رفتن به مطلب

پارسا تارلی

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    126
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های پارسا تارلی

  1. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    من هم متاسفم که شما حتی زحمت نقل قول گردن رو به خودت نمیدی و نمینویسی که به چه کسی پست مینویسی. من به کسی توهین نکردم حتی اگه با کس دیگه ای بوده باشید بیشتر حرف هاتون اشتباهه یا کلا خارج از بحثه.من تو پنج شیش تا پست قبل کسیو ندیدم به تیریون اشاره کر ده باشه و فکر کردم چون داشتیم باهم بحث میکردیم مخاطبتون منم.اگر هم شما به ایما میگید توهین شروع کننده خودتون بودید که تو پست های قبلیتون من رو به این که داستانمون یکی نیست متهم کردید و من هم پاسختونو دادم دیگه به خودم زحمت بحث با کسایی که تو هین میکننو نمیدم وارد بحث الکی کسایی که حتی زحمت قانع شدن به خودشون نمیدن هم نخواهم شد
  2. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    الان متوجه نمیشم چرا بحث رو بجاهای دیگه میکشونید.یعنی من نمیفهمم کی به این نوضوع اشاره تیریون رفیق جانه و از این حرفا من فقط داشتم در مورد دین جان و زانو زدنش بحث میکردم.متاسفانه مشکل شما اینه که ظرفیت بحث کردنو ندارید و تا کسی هم باهتون اظهار مخالفت میکنه سریع بهش این برچسبد میزنین که سرسری نگا کرده یا اصلا نیدیده میاد پست میزاره متاسفم برای نگاه کوته نظرانه و سطحی شما امثال شما همیشه حیلی به حرف خودشون باور دارن و حتی یک درصد هم احتمال اشتباه بودن بهش نمیدن. درمورد تیریون هم درسته دنریس رو راضی کرد و باز با گرفتن چیزی دراگون گلس رو دادن و اون هم این بود که با جان متحد بشن پس میتونین ارزش بالای این ماده وقتی کسی بهش نیاز داره ببینین.وقتی شما چیزی رو داری ولی بهش نیااز نداری ولی کس دیگه ای بهش نیاز داره و ازت تقاضاش میکحه اونوقته که اون چیزو میتونی به قیمت دلخواه خودت بدی.اینطوری هم نیسن که دنریس دراگون گلسو همینطوری به جان داده باشه و بگیم چون به دراگون گلس نیازی نداشت جان دینی به گردن نداره حتی اگه نیازم نداشت میتونست چون در زمین های خودشه قیمت های هنگفت بزاره چون تو جنگ به طلا نیاز داشت ولی اینکارو نکرد. اینطور هم نیست که دراگون گلس بی ارزش باشه و دنریس میازی ندشات دنریس نیازش همون بود که بده به جان و جان باهاش متحد بشه خودش نمیدونست نیاز داره.پس الکی بحثو کش ندین
  3. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    اون وعده سرسی که البته بازم به وضوح سر خرمن بود مال ملاقات دوم و بعد کت بسته تحویل دادن الاریا و دخترش بود که نه تو رو خدا اونجا هم یه وعده خشک و خالی نمیداد تو خوابم نمیدید دستش به قاتل میرسلا برسه، لنیسترم لنیسترای قدیم دین شون رو نقد پرداخت میکردن فعلا داریم رو اولین ملاقات سرسی و یورون بحث میکنیم. به نظر من اون مدل برخورد برا یورونی که به قول خودش کل دنیا رو گشته و همه چی رو دیده یه مقدار عجیب بود که عین پسربچه های 15 ساله ای که برا اولین بار یه دختر میبینن بگه هر چی دارم میدم و هر کار بخوای میکنم فقط باهام ازدواج کن مگه اینکه بگیم از رو اصول روانشناسی زنان برا تحت تاثیر قرار دادن سرسی فیلم بازی کرده و ادای عاشق پیشه ها رو دراورده وگرنه اینکه به ازای اتحاد و در اختیار گذاشتن ناوگان آهنین علاوه بر ازدواج یه سری شرط و شروط سیاسی مثل عضویت تو شورا یا لردی هر سرزمینی که فتح کنه و ... رو هم مطالبه میکرد معقول تر و طبیعی تر میشد. در مورد ناوگان یورون هم تو تاپیک مربوطه به قدر کفایت بحث و دعوا شد و هدف این تاپیک بحث کردن روی جلوه های ویژه سریال نیست. فقط میخوایم ببینیم در مورد تصمیم گیری ها و اقدامات کاراکترها سناریوی متفاوت و گزینه بهتری وجود داره یا نه ؟ تا اونجایی که من فهمیدم یورون بیشتر دنبال بازی روانی وشهرت و این حرفاست .شاید هدفش اینه که از غنائم جنگی چیزایی برداره چون آیرون بورن ها فقط وسایل کسایی رو که کشتن ور میدارن البته باز خیلی کمه تو جیه این که چرا به سرسی پیوست خیلی سخته.با توجه به دیالوگاش وقتی آشا وزن های دورنیش رو گرفته میشه فهمید بیشتر دونبال شهرت و نشون دادن قدرتشه.این هم که چیز بیشتری از ازدواج نخواست یا بخاطر اینه که فقط میخواست بزای نقشه های آینده اش رد گم کنی کنه یا از سر قیلنامه نویسی آبکی نویسنده هاست.این سکانس دیگه بیشتر از این جای بحث نداره اگه میشه بریم سر سکانس بعد.
  4. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    بله رفتار شمالی هارو هم خواهیم دید که شاید هم بد رفتاری کنن و این نشون میده که جز احمق های پر سرو صدا چیزی نیستن.مثلا میخوان چه واکنشی نشون بدن بگن واقعا کار بدی کردی که یه نفرو با ارتش به این گندگی و سه تا اژدها برامون آوردی تا راحت تر بازمستون مقابله کنیم!!! این بیشتر شبیه یه جوکه.شمال استقلالو میخواد چیکار وقتی اگه مساقل باشه دیگه شمالی باقی نمیمونه.این که میگین کمک نکنه ملکه قبرستون میشه درسته ولی دنریس در مقابل خواسته ای از جان به جان کمک کرد و اون خواسته زانو زدن بود وقتی دنریس دید که جان حالا حالا زانو نمیزنه و به قول شما اگه کمک نکنه ملکه قبرستونه زانو زدن رو به بعد از کمک کردن موکول کرد و جان هم وقتی کمک دنریس رو دید گفت اون خواسته من رو برآرور ه کرد چرا من خواسته اونو برآورده نکنم بعدشم همین که دنریس اومد به کمک جان و نیتش نجاتش بود بسه و بخاطر همین اومدنش اژدهاشو از دست داد پس فرقی نمیکنه و اگه بخاطر خود جان نبود جان روهم نجات میداد ولی جان اون لحظه برگشت و شروع به جنگیدن کرد.حتی اگه بگین جان روهم نجات نداد گروهشو نجات داد عموی جان اگه دنریس نمیومد چند نفرو میخواست سوار کنه؟اسب بود اسبش وانت نبود که.اگه دنریس نمیومد و اونطوری هرج و مرج ایجاد نمیکرد بین واکرا عموی جان چطور میخواست اونطوری از پشت بیادو جان رو نجات بده؟ حرف من منت گذاشتن نیست اگه جان زانو نمیزد باز میشد مصداق همون حرف که شمال خیانت کارارو مجازات نمیکنه و برای دوستان هم پاداشی نمیده. اگه خواسته دنریس برآورده نمیشد به مرور زمان دنریس هم نسبت به جان سرد میشد و میگفت بیخیالش برم جنوب بجنگم.دنریس خودش این موضوع رو به آینده موکول کرد تا جان هم نرم بشه و زانو بزنه.بعد جنگ پرچم داران شمالی فک میکنی چی میگن میگن اونموقع که بهمون نیاز داشتی اسنقلالمونو حفظ کردی الان داری دستی دستی تسلیممون میکنی به ملکه اژدها؟دنریس هم آروم نمیشینه که نصف قلمروش خودمختار باشه.پس بهترین کار اینه که همین حالا قضیه روتموم کرد و زانو زد و بجای اینکه به دنریس توضیح بده که تو این پیچیدگی نمیشه استقلال شمالو از بین برد میره به لردهاش توضیح میده که تو این شرایط مجبور به زانو زدنیم. من هم دارم شک میکنم که شما داستانتون با یکیه یا نه!
  5. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    با این پست واقعا قانع شدم و این دفعه کوتاه میام چون حرفتون واقعا به حقه شای به خاطر اینکه من به این دو تا خاندان خیلی علاقه داشتم زیادی طرفشون گرفتم باز ممنون که قضیه رو روشن تر کردین از این لحاظ بهش نگا نکرده بودم
  6. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اصلا احساس دین جان به دنریس قسمت کوجیکش بخاطر دراگون گلسه.نمیدونم چرا هیچکدومتون به این اشاره نمیکنید دنریس اومد و اجن رو بهقیمت اژدهاش نجات داد من هم بودم احساس دین میکردم و اینکه میگین با لردهای شمال مشورت نکرد لردهای شمال اینقدر بیشرافت نیستن که بعد اینکه ججان بگه داگون گلس رو بدون هیچ توقعی بهم داد واژدهاش فدای من شد تا زنده بمونم باز میگن زانو نزن؟باز میگن خودش کرده میخواست نکنه میخواست دراگون گلس به ما نده!!لردهای شمالی مجبور به متحد شدن با دنریس هستن.لردهای شمالی دیگه مثل زمان راب نسست که هرکدوم تو قلعه هاشون یه ارتش داشتن حالا به سختی با کمک لردهای ویل تونستن ده هزار نفر تو وینت فل جمع کنن .تنهایی هم به هیچ عنوان نمیتونن با شاه شب مبارزه کنن.حتی جان هم اکه اینارو به لردهای شمالی توضیح میداد قانع میشدن و مطمئنم لردهای شمالی اینقدر میفهمیدن که این متحد قدرتمند برای بعد جنگ با شاه شب هم براشون کافیه.این هم که دنریس بی نیاز بود به دراگون گلس پس با دادنش به جان دینی رو گردنش نداره اشتباهه.برای مثال فری ها پل رو داشتن و از راب باج گرفتن اونوقت باز میگین فری ها به پل نیاز نداشتن و باج گیریشونم اشتباه بوده؟نیاز فری ها به پل همون باج گرفتن بود که سالها سرپا نگه داشته بودشون .مس دنریس هم میتونست احساس نیاز کنه و دراگون گلس رو در ازای طلا به جان بفروشه. گاهی وقتا بهتره کوتاه بیاییم
  7. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    اینقدرها هم که میگین رفتن به کینگزلندینگ بیهوده نبود.اونا میخواستن سرسی رو متقاعد کنن که به شمال حمله نکنه و نیروهاشو با اینا همراه کنه شاید تو دومی زیاد موفق نشدن ولی سرسی حالا حالاها به شمال حمله نمیکنه.چون اگه حمله کنه نیروهاش شمال از بین میرن یا شاید هم نرن و خودش شکست بخوره چون شمالیها تو اون هوا بهتر میجنگن و تعدادشونم خیلی بیشتره با ارتش دنریس.و اگه نیروهای شمال از بین بره خود سرسی باید جلوی شاه شب بایسته نیروهای گلدن کمپانی رو هم مطمئن باشین فعلا برای دفاع آورده و به شمال حگله نمیکنه و احتمالا شروع به فتح جنوب کنه.ولی اگه نمیرفتن سرسی از جنوب و شاه شب ازشمال بهشون حنله میکرد فعلا تا شاه شب هست سرسی به خط دفاعی شمالی ها نیاز داره و منتظره بعد جنگ با شاه شب نیروهاشون تحلیل بره تا حمله کنه.
  8. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    درمورد دراگون گلس موافقم.اما درمورد ازدواج: لردهای شمالی حتی امیدی به اینکه جان دنریسو راضی کنه نداشتنپ.ولی واقعا لردهای شمال اینقدرهم کند ذهن نیستن که نفهمن جان اینچنین پتحد قدرتمندی براشون آورده.شمال از زمان حمله اگان استقلالی نداشته ونخواهد داشت.بعد شکست تاگارین ها هم که تنها شانس استقلالشون این بود که ند استارک پادشاه بشه که نشد الان هم اونقدر نیرو ندارن که خودشون یه جبهه از جنگ رو تشکیل بدن حتی اگه منتظر بمونن تا نیروهای دوطرف تحلیل بره باط خیلی کمترن پس مجبورن به یکی از این دوطرف بپیوندن.که به نظرمن تصمیم جان درست ترین تصمیم ممکن بود.نمیشه که فقط بخاطر نگه داشتن استقلال شمال شمال از بین بره اون جمله ترموند که منس مرد شرافت مندی بود ولی بخاطر اکثر مردم آزاد کشته شدن کافیه تا آدم بیینه نمیشه به خاطر غرورت مردمتو به باد بدی بعدش هم لردهای شمال شاید اینو نفهمن ولی تو جنگ بزرگ حتی با کمک ویل تنهایی نمیتونن شاه شب رو شکست بدن.وقتی هم که جان از داووس میمرسه تو شمال چند نفر داریم داووش میگه کمتر از ده هزار یعنی این ارتش چه شانسی در برابر ارتش دوتراکی ها و آنسلیدها واژدهای دنریس یا در برابر گلدن کمپانی داره و جان نه سیاست مدار بزرگیه نه جنگ سالار بزرگی که بتونه با بیست هزار شمالی شصت هزار نفر جنوبیو شکست بده.پس به نظرمن بهترین کار جان پیوستن به دنریس یا بقول شما زانو زدن بودبعدشم اگه ازدواج کنن که دیگه حرفی نمیمونه و به استقلال شمال هم آسیبی نخواهد رسید.
  9. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    اینطور هم نیست که یورون پاداششو نگرفت و وعده ای بهش داده نشد.سرسی بهش گفت وقتی تمام دشمنانمون رو از بین بردیم به تواسته ات میرسی یعنی با من ازدواج میکنی البته یورون هم فکر نکنم اینقدر احمق باشه که دلشو به این حرف خوش کنه احتمالا یورون نقشه هایی داره و این خواستگرای و اینا رد گم کنیه و احتمالا به تاج و تخت چشم دوخته و منتظره تا دوطرف نیروهاشون تحلیل بره و خودش دست به کاره بشه البته این احتمالش کمه.به اون سکانس نشون دادن کشتی های گری جوی هم اشاره نکردین البته در حد یکی دوثانیه اس ولی واقعا مسخره است.اولا به قول یکی از دوستان تو جزایر آهم که درخت توش پیدا نمیشه هزارتا کشتی از کجا اومد بعدشم در کشتی هایی با اون ابهت در هر کشتی اگر کمترین مقدار بیشت یا سی نفر باشه سی هزار نفر گریجوی میشه که دراوج قدرت ارتش بیلون گریجوی سه تا هفت هزار نفر بوده چه طوری یورون تونست سی هزار نفر بیاره حتی اگه همشون جنگو نباشن هم.یورون اونطوری که تو سریال نشون داده شده آدم خودنمایه و دوست داره با اطرافیانش جنگ روانی را بندازه و از اونجایی که دشمن دشمن من دوست منه باید با سرسی متحد میشد تا دوتایی دشمنشو از بین ببرن
  10. این مقاله از نظرمن مورد قوبل ترین تئوریه و همه چیرو به درستی توضیح میده حتی اگه این هم درست نباشه و مارتین چیزی مخالف با تمام تئوری ها بنویسه باز مطمئنم به این نزدیک خواهد بود اون تئوری که مندرلی ها و استنیس فری هارو داغون میکنن خیلی بی پایه و اساسه تو جنگ ها هر طرف چندتا قاصد و خبر رسون میفرستن به میدون جنگ که هر اتفاق مهمی تو میدان جنگ افتاد بیان و بگن .با این حساب چطوری میشه مندرلی ها بگن استانیس رو داغون کردیم و قاصد ها خبر بیارن که ارتشش پابرجاست اونوقت یعنی بولتون ها شک نمیکنن؟بعد قنل عام بولتون ها وفری و افتادن وینترفل به دیت منس و لردهای شمالی احتمالا چند روز بعد جان سرمیرسه زن و وارد وینترفل میشه با وجود اینکه دیگه جان اومده ولردهای شمالی خواهانشن ارتش استانیس هم متعلق به جان میشه احتمالا جان استانیس رو به عنوان شاه به حق و متحدش قبول کنه و استانیس هم جان رو مشروع کنه و جان حمایتش کنه که استانیس اول کسترلی راک رو بگیره وبعد هم کینگز لندیگ رو اینطوری هم هر سه نفر به خواسته هاشون میرسن هم منس هم جان هم استانیس.
  11. لینک خود تاپیک رو هم لطف می کنی بذاری؟ چجوری اسپیر وایف ها دختر لرد های شمال اند؟ بعد چجوری بعنوان اهرم فشار ازشون استفاده خواهد شد؟ بازم به نظرم مشکلاتی داره این تئوری. اگه این که دختترشون باشن درست باشه خودش اهرم فشاره دیگه شما دخترتو بگیرن و به عنکان مثلا گروگان استفادهکنن اهرم فشار نیست
  12. پارسا تارلی

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    موافقم.کاش اینطوری میساختن.بحث میلسندر واقعا عالی گفتین و همینطور وایته رو ولی متاسفانه اون تیکه رو خیلی مسخره ساخته درستا وایت ها موجوداتی بی عقل وتحت فرمان آدرها هستن ولی یعنی با این که خود نایت کینگم اونجا وایساده بود نفمهمید که آب دیگه یخ بسته؟
  13. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    اولن برادر کشی در شمال گناهی نابخشودنیه و استارک ها از هرخاندانی بیشتر اول با کاراسترک ها نسبت خونیه مستقیم دارن و دوم آمبرها که از چندجا با استارک ها نسبت خونی دارن و هرکس قوانین خدایان شمال رو زیر پا گذاشته به نحوی کشته شده مثل والدر فری که رسم مهمان رو زیرپاگذاشت حتی اگه آریا هم کشته باشتش بالاخره کشته شده یا مثل راب که لرد رکیار کاراستارک که هم خونش بود رو کشت و خودش به اون طرز فجیع کشته شد واسه همین من خودم خیلی به قوانین خدایان شمال تو داستان اعتقاد دارم.دوم من این اندیشه استانش که هم باید پاداش هر چیز داده بشه هم مجازاتش موافقم.آمبرها و کاراستارک در زمان راب خون های زیادی دادن واسه نگه داشتن شمال حالا شما این همه زحمت هاشونو نادیده میگیری و میخوای تمام اعضای خاندان کشته بشن؟سوم به قول خود جان پسرو به گناه پدر مجازات نمیکنن و روحیات جان هم همینطوره چون بخاطر اسنو بودنش همش مورد تمسخر قرار میگرفت.چهارم جان که وارس ند نبود یه اسنو بود و تو شمال هم هیجوقت یه اسنو به پادشاهی نرسیده و از اون جایی که ند وارس نداشت آمبرها و کاراستارک ها یا مجبور بودن جلوی دومین خاندان قدرتمند شمال یعنی بولتون ها زانو بزنن یا بدست اونا نابود بشن با حقه های کثیف روس بولتون و رمزی مطمئنا هردوشون از ریشه محو میشدن.کاری جان کرد درست ترین کار ممکن بو به نظرم بالاخره این خاندان هنوزم هم قدرت دارن و در آینده به در میخورن.
  14. پارسا تارلی

    نغمه آتش و یخ- انتشارات ویدا - توضیح کامل

    من خودم برای اینکه چشمم خیلی حساسه و نمیتونم الکترونیکی زیاد بخونیم کتابهای چاپی نشر ویدا رو خوندم و از نظرم واقعا عالیه گتاب اول رو الکترونیکی خوندم ولی چون دیدم چشمم نمیتونه تحمل کنه مجبور به خرید چاپیش شدم و اونیکی الکترونیکی خوندم مال خانم سحر مشیری بود ولیوقتی مال نشر ویدا زو خوندم دیدم واقعا ترجمه خانم خادم الرضا خیلی زوان تر وادبی تره و اینکه میگین تلفظ اسمش فرق داره یا معادل های انگلیسی هم به نظرم ایراد گیری های بنی اسرائیلی چون اتفاقا به نظر من تلفظ ایشون در ست تره بالاخره سلیقه ایه و هرکی یه نوعی به دلش میشینه.اینکع یکی از دوستان گفتن همه جلدا با اسم گیم اف ترونز اینطوری نیست همه جلدا با اسم خودش و فقط یه نوشته گیم اف ترونز زیرشه که کسایی که علاقه مند به خوندن رمانن و سریالو دیدن اومدن کتابخونه شناسن و بفهمن این کتاب اون سریاله من خودم از استفاده از آ در کلمات خوشم میاد و تریان یا کاتلین راحت تر رو زیونم میچرخه.درمورد سانسورها طوری طراحی شده که شما خودت میخونی اصل قضیه رو میگیری و این ها فقط در مورد فرعی و فحش های رکیک استفاده شده وگرنه داستان اصلی به هیچ وجه حتی کوچکترین طوری سانسور نشده و میفهمین که کاملا همون داستان اصلیه
  15. پارسا تارلی

    تعداد نفرات ارتش مردگان

    چیزی که از دفعه پیش باقی مونده یک حالتی مثل افسانه پیدا کرده بخش هایی اش رو ننه پیر تو داستان هایی گفته به بقیه بخش هایی رو سالوادور سان به سر داووس و... اما در کل اولا فکر کنم تعدادشون خیلی کم بوده توی مبارزه اول با آدر ها و فکر کنم عقب نشینی کردن و به سرزمین های همیشه زمستان برگشتند شمالی ها هم بخاطر ناتوان بودن در از بین بردنشون و ... بعدش شروع به ساخت دیوار گرفتند حالا نمیدونم چرا یک عده شمال دیوار (قسمت اشتباهش) موندن .. واقعا برام عجیبه شاید خیانت برندون معمار بهشون بوده ، شاید برای هدفی اونجا بودن اما بعد از 8 هزار سال هم خودشون و هم نگهبانان شب اون اهداف رو فراموش کردند خیانت برندون نبوده این مردمان پراکنده هستن و قبل ساخت دیوارهم اونجا بودن و برندون هم نمیتونسته اون همه آدما دوباره جمع کنه و بکش اینور دیوار هفت پادشاهی قبل برندونم همون هفت پادشاهی بوده که از دیوار به پایین یعنی دیوارهم که نبوده وستروس همین اندازه بوده وسعتش و هفت پادشاهیش و بعضی از این انسان ها هم با آدرها مشکلی ندارن و به خاطر اینکه اونجا قانون نداره دوست دارن اونجا باشن و به آدرا قربانی بدن مثل کرستر البته هنوزهم نمیدونم اون موجود که زچه رو ورداشت آدر بود یا چیز دیگه ای بود
  16. پارسا تارلی

    عصر قهرمانان

    در ابن تاپبک میخوام دوستانی که در این مورد اطلاعاتی دارند نظراتشون رو بیان کنن و از قهرمانانی که تو این عصر زندگی میکردن هم بگن چون این اسم تو کتاب یا سریال زیاد میاد ولی اشاره زیادی بهش نشده .لطفا اگه میشه به این هم اشاره کنین که این عصر کدوم بازه زمانی بودهقبل اگان یا بعدش یا همزمان با اون بوده؟ظاهرا با شب طولانی هم تداخل داشته چونبا کمک آخرین قهرمان وایت وآدر هارو عقب میرونن
  17. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    این از نظرمن حماقت نیست.رین ها و تاربک اکثرا با لنیسترها اختلاف داشتن و زیادهم لنیترا از شون استفاده ای نبردن و فقط به لنیستر ها ضرر زدن اما کاراستارک ها و آمبرها خیلی به استارک ها هم در جنگ های راب کمک کردن و هم به نسل های قبلی و با هم نسبت خونی هم دارن.گذشته از این ها از قلعه ی آمبرها برای دفاع از شمال در برابر قبیله های وحشی شمال استفاده میشه.اگه بخواییم درست قضاوت کنیم اول باید پاداششون هم داده بشه.محمد مهدی مگه خودت نمیگفتی که دشمن رو باید به فرصت تبدیل اینها دشمن های بی خطری هستن که حتی اگرهم کم باز سود دارن.با تبعید اونها با دیوار که شاه شب بی درنگ و به راحتی آب خوردن میکشدشون و طلافات چندانی هم نمیده و فقط یه ارتشش اضافه میشه گذشته از اینها جان بعد از شب طولانی به تمام نفرات برای دفاع از شمال در برابر مهاجمان جنوبی نیاز داره بجای پس باید از آدماش به بهترین نحو استفاده کنه و کم ترین تلفاتو بده نه اینکه دستی دستی بفرستتشون به کام مرگ. این خاندان در آینده دوباره خودشونو ترمیم خواهند کرد و مطمئنا باز به درد استارک ها خواهند خورد ولی با این کار از ریشه قطع میشن و دیگه استارکا هم پرچمدارنشون کمتر از گذشته بود.در ضمن نسل خیانت کار این خانواده ها مگه کشته نشدن دیگه چه مجازاتی باید بشن.به نظرم همین بخشیده شده ها بهترین متحدان هستند زمانی که همه طرف به استارکا خیانت بشه اینا میمونن نه از روی سود خودشون بلکه از روی شرافتشون که یادشون میفته یه زوری بعد از جنگ یه استارک بخشیدشون و بهشون فرصت زندگی داد.
  18. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    وریس و بیلیش مهره تایوین بودن و بیلیش هم تو دادگاه علیه تیریون شهادت داد ؟ مطمئید داریم راجبه یه داستان واحد بحث میکنیم ؟ بودن یا بهتره بگیم تایوین هم ایطوری فکر میکرد این ها در جنگ طرف همه رو میگرن تا از هر طرف سودی برده و هرطرف فک میکنه که امثال بیلیش طرف خودشونن
  19. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    وریس و بیلیش مهره تایوین بودن و بیلیش هم تو دادگاه علیه تیریون شهادت داد ؟ مطمئید داریم راجبه یه داستان واحد بحث میکنیم ؟ عر میخوام بیلیش نه ولی وریس داد
  20. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    کاملا موافقم و اعتقاد دارم در مورد خود رمزی هم اگه سانسا شخصا وارد عمل نمیشد و شرش رو کم نمیکرد جان به خاطر اینکه تو حالت عصبانیت کتکش زده بود جلوی همه لردهای شمال ازش عذرخواهی میکرد و دردفورت رو هم بهش برمیگردوند تو آخرین قسمت سیزن اول وقتی تایوین تیریون رو به پایتخت میفرستاد بهش گفت با وریس و بیلیش و پایسل کار کن و اگر کوچکترین اثری از خیانت دیدی سر و نیزه و دیوار ! نگفت چون ممکنه خیانت کنن همین که رسیدی پایتخت اعدام شون کن، چون اگر اینطوری عمل میکردن زنجیره حماقت های جافری رو تکمیل کرده بودن و در نتیجه دیگه مهارت بیلیش تو دیپلماسی باعث جوش خوردن ازدواج جافری و مارجری و اتحاد تایرل ها و لنیسترها نمیشد و استنیس پایتخت رو میگرفت و سلسله شون به فنا میرفت، البته ممکنه بگید خب بیلیش عوضش با اولنا تایرل نقشه قتل جافری کشیدن که این دیگه به سادیسم و وحشی گری جافری برمیگرده که باعث شد اولنا از آزار دیدن احتمالی نوه اش بترسه و دنبال راه حل بیافته که بیلیش هم عین آب همچین چاله هایی رو راحت پیدا میکنه. اگر جافری اندکی انسان بود اولنا هیچ وقت به فکر قتلش نمی افتاد و بیلیش هم تنهایی و بدون پشتیبان و شریک جرم هرگز همچین کاری نمیکرد. این به این دلیل بود که بیلیشو واریس خودشون از مهره های جاسوسی تیوین بودن و فقط برای اینکه به تیریون نشون بده که بهش اعتماد داره گفت اگه فکر کردی خیانت میکنن اینکارو بکن وگرنه همین واریس و بیلیش به تیریون خیانت کردن و در دادگاه علیهش شهادت دادن
  21. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    حتی اگه یه ذره سرافت تو خونم بود این کارو نمیکرد. خیلی ها از آمبر ها بخاطر استارک ها کشته شدن و خونشون در جنگ های راب رو زمین ریخت اونوقت که استارک ها بهشون نیاز داشتن برادر بودن و حالا اینارو بفرستی دیوار که قتل عام بشن و فقط به ارتش شاه شب اضافه بشه گرچه این خواندان دیگه ازشون تعدا کمی‌مونده ولی باز به امدازه دوسه هزار نفر دارن و نمیشه یه خاندانو بخاطر حماقت لردش به باد داد بالاخره بعد شب طولانی جان به فکر دفاع در باربر جنوبی ها بهکار ببره و به تمام خاندان ها نیاز خواهد داشت.
  22. پارسا تارلی

    بررسی گزینه ها و سنجش راه های موازی خطوط داستانی فصل هفتم

    آدمایی مثل لیتل فینگر رو باید در اولین فرصت بدون هیچ فوت وقتی گردن زد لیتل فینگر فقط به سود خودش نگا میکنه پس حتی برای اربابشم یه خطر به حساب میاد چون امکان دشمن اون ارباب سود بیشتری برای اون فرد داشته باشه حالا چه برسه دومین قلعه بزرگ شمالو بدی دستش و شب طولانی بالاخره تموم میشه و بعد اونه که جنگ اصلی سر تاج و تخت اتفاق میافته که اون لیتل فینگر هم از دردفورت و هم ایری شمال رو مورد حمله قرار میداد.کار استارک ها و و آمبرها از خاندان هایی بودن که خیلی به استارک ها خدمت کردن و خیلی هم بخاطر استارک ها ضربه خوردن کاراستارک هارو لردشون رو راب اعدام کرد.خیلی از آمبرها در جنگ در کنار استارک ها کشته شدن و جان گنده هم برای استارک ها از جون مایه میذاشت پس درست نبود اونموقعی که استارکا به این خاندان نیاز داشتن باهاشون صمیمی باشن و الان رهاشون کنن وقلعه هاشونو بگیرنن و همونطور جان گفت نسل خیانت کار اون خاندان ها در میدان نبرد کشته شدن جان آمبرکوچک ولرد کاراستارک هردو در میدان نبرد مردند پس بجای اینکه این خاندان هارو دشمن بکنه میتونه از اون ها دوست های تازه بسازه هرچی نباشه این خاندان ها هنوز هم نفرات دارن حتی اهگ کم باشه و فرستادنشون به دیوار موجب قتل عامشون میشه وفقط به ارتش نایت کینگ اضافه میشد ولی نگه داشتن باز شانس زنده موندشون هست و بعد شب طولانی که جنگ سر تاج و تخته شاید به کار ماان بیان.کارهولد مستقیما به دریا راه نداره و فقط از طریق یک رود به دریا راه داره و نیازی نیست اونجا رو پایگاه کشتی سازی کنن وایت هاربر بهترین شهر بندریه که میشی توش کشتیم ساخت و لرد وایمن مندرلی هم یه ناوگان بزرگ ساخته بود که دیگه نمیدونم اونا مونده یا نمونده. من درد فورد رو به مردم آزاد میدادم چون اونا آخرین نسل مردم آزادن وخیلیاشونم در نبرد کشته شدن.یان رویس نه بخاطر استوره سازی مثل لرد تیوین به احتمال زیاد به قلعه ها چشم داشت که حداقل یکیشونو بدن به رویس. رلستی ریور لندز هم یکی از خط های داستانی خیلی گنگ سریاله اصلا تو زمان جنگ پنج پادشاه دیگه رسما شده خط مقدم و هرج و مرج هرکی هم هرکاری میخواست میکرد چندین گروه یاغی آزاده در ناحیه ریور لندز پرسه میزدن سرنوشت ادمورد تالی هم معلوم نیست فری هاهم به نظرتون منقرض شدن یا باقین؟
  23. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    حتی اگه خواستگاه وایکینگ ها اسکاتلند هم نباشه ولی ریشه های عمیقی در فرهنگ اسکاتلند دارن و تعدادی شونم به اونجا رسیدن با کشتی های درازشون و توش زندگی کردن.به طوری مردم اسکاتلند جشنواره ها و فستیوال های زیادی در مورد وایکینگ ها دارن .شمالی ها اون چیز دامن مانند رو دارن بله ولی خیلی انعطاف پذیره و از چرمه ولی مال لنیستر ها از فلزه و تیکه ای از زره شونه.من فکر میکردم این دامن رو اصلا ندارن چون چندتا سکانس که شمالیارو رو اسب دیده بودم زیاد متوجهش نشدم چون رو اسب بودن.من کشور سازنده سریالو منبع قرار دادم چون اگه وایکینگ ها به اسکاتلند مربوط نبود دیگه نمیومدن که از وایکینگ سریال بسازن مطمئنا ربط هایی داره به فرهنگشون.همین که یونیفورم ندارن و افراد هر خاندان پوشش خودشو داره تقریبا و تو سریالم هی نشون داده میشه که هیکل هاشون باهم برابر نیست یکی چاقه یکی لاغر یکی بلنده یکی کوتاه ولی بعد نشون داده میشه که سربازان لنیستر با زره یک دست و هیکل کاملا مساوی که آدم فکر میکنه اینارو از هم کپی کردن نشون داده میشه همین کافیه به نظرم تو نبرد هم دقیقا همونطوری که خودتونم میگین به خاطر نظم شمالی ها نبود پیروزیشون به خاطر حمله های غافلگیرانه راب استارک و تاکتیک های خوبش در ویپسرینگ وود و ... بود.در نبرد آکس کراس هم به دلیل نزاشتن نگهبان شبنانه در اردوگاه لنیسترها راب استارک شب بهشون حمله کرد وحتی خیلیاشون موفق به کشیدن شمشیرشون نشدن.این بحث بحث خوبیه و تایه جاهایی نظراتمون به هم نزدیک شده ولی فک کنم از این به بعدش بیهوده است.من با دلایل خودم شمالی ها رو نزدیک به اقوام ژرمن میبینم شما هم با دلایل خودت نمیبینی منم احترام میزارم.حتی اگه قصرها رو هم مقایسه کنی میبینی کسترلی راک پر از زرق و برق تالار هاش مر از میز های حکاکی شده و زیور الات و اونطوری هم که توسریال تو فصل هفت دیدن نمای قلعه از دور هم خیلی بهتر از وینترفل بود رنگ دیوارهاش کاملا یک دست و سالم بود ولی وینترفل فقط از سنگ ساخته شده.تالار بزرگش رو بیین میزهای چوبی معلمولی که لرد و افرادش رووش غذا میخورن و اصلا در وینترفل تو سریال و تو کتاب هم تا جایی خبری از زرق و برقه قصر های جنوبی نیست.و اون حیاطشم بیشتر شبیه اسطبله تا قصر حیات.از همین هم میفهمیم که بیشتر شبیه اقوام وحشی و جنگو ان و سرو صدا هاشون حتی حین غذا خوردن که تو تالار وینترفلم شاهد اون هستید که اصلا شبیه غذا خوردن لنیستر ها یا حرف زدنشون باهم نیست. یه مورد دیگه هم اینکه توشمال لرد به زیر دستاش خیلی بیشتر از جاهای مثل وسترلند نزدیک تره مثلا شما نحوه رفتار زیردستان و پرچمداران تیوین لنیستر رو که همه بهش احترام قائلا و تاحدودی ازش میترسن ولی حالا شما رفتار لردهای شمالی رو کنار لرد بالا دستشون ببین یه طوری حرف میزنن انگار دارن با یکی از اعضای خانواده شون حرف میزنن. این ها در سریال به بهترین شکل در سریال به تصویر کشیده شده و تکه ای از خوی وحشی شمالیا رو نشون داده و نیازیبه توضیح بیشتر نیست. در مورد ارتش ها درست میگید من قبول دارم که ارتش لنیستر ها خیلی قوی تره و بخاطر قافلگیری های راب استارک شکیت میخوردن وگرنه در جنگ رو در رو مطمئنا همه شمالی هارو قتل عام میکردن در یک چشم به هم زدن. در ضمن اینکه خود راب و همه هی میگین راب استارک حتی یک نبرد رو هم در عمرش نباخته واقعا تعریف جاست گرچه من خودم حیلی به شخصیت راب علاقه داشتم ولی راب هیچوقت یه جنگ رو در رو نکرد و همش از پشت حمله میکرد ددسته از تاکتیک های موثری استفاده کرد و این دیگه اسمش نبرد نمیشه و اکن حمله بیشتر به غارت ها و شبیه خون های غافلگیرانه میخورد تا نبرد که حتی تو اکثر این حمله ها دشمن فرصت کشیدن شمشیر رو هم نمیکرد با یه نبرد رو در رو همه چیز معلوم میشد که کدوم ارتش قوی تره و کدوم فرمانده بهتر
  24. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    برای خیلی دروغ گفتن هتک شرافته.ولی ند شرافتش به سبک خودش بود و اکثرا شرافت های کوچیک مثل دوروغ رو فدای شرافت های بزرگ میکرد.مثلا طرز فکر ند این بودکه جون یه بچه ی بی گناه چه ارزشی در برابر یه دروغ داره ومطمئنا سرافت اونجا موجب میکنه که جون بچه نجات پیدا کنه و مسلما باید از دوتا یکیو انتخاب کرد و خوب دروغ خیلی ناچیزه در برابر جون به بچه.شرافت ند استارک یه شرافت ظاهری و بی ارزشو خشک نبود که فقط به چیزهای ظاهری اهمیت بده.ند شرافت رو در ایگ میدید که عدالت به هر شرطی اجرا بشه و مطلما خیلی چیزها هستن که مهمتر از چیزهایی ظاهری مثل دورغ گفتن و امثال این باشه و البته ند بخاطر این دروغ گفت که میخواست جون اون بچه در امان باشه و دروغی نبود که بخاطر سودجویی بگه. در واقع این عادلانه نبود که اون بجه فقط برای این که پدرش ریگار و یه تارگارینه بمیره پس ند عدالت رو اجرا. ___________________________________________________ هیچ مردی در وستروس نیست که شرافت ند استارک رو زیر سوال ببره.
  25. پارسا تارلی

    قسمت آخر : The Dragon And The Wolf

    در پست های قبلی گفتم نحوه ورود همین گروهان طلایی هم تصنعی و خلق الساعه است. میشد در مثلا اواخر فصل شش اشاراتی بهشون باشه و در حاشیه بمونن تا به وقت مناسب ازشون استفاده بشه. متوجه مثالتون در مورد دورن شدم ولی در نهایت دورن هرچی بود الاریا سند و دختراش سلاخی شدند( و چه درست و چه اشتباه نابودی الاریا و دخترانش رو باید پایان دورن فرض کنیم)، خط روایی دورن هم که جذاب نیست، نیروشون در مقابل گروه طلایی چندان قابل اعتنا نیست. گروه طلایی 20 هزار نفر داره به علاوه امکاناتی مثل فیل که بهرحال می تونه جذابیت جدیدی به کار اضافه کنه ولی اصلا نمیشه دورن رو در کنار سرسی فرض کرد. در ابتدای کتاب که ما با این پیش فرض روبرو هستیم که گرگور کلگین به عنوان عامل تایوین لنیستر بچه های الیا مارتل رو کشته و بعد از هتک حرمت الیا رو هم دو نصف کرده حالا چطور میشه دورن که به خون خاندان لنیستر تشنه رو بتونیم به عنوان متحد لنیسترها فرض کنیم در ادامه و با کشته شدن اوبراین مارتل که دیگه بدتر. جدا از اینکه به نظر من دورن اگه قدرتی داره در دفاع و ناشی از اقلیمیه که در اون هستند وگرنه از نظر نیروی نظامی نمی تونن تغییر دهنده روال کشمکش موجود باشند. من هم مشتاق دیدن گروهان طلایی هستم، ولی این دست به سر کردن دورن برای ورودش مثل پاره کردن پیراهن برای خرید یه جدیدشه. روایت دورن اوایل درست کار نشد ولی جا برای ترمیمش بود که عملی نشد. ولی خب مسئله اینه که تعویض به تعمیر ارجحیت پیدا کرد و این تعویض هم زیادی طولانی شد. اشتباه برداشت کردین، من گفتم ملحق شدن ریچ به سرسی، که اتفاق افتاد ولی معلوم نشد چه بر سر لردهای ریچ اومد، نه دورن. اگر مثلا دورن با دنریس می موند و بر علیه نیروهای اهل ریچ وفادار به سرسی لشکرکشی می کرد و توسط رندیل تارلی شکست می خوردن این کشمکش جذاب تر می شد. نخست روایت دورن رو به یه پایان درست و گویا می رسوند نه اینکه یه روز خونخوار باشن و قتل پرنسشون جلوی چشمشون رو نادیده بگیرن و روز بعد ساکت بشینن سر جاشون، دوم شخصیت رندیل تارلی به عنوان یه سرباز خوب تعریف می شد( و نه جمع کننده غلات) سوم با حمایت تارلی و ارتش قوی ریچ از سرسی اون ماموریت دستگیری وایت و مذاکره با سرسی منطقی تر می شد، با قوی بودن سرسی. در مورد ناشی بودن قدرت دورن از اقلیمشون موافقم، ولی فکر نمی کنم اونقدرم داغون باشن که در حد گلدن کمپانی هم نباشن. مثلا اسب های دورنی شهرت زیادی دارن، و اسب خوب قاعدتا به سواره نظام خوب ختم می شه. و قبول دارم که یه سواره نظام با اسب های خوشگل شاید به اندازه فیل و ... برای بینندگان جذاب نباشه، ولی به هر حال میتونست پتانسیلی تلقی بشه، و شاید خیلی چیزای دیگه. که خب نشد و کاری هم از دست ما ساخته نیست. پارسا تارلی: همونطور که گفتم استثنا همیشه وجود داره، ولی انچه که ثابت شده اینه که مهم ترین اصل یک ارتش نظمشه، و اساس شکل گیری ارتش هم همینه. ولی از اونجایی که ما اطلاعی از ارتش دورن یا ریچ نداریم و تا کنون ندیدیمشون، پس فقط میتونیم بر اساس اکثریت پیشبینی و قضاوت کنیمشون. من هنوز شباهت شمالی ها یا دورنی ها به وایکینگ ها و ... رو من متوجه نمی شم، چرم پوشیدنشون به دلیل نبرد با سرماست و نه صرفا دلیل شباهت فرهنگشون. به گفته خود مارتین وستروس یک نمونه کوچکتر(یا بزرگتر؟) از بریتانیاس و در این صورت شمالی ها رو میشه به اسکات ها یا ایرلندی ها تشبیه کرد. اگر قصد سازنده ها این بوده که نشون بدن به خاطر اژدها بود که دوتراکی ها پیروز شدن و اگر اژدهایی نبود نمیتونستن صف لنیستر هارو بشکنن، به نظرم واقعا مسخره بوده. ارتش لنیستر به دلیل موقعیت بدشون در زمین پست، و گیر افتادن بین رودخانه(یا دریاچه؟) و دشمن و همینطور تعداد کمترشون(طبق چیزی که نشون داده شد) به نظرم هیچ شانسی نداشتن. و البته مهم ترین مزیت دوتراکی ها هم سواره بودنشونه که خودش عاملی تایین کنندس. و این که دوتراکی ها کارشون ادم کشتنه و از بچگی خون میریزن هم هست. و فکر نمی کنم سازنده ها قصدشون این بوده باشه که پیروزی رو به اژدها نسبت بدن، دلیل اثباتشم حرف ها و نگرانی های بعدی جیمی و بران. من منظورم این نبود که پیروز میشن ولی گفتم که تعداد خیلی زیادی دوتراکی کشته میشد چون اسب جلوی نیزه خیلی آسیب پذیره و همونطور که دیدن بخطار اژدها دیگه نتونست مقاومت کنن و نظمشون به هم ریخت تعداد زیادیشونم اژدها سوزوند.دورن نگفتم فقط گفتم شمالی ها اونم نه به وایکینگ بلکه به اقوام ژرمن.نگفتم چرم بخاطر اینه که میخوان مثل اون اقوام باشن گفتم شمالی ها اصلا نظم رو که افراد لنیستر در میدان جنگ دارن ندارن و حتی زره فلزی هم ندارن بعدم اگه بخاطر سرما بود میتونستن از روی چرم یه زره فلزی هم مثل لنیستر ها داشته باشن.شمالی ها اگه تحت یه فرماندهی خوب نباشن نظم خاصی ندارن حتی از یونیفورم نظامی هم مثل لنیستر ها استفاده نمیکننبزرگترین مزیتشونم اینه تو استفاده از سلاح مهارت دارن.در ضمن شما خودت داری میگی که شمالی اسکاتلندی یا ایرلندی هستن وایکینگ جزو خواستگاه های اصلیشون اسکاتلنده و حتی سریال وایکینگز هم سریال اسکاتلندی کانادایی هست بخاطر اینکه وایکینگ ها از نمادهای اصلی اسکاتلند هستند.شما خودت حرف منو تایید کردی وبعد میگی درست نیست حتی ا وایکینگ ها هم که بگیم که از اسکاتلند بلد شدن و خودتون میگید شمالی ها باید شبیه اسکاتلندی باشن از این ها که بگذریم قبایل ژرمن تعداد بسیار زیادشون به شمال انگلستان مهاجرت کردن پس بازهم مبینیم حرف خودتون ثابت میکنه شمالیا به وایکینگ ها و بربرها خیلی شبیهن از قبایل میشه به ساکسون ها اشاره کرد.میخوام یکی از شباهت بربر وشمالی ها در سریال همین بس که شنالی ها در جنگ شلوار میپوشن از منابع مختلفتاریخی هم اگه نگاه کنید میبیندجزو بزرگترین مزیت هایبربرها در میدان جنگ بوده که خیلی حرکت هاشونو گسترش میداده ولی لژیون های رومی و سایر ارتش چیزی دامن مانند هم میپوشیدن که حرکاتشونو محدود میکرده در سریال نشون نشون داده میشه شمالی ها همشون شلوار میپوشن ولی ارتش لنیستر اون چیز دامن مانند رو داره. من دلایلم رو آوردم الان نوبت شماست تا دلایل قانع کننده بیارید
×