبود.خب نباید راحت به لیتل فینگراعتماد میکرد اما شواهد کاملا بر علیه تیریونبود.شاید اگه منم جاش بودم دستگیرش میکردم.اگه میرفت دیگه دست کسی بهش نمیرسید.مطمئنا کتلینم فکر نمیکرد در حضور رابرت کسی برای ند مشکلی پیش بیاره. 2.اینو هم حماقت نمیدونم.به قول خود دنریس ملکه باید به حرف همه گوش کنه.اگه قرار باشه همیشه به همه مشکوک باشه هم به ضررشه.گاهی باید ریسک کرد! 3.ند شخصیت مورد علاقمه.اما این کارش واقعا نابخردانه بود.فقط میتونم بگم نباید این کارو میکرد.چون من خودم در حین خوندن کتاب اصلا نتونستم لیتل فینگرو باور کنم -_- ند باید یه درصد احتمال میداد که این ذاتش خرابه! 4.در مورد این پسر حرفی ندارم.کلا نباید ازش انتظار داشت ... 5.لایسا هم حقیقتش مثه جافه!کلا طبیعتشون شیرینه انگار!اما خب اینم یه روش بود دیگه.چندان بد نبود اگه جای لایسا باشیم 6.اینم اصلا خوب نبود.اما موضوع خرد نیست.شرافت و ذات خوب نده که دلش سوخت.حتی وقتی سرسی از حسادت به خواهرش گفت متاسف شد.سرسی که ند اصلا دل خوشی ازش نداشت. اما در کل نابخردانه ترین کار جافری بود.ند استارک کم آدمی نبود...چطور تونست بی فکر بکشتش و خطر کینه ی خاندانش و به خطر افتادن جیمی و ناراحتی سنسا رو به جون بخره نمیدونم.علاوه بر اون ند خیلی شخصیت خوبی بود و کار جافری کلا غیر قابل بخششه
  14. جانکویل

    تبریک تولد

    Winterfell منم با تاخیر تبریک میگم
  15. خوش امدی منصوره عزیز. ارداییهای مقیم وستروس ورودت رو تبریک میگن. سپاسگذارم و ارادتمند دوستان مقیم
×