رفتن به مطلب

ICE

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    27
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط ICE


  1. سلام

    من یه سوال داشتم خنجر آخرین بار به کی تعلق داشت؟

    یه جایی خوندم که تیریون خنجر رو به رابرت اهدا کرده درسته؟

    اگر ذرسته کدام قاتل احمقی میره خنجر رو از تو وسایل شاه بر میداره ؟

    پس یا کسی که خنجر رو برداشته مورد اعتماد شاه بوده که کسی بهش گیر نداده یا ................................ ممگنه رابرت دستور قتل برن رو داده باشه؟ اگر از رسوایی لنیسترها با خبر باشه و نخاد کسه دیگه بفهمه؟ فقط یه فرضیه است حمله نکنید اگر بگید چرا واکنش نشون نداده نسبت به رسوایی میگم خوب به قول یکی از دوستان نصف مملکت رو به لنیستر مدیونه یا شاید اصلا براش مهم نبوده از مارتین همه چی بر میاد


  2. نغمه آتش و یخ از نظر من یعنی در هم تنیده شدن استارک و تارگرین دلیلی که قیام علیه تارگرین ها شروع شد با هم بودن لیانا (یخ) و ریگار (آتش) بود و دلیلی که جنگ آخر رو تمام میکنه نغمه ای است که از آتش و یخ میاد یعنی جان استارک - تارگرین و یادمون باشه تیریون در کتاب اول روی دیوار با جان پیوند دوستی و برادری بست . جان به دستش نیاز داره


  3. مکالمه سرسی و رابرت رو فراموش کردی؟ در مورد اینکه اصلا واسه هم مهم نیستن؟ همه قصر و قدرت و پول دست لنیسترهاست اینو هم فراموش کردی؟ رابرت کور بوده متوجه عدم شباهت خیلی زیاده جافری به خاندانش نشده و در ضمن جواب قسمت اول مطلب رو ندادی تیریون خنجر رو به رابرت اهدا کرده بود اینو فراموش کردی و رابرت کسیه که اینقدر بیخیال یا خیلی زرنگه که از همچین خنجری برای اقدام به قتل استفاده می کنه

    اون مکالمه تو سریال بود نه تو کتاب. بعدشم گیریم که اینطور باشه. اون شاهه، حرفش حجته و مردم و خاندان های بزرگ دیگه هم رابرت رو به پادشاهی قبول دارن. کافیه رابرت حرف بزنه اون شش تا لرد اصلی میان به کمکش و همونطور که تارگرینا رو به زیر کشیدن سرسی و حرومزاده هاشم سقط می کنند.

    اونجوریام نیست دربار دست لنیسترها باشه، ریچ و استورم لندز هم اونجا خیلی نفوذ دارن. همین جنگ پنج پادشاهان ثابت میکنه که خیلی از خاندان های بزرگ چشمشون بدنبال تخت آهنینه و همینجوریش که نمیدونن جافری حرومزاده است، زیر یوغ لنیسترها نرفتن. وای به حال وقتی که این موضوع از زبون شاه مملکت اعلام میشد.

    ادارد که کلی دنبال کشف راز قتل جان ارن بود و تمام مدارکم زیر دستش بود، با حرف سانسا فهمید، رابرت همیشه مست چطور می خواد بفهمه.

    تیریون خنجرو اهدا نکرده بود، باخته بود. من اصلا متوجه نمیشم، این چیه و قراره ثابت کنه؟

    بعدشم برادر من، من یه کلام حرف زدم که فرضیه ی غلط نسازی، خب لابد یه چیزی می دونم که دارم بهت میگم. حالا اگه بازم اصرار داری که اون یه بحث دیگه است.

    اگر دربار دست لنیسترها نبود جاسوساش از کجا ماجرای پیگیری جان آرن رو فهمیدن بعدشم میشه به من بگی این چطور وفاداری بود که تا شاه مرد همه به دستش خیانت کردن؟ اصلا تیریو خنجر رو باخته به شاه خوب پس چرا هنوز اون متهمه اصلیه؟ و در مورد ماجرا سازی اشتباه چون اسپویل میشه منتظر باش تا خودت بفهمی حقیقتو


  4. آخه اون رابرتی که وقتی عصبانی میشد به هیچکس حتی بچه ها رحم نمیکرد، از دروغ های سرسی و رابطه اش با جیمی و بچه های حرومزاده شون خبر داشته باشه، هیچی نگه؟!!!

    این دیگه از اون حرفاست. رابرت به بچه ی دنریسم رحم نمیکرد حالا....

    جناب ICE شما کلا این فرضیه رو بذار کنار، درست نیست.

    مکالمه سرسی و رابرت رو فراموش کردی؟ در مورد اینکه اصلا واسه هم مهم نیستن؟ همه قصر و قدرت و پول دست لنیسترهاست اینو هم فراموش کردی؟ رابرت کور بوده متوجه عدم شباهت خیلی زیاده جافری به خاندانش نشده و در ضمن جواب قسمت اول مطلب رو ندادی تیریون خنجر رو به رابرت اهدا کرده بود اینو فراموش کردی و رابرت کسیه که اینقدر بیخیال یا خیلی زرنگه که از همچین خنجری برای اقدام به قتل استفاده می کنه


  5. سلا 2 نکته رو یاد آوری کنم :

    1. چه کسی هست که به دنبال chaos هرج و مرج ؟ لیتل فینگر از این نکته بگذریم

    اما نکته دوم یه جای کتاب خوندم که تیریون خنجر به رابرت اهدا کرده بود انگار همه اینو فراموش کردن اگر واقعا اینطور بوده باشه که من خوندم قضیه یه بعد تازه و بسیار خطرناک تر و فرسایشی پیدا می کنه : رابرت از اول از همه چی خبر داشته


  6.  

    میشه من سوال کنم چه کسی با استفاده ار خنجر والریا اقدام به کشتن برن کرد؟ لیتل اونو به تیریون باخته بود تیریون هم اونو به رابرت اهدا کرد . یعنی همه آتیشا از گور رابرت بلند میشه که یعنی از رابطه جیمی و سرسی خبر داشته و صداش در نیومده بود و اقدام به قتل برن کرد که دیگه هیچ شاهدی نمونه

     

    برادر من چرا الکی قصه می بافی. کجای این کار تقصیر رابرت بوده. ان که با خنجر رابرت سو قصد صورت گرفته که دلیل نمی شه. ند استارک هم با آیس کشته شد. یعنی خودش خودش رو کشته.

     

    خیلی اصرار داری بدونی کی آدم کش و خنجر رو فرستاده اسپویل رو بخون

     

    جافری احمق همین طوری و بی هیچ دلیل منطقی.

     

    بابا این جافری به طور واقعی پسر سرسیه. این دیگه چه منطقیه؟

     

    ببین کی بهت گفتم داداشی جافری روانی هست اما روانی هم برای کارش دلیل می خواد هر چند احمقانه جافری واسه کشتن برن حتی دلیل احمقانه هم نداشته

     


  7. میشه من سوال کنم چه کسی با استفاده ار خنجر والریا اقدام به کشتن برن کرد؟ لیتل اونو به تیریون باخته بود تیریون هم اونو به رابرت اهدا کرد . یعنی همه آتیشا از گور رابرت بلند میشه که یعنی از رابطه جیمی و سرسی خبر داشته و صداش در نیومده بود و اقدام به قتل برن کرد که دیگه هیچ شاهدی نمونه


  8. نغمه آتش و یخ از نظر من یعنی در هم تنیده شدن استارک و تارگرین دلیلی که قیام علیه تارگرین ها شروع شد با هم بودن لیانا (یخ) و ریگار (آتش) بود و دلیلی که جنگ آخر رو تمام میکنه نغمه ای است که از آتش و یخ میاد یعنی جان استارک - تارگرین و یادمون باشه تیریون در کتاب اول روی دیوار با جان پیوند دوستی و برادری بست . جان به دستش نیاز داره


  9. شاید طرف تارگرین ها باشه اما طرف دنریس نیست چه کسی خبر بارداری دنریس رو برای رابرت آورد و به تیریون در مورد اژدها اخطار داد . اون به ند کمک کرد اما نه خیلی چون صاف ساده ان و کاری جلوی دسیسه نمی کنن اما به تیریون کمک کرد چون مثل خودش زرنگه و دنبال حمایت از شاه هم نیست


  10. استاد آمون این نظرتون یکم تکراری بود اما خوب چون خیلی های دیگه میگن قابل بررسی هست به نظر می رسه یه چیزی تو وجود استارک ها هست که نمی گذاره زمستان جلو بیاد مگه اینکه یا بمیرن یا دیگه وظیفه نگهبانی شمال رو نداشته باشن


  11. من فهمیدم منظورش چیه دارین خودتونو خسته می کنین همه خاندان ها به خودشون افتخار می کنند اما سختی زندگی استارک ها رو نچشیدن و توان مقابله با استارک ها رو ندارن . کدام یکی از استارک های مرحوم جوانمردانه کشته شده؟ توی سریال جمله زمستان داره میاد بیشتر از همه تکرار شده و میشه و این یعنی وقتی شدین بستنی آلاسکا دیگه توانی برای افتخار به شعار پوچ خاندانتون نمی مونه


  12. موضوع اینجاست که اگه میخواسته به وصال (!) لیانا برسه دیگه نیازی نبوده باهاش این همه راه رو فرار کنه ! اگه قضیه فقط وصال بود تو همون هارن هال به هم میرسیدن و وسلام !

    مگه ریگار از رابرت میترسیده که بخواد فرار کنه ؟ وقتی رابرت میفهمید که لیانا با میل خودش رفته دیگه حرفی واسه گفتن نمیموند .

    ریگار از پدرش هم نباید میترسیده ، همونجوری که از تاریخ برمیاد گاردشاهنشاهی و اکثریت ریگار رو دوست داشتن و ازش اطاعت میکردن( بجای این که از شاهشون مراقبت کنن از معشوقه پرنسشون مراقبت میکردن ، تا جایی که اگه ریگار تو رد کیپ میبود احتمالا جلوی سوختن و کشته شدن شمالی ها رو میگرفت .

     

    دلیل دیگه ای باید وجود داشته باشه که لیانا و ریگار بی توضیح و چیز دیگه ای پا شدن و رفتن جنوب .

    کسی میدونه لیانا چرا مرده ؟ کسی بهش زخم زده ؟ یا موقع زایمان دچار خونریزی شده ؟

     

    به hamedsr :

    متوجه ربط لانگ کلو به استارک بودن جان نشدم ، خب مورمونت فکر میکرده خون استارک تو رگهاشه !

    ظاهر جان رو نمیدونم چطور میشه توجیه کرد ، اما ممکنه مو و چشم های مشکیش به مادرش پرنسس الیا کشیده باشه .

     

    به وینترفل : ادارد که حرف نمیزنه ! شاید لیانا قبل از این ماجرا فارغ شده باشه و وقت کافی برای بردن بچه وجود داشته باشه .

    سرم سوت کشید !


  13. هدف کلی این که کتاب رو در تاریخ میشه دید کسایی که به اسانیت پایبند هستن مدام سرکوب میشن مثل استارک ها اما از طرفی هیچ وقت فراموش نمی شن و همیشه خون خواه دارن دنریس با شیوه استارک ها عمل میکنه ارتششو ببینین مطمئن باشین استارک ها منقرض نمی شن هنوز 5 تا هست سانسا ، آریا ، ریکان ، برن و مهم تر از همه جان اسنو که از الان به نظر من الان دیگه جان استارکه

×