رفتن به مطلب

مدافع

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    30
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

0
  1. مدافع

    تعداد نفرات ارتش مردگان

    جان در مقابل سرسی، راجع به شاه شب و ارتشش این جمله رو بکار میگیره: ارتشی که پشت سرش جسد روی زمین نمی مونه معنی این حرف رو همه ما خوب میدونیم. بر این اساس، از زمان ایجاد شاه شب تا الان (به نقلی، 8 هزار سال) هر جنبنده ای که اونور دیوار مرده و جسدش سوزونده نشده، حتی اگه فقط اسکلتش باقی مونده باشه (همونطوری که در لحظه ورود برن و همراهانش به مقر کلاغ سه چشم دیدیم) قابلیت این رو داشتند که توسط شاه شب تسخیر و بکارگیری بشن و باقیمونده این مردگان (بجز اونهایی که توسط وحشیها و ارتش جان نابود شدند) هم الان هم توی ارتش شاه شب حاضر هستند. حالا شما بفرمایید در طول این 8 هزار سال چند نفر مردند؟ جان گفت حداقل 100 هزار تا. اما همه ما می دونیم که این یه تمثیله از یه عدد بسیار بزرگ و غیر قابل شمارش (یه چیزی تو مایه های تمثیلی که توی قرآن راجع به شب قدر گفته و عدد 1000 رو بعنوان تمثیل و نماد یک ارزش بسیار بالا آورده) ضمنا بنظرم بد نیست یه بار دیگه به اپیزود هاردهوم نگاه بندازیم. لحظه ای که مردگان از بالای صخره ای که شاه شب حضور داره خودشون رو پایین میندازند بسیاریشون لت و پار میشن و ظاهرا مجددا می میرند اما باز با همون جادو حرکت می کنند و سر پا میشن. این بنظرم معنیش اینه که تا زمانی که سرشون قطع نشه یا سوزونده نشن یا با آبسیدین هدف قرار نگیرند امکان تسخیر مجدد رو دارند و بنابراین می رسیم به همون حرف جان؛ پشت سر این ارتش، هیچ جنازه ای باقی نمی مونه چرا که مجددا بر می خیزند و برای شاه شب می جنگند
  2. صرفنظر از فیلمنامه منتشر شده از قول مارتین، با این مضمون نقل کردند که پایان داستان هم شبیه پایان ارباب حلقه ها خواهد بود برخی حدس زدند که همونطوری که در انتهای ارباب حلقه ها دیدیم که کل داستان، قصه گویی فرودو بگینز برای نوه هاش بود و داشت خاطرات گذشته رو مرور می کرد؛ هیچ بعید نیست این داستان هم قصه ای باشه که مثلا تیریون داره برای لیانا تعریف میکنه اما بنظرم یه فرضیه دیگه هم میشه در نظر گرفت و اون اینکه در ارباب حلقه ها، برای نابودی سائرون، به مبدا تولید قدرتش رفتند و حلقه قدرت رو در آتشفشان کوه نابودی (اگه اسمش رو اشتباه نگفته باشم) انداختند بنابراین شاید منظور مارتین این باشه که برای نابودی شاه شب و ارتشش، باید به محل ایجادش رفت و عامل ایجادش (در اینجا آبسیدیدن) رو نابود کرد. محل ایجادش هم همونجاییه که شاه شب تونست برن رو لمس کنه. بنابراین محتمل هست که با تاثیر از ارباب حلقه ها و به همون سبک، شاهد باشیم که یک تیم کماندویی برای نابودی شاه شب انتخاب بشن تا سرچشمه قدرتش رو از بین ببرند و این اتفاق هم اگر بنا باشه بیفته درست زمانی خواهد بود که ارتش وستروس در حال شکست خوردن هستند به هر حال این فقط یک فرضیه هست و اصراری به قطعیتش ندارم. این رو گفتم که یه وقت به رگ گردن برخی دوستان 3 آتیشه بر نخوره
  3. مدافع

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    در مورد تیریون و امکان خیانتکار بودنش سوال خوبی مطرح شد نگاههای خاص و چهره در هم کشیده او هنگام معاشقه جان و دنریس هم مزید بر علت و تقویت کننده این دیدگاه هست بخاطر داشته باشیم که همزمان با لت و پار شدن ارتش لنیسترها بدست دوتراکیها، تیریون با چه جوش و نگرانی شاهد مبارزه بود و بنظرم نگرانی او برای نابودی خاندانش حتی بسیار بیشتر از نگرانیش برای نابودی دو خاندان دورن و تایرل یا آنسالیدها و ناوگان گریجوی بود در مذاکره با سرسی هم تا جایی که بخاطر دارم، مضمون صحبتهای تیریون این بود که بر پایبندیش به حفظ امنیت خاندان خودش تاکید کرد و اصرار داشت که تمام سعیش رو کرده که خانوادش نابود نشه و حتی تاکید کرد که اگر او نبود دنریس به پایتخت حمله می کرد و همه رو با آتش اژدهاهاش نابود می کرد در نقطه مقابل اما، سرزنش سرسی نسبت به تیریون و دلیلش برای رد ادعاهای تیریون این بود که من تمام سعیم رو کردم که دو تا دشمنام رو از هم جدا کنم اما تو باعث نزدیکتر شدن اونها به هم شدی بنظرم با توجه به اینکه تیریون فهمید که سرسی بارداره و خاندان لنیستر امید تازه ای برای استمرار سلطنتش پیدا کرده دور از ذهن نخواهد بود که حرفهای سرسی اثر خودش رو گذاشته باشه و تیریون نسبت به نزدیکتر شدن هر چه بیشتر جان و دنریس ناراحت و نگران باشه یادآوری این مطلب هم لازمه که تیریون سابقا در مورد بلا عقب بودن دنریس و وارث نداشتنش به او تلنگر زده بود و الان با ملاحظه معاشقه او و جان، احتمال این رو میده که نطفه وراثت دنریس هم ایجاد بشه و وارث ایندو یا حتی جانشین بعدیش (جان)، از حمایت خاندانهای بزرگ شمال و سایر مناطق وستروس برخوردار باشه در نقطه مقابل، تیریون می دونه که سرسی تحت هیچ شرایطی و حتی اگر تمام خاندان لنیستر و ساکنین هفت پادشاهی رو هم به فنا بده، دست از ادعاش بر تاج و تخت بر نمی داره و به نفع دنریس کنار نخواهد رفت در اینصورت منطقیه که تیریون باید بیش از پیش برای آینده خاندانش نگران باشه با این وجود اما گمان نمی کنم تیریون بخاطر حفظ خانواده و خواهر سنگدلش که از قضا تشنه به خون او هست و او رو مقصر همه اتفاقات ناگوار برای خانوادش میدونه، حاضر باشه دست از رویاها و تعهداتش برداره و با خیانت به دنریس و اطرافیانش، او رو فدای خانواده و خواهر ستمگرش کنه
  4. مدافع

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    قصد ورود در ماهیت فرمایشات شما ندارم نوشتن این کامنت هم بخاطر این هست که نمی خواستم با یک لایک ساده، تمام متن رو تایید کنم از نوشتار شما در قسمتی که بعنوان یک نقد سینمایی یا هنری مطرح شد و توضیحاتی که دادید - نه بعنوان تایید تمام تحلیلهایی که ارائه کردید بلکه صرفا بعنوان توصیفات یک ذهن خلاق و پوینده که از منطق تحلیل و تجزیه اتفاقات نمایش داده شده برخورداره و توانایی انتقال برداشتش رو در قالب متن نوشتاری به خوانندگان داره - تشکر ویژه میکنم و معترف به این هستم که نوشتن همراه با تحلیل، سخت ترین کار دنیاست و کمتر کسی در این عصر عجول و نهادینه شدن سطحی نگری و سطحی اندیشی در باشندگان این عصر، خودش رو درگیر مباحثه نوشتاری با دیگران میکنه تا چه برسه به تفکر و تحلیل!!!! کاری که به هر روی، شما و عده قلیلی از دوستان - صرفنظر از انگیزه مربوطه - حاضر به انجامش شدید و جای تشکر ویژه داره. در خلال چند سال دنبال کردن این فروم و خوانش نظریات سایرین، کمتر نویسنده ای در این فروم رو دیدم که مانند شما بتونه وقایع رو - صرفنظر از رفرنسهای بیرونی اون - تحلیل و نقد کنه و تحلیلها و تصورات و برداشتهای ذهنیش رو به خواننده منتقل کنه و اذعان دام که این شیوه ارائه نظر، نیازمند ممارست و مهارت بالایی هست که قطعا حاصل مطالعه و صرف وقت و انرژی بسیاری خواهد بود و بدون این لوازم، رسیدن به این توانایی ممکن نخواهد بود. به شخصه، بعنوان یک خواننده، نظرات و نوشتارهای شما رو دنبال کردم و تمامش رو می خونم و معنقدم که تلاش شما - صرفنظر از اینکه در برخی تحلیها و برداشتها ممکنه با شما موافقت نداشته و همنظر نباشم - کمک مهمی به ارتقای توان تحلیل و بینش سینمایی شخص من - اگر نگم بسیاری از حضار این فروم - نسبت به این سریال داشته ولی - بقول تیریون، قسمت مهم گفتار، بعد "ولی" میاد - معتقدم که هرچقدر هم مخاطب کلام، شان و وزانت مباحثه و مخاطبش رو رعایت نکرده باشه باز هم دلیل نمیشه که او را با هر جمله و کلامی مخاطب قرار بدیم و حداقل اصول مباحثه - در شیوه پینگ پنگ بازی نه بوکس - اینه که دو طرف یک تخاطب، شان و جایگاه و احترام طرف مقابل رو حفظ کرده و حرمت سایر حاضرین در جمع رو هم رعایت کنند و از خروج از مسیر منصفانه و مودبانه لازم برای یک بحث ادبی یا هنری بپرهیزند. پس به جهت عدم موافقت با بخشهایی از کلامتون که - روا یا ناروا - خطاب به برخی دوستان بیان شد و نوعا میتونه عده بیشتری رو تحت تاثیر قرار بده و منکوب کنه و باعث بشه که بقیه یا وارد مباحثه با شما نشند یا حتی برای پرهیز از انتقادات تند و احتمالا زیر سوال رفتن شخصیتشون از سوی سایرین، نظرشون رو مطرح نکنند؛ به خودم اجازه دادم نظری روی کامنتهاتون بنویسم و با عرض پوزش، از این طریق از شما و سایر فعالین این بخش تقاضا کنم که در بیان نظرات و دیدگاهها، صرفا در حوزه تخصصی موضوع بنویسند و چارچوب ادبی، اخلاقی و منطقی لازم و حاکم بر فضای جمعی و مباحثات رو رعایت کنند وگرنه محتمله که الی آخر، شاهد بگو مگوهای کسالت بار این و آن باشیم و بهره مورد انتظار رو از حضور در این فضا نبریم. با احترام
  5. سابقا در قالب یک نوشتار تقریبا مفصل، اشتباه رایج و تفاوت وایت واکرها با آدرها رو متذکر شدم اما ظاهرا توی این دنیای نغمه، هرکسی دوست داره هرجور میخاد اسم گذاری بکنه و توجهی به مطلبی که گذاشتم نشد. به هر حال، دوباره یادآوری می کنم: هرچند عموماً رایج شده که شاه شب و تمام سپاهیانش رو وایت واکر می نامند و این نام، یک اسم عام و رایج است و نهایتا اونهایی که قائل به تمایز هستند از دو واژ] وایت واکر و وایت برای تمایز بین آنها استفاده می کنند اما صحیحتر ماجرا که در ابتدای سریال هم ازش استفاده میشد اینه که بین موجودات حاضر در ارتش شاه شب، تمایز وجود داره و مشخصا از دو نوع موجود متمایز با دو نام مخصوص به خود تشکیل شدند آدرها: اونهایی که سرکردگی سپاه رو بر عهده دارند و معمولا هم روی اسب می نشینند؛ موجوداتی که بوسیله جادو، از انسان زنده تبدیل شدند (فرایند تبدیل رو سابقا و زمانی که طفل تازه متولد شده کراستر توسط شاه شب به آدر تبدیل شد دیدیم) و مثل زندگان، دارای حیات و قوه تفکر و اختیار هستند. برخیشون هنوز کوچک هستند (همونطور که توی سکانس ابتدایی فصل یک نشون داد) و برخی دیگه که از زمان تبدیلشون زمان زیادی گذشته و عمر زیادتری دارند فقط پیر شدند اما بواسطه کهولت سن نمی میرند. اینها توان صحبت کردن دارند هرچند که صداشون شبیه جیغ و صیحه غیر قابل فهم هستش (همونطور که در سکانش انتهایی فصل دوم و زمان لشکرکشیشون به سمت اثر نخستین انسانها دیدیم) سلاحهای اینها هم شکل جادویی داره و از یخ ساخته شده منتها قدرتش به حدیه که فولاد رو براحتی میشکنه این عده که قدرتی به مراتب بیشتر از انسانهای قوی دارند و با دستشون میتونند تیغه فولاد رو خرد کنند (قبلا توی سکانس مبارزه سمول با یکیشون، شاهد این اتفاق بودیم)؛ ظاهرا فقط بوسیله آبسیدین یا شمشیر والریایی نابود (کشته) میشن و ازونجایی که ایجادشون بوسیله جادو بوده، پس از کشته شدنشون هم هیچی از جنازشون نمی مونه و مثل یخ خرد شده روی زمین می پاشند. پس نامگذاری اینها با عباراتی مثل وایت واکر یا حتی وایت صحیح نخواهد بود. وایت واکرها: مردگانی هستند که بعد از مرگ، بوسیله جادوی آدرها تبدیل به وایت واکر شدند که این موضوع رو هم توی هاردهوم دیدیم و هم بارها تاییدش رو لابلای سکانسها و صحبتهای شخصیتهای سریال شنیدیم. در بین اینها، هم انسان مرده وجود داره و هم حیوانات؛ همونطوری که توی سکانس آنسوی دیوار دیدیم حتی خرس قطبی هم تبدیل به وایت شده بود یا مثلا اسبهایی که آدرها ازشون استفاده می کنند هم اسبهای مرده هستند که بعدا تبدیل شدند. هرکدام از این موجودات هم با همان خوی و خصلتی که در زمان حیات داشتند تبدیل شدند و مثلا، خرس قطبی بشدت درنده و قوی هست در حالی که اسبها کماکان نجیب و آرام هستند. پس تبعا سازندگان حق دارند اژدهای مرده رو هم با همون وضعیت آتش پراکنی بسازند هرچند که در این وضعیت، آتشش آبی رنگ شده و ظاهرا از قدرت سوزانندگی بیشتری برخوردار هستش (البته بنظرم این مساله در تضاد با ماهیت موجودات مرده هست و از یه موجود مرده نمیشه انتظار داشت که قدرتی داشته باشه که نماد زندگان و خدای آتش هست و منطقی تر این بود که آتش این اژدها، تبدیل به تیرهای یخی می شد اما در اینصورت، سازندگان راهی برای نابودی دیوار نداشتند و مجبور شدند به این شکل نشونش بدن) اینها به همون وضعیتی که جسدشون زمان تبدیل داشته بر می خیزند. اگه فقط اسکلتشون مونده باشه شکل اسکلت هستند و اگر بخشهایی از جسد متلاشی یا توسط حیوانات درنده، دریده شده باشه الان هم همون وضعیت رو دارند. با همون سلاح و ابزاری که باهاش سر و کار داشتند و با همون تواناییهای مبارزه در حال حیاتشون مبارزه می کنند. برخیشون شمشیر، برخی تبر، برخی چاقو یا چاقو یا سایر ابزارها رو دارند اینها مردگان متحرک هستند. برخی چیزها رو متوجه میشوند و بیاد میارند اما مثل انسانها اختیار و تعقل ندارند. روش نابودیشون هم رو جناب شاه جان برای سرسی خانم توصیف کرد و تصور می کنم یک روش دیگه هم اینه که سرشون از بدن جدا بشه اما نکته اینجاست که بعد نابودی، جسدشون کماکان باقی می مونه و مثل آدرها پودر نمیشه حالا بر گردیم به صحبت شما همونطوری که توی اپیزود آنسوی دیوار دیدیم، وایت واکرها با نابودی آدری که اونها رو تبدیل کرده از بین میرند اما آدرها چون وجودشون ناشی از جادو هست، حیاتشون هم بستگی به وجود شاه شب نداره و مرگ و نابودی شاه شب تاثیری روی بقای اونها نداره. بنابراین طبیعیه که بعد مرگ احتمالی شاه شب، تمام مردگانی که توسط او تبدیل شدند هم از بین میرند و ارتش مردگان نابود میشه اما سایر آدرها زنده می مونند و می تونند اثرگذار باشند. من احتمال میدم که برخی از آدرها وارد معرکه جنگ با انسانها نشدند و در همون محل استقرار اولیشون باقی موندند یو حتی احتمال داره یه تعداد از آدرهایی که توی ارتش همراه شاهشون بودند از مهلکه جنگ، به سلامت گریختند و پس از کشته شدن شاه شب، بدیهیه که یکی دیگه باید جاش رو بگیره. بنابراین زمانی که جسد زاغ سه چشم رو میارند به اون محل، با همون جادو میتونند تبدیلش کنند اما این مساله یک ایراد اساسی داره نکتش رو ابتدای توضیحاتم گفتم: آدرها بعنوان فرماندهان ارتش مردگان، از انسان زنده تبدیل میشن نه مرده و اگر بنا باشه مرده رو تبدیل کنند قطعا تبدیل به وایت واکر میشه نه آدر!!!! پس جنازه برن رو نمیتونند تبدیل به آدر کنند و اگر این تبدیل صورت بگیره هم برن نمیتونه فرماندهی آدرها رو داشته باشه و شاهشون باشه در واقع، اینجا قضیه تابع و متبوع وجود داره و برن مرده، نمیتونه بر زندگان (آدرها) ریاست کنه و این بخش از داستان منتشره، یک گاف بسیار بزرگ و غیر قابل اغماض خواهد بود
  6. مدافع

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اونچه در این قسمت برام عجیب بود اینکه در تمام قسمتهای سریال تا الان، همون طور که تورموند هم بهش تاکید کرد، هاوند بعنوان یک آدم گوشت تلخ و ناراحت نشون داده شده که بد دهن هم هستش اما یک دفعه موقع هم کلامی با برین از تارث، مهربون و بذله گو میشه و لبخند به لبش میاد
  7. سوال اینجاست که اگر جان، تارگرین هست (که هست) پس چطور در اثر آتش می میره؟
  8. مدافع

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    دوستانی که دیدند و اسپویلها رو خواندند لطفا بفرمایند داستان همون چیزیه که توی اسپویلها آمده بود؟
  9. اسپویلهای شما نمایش داده نمیشه سوالات خوبی مطرح کردید و تمایل دارم پاسخ فرضیه یا احتمالاتی که به ذهن شما رسیده رو بدونم
  10. اگر منظور از پیشگویی، صحبتی هست که میری مازدور (جادوگری که کال دروگو رو مداوا کرد) به دنریس گفت؛ سخن او راجع به طلوع خورشید و خشک شدن دریاها، مربوط به زمان خوب شدن کال دروگو بود نه بچه دار شدن دنریس. در واقع داشت می گفت که کال دروگو هیچوقت خوب نخواهد شد و برای همین هم دنریس مجبور شد کال رو از این زندگی پر رنج، خلاص کنه ضمنا جالبه یکبار دیگه توصیفی که همین جادوگر از بچه مرده دنریس توی قسمت 10 فصل 1 سریال کرد رو ملاحظه بفرمایید. اونجا میگه بچت هیولا بود. شبیه به مارمولک بود و مثل خفاش، بال داشت. دقیقا توصیفی که میشه از بچه اژدها کرد
  11. با توجه به ماجرای سکانس آخر قسمت 7 یک سوال و تردید مهم برام پیش اومد
  12. متشکرم از ترجمه و وقتی که صرف کردید مدتها بود منتظر بودم ببینم منظور ملیساندرا از اون جمله ای که توی قسمت 6 فصل 3 به آریا گفت چی میتونه باشه: "توی چشمای تو یه تاریکی می بینم و توی اون تاریکی، چشمهایی به من زل زدند. چشمهای قهوه ای، آبی و سبز. چشمهایی که تو برای همیشه اونها رو می بندی. ما دوباره همدیگه رو می بینیم" اما ظاهرا نویسنده ها یادشون رفته از این معما رمز گشایی کنند و ملاقات مورد ادعای ملیساندرا قرار نیست اتفاق بیفته
  13. من هنوز فرصت نکردم تمام فیلمنامه رو بخونم اما نکته ای که از خوندن ناقص برخی قسمتها به ذهنم رسید اینه که بنظر میرسه سرسی بطور کامل با ارتش جان متحد نشده یا لااقل مزدورانی که از ایسوس استخدام کرده بود رو همراه اینها نکرده و با توجه به اینکه بعدا می خونیم که میشه فهمید که نقشه سرسی این بوده که دنریس رو نابود کنه اگر این نتیجه درست باشه؛ متوجه میشیم که تمام تلاشهای تیم 7 نفره برای اسیر کردن وایت واکر و متقاعد کردن سرسی (که خسارات زیادی هم در این راه متحمل شدند و توروس، بنجن و یک اژدها رو به ارتش مردگان تقدیم کردند) بی حاصل بوده دوستانی که فیلمنامه رو خوندند میتونند خبر دقیقتری راجع به این موضوع بدن؟
  14. دوستان با فرض اینکه این فیلمنامه واقعی باشه و با توجه به اینکه تولید فصل 8 هنوز شروع نشده و برخی خبرها از عدم اکران این فصل تا انتهای 2018 خبر میدن؛ آیا احتمالش هست که بحث فاش شدن فیلمنامه قبلا اتفاق افتاده و نویسندگان سریال برای جلوگیری از ضرر شبکه و جذابیت بخشیدن به سریال، مامور شدند که فیلمنامه رو مجددا بنویسند و داستان رو طور دیگه ای به نمایش بذارند؟
  15. مدافع

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    یک نکته و تردید: بازبینی قسمت هاردهوم و خصوصا سکانس های پایانی که شاه شب رو در حال زنده کردن مرده ها نشون میده مبین این نکته هست که آدر بزرگ میتونه تمام اونهایی که در نبرد از بین رفتند رو مجددا بعنوان سپاهیان خودش به خدمت بگیره. در این بین هم تفاوتی بین انسانها و وایتها نیست اگر این تئوری صحت داشته باشه، این نتیجه بدست میاد که شمار ارتش مردگان، هیچوقت کم نمیشه بلکه در هر مقابله با زندگان، تعدادی بهشون اضافه خواهد شد مگر اینکه مرده ها با ابزاری نابود بشن که چیزی ازشون باقی نمونه این ابزار هم همونطوری که تا الان دیدیم آتش هست (بعنوان نماد خدای نور) در کنار دراگون گلس و شمشیر والرین نکته ای که برام تعجبه اینه که با وجودیکه جان تا حدودی متوجه قدرت شمشیر والرین شده چرا تا الان این مطلب رو به بقیه منتقل نکرده تا تمام شمشیرهای والرین موجود در وستروس رو به خدمت بگیرند؟
×