سلام به همه ، برای من که تقریبا ده سال پیش چند فصل اول کتاب رو خونده بودم و از همون موقع اسم هودور رو شنیده بودم ، و اینکه غول دوست داشتنی داستان تنها کسی بود که از نظر جثه با سندور کلیگین مقایسه میشد ، همیشه سرنوشتش جالب بودبرام
اما قسمت پنجم خیلی چیزا رو روشن کرد برام ، اول اینکه حتی اگه برندون بتونه رو گذشته تاثیر بذاره ، تمام تاثیراش تو اتفاقاتی تا حالا افتاده اعمال شده ، و در واقع همین موضوع رفتن برندون ب گذشته خودش جزو گذشته محسوب میشه ، و چیزی خارج از سرنوشت آدمای داستان نیست ،
دوم اینکه کلاغ سه چشم ( که سازندگان سریال دلیلی برای افشای هویت واقعیش نداشتن ) تمام این اتفاقات رو از قبل میدونست و سالها منتظر بود تا شخص مناسبی برای گرفتن جایگاه باستانیش از راه برسه و همونجوری که جوجن رید با علم به اتفاقاتی که قرار بود براش بیوفته برندون رو به درخت رسوند ، کلاغ سه چشم هم توانایی های باستانی که در ظاهر فراموش شده بودن رو برندون انتقال داد و با خیال راحت خودش رو ب سرنوشت سپرد .
در پایانم باید بگم که سازندگان سریال صبرو شکیبایی ؛) مارتین رو ندارن و بنظر من قسمت آیندهی سریال مهمترین گره های داستان رو باز میکنه