arya

این قسمت عالی بود همنجور که حدس می زدم جلو رفت دوستان به نظر شما بریک از هویت پدر و مادر جان خبر داره؟؟ چون گفت شبیه پدرت نیستی بیشتر به مادرت رفتی!!!خب جان شبیه ند استارک که هست شبیه ریگار نیست

اژدهای یخی برای کسایی که کتاب را خواندن و داستانهای کوتاه مارتین که به فارسی هم ترجمه شده اصلا اسپول نیست

خب من این قسمت را دوست داشتم و مطمئن هستم قسمت بعد را بیشتر دوست خواهم داشت چون عاشق اتفاقات اون ور دیوارم. از نگاه نگران دنریس معلومه قسمت بعد سوار بر اژدها برای نجات جان وارد کارزار می شه. مطمئنا شاه شب صاحب اژدهای یخی اش می شه. ولی من تا اونجایی که یادم می یاد اژدها به هر کسی سواری نمی دن چه آتشین چه یخی باشن. خب وارث آتش دنریس هست و مادر اژدهای آتشین اژدها سوار . ولی وارث آتش و یخ جان هست!!!!ریگار این پیش بینی ها را می دانست پس بنابه این دلیل با اون همه سختی لیانا را بدست آورد تا با بدنیا آوردن شاهزاده وعده داده شده جهان را نجات بدهد. پس نگران نباشد اژدهایی یخی و یکی دیگه از ازدهایی آتشین دوتاشون مال جان هست

آقای محمد مهدی پس اسم کسانی که کتاب را بعد از سریال شناختن نگذار اهل تحقیق و مطالعه چون ما کتاب ها را قبل از سریال خوندیم.

دوستان چرا فکر می کنند جیمی می یاد به کمک استارک ها مثل اینکه یادشون رفته که پدر جیمی بولتون ها را برای مقابله با استارک ها عَلَم کردنند و نام حرامزاده را از رمزی برداشتند. دومین نکته اینکه به نظر من داستان بلک فیش مربوط به کتاب پنجم هست که جیمی می ره و با گفتگو بلک فیش را مجبور به تسلیم ریوران می کنه ولی خود بلک فیش فرار می کنه و مشخص نمی شه که به کجا می ره. البته با توجه به خط داستانی فکر کنم اون هم به شمال می ره تا در کنار جان باشه.

من هم لینک می خوام

من توی اژدها سوار بودن تیریون شکی ندارم. یک جورهایی مطمئن هستم چون از همون کتاب اول مارتین رد پاهای علاقه ذاتی تیریون به اژدها را گذاشته بود. تیریون کلی با اسکلت های اژدهایان در زیرزمین قلعه سرخ وقت سپری می کرد، هر چی کتاب درباره اژدها می تونست خوانده بعد از دنیریس چه کس دیگری اینقدر علاقه به اژدها داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ولی این که اون خون تارگرین ها را داشته باشه خب جای بحث زیادی داره که همه اونها هم به اما و اگر ختم می شه. ولی فکر کنم توی کتاب شاهزاده شریر گفته شده بود که چند نفر از مردم عادی تونستند اژدها بدون سوار را صاحب شن. پس تیریون می تونه بدون داشتن خون تارگرین هم اژدها سوار شه اگر خرد کافی داشته باشه که خدا را شکر ،برای اثبات داشتن این مواد نیاز به بحث و جدل نیست. قسمتی از کتاب پرنسس و ملکه ص 30 همه کسانی که به ندای پرنس پاسخ گفتند بذر نبودند، برخی حتا پسر یا نوه بذرها هم نبودند .... قسمتی از کتاب پرنسس و ملکه ص 32 در پایان اژدهها قهوه ای در برابر ذکاوت و پایداری یک (دختر کوچک قهوه ای) شانزده ساله به نام نتی به زانو درآمد، که هر روز گوسفندی چاق را برایش می آورد، تا آنکه شیپ استیلر یاد گرفت او را بپذیرد و انتظارش را بکشد. ویرایش ناظر: ادغام دو پست متوالی , ویرایش املایی

انشالله زودتر خبر بدهند. چون من چندتا مقاله دارم ولی واقعا سردرگم هستم باید به کجا اینها را ارسال کنم. یا اصلا باید ارسال بشوند یا نه؟ چون تا یک نفر واکنشی راجع به مطلب نوشته شده اش نبینه چطوری می تونه برداشت و علایق خواننده را محک بزنه تا بتواند تصمیم بگیرد به نوشتن و تحلیل کردنش ادامه بدهد یا نه.

سلام دوستان مجله کاراش به کجا کشید؟ اگر چاپ نمی شه به این زودی ما بریم دنبال مقاله برای سایت تا از این بی رونقی در بیاد

البته این جوری هم نیست که هر کسی که خون اژدها داره مریض نشه الان یادم نیست ولی تو تارگرین ها هم بودن که مبتلا به بیماری های مختلف شدن! البته همه موارد حدس و گمان هست ولی خب تارگرین هایی هم بودن که سوختن ولی دینریس نمی سوزه. من با توجه به متن کتاب که دینریس یادآور می شه یک اژدها مریض نمی شه این نکته به ذهنم رسید و اینکه مریض شدن شیردال و مریض نشدن تیریون را مرتب یادآوری می کنه

دومین نکته مربوط به تیریون می شه. توی کتاب یکی دوبار اشاره می کنه کسانی که خون اژدها دارند مریض نمی شن چرا که دنیریس بدون ترس مابین کسانی که وبا گرفتند می ره و به اونها دست می زنه و کمکشان می کنه بدون اینکه این مریضی را بگیره. تیریون توسط یک مریض مبتلا به فلس خاکستری لمس میشه. جان شیردال به کمک او می اید جان مبتلا می شود ولی تیریون نه. در هنگام همه گیری وبا هم با اینکه تیریون به عنوان برده از ارباب مبتلا خود پرستاری می کند همچنان به این بیماری مبتلا نمی شود. از اونجایی که مارتین خوداش هم گفته راجع به آینده و گذشته شخصیت ها ردهای کوچکی در داستان گذاشته شاید این هم همان اشاره های کوچک باشد

من دوتا نکته را متوجه شدم در کتابها به شاید به موضوع مطرح شده بخوره یکی اینکه مارتین مرتب دست سوخته جان ( که در هنگام کشتن یک آدر سوخت )را بیاد می آورد . در کتاب معمولا هر زمانی که می خواد به شک و نگرانی جان اشاره کند می گوید دست سوخته اش را باز و بسته کرد. که به نظر من این نکته می تونه به دو موضوع اشاره کنه یکی اینکه جان بیشتر یک استارک هست تا تارگرین چرا که در کتاب همنجور که دست سوخته جان را یادآوری می کنه ، سوخته نشدن دنیریس را هم یادآور می شه دومین نکته هم می تونه یادآور این موضوع باشه که جان تونسته با کمک آتش یک آدر را بکشه پس او مجددا هم می تونه به کمک آتش (یا آتش اژدها) آدرها را بکشه

تاپیک خیلی جالبی است کاش دوستان بیشتر بهش سربزنن

با عرض احترام به دوستان لازمه تیتر تاپیک را مجددا یادآور شیم. سانسا استارک چگونه میتواند حاکم هفت پادشاهی شود؟ مبحث تاپیک طرفداری از استارک ها و تارگرین ها و ... نیست. و البته یک توصیه دوستانه کنم، مارتین در کتاب اش از نظر من خیلی تلاش کرده که نشون بده که داستان کتاب داستان واقعی آدم هاست نه یک داستان قهرمان پرور!!! او آدم ها را خاکستری نشان می دهد نه سیاه و نه سفید. البته خاکستری با درجات تُن رنگی مختلف. مثلا چند نفر در کتاب سوم با pov های جیمی نظرشون نسبت به جیمی عوض شد؟ یا حتی سرسی !! حداقل من خودم از اون سیاهی ذهن نسبت به سرسی به خاکستری پررنگ رسیدم. پس خواهش می کنم برخلاف میل مارتین اینقدر قهرمان پروری نکنیم چرا که اگر داشتن اژدها دلیل برتری بود مارتین اینقدر از بین رفتن اژدهایان را در 300 سال قبل یادآوری نمی کرد یا اگر استارک ها برتر بودند یادآور این نکته نمی شد که شاه شمال در مقابل ایگان زانو زد و جزء وستروس شدند. حتا وقتی pov های شخصیت ها را می خوانیم مثلا همین جان و دنریس که در موقعیت خود فرمانده و ملکه هستند اونها چقدر نسبت به تصمیمات خود شک و نگرانی دارند. مارتین اونها را یک قهرمان که تمام مشکلات را پشت سرهم کنار می زنه، نیافریده است. مارتین به در کنار هم بودن تواناییها معتقده برای همین او دنریس، جان، آریا و حتا سانسایی را که خیلی از ما فکر می کنیم ضعیفه را در داستانش خلق کرد و به هرکدام یک توانایی خاصی را داد.

wolf جان من هم گفتم هم هست هم نیست. در این حکمرانی قانومند این موارد شامل سانسا می شود ولی با وضع بهم ریخته وستروس رسیدن سانسا به حقوقش به چیزی فراتر از قدرت بشری نیازمند است. در مورد کسترلی راک هم جیمی شوالیه پادشاه است و حق داشتن زمین، زن و فرزند را نداره بنابرهمین دلیل بر خلاف میل تاوین لنیستر ، تیریون وارث کسترلی راک هست. البته کشتن پدرش مانعی برای تیریون هست ولی اتهامات با قدرت بشری هم قابل رفع است.