رفتن به مطلب

lady sun

اعضا
  • تعداد ارسال ها

    7
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

16

آخرین بازدید کنندگان پروفایل

بلوک آخرین بازدید کننده ها غیر فعال شده است و به دیگر کاربران نشان داده نمیشود.

  1. lady sun

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    از نظر من.... فیلمنامه ای ت فصل هفت میگفتن برای فصل هشته و لو رفته بود ب خیال خودشون....اون خیلیییی بهتر بود تا این یکی....
  2. lady sun

    بحث اپیزودیک قسمت ششم - The Iron Throne

    این دیگ چی بود...چقدر بد بود چقدررررررر....
  3. lady sun

    بحث اپیزودیک قسمت چهارم The Last of The Starks

    نمیدونم اینو ب شوخی گفتید یا جدی.... اما نظر منم همینه سانسا ب جان احساسات داره... نوع نگاه حسادتیش ب نگاهای جان و دنی... تنفرش از دنی.... وقتی با تیریون صحبت میکرد خیال کردم با بغض بعضی از حرفاش رو میزد از اینک نمیخواد جان بره .... شایدم نه....در کل این قسمتش بد نبود سرگرم کننده بود ولی در اندازه گات نبود...گات تا فصل شش عالی بود ...
  4. تا اونجای من میدونم تمام خاندان تارگرین نسوز نیستند...
  5. امیدوارم اگر خواستن هرچی رو تغییر ندن مرگ جان رو تغییر بدن... نمیگم نمیره، مشکلی با مردنش ندارم... اما مردن به خاطر دست و پا چلفتی بودن یک اژدها خیلی مسخره است... ند مرد و راب مرد و نحوه مرگشون حماسی بود و اما جان ... جانی که نقشش از راب و ند پررنگ تره نباید اینجوری حذفش کنن. کشته شدن فجیع ب دست یورون رو بیشتر میپسندیدم ک هم یورون منفور تر میشد هم مرگ جان ت یادها میموند(در خور شخصیتش) وقتی فیلمنامه رو خوندم با خودم فکر کردم امکانش نیست ک نویسنده های گات، گات رو اینجوری پیش ببرن. حتما یکی از طرفدار ک دستی ت قلم هم داره افکارش رو نوشته اما چون روند فصل هفت گاهی غیر منطقی پیش رفته بعید نیست نویسنده ها زده باشن جاده خاکی ... سوالی ک ذهنم رو درگیر کرده اینه ک پیشگو مگی ب سرسی گفته بود: تو ملکه خواهی بود. تا زمانی که (ملکه) دیگری بیاید. جوان‌تر و زیبا‌تر، تا تو را سرنگون کند و تمام چیز‌هایی که عزیز می داری را از تو بگیرد. لیانا نوزاد، کی و چ وقت تمام چیزهای عزیز سرسی رو گرفت؟ کی سرسی رو سرنگون کرد ک الان شده ملکه جوان تر و زیباتر؟
  6. اوایل جالب بود اما در ادامه هرچی جلو تر رفت و تا رسید به آخرای گات من رو ک ناامید کرد، خیلی زیاد... من با مرگ جان و دنی و جیمی و غیره مشکلی ندارم( ند مرد و راب مرد و خیلی از مرگ ها رو شخصیت های مهم رو دیدیم) اما نوع مرگی که سراغ این شخصیت ها آوردن خیلی بچگانه بود ( نوع مرگ راب رو با جان مقاسیه کنید) مردن به خاطر زبون نفهمی یک اژدها .... این دیگه اخره هرچی مردن ناگهانی بود -_- ازدواج سانسا با گندری شاید کنار بیام حتی با ادامه رابطه جان با عمه اش ( انگار نه انگار یک عمر با تربیت استارک ها بزرگ شده این اون جانی نیست که من میشناختم) اما ... اما با عشق و عاشقی تیریون و میساندی اوه خدا با این یکی کنار نمیام ...( از نظر من هرچی تو اکشن موفق بودن ت بحث عشق و عاشقی بد بودن) بارداری دنی و به دنیا آوردن یک دختر که اسم مادر جان را روش میذارن و دنی که اینقدر بهش پرداختن و پیش رفتن باهاش در آخر سر زایمان میمیره ( خیلی فیلم هندی شد ک) مارتین گفته بود پایان گات همانند ارباب تلخ و شیرین، اگر این پایان گات باشه ( تهیه کنندگان آخر گات را از مارتین پرسیده بودن) از نظر من پایان ارباب کجا و این کجا ... مردن سرسی هم نپسندیدم ترجیح میدادم با دستای جیمی بمیره ... خبری هم از آزور آهای نشد... میلساندری هم باز رفت به سمت سوزوندن دختر بچه ها.... در کل امیدوارم فیک باشه ک اگر نباشه گل کاشتن ....
  7. lady sun

    بحث اپیزودیک قسمت ششم Beyond the wall

    من سریال رو با اسپویل ها پیش رفتم (وقتی فصل شش تموم شده بود من تازه شروع به دیدن سریال کردم) با وجود اینکه از وقایع خبر داشتم اما مرگ ند، عروس خونین و غیره برام هیجان انگیز بود انگار ن انگار میدونستم چی میشه.. این فصل هم طبق سنتم به اسپویلا رو اوردم ... اما ... هیجان فصلای اول نداره برام. آریا: از نظر شخصیتی یک قاتل درجه یک شده (نه تنها فنی بلکه روحی ) و نسبت به سانسا کینه و حسادت های ریز و درشتی داره... لیتل فینگر: مرد سایه ها که ت این فصل واقعا ت سایه سریال بود و خوشبختانه هرچقدر چشم و ابرو اومد تا بین جان و سانسا جدایی و تفرقه ایجاد کنه به خاطره رابطه ای که بین این دو نفر ایجاد شده بود تیرش هربار به سنگ خورد و اخرین بار هم تا مرز خفگی پیش رفت و حالا اریا و سانسا ... برخلاف جان اریا نسبت به سانسا اعتماد انچنانی نداره( حق هم داره)پس باید ببینیم چی میشه اریا بیش از این ت دام لیتل دست و پا میزنه یا نه... برن: سرد مثل دیوار یخی شده، وقتی سانسا رو دید که مثل چوب خشک بود حداقل وقتی اریا رو دید ت اغوشش گرفت...شاید اگر جان رو ببینه لبخند به صورتش بیاد(امیدوارم) جیمی: با نگاهی که ت فصل شیش به سرسی انداخت با خودم گفتم ت فصل هفت کشمکش جالبی با معشوقه اش داره اما ناامیدم کرد انگاری واقعا به خواهرش معتاده. دنی: فصل یک و دو عاشق شخصیتش بودم و یکی از طرفداراش اما ... از فصل سه به نظرم به خاطر بازی بد امیلیا و تا حدودی شخصیت دنی باعث شده ارزو کنم توسط یکی از بچه هاش خورده بشه.(قسمتی که جورا بهش گفت این ها اژدها هستن و رام شدنی نیست امیدوارم کرده) و حالا ساده ترین روند عاشقانه ای که میشد قرار بدن عاشق شدن دنی و جانه، به هیچ وجه بودن این دو برای من جذاب نیست (اگر یک عشق یک طرفه از سمت دنی بود به نظرم هیجان بهتری داشت) اگر دنی متوجه بشه جان پسر برادرشهچ با وجود شعله های عشقی ک ت چشماشه مشکلی با این پیوند نداره و حتی شاید بگه جان بیا ت پدر بچه هام باش یکی مال من اون یکی مال تو... جانی که با استارک ها بزرگ شده و شرافت دایی اش رو داره باید منتظر شکست روحی روانی باشه (رابطه با عمه اهههه) شایدم بعد از مرگش روند شرافتش تغییر پیدا کرده باشه و رابطه اش با عمه اش ادامه بده دست ت دست هم به وستروس حکومت کنن و شاه شب رو بسوزونن ...شاید هم شمشیرش رو فرو کنه ت قلب عشقش( عمه اش -_-)؟! من ناامیدانه امید دارم که خیانت سوم به دنی از طرف جان باشه، جانی که نیازمند به اژدها دنیه در حال نقش بازی کردن یک عاشقه براش ... امیدوارم ... شاید خیلی هاتون نپسندین اما من بیشتر ترجیح میدادم جان نسبت به سانسا( خواهری که خواهرش نیست و هیچ وقت هم رفتار نزدیک خواهر برادری نداشتن)احساسی داشته باشه و با توجه به اینک جناب مارتین میخواست یک مثلث عشقی بین اریا و جان تیریون ایجاد کنه تا قسمت چهار خیال میکردم سانساست که جای اریا رو گرفته اما خب ....حتی ترجیح میدادم که جان بگه عشق و عاشقی کیلوی چند وقتی ارتش مردگان بغل گوشمه.... وحالا اگرجان در مقابل ملکه اش زانو بزنه لرد های شمال ساکت نمی مونن و حتی اگر بفهمن جان یک اژدهاست و یک شمالی نیست یک دلیل دیگه پیدا کردن که برای پشت کردن به جان، هرچند اگر تا اون موقع نایت کینگ نزنه همه رو نابود کنه مخصوصا الان که نه تنها راه زمین رو بلکه راه آسمان رو هم داره....
×